فصل چهارم
ویژگی اخلاقی و رفتاری مربی
مقدمه:
بشر از ابتدا، طالب سعادت و خوشبختی بوده، و در مقابل از بدبختی و شقاوت، گریزان و اصولاً همه مردم مایلند خوشبخت و سعادتمند باشند، و هر چیزی که مایه سعادت و خوشبختی خویش بدانند، برای خود فراهم می نمایند، ولی مشکل بزرگ و اساسی، همین انسان، عدم شناخت اصل سعادت است، شکی نیست که برای رسیدن به این هدف بزرگ، راهی جز تزکیه و تهذیب نفس، کسب مکارم اخلاق و فضایل، و دوری از رذایل اخلاقی وجود ندارد، که انبیای کرام به عنوان مربیان الهی بر این طریقت رفته اند و طالبان حقیقت را به این راه دعوت نموده اند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

چنانچه پیامبر عظیم الشان اسلام i فلسفه بعثت خود را تکمیل و اتمام اخلاق بیان کرده است. نظر به اینکه دستورات اخلاقی اسلام، نکته های بسیار زیبا و مهمی دارد، در این فصل بر آن شدیم تا در این زمینه به قدر وسع به ویژگیهای اخلاقی و رفتاری مربی در تربیت متربی بپردازیم.
۴-۱- اخلاق مربی:
برای موفقیت پیامبر i به عنوان مربی بزرگ انسانها، عوامل متعددی را میتوان برشمرد که یکی از مهمترین آنها جاذبه اخلاقی پیامبر i بود. صفات عالی انسانی و مکارم اخلاقی چنان در او جمع بود که دشمنان سرسخت وی را تحت تاثیر قرار میداد و به تسلیم در برابر او وامیداشت. اگر ما اخلاق ایشان را معجزه آن حضرت بنامیم، اغراق نکردهایم. ( مکارم شیرازی۱۳۸۰،ج ۲۴،ص ۳۷۷)
قرآن کریم اخلاق آن حضرت را به عظمت یادکرده و در باره اش فرموده است: y7¯RÎ)ur 4’n?yès9 @,è=äz 5OŠÏàtã (قلم،۴)؛ و راستی تو خلق و خویی نیکو و والا داری.
پیامبر اکرم i در دعای خود میگفت: «اللهم حسّن خلقی»(خدایا خوی مرا نیکو گردان) و یا می فرمود: «اللهم جنبی منکرات الخلاق» (خداوندا از اخلاق نکوهیده دورم ساز )(دهقان، اکبر،۱۳۹۰، ص۲۰۸)
امام حسن۸ می فرماید: حُسنُ الخُلق راس کلّ بِرّ(قرائتی،محسن،۱۳۸۹،ج۱۰،ص۱۶۹) خوش اخلاقی سرآمد هر کار نیک است.
“خُلق” به صفاتی گفته میشود که با سرشت و خوی انسان عجین شده باشد و به رفتارهای موسمی گفته نمی شود.
به تعبیر دیگر، خُلق ملکه خوبی است که به سبب آن، کارهای خوب از نفس آدمی به آسانی سر میزند بدون اینکه به اندیشه و تدبیر نیاز داشته باشد. ملکه نیز کیفیت ثابتی است در نفس، که به زودی از بین نمیرود.
بنابر این، اخلاق عبارت است از اینکه نفس انسان دارای صفاتی گردد که به صورت ملکه در آید، بطوری که افعال به آسانی و بدون فکر و محاسبه از وی صادر شود. آن ملکه ای که برای نفس حاصل شده است، اگر اعمال شایسته ای از نظر عقل و شرع از آن صادر شود، اخلاق نیکو، و چنانکه افعال زشت و قبیح از آن صادر گردد، اخلاق سوء نامیده میشود.(امین زاده، محد رضا،۱۳۷۶،ص۱۶۹)
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان(ج۶،ص۱۸۳) حدود۲۷ صفحه در زمینه اخلاق و سنن و آداب زندگی پیامبر اکرم i روایاتی را نقل نموده است که برخی از آنها به طور فهرست وار چنین است:
پیامبر اکرم i خود کفش خویش را میدوخت.
لباس خود را وصله میزد.
گوسفند را خودش میدوشید.
با بردگان، هم غذا میشد.
بر زمین مینشست.
بر الاغ سوار میشد.
حیا مانعش نمی شد که نیازهای خود را از بازار تهیه کند.
به توانگران و فقرا دست میداد و دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد.
به هر کس میرسید، چه بزرگ و چه کوچک، سلام میکرد.
اگر چیزی تعارفش میکردند، آن را تحقیر نمی کرد، اگر چه یک خرمای پوسیده بود.
کم خرج، کریم الطبع و خوش معاشرت بود.
بدون اینکه قهقهه کند، همیشه تبسّمی بر لب داشت.
بدون اینکه از خود ذلتی نشان دهد، همواره متواضع بود.
بدون اینکه اسراف ورزد، سَخی بود.
بسیار دل نازک و مهربان بود.
هرگز دست طمع به سوی چیزی دراز نمی کرد.
هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را در آینه میدید، موی خود را شانه میزد و چه بسا این کار را در برابر آب انجام میداد.
هیچ گاه در مقابل دیگران پای خود را دراز نمی کرد.
همواره بین دو کار، دشوارتر آن را انتخاب میکرد.
هیچ وقت به خاطر ظلمی که به او میشد در صدد انتقام بر نمی آمد مگر آنکه محارم خدا هتک شود که به خاطر هتک حرمت خشم میکرد.
هیچ وقت در حال تکیه کردن غذا میل نکرد.
هیچ وقت شخصی از او چیزی در خواست نکرد که جواب نه بشنود و حاجت حاجتمندان را رد نکرد.
نمازش در عین تمامیّت سبک و خطبه اش کوتاه بود.
مردم، آن حضرت را به بوی خوشی که از او به مشام میرسید، میشناختند.
وقتی در خانه مهمان داشت، اوّل کسی بود که شروع به غذا میکرد و آخرین کسی بود که از غذا دست میکشید تا مهمان راحت غذا بخورد.
بر سر سفره، همیشه از غذای جلوی خود میل میکرد.
آب را به سه نفس میآشامید.
جز با دست راست چیزی نمی داد و نمی گرفت و غذا نمی خورد.
وقتی دعا میکرد، سه بار دعا میکرد و وقتی سخن میگفت در کلام خود تکرار نداشت.
اگر اذن دخول به خانه مردم میگرفت، سه بار تکرار میکرد.
کلامش روشن بود به طوری که هر شنونده ای آن را میفهمید.
نگاه خود را بین افرادی که در محضرش بودند تقسیم میکرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...