عدالت در عرصه حقوق افراد- که پای دیگران به میان کشیده می‌شود- نسبت به عرصه‌های دیگر ظهور بیشتری دارد و حتی در حقوق کیفری که سلب آزادی‌های افراد را به همراه دارد ظهور بیشتر است. لذا اصول و قواعد بیشتری برای الزام حاکمان به اجرای عدالت در این عرصه، وارد شده است. اجرای عدالت در عرصه حقوق و تکالیف غیر مسلمانان یا مخالفین نیز مانند حقوق کیفری، نمودش بیشتر از اجرای آن در دیگر عرصه‌ها است چرا که احتمال نادیده گرفتن آن توسط حاکمان یا اکثریت وجود دارد و به هیمن دلیل اصول، قواعد و احکامی خاص پیش‌بینی شده است تا اجرای عدالت در این عرصه مخدوش نشده و حقوق مربوطه به آسانی مراعات شود (شریعتی، ۱۳۸۶، ص۳۱).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در موارد بی‌شماری مشاهده می‌کنیم که به دلیل مبنا بودن عدالت، گاه وضعیت خاص اقلیت‌ها که ناشی از اعتقادات آنها است مورد توجه قرار گرفته و احکامی ویژه برای آنان وضع شده است. برای مثال به رسمیت شناختن مالکیت شراب و خوک برای آنان، در حالی که برای مسلمانان به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ مبنا قراردادن دستورات دینی آنها در دعاوی مربوط به احوال شخصی‌شان یا سوگند به کتاب آسمانی خود احکام ویژه‌ای است که بر مبنای عدالت اجتماعی برای آنان مقرر شده است. در قراردادهای حکومت با غیر مسلمان اگر وظیفه‌ای برای آنان مقرر شده باشد، حقی به نفع آنها نیز قرار داده شده است تا عدالت مراعات گردد. در مواردی دیگر حکومت اسلامی یا مسلمانان ملزم به رعایت حقوق غیرمسلمانان شده‌اند. برای مثال: علاوه بر اصل انعقادقرارداد ذمه و مقرر کردن حقوق طرفین، التزام بر عمل به آن از سوی طرفین، عدم فسخ یک طرفه قرارداد ذمه توسط حکومت، الزام به پایبندی حکومت به قراردادهای منعقده حتی اگر حاکم تغییر پیدا کند، عدم نقض قرارداد امان و منع فریب و حیله به وسیله امان دهنده، معافیت مالیاتی(جزیه) سالخوردگان، زنان، مجانین و…. عدم تبعیض در دادرسی به خصوص در مصاف با مسلمانان؛ تمامی حاکی از زیر بنا بودن عدالت در بحث از حقوق اقلیت‌ها است (شریعتی، ۱۳۸۶، ص۳۳).
رعایت حقوق اقلیت‌ها براساس عدالت و انصاف در صدر اسلام به خصوص در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان به حد اعلای خود رسیده و همین امر است که حضرت امیر(ع) قاضی را به رعایت مساوات حتی در برخوردهای عادی فرا می‌خواند تا افراد توهم عدم اجرای عدالت در حکم را به خود راه ندهند و یا آن گاه که سپاهیان معاویه به اسم اسلام بر گروهی یورش برده، زیورآلات زنان مسلمان و غیر مسلمانی را ربوده بودند فریاد حضرت که « اگر مسلمانی از شنیدن این واقعه بمیرد بر او سرزنشی نیست» (نهج‌البلاغه، خطبه۲۷) گویای این امر است. اسلام با ظلم مخالف است، حتی اگر مظلوم غیر مسلمانی دشمن اسلام و ظالم فردی مسلمان باشد.
۱-۹-۹-۳- هم‌گرایی
مهم‌ترین و اساسی‌ترین هدف در ارسال وانزال کتب آسمانی، هدایت و راهنمایی بشر به سوی کمال و رستگاری بوده است. پیامبران در یان راه سختی‌های فراوانی متحمل شده و بسیاری از آنان جان خویش را نیزدر ابن ر اه فدا کرده‌اند. آنان با دعوت مردم به توحید، نفی شرک و عدم اطاعت از طاغوت، موفقیت‌های بسیاری در هدایت بشریت داشته‌اند. قرآن درباره اصول دعوت پیامبران می فرماید:
و لقد بعثنا فی کل امه رسولا أن اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت؛ هرآینه در هر امتی پبامبرانی را برانگیختیم تا خدا را بپرستند و از طاغوت اجتناب نمایند (نحل/۳۶).
در این آیه توحید و دوری از طاغوت و نمودهای آن به عنوان مهم‌ترین توصیه هایی که تمامی پیامبران بر آن تأکید داشته‌اند قلمداد شده است. محور دیگر دعوت پیامبران، برقراری قسط و عدل در سراسر گیتی بوده است.
و لقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط (حدید/۲۵).
پیامبران تا حدود زیادی در این دعوت خویش نیز موفق بوده اند، ولی معمولاً مدتی پس از رحلت هر پیامبر، پیروان وی به فرقه‌هایی منشعب می‌شدند و پس از مدتی بازشناسی حق و باطل بین آنان امری مشکل بود. این مسأله اختلافات فراوان و شدیدی را بین پیروان یک پیامبر به وجود می‌آورد و مجدداً لزوم فرستادن پیامبری از طرف خداوند احساس می‌شد. قران مجید در این باره می‌گوید: «برخی از پیامبران رابر برخی دیگر برتری بخشیدیم. از انان کسی بود که خدا با او شخن گفت و درجات بعضی از آنان را بالا برد؛ و به عیسی پسرمریم دلایل آشکار دادیم، و او را به وسیله روح‌القدس تأئید کردیم؛ و اگر خدا می‌خواست، کسانی که پس از آنان بودند، بعد از آن (همه) دلایل روشن که بر ایشان آمد، به کشتار یکدیگر نمی‌پرداختند، ولی با هم اختلاف کردند؛ پس، بعضی از آنان کسانی بودند که ایمان آوردند، و بعضی از آنان کسانی بودند که کفر ورزیدند و اگر خدا می‌خواست با یکدیگر جنگ نمی‌کردند، ولی خداوند آن چه را می خواهد انجام می‌دهد» (بقره/۲۵۳).
در اعصار مختلف، هر پیامبری که مبعوث می‌شده مهم‌ترین وظیفه‌اش رفع اختلاف بین مؤمنین به دین پیامبر سابق بوده است. یعنی تحریفات را از دین حنیف می‌زدود و دین الهی را به آن گونه که حق بود بیان می کرد. حتی نزول آخرین کتاب آسمانی و پیامبر الهی نیز با این هدف بوده است. قرآن مجید می‌فرماید:
«و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبیّن لهم الذی اختلفوا فیه و هدیً ورحمه لقوم یؤمنون؛ وما(این)کتاب را بر تو نفرستادیم مگر برای این که آن چه را در آن اختلاف کرده‌اند برای آنان توضیح دهی و(آن)برای مردمی که ایمان می‌آورند رهنمود و رحمتی است» (نحل/۶۴).
پیامبران با بهره گرفتن از راه کارهای مختلف، معتقدان و پیروان پیامبران سابق ر ا به ایمان به خدا، نفی شرک و عدم اطاعت و پیروی از طاغوت که اصول دعوت تمای آنها به شمار می‌رفت دعوت می‌کردند. آنان با توصیه بر نفی تعصبات قومی، نژادی ودینی، مردم را به روآریبه استدلال و جدال نیک و دوری از لجاجت و فخرفروشی و مباهات بر دیگران فراخوانده و بدین وسیله زمینه هم‌بستگی و نفی اختلاف را فراهم می کردند (شریعتی، ۱۳۸۶، ص۳۵).
پیامبر اسلام (ص) نیز همانند پیامبران سلف، پیروان دیگر ادیان را به دو گونه دعوت می‌فرمود. ابتدا آنان را به اسلام و ایمان آوردن به آن حضرت که در واقع توصیه به پیروی حقیقی از پیامبران سلف بود فرا می خواند. در صورت مجادله با آنان، موظف به جدال نیک بود: «و لا تجادلوا اهل الکتاب الّا باللتی هی احسن» و در وهله بعد، آنانی که به آن حضرت ایمان نمی‌آوردند را مخاطب ساخته و آنها را به هم‌بستگی با مسلمانان با روآوردن به نقاط اشتراک بین آنان فرا می‌خواندند. در قرآن مجید در ارتباط با هم‌گرایی پیامبر با اهل چنین آمده است:
«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الاّ نعبد الاّ الله و لانشرک به شیئاً و لا یتخذ بعضاً بعضاً ارباباً من دون الله فإن تولّوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون؛ بگو: ای اهل کتاب بیایید برسر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستم که: جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما]».
در این آیه مشاهده می‌کنیم که خداوند به پیامبر خود دستور می‌دهد که به هم‌گرایی با اهل کتاب اقدام کند. هم‌گرایی بر اصولی که مورد قبول طرفین باشد؛ بعنی خداپرستی و عدم شرک و دوری از اوهیت انسانها. فراخوانی پیامبر به هم‌بستگی صاحبان ادیان آسمانی، فواید وآثار بی شماری داشت که به برخی از آنها اشاره‌ می‌کنیم:
۱- هم‌گرایی دینی زمینه‌ساز دعوت: پیروان ادیان آسمانی چند گروه بودند. برخی متعصبین مذهبی، قومی و نژادی بودندکه به جز آن چه خود باور داشتند چیزی را قبول نمی‌کردند و حتی حاضر به بحث و مناظره پیرامون باورهای خویش نبودند مبارزه با این گروه بسیار سخت بود. چون حتی حاضر به استماع سخن طرف مقابل نبودند. گروهی دیگر به دنبال حق و حقیقت بوده و گاه برخوردی کوچک با یکی از رهبران دینی، آنان را مجذوب آن دین می‌کرد. این افراد حق و حقیقت را بر هر روش و سنتی ترجیح می‌دادند. البته برخی با سخنان حکیمانه سخن پیامبر را می‌پذیرفتند برخی با مؤعظه و نصیحت و گروهی با بحث و استدلال و جدال. پیامبران نیز هر گروه را با سخنی در خور خود دعوت می‌‌‌کردند. مهم‌ترین مانعی که سبب نادیده گرفتن سخنان پیامبران توسط پیروان ادیان دیگر می‌شد ، عدم اطلاع‌رسانی صحیح بود، چه اینکه اطلاعات و یافته‌های آنان از پیامبر جدید وسخنان او‌‌ با واسطه‌های زیاد و حتی توسط دشمن صورت می ‌گرفت. و بدیهی است که در این حالت سخنان پیامبر به درستی به گوش افراد نمی‌رسید . روشی که خداوند به پیامبر اسلام (ص) آموخت آن بود که پیروان دیگر ادیان را برای هم‌بستگی با مسلمانان تنها در نقاط اشتراک فراخواند. بهترین تأثیر این فرا خوانی، آشنایی نزدیک آنان با اسلام و تعالیم آن بود، علاوه بر اینکه این نزدیکی،، کدورت‌های حاصل از توطئه‌های دشمن علیم مسلمین را نیز برطرف می‌کرد.خلاصه تأثیر همگرایی آن بود که گروه اول یعنی متعصبین را با اسلام و مسلمانان نرم و ملایم کرده و گروه دوم را نیز بدون واسطه با تعالیم اسلام آشنا می‌کرد و این دو امر زمینه دعوت غیرمسلمانان را به اسلام فراهم می‌ساخت (شریعتی، ۱۳۸۶، ص۳۷).
۲- هم‌بستگی برای استقرار اصول عالیه اخلاقی: استقرار اصول عالیه اخلاقی در جوامع و زدودن مفاسد و سنت‌های غلط، تلاشی فراگیر را می‌طلبد. بی‌شک اتحاد موحدین در این امر بهترین راه برای حاکمیت این اصول در صحنه جهانی است، چه این که اگر تمامی کشورهای مسلمان، مسیحی، یهودی و زرتشی که هر کدام به نوعی خداپرستند ب اعمال اصول ارزشی اخلاقی در جامعه جهانی اصرار ورزند، اجمالی بر عمل به آن اصول در جامعه جهانی به وجود خواهد آمد که کمتر کشوری جرآت مخالفت با ان را به خود می‌دهد. از آن دجا که تمامی ادیان به دنبال استقرار این اصول در صحنه جهانی هستند، بهترین راه برای رسیدن به این مقصد، هم‌بستگی و اتحاد همه خداپرستان بر اعمال این اصول است (شریعتی، ۱۳۸۶، ص۳۸).
۳- ارعاب دشمنان: دشمن همیشه با ایجاد تفرقه بین افراد، مقاصد خود را دنبال می‌کند. بدیهی است که اتحاد تمامی خداپرستان عالم- گرچه بر یک موضوع و اصل با موضوعات معدودی باشد- به نوعی بین آنان انسجام ایجاد کرده و جرأت دشمن را بر تعرض به هر یک از متحدین کم می‌کند (شریعتی، ۱۳۸۶، ص۳۸).
۱-۹-۹-۴- وفا به عقود
یکی دیگر از اصول زیر بنایی و مهم دین اسلام و سایر ادیان آسمانی اصل وفا به عهود و قراردادها است. وفا بر عقود همان عمل بر مضمون قراردادها است. عقل حکم می‌کندکه تعهد بر عمل به طور ضمنی با قرارداد همراه است. در دستورات اسلام عمل به این اصل با تاکید فراوانی همراه است. البته اصل مزبور از ابداعات دین مبین اسلام نمی‌باشد، بلکه اصلی امضایی است که در بین تمامی ملت‌ها و امت‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. به علاوه گستره شمولی این اصل را نیز می‌توان تمامی عرصه‌ها اعم از فردی، خانوادگی، اجتماعی، بین‌المللی و در تمامی زمینه‌ها اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، قضایی، نظامی، امنیتی، فرهنگی و غیره دانست (شریعتی، ۱۳۸۶، ص۳۹).
در جای جای قرآن و روایات وارده از معصومین (ع) بر عمل به این اصل تاکید شده و مسلمانان بر وفاداری به قراردادهایشان فرا خوانده شده‌اند:
«یا اُیّهاالذین آمنوا أوفوا بالعقود…؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید به پیمان‌‌های خود وفادار باشید (مائده/۱)».
همچنین آیات زیادی، حاکی از اصرار اسلام بر عمل به این اصل خدشه‌ناپذیر می‌باشد.[۷]
آیاتی نیزدرخصوص وفا به پیمان‌هایی که با مشرکین و غیر مسلمانان بسته شده- البته به شرط باقی ماندن آنان بر عهده خود – نازل شده است. برای مثال خداوند در سوره برائت پس از آن که بیزاری خدا و پیامبر و به اصطلاح بی اعتبار ساختن پیمان با مشرکین که پس از بارها نقص پیمان توسط آنان صادر شده را اعلام می کند، تنها کسانی که بر عهده خود پایدار بوده‌اند را استثنا کرده و آنان را تا پایان مدت قرار داد، مصون از هر گونه تعرض دانسته است و می فرماید:
«الًا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقضو کم شیئاً و لم یظاهروا علیکم احداً فأتمًو الیهم عهدهم الی مدًتهم انً الله یحب المتقین؛ به جز مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید و چیزی (از تعهدات خود) را نسبت به شما فروگذار نکرده و کسی را بر ضد شما پشتیبانی ننموده اند. پس پیمان اینان را تا (پایان) مدتشان تمام کنید چرا که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد» (توبه/۴).
در آیات دیگری از قرآن مجید نیز این استثنا آمده است.[۸]
در روایات وارده از معصومین(ع)، وفا به عهد از ارکان و اصول زیر بنایی دین قلمداد شده است. امام علی(ع) در دستورالعمل حکومتی خود به مالک اشتر در این باره می‌فرماید:
« و چنان با (بین خود و) دشمنت پیمانی بستی یا برای او از ناحیه خود ذمه‌ای را عهده‌دار شدی، بر پیمان خود وفادار باش و به امانت‌داری ذمه خویش را مراعات کن و خود را سپری در مقابل آن چه به دشمن داده‌ای قرار ده، به درستی که از بین واجبات الهی چیزی که مردم بیشتر از بزرگ شمردن وفای به عقود بر آن اجتماع کرده باشند وجود ندارد در حالی که امیال آنان مختلف و عقایدشان گوناگون است» (نهج‌البلاغه/ نامه۵۳).
در این جملات حضرت پیمان با دشمن را نیز لازم الوفا دانسته و در جمله‌ای کوتاه وفا به عقود و معاهدات را سنتی عام و فراگیر بین تمامی امت‌ها و ملت‌ها و از واجبات الهی به شمار آورده و تصریح کرده‌اندکه ملت‌ها با وجود اختلاف در عقاید و آرا در این موضوع اتفاق عقیده دارند.
در روایات دیگری از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده که حضرت فرموده‌اند:
«المسلمون عند شروطهم الاّ کلّ شرط خالف کتاب الله؛ مسلمانان نزد شرط‌های خود حاضرند(بر شرط های خود پایبندند) به جز هر شرطی که مخالف کتاب خدا باشد» (نوری، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۷۳).
پیامبر (ص) در این حدیث تنها قراردادهای مخالف کتاب خدا (که انعقاد آن صحیح نبوده) را باطل و کأن لم یکن دانسته و از عمومیت جمله اول استثنا کرده‌اند.
در روابط غیر مسلمانان با حکومت اسلامی، مهم‌ترین اصل لزوم وفای به عقود است. زیرا کلیه قراردادهایی که روابط بر اساس آن‌ها بر قرار می‌شودبا مبنای لزوم وفا برقرارداد بسته شده و بدون رعایت این اصل، همه آنها کأن لم سکن محسوب می‌شود. به علاوه در روابط غیر مسلمانان با افراد یا گروه‌های مسلمان نیز این اصل زیر بنا می باشد.
روابط مسلمانان و حکومت اسلامی با غیر مسلمانان بر اساس قراردادهای دایم یا موقت شکل می‌گیرد. این قراردادها از قبیل قرارداد ذمه و امان است که معمولاً با اقلیت‌های ساکن در کشور اسلامی یا خواهان سکونت به طور دایم و با کفار در جنگ برای مدتی موقت و گاه دایم منعقد می‌شود و رعایت مفاد هر دو قرارداد بر طرفین لازم است. شایان ذکر است همچنان که در توضیح برخی از آیات گذشت، پیمان‌هایی که با کفار بسته شده تا زمانی که آنان بر عهد خود پایبند باشند لازم است رعایت شود. برای مثال عمل به قرارداد امان که در جنگ توسط آحاد مسلمین با فرمانده آنان با آحاد حربی یا گروه‌هایی از آنان بسته می‌شود، بنابر نظر همه فقیهان لازم و ضروری است و حتی حاکم مسلمین حق نقض آن را جز در صورتی که فرد آن را نقض کرده باشد، ندارد (شریعتی، ۱۳۸۶، ص۴۲).
در تاریخ اسلام مشاهده می‌کنیم تا زمانی که مشرکان مکه بر قرارداد صلح حدیبیه پای‌بند بودند، پیامبر (ص) با وجود قدرت به آنان تعرضی نکرد و فتح مکه پس از نقض‌های مکرر قرارداد مزبور صورت گرفت (سبحانی، ۱۳۷۰، ج۲، ص۳۰۹).
و یا حضرت بر پیمان خود با یهود اطرافمدینه تا قبل از شرکت آنان در جنگ علیه مسلمانان استوار بودند، ولی نقض پیمان آنان و یاری به مشرکان در جنگ احزاب و…. باعث شد تا پیامبر نیز پیمان‌های قبلی را کأن لم یکن محسوب کنند (سبحانی، ۱۳۷۰، ج۲، ص۱۴۷).
به طور کلی باید گفت که از دیدگاه اسلام، فسخ یک طرفه قراردادهایی که با غیر مسلمانان به طور صحیح منعقد شده از طرف حکومت و مسلمانان مجاز نیست.
۱-۹-۹-۵- دعوت
در بحث از حقوق اقلیت‌ها می‌توان از اصل دعوت به عنوان یکی از اصول یاد کرد، چرا که بسیاری از روابط مسلمانان با غیر مسلمانان به ویژه با اقلیت های ساکن در کشور اسلامی بر پایه این اصل استوار است. اسلام از آغاز، دستورات خود در خصوص آداب و معاشرت و حقوق غیر مسلمانان را به گونه‌ای تنظیم کرده که موجب ترغیب آنان به پذیرش اسلام شده و روز به روز بر تعداد مسلمانان افزوده شود. حتی دستوراتی که اسلام به مسلمانان در خصوص رفتار در جامعه اسلامی و برخورد با بردران مسلمان خود داده، به گونه‌ای است که اگر غیرمسلمانی چنین رفتاری را مشاهده کند، غبطه آن رفتار را در خود احساس کرده و به اسلام ترغیب می‌شود. یعنی به یقین می‌توان گفت که اصل دعوت در تمامی برخوردهای مسلمانان با غیر مسلمانان زیر بنا است. پیامبران الهی در رفتار و گفتار، جذب کننده بوده‌اند و به همین دلیل خداوند در قرآن مجید خطاب به پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید:
«و لو کنت فظاً غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک؛ و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‌شدند» (آل عمران/۱۵۹).
در قرآن مجید صراحتاً پیامبر(ص) مأمور دعوت مردم به اسلام شده‌اند و در برخی از موارد ابزار و مراحل دعوت مردم به اسلام شده اند ودربرخی از موارد ابزار و مراحل دعوت و راه ‌کارهای آن نیز گوشزد شده، و در مواردی دیگر برای بهره‌گیری پیامبر و مسلمانان به شیوه‌هایی که پیامبران گذشته در دعوت خود داشته‌اند اشاره شده است که در این جا به برخی از آیات فوق اشاره می‌کنیم:
۱- «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم باللتی هی احسن؛ (ای پیامبر مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و موعظه نیک دعوت کن و با آنان به شیوه‌ای که نیکوتر است مجادله کن» (نحل/۱۲۵).
در این آیه،شیوه‌ها و ابزارهای دعوت در دعوت گفتاری بیان شده است. انتخاب شیوه در دعوت گفتاری باید برای اقناع مخاطب با حال او سازگار باشد، چه این که برخی از مردم با سخنان حکیمانه، برخی با موعظه و نصیحت و برخی دیگر با جدال و مجادله قانع می‌شوند. مهم‌ترین عنصر در پذیرش دعوت، انتخاب روش مناسب است. اگر فردی که با سخنان حکیمانه اقناع می‌شود با جدال یا موعظه دعوت شود در وی مؤثر نیست.
۲- « … فلذلک فادع و استقم کما امرت …. » (شوری/۱۵).
این آیه نیز همانند آیه قبل پیامبر را مأمور به دعوت مردم کرده است.
۳- «و من احسن قولاً ممن دعا الی الله و عمل صالحاً و قال انّنی من المسلمین؛ چه کسی خوش گفتارتر از فردی است که به سوی خدا دعوت کند و کار نیک انجام دهد و بگوید من از تسلیم شده‌گانم» (فصلت/۳۳).
این آیه بهترین راه دعوت را جمع بین دو شیوه گفتاری و رفتاری دانسته است. دعوت کننده‌ای که عمل نیک انجام دهد و خود را مسلمان معرفی می‌کند، بیشترین تأثیر را در فرد ایجاد می‌کند. در کتب روایی، اهمیت فوق العاده‌ای به مسأله دعوت شده است. برای نمونه در کتاب وسائل الشیعه دو باب به این امر اختصاص داده شده است (عاملی، ۱۳۹۸ق، ج۱۱).
سکونی از امام صادق(ع) نقل می‌کند که حضرت فرمود: «امیرالمومنین علیه السلام فرموده است: پیامبر (ص) مرا به یمن فرستاد و فرمود: ای علی با هیچ کس جنگ مکن تا این که وی را به اسلام دعوت کنی و به خدا قسم اگر خداوند عزّ و جلّ به دست تو فردی را هدایت کند برایت بهتر است از آن چه خورشید بر آن طلوع و غروب می‌کند (عاملی، ۱۳۹۸ق، باب۱۰، ص۳۰).
علاوه بر آیات و روایات ، سیره پیامبر (ص) و اهل بیت ایشان علیهم السلام نیز بهترین دلیل بر مبنا بودن اصل دعوت در حقوق اقلیت‌ها و به طور کلی رفتار با غیر مسلمانان است. برای نمونه می‌توان به برخورد محترمانه امیرالمومنین علیه اسلام با همسفر یهودی خود اشاره کرد که حضرت پس از جدا شدن از وی ، چند قدمی او را مشایعت کرده، سپس به مسیر خود ادامه دادند. همین برخورد ، جرقه‌ای شد که آن فرد با اندک تحقیقی پیرامون اسلام ، مسلمان شود (کلینی، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۷۰).
همچنین می‌توان از دلیل عقل نیز برای اصالت دعوت کمک گرفت. زیرا اگر دعوت، قاعده اصلی و زیر بنای نبود، ارسال رسول لغو و بیهوده می‌بود. خداوند فرستادگانی برای جزم مردم فرستاده تا با گفتار و کردار خویش آنان را به حق وحقیقت دعوت کنند، بدین علت، عقل حکم می‌کند که هر آنچه در راستای دعوت است مجاز و آنچه مخالف این امر است ، ممنوع باشد. از آنچه گذشت چنین برمی‌آید که اصل دعوت از جمله اصول حقوق اقلیت‌ها و رفتار با آنان است و به همین دلیل ،بر فروعات و احکام دیگر مقدم است. برای مثال جهاد که از فروعات دین به شمار می‌رود، در تعارض با این اصل ممنوع می‌شود و قراردادهای حکومت با اقلیت‌ها نیز بنا بر همین ممنوعیت و بر اساس! اعمال اصل دعوت، شکل می‌گیرد. در مثال دیگر می‌توان اعمال مجازات بر فرد مسلمان در کشور دشمن یاد کرد که به اعتقاد فقها با این اصل ممنوع شده‌است (شریعتی، ۱۳۸۰، ص۲۷۴).
این اصل علاوه بر مبنا بودن در روابط اقلیت‌ها، بر کلیه روابط کشور اسلامی با کشورهای غیر اسلامی و گروه‌ها و افراد غیر مسلمان سایه افکنده و حکومت اسلامی مؤظف است همه روابط خود، اعم از سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و…را بر پایه این اصل تنظیم‌ کند. شایان ذکر است که امروزه با به روز کردن طرق و شیوه‌های دعوت، به راحتی می‌توان با بهره گرفتن از و سایر ارتباط جمعی و اطلاع‌رسانی ، منطق اسلام را به درون خانه‌ها برد و برای این امر استفاده از شیوه هایی مانند: ساختن فیلم و سریال، سرگرمی‌های آموزنده، روزنامه و مجلات، تألیف کتب، میزگرد، گردهم‌آیی، مشاوره و کمک‌های مادی و معنوی مناسب می باشد. لازم به ذکر است هدف دعوت غیرمسلمانان به اسلام، تنها فزونی تعداد مسلمانان نیست. بلکه هدف اصلی اسلام از دعوت دیگران، اصلاح عقاید افراد و هدایت آنان به حق و حقیقت است. اسلام به دنبال جایگزینی اصول صحیح اخلاقی و اجتماعی به جای فریب، دورویی، تبعیض و ظلم در اجتماع است (زحیلی، ۱۴۱۲ق، ص۴۷).
به علاوه اهدافی مانند: اصلاح روابط فی‌مابین افراد، حمایت از حقوق انسان و ارج نهادن به شخصیت او، امنیت فردی، خانوادگی و اجتماعی، منع استفاده از منافع عمومی به نفع افرادی خاص و زندگی مسالمت‌آمیز به همه گروه‌ها و پیروان دیگر ادیان از اهداف دعوت مردم به اسلام به شمار می‌رود. یعنی حاکمیت اصول اخلاقی صحیح در جوامع که به طور کلی به سعادت و رستگاری بشر می انجامد و گاه در دراز مدت، روآوری افراد به دین اسلام را به دنبال دارد، مورد تأکید رهبران مسلمانان می‌باشد. در قرآن نیز در آیات متعددی بر این هدف تأکید شده است. در برخی از آنها هدف «یخرجهم من الظلمات الی النور؛ بیرون آوردن بشر از ظلمت‌ها (ی جهالت و خودپرستی) به نور (و حقیقت)» بیان شده است (مائده/۱۶).
۱-۹-۹-۶- نفی سلطه
این اصل نیز مانند برخی از اصول دیگر از قرآن مجید گرفته شده، چه این که در قرآن آمده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...