کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



۳-۳-۱-پیشگیری در مکتب تحققی و نظریه عقلانی بودن‌ جرم ۵۶
۳-۳-۲-پیشگیری در نظریه‌های جامعه‌شناسی ۵۹
۳-۳-۳-پیشگیری در نظریه مدیریت ریسک جرم ۶۰
۳-۳-۴-پیشگیری در‌ اندیشه‌های‌ مارکسیستی ۶۰
۳-۳-۵-پیشگیری در نظریه‌های‌ جرم‌شناسی‌ واکنش‌ اجتماعی ۶۱
۳-۴-گستره محدودیتهای‌ پیشگیری ۶۲
۳-۴-۱-محدودیتهای جرم‌شناختی ۶۳
۳-۴-۱-۱-محدودیت در‌ نوع‌ جرایم ۶۳
۳-۴-۱-۲-محدودیت نسبت به افراد ۶۳
۳-۴-۱-۳-محدودیت تکنیکها ۶۴
۳-۴-۱-۴-کارایی مشروط ۶۴
۳-۴-۱-۵-محدودیت در تأمین امنیت پایدار ۶۵
۳-۴-۱-۶-کاهش میزان مشارکت مردم ۶۵
۳-۴-۱-۷-محدودیت هزینه‌ها ۶۶
۳-۴-۱-۸-جابه‌جایی بزهکاری ۶۷
۳-۴-۲-محدودیتهای حقوق بشری ۶۹
۳-۴-۲-۱-تعرض به‌ زندگی‌ خصوصی ۷۱
۳-۴-۲-۲-کنترل و محدودیت در‌ آزادیهای‌ فردی ۷۱
فصل چهارم: پیشگیری از جرایم اطفال و نوجوانان از طریق طراحی محیطی ۷۳
۴-۱-تعریف نظریه CPTED‌ ۷۶
۴-۲-سیر نظریه‌پردازی پیرامون نظریه CPTED 77
۴-۳-تحلیل وقوع جرم در رهیافت‌های مکانیکی پیشگیری از‌ جرم ۸۳
۴-۴-ارکان و عناصر‌ نظریه‌ CPTED 85
۴-۴-۱-تعیین قلمرو(قلمروگرایی) ۸۶
۴-۴-۲-نظارت یا مراقبت ۸۹
۴-۴-۲-۱-دوربین مدار بسته (CCTV)‌ ۹۱
۴-۴-۲-۲-روشنایی ۹۱
۴-۴-۳-کنترل دسترسی یا ورودی ۹۳
۴-۴-۴-تصویر و نگهداری از فضا ۹۴
۴-۴-۵-سخت کردن آماج جرم ۹۵
۴-۴-۶-فعالیت پشتیبانی(حمایتی) ۹۷
۴-۴-۵-سخت کردن آماج جرم ۹۷
۴-۴-۶-فعالیت پشتیبانی(حمایتی) ۹۹
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات ۱۰۰
۵-۱-نتیجه گیری ۱۰۰
۵-۲-پیشنهادات ۱۰۲
منابع و ماخذ ۱۰۳
چکیده
امروزه جرم و ترس ناشی از جرم به عنوان یک نگرانی فراگیر در تمام جوامع تبدیل شده است. از طرف دیگر نیز سیاست‌های دستگاه عدالت کیفری در مبارزه با جرم با شکست رو به رو شده است. این مسئله خود موجب اهمیت سیاست‌های پیشگیری از جرم شده است. همچنین توجه به ارتباط بین محیط‌های مسکونی و افزایش ایمنی آن از طریق بهبود در طراحی محیط، مقوله ای است که در بسیاری از کشورها توجه لازم به آن نشده است. اصطلاح پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی برای اولین بار توسط جرم شناس آمریکایی به نام سی. ری جفری شکل گرفت و می‌توان آن را این گونه تعریف کرد: «طراحی مناسب و کاربری موثر از فضا و محیط ساخته شده، که منجر به کاهش فرصت‌های مجرمانه، ترس از جرم و بهبود کیفیت زندگی می‌شود». این تئوری بر این اندیشه مبتنی است که رفتار انسانی در یک محیط شهری تحت تأثیر طراحی محیط قرار دارد. این تئوری تأکید دارد که با بهینه سازی فرصت‌های نظارت، تعریف مشخص و واضح از قلمرو و ایجاد تصویری مثبت از محیط می‌توان مجرمان را از ارتکاب جرم دلسرد نمود. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیل درصدد بررسی نقش طراحی محیطی در پیشگیری از جرایم اطفال و نوجوانان می باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

واژگان کلیدی: محیط، جرایم اطفال و نوجوانان، پیشگیری، پیشگیری از طریق طراحی محیط، امنیت.
فصل اول: کلیات پژوهش
۱-۱-مقدمه
جرم عبارت است از، هر شیوه رفتاری که قانون را نقض می‌کند. یک جرم وقتی اتفاق می‌افتد که چهار عامل همزمان با هم وجود داشته باشد: ۱قانون، ۲. مجرم، ۳.هدف و ۴. مکان وقوع جرم( اشنایدر: ۱۳۸۷، ۱۸).
از پیامدهای ازدیاد جمعیت و رشد بی‌رویه شهرها و به تبع آن افزایش اطفال و نوجوان، افزایش جرم و جنایت در آنهاست. شناسایی عوامل جرم‌زا اصلیترین گام در جهت کاهش جرایم محسوب می‌شود. اندیشمندان طی بررسی‌های به عمل آمده به این نتیجه رسیده‌اند که انگیزه، زمان و مکان، سه عنصر اصلی در وقوع جرایم مختلف می‌باشند. در واقع تفاوت در ویژگی‌های رفتاری و ساختارهای مکانی و زمانی منجر به توزیع متفاوت جرایم ارتکابی از سوی اطفال و نوجوانان در سطح شهرها می‌شود. در این میان عنصر مکان در بروز انواع ناهنجاریها نقش بسزایی دارد. هر جرمی در شرایط زمانی و مکانی خاصی اتفاق می‌افتد. اطفال و نوجوانان بیشتر، مکانهایی را جهت اعمال مجرمانه خود بر می‌گزینند که فرصتهای مناسبی جهت ارتکاب جرم داشته باشند. بعضی مکانها، فرصت و شرایط محیطی مناسبی برای بزهکاران جهت انجام اعمال مجرمانه آنها پدید می‌آورند و در مقابل، بعضی محیط‌ها مانع بروز ناهنجاری هستند. لذا تلاش در جهت حذف این فرصتها در فضاهای شهری منجر به کاهش جرایم اطفال و نوجوانان خواهد شد. در این راستا، طراحی شهری می‌تواند نقش بسیار مهمی در جلوگیری از وقوع جرایم ایفا نماید. برنامه ریزان شهری با شناخت محیط های جرمزا در شهرها و نیز با برنامه‌ریزی و طراحی مناسب می‌توانند فضاهای مقاوم در برابر جرم ایجاد نمایند و از وقوع بسیاری از جرایم جلوگیری نمایند. بنابراین با شناخت رابطه بین نوع و میزان جرم اطفال و نوجوانان و ویژگیهای مکانی و محیطی وقوع آنها و برنامه‌ریزی و طراحی و معماری مناسب اینگونه فضاها، میتوان میزان ناهنجاری را در شهرها به حداقل میزان ممکن تقلیل داد.
۱-۲-بیان مسئله
یکی از پیچیده‌ترین مسائل در اکثر کشورها در نرخ بالای جرم و افزایش ناهنجاری های اجتماعی در آنهاست. بروز انواع جرم و ناهنجاری ها بالاخص از سوی اطفال و نوجوانان، منجر به ایجاد حس ناامنی و تحمیل مشکلات مالی بر دوش جامعه، دولت و تشکیلات قضایی کشور می شود. این مسئله لزوم اعمال سیاست های پیشگیری از جرم را بیش از پیش ضروری می‌سازد. البته مبارزه با جرم و کجروی های اجتماعی منوط شناخت عوامل جرم زاست(اشراقی:۱۳۸۹، ۱۴).
یکی از عوامل تاثیرگذار در جرایم اطفال و نوجوانان عامل محیط می‌باشد. همواره از محیط و عناصر آن برای تاثیرگذاری بر رفتار انسانی استفاده شده است. تاثیر محیط فیزیکی بر انسان موضوعی نو و جدیدی نیست و از قدیم الایام از محیط برای تاثیرگذاری بر رفتار انسان ها استفاده شده است. شاید این فرایند تاثیرگذاری را بتوان از طریق احساس هویت انسان و محیط تفسیر کرد. به عبارت دیگر، انسان هویت خود را در هویت محیط جستجو می کند و سعی در استحاله مختصات هویت خویش به سمت کسب مختصات محیط می کند(نقی زاده:۱۳۸۱، ۶۵).
تا دوران معاصر به دلیل محدودیت های مفهوم انسان در نظریه های طراحی، که صرفا انسان را از دید فیزیولوژیک مورد بررسی قرار می گرفت، الگویی نیز که در خصوص رابطه انسان و محیط ارائه می شد بر همین الگو مبتنی بود. این الگو که مبتنی بر جبرگرایی محیطی بود، بر مبنای مدل محرک و پاسخ قرار گرفته بود، بدین معنا که محیط طبیعی و مصنوع، محرک بوده و انسان پاسخ هایی از پیش تعیین شده به این محرک ها می‌دهد. البته نظریات موجود در خصوص ارتباط انسان و محیط فیزیکی را می‌توان به سه دسته جبرگرایی محیطی، امکان گرایی محیطی و احتمال گرایی محیطی تقسیم بندی نمود(مطلبی:۱۳۸۰، ۵۹).
در کنار سایر رهیافت های پیشگیری از جرم که بیشتر به دنبال تغیرر شخصیت و از بین بردن زمینه‌ها و علل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جرم بوده اند، رهیافت مکانیکی(وضعی و فرصت مدار) در پیشگیری از جرم به یکی از دیدگاه‌های غالب در زمینه پیشگیری از جرم تبدیل شده است. در کنار نظریه پیشگیری وضعی، نظریه دیگری مطرح شده است که به نظریه«پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی» معروف شده است. این دیدگاه از لحاظ مبانی نظری تا حدودی شبیه نظریه پیشگیری وضعی است ولی در قلمرو و کاربرد محدودتر از آن است. نظریه پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی بر این ادعا استوار است که می‌توان با طراحی مناسب و کاربری موثر از محیط از ارتکاب جرم پیشگیری کرده و علاوه بر بهبود کیفیت محیط زندگی بر ترس ناشی از جرم نیز غلبه کرد. این نظریه هدف و تمرکز خود را بر محیط ساخته شده و جرایم ارتکابی و شایع در مناطق مسکونی قرار می دهد(محمودی و قورچی بیگی:۱۳۸۷، ۳۴۷).
شاید در این میان بتوان گفت که نقش و تاثیرگذاری محیط بر جرایم اطفال و نوجوانان از ابتدا زیاد مورد توجه واقع نشده بود. البته اگر به این مسئله هم پرداخته شده باشد، بیشتر از این رویکردها جبرگرایانه بوده و بیشتر بر تاثیرگذاری محیط جغرافیایی و طبیعی بر جرایم اطفال و نوجوانان پرداخته شده است و بحثی پیرامون تاثیر محیط فیزیکی و ساخته شده بر رفتار مطرح نبوده است. نظریه پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی، اوایل دهه۶۰ و۷۰میلادی در آمریکا شروع به شکل گیری می‌کند و در آثار افرادی چون الیزابت وود، جین جاکوبز، اسچلمو آنجل، اسکار نیومن و سی. ری جفری، اهمیت طراحی شهری و تاثیر آن بر رفتار و جرم، به وضوح مشاهده می‌شود. در این آثار، نوعی انتقاد از وضع موجود معماری در آن دوره وجود دارد. برای مثال، جاکوبز در کتاب خود، «حیات و مرگ شهرهای بزرگ آمریکا»، بیان می دارد که می‌توان از طریق کاهش شرایط «گمنامی» و «انزوا» از جرایم اطفال و نوجوانان پیشگیری کرد. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیل در صدد بررسی تاثیر طراحی محیطی در پیشگیری از جرایم اطفال و نوجوانان می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 01:58:00 ق.ظ ]




ریچارد- دفت

کانون توجه (داخل-خارج)، میزان انعطاف و کنترل

فرهنگ انعطاف پذیر، مشارکتی، ماموریتی، بورکراتیک

مدل هال

ریچارد اچ هال

کانون توجه (داخل-خارج)، میزان انعطاف و کنترل

سیستم های باز- فرایندی- روابط انسانی- عقلایی

مدل هافستد

گیرت هافستد

فاصله قدرت، ابهام گریزی، مرد گرایی/ زن گرایی، جمع گرایی/ فرد گرایی

دیوان سالار، ارگانیک، مشارکتی و قبیله ای

۲-۲-۸) بعد جمع­گرایی فرهنگ سازمانی
موضوع اصلی که این بعد به آن اشاره می کند میزان وابستگی است که در بین اعضای جامعه وجود دارد که آیا تصویر شخصی افراد بصورت «من» یا بصورت «ما» بیان و تعریف می­گردد. در جوامع فردگرا مردم متوجه خودشان و فامیل مستقیم خود هستند. در جوامع جمع­گرا مردم به گروه­هایی تعلق دارند که در ازای اظهار وفاداری به آن­ها از افراد حمایت و مراقبت می­ کند(Foscarini,2012).
از طرفی این بعد به درجه­ای برمی­گردد که یک سازمان یا جامعه اقدامات جمعی را تشویق می­ کند. جمع گرایی بین گروهی(نهادی) به این اشاره می کند که افراد به وسیله نهادهای اجتماعی تشویق می­شوند تا درون گروه­ ها، سازمان­ها و جوامع منسجم و یکپارچه باشند. بنابراین در جمع­گرایی بین گروهی افراد به همه گروه­ ها و سازمان­های جامعه احساس تعلق می­ کنند و تنها به یک سازمان خاص احساس تعلق ندارند. دونی و دیگران(۱۹۹۸ ) عنوان می­ کنند که در فرهنگ­های جمع گرا احتمال این که افراد متوسل به رفتارهای فرصت طلبانه شوند، کم است؛ به دلیل این که آن­ها ارزش­ها و اعتقادات گروه را حفظ کرده و علایق جمعی را جستجو می کنند. احتمال انجام رفتار خود خدمتی و منفعت طلبی فردی در جمع گرایان پائین است، زیرا افراد به وسیله علائق فردی بر انگیخته نمی­شوند؛ در مقابل در فرهنگ­هایی با گرایش فرد گرایانه، میزان و احتمال ایجاد اعتماد به مراتب کمتر از فرهنگ­های جمع گراست. پژوهش­ها نشان می دهد که جمع­گرایان به این دلیل که تاکید بر اهمیت روابط و تقویت آن دارند، دارای سطح بالاتری از اعتماد نسبت به فرد گرایان می باشند( زارعی متین و همکاران؛۱۳۹۰).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۲-۹) ویژگی­های فرهنگ سازمانی
در صورتی که فرهنگ را سیستمی از استنباط مشترک اعضاء نسبت به یک سازمان بدانیم، یک سیستم از مجموعه ­ای از ویژگیهای اصلی تشکیل شده است که سازمان به آن­ها ارج می­نهد یا برای آ­ن­ها ارزش قائل است. ده ویژگی مهم آن عبارتند از(مشبکی؛۱۳۸۳: ۴۴۰):

  • خلاقیت فردی: میزان مسئولیت، آزادی عمل و استقلالی که افراد دارند.
  • ریسک­پذیری: میزانی که افراد تشویق می­شوند تا ابتکار عمل به خرج دهند. دست به کارهای مخاطره­آمیز بزنند و بلندپروازی کنند.
  • رهبری: میزانی که سازمان هدف­ها و عملکردهایی را که انتظار می­رود انجام شود، مشخص می­نماید.
  • یکپارچگی: میزان یا درجه­ای که واحدهای درون سازمان به روش هماهنگ عمل می­ کنند.
  • حمایت مدیریت: میزان یا درجه­ای که مدیران با زیردستان خود ارتباط را برقرار می­ کنند، آن­ها را یاری می­ دهند و یا از آنه­ا حمایت می­ کنند.
  • کنترل: تعداد قوانین و مقررات و میزان سرپرستی مستقیم که مدیران بر رفتار افرادی اعمال می­ کنند.
  • هویت: میزان یا درجه­ای که افراد، کل سازمان( و نه گروه خاص یا رشته­ای که فرد در آن تخصص دارد) را معرف خود می­دانند.
  • سیستم پاداش: میزان یا درجه­ای که شیوه­ تخصیص پاداش(یعنی افزایش حقوق و ارتقای مقام) بر اساس شاخص­ های عملکرد کارکنان قرار دارد نه بر اساس سابقه، پارتی بازی و از این قبیل شاخص ­ها.
  • سازش یا پدیده­ تعارض: میزان یا درجه­ای که افراد تشویق می­شوند با تعارض بسازند و پذیرای انتقادهای آشکار باشند.
  • الگوی ارتباطی: میزان یا درجه­ای که ارتباطات سازمانی به سلسله مراتب احتیاجات رسمی محدود می­ شود.

ویژگی­های فرهنگ سازمانی را نیز می­توان بر طبق دیدگاه­ های دیگری از جمله رابینز نیز مطرح نمود که عبارتند از(عسگریان؛۱۳۸۸):

  • نوآوری و خطرپذیری: میزانی که کارکنان تشویق به نوآوری و خطرپذیری می­شوند.
  • توجه به جزئیات: میزانی که مدیریت باید به نتایج و دستاورد­ها توجه کند.
  • توجه به اعضای سازمان: میزان توجه­ای که مدیریت به هنگام تصمیم­گیر­ی و مشارکت دادن افراد به اعضای سازمان نشان می­ دهند.
  • توجه به ره­آورد­ها: میزانی که باید به نتایج و دستاوردها توجه کند و نه به شیوه ­های اجرایی که به این نتیجه­ها می­انجامد.
  • توجه به تیم: میزانی که کارها و فعالیت­ها حول محور تیم و نه افراد متمرکز می­ شود.
  • جاه طلبی: میزان یا درجه­ای که افراد و اعضای سازمان بلند پرواز و جاه طلب هستند و نه این که همواره سر به زیر و تسلیم باشند.
  • پایداری: میزان یا درجه­ای که سازمان بر حفظ وضع موجود تأکید دارد که این رشد با روند و پیشرفت مغایر است.

۲-۲-۱۰) توصیف فرهنگ چهارگانه سازمانی
فرهنگ سلسله مراتبی: در اینجا خطوط روشن تصمیم گیری و اختیار، قواعد و رویه های استاندارد شده، کنترل و سازوکار پاسخگویی، ارزشهای کلیدی برای موفقیت محسوب می شوند. فرهنگ سازمانی متناسب با این شکل سازمانی یک محیط کار رسمی و دارای ساختار است. رویه ها بر آنچه که افراد انجام می دهند حاکم هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:58:00 ق.ظ ]




شکل شماره ۲-۱
نقش بازخوردی. در این تصویر تعامل دوسویه میان طبیعت و گیاهان که طی آن گیاه و محیط زیست مواد مورد نیاز را از یکدیگر دریافت کرده و پس از انجام فعل وانفعالات آن را در اختیار یکدیگر قرار می‌دهند
۱-۱۲-۱-۴-۳٫ نقش فعل و انفعالات عام و موضعی
به نظر کلیتون، در مجموعه‌های پیچیده و پویا بازخوردهای چند گانه و در هم تنیده می‌توانند ساختارهای نوپدیدی عام وکلی تولید کنند. کلایتون به نقل از راجر لوین[۹۰] (-۱۹۴۶٫م) الگوی کلی در این زمینه ارائه می‌دهد. او مدعی است در این موارد، ویژگی‌های عام و جهان شمول که به تعبیری رفتارهای نوپدیداند، انعکاس و بازخورد تأثیر رفتار افرادی‌اند که این رفتار را انجام می‌دهند. این ساختار‌های عام می‌توانند ویژگی‌هایی داشته باشند که رفتارهای خاص و موردی آن را دارا نیستند. به شکل شماره ۳-۱ توجه نمایید. این تصویر بیان گر ایده ساختار عام وکلی است. در این نمونه به عنوان مثال زیست بوم، معمولاً ارائه دهنده نوعی از ثبات درونی است که موجودات زنده تشکیل دهنده این زیست بوم، دارای این ویژگی ثبات نمی‌باشند. با این وصف، نمی‌توان از سطوح زیرین که مبتنی بر شناخت اجزاء این سیستم است، تأثیرات عام یا ساختار‌های عام را پیش بینی کرد. دلیل عدم توانایی در پیش بینی ساختار‌های کل مانند رفتار عمومی، مسئله پیچیدگی‌ای هست که در سطح عام می‌توان مشاهده نمود.
شکل شماره ۳-۱
نقش فعل و انفعالات عام و موضعی. در این تصویر تأثیر متقابل فعل و انفعالات عام و موضعی که منجر به نوپدید شدن ساختارهای پیچیده جدید می‌شود نمایش داده شده است.
در مقابل نظر کافمن[۹۱](۱۹۹۰-۱۹۳۹٫م) قرار دارد. او اعتقاد دارد که زیست بوم در یک تعبیر فقط شبکه پیچیده‌ای از کنش‌ها و واکنش هاست. برای مطالعه و بررسی پیچیدگی سیستم‌های زیست محیطی که او در نظر می‌گیرد باید از روش کمی به مدل کیفی تغییر روش دهیم. یعنی مطالعه کمی تغییراتی که در این نوع پیچیدگی رخ می‌دهد بیان گر حقیقت آنچه رخ می‌دهد نیست.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مثلاً برای ارزیابی تأثیر آلودگی بر جمعیت ها، گونه‌ها یا زیست گاه‌های خاص، دانشمندان روش‌های کیفی را با روش‌های تک متغیری و چند متغیری ترکیب می‌کنند. از این رو در یک تحقیق، تعداد فعل و انفعلات ممکن به نحو ترکیبی رو به افزایش می‌گذارد. این تأثیر و تأثرات مبتنی بر پیشینه پیچیده‌ای از عوامل تنش زای طبیعی، معلول‌ها و وقایع تاریخی است. ویژگی نگرش کافمن نسبت به دیدگاه لانگتون این است که نیرویی خارج از چرخه تأثیر و تأثرات میان اجزاء یا موجودات زنده درون یک مجموعه در نظر نمی‌گیرد، در حالی که لانگتون نتایجی برخاسته از رفتارهای فردی را در نظر می‌گرفت که ویژگی عام‌بودن داشتند. این ویژگی‌ها هر چند برخاسته از رفتار افراد یک مجموعه هستند، اما مجدداً بر افراد به عنوان قوانین کلی تأثیر می‌گذارند.
۱-۱۲-۱-۴-۴٫ نقش سلسله مراتب تو در تو
چهارمین و آخرین سطح از عوامل مؤثر در پیچیدگی پدیده‌های زیستی مربوط می‌شود به سلسله مراتب تو در تویی که بر‌اثر پدید آمدن ساختار‌های عام و خاص رخ می‌دهند. تو در تویی، یکی از شکل‌هایی بنیادینی است که بر اثر تزاید و انفجار ترکیبی رخ می‌دهد. موجودات زنده در این فرایند به مرحله‌ای از پیچیدگی ساختاری دست پیدا می‌کنند و این پیچیدگی سبب انسجام آنها از گسیختگی سیستمی و در نهایت منجر به حفظ بقای آنها می‌شود. به شکل ۴-۱ توجه نمایید.[۹۲]
شکل شماره ۴-۱
نقش سلسله مراتب تو در تو. در این تصویر سلسله مراتب تو در تو که در نتیجه آن پیچیدگی پدیده‌های زیستی رخ می‌دهد به نمایش در آمده است.
۱-۱۳٫ نوپدیداری در حیات
حیات چیست؟ و چه نوع ویژگی نوپدید در حیات می‌توان دید؟ پیش از این توضیح داده شد که بر اساس نگرش نوپدیداری حداکثری، کلایتون معتقد است که پیچیدگی موجود در طبیعت مقتضی سطح متناسبی از دانش به منظور تبیین ساختار نوپدیداری در هر سطح خاص است. این نگرش مدعی است که حقیقت اشیاء برخاسته از ماده می‌باشد و دانش‌های فیزیک، شیمی و زیست شناسی بیان گر روابط ماده در سطوح مرتبط با آن می‌باشند. اما نوپدیدارگروان این علوم را کافی برای تبیین تمام آنچه در طبیعت رخ می‌دهد نمی‌دانند. آنان معتقدند، نوپدیدی در طبیعت به گونه‌ای پیاپی می‌باشد که سطوح جدید از وجود را در طبیعت موجب می‌شود. این سطوح دارای پیچیدگی جدید و مخصوص به خود می‌باشند و پیچیدگی حاصل از نوپدیدی این سطوح نیازمند سطوح جدیدی از دانش به منظور تبیین این پیچیدگی جدید می‌باشند.
یکی از مهم‌ترین و یا شاید مهم‌ترین سطحی که ذهن نوپدیدارگروان را به خود معطوف داشته، مسئله حیات است. به نظر آنان حیات امری است که بدون تردید در حیطه عالم مادی رخ می‌دهد، اما آیا می‌توان حیات و ویژگی‌های آن را به ماده و ویژگی‌های مخصوص ماده تقلیل داد؟ طرفداران نوپدیداری حداکثری که کلایتون به این گروه تعلق دارد به شدت امکان تقلیل ویژگی‌های خاص موجودات زنده به امور مادی را انکار می‌کنند و دلایلی برای رد آن می‌آورند. آنها شواهدی بر وجود نوپدیدی در حیات که در مجموعه موجودات زنده می‌توان یافت را برای اثبات مدعای خود ارائه می‌دهند و از این مسیر می‌کوشند ضمن اثبات پیچیدگی موجود در حیات، غیر قابل تقلیل بودن آن به ویژگی‌های ماده را نیز ثابت کنند. به ادعای کلایتون نوپدیداری حیات را با ویژگی‌های خاص آن می‌توان شناخت. به این منظور کلایتون دو معیار برای تشخیص نوپدیداری در حیات ارائه می‌کند.
۱-۱۳-۱٫ تغییرات وجودی
اولین ویژگی نوپدیداری در حیات، تغییرات وجودی مشخص است. به این معنا که ابتدا یک سری مواد آلی در طبیعت بوده و پس از آن شکل‌های مختلف حیاتی پدیدار شدند. او شاهدی از دو زیست شناس جرالد جویس[۹۳](- ۱۹۵۶٫م) و جفری بدا[۹۴](- ۱۹۴۸٫م) ارائه می‌دهد که می‌گویند به وجود آمدن حیات از مواد آلی و عناصر موجود در زمین احتمال بعیدی نیست. بدا مدعی است که حیات از آمیخته‌ای از مولکول‌های همتا ساز بی حد و مرز آغاز شده است و از آن به بعد به طور اتفاقی غشاء سلولی (مراحل اولیه حیات) در آن پدید آمده است. جویس نیز حیات و زندگی را سامانه‌ای شیمیایی خود پایدار می‌بیند که قادر است دستخوش فرضیه تکامل داروین شود. اما کلایتون این نگاه را روشنگر مرز میان حیات و غیر حیات نمی‌بیند. مثلا در مورد ویروس‌ها میان حیات و نبود آن نمی‌توان تمییز گذاشت چون به نظر او، از جهتی به حیات و از جهتی به فقدان آن منتسب است زیرا هم ویژگی‌های موجودات زنده را از خود بروز می‌دهند و هم شباهت‌هایی به موجودات غیر زنده دارند، تا جایی که ویژگی‌های حیاتی بنیادین آن را می‌توان ویژگی‌های فرا‌نوپدید نامید.[۹۵] علت آن نیز شباهت ویروس‌ها از طرفی به موجود دارای حیات و از طرفی به موجودات بی‌جان می‌باشد.[۹۶]
۱-۱۳-۲٫ خودآگاهی
دومین ویژگی نوپدیداری حیات که می‌توان آن را وجه ممیز دانست خودآگاهی است که در شکل ابتدایی موجودات زنده به صورت تغذیه، نمو و کارکرد‌های تکثیری شاهد آن هستیم. این ویژگی‌ها مسئله‌ای را به نام پیچیدگی به نمایش می‌گذارند که در دیگر سطوح طبیعت چنین شکلی دیده نمی‌شود. خودآگاهی در مفهوم زیست شناختی اش به این معنی است که موجودات زنده بر حالات درونی خود به نحوی تسلط و اشراف دارند و رفتار‌های خود را متناسب با نیاز حیاتی شان تغییر می‌دهند. برآوردن نیاز‌های حیاتی، هماهنگی با تغییرات محیطی و گذشته از آن آگاهی نسبت به شرائط درونی از ویژگی‌های موجودات زنده به شمار می‌رود. از این رو برخی مدعی خودآگاهی انعکاسی به معنای آگاهی و کنترل بر آگاهی می‌باشند، یعنی آگاه بودن از این که چگونه نسبت به چیزی آگاه هستند. این امر موجب پیچیدگی بیشتر نیز خواهد بود.
خود آگاهی در معنای زیست شناختی، هر دو ساحت اشراف بر محیط خارجی و احوالات درونی و اصلاح و تسلط بر رفتارهای آن را شامل می‌شود. خود آگاهی خود به دو بخش انعکاسی و عام تقسیم می‌شود. از آنجا که نوع انعکاسی آن به معنای استعداد نظارت بر خود خودآگاهی است، این قسم از نظر رتبه بعد از خودآگاهی قرار می‌گیرد و خودآگاهی عام یعنی آگاهی از چگونگی آگاه‌بودن از خودآگاهی در جایگاه سوم است. این بدان معنی است که احساس و شناخت لااقل به مفهوم پیش‌آگاهی ارتباط نزدیکی با گسترش زیست شناختی دارد و شناخت آگاهانه در مرحله‌ای متأخر، مبتنی بر آنهاست. به نظر کلایتون حتی در مورد رفتار برخی باکتری‌ها متناسب با دریافتشان از محیط می‌توان رشد و بهبود مشاهده کرد و شاید بتوان نام آن را شناخت غیر آگاهانه از محیط اطراف گذاشت.[۹۷] این تبیین از این جهت نیز که تفاوتی میان شناخت و آگاهی قائل می‌شود دارای امتیاز است.
۱-۱۴٫ تبیین سطوح نوپدیدار در حیات
نوپدیدارگروی با اتکا بر مصادیق خاص نوپدیدار، مدعی پیچیدگی در حیات می‌باشد. بدون شک مبنای مادی آنها نمی‌تواند عناصری غیر مادی را به عنوان ساده‌ترین اجزاء تشکیل دهنده اشیاء معرفی کند. از این رو اولین اجزاء ترکیب یافته برای پدید آمدن موجود زنده همان عناصر آلی موجود در طبیعت‌اند. در اولین سطح یعنی ساده‌ترین سطح در طبیعت تعدادی عنصر ترکیب نیافته مشاهده می‌کنیم با خواص مخصوص به خود. فیزیک و شیمی علومی هستند که قادر به تبیین این سطح از واقعیت هستی هستند. پس از این مرحله شاهد ترکیباتی میان عناصر هستیم، چیزی که حیات را به ما عرضه می‌دارد. موجود زنده واقعیتی است که از ترکیب میان عناصر حاصل می‌شود. آیا موجود زنده به معنای حاصل ترکیب عناصر ساده، مساوی با جمع عناصر غیر ترکیب یافته است؟
کلایتون حقیقتی در موجود زنده می‌بیند که با حاصل جمع عناصر تشکیل دهنده آن مساوی نیست؛ پیچیدگی حاصل از ترکیب میان عناصر آلی است که حقیقت حیات را به ما نشان می‌دهد. حقیقتی که از تفاوت آشکار وجود شناختی تا رفتار‌های هدفمند و هوشیارانه تک سلولی زنده و حتی آگاهی انعکاسی در آن را شامل می‌شود. تغذیه، رشد و نمو، تکثیر و سازگاری با محیط جلوه‌های این پیچیدگی هستند. به وضوح می‌توان دریافت که دانش‌هایی از قبیل فیزیک و شیمی قادر به تبیین چنین پیچیدگی در طبیعت نیستند. به نظر کلایتون این سطح جدید از طبیعت برای تبیین، نیازمند سطحی فراتر از فیزیک و شیمی می‌باشد.[۹۸]
موجود زنده که در مرحله اول به صورت تک سلولی است توانایی تغذیه، نمو و تکثیر را داراست. در درون این سلول اطلاعاتی وجود دارد که بر اساس آن مسیر خود را در تجزیه و تقسیم می‌شناسد. تبدیل یک سلول به سلول‌هایی که دارای اطلاعات مجزا و دستورالعمل‌هایی برای کارکردهای گوناگون هستند نیز جلوه‌ای دیگر از پیچیدگی موجود در ساختار این تک سلول زنده است. سلول‌های تقسیم یافته هر کدام علاوه بر کارکردهای خاص خود، دارای توانایی‌های یاد شده نیز هستند. سلول کبدی، مغزی، عصبی، خونی، عضلانی یا هر سلول دیگر شامل اطلاعاتی در زمینه کارکردهای خاصی است که به عهده اش گذاشته شده است. این سلول‌ها، به نوبه خود بر اثر تکثیر، کلونی‌هایی از نوع خود را تشکیل می‌دهند. این کلونی‌ها خود دارای ویژگی پیچیدگی هستند که در سطح ابتدایی حیات شاهد آن نیستیم.
مرحله بعدی که در مسیر حیات موجود زند با آن رو به رو هستیم، هماهنگی میان کلونی‌های سلولی از انواع گوناگون با یکدیگر است. در این مرحله سلول‌های تشکیل دهنده یک کلونی با یکدیگر تشکیل یک اندام را می‌دهند و اندام‌ها در کنار یکدیگر، یک پیکر را شکل می‌دهند. در هر یک از این مراحل حیاتی شاهد پیچیدگی‌ای هستیم که در مرحله قبل دیده نمی‌شد. توده‌های سلولی دارای تمامی ویژگی‌های تک سلول اولیه به علاوه خصوصیات جدید دیگر می‌باشند؛ علاوه بر این هماهنگی با محیط به شکلی تکامل یافته نسبت به سلول اولیه در آنها مشاهده می‌شود. به نظر کلایتون هیچ‌کدام از این پیچیدگی‌ها به وسیله فیزیک و شیمی قابل تبیین نیست. دانشی که متکفل تبیین این سطوح از طبیعت است زیست شیمی و زیست شناسی می‌باشد. مسئله در مرحله‌ای به اوج می‌رسد که اندام‌های مختلف در تلفیق با یکدیگر یک کل و پیکر را تشکیل دهند. این کل، فقط شامل ویژگی‌های اندام‌ها نیست بلکه خصوصیت‌های متعدد دیگری نیز دارد و آن درک و شناخت خاص از خود و از محیط اطراف، اراده و توانایی تصمیم گیری، برقرار کردن رابطه‌ای فراتر از موجودات دیگر با خود، طبیعت و دیگر موجودات زنده در شکل عاطفی و بسیاری از ویژگی‌هایی که نه در عناصر اولیه دیده می‌شود، نه در سلول‌های متراکم و نه در اندام‌های تشکیل یافته از توده سلولی. بی گمان دانش‌های زیست شیمی و زیست شناسی هم توانایی تبیین این سطح از نوپدیدی در موجودات زنده را ندارند.[۹۹] تضارب و گستردگی آراء و مکاتب در باب روان شناسی انسان خود گواه مناسبی بر این مدعا می‌تواند باشد.
به عبارت دیگر می‌توان گفت: در مورد رفتار‌های هدفمند اندامواره‌ها که نمی‌توانیم توجیهی از زیست شناسی بیابیم شاید بتوان از آن به نظریه هدفمندی بدون هدف در عرصه نوپدیدی و رفتار اندامواره‌ها تعبیر کرد. در حقیقت رفتار اندامواره‌ها نظیر مغز، کبد، رشته‌های عصبی و…. نمونه‌ای است بارز میان دو سطح کاملاً متفاوت که یکی از عناصر شیمیایی نوپدیدار، مثلاً عناصرتشکیل دهنده سلول که هیچگونه رفتار هدفمندی را از خود بروز نمی‌دهد تشکیل شده و دیگری عوامل هوشمندی که کاملاً رفتارهای هدفمند و از روی قصد مرتکب می‌شود یعنی سطح بسیار پیچیده از نوپدیداری که از آن به هوش و نفس یاد می‌شود. در حقیقت تفاوت این سطوح به یک مثال یعنی رفتار اندامواره‌ها ختم نمی‌شود بلکه می‌توان سلسله مثال‌هایی میان سطح شیمیایی و سطح آگاهی یافت. اندامواره‌های اولیه به شیوه هوشیارانه‌ای که عاملی از روی قصد، هدفی را به انجام می‌رساند اقدام نمی‌کنند. در عین حال اجزاء یک اندامواره یا اندام یا سلول جهت حفظ بقاء خود در تلاش هوشمندانه اند؛ رشد نمو، تغذیه و کارکرد باز تولیدی همه در این راستا صورت می‌گیرد و در نهایت سطحی از موجودات در جهان طبیعت بروز می‌کند که قادر به انجام اقداماتی به منظور اهداف هوشمندانه آشکار و واضح خواهند بود. این موفقیت تکاملی در طبیعت، بر اساس توسعه‌های تدریجی پیاپی، حاصل شده است.
به تدریج که سطح پیچیدگی موجود به حدی می‌رسد که توانایی انجام امور هوشمندانه در وی از سطح رفتارهای هوشمندانه اندامواره‌ها فراتر می‌رود، انسان یعنی موجودی با هوشمندی مستقل نوپدید می‌شود که سازگار با قوانین فیزیکی، از موجودات دیگر تأثیر می‌پذیرد و بر آنها تأثیر می‌گذارد، این تأثیر گذاری در مواردی از حدود قوانین فیزیکی نیز فراتر می‌رود. نکته قابل دقت و تأمل در رابطه میان آگاهی و بدن همین تأثیری است که در محیط اطراف از خود برجای می‌گذارد و ما از آن به تأثیر علَی یاد می‌کنیم. به نظر کلایتون اگر اعتقاد به تأثیر علَی ویژگی‌های نوپدید ذهنی در طبیعت، را کنار بگذاریم ناچار به ماده‌گرایی گرایش پیدا کرده‌ایم زیرا یکی از وجوه تمایز میان اندیشه نوپدیداری و ماده‌گرایی عدم تقلیل پذیری ویژگی‌های هوشمند ذهنی است که به واسطه تأثیر علَی آن در طبیعت قابل اثبات است. در صورتی که این تأثیر علَی را نپذیریم ویژگی‌های ذهنی به ماده قابل تقلیل خواهد بود.[۱۰۰] بر این اساس، مغز، آنچنان که از طریق تجربه و فعل و انفعالات بشری در یافتیم نقش بسیار مهمی در درک جانوران از محیط اطرافشان و خصوصاً در مورد علائم مربوط به آگاهی اولیه از دیگر موجودات در برخی از تیره‌های جانوران بالا دستی ایفا می‌کند.
به نظر کلایتون، اگر این محاسبه به نحو استواری به انجام رسد به ما اجازه خواهد داد از اندیشه و اغراض انسان (فعل و انفعالات سمبلیک) به عنوان سطح جدید و واقعی‌ای از تجربه و رفتار بشر سخن به میان آوریم؛ همچنان که بشر پیشین از طریق فعالیت در زیست بوم شکل گرفت، اندیشه بشر نیز بر اساس قاعده مندی‌های قوانین فیزیکی و به واسطه سطح شبه قصدی نقش‌های زیست شناختی شمایل پذیرفت. اندیشه بشر برخاسته از تشخص و روان انسان است نه از این بابت که روح و روان ارتباط و همبستگی نزدیکی با حالات مغز انسان دارد بلکه از جهت موقعیتش در اندامواره‌ای که به واسطه اشکال گوناگون کنش‌ها در طول تاریخ تکامل به این شکل در آمده است؛ هرچند به وضوح این کنش‌ها تأثیراتی را در مغز انسان به جای می‌گذارند. بسیاری از این تاریخ پیچیده در (DNA) انسان منعکس است. پس به وضوح پدیداری روان انسان و به تبع آن اندیشه انسان در این دیدگاه با مسیری که مجموعه اندامگان انسان برای رسیدن به این مرحله از تکامل طی می‌کنند همراه است.[۱۰۱]
به طور خلاصه می‌توان دریافت که کلایتون از طرفی ویژگی‌هایی را در انسان می‌بیند که نمی‌تواند آن را به ماده تقلیل دهد و در عین حال این ویژگی‌ها را به وضوح نشأت گرفته از ماده و ویژگی‌های موجود در جهان مادی می‌بیند که بر اثر تعامل میان مواد و رسیدن به سطحی از پیچیدگی بروز یافته و نوپدید می‌شوند.
به نظر کلایتون آگاهی قابل درک در موجود زنده، در انسان به کمال می‌رسد. آگاهی انسان عمیق‌ترین و پیچیده‌ترین نمونه چالش برانگیز از ویژگی پیچیدگی در سطحی از سطوح جهان طبیعت است. سلسله سؤال‌های نوپدیدارگرایان در باب ماهیت هستی به اینجا می‌رسد که حقیقت درک و آگاهی که در انسان مشاهده می‌شود چیست؟ این آگاهی در چه سطحی از طبیعت نوپدید می‌شود؟ آیا می‌توان با دانش‌هایی از قبیل فیزیک، شیمی و زیست شناسی که دانش‌های پایه‌ای در تبیین ماده و خواص آن هستند به تبیین هوش و استعداد انسان پرداخت؟ و این که آیا آگاهی انسان در حقیقت همان چیزی نیست که طی فرایند قابل مشاهده در فعل و انفعالات موجود در مغز رخ می‌دهد؛ آیا می‌توانیم آگاهی انسان را همان فعل وانفعالات مغزی تفسیر کنیم؟
۱-۱۵٫ رابطه نفس و ذهن
نوپدیدارگرایان برای معرفی آنچه به عنوان سطح بسیار پیچیده نوپدید در انسان می‌خوانند کلمه ذهن[۱۰۲] را به کار می‌برند. برای این سطح از حقیقت انسانی دو نام دیگر نیز به کار می‌رود، نفس[۱۰۳] و روح[۱۰۴]. کلایتون در نگرش خود به ماهیت انسان در جهان طبیعت سعی می‌کند تحت هر شرایطی به اصول سیر تکامل طبیعی پایبند باشد. از طرفی او حقیقت انسان را متشکل از ماده‌ای قابل درک و شناخت در عالم ماده می‌داند و از طرفی با حقایقی خارج از حیطه مطالعات مادی صرف از قبیل فیزیک، شیمی و زیست شناسی رو به روست؛ حقایقی از قبیل گزارشات اول شخص نسبت به آنچه درک می‌کند یا می‌اندیشد یا عواطفی که احساس می‌کند و غیره.
همان گونه که در طول این نوشتار بارها به آن اشاره شد، مجموعه آنچه کلایتون در مسیر تبیین گری حقایق نوپدیدار در انسان در مکتب نوپدیدارگروی می‌پذیرد، در برابر دو دیدگاه ماده‌گروی محض که حقیقتی غیر مادی را در طبیعت نمی‌تواند ببیند و نیز دیدگاه دوگانه انگاری جوهری که حقیقت به طور کلی غیر مادی به عنوان جنبه دیگری برای انسان قائل است قرار می‌گیرد. نگرش کلایتون به حقیقت غیر مادی انسان هر چند از ماده آغاز می‌شود اما در ماده متوقف نمی‌شود و تا آنجا پیش می‌رود که حقیقتی با خواصی غیر مادی را ثابت می‌کند؛ چیزی که از ماده محض برخاسته اما دارای خواص مادی صرف نیست.
یکی از دلایلی که سبب می‌شود یک نوپدیدارگرای حداکثری همچون کلایتون برای این سطح مورد نظر از نام soul استفاده نکند این است که این نام تداعی کننده دوگانه انگاری جوهری است. نگاه کلایتون به حقایق نوپدید در انسان به او اجازه می‌دهد از ماده فراتر رود اما برای آن که فاصله خود را از دوگانه انگاری جوهری حفظ کند ناچار درباره آنچه به عنوان سطح بسیار پیچیده نوپدید در انسان با خواصی فراتر از ماده معرفی می‌کند، نمی‌خواهد یا نمی‌تواند از اصطلاحاتی به کار ببرد که در اندیشه دوگانه انگاری از آن به عنوان سطح کاملاً متفاوت به لحاظ جوهری یاد می‌شود. spirit[105] نیز دچار مشکل دوگانه انگاری است.
اگر یک نوپدیدارگرای حداکثری بخواهد به معنای حقیقی به اصول و مبانی سیر تکاملی موجود دارای حیات در طبیعت یعنی انسان دارای شعور، احساس و فکر پایبند باشد نمی‌تواند در مرحله اول از ویژگی‌های نوپدید ماده فراتر رود و کلایتون بر اثر این پایبندی به سیر تکامل طبیعی بشر، ناچار است ذهن را که در تعامل مستقیم با مغز به عنوان مرکز فعل و انفعالات مادی و در عین حال ویژگی‌های نوپدید غیر مادی می‌باشد به جای آنچه دوگانه انگاری به نام روح یا نفس می‌نامد قرار دهد. دلیل این ادعا که کلمه ذهن در عبارات نوپدیدارگرایان همان کارکرد نفس را دارد بیشتر مربوط به ویژگی تأثیر گذاری و عاملیت علَی غیر تقلیلی ذهن است که کلایتون به عنوان یک نوپدیدارگرای حداکثری بر آن تأکید می‌کند.[۱۰۶]
۱-۱۶٫ طرح مسئله ماهیت ذهن
مطالعات نوپدیداری مبتنی بر مطالعه روابط طبیعی مواد است که شامل موجودات زنده می‌شود و به عقیده اندیشمندان نوپدیدارگرا، بدون مطالعه اصول بینادین فیزیک که زیر بنای زیست شناختی پدیده‌های زیستی را تشکیل می‌دهد نمی‌توان به واقعیات آن پی برد. در عین حال نوپدیداری به ما گوشزد می‌کند که مطالعه تکامل زیستی چیزی غیر از نتایج مطالعات فیزیکی به ما نشان می‌دهد.[۱۰۷] نوپدیداری بر آن است که جهان طبیعت بسیار پیچیده‌تر از آن است که به یک سطح مادی و یا دو سطح قابل تجزیه و تقسیم باشد؛[۱۰۸] بلکه این جهان تشکیل شده از سطوحی است که هر کدام از آن با قوانین و علل خاصی قابل شناخت و فهم می‌باشد.[۱۰۹] از این رو هر چند نوپدیدارگروان تمام هستی را دارای ویژگی نوپدیدی می‌دانند اما تمرکز آنان بر مسئله حیات، موجودات زنده و به ویژه بر انسان و ویژگی ذهنی و آگاهی اوست. نوپدیداری به طور دقیق‌تر مهم‌ترین شاهد بر نوپدیدار بودن هستی و منحصر نبودن ویژگی‌های موجود در طبیعت به ویژگی‌های مادی را مسئله حیات و به طور دقیق‌تر ذهن انسان می‌دانند.
به نظر کلایتون، بر اساس مطالعات عصب شناسی، مغز بشر با بهره گیری از ۱۰ رشته ارتباط عصبی از بیشترین پیچیدگی برخوردار است و از این مسیر است که ما با جهان خارج ارتباط برقرار می‌کنیم. این عنصر دارای ویژگی‌هایی است که ما آن را (خصایص دماغی) می‌نامیم. خصایصی نظیر ترس از نزول ارزش بورس، امید به برقراری صلح در خاور میانه یا باور به وحی الهی. تصور این که این ویژگی‌ها به طور کامل با به کارگیری اصطلاحات (و شیوه علمی) زیست شناختی درک خواهد شد دقیقاً مثل این است که در انتظار تحقق احتمال، پندار یا شرط بندی‌ای در آینده باشیم.[۱۱۰]
ویژگی‌های یاد شده مثال‌هایی است برای حالات ذهنی و دماغی انسان. این حالات در هیچ یک از موجودات زنده به پیشرفتگی انسان یافت نمی‌شود؛ در عین حال حالاتی نیستند که بدون ارتباط با سلسله شبکه عصبی موجود در مغز انسان رخ بدهند. سؤال کلایتون و دیگر نوپدیدارگرایان این است که این شناخت و آگاهی ذهنی، روحی یا به تعبیری دماغی چگونه نوپدیدار شد؟ کلایتون با پایبندی به سیر تکاملی طبیعت تلاش می‌کند به این سؤال پاسخی درخور بدهد.
نکته‌ای که مد نظر کلایتون است تفاوت میان در نظر گرفتن ذهن به عنوان ویژگی[۱۱۱] و ذهن به عنوان موضوع خارجی است. اگر ذهن را موضوعی خارجی فرض کنیم لاجرم باید انتظار مکتب دوگانه انگاری را نیز داشته باشیم. کلایتون، برای فرار از دوگانه انگاری جوهری ذهن و نیز ماده انگاری محض، خصوصیات روانی را ویژگی‌های ذهنی[۱۱۲] معرفی می‌کند، زیرا اگر ذهن به عنوان شیئ خارجی تلقی شود یا به واسطه تفاوت‌های بنیادینی که نسبت به بدن و مغز دارد به وسیله دوگانه انگاران به عنوان جوهری مجزا دیده خواهد شد و یا حقیقت آن توسط ماده گرایان انکار خواهد شد؛[۱۱۳] با این وجود کلایتون با مشکلی جدید مواجه می‌شود یعنی شناخت تفاوت میان ویژگی‌های ذهنی و ویژگی‌های مغزی. اگر به سیر تکامل طبیعی پایبند باشیم چگونه می‌توانیم ویژگی‌های ذهنی را چیزی غیر از ویژگی‌های مغز بدانیم؛ در عین حال هم به لحاظ مفهومی و هم به لحاظ علَی شاهد تفاوت‌هایی میان آنها هستیم. به همین خاطر با وجود این که اندیشمندان نوپدیدارگرا، پدیده آگاهی را که از خصوصیات بارز ذهن قلمداد می‌شود، به عنوان نمونه نوپدیداری ارائه می‌دهند اما نگرش‌های شکاکانه‌ای در رابطه با نوپدیدار بودن ویژگی‌های ذهنی وجود دارد. شکاکان علاقه دارند ویژگی‌های ذهنی را به فعل و انفعالات درون مغزی تقلیل دهند و در مقابل نوپدیدارگرایان سعی در تفسیر و تبیین ابتناء زیستی تجربیات هوشی بر سیستم شبکه‌های مرکزی مغز دارند، تا رابطه شدیدی که هوشمندی انسان نسبت به سیستم شبکه عصبی انسان دارد موجب تقلیل ویژگی‌های ذهنی به ویژگی‌های عصبی یا مغزی نشود.. مشکلی که بیشتر به چشم می‌خورد از اینجا نشأت می‌گیرد که می‌توان مغز را در عالم طبیعت به اجزاء طبیعی آن تحلیل کرد اما ذهن را نمی‌توان با آن روش‌ها و نتایج علمی بررسی کرد.[۱۱۴]
با وجود این، کلایتون بر این عقیده است که بدون در نظر گرفتن رابطه تکاملی میان مغز و ذهن که در بخش نو پدیداری و علوم طبیعی به آن پرداخته، نمی‌توان به رابطه میان آن دو پی برد و نمی‌توان نظریه نوپدیداری را سامان داد؛ این به وضوح در تقابل با اندیشه دوگانه انگاری[۱۱۵] است که اندیشه و فکر را امری به لحاظ کیفی متفاوت با مغز می‌داند و آن را عاملی غیر قابل تقلیل به ماده می‌بیند؛ نیز با فیلسوف مادی در تقابل است که مغز را صرفاً سامانه‌ای زیستی می‌داند که کار آن شکل دهی ساختار فهم با به کار گیری قوانین و فرایندهای ریزمادی بنیادین است و هیچ گونه عاملیت نوپدیداری برای فکر قایل نیست.[۱۱۶]
به نظر کلایتون، با تفاصیلی که در تاریخ طبیعی از تنوع سطوح گوناگون حیات شاهد بودیم که از سطح سلولی آغاز می‌شد و تا ساختارهای پیچیده اعصاب مرکزی را شامل می‌شد، باید گفت: فلاسفه از افلاطون تا دکارت و نیز بسیاری از سنت‌های دینی در تبیین دچار اشتباه بودند، زیرا به طور کامل میان نفس و بدن تفاوت قایل بودند و این دو را مجزای از هم می‌دیدند. در حالی که دیدیم نفس یا حالت آگاهی که توانایی انجام امور ارادی و هدفمند و از روی قصد را دارد، در نتیجه‌ی فعل و انفعالات مادی و طی فرایند تکاملی و در شرایطی کاملاً سازگار با قواعد مادی و فیزیکی، از ماده‌ای که روزی تنها عناصر شیمیایی صرف بود بروز می‌کند. در نتیجه جدا کردن نفس و بدن به این معنی که این دو در اصل دو جوهرند و تناسبی میان آن در پدیداری نیست صحیح نمی‌باشد. ما شاهدیم که رفتار‌های آگاهانه، اغراض و اهداف بشر در رفتار شبه هدفمند اندامواره‌های اولیه تعبیه شده است؛ پس چگونه می‌توان مجموع این رفتار‌ها را به امری خارج از ماهیت همین انداموارها منتسب دانست؟
در نتیجه‌ی روابط میان رفتار و اهداف پیش بینی شده در اندامواره‌‌های اولیه، قطعاً پیچیدگی و در نتیجه نوپدیداری سطح جدیدی از رفتار و هدفمندی را شاهد خواهیم بود، یعنی رفتار انسانی نوپدید؛ امّا این سطح از آگاهی هرگز قابل تقلیل به رفتارهای اندامواره‌های اولیه نخواهد بود و در عین حال چیزی غیر از همان رفتار‌های پیش بینی شده در آنها نیز نیست، جز این که ویژگی پیچیدگی را با خود دارد. سخن در این است که با وجود پیچیدگی رفتارهای بشر نسبت به رفتار اندامواره‌های اولیه، آیا می‌توان این رفتارها را برخواسته از امری به کلی متفاوت، مثلاً جوهری متفاوت از بدن دانست؟ پاسخ کلایتون به این سوال منفی است. به نظر وی اگر به انسان به عنوان موجودی دارای دوجوهر مجزی نگاه کنیم آنچنان که دوگانه انگارها می‌کنند، از عمق درک واقعیتی که تاریخ طبیعی به ما عرضه می‌کند محروم می‌مانیم.
۱-۱۷٫ ماهیت آگاهی به عنوان ویژگی ذهنی
از آنجا که نوپدیدارگرایی همچون کلایتون برای فهم چگونگی نوپدیداری در طبیعت به مطالعه سیر تکاملی طبیعت پایبندی نشان می‌دهد، برای فهم رابطه دقیق میان ذهن و مغز (آگاهی و شبکه‌های عصبی) باید ساختار چند سطحی قوانین و اسباب موجود در جهان را بررسی نماید. اوج پیچیدگی ساختاری از نظر سامانه طبیعی که از ویژگی‌ها و الگوهای غیر منتظره برخوردار است را می‌توان در آگاهی و ساختار علَی روحی روانی مشاهده کرد. سلسله اعصاب مرکزی هیچگاه با آگاهی مساوی دانسته نمی‌شود اما ارتباط زیست‌شناختی مستحکم آن دو را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. به نظر کلایتون با وجود چنین ارتباطی میان آگاهی و شبکه عصبی، هیچگاه نمی‌توان تنها با دانستن وضعیت مغز از نظر فعل و انفعالات درونی، به معنای درک تجربه خوشی یا ناخوشی یا بینش فرد پی برد.[۱۱۷]
در عین حال که آگاهی بسیار برای ما آشنا و ملموس است، اما از منظر علم بسیار اسرار آمیز می کند، تا جایی که برخی ادعا کرده‌اند هیچ کس نمی‌داند چگونه امر مادی (مغز و سلسله اعصاب) تبدیل به آگاهی می‌شود و یا از خود آگاهی بروز می‌دهد. کالین مک گین[۱۱۸] (-۱۹۵۰٫م) درک آگاهی را از طریق شناخت مغز معما و سرَی حل ناشدنی عنوان می کند.[۱۱۹] این پیچیدگی آنگاه بیشتر می‌شود که آگاهی را امری نوپدید بدانیم که از لحاظ کیفی با دیگر امور نوپدید طبیعی تفاوت دارد. در باب آگاهی از نگاه نوپدیداری مقبولات اولیه‌ای وجود دارد:
ویژگی‌های روحی در ظرف تاریخ طبیعی پدید آمده‌اند.
ادعای وجود ذهن به سادگی ادعای وجود سلول نیست.
کسی که مدعی وجود حقیقتی به نام ذهن است ناچار با تنگناهایی که مطالعات علمی اقتضا می‌کنند مواجه می‌شود. در مقابل کسی که منکر وجود این حقیقت می‌باشد نیز با مسأله حس مشترک مواجه است که دلیل محکمی بر وجود ذهن انسانی است.[۱۲۰]
۱-۱۷-۱٫ شبکه‌های عصبی آگاهی
هدف نظریه پردازی در باب آگاهی در این عرصه، یافتن ریشه اختلاف میان دیدگاه عصب‌شناسی علمی و توصیفات افراد به عنوان اول شخص از تجربه آگاهیشان است، تا معلوم شود آنچه اول شخص از تجربیات خود نسبت به آگاهی رائه می‌دهد طی چه فرایندی تحقق پیدا می‌کند. کلایتون نیز برای همین منظور به مطالعه شبکه‌های عصبی آگاهی می‌پردازد. نوشتار حاضر نیز هرچند به نحو تخصصی برای درک عمیق فرایند تحقق آگاهی تدوین نشده است اما برای تبیین دیدگاه کلایتون در باب نوپدیداری نفس یا ذهن و تمایز وجودی میان نفس و ذهن از طرفی و بدن و مغز از طرف دیگر نیازمند نتایجی است که کلایتون در بررسی آگاهی به عنوان ویژگی نوپدید فرایندهای تکامل یافته مغزی و عصبی می‌گیرد؛ از این رو در این نوشتار به این بخش پرداخته شده است.
کلایتون از میان دیدگاه‌های متنوع در باب آگاهی و ماهیت آن و نظرات اندیشمندان، با دیدگاهی که از ادلمن[۱۲۱] (- ۱۹۲۹٫م) و دیگران نقل می‌کند موافقت بیشتری نشان می‌دهد: آنچه آگاهی نامیده می‌شود حاصل رشد فزاینده پیچیدگی در روابط عصبی است و جستجوی ماهیت آگاهی از طریق بررسی تک یاخته‌های عصبی راهی به جایی نمی‌برد.[۱۲۲] بدون شک این نگاه به ماهیت آگاهی با دیدگاه کلایتون در تعریف نوپدیداری در عرصه زیست شناسی، فیزیک و شیمی تطابق دارد. همان طور که در میدان مطالعات علمی (مثلا زیست شناسی) کلایتون قائل به وجود سطوح گوناگون نوپدیدار بود که هر کدام ویژگی خود را داشت و قابل تقلیل به سطوح پیشینی نیز نبود و این ویژگی‌ها نیز در پی پیچیدگی‌های نوپدیدار در پدیده‌ها رخ می‌نمود؛ در این بحث نیز کلایتون به هدف خود رسیده و آگاهی را محصول پیچیدگی روابط موجود در ارتباطات عصبی معرفی می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:58:00 ق.ظ ]




سئوالات فرعی
۱)اهداف اسرائیل از حضور و نفوذ در آسیای مرکزی و قفقاز چه می‌باشد؟
۲) تنش با فلسطینیان چه نقش و تاثیری در روابط اسرائیل با کشورهای مسلمان از جمله جمهوری آذربایجان دارد.
۳) واکنش روسیه به حضور اسرائیل در حوزه نفوذ مسکو چگونه است؟
۴) منابع انرژی در نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان چه نقشی دارد؟
۵) روابط اسرائیل با دیگر کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز چگونه می‌باشد؟
۶) حضور اسرائیل در آذربایجان چه تاثیری بر روابط ایران و آذربایجان دارد؟
فرضیه اصلی
حضور و نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان، تاثیری منفی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد؟
متغیرهای اصلی
متغیر مستقل: نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان (x)
متغیر وابسته: امینت ملی جمهوری اسلامی ایران (y)
فرضیه رقیب
حضور و نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان تاثیر منفی برامنیت ملی جمهوری اسلامی ایران ندارد.
فرضیه صفر
حضور و نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان ارتباطی با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران ندارد.
اهداف پژوهش
مهمترین هدف پژوهش حاضر آن است که با توجه به حضور و نفوذاسرائیل در منطقه و به خصوص در جمهوری آذربایجان و در نزدیکی مرزهای جمهوری اسلامی ایران، به بررسی تهدیداتی که این حضور برای امنیت جمهوری اسلامی ایران می‌تواند داشته باشد، بپردازد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نقطه تمرکز پژوهش
این پژوهش از لحاظ مکانی به حضور اسرائیل در جمهوری آذربایجان و از لحاظ زمانی بعد از استقلال جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۹۱ می‌پردازد.
روش پژوهش
روش مورد استفاده در این پژوهش روش توصیفی – تحلیلی است.
در این روش با بهره گرفتن از اطلاعات جمع‌ آوری شده از منابع موجود، به شیوه‌ها و ابزارهای نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان اشاره می‌شود تا تأثیر آن بر امنیت ملی ایران مورد بحث قرار گیرد.
بررسی ادبیات موجود
در بررسی ادبیات و آثار موجود که در رابطه با موضوع مورد پژوهشی ما وجود دارد باید یک طبقه بندی ساده و مختصر انجام داد. بدین ترتیب می‌توانیم این آثار را به چند دسته تقسیم کنیم.
– کتابها
– مقالات
– گزارشهای وجود در بولتن‌ها و سایت‌های اینترنتی
یکی از کتابهایی که در مورد موضوع پژوهش پیش رو نوشته شده است، کتابی است که از سوی الیاس واحدی به نگارش درآمده، الیاس واحدی در یک مجموعه دو جلدی به یک برآورد استراتژیک کلی از جمهوری آذربایجان می‌پردازد.[۱] این پژوهش تمامی ابعاد (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و … ) را در بر می‌گیرد.
از دیگر کتب موجود می‌توان به کتاب محمدحسین افشردی اشاره نمود.[۲] در این کتاب نویسنده به تشریح موقعیت ژئوپلیتیک قفقاز و جایگاه این منطقه در موضوعاتی چون حمل و نقل و انرژی می‌پردازد. جمهوری آذربایجان به عنوان یکی از کشورهای منطقه قفقاز در این اثر مورد بررسی قرار می‌گیرد.
درخصوص موضوع موردپژوهش چند پایان نامه کارشناسی ارشد در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به نگارش درآمده است، با عناوینی همچون «آمریکا و روابط با جمهوری آذربایجان و امنیت جمهوری اسلامی ایران»، تاثیر سیاستهای تحریمی آمریکا برروابط جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران»، روابط آذربایجان و اسرائیل و سردی روابط ایران و آذربایجان و … در اکثر این موارد، پژوهشگران تنها به یک عامل و مانع در روابط دو جانبه ایران و آذربایجان اشاره می‌کنند و اشاره ای به نقش اسرائیل و آمریکا در نوع روابط بین ایران و آذربایجان و به تهدیداتی که از گسترش روابط اسرائیل با آذربایجان برای امنیت جمهوری اسلامی ایران دارد اشاره‌ای نمی‌شود.
از دیگر منابع مرتبط با موضوع مورد پژوهش می‌توان به کتاب سیاست خارجی و امنیتی اسرائیل در فضای نوین منطقه‌ای اثر محمود دهقانی اشاره کرد. نویسنده در این کتاب به بررسی سیاست خارجی و دغدغه‌ها و نگرانیهای امنیتی اسرائیل پرداخته است.
– از دیگر کتابهای مورد استفاده در مورد موضوع پژوهش می‌توان به کتاب امنیت در قفقاز جنوبی اثر غلامرضا هاشمی اشاره کرد.[۳] نویسنده در این کتاب ضمن بررسی ویژگی‌ها و اهمیت منطقه قفقاز، مسائل سیاسی و امنیتی منطقه از جمله بحران قره‌باغ، بحران چچن و تمایلات جدائی طلبانه در گرجستان را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در ادامه به بررسی عوامل تاثیرگذار بر امنیت قفقاز پرداخته و این عوامل را به دو دسته عوامل درون منطقه‌ای مانند بی‌ثباتی‌های سیاسی و قومی و عوامل برون منطقه‌ای مانند حضور آمریکا و ناتو در قفقاز تقسیم کرده است، و در فصل آخر به بررسی اهمیت منطقه قفقاز در امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران پرداخته است.
از مقالات مرتبط با موضوع پژوهش مقاله‌ای تحت عنوان نقش کلیدی یهودیان مهاجر در توسعه و گسترش روابط اسرائیل و آذربایجان که توسط آری گوت به نگارش درآمده است.[۴] در این مقاله نویسنده اشاره می‌کند که در ۲۷ آگوست ۲۰۰۷ نهادی تحت عنوان کنگره آذربایجان در اسرائیل تاسیس شد. در این مقاله نویسنده سعی دارد این مطلب را عنوان کند که این نهاد نقش موثری در گسترش روابط اسرائیل و آذربایجان دارد.
یکی دیگر ازمقالات مرتبط با موضوع مورد پژوهش مقاله‌ای است تحت عنوان ورود به مرحله جدید روابط آذربایجان و اسرائیل که توسط گولنارا ایناندز نگارش یافته است.[۵] نویسنده در این مقاله با اشاره به سفر ۲۸ ژوئن شیمون پرز به باکو از تلاشهای اسرائیل برای گسترش روابط با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و بویژه جمهوری آذربایجان خبر می‌دهد. در این مقاله نویسنده اشاره می‌کند که اسرائیل در سال ۲۰۰۸ اقدام به تاسیس بخشهای جداگانه‌ای در مورد کشورهای اروپائی جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع (CIS) و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز برای گسترش روابط نموده است.
– یکی از کتابهایی که در مورد موضوع مورد پژوهش پیش رو نوشته شده است کتابی است که بهرام امیراحمدیان آن را تالیف نموده‌اند. در این کتاب، امیراحمدیان ، بحران قره‌باغ را شروعی بر توسعه نیافتگی روابط دو کشور ایران و آذربایجان می‌داند. پیش از آن، ابوالفضل ایلچی بیگ از سران جبهه خلق آذری که اندیشه های پان ترکی – پان آذری و به شدت ضد ایرانی داشت زمینه را برای تبلیغ منفی در بحران قره‌باغ، علیه ایران مهیا نموده است.[۶]
– از دیگر کتابهای مرتبط با موضوع مورد پژوهش می‌توان به کتاب نفوذ اقتصادی اسرائیل در منطقه، منتشر شده از موسسه مطالعات اندیشه سازان نور اشاره کرد.[۷]
بخش اول این کتاب به بررسی تعاملات اقتصادی اسرائیل در مناطق مختلف پرداخته است و در بخش دوم به بررسی نفوذ لابی اسرائیلی در جهان می‌پردازد.
سازماندهی پژوهش
این پژوهش از یک مقدمه و چهار فصل تشکیل شده است:
فصل اول: نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان
فصل دوم: سیاست خارجی اسرائیل (تأکید بر عوامل تأثیرگذار)
فصل سوم: بررسی روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان
فصل چهارم: عوامل تهدیدکننده امنیت ملی ایران در منطقه قفقاز جنوبی، جمع‌بندی و نتیجه‌گیری.
فصل اول
چارچوب نظری تحول مفهوم امنیت
مقدمه
مفهوم امنیت تحولات بسیاری زیادی را دربرگرفته است. پس از جنگ جهانی اول و با تأسیس جامعه ملل، مفهوم امنیت دسته‌جمعی به وجود آمد اما پس از یک دوره کوتاه طلایی که بین سالهای ۱۹۲۹- ۱۹۲۵ و در واقع قبل از بحران بزرگ اقتصادی بود، مفهوم امنیت ملی کشورها که امنیت را به شکل انفرادی تعریف و جست‌وجو می‌کرد بر امنیت دسته جمعی غالب بود.
پس از جنگ جهانی دوم و با رقابت ابرقدرتهای آمریکا و شوروی- موسوم به جنگ سرد- نظریه واقع‌گرایی بر مفهوم امنیت غلبه داشت. در این دوران با تأکید بر امنیت نظامی رقابت پرهزینه‌ای میان ابرقدرتها و متحدان آنها به وجود آمده بود.
با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، راه برای گسترش برداشتهای نوین از مفهوم امنیت هموار گشت.
امروزه مفهوم امنیت در دو وجه ایجابی و سلبی، عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و گرایش سنتی نظامی را درکنار هم داراست.
در این فصل به اختصار و برای ورود به بحث، به تحول مفهوم امنیت اشاره شده است.
بدیهی است مراد ما در این پژوهش، برداشت نوین از مفهوم امنیت در تمامی عرصه‌های آن است.
چارچوب نظری
امنیت در مفهوم سنتی
در این نوشتار به بررسی اجمالی نیروهای موثر در شکل‌گیری روابط بین‌الملل در سده‌های معاصر پرداخته و ریشه‌های تاریخی برداشت سنتی از امنیت را که برمبنای تهدید امنیتی بر ضد یک کشور از خارج و دارای ماهیت نظامی است، مورد بررسی قرار می‌دهیم.
از لحاظ تاریخی از اوایل قرن هفدهم تا اواسط قرن بیستم میلادی، ما شاهد متغیرهایی هستیم که به تدریج باعث غلبه برداشت سنتی از امنیت بر فرهنگ روابط بین‌الملل گردید. در این دوره عواملی نظیر تشکیل دولتهای ملی، جنگ‌های متمادی، موازنه قوا، نظام اتحادیه‌ها، تفکرات نظامی گرایانه زمامداران، پدیده ناسیونالیسم و رقابتهای استعماری دول اروپایی، باعث شکل‌گیری و تقویت مفهوم سنتی امنیت ملی شدند.
با مطالعه روابط دولتهای اروپایی پس از شکل گیری دولت ملی در اروپا، متوجه می‌شویم که جنگ وجه غالب و حاکم دراین روابط بوده است. یکی از محققان در این مورد می‌گوید: «در خلال سه قرنی که از نظرگاه اندیشه دارای عظمت هستند یعنی قرن رنسانس، قرن دکارت و قرن روشنگری، جنگ به مثابه ابزار متمایز سیاست خارجی، میان کشورهای اروپایی حاکم بود.»[۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:58:00 ق.ظ ]




انسجام اجتماعی همکاری بین نهادی را افزایش می دهد و اهدافی فراتر از وظایف بخشی ایجاد می کند ( پاتنام ،۲۰۰۰: ۸۷). بخش بندی و بلوک بندی، حوزه استحفاظی یگان های انتظامی را از همدیگر جدا می کند . در بعضی موارد، تعارض هایی در خصوص محدوده استحفاضی بین رده های مختلف انتظامی ایجاد می شود. در نقاط مرزی بین دو حوزه فضای خاکستری به وجود آمده و نظارت بر این مناطق و ارائه خدمات پلیسی نسبت به ساکنان آن ها تحت الشعاع تعارضات موجود قرار می گیرد. در حالی که با توسعه انسجام اجتماعی این فضا از بین رفته و ارائه خدمات مطلوب، اولویت هر یگان انتظامی خواهد بود.

۸- کاهش فساد اداری

مؤلفه هایی مانند فساد اداری، ناکارایی تخصصی، عدم نظارت درونی در بخش عمومی و جریان محدود اطلاعات، کیفیت کالای مدیریت عمومی را کاهش می دهند ( خضری، ۱۳۸۴: ۲۵).
انسجام اجتماعی با تعدیل و از مطلوبیت انداختن نارسایی های مذکور، به بهبود عملکرد دولت کمک می کند؛ اهداف فردی را در راستای اهداف سازمانی قرار داده و سازگاری بیشتری را بین منافع فردی و منافع جمعی ایجاد می کند. همچنان که افول این انسجام، از میان رفتن قاعده مندی در حوزه های مختلف اجتماعی و شیوع فساد اداری در عرصه های سیاسی، اداری، اقتصادی و قضایی را سبب خواهد شد.

بند سوم: تأثیر انسجام اجتماعی بر بزه کاران

در بررسی علل بزه کاری، مسائل و موارد گوناگونی به عنوان عوامل تأثیر گذار شناسایی شده که می توان با بهره گیری از انسجام اجتماعی نسبت به رفع آن ها اقدام و از این طریق زمینه را برای وقوع رفتار تبهکارانه از بین برد. بررسی ها نشان می دهد یکی از دلایل ارتکاب جرم، نیاز های جرم ساز مجرمان است. این نیازها، می تواند اقتصادی یا اجتماعی باشد. بنابراین، برای موفقیت در پیشگیری باید نیازهای جرم ساز بزه کاران بر طرف شود. در صورتی که وقوع جرم ناشی از تفکر ضد اجتماعی مجرم باشد، باید تفکرات وی اصلاح شوند و چنانچه وقوع جرم در اثر نیازهای اقتصادی اوست، رفع مشکل اقتصادی اولویت خواهد داشت. می توان با بهره گیری از انسجام اجتماعی، اثر مشکلات اقتصادی و اجتماعی و خطرز بروز رفتار تبهکارانه را بر طرف ساخته و با نظارت غیر اقتدار گرایانه بر فرد و استفاده از مکانیسم های جامعه پذیری ـ از طریق احترام به سنت، عرف و ارزش ها ـ تمایلات غیر قانونی بزه کاران را کاهش داد. این امر با اقداماتی به شرح ذیل میسر خواهد شد :

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱- کنترل احساسات ضد اجتماعی بزه کاران

در بسیاری از موارد، نگرش های فردی و احساسات ضد اجتماعی مجرمان، عاملی برای ارتکاب جرم است. بنابراین، تأکید بر جامعه پذیر ساختن فرد اهمیت می یابد. انسجام اجتماعی، نوعی سازه اجتماعی است که از طریق تأثیر گذاری بر رفتارهای فردی به پیامدهای اجتماعی منجر می شود ( تقی لو،۱۳۸۴، ۳۱). بی شک احترام به سنت و ارزش ها، عاملی مؤثر در این زمینه خواهد بود. جایگزین کردن راه و رسم و آداب مردم پسند و اجتماعی به جای مهارت های دروغ گویی، دزدی و پرخاشگری، از جمله اقدامات مناسب است که انسجام اجتماعی با مکانیسم های اخلاقی افراد را جامعه پذیر ساخته و این مهم را تحقق می بخشد (هرمز،۱۳۶۷: ۴۳).

۲- تعدیل تأثیر پذیری بزه کاران از افراد ضد اجتماعی

تحقیقات نشان می دهد درگیری و ارتباط با دوستان بزهکار به نحو مثبتی با بزهکاری افراد، در ارتباط است. بیشتر پژوهش گران، ارتباط بین گروه های دوستانه بزهکاری و رفتار مجرمانه را مورد تأکید قرار می دهند(فرینگتون ،۱۹۸۶ ). ارتباطات و پیوندهای افراد با همسالان ضد اجتماعی بستر ساز اقدامات مجرمانه است. افزایش و برقراری پیوند های محبت آمیز ارتباطات عاطفی میان اعضای خانواده با نظارت دقیق اعضای خانوده بر رفتار و اعمال عضو مستعد بزهکاری، می تواند فرد را از محیط ضد اجتماعی همساان دور سازد و احساس تعلقی که تحت تأثیر انسجام اجتماعی درون گروهی در بین افراد خانواده ایجاد می شود، زمینه ساز پیوندهای عاطفی بین آن ها و تعدیل تأثیر پذیری از افراد ضد اجتماعی خواهد بود.

۳- افزایش آگاهی بزهکاران

در برخی اوقات نداشتن آگاهی افراد، عاملی برای بزهکاری آنان است و پلیس برای دادن آگاهی های لازم می تواند از انسجام اجتماعی بهره گیرد. الگوها و سرمشق های ضد جرم که معمولا توسط یگان های پلیس شناسایی می شود و در اختیار افراد جامعه قرار گیرد. این امر زمانی محقق می شود که پلیس، بر مبنای راهبرد خود در ایجاد انسجام اجتماعی، آن ها را به اشخاص جامعه منعکس ساخته و آگاهی های لازم را در جامعه ایجاد کند. اطمینان پلیس از این که افراد می توانند موقعیت های خطرناک را تشخیص داده و برای مقابله با آن ها طرح ریزی کنند، عاملی اثر گذار در پیشگیری است ( محمد نسل، ۱۳۸۷: ۱۹).

۴- کاهش مشکلات اقتصادی بزهکاران

یافته های تحقیقات انجام شده درباره توسعه بزهکاری، حاکی از آن است که موقعیت اجتماعی و اقتصادی پایین، با بزهکاری دارای رابطه مستقیم است و فقر، به عنوان یکی از عوامل مرتبط با جرم، همواره مورد توجه قرار گرفته است. برای کاهش اثر مشکلات اقتصادی، که زمینه ای برای بزهکاری است، انسجام اجتماعی نقش اساسی ایفا می کند. افراد بزهکار، وقتی مرتکب جرمی شده و دستگیر شوند، بعدا با مشکلات عدیده ای در خصوص پیدا کردن شغل و اشتغال در جامعه مواجه هستند. در حالی که ایجاد شرایط رشد اقتصادی و اشتغال پایدار، می تواند منجر به گسترش اعتماد اجتماعی و کاهش محرومیت های اقتصادی شود(وندی ، ۲۰۰۰ ). همبستگی اجتماعی حاصل از انسجام اجتماعی، احساس مسئولیت جمعی را برای این افراد فراهم ساخته و با کمک و مساعدت جامعه می توان با رویکرد حمایتی نسبت به تأمین شغل آن ها اقدام کرد .

۵- کنترل بزهکاران با مشارکت مردم

انسجام اجتماعی، که از مجرای رفتار متقابل افراد شکل گرفته و در بستر جامعه تکوین می یابد، نقش مؤثری در کنترل اجتماعی دارد و در مقایسه با نهادهای رسمیف نیروهای قضایی و پلیس ـ که به شیوه اقتدار آمیز و مبتنی بر اجبار عمل می کنند ـ به شیوه غیر رسمی و غیر اقتدار آمیزمنجر به تأمین امنیت می شود ( هرمز،پیشین: ۵۶). پس نظارت غیر اقتدارگرایانه پلیس برای کنترل بزهکاران، از طریق بهره گیری از انسجام اجتماعی، امکان پذیر خواهد بود. جلب همکاری در این خصوص، مأثر است. پلیس برای آن که مدموران خود را تنها در کنترل مستقیم بزهکاران مشغول نسازد، از نظارت غیر مستقیمی که از طریق افراد جامعه امکان پذیر است، استفاده کرده و محیط را از طریق نظارت همگانی برای ارتکاب جرم ناامن می سازد.

۶- برنامه ریزی برای اوقات فراغت افراد مستعد بزهکاری

از دلایل ارتکاب جرم، نداشتن برنامه مناسب برای اوقات فراغت افراد مستعد بزهکاری است( گراهام ، ۱۹۸۹ ). برنامه ریزی برای اوقات فراغت جوانان به خصوص افرادی که در معرض ارتکاب جرم قرار دارند از جمله تجارب موفقی است که به وسیله سایر کشورها، مانند فرانسه، به کار گرفته شده است و طی آن، اردوهای تابستانی و برخی از فعالیت های مورد علاقه جوانان مد نظر قرار می گیرد تا از بروز رفتار مجرمانه آن ها پیشگیری شود. تجربه دیگری که در کشور کانادا با هدف پیشگیری از جرم صورت گرفته، برنامه های تفریحی برای مقابله با فرار جوانان از خانه و مدرسه، تشکیل کمیته های ناظر بر امنیت اجتماعی، انجام اقداماتی با هدف بهبود اقتصاد محلی، طراحی و برنامه ریزی فعالیت های اجتماعی را شامل می شود ( غلامی، ۱۳۸۵: ۲۰). با الگو برداری از این اقدامات و موارد مشابه دیگر و با ایجاد و تقویت انسجام اجتماعی، می توان گام های مؤثری را در پیشگیری از جرایم برداشت. این اقدامات، با بهره گرفتن از توانایی های موجود در جامعه میسر شده و نقش انسجام اجتماعی در تحقق آن ها انکار ناپذیر است.

۷- تقویت ارزش های فرهنگی افراد مستعد بزهکاری

برخی از نظریه پردازان، با تلفیق نظریه آنومی دور کیم و نظریه محرومیت نسبی، به تبیین علل و ریشه های انحرافات اجتماعی زمانی بروز می کند که امکانات اجتماعی پاسخ گوی اهداف و ارزش های فرهنگی جدید نباشند ( رفیع پور، ۱۳۷۸: ۲۱). مطابق این دیدگاه، افول ارزش ها و هنجارهای اجتماعی از طریق کاهش انسجام اجتماعی زمینه ساز جم و جنایت است و بر عکس، تقویت اهداف و ارزش ها عاملی برای پیشگیری از جرم خواهد بود که این امر نیز با ایجاد و تقویت انسجام اجتماعی امکان پذیر است.

مبحث سوم- بررسی ابعاد انسجام اجتماعی جهت بهره گیری آنها در پیشگیری انتظامی از جرم

گفتار نخست- نقش بعد ساختاری انسجام اجتماعی در پیشگیری انتظامی از جرم

انسجام اجتماعی ساختاری ،شامل نقشه ها، قواعد، رویه ها و سنت ها به عنوان شبکه های اجتماعی است که سبب ایجاد الگوهای جاری کنش های اجتماعی می شوند. انسجام اجتماعی شناختی، شامل هنجار ها، ارزشها،نگرش ها و باور هایی است که مردم را راغب به همکاری می کنند.
ارزش ها و هنجارهای اجتماعی در طول تاریخ بشریت، همواره در معرض تغییر و تحول بوده است و در مورد جوامعی که صنعتی شدن و نوسازی اقتصادی را تجربه کرده اند، تغییرات، هنجارها و ارزش های اجتماعی به موازات شروع روند فوق افزایش یافته است.
کشور ما نیز در سال های اخیر به خاطر یک سری برنامه های توسعه شاهد تغییر هنجارهای اجتماعی بوده است و با از بین رفتن هنجارهای غیررسمی اهمیت زندگی از میان رفته و تمام امور و فعالیت ها یکنواخت شده و نیز رضایت از زندگی کاهش یافته است. از طرف دیگر نهادهای جایگزینی نیز برای تولید این هنجارها و روابط متقابل اجتماعی در شرایط جدید جامعه ایجاد نشده است.
این عامل باعث برخی از پیامدهای اجتماعی از جمله افزایش جرم و جنایت، فقر، بزهکاری و به طور کلی آسیب های مختلف اجتماعی در جامعه شده است و وضعیت بحرانی خاصی را برای جامعه ایجاد نموده است. اگر فقط صفحه حوادث روزنامه ها را ورق بزنیم مشاهده می کنیم که روزانه چندین قتل، سرقت، قاچاق، انحرافات جنسی و غیره رخ می دهد. با نگاه به این صفحات تنها عکس العملی که از طرف خواننده بروز می کند احساس تاسف و شاید در ادامه، بازگو کردن آن در محافل مختلف است غافل از اینکه این گونه موارد ممکن است برای تک تک ما و اطرافیان ما نیز رخ دهد، چرا که وقتی به دلایل ذکر شده به طرف مجرمین نظر می کنیم وموقعیت اجتماعی آنها رامورد بررسی قرار می دهیم، به این نکته می رسیم که آنها انسان های خاص، استثنایی و خبیثی نبوده اند بلکه افرادی کاملاً معمولی و متوسط به مانند اغلب ما بوده اند.
اما نکته اصلی اینجاست که چه عواملی سبب بروز این انحرافات شده است؟ شاید در نگاه اول هر کسی بگوید اینگونه انحرافات در گذشته های دور و نزدیک نیز بوده و این قانون و طبیعت بشری و لازمه زندگی طبیعی واجتماعی است. این سخن کاملاً درست است ولی آنچه در اینجا باید قابل توجه قرار گیرد افزایش روز افزون این انحرافات وجرائم آن هم در جامعه های به اصطلاح مدرن است. حال آیا می توان تعداد و شدت این جرایم راکاست؟ و آیا راه حل هایی برای کاهش آن وجود دارد؟ آیا کنترل های رسمی که هم اکنون درجامعه بسیار زیاد شده است می تواند راهکارهای عملی ونتیجه بخش دراین زمینه باشد؟ شاید پاسخ به این پرسش ها به گونه ای پاسخی برای عوامل بروز انحرافات نیز باشد.
به دنبال این پرسش ها باید بگوییم اخیراً جامعه شناسان از اصطلاحی با عنوان انسجام اجتماعی نام می برند که منظور از این اصطلاح مجموعه ای از قوانین، هنجارها، تعهدات (الزامات)، روابط متقابل، اعتماد متقابل، ساختارهای اجتماعی و سلسله مراتب نهادی جامعه می باشد که اعضای آن را قادر به دستیابی به اهداف جمعی و فردیشان می سازد.
شواهد موجود در جامعه حاکی از این واقعیت است که در طی چند دهه اخیر، فرسایش شدیدی در انسجام اجتماعی موجود برای جوانان، هم در درون خانواده و هم در بیرون آن روی داده است.
درخانواده به عنوان مثال، سطح تحصیلات دائماً در حال افزایش است، ولی به موازات آن، انسجام اجتماعی که شاخص برجسته آن حضور بزرگسالان در خانه و میزان گفت وگو در مورد موضوعات اجتماعی، فرهنگی، علمی، اقتصادی و سیاسی بین والدین و فرزندان است، کاهش یافته است.
به علاوه، جامعه شدیداً درمعرض تهاجم فردگرایی قرار گرفته که براساس آن منافع فردی بر مصالح جمعی تقدم یافته است.
می توان گفت بروز مسایل اجتماعی و روند افزایشی آن نشانی ازافت سطح انسجام اجتماعی درکل جامعه و یا دست کم در گروه های خاصی از آن می باشد.
نتایج تحقیقات محققان اجتماعی بیانگر این واقعیت است که با کاهش انسجام اجتماعی، انحرافات افزایش می یابد و بالعکس با افزایش انسجام اجتماعی انحرافات وجرایم نیز کاهش می یابد.

گفتار دوم – نقش بعد ارتباطی انسجام اجتماعی در پیشگیری انتظامی از جرم

همانطور که ذکر شد منظور از انسجام اجتماعی اعتماد به دیگران، میزان گفت وگو بین والدین و فرزندان، از خود گذشتگی، کاهش احساس محرومیت نسبی و غیره است.
حال به چه طریق می توان این انسجام را افزایش داد و سبب کاهش جرایم شد؟ خانواده، محله و جامعه سه مقوله ای است که در این جا مورد توجه قرار می گیرد:
۱) خانواده
تقویت ارتباط و اعتماد متقابل بین اعضای خانواده توسط والدین به طوری که والدین وقت زیادی را صرف بررسی مسایل خانواده خود نموده و ارتباط کافی با یکدیگر و با فرزندان خود برقرار نمایند. البته لازم به ذکر است که این ارتباط باید مبتنی بر اعتماد و صمیمیت باشد چرا که فقط در این شرایط است که انسجام اجتماعی که شاخص برجسته آن حضور بزرگسالان در خانه ومیزان گفت وگو در مورد موضوعات اجتماعی، فرهنگی، علمی و اقتصادی و سیاسی بین فرزندان است، افزایش یافته و منجر به کاهش رفتارهای جرم آمیز اعضای خانواده می گردد. از طرف دیگر تقویت اعتماد متقابل به دیگران در دوران کودکی و نقش آموزش و بالا بردن مهارت های ارتباط با دیگران و جامعه پذیر کردن افراد توسط خانواده که می تواند نقش اساسی در کاهش جرم داشته باشد و نیز کاهش تضاد در خانواده از دیگر عوامل موثر است چرا که خود این تضادها منجر به کاهش اعتماد و ارتباط متقابل گردیده وزمینه بروز رفتارهای جرم آمیز را مهیا می سازد.
تقویت حس از خودگذشتگی، خودباوری و علاقه مندی به جامعه در فرزندان توسط اعضای بزرگسال خانواده، گسترش فرهنگ گفت وگو و مذاکره دردرون خانواده ها و وجود نوعی مدارا و از خودگذشتگی بین اعضای خانواده،همگی از عوامل مهم در افزایش انسجام اجتماعی و کاهش جرایم هستند.
۲) محله
با توجه به اینکه در اجتماعات امروزی، غیبت پدر از خانواده ومحیط همسایگی درطول روز و اخیراً غیبت مادر از خانواده و ورود او به بازار کار مترادف با کاهش مشارکت والدین در سازمان های محلی نظیر انجمن اولیا و مربیان و نظایر آن بوده است و همین عامل زمینه فرسایش انسجام اجتماعی را در سطح محله مهیا نموده و به دنبال آن جرم و جنایت و بزهکاری را در محلات مختلف افزایش داده است لذا توصیه می شود افرادی که در یک محله و یا در یک مجتمع مسکونی ساکن هستند با ایجاد انجمن های مختلف محلی و ورزشی و شرکت فعال در آنها به مرور زمان اعتماد متقابل را بین همسایگان به وجود آورند که خود این انجمن ها باعث تقویت انسجام اجتماعی محل گشته ومی توانند از بروز جرایم مختلف در آن محله جلوگیری نمایند علاوه بر آن، افرادی که عضو این انجمن ها هستند دیگر به خود اجازه ارتکاب به جرم نخواهند داد چرا که در صورت انجام رفتار های کجرو، از طرف اعضای محله طرد خواهند شد و همچنین ایجاد شبکه های حمایتی توسط اعضای محله به منظور کمک به اعضایی که از نظر اقتصادی دچار محرومیت هستند که در این حالت، محرومیت نسبی افراد کاهش یافته و جای خود را به احساس همدلی و از خودگذشتگی می دهد و باعث تقویت اعتماد متقابل و تعاملات بین اعضای محل شده و کاهش جرایم را به دنبال خواهد داشت.
۳) جامعه
از آنجا که انسجام اجتماعی اساساً در خارج از بخش دولتی به وجود می آید، چنانچه دولت ها بخواهند وظایفی را که بهتر است به جامعه مدنی سپرده شود، در دست گیرند، انسجام اجتماعی را تهی می کنند.
بنابراین، نخستین اصل برنامه ریزی اجتماعی این است که آسیبی به انسجام اجتماعی وارد نکند، یعنی دولت ها باید به طور مصمم آن کالاهایی را تولید کنند که از عهده آن برمی آیند، از قبیل: حراست از حقوق شهروندان، آموزش، دفاع و …در عین حال دولت ها باید وظایفی را که نهادهای کوچکتر و کمتر متمرکز و دیوان سالار می توانند اجرا کنند، به جامعه مدنی بسپارند. دولت ها باید در جهت کنش های مثبت با اجرای مستمر، با کارکردهایی آغاز کنند که دقیقاً متناسب با وظایف آنها است.
حکومت ها نه تنها وقتی کارکردهایی را که دقیقاً توسط جامعه مدنی ایفا می شود دردست گیرند، بلکه وقتی نمی توانند خیرعامه را فراهم سازند نیز به بی اعتمادی شخصی و تهی ساختن موجودی انسجام کمک می کنند، بی اعتمادی اجتماعی نیز جرم و جنایت سطح بالا و فساد عمومی را به وجود خواهد آورد. بنابراین این سیاست های دولت باید از طریق ارزش های فرهنگی جدید با اشکال مختلف جامعه پذیری، بیشتر رفتار و انگیزه های مردم را دگرگون سازد. لازمه تغییر رفتار و انگیزه های مردم نیز به وجود آمدن احزاب و انجمن های گوناگون در جامعه می باشد، به همین خاطر دولت برای تقویت انسجام اجتماعی بین گروهی در جامعه زمینه مشارکت فعال مردم در انجمن های داوطلبانه را فراهم سازد و از این طریق باعث تعاملات گسترده مردم با یکدیگر گردد که آن نیز اعتماد تعمیم یافته را به وجود آورده و جرم وجنایت را در جامعه کاهش خواهد داد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:58:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم