هوش عاطفی و سلامت روان
در فرا تحلیلی که توسط شوته، مالوف، تورتینستون و روکی[78] (2007)، انجام شد، مشخص گردید که هوش عاطفی با سلامت روان و سلامت جسمانی رابطه مثبتی دارد. پژوهش‌های داودا و هارت (2000)، تجلی (1386)، ساکلوفسکی، آستین و مینسکی[79] (2003)، حاکی از آن هستند که هوش عاطفی با سلامت روان رابطه مثبتی دارد.
پژوهش‌ها حاکی از رابطه معکوس هوش عاطفی با افسردگی (اسلاسکی و کارت‌رایت[80] 2002؛ داودا و هارت، 2000)، و اضطراب (باستین، برنز و نتلبک[81]، 2005) هستند. سلیگمن (2002)، نشان دادند که خوش‌بینی (که یکی از ابعاد هوش عاطفی است)، با سلامت روان، رابطه مثبت و معناداری دارد. افرادی که از هوش عاطفی بالاتری برخوردارند، شادتر هستند و با مشکلات زندگی بهتر سازگار می شوند و به گونه‌ای موثر به کنترل هیجانات و عواطف خود می‌پردازند و بدین ترتیب موجبات سلامتی خود را فراهم می‌آورند (مارتین، پولیک-دوریس، لارسن و ویر[82]، 2003؛ فارنهام، 2003). بنابر این با توجه به پژوهش‌های انجام شده، می‌توان چنین انتظار داشت که هوش عاطفی با سلامت روان رابطه مثبتی داشته باشد.
هوش عاطفی و سلامت جسمانی
توانایی تنظیم احساسات و عواطف که یکی از ابعاد هوش عاطفی است، با سلامت جسمی ارتباطی قوی دارد (صفری، 1386). افرادی که قادر به کنترل خشم و عصبانیت خود نیستند، آمادگی بسیاری برای مبتلا شدن به بیماری های قلبی دارند و شواهد پژوهشی رابطه بین این دو را تایید نموده‌اند (امجدی، 1386). عدم توانایی کنترل عواطف منفی و یا فقدان این باور که فرد می‌تواند عواطف منفی خود را کنترل نماید و یا مهارت کافی در این زمینه ندارد، سبب افزایش آسیب‌پذیری فرد در برابر استرس و فشار های روانی می‌گردد (سالووی، روتمن، دت‌ویلر و استوارد[83]، 2000). در همین راستا، در پژوهشی، سیاروچی و همکاران (2000)، به این نتیجه رسیدند که کسانی که در هوش عاطفی نمرات بالاتری دارند، می‌توانند به راحتی با استرس‌ها و فشارهای زندگی روزمره، مقابله کرده و همچنین قادرند احساسات خود را کنترل و بیان نمایند، بنابر این از نظر جسمی و روانی نسبت به کسانی که هوش عاطفی پایین‌تری دارند، سالم‌تر هستند (سالووی و همکاران، 2000). علاوه بر این، پژوهش‌ها نشان داده‌اند که مدیران دارای هوش عاطفی بالاتر، از سلامتی بیشتری نسبت به کسانی که هوش عاطفی پایین‌تری دارند برخوردار هستند (اسلاسکی و کارترایت، 2002). بنابر این با توجه به پژوهش های انجام شده می‌توان چنین انتظار داشت که هوش عاطفی با سلامت جسمانی رابطه مثبتی داشته باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

هوش عاطفی و کیفیت ارتباطات اجتماعی
در پژوهش بشارت (1384)، مشخص شد که بین هوش عاطفی و مشکلات بین شخصی دانشجویان، همبستگی منفی و معناداری وجود دارد. هوش عاطفی، توان همدلی با دیگران، سازش اجتماعی و رضایت از زندگی را افزایش و مشکلات بین شخصی را کاهش می‌دهد و زمینه بهبود روابط اجتماعی را فراهم می‌کند. علاوه بر این هوش عاطفی با کیفیت ارتباطات فعلی فرد با دیگران نیز، دارای همبستگی مثبت است، یعنی کیفیت ارتباط با دیگران در افراد دارای هوش عاطفی بالاتر، بهتر از کیفیت ارتباط در افراد دارای هوش عاطفی پایین‌تر است (یوسفی، 1382). سیاروچی و همکاران (2000) نيز دریافتند که افراد دارای هوش عاطفی بالاتر، برون‌گرا‌تر بوده و دارای عزت نفس بیشتری هستند.
پژوهش‌ها حاکی از آن هستند که بین آگاهی عاطفی و هوش عاطفی رابطه وجود دارد (مالوف و شوته، 1998). از طریق این آگاهی است که فرد می‌تواند احساسات خود را کنترل کرده و آنها را با موقعیت انطباق دهد. از فردی که دارای آگاهی بالا نسبت به احساسات خود است انتظار می رود، که اجتماعی‌تر بوده و در مهارت‌های اجتماعی، قوی‌تر باشد (مالوف و شوته، 1998). سرانجام اینکه صفری (1386)، نشان داد که هوش عاطفی و کیفیت ارتباط با دیگران به صورت مثبت و معناداری، رابطه دارند. بنابر این با توجه به پژوهش‌های انجام شده می‌توان چنین انتظار داشت که هوش عاطفی با کیفیت ارتباط با دیگران، رابطه مثبتی داشته باشد.
2-2-2- هوش اخلاقی و کیفیت زندگی
با توجه به اینکه پژوهشی که به طور کلی رابطه هوش اخلاقی و سلامت روان را نشان دهد یافت نشد، در اینجا به بررسی رابطه بخشش یکی از ابعاد هوش اخلاقی با ابعاد کیفیت زندگی، پرداخته می‌شود.
بخشش و سلامت روان
بیشتر تحقیقات انجام شده در این زمینه، بیانگر تأثیر مستقیم بخشش (یکی از ابعاد هوش اخلاقی) بر سلامت روان هستند. برای نمونه، پژوهش‌ها نشان داده‌اند که عفو در کاهش اضطراب (هبل[84] و ان‌رایت، 1993؛ فریدمن[85] و ان‌رایت، 1996؛ سابکوویاک[86] ، 1995؛ کایل[87] و ان رایت، 1997)، افسردگی (فریدمن، 1995؛ رای[88]، 1999؛ کواتس[89]، 1997)، غصه و اندوه (کایل، 1996؛ کایل و ان‌رایت، 1997)، خصومت و دشمنی (کواتس، 1997)، جراحت‌های درونی (رای، 1999)، اصلاح روابط بین‌فردی (مک‌کالاف[90] و ورتینگتون، 1995)، بالا بردن عزت نفس (کواتس، 1997) و داشتن امیدواری (فریدمن و ان‌رایت، 1996)، که همگی از ابعاد سلامت روان هستند مؤثر است. در پژوهشی که در زمینه بخشش در دانشجویان پزشکی صورت گرفته، به نقش آن در سلامت روان پرداخته شده است. دانشجویان داراي بخشش و گذشت بالا در مقایسه با گروه دیگر خود، در بعد رفتاري از افسردگی، اضطراب و مشکلات در روابط بین فردي کمتري برخوردار بودند (غباری بناب، كيوان زاده، وحدت تربتي، 1386).
بخشش و سلامت جسمانی
در پژوهش‌های خدابخش و کیانی (1392)، لور[91] (2005)، ویت ولیت[92] (2002) به رابطه مثبت و معنی‌دار بخشش و سلامت جسمانی اشاره شده است. خدابخش و کیانی (1392) دریافتند، سلامت جسمانی توسط بخشش، پیش‌بینی می‌گردد. بر اساس تحقیقات وب (2003)، اشخاصی که به لحاظ بخشش در سطح بالاتری هستند، در هنگام مواجه با آسیب، واکنش‌های فیزیولوژیکی پایین‌تری و نشانه‌های فیزیکی کمتری را در مقایسه با گروه کنترل نشان می‌دهند. خاطراتی که در آنها فرد، شخص خاطی را مورد بخشش قرار نمی‌دهد؛ تظاهرات چهره ای منفی تولید می‌کند و باعث افزایش فعالیت دستگاه سمپاتیک و سیستم قلبی عروقی می‌شود (ویت و لایت، 2000).
بخشش و روابط اجتماعی
در پژوهش‌های خدابخش و کیانی (1392)، غباری بناب و همکاران (1387) به رابطه مثبت و معنادار بخشش با روابط اجتماعی اشاره شده است. طبق تحقیقات در روابط اجتماعی، افرادی که به لحاظ بخشش در سطح بالاتری هستند، نسبت به افرادی که در بخشش در سطح پایین‌تری قرار دارند، رضایت بیشتری کسب می‌کنند (آل مابوک، ان‌رایت، کاردیس[93]، 1995). بخشش باعث افزایش حمایت اجتماعی و بالابردن احساس نزدیکی با دیگران می‌شود (خدابخش وکیانی، 1392).
2-2-3 – هوش عاطفی و همدلی
ریشه بسیاری از رفتارهای نوع دوستانه، همدلی است (تبسون[94]، 2009) انسان درجریان یک رابطه عاطفی و همدلانه می‌تواند عواطف و احساسات خود را کنترل و رفتار خود را با انتظارات افراد جامعه هماهنگ و سازگار سازد. سالووي (2002) نیز دریافته است که هوش هیجانی بالا رابطۀ مستقیمی با همدلی و رضایت بین شخصی بالا، سبک‌هاي کنارآمدن سازش یافته، افسردگی و اضطراب اجتماعی پایین دارد (تبسون[95] ، 2009).
2-2-4 – همدلی و کیفیت زندگی
کالیوپسکا[96] (2007) دریافته است که دانشجویان با احساس همدلی زیاد، در مقایسه با دانشجویانی که کمترین حد همدلی را دارند، نگرش‌های مثبت‌تری به رفتارهای ایجادکننده‌ی سلامتی داشته و شیوه رفتاری آنها سالم‌تراست که اين مسئله از مؤلفه های کیفیت زندگی است، در پژوهش‌هاي قبلي باتسون[97] (2000 )؛ ريف و همكاران (2010 )؛ سوسا و همكاران (2010)؛ لاورنس، شاو، بيكر، بارون كوهن ، پرانيس[98] (2000)، به رابطه همدلی و روابط اجتماعی اشاره شده است. همدلي عنصري ضروري براي عملكردهاي موفقيت‌آميز بين شخصي (سوسا و همكاران، 2010) ؛ پاسخ‌دهي هيجاني به احساسات فرد ديگر (ديوايد، ونبوكستل، زالبرگ، گودنا و متيس[99]، 2006 ؛ نومنما، هيروانن، پاركولا و هيتانن2008[100]؛ شاماي- تسوري، هارون پرتز و پري[101]، 2008)؛ و فرايند زير بنايي تغييرات روان‌شناختي واقعي است (راجرز[102]، 1959)، که از طريق توانايي سهيم شدن در حالات هيجاني ديگري، دريافت پسخوراند منظم از روابط بين شخصي (پرانيس، 2000) و آگاهي از احساسات فرد ديگر (لپن، مككين، كاربونل و هاگن[103]، 1985)، مشكلات بين شخصي را كاهش مي‌دهد و زمينه بهبود روابط اجتماعي را فراهم مي‌سازد. همدلي به فرد اجازه برقراري تماس موثر با محيط اجتماعي پيرامون خود را مي‌دهد، او را با محيط اجتماعي پيوند مي‌زند، كمك به ديگران را براي فرد تسهيل و از وارد كردن آسيب به افراد ديگر جلوگيري مي‌كند (بارون- كاهن و ويلرايت[104]، (2004). همدلي ويژگي شخصيتي است كه با كيفيت روابط بين شخصي مرتبط است. بنابراين، انتظار مي‌رود همبستگي بين همدلي و روابط اجتماعی و انسانی معنادار باشد. بر عكس، مي‌توان انتظار داشت رابطه بين همدلي و عوامل شخصيتي چون پرخاشگري و خصومت، كه كيفيت روابط اجتماعی را مختل مي‌كنند، منفي باشد (حجت[105] ، 2005 ).
2-2-5- هوش اخلاقی و همدلی
در پژوهش‌ها به رابطه بین بخشش که از مولفه های هوش اخلاقی است و همدلی اشاره شده است. برای نمونه در پژوهش خدابخش و منصوری (1391) با عنوان رابطه عفو با همدلی در دانشجویان پرستاری و پزشکی انجام شده است، به این نتیجه رسیده اند که، بین بخشش و همدلی رابطه مثبت و معنا‌داری وجود دارد ((p=0/31. در پژوهش تام (2008) که بر روی دانشجویان پزشکی و پرستاری انجام شد نشان داد، بین بخشش و همدلی همبستگی معنادار وجود دارد (p= 0/035) . ماچ‌برگ (2005) در تبیین رابطه بین بخشش و همدلی در میان پروتستانها و کاتولیک ها در ایسلند شمالی، همبستگی مثبت بین بخشش و همدلی را گزارش می‌کند. در پژوهش‌های مک‌کالوف و ورتینگتون (1995)، برز (2001) که بر روي دانشجویان پزشکی در ایالات متحده به منظور بررسی رابطه بخشش و همدلی صورت گرفت، نیز به رابطه مثبت بین بخشش و همدلی اشاره شده است.
2-3- فرضیه‌های پژوهش
فرضیه های اصلی این پژوهش عبارتند از:

    1. ابعاد هوش عاطفی پیش بینی کننده معنی دار ابعادکیفیت زندگی هستند.
    1. ابعاد هوش اخلاقي پیش بینی معنی دار ابعاد كيفيت زندگي هستند.
    1. ابعاد هوش عاطفي پیش بینی کننده معنی دار همدلي هستند.
    1. ابعاد هوش اخلاقي پیش بینی کننده معنی دار همدلي هستند.
    1. همدلي پیش بینی کننده معنی دار ابعاد كيفيت زندگي است.
    1. همدلی، نقش میانجی گری، در رابطه بین ابعاد هوش عاطفی، ابعاد هوش اخلاقی و ابعاد کیفیت زندگی را دارد.

فصل سوم
روش پژوهش
3- 1- طرح پژوهش و بیان متغیرها
پژوهش حاضر، از نوع همبستگی است که در آن، در قالب یک مدل طرح تحلیل مسیر، روابط علّی میان متغیرهای پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. متغیرهای پژوهش عبارتند از: کیفیت زندگی (متغیر درون‌زاد)، هوش عاطفی و هوش اخلاقی (متغیرهای برون‌زاد)، و همدلی (متغیر میانجی).
3-2- جامعه و شر کت‌کنندگان در پژوهش
جامعه‌ی آماری این پژوهش، متشکل از دانشجویان کارشناسی است که در سال 1393-1392 در دانشگاه شیراز مشغول به تحصیل بودند. به منظور انتخاب اعضای گروه نمونه، 298 دانشجو با بهره گرفتن از روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب گردیدند. بدین صورت که ابتدا از فهرست دانشکده‌ها 4 دانشکده به تصادف انتخاب، سپس در هر دانشکده 3 کلاس به طور تصادفی انتخاب شده و کلیه‌ی دانشجویان آن کلاس‌ها مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات بیشتر در جدول 3-1 ارائه شده است.
جدول3-1: تعداد شرکت‌کنندگان در پژوهش به تفکیک دانشکده ها

دانشکده
تعداد
درصد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...