کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



نتیجه گیری
با ملاحظه مشروعیت دولت مصدق، پایگاه عظیم توده ای و سیاست هوشمندانه و مدیریت همه جانبه مصدق و یارانش در اداره امور کشور، آمریکا وانگلیس، که وجود حکومت ملی مصدق را به ضرر منافع خود در ایران و خاور میانه می دیدند، امر سرنگون ساختن این حکومت را در برنامه و دستور کار خود قراردادند. تمامی نقشه و تفصیل نظامی کودتا توسط “سیا” برنامه ریزی شد» این بدان معناست که اعضای خاندان پهلوی، افراد دربار ، ارتشیان و دیگر عوامل داخلی که در این طرح شرکت نمودند، مهره های وطن فروشی بودند که خود را در «اختیار» آمریکا و سازمان سیا قرار دادند، تا منافع امپریالیسم جهانی تامین گردد.
روحانیت در این دوره موضع واحدی نداشتند .
برخی روحانیون پیرو مصدق بودند و به خاطر وی به میدان آمدند، از این زمره اند آیت الله غروی و ابوالحسن حائری زاده که از بنیان گذاران جبهه ملی بودند. جامعه مجاهدین اسلام که آن را آیت الله کاشانی و شمس قنات آبادی اداره می کردند و سازمان فدائیان اسلام از پیروان مصدق و کاشانی بودند در ادامه ی نهضت و بعد از ۳۰ تیر فدائیان اسلام که پیش از همه سودای حکومت اسلامی در سر داشتند هم از مصدق و هم از کاشانی بریدند و در رادیوی ملی ایران پیروزی کودتا را به ملت تبریک گفتند.
تنها مرجع درجه اولی که با ملی شدن نفت همراهی کرد آیت الله حاج سیدتقی خوانساری بود که آن زمان در قم اقامت داشت و از مراجع ثلاث بود. و پس از وی آیت الله بروجردی جانشین وی شد.آیت الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی هم که این زمان از علمای مراجع درجه دوم قم بود فتوایی در لزوم ملی شدن صنعت نفت صادر کرد.
عده ای از روحانیون هم نسبت به ملی گرایی کوچک اندیش بوده و نسبت به دو رهبر نهضت مستقل بودند و هدفشان تقویت اجرای احکام شرعی و نهی از منکر و این امور بود. دسته ای هم موافق مصدق بودند، اما دخالت در امور نمی کردند.
اما مخالفان مصدق از روحانیت نیز در یک رده نیستند:
۱ کسانی که وابسته به دربار یا بیگانگان بودند.
۲ کسانی که با شخص مصدق یا کاشانی مشکل داشتند.
۳ کسانی که با حضور روحانیت در این قضایا مشکل داشتند.
۴ کسانی که با فدائیان اسلام مشکل داشتند.
۵ کسانی که دوستدار شاه بودند.
۶ کسانی که از هرج و مرج توده ای ها می هراسیدند.
۷ کسانی هم اساسا تز سیاسی ملی گرایی را قبول نداشته و تز امت واحده را داشتند
در کشاکش های دربار- مصدق در نه اسفند ، مخالفان حقیقی مصدق تازه چهره گشودند و آیت الله میر سید محمد بهبهانی، آیت الله تهامی، آیت الله حاج میرزا احمد کفایی و خود آیت الله کاشانی و مجاهدین اسلام و فلسفی واعظ ، همگی خطر رفتن شاه را جدی تلقی کردند و آن را به معنای غلبه حزب توده و یا دیکتاتوری مصدق و یا جمهوریت می دانستند و از اینجا تلاش های منظم و سازمان یافته ای آغاز شد برای تحریک آیت الله بروجردی که بر علیه توده ای ها فتوایی بدهد که مستمسک کودتا شود و یا مانع رفتن شاه شود که موفق به نفوذ در مرجع اعلای شیعه نشدند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ویژگی آیت‌الله کاشانی این بود که انسانی بسیار شجاع، مبارز و به شدت ضد انگلیسی بود. ضعف آیت‌الله کاشانی ضعف شخصیتی بود. مطرح شدن خودش برایش خیلی مطرح بود. او معتقد بود که همه‌ی قدرت مال اوست و مصدق را هم او بر سر کار آورده است. همین بینش را فداییان اسلام هم داشتند که زیردست ایشان بودند. آیت‌الله کاشانی در پی قدرت و امتیاز گیری از دولت بود و مصدق در این مسئله با او به تضاد رسید و اجازه ی هیچگونه دخالتی به او نمی داد.
از آنجا که حضور و حمایت مردم از مصدق بیشتر به خاطر شور و هیجان مذهبی وابسته به کنش های سیاسی و اجتماعی بود تا بلوغ سیاسی، اگر آیت‌الله کاشانی تصمیم به حمایت از دولت دکتر مصدق می‌گرفت، مردم به حمایت از دولت ملی او در مرداد سال ۱۳۳۲ به میدان می‌آمدند و از وقوع کودتا جلوگیری می‌شد.
ضمائم

۲ مارس ۱۹۵۳؛ نصب تصویر مصدق بر سر در مجلس در ادامه اعتراض‌ها به نخست وزیری قوام

سرباز پلیس در مقابل محدوده سلطنتی توسط شورشیان علیه مصدق، به هوا پرتاب می‌شود.
حامیان شاه در خیابان‌ها به فریاد و راهپیمایی مشغولند.
۳ مارس ۱۹۵۳؛ در مقابل دروازه مجلس شورای ملی یکی از افسران حامی شاه، در حال
سخنرانی و فریاد زدن با ژستی که به تقلید از موسولینی گرفته است.
او یک عکس از شاه را روی کلاه خودگذاشته
ساختمان اصل ۴۴ در تهران؛ آثار خرابی ناشی از حمله شورشیان به ساختمان مشهود است.
شاه به ایران بازگشت و مصدق برکنارشد.۱۹ آگوست ۱۹۵۳؛
آتش زدن یک کیوسک توزیع کننده نشریات کمونیستی
۲۱ آگوست ۱۹۵۳؛ یکی از ساکنان تهران، در حال پاک کردن نوشته «یانگی برو خانه‌ات» از دیوار شهر
با بازگشت شاه به قدرت، فضل‌الله زاهدی در تلاش بود که آثار نهضت ملی را پاک کند.
تهران؛ ۲۱ آگوست ۱۹۵۳؛
تظاهرکنندگان حامی نهضت ملی در تلاشند که جنازه یکی از یاران خود ار از منطقه اغتشاش شورشیان مخالف دور کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 01:57:00 ق.ظ ]




کیفیت زندگی انسان یک مسیله اخلاقی پیچیده می‌باشد و تعریف واضح و روشن برای آن امری دشوار است. کیفیت زندگی معیار و اندازه گیری بهترین انرژی یا نیرو در فرد است که این نیرو برای سازگاری موفقیت آمیز با چالش‌های موجود در دنیای واقعی می‌باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

کلمه کیفیت از لغت لاتین به معنی«چیزی و چه» استخراج شده است ومعنای تحت اللفظی کیفیت زندگی((چگونه زندگی کردن))است و در برگیرنده تفاوت‌های منحصر به فرد برای هر فرد بوده و با دیگران متفاوت است.کیفیت زندگی تجسم تجارب زندگی از لحظه لحظه آن است.کیفیت زندگی یک فرایند منطقی و مفهوم استوار بر پایه فرهنگ و به عبارتی خلاصه از ارزش‌ها، عقاید، سمبل‌ها و تجارب شکل گرفته آن فرهنگ است و راهی برای شناخت و فهم.(پورکاخکی،۱۳۸۴،ص: ۳۴)
سازمان جهانی بهداشت(۱۹۹۳) کیفیت زندگی را پندارهای فرد از وضعیت زندگی خود با توجه به محتوای فرهنگی و ارزش سیستمی که در آن زندگی می‌کند، در رابطه با اهداف، استانداردها و اواویتهای مورد نظر و نگرانی‌های آنها می‌داند.(نادری،۱۳۹۱،ص: ۱۵)
در فرهنگ و سنت چین نیز مفهوم کیفیت زندگی در هنر، ادبیات، فلسفه و طب سنتی ریشه دارد و به اعتقاد آنها برای زندگی دو دوره اساسی یین و یانگ وجود دارد که می‌تواند زندگی پرباری را بسازد و طیف وسیعی را از خوبی تا بدی در بر گیرد. بر مبنای این افکار سنتی اگر یین و یانگ در حال تعادل باشند، کیفیت زندگی برقرار می‌گردد.( نادری،۱۳۹۱،ص: ۱۵)
پیون کیفیت زندگی را محیطی که مردم در آن زندگی می‌کنند مثل آلودگی و کیفیت مسکن می‌داند و همچنین به برخی از صفات ویژگی‌های خود مردم مثل سلامت و میزان تحصیلات اشاره می‌کند.(رضوانی و همکاران،۱۳۸۷،ص: ۳۷)
فرانس(۱۹۹۶) با بررسی مقالات و مطالعات انجام شده در ارتباط با کیفیت زندگی به لحاظ مفهومی کاربرد این اصطلاح را در شش حوزه دسته بندی کردند که در ذیل به عناصر موثر مربوط به هر کدام آورده شده است(غفاری و امیدی،۱۳۸۸،ص: ۸):
جدول ‏۲-۱ حوزه‌های کاربردی و عناصر موثر بر کیفیت زندگی

حوزه کاربرد مفهوم
عناصر موثر در مفهوم سازی
زندگی عادی

توان تامیین نیازهای اساسی و حفظ سلامتی/تمرکز بر توانایی‌های کارکردی

مطلوبیت زندگی

توانایی فرد به منظور ایجاد یک زندگی مفید اجتماعی/ایفای نقش موثر در جامعه/برخورداری از موفقیت مناسب شغلی

شادکامی

تعامل میان احساس هیجان و افسردگی/متاثر از عوامل درونی و بیرونی/موقتی و کوتاه مدت

رضایت از زندگی

ارزیابی مثبت فرد از کیفیت زندگی خود/معطوف به توانایی‌های شخصی/رضایتمندی در زمینه‌های مختلف مانند عشق،ازدواج

دستیابی به اهداف شخصی

توان فرد در دستیابی به اهداف/رصایت شخصی،خودباوری،رضایتمندی در هنگام مقایسه با دیگران/حداقل شکاف میان موفقیت واقعی و انتظارات خود

استعدادهای ذاتی

توانایی‌ها و استعدادهای فیزیکی و ذهنی بالفعل و بالقوه فرد به طور فطری

بر اساس واحد تحقیقات دانشگاه تورنتو کانادا در سال ۱۹۹۴ کیفیت زندگی وضعیتی است که یک فرد از امکانات مهم موجود در زندگی‌اش برخوردار شده و لذت می‌برد. این امکانات از فرصت‌ها و محدودیت‌های فرد در زندگی ناشی شده و در تعامل عوامل فردی و محیطی منعکس می‌شود(غفاری،امیدی،۱۳۸۸،ص: ۷).
مطابق تعریف مدرسه خدمات اجتماعی دانشگاه اوکلا هامای امریکا، کیفیت زندگی از قلمروهای زندگی حاصل می‌شود.این قلمروها شامل خانواده، شغل، سرپناه، جامه، سلامتی، تعلیم و تربیت، باورها و معنویات است.(حریرچی و همکاران، ۱۳۸۸،ص: ۹۳)
جوانا هاج(۱۹۹۴)از نظریه پردازان، با تاکید بر خصلت و هویت فردی و اجتماعی انسان و ارزش‌های فردی و اجتماعی، کیفیت زندگی را به لحاظ فلسفی نتیجه ستیز میان مطلوبیت گرایی و اگزیستانسیالیسم می‌داند و آمارتیا سن از منظر نقد قاعده(بیشترین فایده برای بیشترین افراد) که اساس نظریه مطلوبیت گرایی است، کیفیت زندگی را با قابلیت‌های کارکردی افراد مرتبط می‌داند و بر این باور است که بدون برخورداری از قابلیت‌هایی چون سلامت، روابط اجتماعی،عزت نفس و مشارکت در امور مختلف انسان نمی‌تواند از مزایا و منافعی که قاعده مذکور آنها را بدیهی می شمارد، بهره‌امند شوند.(غفاری،امیدی،۱۳۸۸،ص: ۲)
آبرامز(۱۹۷۳) اصطلاح کیفیت زندگی را درجه‌ای از رضایت یا نارضایتی‌ای تعریف می‌کند که افراد در ابعاد مختلف زندگی‌شان آنرا احساس می‌کنند.یا به شکل ساده‌تر، کیفیت زندگی، تدارک شرایط لازم برای شادی و رضایت می‌باشد.(به وند،کورنر،۱۹۴۷،ص: ۱۴)
لیو(۱۹۷۶) سه رویکرد را در بررسی مفهوم کیفیت زندگی ارائه می‌دهد:۱-تعریف کیفیت زندگی بر اساس عناصر تشکیل دهنده آن مانند شادکامی،رضایتمندی،ثروت و…۲-تعریف کیفیت زندگی از طریق بکارگیری شاخص‌های عینی و ذهنی اجتماعی مانند تولید ناخالص داخلی،بهداشت، شاخص رفاه و…۳-تعریف کیفیت زندگی بر اساس تعیین متغیرها یا عوامل موثر بر کیفیت زندگی و توجه به زمینه‌ها و شرایطی که در آن، سطح کیفیت زندگی تعیین می‌شود.(غفاری،امیدی،۱۳۸۸،ص: ۳)
کاتر(۱۹۸۵) نیز کیفیت زندگی را به مثابه رضایت فرد از زندگی و محیط پیرامونی تعریف می‌کند که نیازها، خواست‌ها، ترجیحات سبک زندگی و سایر عوامل ملموس و غیر ملموس را که بر بهزیستی همه جانبه فرد تاثیر دارند، در بر می‌گیرد.( غفاری،امیدی،۱۳۸۸،ص: ۵).
فرانز و پاور: کیفیت زندگی، زندگی را رضایت یا عدم رضایت از ابعادی از زندگی فرد دانسته که برای او مهم می‌باشد.
سل و تالسکی: کیفیت زندگی را ارزیابی و رضایت فرد از سطح عملکرد موجودش در مقایسه با آنچه ایده آل یا ممکن می‌پندارد تلقی کردند.
سازمان جهانی بهداشت: کیفیت زندگی درک افراد از موقعیت خود در زندگی از نظر فرهنگ، سیستم ارزشی که در آن زتدگی می‌کند، اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویت‌هایشان می‌باشد، پس کاملا ” فردی بوده و توسط دیگران قابل مشاهده نیست و بر درک افراد از جنبه‌های مختلف زندگی‌شان استوار است.
تعاریف جدید تر کیفیت زندگی را به صورت اختلاف بین سطح انتظارات انسان‌ها و سطح واقعیت‌ها عنوان می‌کنند که هر چه این اختلاف کمتر، کیفیت زندگی بالاتر.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:57:00 ق.ظ ]




این نسخـه بی‌ربط که دیوان فقیر است

فهرست‌نویسی نسخ خطی کاری حساس و دقیق و نیازمند دانش و اطلاعات وسیع در این حوزه است. پژوهشگرانی که در این عرصه فعالیت می‌کنند، بیش و کم به مواردی از اشکالات و اشتباهات فهرست‌های نسخی برخورده‌اند. اما خطاهایی همچون مورد مذکور، به‌راستی عیار و اعتبار فهرست‌های نسخ خطی را زیر سؤال می‌برد.
روش تصحیح
برای تصحیح متن دیوان فقیر دهلوی، نسخه دانشگاه علیگر به شماره ۳۱۷ به دلیل اینکه در زمان حیات شاعر کتابت شده و از این نظر بسیار ارزشمند است، به عنوان نسخه اساس انتخاب شد و نسخه‌های ایندیاآفیس با عنوان اختصار «آ» و کتابخانه گنج‌بخش با عنوان «گ»، نسخه بدل کار قرار گرفتند. در تصحیح متن، ابتدا ابیات نسخه اساس به دقت استنساخ شد و سپس موارد اختلاف نسخه بدل‌ها در پانویس متن قید شده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مصحّح در پاره‌ای از مواقع برای به دست دادن ضبط درست کلمات با توجه به سبک فقیر دهلوی، از تصحیح قیاسی متن استفاده کرده است که در این موارد، ضبط نسخه اساس در پانویس آمده است. همچنین برگ‌هایی از نسخه اساس نیز مخدوش بود که با توجه به نسخه بدل‌ها ـ به ویژه نسخه «آ» به دلیل قدمت و صحت آن ـ تصحیح شد.
مواردی از اصلاحات و تغییراتی نیز که در متن نسخه اساس وجود داشت و گویا توسط کاتب یا بعدها توسط فرد دیگری افزوده شده است، در پانویس ذکر شده است.
از میان نسخ موجود دیوان فقیر، تنها نسخه ایندیاآفیس لندن مشتمل بر قصاید، ترجیع‌بند، ترکیب‌بندها بود که این موارد از نسخه مذکور استنساخ شده است.
نسخه دانشگاه علیگر
نسخه دانشگاه علیگر
انجامه نسخه دانشگاه علیگر
صفحه نخست نسخه ایندیاآفیس لندن
ترقیمه نسخه ایندیاآفیس لندن
صفحه آغازین نسخه گنج‎بخش
صفحه پایانی نسخه گنج‌بخش
تصویر صفحه نخست نسخه کتابخانه آیت‌الله مرعشی (مضبوط به نام فقیر)
نتیجه‌گیری
کثرت شعرا و گستره جغرافیایی سبک هندی و نیز داوری‌های مطلق درباره کلیت شعر این دوره باعث شده تا تحقیق و پژوهش جامعی درباره آثار ادبی و دواوین شعرای این دوره صورت نگیرد و بسیاری از شخصیت‌های ادبیاین سبک، به‌ویژه شعرای هندی‌تبار، در گمنامی به سر ‌برند. نسخه‌های خطی بسیاری در مراکز و کتابخانه‌های مختلف شبه قاره وجود دارد که بعضاً در شرایط نامناسبی نگهداری می‌شود و لاجرم در حال نابودی‌ است. دشواری دسترسی به این منابع برای پژوهشگران ایرانی و نیز گسیخته شدن پیوند ساکنان شبه قاره با آثار کهن پارسی‌گویان این سرزمین در ۲۰۰ سال اخیر باعث شده تا غبار فراموشی بر این بخش از میراث ادب فارسی بنشیند.
مطالعه سبک هندی و میراث ادبی بر جای مانده از این دوران به عنوان بخشی از سیر تکامل شعر فارسی حائز اهمیت بسیار است و لازمه آن تصحیح و احیای متون قدیمی به مثابه گفت‌وگو با فرهنگ و تمدن گذشته است. یکی از ادبا و شعرای برجسته اواخر قرن دوازدهم میرشمس‎الدین فقیر دهلوی است که علاوه بر اینکه در سرودن غزل و مثنوی‌های دینی و حکمی جایگاه قابل اعتنایی دارد، آثار بلاغی متعددی نیز از خود بر جای گذاشته است. او به دلیل تحصیل علوم مختلف ادبی و بلاغی و غور و تتبع در دواوین شعرای بزرگ ادب فارسی استادی مسلم در زمان خود بود.
شعر فقیر ساده و روشن و عاری از واژه‌های مهجور و کهن است و حتی لغات هندی نیز در دیوان او مشاهده نمی‌شود. کاربرد کلمات و اصطلاحات عامیانه از ویژگیهای سبکی عام این دوره است که در شعر فقیر نیز به شکل معتدل وجود دارد. او از فغانی شیرازی بسیار تأثیر پذیرفته و وی را استاد خود در غزلسرایی معرفی می‌کند. استقبال از شعر شاعران قدیم در این دوره بسیار رایج بوده و فقیر نیز در دیوانش غزلهای بسیاری به اقتفای غزلیات فغانی دارد. تأثیرپذیری فقیر از فغانی بیشتر در حوزه زبان شعر و ترکیب‌سازی است. پس از فغانی، به نظیری، حزین، حافظ و عرفی نظر دارد و چند غزل به اقتفای اشعار آنان سروده است. در قصیده‌ نیز متأثر از انوری و خاقانی و ظهیر بوده و چند قصیده به استقبال قصاید آنان سروده است.
در دیوان او از ترکیبات پیچیده و انتزاعی شعرای هندی این دوره نیز خبری نیست و بیشتر از ترکیبهای ساده بهره برده است که متناسب با زبان روان و ساده شعر اوست. همچنین آشنایی خوب فقیر با زبان فارسی باعث شده تا شعر او از لغزشهای نحوی و زبانی مرسوم این دوره مصون بماند.
فقیر در غزلیاتش از ۲۶ وزن استفاده کرده که بیشتر آنها اوزان جویباری و بلند هستند که پیوند تام با روحیات و عواطف او دارد. همچنین ۷۰ درصد غزلهایش مردّف هستند و توجه به ردیفهای دشوار غیرفعلی در دیوانش مشهود است. بسامد تکرار قافیه نیز در شعر او، در مقایسه با هنجار این دوره اندک است که یکی از دلایلش، استحکام ساختار عمودی غزل اوست.
او در قالبهای غزل، مثنوی‌ بلند و کوتاه، قصیده، ترکیب‌بند، ترجیع‎بند، قطعه، رباعی و تک‎بیتی شعر سروده است. مضمون غالب غزلهای او، بیان احولات عاشقانه و عارفانه و تألمات و تأثرات روحی خویش است. که به‎ویژه پس از ترک تعلقات و در دوران انزوا رنگ و بوی عارفانه آنها غالب است. بیشتر مضامین عارفانه شعر او ـ همانند شاعران دیگر این عصر ـ تکراری است و تجربه جدیدی به حوزه شعر عرفانی نیفزوده است. در قصاید، ترکیب‌بند و ترجیع‎بند به مدح و منقبت و مراثی اهل بیت(ع)پرداخته است. منظومه‌های مهم او نیز دینی یا عاشقانه است. مثنوی‎های «درّ مکنون»، «واله سلطان»، «تصویر محبت» و «شمس‌الضحی» نشانگر توانایی او در سرودن منظومه‌های دینی و عاشقانه است.
بی‌نشان بودن معشوق، وسعت مشرب و تکثرگرایی، مذمت عقل و ستایش جنون، مذمت زاهد و… از موتیف‌های فکری شعر فقیر است. او در کنار وسعت مشرب نسبت به ادیان دیگر، شیعه‌ای بسیار معتقد و متعصب بود که دیدگاه مذهبی‌اش را به وضوح در آثار مختلفش می‌توان دید. برخی از اشعار او یادآور قصاید ناصرخسرو است.
شعر او با وجود اینکه در سالهای پایانی سبک هندی قرار دارد، در مقایسه با شعرای همعصرش ساده و روشن است و استعاره‌های غامض و خیالبندی‌های دور و دراز در آن به ندرت مشاهده می‌شود. بیشتر تشبیهات او از نوع حسی است و بسامد تشبیهات مرکب و نیز تشبیهات مضمر تفضیلی در شعر او قابل اعتناست. اغراق و پارادوکس نیز کاربرد زیادی در دیوان او دارد.
غزلیات
ره عشق است اى دل چند باشى ناامید اینجا که دارد در بغل چون غنچه هر قفلى کلید اینجا
شود چون عشق کامل خاکسارى بار مى‌آرد به خاک افتاد[۱] مانند ثمر هر کس رسید اینجا
قلم مى‌خواست بنویسد حدیثى از سراپایش چو آمد در میان حرف قدش آهى کشید اینجا
بنازم عالم یکرنگى معشوق و عاشق را تو در گلشن خرامیدى و دل در خون طپید اینجا
فقیر آن[۲] بى‌مروت مى‌کشد ما را به استغنا نگیرد تیغ قاتل رنگ از خون شهید اینجا
زلف دلاویز بر[۳] مه رویت تیره‌شب است و آتش موسى جامه صبرم در کف عشقت دامن یوسف دست زلیخا
دوش که در بزم[۴] ساقى مستان پرده برانداخت ز آن گل رخسار[۵] مهر رخش را صبح و شفق شد جام بلورین باده صحرا
لاله رخ من تا سفرى شد داغ جگرسوز اشک شرربار این به دو چشمم ساخته منزل آن ز دل من یافته مأوا
شام فراقش چون به سر آید شاهد مقصود کى به بر آید یار ندارد میل وصالم نیست مرا هم جان شکیبا
اى رخ خوبت جنت رضوان با تو نگوید کس ز گلستان غنچه ندارد این لب خندان سرو ندارد این قد رعنا
پرتو رویت در دل تنگم مهر منیر و قطره شبنم جلوه سروت بر سر خاکم عظم رمیم و باد مسیحا
در سر کویت خلق دو عالم از پى سودا ریخته برهم اى بت سرکش پستى قدرم کرده بدین‌سان نرخ تو بالا
طبع بلندم هست تو گویى ملک سخن را چرخ برینى فقره نثرم غیرت نسرین مصرع نظمم رشک ثریا
من که فقیرم عالم فانى در نظر من قدر ندارد نقش بر آب است عشرت گیتى موج سراب است دولت دنیا
از کوى دوست کرد مرا بخت من جدا یارب مباد هیچ[۶] غریب از وطن جدا
زین‌سان اگر خیال جدایى است در دلت ظالم به تیغ کن سر ما را ز تن جدا
تا رفته‌اى ز بزم ندیدیم روز خوش در گریه است شمع جدا انجمن جدا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:57:00 ق.ظ ]




۳-۲. نگاه اجمالی به تعریف فلاسفه مشهور پیش از شیخ از سعادت و شقاوت
افلاطون:
فهم نظریه اخلاقی افلاطون و عقیده او در باب سعادت مبتنی بر فهم انسان شناسی و جهان شناسی اوست.چنانکه می دانیم یکی از ارکان فلسفه افلاطون اعتقاد به مثل است یعنی اعتقاد به اینکه هر نوعی از موجودات یک مثال مجرد دارد. عالم مجردات ازلاً و ابداً موجود است و افراد مادی آن انواع،کمالاتی که دارند اظلال از آن موجود و مثال عقلانی است و حکم سایه آن را دارند. وی همچنین معتقد است که روح انسان قبل از تعلق به بدن با عالم مجردات و مثل ارتباط داشته و آنها را می شناخته است اما پس از نزول به این عالم و تعلق به ابدان آن دانسته ها و علوم خود را فراموش کرده است. در عین حال در این عالم در اثر ارتباطی که با سایه های آن مثل برقرار می کند و با کمک استدلال و برهان می تواند آن علوم فراموش شده را دوباره به خاطر آورد اگر انسان این تلاش را انجام دهد و تعلقات خود به امور مادی و ناپیدار را کم کند به این درجه از کمال نائل می شود که پس از مفارقت از بدن مجدداً به همان عالم مثل ملحق می شود و به آن مشاهدات پیشین خود نائل می گردد. در واقع افلاطون برای حیات انسان دو مرحله را قائل شده است یکی از آن دو مرحله این جهان است که قوامش به تغذیه و اشیاء خارجی بستگی دارد و دیگری حیاتی است که قوامش به خودش است بدون اینکه نیاز به اسباب و لوازم خارجی داشته باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تعریفی که افلاطون از سعادت ارائه می دهد ناظر به قوای نفس و چگونگی ارتباط آنها بایکدیگر است . در فلسفه افلاطون مسأله قوای نفس چنان جایگاهی دارد که اخلاق را شناخت و حفظ هماهنگی میان قوای نفس می داند. او معتقد است که آدمی دارای قوای روانی سه گانه است یا به عبارت دیگر نفس دارای سه قوه شهویه ،غضبیه و عاقله بوده و هر یک از این جنبه های سه گانه را فضیلتی است متناسب با آن؛ بدین صورت که فضیلت قوه عاقله حکمت است،فضیلت قوه شهویه عفت و خود داری است و فضیلت قوه غضبیه شجاعت است. هرگاه همه این فضایل در فردی جمع شود او به عدالت رسیده است و با پیدا شدن عدالت ،آدمی به سعادت نایل می گردد. از این رو افلاطون اخلاق را شناخت و حفظ هماهنگی میان عناصر عقلانی و غیر عقلانی روح می داند . (دهقانی محمود آبادی،۱۳۸۷،ص۱۴۵)
با توجه به آنچه گفته شد افلاطون سعادت را در این می داند که میان اجزا و قوای نفس انسان هماهنگی باشد زیرا هرگاه شهوت یا عواطف از حوزه خود خارج شوند و از فرمان عقل سرپیجی کنندتمایلات ضد اخلاقی بروز می کنند.
تأثیر بدن در سعادت
افلاطون به تأثیر و نقش بدن در حصول سعادت نیز توجه دارد و ازتأثیرو تأثر روح و جسم از یکدیگر غافل نیست. وی در کتاب جمهوری تربیت بدنی را در میان اجزای تشکیل دهنده تعلیم و تربیت حقیقی می گنجاند و برخی از انواع موسیقی را به دلیل اثر زیان بار آنها رد می کند و سالم بودن بدن و شفا یافتن از بیماری را سعادت بدن می داند. (زیبا کلام،۱۳۷۸،ص۳۳)
رابطه سعادت و فضیلت:
نکتهی دیگری که برای فهم نظر افلاطون در باب سعادت لازم است ،اندیشه و اعتقاد وی در باب فضیلت وچگونگی ارتباط آن با سعادت است.
از نظر افلاطون میان فضیلت و سعادت پیوند ناگسستنی وجود دارد و سعادت بدون فضیلت امری ناشدنی است. او در مکالمات اولیه و مبانی خود در باب فضیلت پیرو سقراط بود و فضیلت را همان معرفت می دانست و چون همه فضایل را به معرفت بر می گرداند مدعی بود که فضیلت یکی بیش نیست که همان معرفت است که امری آموختنی است. اما بعدها متوجه شد که آنچه در تعلیم و تربیت به دست می آید معرفت عقلانی به فضیلت است اما خود فضیلت حاصل نمی شود. (ملکیان،۱۳۷۷،ج۱،ص۱۸۵)
لذا «وحدت فضیلت» سقراطی را رد کرده و دیگر فضیلت را برای سعادت کافی نمی دانست و معتقد بود که زشت کاری وجود دارد و حتی انسان با فضیلت نیز مرتکب خطا می گردد. زیرا فضیلت مشتمل بر چیزی بیش از معرفت و شناخت است و علت انتخاب نادرست و زشت کاری تنها خطای در اعتقاد و معرفت نیست. او معتقد بود که حتی با شناخت و اعتقادی درست نیز انسان گاهی خطا و انتخابی نادرست می کند و این بخاطر غلبه و قوّت امیال و خواسته های نفس است. البته گرچه افلاطون نمی پذیرد که فضیلت به معنای معرفت برای سعادت کافی است، ولی اصل تأثیر آن در سعادت را می پذیرد و یکی از چهار فضیلت اصلی را معرفت می داند . او در کتاب جمهوری چهار فضیلت اصلی را برمی شمارد۱ـ حکمت ۲ـ شجاعت یا همت ۳ـ عفّت یا خویشتن داری ۴ـ عدالت .و معتقد است که با پیروی از فضیلت است که سعادت بدست می آید) فتحعلی۱۳۷۴،ص۴۲)
عقل و لذت دو عنصر مؤثر در سعادت
از آنجایی که افلاطون عقل را عالی ترین جزء و ویژگی انسان می داند،خیر و سعادت واقعی را در معقولات می داند و استدلال می آورد که مادامى که خیر در معقولات نباشد کثیر است.)ارسطو،۱۳۴۳ ه. ق‏،ج۱،ص۱۸۱) اما در عین حال بدن و لذات دنیوی را در سعادت دخیل می داند.هرچند تبیین افلاطون از چیستی و ماهیت سعادت به صورت مستقیم ناظر به مفهوم لذت نیست ولی لذت را در آن دخیل دانسته و آن را مطلقاً نفی نمی کند و تأکید می کند که انسان در امر لذت باید اعتدال را رعایت نماید و هر فرد و مملکتی که ألم و لذت را از حیث زمان و مکان در جایگاه لایق آن قرا دهد سعادتمند است و هر که بر ضد این عمل کند از اهل شقاوت خواهد بود. لذا خیر اعلی در نظر افلاطون عقل یا لذت به تنهایی نیست بلکه ترکیبی از این دوست. )ارسطو،۱۳۴۳ ه ق‏،ج۱، ص: ۳۹)
دلیل او برا اینکه چرا لذت به تنهایی خیر اعلی نیست، این است که لذت باضافه حکمت از لذات بدون حکمت برتر است پس لذت خیر اعلی نیست زیرا خیر اعلی برای اعلی بودن نیاز به اضافه شدن به چیزی ندارد. )ارسطو،۱۳۴۳ ه ق‏، ج‏۲، ص: ۳۳۰)
وی در توضییح اینکه چرا عقل صرف خیر اعلی نیست می گوید: گرچه عقل عالی ترین جزء و ویژگی انسان است ولی انسان عقل محض نیست و از این رو زندگی روحانی محض که عاری از هر لذّت باشد نمی تواند یگانه خیر انسان باشد، لذا زندگی انسان باید آمیخته ای از لذّت عقلانی و لذّات جسمانی باشد. البته لذّاتی که درد و رنجی در پی نداشته و آمیخته به گناه نباشند و برخورداری از آنها همراه با اعتدال باشد. « احساس لذّت آور و فعالیت عقلی باید مانند ترکیب آب و عسل به نسبت درستی با هم آمیخته شوند تا یک زندگی خوب را برای انسان فراهم سازند. ) فتحعلی۱۳۷۴،ص۴۲)و( مصباح یزدی،۱۳۸۴،ص۳۰۷)
بنا براین افلاطون لذّت گرایی شدید و ضد لذّت گرایی افراطی را رد می کند و از نظر او زندگی سعادتمندانه برای انسان یک زندگی آمیخته و مرکب از مجموعه لذات بدنی و فعالیت های عقلانی است. به عبارت دیگر از نظر افلاطون زندگی سعادتمندانه محصول ترکیب درست لذات بدنی و فعالیت های عقلانی است. افلاطون این معنا را با آوردن تشبیهاتی تفهیم میکند. مثلا انسان را به موجودی تشبیه می کند که در درون خود ،یک شخص عاقل و یک شیر و یک هیولای چند سر دارد. این سه نماد عقل ،اراده و میل هستند و تجمع آنها را نفس می نامد بعد می پرسد بهتر نیست که عاقل بر شیر و هیولا حاکم باشد تا اینکه از شیر و هیولا فرمان ببرد( افلاطون،۱۳۸۰ ج۲،ص۵۸۵.) از این جمله بر می آید که او قائل به حذف شهوات نیست بلکه معتقد است که شهوات باید تحت سیطره عقل راهنمایی شوند.
رابطه سعادت و شناخت و معرفت خدا
هرچند اصل اعتقادات افلاطون مورد تحقیق و سؤال محققان است،اما برخی بر این عقیده اند که برای فهم نظریه وی در باره سعادت توجه به الهیات افلاطون لازم است. ایشان معتقدند که افلاطون اعتقاد به وجود خدا و صانع داشته است و معرفت خدا و ارتباط با او را در سعادت انسان دخالت می داده است. هرچند از برخی عبارت افلاطون بر می آید که او به خدایان متعددی معتقد بوده است که هر کدام به کاری اشتغال دارند اما به هر روی معرفت خدا و ارتباط با او را در سعادت انسان دخالت می داده است و معتقد بوده که بین سعادت آدمی و معرفت«خدا» یا «خدایان» رابطه وجود دارد و آدمی باید بکوشد که هر چه بیشتر به خدا شبیه شود (هاشمی حایری،۱۳۷۳،ص۱۱۲)
اما اگر سؤال شود که راه تشبه به خداوند چیست ؟افلاطون پاسخ می دهد که این تشبه از طریقه اندیشه و تأمل حاصل می شود . این نکته از دید کاپلستون مخفی نمانده و در این باره اظهار می دارد که« اگر فرض شود که خدا از مثل جداست و آنها را نظاره و تأمل می کند تفکر و تأمل خود انسان درباره مثل که جزء مقوم و مکمل سعادت اوست او را به خدا شبیه می گرداند به علاوه انسانی که عمل الهی را در جهان نشناسد و تصدیق نکند نمی تواند سعادتمند باشد بنابراین افلاطون می تواند بگوید سعادت الهی سرمشق سعادت انسان است » (کاپلستون، ۱۳۷۵،ج۱،ص۲۵۱)
ارسطو
ارسطو مباحث مربوط به سعادت را به صورت مفصل در کتاب ها و رساله های اخلاقی اش ارائه نموده است. در مقوله«اخلاق»کتب و آثار متعددی به ارسطو نسبت داده شده است که عبارتند از:
۱- کتاب«الاخلاق إلی نیقوماخوس»که در مصادر عربی«نیقوماخیا» نیز آمده است.این کتاب را یا ارسطو خطاب به فرزندش نیکوماخس به رشته تحریر در آورده و یا این فرزند بعد از وفات پدر به نشر آن همت گماشته است.
۲- کتاب«الاخلاق إلی اودیموس»:که پنج مقاله دارد و در مصادر عربی «أودیمیا»نیز گفته شده است.این کتاب را ظاهراً ارسطو به شاگرد برجسته‏اش «اودیموس» اهدا کرده است.
۳- کتاب«الاخلاق الکبری»:که برخلاف نامش حجم اندکی دارد.
۴- رساله کوچک دیگری تحت عنوان«فی الفضائل و الرذائل»: نیز به ارسطو منسوب شده است.(احمدی طباطبایی،۱۳۸۴ ،ص۱۰۳)
پیش از اینکه به شرح دیدگاه ارسطو در باب چیستی و ماهیت سعادت انسان بپردازیم ذکر این نکته در اینجا لازم است که ارسطو اهمیت فراوانی برای مسأله سعادت و مباحث مربوط به آن قائل است.به گونه ای که وی در اخلاق به شدّت غایت گرا است. اخلاقی او اخلاقی است غایت‌محور و به تعبیر دقیق‌تر سعادت‌محور. یعنی او معتقد است که همه افعال انسان در واقع برای رسیدن به غایتی واحد است و این غایت خیر نهایی و بالاترین آن بلکه عین آن است. او در اخلاق با عمل سر و کار دارد نه عملی که فی نفسه و صرف نظر از هر ملاحظه دیگری حق و درست است بلکه با عملی که به خیر انسان رهنمون می شود. طبق این دیدگاه هر چه به حصول خیر یا غایت انسان منجر شود از جهت انسان عملی «صحیح و درست» است و عملی که خلاف نیل به خیر حقیقی او باشد عملی «خطا و نادرست» خواهد بود(کاپلستون،۱۳۸۰ ص۳۷۹ )
اما فهم این مطلب که ارسطو سعادت واقعی انسان را چگونه تعریف و ترسیم می کند ،در گرو توجه به سه نکتهی زیر است:
نکته اول اینکه او سعادت را خیربالذات می داند و معتقد است که سعادت عالی‌ترین غایتی است که سو‌گیری همه فعالیت‌های آدمی وغایت همه افعال متوسط او به سمت اوست. وی می گوید سعادت به عنوان غایت نهایی دو صفت دارد اولاً بنفسه (کامل و تام) است و ثانیاً لنفسه است و برای چیز دیگری طلب نمی شود زیرا اگر معقول باشد که هر چیزی را بخاطر رسیدن به سعادت بخواهیم و سعادت را بخاطر خودش باید دلیلی برای این باور داشته باشیم که در ورای سعادت، خوب ذاتی دیگری وجود ندارد در غیر این صورت به چه دلیل نباید سعادت بعلاوه این خوب دیگر، غایت نهایی باشد.
او سپس معیار و آزمایشی برای فهم اینکه چه چیزی سعادت است ارائه می کند. و می گوید اگر چیزی خوب، مثل« الف»، سعادت باشد ولی بعداً بفهمیم که می توانیم خوب دیگری مثل «ب» را به آن اضافه کنیم بگونه ای که مجموع خوبی «الف + ب »بزرگتر از« الف» تنها شود در این صورت روشن می شود که« الف» سعادت نیست).فتحعلی،۱۳۷۴ – شماره ۱۵ ،ص۴۳)
نکته دوم این است که ارسطو این خیربالذات و حقیقی را همان زندگی با فضیلت می داند که دارای دو مرتبه سعادت عقلانی و اخلاقی می‌باشد. او فضیلت را به دو نوع عقلی و اخلاقی تقسیم می‏کند. فضیلت عقلی از راه تربیت و رشد اندیشه و فکر حاصل می‏شود و فضیلت اخلاقی از راه عادت و خو گرفتن به عادات اجتماعی(احمدی طباطبایی،۱۳۸۴،ص۱۲۰) ریشه ی این اعتقاد ارسطو به نفس شناسی او بر می گردد او نفس انسانی را دارای دو بعد اصلی می داند بعد عقلانی و بعد غیر عقلانی. بعد عقلانی در حقیقت همان جنبه انسانیت روح انسان است و بعد غیر عقلانی نفس هم دارای دو جنبه نباتی و حیوانی است. قوه نامیه مربوط به نفس نباتی انسان است و شهوت و غضب مربوط به نفس حیوانی انسان است. وی بر همین اساس و متناظر با ابعاد نفس انسانی است که فضیلت را نیز به دو قسم تقسیم می کند فضیلت اخلاقی و فضیلت عقلانی ،حکمت نظری و حکمت عملی را جزء فضایل عقلانی به حساب می آورد و سخاوت و اعتدال را از سنخ فضایل اخلاقی بر می شمرد (مصباح یزدی،۱۳۸۴،ص۳۱۵)
ارسطو راه رسیدن به سعادت را مجموع فضائل عقلی و فضائل اخلاقی دانسته و هیچکدام از این دو را به تنهایی برای حصول سعادت کافی نمی داند.اینکه ارسطو مانند افلاطون شناخت خوبی و بدی را برای فضیلت کافی نمی داند و همچون افلاطون علّت خطاکاری را در عین آگاهی و شناخت، غلبه امیال می داند ؛دال بر همین نکته است که فضیلت نزد ارسطو مجموع فضائل عقلی و فضائل اخلاقی است. هرچند ارسطو اظهار می دارد که سعادت و نیک بختی فعالیتی است که در میان موجودات مختص به انسان است و آن فعالیت عقل یا فعالیت بر طبق عقل است؛اما تأکید می کند که مردم معمولا وقتی که نیک بختی و سعادت را عبارت از با فضیلت بودن می دانند، مقصود آنان معمولا فضایل اخلاقی از قبیل عدالت و خویشتن داری و جز اینهاست لذا از فضیلت هم فضائل عقلی و هم فضائل اخلاقی فهمیده می شود. ( کاپلستون ،۱۳۸۰ ،ص۳۸۲)
نکته سوم این است که ارسطو ضمن تقسیم خیر به خیر خارجی، و خیر جسمی و نفسانی، خیرات خارجی مانند اصالت خانوادگی، اولاد خوب، ثروت و … را نیز لازمه سعادت اخلاقی می‌داند. (.فتحعلی ۱۳۷۴ – شماره ۱۵ ،ص۴۳) او معتقد است که سعادت تام بدون خیرات خارجی همچون :دوست، ثروت،نفوذ سیاسی نجابت خانوادگی، زیبایی،خانواده؛ممکن نیست.(ارسطو،۱۳۴۳ه.ق،ج‏۱، ص۲۰۳) ارسطو بر خلاف مذهب کلبیون یادآور می شود که انسانی که به راستی سعادتمند است باید به قدر کافی از خیرهای خارجی(همچون سلامتی ثروت،) بهره مند باشد (کاپلستون ،۱۳۸۰ ،ص۳۸۲)
البته هرچند ارسطو خیرات خارجی را مؤثر در سعادت می داند اما آنها را عامل اصلی ندانسته و برای آنها نقش ابزاری قائل است.مثلا او به صراحت تاکید مى کند که ثروت خیر واقعى که موضوع سعادت است نیست زیرا بالذاته مطلوب ما نیست.(ارسطو،۱۳۴۳ه.ق،ج‏۱،ص ۱۸۱ )
اکنون می توانیم با لحاظ نمودن نکات یاد شده و با توجه به مجموع سخنان ارسطو ، سعادت را اینگونه تعریف کنیم که «از نظر ارسطو سعادت خیر و غایت نهایی انسان است و آن عبارت است از مجموع فضائل اخلاقی و فضائل عقلانی و لذات و خیرات خارجی با لحاظ این نکته که در این میان مهمترین عنصر فضائل عقلانی است»
اما اگر بخواهیم فهم کامل و جامعی از نظریه ارسطو در باب سعادت داشته باشیم توجه و عنایت به نکات زیر ضروری است :
وصول سعادت در این دنیا:
ارسطو سعادت را در همین دنیا قابل وصول می داند و بر این عقیده اش استدلال می آورد که علت و سبب سعادت فضیلت است و سختی ها و رنجهای این دنیا نه تنها در تعارض با فضیلت نیستند بلکه سبب تقویت و ازدیاد فضیلت اند و فضیلت در همین دنیا قابل وصول است .(ارسطو،۱۳۴۳ه.ق،ج‏۱،۲۰۹ )
رابطه سعادت و لذت:
ارسطو لذّت را غایت نهایی و سعادت نمی داند بلکه لذّت را لازمه سعادت می دانست و بر این عقیده است که واجب است که سعادت با لذت همراه باشد.(ارسطو،۱۳۴۳ه.ق،ج‏۲،ص ۳۵۴ )او نیز مانند افلاطون می گوید ارزش لذّت بستگی دارد به ارزش عملی که لذّت از آن پدید می آید و این نظر را رد می کند که تمام لذّات سبب احساسی واحد می شوند. و معتقد است هر لذّتی احساسی خاص بوجود می آورد.او ضمن تأکید بر این نکته که سعادت واجب است که با لذت همراه باشد، از بین فضایل لذیذترین امر را حکمت وعلم می داند.(ارسطو،۱۳۴۳ه.ق،ج‏۲،ص ۳۵۴ )

رابطه عقل و سعادت:
ارسطو اصلیترین عامل دخیل در سعادت را عقل و تأمل می داند. او بر این عقیده است که از طریق توجّه به کارکرد و نقش انسان (یعنی کارهایی که برای انسان ضروری و اساسی است) می توان به تعریف معین تری از سعادت رسید و در این باره می گوید سعادت فهمیده نمی شود مگر به واسطه فهم و شناخت عمل خاص انسان که عبارت است از فعل نفس مطابق با عقل یا حداقل فعل نفس که بدون عقل کامل نمی شود. .(ارسطو،۱۳۴۳ه.ق،ج‏،ص۱ ۱۹۰، تا ص۱۹۴)
او اظهار می دارد که میزان سعادت به میزان تأمل و تفکر است و کائنات چون بیشرین تأمل را دارند بیشترین بهره از سعادت را دارند فلذا به حیوان سعادت نسبت داده نمی شود زیرا ملکه تفکر در او وجود ندارد .(ارسطو،۱۳۴۳ه.ق ،ج۲، ۳۶۱و ۳۶۲)
کاپلستون نیز معتقد است که ارسطوعالیترین سعادت را اندیشیدن و تأمل نظری می داند. وی بر این ادعا شش دلیل اقامه نموده. ( کاپلستون ،۱۳۸۰،ص۳۹۹)
این نگاه ارسطو که سعادت فعالیت بر طبق عالیترین فضیلت یعنی تأمل و تعقل فلسفی است، دیدگاه عقل گرایانه ی او را نشان می دهد که با افلاطون شریک است.البته همچنان که گفتیم ارسطو فضائل عقلی را به تنهایی برای حصول سعادت کافی نمی داند.و حصول سعادت را بدون فضائل اخلاقی میسر نمی داند .هر چند ارسط رابطه عمل اخلاقی با تأمل و تعقل فلسفی را دقیق روشن ننموده لیکن او در اخلاق این را کاملا روشن می کند که بدون فضیلت اخلاقی سعادت حقیقی غیر ممکن است(کاپلستون ،۱۳۸۰،ص ۳۸۸)
اقسام سعادت:
ارسطو سعادت را به پنج قسم به ترتیب مرتبه و منزلت از اخس به اشرف تقسیم می کند:
۱- صحت بدن و سلامت حواس و اعتدال مزاج۲- آنچه به مال و اعوان تعلق دارد ۳- آنچه تعلق به حسن حدیث و ذکر به خیر دارد ۴- آنچه تعلق به حصول غرض و رسیدن به آرزوها دارد ۵- آنچه تعلق به صحت فکر و سلامت عقیدت از خطا در معارف دارد.
آن گاه می گوید هر کس این پنج خصلت در او باشد سعید کامل است در غیر این صورت به هر نسبت که خصلت های بالا در او جمع باشد به همان نسبت سعید است.(ابن مسکویه ،بی تا،ص۸۶)و(خواجه طوسی،۱۳۶۰،ص۸۵)
نتیجه و جمع بندی آنکه ارسطو معنای بسیار گسترده ای از سعادت ارائه می دهد او سعادت تام را مختص به کسانی می داند که پنج قسم مذکور خصوصا قسم آخر را دارا باشند. در عین حال وی سعادت را به عده خاصی محدود نمی کند بلکه همگان را به دلیل برخورداریهای اتفاقی و اکتسابی مشمول این معنا می داند .
راه حصول سعادت
این که ارسطو راه حصول سعادت را در چه می داند مستلزم این است که بدانیم ارسطو عوامل دخیل درسعادت را چه می داند.او معتقد است که عوامل دخیل درسعادت سه دسته اند: روحى، بدنى، خارجى. اما آن سه چیز که در بدن انسان است یکى سلامت است، دیگرى قدرت و نیرومندى و سوم جمال و زیبایى بالاخص براى زن.و آن سه چیز از موجبات سعادت که در روح انسان است یکى عدالت است، دیگرى حکمت و دانش است و سوم شجاعت است. اما سه چیزى که در خارج از وجود انسان است و نه در بدن است و نه در روح، یکى مال و ثروت است، دیگری پست و مقام و سومین عامل قبیله و فامیل است، که البته ارزش این موجبات سعادت همه به یک صورت نیست. )مطهری،بی تا،ج‏۲۱ ص ۲۰۴ (
ارسطو راه حصول عوامل روحی سعادت که از آنها به فضیلت یاد می کند را رعایت اعتدال و حد وسط [۵]مى‏داند و مى‏گوید: فضیلت یا اخلاق حد وسط میان افراط و تفریط است. او معتقد است هرحالت روحى یک حد معین دارد که کمتر از آن و یا بیشتر از آن‏ رذیلت است و خود آن حد معین فضیلت است. مثلًا شجاعت که مربوط به قوّه غضبیّه است حد وسط میان جُبن و تهوّر است، و عفت که مربوط به قوّه شهویّه است، حد وسط میان خُمود و شرَه است، و حکمت که مربوط به قوّه عاقله است حد وسط میان جُربزه و بلاهت است، و همچنین سخاوت حد وسط میان بخل و اسراف است، تواضع و فروتنى حد وسط میان تکبر و تن به حقارت دادن است‏ . ارسطو تأکید دارد که باید در نفس ملکات فضایل را ایجاد نمود، باید کارى کرد که نفس به فضایل- که رعایت اعتدالها و حد وسط است- عادت کرده و خو بگیرد، و این کار با تکرار عمل میسر مى‏شود.) مطهری ،بی تا، ج‏۲۲، ص: ۴۷(
مفهوم‌ حد وسط نیاز به‌ توضیح‌بیشتری دارد زیرا همچنان که اشاره خواهیم کرد عدم درک درست این مفهوم سبب برخی خرده گیری ها بر ارسطو شده است. حد وسط دو کاربرد متفاوت دارد که‌ فارابی‌ به خوبی به آن اشاره کرده و می گوید حد وسط دو معنای متفاوت دارد یکی‌ حد وسط فی‌نفسه‌ است‌ که‌ مانند وسط بودن‌ عدد ۶ برای‌ اعداد ۲ و ۱۰ است‌. این‌ نوع‌ حد وسط ثابت‌ و دائمی‌ است‌ و هرگز کم‌ و زیاد نمی‌شود اما حد وسط اضافی‌ یا قیاسی‌ بسته‌ به‌ عوامل‌ مختلف‌ تأثیرگذار دستخوش‌ تغییر کمی‌ و کیفی‌ می‌شود. مثلا حد وسط غذا خوردن‌ برای‌ انسان‌ مقدار ثابتی‌ نیست‌ و در زمان‌ها، مکان‌ها و یا موقعیت‌های‌ مختلف‌ ازنظر کمی‌ و کیفی‌ متغیر است‌. این‌ نوع‌ از حد وسط را باید با لحاظ عوامل‌ گوناگون محیط بر آن‌ تعیین‌ کرد(فارابی،۱۴۰۵ه.ق، ص: ۳۶)
مراد ارسطو از حد وسط در فضیلت حد وسط اضافی است نه حد وسط فی نفسه. او تصریح می کند که مراد ما از حد وسط ،حد وسط ریاضی و حقیقی نیست زیرا مثلا ممکن است برای فردی خوردن دو پیمانه غذا حد وسط باشد اما برای فرد دیگری همین مقدار حد اقل و تفریط محسوب شود(ارسطو،۱۳۴۳ه.ق ، ج‏۱، ص: ۲۴۵ )
بر نظریه «حد وسط» ارسطو که آن را معیار فضیلت می داند اشکال کرده اند که این معیار کلیت ندارد به عنوان مثال، علم حد وسط ندارد علم هر چه بیشتر باشد بهتر است ،علم چیزی نیست که یک مقدارش مطلوب باشد و بیشتر از آن نامطلوب . یا به حسب مبانی دینی و عرفانی تقرب به خدا حدی ندارد معرفت و محبت به خدا حد و مرزی ندارد که از آن مرز به بعد مذموم باشد.پاسخ به این اشکال این است که ارسطو نمی خواهد بگوید علم یک حد وسطی دارد که بیشتر از آن خوب نیست بلکه می خواهد بگوید هر انسانی در زندگی یک مقداری می تواند دنبال علم برود که از آن بیشتر به ضررش تمام می شود زیرا به سایر جهات زندگی اش مانند: مسائل خانوادگی،اجتماعی،بهداشتی و امثال آن رسیدگی لازم را نمی کند و این مذموم است. یعنی در جواب این اشکال و دفاع از ارسطو شاید بتوان گفت که متعلق حد وسط فعل انسان نیست بلکه متعلق آن قوای انسان است. یعنی نظریه اعتدال ارسطو مبتنی بر تزاحم قوای انسانی است. انسان موجودی است مرکب از قوای مختلف که همه اینها در سعادت و کمال او مؤثرند. انسان با اراده و اختیار خویش می تواند یکی از این قوا را بر سایر قوا غالب کند و توجهش را بیشتر به آن معطوف کند اینجا است که مسأله فضیات و رذیلت مطرح می شود که در مقام انتخاب و مقدم داشتن خواسته یک قوه بر قوه دیگر چه اندازه باید ترجیح داد و به آن اهتمام ورزید. ملاک ارسطو این است که تا آنجا که به سایر قوا ضربه نزند. به عبارت دیگر حد وسط بهره وری از هر قوه این است که مزاحم قوای دیگر نشود پس مبنای نظریه اعتدال ارسطو مسأله تزاحم قوا است.(مصباح یزدی،۱۳۸۴،قم،ص۳۱۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:57:00 ق.ظ ]




سیستم اطلاعات جغرافیایی، سیستمی برای جمع‌ آوری، کنترل، پردازش، ادغام، تحلیل، مدل‌سازی و گزارش داده‌های مربوط به زمین می‌باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پل شه، ۱۹۹۲

سیستم اطلاعات جغرافیایی، سیستمی بر اساس رایانه برای جمع‌ آوری، ذخیره‌سازی، کنترل، بازیابی، به روز کردن، ادغام، پردازش، تحلیل، مدل­سازی و نمایش داده‌های جغرافیایی به صورت گوناگون است.

پرهیزکار، ۱۳۷۶

سیستم اطلاعات جغرافیایی، یک سیستم پایگاه داده‌ها دارای مشخصات فضایی (x,y) هستند و مجموعه‌ای از روشها برای پاسخگویی به سؤالات در آن قابل اجرا می‌باشد.

علی محمدی، ۱۳۷۶

سیستم اطلاعات جغرافیایی، تکنولوژی جمع­آوری اطلاعات، داده ­ها و روش­های استفاده از آن­ها برای گردآوری، ذخیره و تجزیه و تحلیل و در نهایت توصیف عارضه­های دارای اطلاعات توصیفی به صورت نقشه و نمودار است.

هال، ۲۰۰۴

سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)، سیستم کامپیوتری است که جهت ذخیره و بکارگیری اطلاعات جغرافیایی استفاده می­ شود. این فناوری در طول سال­های اخیر به سرعت گسترش یافته و هم اکنون به عنوان یک تکنولوژی ضروری جهت استفاده مؤثر از اطلاعات جغرافیایی مورد قبول واقع شده است. در کل یک GIS برای جمع آوری، ذخیره و تحلیل اطلاعاتی استفاده می­ شود که موقعیت جغرافیایی آنها یک مشخصه اصلی و مهم محسوب می­ شود. به بیان دیگر این سیستم برای جمع­آوری و تجزیه و تحلیل کلیه اطلاعاتی که به نحوی با موقعیت جغرافیایی مرتبط هستند بکار برده می­ شود. در GIS عموماٌ دو سؤال مطرح می­ شود: پدیده چیست ؟ پدیده کجاست ؟ با توجه به حجم بالای داده ­های جغرافیایی، قدرت GIS، یک عامل حیاتی در آنالیز این داده ­ها محسوب می شود. اطلاعات معمولاٌ بصورت نقشه، جدول و یا فهرستی از آدرس و اسامی است. کار کردن با این حجم زیاد داده ­ها با روش­های سنتی بسیار مشکل و وقت گیر و گاهی غیرممکن خواهد بود. اما با ورود داده ها در GIS، براحتی قابل پردازش و تجزیه و تحلیل می­شوند.
در مجموع می­توان استنباط نمود که GIS نوعی فناوری است که با بهره گرفتن از آن امکان مدیریت و سازماندهی داده ­های مکانی و توصیفی روی زمین با هدف تصمیم گیری بهینه میسر می­گردد. با تحلیل ریشه­ای خواستگاه­های متفاوت اندیشمندان GIS شاید بتوان به این نتیجه رسید که آنها حداقل به سه نگرش مختلف، اما مرتبط معتقدند :
نقشه که دربرگیرنده ابعاد کارتوگرافیک و نمایشی می­باشد.
پایگاه داده ­ها که بر مدیریت منسجم و طراحی اصولی اطلاعات تأکید می­ کند.
تحلیل­های مکانی که بر فرآیندهای مدل سازی از مکان­ها و پدیده ­های جغرافیایی تأکید دارد(آرانوف، ۱۳۷۵).
اجزای تشکیل دهنده GIS
هر GIS دارای ۶ عنصر اصلی بشرح زیر می­باشد:
سخت افزارها، نرم افزارها، پایگاه داده ­ها، نیروهای انسانی، روش­های تحلیلی و جنبه­ های کاربردی.
اولین سخت افزار مورد نیاز در فرایند GIS کامپیوتر است که اجرا و عملیاتی نمودن کلیه نرم افزارها از طریق آن ممکن می­گردد. دومین عنصر اصلی فناوری GIS نرم افزارها هستند. هر نرم افزاری باید دارای توابع و ابزارهایی ویژه جهت ذخیره، تحلیل و نمایش داده ­های جغرافیایی باشد. داشتن تحلیل­گرهای مختلف و توابع کاربردی ویژه از مهمترین خصوصیت هر نرم افزاری محسوب می­گردد. مشاهدات جغرافیایی و داده ­های سازمان­دهی شده در جداول ارتباطی اساس پایگاه­های اطلاعاتی را تشکیل می­ دهند که شاید حساس­ترین و پرهزینه­ترین عنصر GIS بشمار رود. نیروهای انسانی درگیر با فناوری GIS از راهبران، کسانی که سیستم را طراحی و عرضه می­نمایند، تا کاربرانی که روزانه از آن استفاده می­ کنند، تغییر می­نماید. به منظور استفاده بهینه از فناوری GIS و هدفمند کردن آن همواره باید تحلیل­های مکانی خاصی را اعمال نمود. آخرین عنصر اصلی GIS جنبه­ های کاربردی آن است. منظور از کاربرد، استفاده هدفمند از GIS در جهت رسیدن به اهداف از پیش تعریف شده­ای است که به منظور حل مشکل خاصی صورت می­گیرد(آرانوف، ۱۳۷۵).
عناصر اصلی تشکیل دهنده GIS
عناصر اصلی تشکیل دهنده سیستم­های اطلاعات جغرافیایی بر روی هرمی با چهار طبقه زیربنایی ساخته شده ­اند:
سخت افزار[۲۹]: با توجه به مرحله­ ای که مطالعات در آن قرار دارد، کاربران می­توانند از سخت افزارهای موجود در دسته بندی­های زیر استفاده نمایند:
الف) سخت افزارهای مرتبط با ورود اطلاعات، مانند: صفحه کلید، رقومی کننده، اسکنر و …
ب) سخت افزارهای مرتبط با مدیریت اطلاعات (سخت افزارهای جانبی رایانه ­ها)، مانند: ماوس و …
ج) سخت افزارهای مرتبط با خروج نتایج، مانند: چاپ­گرها، رسام­ها و …
نرم افزار[۳۰]: برای راه ­اندازی GIS برنامه رایانه­ای لازم است. از معروف­ترین آن­ها می­توان به«Arc View» و «Arc Map» اشار نمود که دارای توابع عملیاتی متعدد در جهت تجزیه و تحلیل مسائل و محاسبات آماری هستند و عمدتاً توسط شرکت­های بزرگ رایانه­ای تولید می­گردند. هر یک از این نرم­افزارها برای مطالعات خاصی برنامه ریزی شده و دارای محدودیت­ها و محاسن خاص خود می­باشند.
اطلاعات[۳۱]: بدون اطلاعات نه هدفی وجود دارد و نه پیشنهادی، تمرکز و توجه بر روی اطلاعات است. در واقع اکثر فعالیت­ها برای تحلیل اطلاعات انجام می­شوند، زیرا اطلاعات قلب GIS را تشکیل می­ دهند. کیفیت اطلاعات یکی از مهم­ترین موضوعات قابل توجه و اساسی می­باشد. کیفیت اطلاعات در ارتباط مستقیم با دقت، صراحت، مبانی علمی، ترکیب اطلاعات، تحلیل و مدل سازی است.
سازمان و نیروی انسانی[۳۲]: مهم­ترین بخش تشکیل دهنده GIS می­باشد، زیرا سازمان و نیروی انسانی است که عملیات GIS را کنترل می­ کند. سخت افزارها و نرم افزارهای بسیار قوی GIS بدون پشتیبانی کادر متبحر، به کارآیی مناسب نخواهند رسید. برای اجرای موفق سیستم، سازماندهی نیروهای متخصص و کارآمد که در جهت اجرا، بهینه نمودن و نهایتاً راهبری سیستم­ها نقش­های گوناگونی را ایفا می­نمایند، الزامی است(پایگاه ملی داده ­های علوم زمین، ۱۳۸۸).
انواع داده ­ها در GIS
سه نوع داده را می­توان در محیط GIS تفکیک و مجزا نمود:
داده ­های هندسی
داده ­های گرافیکی
داده ­های توصیفی
داده ­های هندسی: موقعیت و شکل عوارضی که از طریق داده ­های هندسی و در یک سیستم مختصات معین تشریح می­شوند، دارای دو ساختار یا مدل برای نمایش می­باشند:
الف) ساختار برداری: در این ساختار موقعیت هر نقطه به طور دقیق با یک جفت مختصات (X,Y) در یک سامانه مختصات معین ارائه می­گردد. ضمن آنکه روابط همسایگی را نیز می­توان به آن افزود. منظور از روابط همسایگی به طور مثال این است که نقاط آغاز و پایان یک خط و همچنین سطوح مجاور آن­ها، کدامند. این روش نمایش اطلاعات، به نوعی مناسب­ترین شکل عوارض نمایشی است و برای تشریح موقعیت مکانی پدیده ­های نقطه­ای و خطی و همچنین نقشه­های بزرگ مقیاس (۱:۱۰۰۰-۱:۱۰۰۰۰ ) بسیار مناسب می­باشد(مخدوم و همکاران،۱۳۸۰).
این روش دارای معایبی نیز می­باشد، چرا که این نوع داده ­ها عمدتاً از طریق رقومی­گر، برداشت­های نقشه برداری و GPS کسب می­شوند. به همین سبب هنگام کار با میز رقومی­گر احتمال تعمیم خطوط در حین کد گذاری و خطای دیجیتالی وجود دارد. به علاوه حجم داده ­های زیادی از هر عارضه در یک مدل برداری باعث می­ شود که هزینه­ های مربوط به ذخیره داده ­های ماهواره­ای پردازش شده جهت تهیه نقشه­های تراکم مقرون به صرفه نبوده و توجیه اقتصادی نداشته باشد، لیکن این مسایل از ارزش این مدل نمی­کاهد(مدیری و خواجه، ۱۳۷۶).
برخی موارد کاربردی داده ­های برداری عبارتند از:
تجزیه و تحلیل مکانی (Spatital analysis)
تجزیه و تحلیل شبکه (Network analysis)
تولید محصولات کارتوگرافی
تهیه نقشه­های جغرافیایی(نوریان، ۱۳۷۵).
ب) ساختار رستری: روش تشریح و ارائه موقعیت مکانی پدیده ­ها با ساختار رستری جدیدتر از روش برداری می­باشد و برخلاف آن بر اساس سطح (به جای نقطه) استوار است. کوچک­ترین جزء پایه هندسی در این ساختار سلول می­باشد که معمولاً به شکل مربع و به صورت ستون و ردیف­هایی در یک ماتریس همسان ارائه می­گردد. بین سلول­های یک داده رستری هیچ گونه ارتباط منطقی وجود ندارد(مخدوم و همکاران، ۱۳۸۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:57:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم