داونپورت و پروساک (۱۳۷۹)، دانش را این گونه تشخیص می‌دهند: مخلوطی سیال از تجربه‌ها، ارزش‌ها، اطلاعات موجود و نگرش‌های کارشناسی نظام یافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهره گیری از تجربه‌ها و اطلاعات جدید، به دست می‌دهد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تعاریف دانش دامنه‌ای از عملی تا مفهومی و از محدود تا گسترده را دربرمی گیرد. (بکمن، ۱۹۹۹) تعاریف کاربردی بر کارکردهای دانش به عنوان مثال در حل مسئله و تصمیم گیری تمرکز می‌کند. وولف[۱۷] (۱۹۹۰) دانش را به عنوان اطلاعات سازمان یافته و کاربرد پذیر به منظور حل مسئله تعریف کرده است. برخی پژوهش گران، دانش را به طور مفهومی تعریف می‌کنند، به عنوان مثال کلارک[۱۸] ( ۱۹۹۸) دانش را به عنوان “درک اینکه چرا و چگونه چیزی عمل می‌کند” تعریف می‌کند. تعاریف فلسفی نیز اندک اند. واندراسپک و اسپیکروت[۱۹] ( ۱۹۹۷) دانش را به عنوان مجموعه ی تمام بینش‌ها، تجارب و شیوه‌هایی که صحیح و درست تلقی گردیده و بنابراین، افکار، رفتار و ارتباطات مردم را هدایت می‌کنند، تعریف می‌کنند. این قیاس بینش آفرین، یک رابطه منطقی بین دانش و سازمان‌ها ایجاد می‌کند و برنامه ای در جهت لزوم توجه به تفکر جمعی افراد درون سازمان، به عنوان مشارکت کنندگان دانش، آغاز می‌گردد؛ این نوع از دانش “دانش سازمانی” نامیده می‌شود.
۲-۲-۲. انواع دانش
درک طبقه بندی دانش، گام مهمی در جهت مدیریت دانش است؛ به طوری که حتی عنوان شده، بزرگ‌ترین کمکی که می‌توان به مدیریت دانش کرد، شناخت انواع دانش و بیان تفاوت‌های آن‌ها است. (گرانت، ۱۹۹۱) دانش را به لحاظ مشخصه‌ های ساختاری، ویژگی‌های ابتدایی، هدف و کاربرد و سطوح مفهومی به انواع مختلفی طبقه بندی نموده‌اند. (بکمن، ۱۹۹۹).
در طبقه بندی دانش در سازمان، از یک بعد تقسیم بندی، دو گروه دانش عمومی و دانش خصوصی وجود دارد. دانش خصوصی به دانشی که منحصراً تحت تملک سازمان است اشاره دارد. این دانش به منبعی اشاره دارد که ارزشمند، نادر و به طور ناتمام، تقلیدپذیر است. مثال‌ها درباره دانش خصوصی شامل روش‌ها، فرایندها، مستندسازی و راهبردهای تجاری منحصر به فرد سازمان است. دانش عمومی شامل دانشی است که اختصاص به سازمان مشخصی ندارد و در دامنه عمومی قرار می‌گیرد. این دانش شامل بهترین روش‌های صنعتی وحرفه ای است. گروهی دیگر نیز دانش را به دو نوع صریح و ضمنی تقسیم کرده‌اند، که بنیادی‌ترین و متداول‌ترین طبقه بندی از دانش سازمانی است. (رادینگ، ۱۳۸۳).
نوناکا و تاکوچی[۲۰] ( ۱۹۹۵ )، دانش را به دو دسته تقسیم کردند. دانش صریح[۲۱] و دانش ضمنی[۲۲] . دسته اول در کتاب‌ها، گزارش‌ها و مانند این‌ها وجود دارد. به عبارت دیگر دانش صریح دانشی است که به آسانی قابل انتقال است و می‌توان آن را به کمک یک سری نشانه‌ها (حروف، اعداد و… ) در قالب نوشته، صدا، تصویر، عکس، نرم افزار و پایگاه داده، مدون و کدگذاری کرد. به همین دلیل به اشتراک گذاری دانش صریح به راحتی امکان پذیر است. معمولا دانش صریح در سازمان‌ها به شکل قوانین، رویه‌های کاری و برنامه‌های روزمره در می آیند که برمبنای آن‌ها هر یک از کارکنان به انجام وظایف خود مشغول هستند. اما دانش ضمنی شامل احساسات، ادراکات، عقاید، شهود و بصیرت است که به راحتی قابل انتقال و درک نیستند. دانش ضمنی یا پنهان دانشی است ذهنی و شخصی که به آسانی قابل انتقال، اشتراک و فرموله کردن نیست و از طریق مشاهده و تقلید بدست می‌آید. این نوع دانش اساس و پایه خلاقیت و نوآوری است. (ماین و دیگران، ۲۰۰۹).
در طراحی و اعمال مدیریت دانش در سازمان‌ها، دو بعد دانش صریح و ضمنی از نظر ماهیت و ویژگی‌ها با یکدیگر متفاوتند، ولی نقش پررنگی دارند. باید توجه داشت دانش همواره برای سازمان‌ها مهم بوده و هست. (شین،۲۰۰۱) منابع دانش سازمان سرمایه‌ای است که باید به خوبی آن را مدیریت کرد و به بهترین مصرف رساند. به عبارتی دیگر، مدیران سازمان، با پی بردن به ارزش این سرمایه ی فکری و ارتباط آن با راهبردها و توانایی‌های نهفته ی سازمان، به سمت ایجاد نظام‌های مدیریت دانش حرکت می‌کنند. (نوناکا و تاکوچی، ۱۳۸۵).
۲-۲-۳. سیری در تاریخچه‌ مدیریت دانش
مدیریت دانش از اواخر دهه ۱۹۷۰ مطرح گردید. در اواسط دهه ی ۱۹۸۰ و آشکار شدن جایگاه دانش و تأثیر آن بر قدرت رقابت در بازارهای اقتصادی، اهمیت آن مضاعف شد. در این دهه، نظام‌های مبتنی بر هوش مصنوعی و نظام‌های هوشمند برای مدیریت دانش به کار گرفته می‌شد و مفاهیمی چون، فراهم آوری دانش[۲۳]، مهندسی دانش[۲۴]، نظام‌های دانش محور[۲۵] و مانند آن رواج یافت. در اواخر دهه ۱۹۸۰، سیر صعودی انتشار مقالات مربوط به مدیریت دانش در مجلات حوزه‌های مدیریت، تجارت، علوم کتابداری و اطلاع رسانی را می‌توان مشاهده کرد. درهمین دوران اولین کتاب‌های مربوط به این حوزه منتشر شدند. در آغاز دهه ۱۹۹۰، فعالیت گسترده‌ی سازمان‌های آمریکایی، اروپایی و ژاپنی در حوزه‌ی مدیریت دانش به نحو چشم گیری افزایش یافت. ظهور وب جهانی در اواسط دهه ۱۹۹۰ تحرک تازه‌ای به حوزه‌ی مدیریت دانش بخشید. شبکه‌ی بین المللی مدیریت دانش در اروپا[۲۶]، مجمع مدیریت دانش ایالات متحده آمریکا[۲۷] فعالیت‌های خود را در شبکه اینترنت گسترش دادند. در سال ۱۹۹۵، اتحادیه‌ی اروپا طی برنامه‌ای به نام اسپریت[۲۸] بودجه‌ی قابل ملاحظه‌ای را برای اجرای طرح‌های مدیریت دانش اختصاص داد. به تدریج شرکت‌های بزرگی مانند ارنست و یانگ[۲۹]، بوزآلن و همیلتون[۳۰] و ده‌ها شرکت دیگر به شکل تجاری وارد عرصه‌ی مدیریت دانش شدند. اکنون مدیریت دانش در سال‌های آغازین قرن ۲۱ برای بسیاری از کشورهای پیشرفته به عنوان نماد رقابت و عامل دستیابی به قدرت و توسعه است. شرکت‌های بزرگ اروپایی از سال ۲۰۰۰ به بعد حدود ۵۵ درصد درآمد خود را به مدیریت دانش اختصاص داده‌اند. جدول شماره ۲-۱، گاه شمار مدیریت دانش را به طور خلاصه نشان می‌دهد. (حسن زاده، ۱۳۸۶).
جدول شماره ۲-۱. گاه شمار مدیریت دانش

دهه
روند پیشرفت مفهوم مدیریت دانش

دهه ۱۹۷۰

مدیریت دانش مطرح شد.

دهه ۱۹۸۰

بر اهمیت مدیریت دانش افزوده شد و انتشارات مربوط به مدیریت دانش سیر صعودی یافت.

اوایل دهه ۱۹۹۰

فعالیت شرکت‌های آمریکایی، اروپایی و ژاپنی در حوزه ی مدیریت دانش شدت یافت.

اواسط دهه ۱۹۹۰

شبکه‌های بین المللی مدیریت دانش پدید آمد.

اواخر دهه ۱۹۹۰

مدیریت دانش در زمره فعالیت‌های تجاری سازمان‌های بزرگ درآمد.

۲-۲-۴. مدیریت دانش
می‌توان گفت هیچ گونه توافق جمعی جهت ارائه ی تعریفی خاص از مدیریت دانش وجود ندارد و پژوهش گران غالباً بر اساس پیش زمینه‌های ذهنی و حوزه‌های کاری خود این مفهوم را تعریف می‌کنند. (پریخ، ۲۰۰۱؛ هورویچ و آرماکست،۲۰۰۲).
مدیریت دانش را فرایند خاص سازمانی و نظامی برای کسب، سازماندهی، نگهداری، کاربرد، پخش و خلق دوباره‌ی دانش صریح کارکنان، برای افزایش عملکرد سازمان و ارزش آفرینی تعریف کرده‌اند. (موسوی خانی و دیگران، ۱۳۸۹). دافی[۳۱]، (۱۹۹۹) مدیریت دانش را به عنوان “شناسایی، رشد و کاربرد مؤثر یک دانش اساسی سازمان” تعریف می‌کند. تاکنچی[۳۲]، (۱۹۹۸) یک دیدگاه متفاوت روی مدیریت دانش دارد که به معنی نظارت کمتر روی کارمندان و درگیرکردن هر کدام برای خلق و به اشتراک گذاشتن دانش است که در جای خود، خط مشی سازمان نوآور را تقویت می‌کند. سویبی[۳۳]، (۲۰۰۰) معتقد است که دانش چیزی نیست که بتوان آن را مدیریت کرد و مدیران دانش محور نمی‌توانند دانش را مدیریت کنند، زیرا آن غیره ممکن است. اما محیطی که در آن دانش خلق می‌شود را می‌توان مدیریت کرد. از نظر هولم[۳۴]، (۲۰۰۱) مدیریت دانش، عبارت است از به کارگیری اطلاعات درست برای افرادی که نیاز دارند و در زمان مورد نیاز، به افراد کمک می‌کند تا دانش را ایجاد و پخش کنند و بر اساس آن عمل نمایند. از نظر گوپتا[۳۵]، (۲۰۰۲) مدیریت دانش فرایندی است که به سازمان‌ها کمک می‌کند تا مهم‌ترین مهارت‌ها و اطلاعات مورد نیاز و ضروری را برای انجام فعالیت‌هایشان انتخاب، سازماندهی و توزیع کنند و انتقال دهند. هم چنین در تعریفی دیگر مدیریت دانش عبارت است از گردآوری دانش، قابلیت‌های عقلانی و تجربیات افراد یک سازمان و ایجاد قابلیت بازیابی برای آن‌ها به عنوان یک سرمایه‌ی سازمانی، به عبارت دیگر مدیریت دانش بر ذخیره و به کارگیری دوباره‌ی اطلاعات تخصصی تأکید دارد. (حسن زاده، ۱۳۸۳).
با توجه به این که مدیریت دانش مفهومی پیچیده و گسترده است، صاحب نظران از زوایای گوناگون به آن نگریسته‌اند و تعاریف متعددی برای آن بیان کرده‌اند که بیشتر آن‌ها بر ارزش‌های مدیریت دانش تکیه دارند. مدیریت دانش از دیدگاه پرز[۳۶] با تأکید بر دانش به عنوان یک سرمایه ی سازمانی عبارت است از: گردآوری دانش و تجربیات افراد یک سازمان و قابل دسترس کردن آن‌ها به عنوان سرمایه ی سازمانی. (به نقل از حسن زاده،۱۳۸۶).
از تعاریف مختلفی که در زمینه‌ی مدیریت دانش توسط صاحب نظران مختلف بیان شده است، می‌توان این برداشت را داشت که مدیریت دانش، فرایند شناسایی، در اختیار گرفتن، سازماندهی و پردازش اطلاعات جهت خلق دانش می‌باشد که پس از آن توزیع می‌شود و در دسترس دیگران قرار می‌گیرد تا برای خلق دانش بیشتر و به گونه‌ای مؤثر در تصمیم گیری‌ها به کار گرفته شود. (فاتحی،۱۳۹۰).
بر اساس تعریف ارائه شده از سوی سازمان همکاری و توسعه اقتصادی[۳۷]، مدیریت دانش مجموعه‌ای از فعالیت‌های سازمانی است که در راستای خلق، کسب، توزیع دانسته‌ها و ارتقای به اشتراک گذاری دانش در داخل سازمان و محیط اطراف آن انجام می‌شود (به نقل از حسن زاده، ۱۳۸۶) مدیریت دانش فرایندی پویا و پیوسته در حال تکوین و تکامل است و معمولاً فعالیت‌های مدیریت دانش در یک سازمان پیشرفته، شامل مراحل مختلفی می‌باشد. (فاتحی،۱۳۹۰).
هم راستا با تعاریف متعددی که از مدیریت دانش وجود دارد، الگوهای مختلفی هم برای آن در نظر گرفته شده است که در هر کدام از این الگوها، جنبه‌های خاصی از مدیریت دانش، مد نظر قرار گرفته شده است.
۲-۲-۵. الگوهای مدیریت دانش
اهمیت و گستردگی موضوع مدیریت دانش موجب شده است تا اندیشمندان مختلف، برداشت‌های گوناگونی از فعالیت‌های کلیدی مدیریت دانش را ارائه دهند. این تعابیر و برداشت‌ها، دارای نقاط اشتراک و افتراق با یکدیگر بوده و در فالب الگوهای متنوعی مطرح می‌شود. (سنجقی و جنیدی جعفری، ۱۳۸۵).
الگوهای مدیریت دانش، مجموعه‌ای از دستورالعمل‌ها، مستندات، ابزارهای تحلیلی و فنون پیشرفته‌ی مدیریت دانش است که برای ارزیابی، برنامه ریزی، اجرا و اندازه گیری فعالیت‌های مدیریت دانش استفاده می‌شود. (باباغیبی،۱۳۹۰).
تاکنون صاحب نظران بسیاری، الگوهایی را در زمینه‌ی مدیریت دانش ارائه کرده‌اند که بیشتر آن‌ها از نظر محتوایی تقریباً مشابه یکدیگرند. اما دارای واژه‌ها و مراحلی متفاوت هستند. (افرازه،۱۳۸۷) بسیاری از صاحب نظران، مدیریت دانش را در قالب فرایندی تعریف نموده‌اند که در هر کدام مراحل و فعالیت‌های مختلفی، برای آن در نظر گرفته می‌شود.
به طور مثال می‌توان از الگوی مطرح شده توسط نوناکا و تاکوچی[۳۸] نام برد که برای فرایند مدیریت دانش چهار مرحله‌ی؛ اجتماعی نمودن، خارجی نمودن، اتصال برقرار نمودن و درونی نمودن را در نظر می‌گیرند. یا داونپورت و پروساک[۳۹] که سه مرحله‌ی: تولید، کد بندی و سازماندهی، و انتقال را معرفی می‌کنند. (افرازه،۱۳۸۷؛ به نقل از فاتحی،۱۳۹۰) چرخه ی مدیریت دانش ویگ[۴۰]، شیوه ی خلق و به کارگیری دانش توسط افراد یا سازمان‌ها را مشخص می‌کند و چهار گام اصلی آن، عبارتند از: خلق دانش، حفظ دانش، تسهیم دانش و کاربرد دانش. دالکر[۴۱] رویکردی تلفیقی به چرخه ی مدیریت دانش را پیشنهاد می‌دهد که سه مرحله دارد: کسب یا خلق دانش، درک و کاربرد دانش، تسهیم و توزیع دانش. هم چنین داونپورت و گروور[۴۲] از چهار مرحله برای مدیریت دانش نام برده‌اند؛ عمومیت بخشیدن، کدگذاری، انتقال و تفهیم، ووکوویک و الیوک[۴۳] بر پنج گام مختلف تمرکز کرده‌اند؛ جمع آوری، سازماندهی، پالایش، ارائه و انتشار دانش. علوی و لیدنر[۴۴] چهار فرایند مدیریت دانش را پیشنهاد می‌دهند؛ خلق دانش، انباشت و بازیابی دانش، انتقال دانش وکاربرد دانش؛ به علاوه آن‌ها بیان کرده‌اند که تفاوت عمده‌ای بین این طبقه بندی‌ها وجود ندارد، تنها تفاوت در نام و تعداد مراحل فرایند است. بررسی دقیق هریک از این الگوها نشان می‌دهد که مراحل آن‌ها بسیار شبیه هم بوده و تنها برخی این فرایند را به طورکامل تر و برخی جزئی‌تر مورد توجه قرار داده‌اند. (به نقل از هاشمی، ۱۳۸۹). الوانی و شاهقلیان (۱۳۸۵) نیز با ترکیب و جمع بندی مراحل مشابه دراین الگوها، الگویی را شامل مراحل شش گانه ی تشخیص دانش، تحصیل دانش، به کارگیری دانش، اشتراک دانش، توسعه دانش و نگهداری دانش ارائه کرده‌اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...