کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



واژه چشم انداز اصطلاحی جغرافیایی است و در مفاهیم علم کاربردی جغرافیا یا به عبارتی برنامه ریزی محیطی معنای وسیعی دارد و معادل اصطلاح انگلیسی Landscape و آلمانی Landschaff است به معنای قسمتی از سطح زمین با خصوصیات خاصی از لحاظ طبیعی و انسانی. (حاج علیلو، ۱۳۹۱، ص ۴۳)
منظور از آن تنها منظر طبیعی نیست، بلکه بر خصوصیات انسانی – به خصوص فرهنگی- در کنار طبیعت تأکید دارد (نکوئی صدری، ۱۳۸۷). اما بخش اصلی آن، زمین و شکل های موجود در محیط زمین شناسی و ژئومورفولوژیایی یک چشم انداز است.
۲-۱۸- پتانسیل بالقوهٌ ژئوپارک های ایران
بحث پتانسیل های ژئوپارک ها در ایران با این سئوال آغاز می شود که چه وقت از ژئوپارک صحبت به میان می آید؟ برای حفاظت از میراث زمین شناختی، رشد اقتصادی – اجتماعی منطقه از بعد گردشگری، یا آموزش عمومی در زمینهٌ ارزش های زمین شناختی، زیست شناختی، و فرهنگی منطقه ناگزیر به سراغ نظام مدیریتی می رویم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بنابراین، اگر در منطقه ای پارک ملی وجود داشته باشد که نظام مدیریتی در آن به خوبی رعایت شده باشد و از انواع ارزش های زیست شناختی، زمین شناختی، و فرهنگی آن حفاظت شود، دیگر نیازی به طرح ژئوپارک نیست. اما چون قبلأ در حفاظت از میراث زمین شناختی غفلت شده یا کمتر مورد توجه بوده است، تأسیس ژئوپارک به کمک حفاظت از میراث زمین شناختی می آید.
از این رو، آن دسته از پارک های ملی که با وضعیت نامناسب از جهت حفظ میراث زمین شناختی مواجه نیستند، بهتر است یا به ژئوپارک تبدیل شوند یا ژئوسایت های بالقوه و منتخب در آن ها تبدیل به ژئوسایت واقعی شوند. در ایران در مجموع ۱۳۳ منطقهٌ حفاظت شده و پناهگاه حیات وحش به علاوه ۱۹ پارک ملی وجود دارد. (حاج علیلو، ۱۳۹۱، ص ۱۳۲)
۲-۱۹- گونه های مختلف ژئوتوریسم
ژئوتوریسم شکل ویژه ای از صنعت گردشگری است که در آن ژئوسایت ها در مرکز توجه گردشگران قرار می گیرند. ژئوسایت ممکن است چشم انداز، دسته ای از اشکال متنوع ناهمواری ها، رخنمون سنگی، همچنین لایه های فسیل دار یا فسیل به خصوصی باشد.
از طرفی شکل شناسی زمین یا ژئومورفولوژی در قالب جغرافیای فیزیکی معنا می یابد. در واقع، جغرافیای فیزیکی زیر شاخه ای از دو حوزهٌ جغرافیا و علوم زمین است که هدف اصلی آن شرح ویژگی‎های مکانی پدیده های مختلف طبیعی همراه با هیدروسفر، بیوسفر، اتمسفر، و لیتوسفر زمین است.
این علم به دلیل مطالعهٌ فرایندها و اشکال سطحی زمین، در معرفی پدیده‎های زمین به صنعت ژئوتوریسم نقش کلیدی دارد.
از طرف دیگر، جاذبه های تاریخی- فرهنگی معادن و سکونتگاه های حفر شده در طبیعت و فعالیت‎های ماجراجویانه نیز در این بین جای می گیرند. تقسیم بندی انواع ژئوتوریسم در جدول زیر مشاهده می‎کنید.
نمودار ۲-۱- نموداری از زیرشاخه های برجسته صنعت زمین گردشگری
۲-۲۰- ژئوتوریسم ماجراجویانه
ژئوتوریسم براساس ماجراجویی یکی از شاخه های جوان پسند و جذاب ژئوتوریسم است که تا به حال به علت ناشناخته ماندن آن فرصتی برای استفادهٌ نسل جوان کشور از آن فراهم نشده است. در این نوع گردشگری صحنهٌ نمایش همان فرایندهای ژئومورفولوژیایی و چشم اندازهای زمین شناختی است که تبدیل به محلی برای فعالیت های دلهره آور و پرهیجان می شود. در شکل زیر به چهار زمینهٌ ژئوتوریسم ماجراجویانه اشاره شده است. (حاج علیلو، ۱۳۹۱، ص۶۷)
نمودار ۲-۲- تقسیم بندی محیط های مناسب فعالیت ژئوتوریسم ماجراجویانه (نکونی صدری، ۱۳۸۸)
۲-۲۱- ژئوتوریسم پایدار
ژئوتوریسم پایدار توریسمی است که با بهره گرفتن از امکانات محلی و با کمک مردم بومی توسعه می یابد. با مدیریت منابع و توریسم، می توان امیدوار بود که آیندگان نیز از کیفیت بالا و ارزش های حفاظتی مناطق بهره ببرند. (حاج علیلو، ۱۳۹۰، ص ۱۸۲)
مباحثی چون فنون کنترل و محدود نمودن آثار استفاده از محیط، حداکثر بازدید، حداقل ضرر به منطقه، مدیریت توریسم منطقه یا سایت، راه کارهای ارتقای کیفیت توریسم، و بررسی نقش توریسم در حفظ تنوع زیستی و توسعهٌ جوامع محلی ( حمایلی مهربانی، ۱۳۸۶)
در توسعهٌ ژئوتوریسم پایدار و ژئوپارک ها اهمیت دارند. این امر در بسیاری از موارد نیاز به کارهای پژوهشی دارد. خصوصیات مناطق از مکانی به مکان دیگر تفاوت می کند. (حاج علیلو، ۱۳۹۰، ص ۱۸۲)
۲-۲۲- ابزارهایى مورد استفاده در تفسیر ژئوتوریسم و ژئوسایت ها
عکس :
ابزار قدرتمندى براى نشان دادن یک ژئوسایت و ویژگى هاى آن است یک عکس خوب ودقیق مى‎تواند حجم زیادى از اطلاعات را ارائه داده و از توصیفات طولانى براى شرح و تفسیر یک پدیده زمین شناختى جلوگیرى نماید.
کتابچه هاى راهنما:
مى توان اطلاعات پایه وبرخى ویژگى هاى مهم یک ژئوسایت را به همراه تصاویر وطرح هاى توجیهى در قالب یک کتابچه یا بروشور کوچک وسبک در اختیار بازدیدکنندگان قرارداد. اینگونه کتابچه ها به دلیل راحتى حمل وسرعت در دسترسى به اطلاعات اولیه بسیار مورد علاقه گردشگران است.
نقشه مسیر ونقاط :
نقشه ها با نشان دادن محل قرار گرفتن ژئوسایت ها و همچنین مسیرهاى ژئوتوریسم یکى از ابزارهاى مهم ومفید براى گردشگران هستند که مى توانند بسته به بزرگى منطقه مقیاس هاى گوناگونى داشته ودر آنها از نمادها ونشان هاى گرافیکى براى گویاتر شدن و آسان تر شدن کاربرد استفاده شود.
فیلم:
تهیه فیلم هاى کوتاه وبلند مستند از ژئوسایت ها همراه با یک متن ساده ومختصر ابزار خوبى براى معرفى آن ژئوسایت است.
لوح فشرده اطلاعاتى :
لوح هاى فشرده که به صورت چند رسانه اى (Multimedia) طراحى شده وداراى قابلیت دو طرفه(interactive) باشند، یکى از مفید ترین ابزارها براى کسب اطلاعات در مورد یک ژئوسایت وهمچنین علاقه مند ساختن گردشگران به بازدید از آن است.
پایگاه اینترنتى وگشت مجازى :
پابگاه اینترنتى بهترین وسریعترین وسیله براى دسترسى به اطلاعات از دورترین نقاط ممکن است ایجاد ارتباط با بازدیدکنندگان پایگاه اینترنتى و دریافت نظرات وپرسش هاى آنها و پاسخ گویى سریع از ویژگى‎هاى این ابزار است. همچنین مى توان تورهاى مجازى از یک ژئوسایت را در پایگاه اینترنتى قرار داد تا افراد بتوانند از این طریق دیدگاهى کلى نسبت به آن پیدا نمایند. تورهاى مجازى در واقع نوع گشت با بهره گرفتن از تصاویر ویژه است که به بازدیدکنندگان احساس حضور در محیط واقعى و سرک کشیدن به هر گوشه از آن محیط را مى دهد.
سینماى فرانما(IMAX) :
سامانه جدیدى که مدتى است در خدمت هنر سینما قرار گرفته و ویژگى هاى آن نشان دادن تصاویربسیار بزرگ وعریض وشبه سه بعدى است وبیننده خود را کاملاً‌ در محیط موضوع حس مى کند. با توجه به عظمت و شکوه پدیده هاى زمین شناختى، این سامانه مى تواند در این زمینه بسیار کارآمد بوده ومخاطبین بسیار زیادى را به خود جلب نماید و در نتیجه توجه وعلاقه عمومى را به ژئوپارک ها وژئوتوریسم گسترش دهد.
ابزار هاى پروازى:
بزرگى وگستردگى بسیارى از پدیده هاى زمین شناختى بازدید از آنها را از نزدیک واز روى زمین مشکل کرده وبه این شکل بازدید کننده نمى تواند تصور ودرک درستى از ابعاد وساختار اینگونه پدیده ها بدست بیاورد (پدیده هاى بزرگ وابسته به زمین ساخت از این گونه اند). کاربرد بالگرد، هواپیماهاى کوچک وهواسره ها (گلایدر) کایت موتوردار وبالن ها مى تواند در این زمینه بسیار کارساز باشد. در واقع این گونه بازدیدهاى هوایى حسى دگرگونه به بازدیدکننده داده وعلاقه مندى او را به این موضوع بیشتر مى کند. آمار یکصدهزار بازدیدکننده هوایى در سال(استیو مارتین ۲۰۰۶) در مورد بازدیدکنندگان هوایى از دره گراند کانیون آمریکا در نوع خود بسیار جالب بوده واهمیت این گونه گشت ها در ژئوتوریسم را نشان مى دهد. (امرى کاظمى، اطلس توانمندیهاى ژئوپارک و ژئوتوریسم ایران، ۱۳۹۱)
۲-۲۳- مزیت ها واثرهاى مثبت ژئوتوریسم و ژئوپارک
مزایا واثرهاى مثبتى که از ایجاد ژئوپارک ها واجراى برنامه هاى ژئوتوریسم درجامعه به دست مى آید را مى‎توان به چهار گروه اصلى تقسیم بندى نمود:اثرات اقتصادى، اثرات آموزشى پژوهشى، اثرات فرهنگى، اثرات درمانى
اثرهاى اقتصادى :
گردشگرى همواره از صنایع درآمدزا وکم هزینه به شمار مى رفته است. گردشگرى طبیعت که در سال‎هاى اخیر با شتاب زیادى گسترش یافته و علاقه مندان زیادى را به سوى خود کشیده نیز از این اصل پیروى کرده و حتى نسبت به دیگر رشته هاى گردشگرى رشد وتوسعه بیشترى را داشته است.
اثرهاى آموزشى پژوهشى :
مبانى فلسفه ایجاد ژئوپارک وهمچنین ابداع ژئوتوریسم- همانگونه که پیشتر گفته شد-گسترش وارتقاء دانش عمومى جامعه در رابطه با علوم زمین و اهمیت نقش علوم زمین در زندگى مردم بوده است.
گردشگران بخصوص قشر جوان ونوجوان در ضمن بازدید از ژئوپارک ها وهمچنین همراهى در بازدیدهاى ژئوتوریسم با مفاهیم اولیه میراث زمین شناختى آشنا شده احساس نزدیکى وصمیمیت بیشترى با زمین در آنها پدید ِ‌مى آیدودر نتیجه آنها احترام بیشترى به زمین وپدیده هاى مربوط به آن خواهند گذاشت و به طور حتم از تخریب و آسیب رسیدن به آن جلوگیرى خواهند نمود.
اثرهاى فرهنگى :
یکى از آثار گردشگرى تبادلات فرهنگى است که بین بازدیدکننده وجامعه مورد بازدید صورت مى‎پذیرد. این آثار کاملاً‌ دوطرفه بوده وگاه از دیدگاه هاى گوناگون مى تواند حتى منفى نیز تلقى شوند. بررسى اثرات فرهنگى منفى نیاز به بحث هاى اخلاقى اجتماعى وایدئولوژیک دارد که اینجا مجال وجایگاه آن نیست وتنها آثار مثبت که تقریباً مورد توافق همه دیدگاه ها است بررسى خواهد شد.
آشنایى با رسم ها وسنت ها، باورها، عادت ها، لباس وغذاى جامعه میزبانبراى گردشگران بسیار جالب است.
همچنین مردم محلى نیز با فرهنگ متفاوت گردشگران آشنا شده وگاه این دریافت ها مى تواند موجب ارتقاى سطح فرهنگى برخى جوامع شود. براى توضیح بیشتر، در میان ژئوتوریست ها معمولاً افرادى گردشگران با مسافرات به نقاط مختلف نه تنها تا حدى دانسته هاى خود را با مردم جامعه میزبان به اشتراک مى گذارند، بلکه آنها را از دیگر چشمه هاى اخلاقى واجتماعى مثبت خود بهره مند مى سازند.
در برخى از روستاها ومناطق طبیعى کشور که جاذبه توریستى بالایى دارند. به دلیل آنکه سال ها مورد بازدید گردشگران قرار گرفته اند نوعى ارتقاء‌در رفتارهاى اجتماعى مشاهده مى شودکه با دیگر نقاز متفاوت است در واقع مردم این مناطق گردشگرپذیر شده اند وسعى کرده اند جوامع کوچک خود را با استانداردهاى مطلوب گردشگران هماهنگ سازند.
خوشبختانه در این راستا موضوع حفظ هویت فرهنگى تا حد زیادى به چشم مى خورد و بخش هوشمند جامعه از این ارزش ها به عنوان یک ابزار قدرتمند در جذب هر چه بیشتر گردشگران استفاده مى کنند.
اثرهاى درمانى :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:53:00 ق.ظ ]




Martinsons, Davison, & Tse, 1999)

ارزیابی مبتنی بر فعالیت

(Hasan & Gould, 2001)

تحلیل عملکرد خارجی

محک‌زنی

(Marr, 2004; Pemberton, Stonehouse, & Yarrow, 2001)

بهترین روش‌ها

(Asoh, Belardo, & Neilson, 2002)

تحلیل متمایل به پروژه

الگوهای اجتماعی

(Bresnena, Edelmanb, Newell, Scarbroug, & Swan, 2003)

مدل مدیریت پروژه مدیریت دانش

(Kasvi, Vartiainen, & Hailikari, 2003)

تحلیل متمایل به سازمان

سرمایه فکری

(Edvinsson, 1997; Sveiby, 1998)

به منظور شناسایی ابزارها، معیارها و شاخص­ های مناسب برای سنجش مدیریت دانش، مروری گسترده بر نوشته‌های پیشین صورت گرفت، که نتایج در ادامه تشریح می­گردد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۵- مفهوم سازی پیاده سازی مدیریت دانش

تا کنون در خصوص پیشینه مدیریت دانش، کاربردهای آن، قابلیت‌های ارزیابی و نتایج پیاده‌سازی آن از سوی پژوهشگران مطالبی مشروح بیان گردید، حال در اینجا می‌خواهیم با یک رویکرد جامع و بر اساس مطالب پیشین، به شناسایی و استخراج مهمترین شاخص‌ها و عوامل به‌کاررفته از سوی پژوهشگران و نظریه‌پردازان جهت ارزیابی، سنجش، اولویت‌گذاری و شناسایی وضعیت مدیریت دانش بپردازیم.
برای این منظور مروری گسترده بر پژوهش های صورت گرفته در داخل و خارج از کشور طی ۵۰ سال اخیر انجام گرفت. نتایج این بررسی به شرح ذیل ارائه می‌گردد.
دیدگاه­ هایی متمایز در خصوص نقش دانش در عملکرد سازمان‌ها وجود دارد. دراکر (۱۹۹۲) به طور گسترده نتایج مطالعات خود را چنین بیان کرده است: “دانش، تنها منبع معنی­دار امروزی است” (Drucker, 1992). والش (۲۰۰۱) ادعا می­ کند که مزیت رقابتی نهایی در توانایی یادگیری برای انتقال آن یادگیری در تمامی مؤلفه­ ها و به سرعت عمل کردن به آن، نهفته است (Walsh & Ungson, 1991). اکثر مباحثات و مذاکرات در ادبیات حول ماهیت دانش و چگونگی نگهداری آن در سازمان‌ها در گردش است (Ehin, 2008). پژوهشگران، همچنین درباره اهمیت اینکه دانش در شبکه ­های مختلف سازمانی تعبیه شده است، بحث کرده ­اند (Argote, 1993) و نهایتاً تأکید شده است که، در این زمینه، اهمیت مفهوم “مخازن (انبارهای) دانش” بینشی را درباره “چرایی دشواری انتقال انواع مختلف دانش در سازمان” فراهم می­ کند (یکی از معماها و مسائل اساسی در پژوهش مدیریت دانش).
در مطالعه ۵۶۳ هتل ایالات متحده، انز و همکاران (۲۰۰۶) دریافتند که سرمایه ­گذاری در سرمایه فکری اثر قابل توجهی بر قابلیت سوددهی دارد. آنان سه مؤلفه اصلی سرمایه فکری (دانش) شامل: دانش سرمایه انسانی (مهارت ­ها و تجربیات)، سرمایه فرایند (دانش عملیاتی شرکت شامل فرایندها، سیاست­ها و روندها)، و سرمایه مشتری (ارزش یک نام تجاری[۵] و توانایی آن در جذب و نگهداری مشتری) را شناسایی نمودند. توجه ویژه در این مقاله سطح دانشی است که در تمامی سطوح کاری، نگهداری می­ شود (Fan et al, 2006).
به­ طور بسیار کلی، سوسای و کاندامپولی (۲۰۰۲) اظهار داشتند که مدیریت دانش، برای بازاندیشی شاخص­ های اساسی مدیریت، ضروری است. به عبارتی آن‌ها بر تأثیر تطابق سبک رهبری و سیاست­ها و مأموریت­های سازمانی با پیاده­سازی مدیریت دانش تأکید داشتند.
والش و آنگسون (۱۹۹۱)، ابعاد دانش در یک سازمان را از نظر مفهومی در چهار گروه افراد، ساختار، فرهنگ سازمانی، و ساختار فیزیکی محل کار طبقه‌بندی نموده ­اند (Walsh & Ungson, 1991). در ادامه شاوا و ویلیامز (۲۰۰۹) این ابعاد
را ایده‌هایی مهم ‌در حوزه گردشگری دانسته و مورد بررسی قرار دادند (Shawa & Williams, 2009). در این میان برخی از مجاری مستقیم و غیرمستقیم جریان دانش، از سوی برخی پژوهشگران تقسیم‌بندی شده است. از این حیث،
مجاری غیرمستقیم جریان دانش شامل ملاحظات، فشار تجاری و انجمن‌های تجاری و سمینارها، گردهمایی‌ها و منبع‌یابی دلایل تغییرپذیری انسان؛ و مجاری مستقیم، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، فرانشیر، سرمایه‌گذاری‌های مشترک، مدیریت قراردادها، و نظم و مقررات و آموزش را شامل می‌شوند (Fan et al 2009; Kacker, 1988; Hjalager, 2002). همچنین، فان و همکاران (۲۰۰۹) در ارزیابی انتقال و مدیریت دانش در سازمان‌های صنعت گردشگری در زمینه نوآوری، خصوصاً تمرکز بر یکپارچگی دیدگاه‌های مدیریت، برخی از مکانیزم‌های کلیدی انتقال دانش در صنعت گردشگری را بیان نمودند. آن‌ها برخی متغیرهایی را که در مدیریت دانش در حوزه هتلداری بااهمیت می‌دانستند در قالب چارچوب مدیریت دانش در راستای نوآوری در صنعت هتلداری مطرح و اجزای این چارچوب را شامل: تسهیم دانش (حجم دانش تسهیم شده، تکنیک‌های تسهیم، موانع تسهیم)، کسب دانش (موانع کسب، امکانات، فرصت‌های تعامل اجتماعی)، و نگهداری دانش (رویه‌های عملیاتی، روش‌های نگهداری) دانسته ­اند (Fan et al, 2009).
برای ارزیابی “عملکرد عملیاتیِ” مدیریت دانش، مرکز کیفیت و بهره‌وری آمریکا[۶] (۱۹۹۶) و مرکز مشاوره کسب و کار آرتور اندرسون[۷]، ابزار ارزیابی مدیریت دانش را در سال ۱۹۹۹ توسعه دادند. این ابزار مورد استفاده مؤسسات برای انتخاب نوع مدیریت دانش، شامل ۵ عنصر اساسی: استراتژی و رهبری؛ فرهنگ؛ تکنولوژی؛ ارزیابی؛ و فرایند مدیریت دانش بود. چهار عامل
کلیدی موفقیت در این راستا، روند پذیرش مدیریت دانش، افراد درگیر در مدیریت دانش، پشتیبانی از ساختار سازمانی برای مدیریت دانش، و فناوری اطلاعات بکار رفته در مدیریت دانش معرفی شده‌اند. این در حالی است که ون (۲۰۰۹) برخی مشکلات را برای مدل ارزیابی مدیریت دانش مطرح کرده است. اهداف چندگانه مدیریت دانش، ارزیابی دشوار مدیریت دانش، ارتباط مدیریت دانش با مسائل فازی، و ارتباط مدیریت دانش با رفتارشناسی فردی از آن جمله می‌باشد (Singh, 2008).
آلی (۱۹۹۷) فعالیت‌های مدیریت دانش سازمانی را در قالب، ایجاد دانش، نگهداری دانش، تسهیم دانش و نوآوری دانش تقسیم‌بندی نموده است. این تقسیم‌بندی می‌تواند به ارزیابی فعالیت مدیریت دانش سازمانی کمک کند. این

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:53:00 ق.ظ ]




توافق کمتری بر روی عامل برونگرایی وجود داشت، چرا که فرض میشد که عاملهای برونگرایی و توافق با همدیگر چرخه ی پیچیده ی روابط بین فردی را شکل می دهند (مک کری و جان، ۱۹۹۲). گلدبرگ (۱۹۹۰) و ویگینزبیان نمودند که این عامل معادل تسلط می باشد (ذکر شده در مک کری و جان، ۱۹۹۲). اما، مک کری و کوستا (a1989) مطرح کردند که یرونگرایی جایی حد واسط سلطه و گرمی قرار دارد. در ادبیات واژگانی افراد با میزان پایین برونگرایی به عنوان افرادی آرام، خجالتی، ساکت، گوشه گیر و منزوی در نظر گرفته می شوند، در حالی که مطالعات همبستگی علاوه بر این صفات، دو صفت عمده ی کنترل بیش از حد تکانه ها سطحی بودن احساسات را نیز برای این افراد مطرح نمود (مک کری و جان، ۱۹۹۲). به همین دلیل، بار دیگر اصطلاحاًت مختلفی برای توصیف این عامل مطرح شد، از جمله هیجان پذیری مثبت (واتسون و کلارک، ۱۹۹۷)، ثبات هیجانی (گلدبرگ، ۱۹۹۰) و برونگرایی (مک کری و کوستا،a 1992).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

واتسون و کلارک (۱۹۹۷)، مدلی یکپارچه از برونگرایی متشکل از۶ مولفه ی اصلی را ارائه دادند که شامل چهار مولفه­ی مرکزی (وابستگی، عواطف مثبت، انرژی، و غلبه[۱۸۰]) و دو مولفه­ی محیطی ریسک پذیری و جاه طلبی بود. آنها عواطف مثبت را که معادل تمایل تجربه شادی و احساس لذت، سرزنده بودن و خوش بین بودن در مورد آینده می باشد، به عنوان هسته اصلی برونگرایی در نظر گرفتند.
مک کری و کوستا نیز دیدگاهی مشابه واتسون و کلارک داشتند، با این تفاوت که اینها مولفه ی وابستگی در نظریه واتسون و کلارک را به ۲ مولفه ی گرمی و جمع گرایی تقسیم نمودند و مولفه ی جاه طلبی را نیز به زیر عاملهای با وجدان بودن انتقال دادند (مک کری و جان، ۱۹۹۲). کوستا و مک کری برونگرایی را تحت عنوان ” میزان و شدت تعاملات بین فردی، نیاز برای تحریک و ظرفیت برای شادی ” توصیف نمودند. افراد با [۱۸۱] E بالا افرادی اند اجتماعی، جرأتمند، فعال، پرحرف، خوش بین و خوش بینانه است، در حالی که افراد با E پایین، افرادی می باشند که تمایل به تنهایی دارند و افرادی آرام، گوشه گیر، مستقل اند وفعالیت های انفرادی را ترجیح می دهند (کوستا ومک کری،a 1992).
امروزه اصطلاح برونگرایی در چارچوب مدل پنج عاملی بکار می رود و نشانگر ” تفروتهای فردی در سطوح اجتماعی بودن، انرژی شخصی، و چشم انداز در زندگی” می باشد (تیلور،۲۰۰۴). در این مدل برونگرایی از شش زیر مولفه به نامهای گرمی، جمع گرایی، جرات ورزی، فعالیت، هیجان خواهی، عواطف مثبت و مطلوب تشکیل شده است.

۳-۱۳-۲ باز بودن (گشودگی) به تجارب

یر خلاف سایر عامل ها، عامل گشودگی اختلاف نظرهای زیادی را ایجاد کرده است. اساس این اختلافات به تفاوتهای موجود در مطالعات لغوی و مطالعات پرسشنامه ای برمی گردد. مطالعات مبتنی بر زبان به طور معمول این عامل را تحت عنوان اجزایی مانند هوش، تخیل، قدرت درک تعریف کرده اند. در مقابل، مطالعات با بهره گرفتن از پرسشنامه ها نشان داده­اند که این عامل عامل گسترده تری است که شامل خلاقیت، علایق فکری، احساسات متمایز، حساسیت زیبایی شناختی، نیاز به تنوع طلبی و ارزش های غیر متعارف می باشد (مک کری و جان، ۱۹۹۲).
افراد با نمرات بالا در عامل O افردی اند غیرسنتی، خلاق، و از نظرعقلانی کنجکاو، فعالانه به دنبال تجارب جدید هستند وز از آن استقبال می کنند، در حالی که کسانی که نمرات پایینی در این عامل دارند متمایل به حفظ اداب و رسوم مرسوم در رفتار خودشانند و در چشم انداز خود محافظه کارند و علایق محدودتری از خود بروز می دهند (کوستا ومک کری، a1992). مک کری و کوستا (۱۹۹۷)، عامل گشودگی را اساسا به عنوان “توجه به تجارب درونی[۱۸۲]، پدیده ای ذهنی مربوط به دامنه آگاهی و عمق و شدت هوشیاری” تعریف کرده اند.
برچسب ها و اسامی بسیاری از جمله فرهنگ، هوش شعور[۱۸۳]، تخیل، باز بودن به تجربه، هوش سیال به این عامل نسبت داده ­شده ­اند (لارسن و باس، ۲۰۰۵). مک کری و کوستا این قبیل برچسبها از جمله هوش و فرهنگ را به این دلیل که به طور جامع مفاهیم مربوط به این عامل را در بر نمی گیرند مورد انتقاد قرار داده­اند. آنها اصطلاح فرهنگ را به این دلیل که به نوعی عامل گشودگی را به تحصیلات و آموزش مرتبط می سازد،رد نمودند.اصطلاحاًت هوس و شعور نیز به این دلیل رد شدند که عامل گشودگی از ویژگیهای شخصیتی افراد می باشد و صرفاً مر بوط به توانایی های فکری و ظرفیت شناختی افراد نیست. مک کری و کوستا (۱۹۹۷)، اعلام داشتند که عامل گشودگی به تجارب را نمی توان صرفاً به یک تونایی پایه کاهش داد ، چرا که این عامل علاوه بر جنبه ی شناختی، عناصر هیجانی و رفتاری را نیز در بر می گیرد.
به طور خلاصه، باز بودن به تجربه شامل احساس ارزش و اصالت[۱۸۴]، تازگی جویی[۱۸۵]، دانش و تجربه و همچنین نیاز به داشتن انواع مختلفی از علایق و البته توانایی برای تفکر آزاد و انتزاعی است (تیلور، ۲۰۰۴). در چار چوب مدل پنج عاملی عامل گشودگی از شش زیر مولفه به نامهای خیال پردازی، زیبایی شناسی[۱۸۶]، احساسات، اعمال[۱۸۷]، آرا و عقاید[۱۸۸]، و ارزشها[۱۸۹] تشکیل یافته است.

۴-۱۳-۲ توافق

ادبیات روانشناسی برای اصطلاح توافق نیز مفاهیم متعددی پیشنهاد کرده است. بر اساس مک کری و جان، موضع و تفسیر این عامل به عامل برونگرایی بستگی دارد، چرا که این عامل عامل همبسته و متعامد برونگرایی است. دیگمن (۱۹۹۰) یک انتهای این عامل را معادل نوع دوستی، محبت، مراقبت و حمایت عاطفی و انتهای دیگرش را معادل خصومت ، بی تفاوتی نسبت به دیگران، خود محوری، و حسادت در نظر می گیرد. گرازیانو و ایزنبرگ[۱۹۰] (۱۹۹۷) اصطلاح توافق را در مقابل تضاد ورزی پیشنهاد کرده اند. گرایشات اجتماعی به عنوان شکلی از عامل توافق توصیف شدند و در نتیجه صفاتی مانند مفید بودن[۱۹۱]، نوع دوستی[۱۹۲] و دلسوزی با این عامل مرتبط فرض شدند (گرازیانو و ایزنبرگ،۱۹۹۷). گلدبرگ و ویگینز این عامل را تحت عنوان گرمی و عشق در نظر گرفتند (مک کری و جان، ۱۹۹۲). در حالی که کوستا، مک کری، و دای[۱۹۳] (۱۹۹۱) این عامل را به عنوان مجموعه ای از ویژگی ها از جمله اعتماد، فروتنی، و انطباق و شایستگی، که آمیزه ای از گرمی[۱۹۴] و فرمانبرداری[۱۹۵] است، در نظر گرفتند. مک کری و کوستا (b1989) عامل توافق را تحت عنوان ” ظرفیت فردی برای همدردی، اعتماد، همکاری و نوع دوستی” توصیف نمودند.
بنا بر عقیده ی پیدمونت[۱۹۶] (۱۹۹۸) در حالیکه برونگرایی به میزان لذتی که فرد ضمن بودن با دیگران تجربه می کند اشاره دارد، عامل توافق نشانگر دیدگاه فرد در رابطه با دیگر افراد می باشد. این دیدگاه می تواند از برای دیگران بودن صرف تا تضاد ورزی و مخالفت کامل در نوسان باشد. افراد با میزان بالایی از عامل توافق، افرادی نوع دوست، مهربان، قابل اعتماد، همکاری کننده و دل رحم می باشند، در حالی که کسانی که در این عامل نمرات پایینی دارند افرادی اند تضادورز، بدبین، مشکوک به نیات دیگران، و رقابتی (کوستا ومک کری، a1992؛ پیدمونت، ۱۹۹۸). در چارچوب مدل پنج عاملی، عامل توافق از شش زیرعامل با نامهای اعتماد، درستکاری وصراحت، نوع دوستی، فرمانبرداری، میانه روی و فروتنی، و نرم خویی شکل یافته است (کوستا ومک کری، a1992).

۵-۱۳-۲ با وجدان بودن

دیدگاه های متفاوتی نیز در باب با وجدان بودن مطرح شده است، برخی از این رویکردها با وجدان بودن را به عنوان رفتارهای تکانشی در وارسی و چک کردن در نظر گرفته اند، عده ای دیگر آن را به عنوان بعدی که به رفتار سازمان و جهت می بخشد توصیف نموده اند (تیلور، ۲۰۰۴). تلگن و هوگان[۱۹۷] (به نقل از مک کری و جان، ۱۹۹۲). دیگمن (۱۹۹۰) بر اساس مولفه ی پیشنهادیش، یعنی تمایل به پیشرفت، دیدگاهی پیشرو از با وجدان بودن را مطرح نمودند که در این دیدگاه عامل باوجدان بودن به عنوان بعدی در نظر گرفته می شود که به رفتار سازمان و جهت می بخشد. مک کری و جان (۱۹۹۲) با وجدان بودن را آمیزه ای از هردوی این دیدگاه ها فرض نمودند، وتعریف جایگزین مد نظر آنها بدین صورت است که رفتار توسط وجدان سازمان می یابد و یا این که رفتار بسیار دقیق و سختگیرانه است. کاپلان و ساکوزو[۱۹۸] (۲۰۰۱) با وجدان بودن را تحت عنوان ” میزانی که یک فرد ، مسئول، سازمان یافته، ساعی و تلاشگر ، و تکانشی می باشد” تعریف نموده اند. کوستا ومک کری (a1992) معتقدند که خویشتن داری مورد نیاز برای برنامه ریزی، سازماندهی و انجام وظایف هسته ی مرکزی با وجدان بودن است. بر اساس نظریه ی ی مک کری و جان (۱۹۹۲)، افراد با درجات بالایی از عامل C را می توان به عنوان افرادی هدفمند، با اراده، مصمم، قابل اعتماد، و قادر برای به تاخیر انداختن ارضای نیازهایشان در نظر گرفت. در مقابل، افراد با درجات پایینی از این عامل در لحظه زندگی می کنند، و به عنوان افرادی بی رمق، بی دقت و آشفته توصیف می شوند (پید مونت،۱۹۹۸).
در چارچوب مدل پنج عاملی، باوجدان بودن از شش زیرعامل با نامهای کفایت، نظم، وظیفه شناسی، پیشرفت طلبی، خویشتن داری ومتانت و تعمق تشکیل شده است (کوستا و مک کری، ۱۹۹۲a).

۱۴-۲ نظریه پنج عاملی شخصیت

در حالی که FFM تعمیم تجربی پراکندگی صفات شخصیتی است، FFT[199] مفهوم بندی یافته های تحقیقات اخیر در مورد صفات شخصیتی است که آنها را درچارچوب عملکرد کل سیستم شخصیتی توضیح می دهد (آلیک و مک کری، ۲۰۰۲). بنابراین نظریه ی پنج عاملی، مدلی در باب شخصیت افراد می باشد که مکانیسم شخصیت را از باب رویکرد صفات تبیین می کند (تیلور، ۲۰۰۴). بر اساس عقیده آلیک[۲۰۰] و مک کری (۲۰۰۲)، نظریه پنج عاملی شخصیت این موضوع را که “چگونه زیست شناسی و فرهنگ با ایجاد عادات، نگرش ها، ارزش ها، نقش ها و روابط، که هم بیانگرصفات فردی وهم تأثیرات محیط اجتماعی اند، در تعامل است.
بنا بر FFT، مولفه های اصلی سیستم شخصیتی عبارتند از گرایشات پایه، ویژگی سازگاری و مفهوم خود است. از گرایشات پایه در زیست شناسی ریشه دارد و به ظرفیت های انتزاعی و تمایلات افراد اشاره دارد (مک کری و کوستا، ۲۰۰۳). بنابراین گرایشات پایه همان صفات شخصیتی اند (در این مورد، یعنی روان رنجورخویی، برونگرایی، بازبودن، توافق و وظیفه شناسی)، و توانایی های شناختی، استعدادهای هنری، جهت گیری جنسی و فرایندهای روانی را که زیر بنای یادگیری، ادراک و سایر عملکردهای روانی هستند را نیز در بر می گیرد. گرایش های پایه به دلیل داشتن ریشه های بیولوژیکی ثبات زیادی از خود نشان می دهند.
بر خلاف گرایشات پایه، ویژگی سازگاری همان ساختارهای عینی اکتسابی می باشند که در نتیجه ی تعامل فرد با محیطش توسعه می یابند(مک کری و کوستا، ۲۰۰۳). این مولفه پیچیده ترین و عمده ترین بخش سیستم پنج عاملی به شمار می رود و منعکس کننده امیال پایه فردی می باشد که در پاسخ به تقاضاهای محیطی اقتباس شده اند(آلیک و مک کری، ۲۰۰۲). تمامی مهارتها، عادات، علایق، نگرش ها، باورهای آموخته شده و جنبه های درونی سازی شده ی نقش های روانی و روابط مولفه سازگاری را تشکیل می دهند و اگر چه برخی از آنها بسیار پایدارند، ولی درعین حال نسبت به تغییرات حساسند. تمایز روشن بین گرایشات پایه و ویژگی سازگاری مشخصه بخشی ضروری از این نظریه را شکل می دهد، چراکه اساسی برای تبیین ثبات شخصیت می باشد.
مولفه ی مرکزی سوم، یعنی مفهوم خود[۲۰۱]، در واقع به منزله بخشی از مولفه ی سازگاری است، و به خودپنداره ی اکتساب شده در نتیجه ی تجربیات زندگی و بازخوردهای اجتماعی اطلاق می شود (آلیک و مک کری، ۲۰۰۲).
به طور کلی، ساختار FFT نسبتا دقیق و عاری از شبهه می باشد و این نظریه اساسا با سایر نظریات شخصیتی به لحاظ دیدگاهش درباره ی ریشه ی صفات متفاوت است و بیان می دارد که صفات منحصرا درونی اند و تنها در پاسخ به بلوغهای ذهنی و روانی و سایر دروندادهای زیستی تغییر می یابند (مک کری و کوستا، ۲۰۰۳).

۱۵-۲ شخصیت و آسیب شناسی روانی

رابطه بین شخصیت و آسیب شناسی روانی تاریخچه ای طولانی دارد، هر چند ماهیت این روابط در طول زمان تغییر کرده است (ماهر و ماهر، ۱۹۹۴). اکثر تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته است، به جای تبیین و فهم جامع این روابط، یافته های اختصاصی را ارائه کرده اند. به عبارت دیگر، پرسش اصلی در این تحقیقات این است که چگونه یک صفت شخصیتی با انواع خاصی از آسیب شناسی روانی مرتبط می شود (تاکت، ۲۰۰۶). در دهه های اخیر، بسیاری از تحقیقات تلاش کرده اند ماهیت این روابط را از طریق بررسی سبب شناسی و ساختار شخصیت و آسیب شناسی تبیین کنند (لاهی[۲۰۲]، ۲۰۰۴؛ تاکت، ۲۰۰۶). در این زمینه دو دیدگاه مختلف وجود دارد که در فهم ما از رابطه بین شخصیت و آسیب شناسی روانی تاثیر دارند : در دیدگاه اول، دو مفهوم شخصیت و آسیب شناسی روانی حوز های جدا از هم در نظر گرفته می شوند. در این دیدگاه، شخصیت به عنوان جنبه های وسیعی از رفتار های اجتماعی و هیجانی در نظر گرفته می شود و آسیب شناسی روانی به عنوان هیجان ها و رفتار های خاص که با اختلالات کارکردی مرتبط است، تعریف می شود. بر اساس این دیدگاه، تعیین مرز بین شخصیت و آسیب شناسی روانی دشوار است زیرا در مورد این که کدام جنبه از رفتار به عنوان شخصیت و کدام جنبه از رفتار به عنوان آسیب شناسی روانی در نظر گرفته می شود، توافق کمی وجود دارد. در دیدگاه دوم، شخصیت و آسیب شناسی روانی مفاهیم جدا از هم در نظر گرفته نمی شوند، بلکه آنها پدیده هایی در نظر گرفته می شوند که روی یک پیوستار واحد قرار دارند. در این دیدگاه شخصیت به عنوان رفتار های اجتماعی هیجانی تعریف می شود که در دامنه ی بهنجار این پیوستار قرار دارند و آسیب شناسی روانی به دامنه های افراطی این پیوستار اطلاق می شود (لاهی، ۲۰۰۴).
به طور کلی در زمینه ی تبیین رابطه بین شخصیت و آسیب شناسی روانی چهار مدل کلی پیشنهاد شده است. این مدل ها مکانیزم این روابط را نشان می دهند (کروگر و تاکت، ۲۰۰۳).
۱- مدل عوارض یا مدل اسکار[۲۰۳]: مطابق با این مدل، رشد آسیب شناسی روانی، شخصیت پیش مرضی فرد را تغییر می دهد. به عنوان مثال، وجود دوره های افسردگی اساسی ممکن است سطوح نوروتیسم افراد را افزایش دهد.
۲- مدل پاتوپلستی[۲۰۴]: این مدل فرض می کند که ویژگی های شخصیتی ممکن است سیر، شدت، پیش آگهی و ظهور اختلالات محور یک را متاثر کند. به عنوان مثال مهارت های مقابله ای ضعیف در افرادی که مشکلات مربوط به وابستگی مواد دارند، اختلال آنها را تشدید می کند.
۳- مدل آسیب پذیری[۲۰۵]: این مدل فرض می کند که صفات شخصیتی ممکن است فرد را نسبت به شکل خاصی از آسیب شناسی روانی آسیب پذیر کند. به عنوان مثال فردی که نمرات پایینی در صفت شخصیتی با وجدان بودن دارد، به خاطر بازداری پایین ممکن است دچار اختلال سلوک شود.
۴- مدل پیوستاری[۲۰۶]: در این مدل فرض می شود که صفات شخصیتی و ظهور علائم آسیب شناسی روانی در یک پیوستار قرار دارند. به عبارت دیگر در این مدل رابطه بین شخصیت و آسیب شناسی روانی، ابعادی است. به عنوان مثال در این مدل اختلال اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و اختالال شخصیت پارانویید در یک طیف قرار دارند و فرض می شود که این اختلالات شکل های مختلفی از یک علت واحد هستند.
اعتبار همه ی این مدل ها در تحقیقات مختلف نشان داده شده است . در تببین رابطه بین شخصیت و آسیب شناسی روانی به نظر می رسد هیچ مدلی نسبت به مدل دیگر برتری ندارد، در واقع بیش از یک مدل ممکن است جنبه های متفاوت این روابط را تبیین کند و تبیین های مختلف ممکن است برای انواع متفاوتی از آسیب شناسی روانی دارای اهمیت باشد (تاکت، ۲۰۰۶).
پذیرش رو به رشدی از سوی محققان حوزه ی شخصیت در خصوص مدل پنج عاملی از شخصیت وجود دارد. مدل پنج عاملی شخصیت در آزمایشات و تحقیقات تجربی مقاوم بوده است و ثابت شده که می تواند به عنوان مدل ارجحی برای فهم شخصیت در نظر گرفته شود. با بکارگیری روش های آزمایشی تکمیلی و متمایز در بررسی شخصیت، نشان داده شده که مدل پنج عاملی شخصیت علاوه بر اینکه توضیح و تبیینی درباره ی شخصیت همه ی افراد فراهم می نمی­آید ولی در عین حال قادر به ارائه ی توضیحات اختصاصی در خصوص ویژگی های شخصیتی متمایز و متفاوت افراد نیز می باشد (هارتمن[۲۰۷]، ۲۰۰۶). این مدل پنج عاملی از شخصیت مدافعان (جان، ۱۹۹۰؛مک کری و و کوستا، ۲۰۰۳؛ مک کری و جان، ۱۹۹۲؛ سوسییر و گلدبرگ، ۱۹۹۶) و منتقدان (بلاک[۲۰۸]، ۱۹۹۵؛ آیزنگ، ۱۹۹۲؛ مک آدامز[۲۰۹]، ۱۹۹۲) خاص خود را داشته است. هارتمن (۲۰۰۶) استدلال کرده که ادبیات تحقیقی گسترده ای که از بنیاد روانسنجی، اساس بیولوژیکی و کاربردهای عملی این مدل حمایت می کنند، خود گواهی برقابلیت این مدل به عنوان چارچوبی برای جهت دهی به تحقیقات بیشتر در سایر حوزه های شخصیتی می باشد.

۱۶-۲ آسیب شناسی روانی از دیدگاه مدل پنج عاملی

مدل پنج عاملی طبقه بندی جامعی از صفات شخصیت بر حسب پنج بعد کلی نوروتیسم،‌ برون گرایی، بازبودن به تجربه، توافق، باوجدان بودن می باشد. این صفات شخصیت از تحلیل عاملی صفات درجه بندی شده و داده ­های پرسشنامه ای بدست آمده است. این ساختار، از طریق پنج عامل مشاهده شده در هر دو شکل خود گزارشی و گزارش همسالان ، در تحلیلهای انجام گرفته در مورد کودکان و بزرگسالان و بررسی در بین انواع گسترده ای از زبانها و فرهنگها مورد تأیید قرار گرفت. براساس چنین یافته های همسویی مک کری و کوستا (۱۹۸۶، ۱۹۸۷) مدعی هستند که مدل پنج عاملی، ساختاری بنیادی برای تحقیقات در زمینه ی شخصیت فراهم می کند. همچنین این مدل یک طرح سازماندهی شده ی مناسب برای ارتباط دادن شخصیت به پدیده های دیگرمی باشد. همچنین یافته- ها نشان می دهند که کارکردهای ژونگ، نیازهای مورای، مزاج های گیلفوردو مفاهیم عامیانه ی گوگ همه میتوانند براساس این مدل پنج عاملی فهمیده شوند (استراک[۲۱۰]، ۲۰۰۶).
همچنین ارتباط قوی بین مدل پنج عاملی و مقیاسهای آسیب شناسی روانی نشان داده شده است. در یکسری مطالعات در نمونه های بالینی با بهره گرفتن از پرسشنامه ی شخصیتیNEO برای عملیاتی کردن FFM، همبستگی های معناداری بین مقیاسهای پرسشنامه ی شخصیتی چند وجهی مینه سوتا، پرسشنامه ی بالینی چند محوری میلون، پرسشنامه ی بنیادی شخصیت و پرسشنامه ی ارزیابی شخصیت نشان داده­اند. در دهه ی گذشته تحقیقات روی آسیب شناسی- روانی و FFM در دو روش گسترش یافته است. ابتدا تحقیقات قابل ملاحظه ای در ارتباط با FFM و آسیب شناسی روانی در جمعیت های بالینی شامل افراد مبتلا به اختلالات روانی ، اختلالات اضطرابی و اختلالات سوء مصرف مواد صورت گرفته است. ثانیا، بسیاری از روابط گزارش شده در نمونه های آمریکایی در نمونه های بیمار دیگر کشورهای جهان تکرار شده است. در پرسشنامه ی نئو، نوروتیسم بوسیله ی مجموعه مقیاسهای اضطراب، خشم، خصومت، افسردگی، خودآگاهی، تکانشگری، و آسیب پذیری ارزیابی می شود. شگفتی جزئی اینکه، آن با مقیاسهای اختلال شخصیت مرزی مرتبط است، و همبستگی های منفی بین توافق و مقیاسهای اختلال شخصیت پارانویید، ضد اجتماعی، و خود شیفته تصدیق کننده ی تسلسل یا پیوستگی بین ویژگی های بهنجار و نابهنجار می باشد (استراک، ۲۰۰۶).
بسیاری از محققان از داده ­های موجود به این نتیجه رسیده اند که FFM می تواند یک ابزار ارزشمند بی نظیر برای فهم اختلالات در راهنمای تشخیصی و آماری بیماریهای روانی در بیماران روانپزشکی باشد. در سطح نظری، تحلیل های اختلالات براساس FFM می تواند در تبیین الگوهای شیوع و همپوشی کمک کننده باشد (ویدیگر و ترال[۲۱۱]، ۱۹۹۲). در سطح عملی، ارزیابی اشخاص با مقیاسهای FFM می تواند تشخیص اختلالات را تسهیل سازد (استراک، ۲۰۰۶).

۱۷-۲ آسیب شناسی محور یک و مدل پنج عاملی ((FFM

در DSM-IVاختلالات روانی به دو گروه نشانگان بالینی (محور یک) و صفات نابهنجار و نامنعطف که اختلالات شخصیت را تشکیل می دهند (محور دو) تقسیم می شوند. حداقل در سطح ظاهری این تقسیم بندی می تواند تمایز مفیدی باشد. نشانگان بالینی از صفات شخصیتی قابل تمییزند بخاطر اینکه آنها بیشر حادند تا مزمن (مثل دوره های افسردگی)، متمرکزند تا فراگیر ( مثل وابستگی به نیکوتین). تعداد کمی از اختلالات که روی محور یک طبقه بندی شده اند مناسب این ملاک ها نیستند- بطور قابل توجهی دیس تایمی و فوبی اجتماعی – و بعضی از محققان مطرح می کنند که اینها بهتر است روی محور دو طبقه بندی شوند (استراک، ۲۰۰۶).
این حقیقت که نشانگان بالینی از صفات شخصیت متمایزند به این معنی نیست که آنها نامرتبط اند. ویدیگر و ترال (۱۹۹۲) چهار روش در مورد اینکه صفات ممکن است با اختلالات محور یک مرتبط باشند مطرح می کنند : یک، صفات ممکن است افراد را به یک اختلال مستعد سازند، دو، صفات ممکن است پیامد اختلال باشند، سه ، صفات ممکن است با اختلالات در سبب شناسی مشترک سهیم باشند، چهار،‌ صفات ممکن است در آشکار سازی و دوره های یک اختلال تاثیرگذار باشند. نمونه ای بالینی از همه ی این موارد پیشنهاد شده است. دیدگاه های آینده- نگر نشان داده­اند که نوروتیسم بالا اشخاص را به تجربه ی دوره های افسردگی و بعلاوه دیگر اختلالات روانپزشکی مستعد می سازد. صفات شخصیت، بخصوص باوجدان بودن، خودشان را در دوره های اختلالات روانی تغییر می دهند (استراک، ۲۰۰۶). میلر (۱۹۹۱؛ به نقل از استراک، ۲۰۰۶) نشان داد که نمرات بالا در باوجدان بودن پیامدهای درمانی بهتری را پیش بینی می کند، شاید بخاطر اینکه بیماران باوجدان به سختی کار می کنند تا مشکلات خودشان را حل کنند. در یک مطالعه ی تصادفی برای درمان افسردگی بالینی، شی[۲۱۲] (۱۹۸۸؛ به نقل از استراک، ۲۰۰۶) دریافت که درمان دارویی برای درونگراها بسیار موثر بود، در صورتیکه درمان بین فردی برای برونگراها بسیار موثر بود. طبقه بندی جامع پیشنهاد شده از FFM، یک چهارچوب برای اکتشاف نظامند از چنین تعامل صفت با درمان فراهم می کند.

۱۸-۲ مدل های ساختاری و صفات شخصیت

یکی از دلایل توجه به تحقیقات مربوط به شخصیت این است که مدل های ساختاری موجود اغلب از داده ­های شخصیت استفاده می کنند. مدل دو عاملی تلگن (۱۹۸۵) مبتنی بر صفات عاطفی بود و بسیاری از مدل های سلسله مراتبی اخیر نیز داده ­های شخصیت را به کار می گیرند. به عنوان مثال مینیکا[۲۱۳] و همکاران (۱۹۹۸) بر اساس رابطه بین نوروتیسم و انواع اختلالات روانی تلاش کردند مدل خود را توجیه کنند. در کنار این تاریخچه، چندین دلیل وجود دارد مبنی بر این که چرا شخصیت با اختلالات هیجانی رابطه دارد.

۱۹-۲ دلایل ارتباط با صفات شخصیت

۱-۱۹-۲ خلق و صفات عاطفی:

یکی از دلایل این که چرا صفات شخصیت با اختلالات هیجانی مرتبط است این است که عاطفه مثبت و منفی شدیدا با صفات مزاجی رابطه دارد. به عنوان مثال عاطفه­ی­ منفی با نوروتیسم یا هیجان پذیری منفی و عاطفه مثبت با برون گرایی یا هیجان پذیری مثبت رابطه دارد (واتسون، ۲۰۰۰). شواهدی که از این روابط حمایت می کند به طور جامع توسط واتسون (۲۰۰۰) مرور شده است. شاید مهمترین یافته این است که سطوح عاطفه­ی منفی و عاطفه مثبت از یک هفته تا چند هفته قابل پیش بینی است. در واقع در درجه بندی روزانه­ی خلق نیز نوعی ثبات دیده می شود. این امر اندازه ­گیری پایای تمایلات عاطفی را ممکن می سازد. همچنین این صفات می تواند توسط مقیاس­های اندازه ­گیری ارزیابی شود. نتایج ارزیابیها نشان داد که این صفات نه تنها در فواصل کوتاه مدت بلکه در طول چندین سال دارای ثبات هستند. همچنین صفات عاطفی با اندازه گیری های خلق اخیر مرتبط می شود. به عنوان مثال عاطفه ی منفی و عاطفه مثبت در طول هفته ی گذشته با مقیاس های مشابه همبستگی دارد (واتسون، ۲۰۰۰). نهایتاً این که صفات عاطفی با سایر صفات شخصیت همبستگی معناداری دارد. به ویژه این صفات با نوروتیسم و برون گرایی رابطه دارد. به طوری که تلگن (۱۹۸۵) معتقد است که نوروتیسم و برون گرایی به خاطر اجزاء عاطفیشان می توانند به هیجان پذیری منفی و هیجان پذیری مثبت تغییر نام کنند. رابطه بین انگیختگی اضطرابی و شخصیت کمتر آشکار است، با این حال کلارک، واتسون و مینیکا (۱۹۹۴) پیشنهاد کرده اند که انگیختگی اضطرابی ممکن است با حساسیت اضطرابی رابطه داشته باشد. این پیشنهاد هنوز به حد کافی بررسی نشده است اگرچه شواهد نشان می دهد که حساسیت اضطرابی ممکن است رویه ای از هیجان پذیری منفی باشد، به ویژه این که تحقیقات نشان می دهد که انگیختگی اضطرابی و پریشانی عمومی رابطه دارند (کلارک، واتسون و مینیکا،۱۹۹۴). در مجموع بر اساس رابطه بین حالت های عاطفی و صفات شخصیتی ویژه می توان انتظار داشت که اختلالات هیجانی با صفات شخصیت رابطه داشته باشد.

۲-۱۹-۲ ثبات اختلالات هیجانی

یکی دیگر از دلایل این که چرا صفات شخصیت با اختلالات هیجانی رابطه دارد این است که اختلالات هیجانی دارای ویژگی های شبه صفت هستند. تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از اختلالات هیجانی سیر مزمنی دارند و در طول زمان ثبات دارند (انجمن روانپزشکی امریکا، ۱۹۹۴). به عنوان مثال ثبات تشخیصی فوبی اجتماعی در طول فواصل زمانی متفاوت بر اساس نسبت وقوع ۵٫۸ تا ۲۰٫۹ بود. همبستگی آزمون – پس آزمون علائم اختلال وسواسی – اجباری برای علائم متفاوت ۵۷٫ و برای دوره ی پیگیری ۵۶٫ بود. اختلال اضطراب فراگیر و دیس تایمی جزء اختلالات مزمن هستند و نسبت به درمان مقاوم هستند. از سوی دیگر اختلال افسردگی اساسی سیر دوره ای دارد و بیماران اغلب بعد از چند ماه بهبود پیدا می کنند. با این حال افسردگی اختلالی است که میزان عود آن زیاد است. در واقع بیش از ۷۰ درصد افرادی که دوره ای از افسردگی اساسی را تجربه می کنند انتظار می رود در طول زندگی حداقل بیش از یک بار این اختلال را تجربه کنند (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳). اختلالات اضطرابی میزان بالایی از بهبودی را نشان می دهند اما از سوی دیگر میزان عود اختلالات بالا است. به عنوان مثال در یک مطالعه میزان بهبودی برای اختلالات پانیک، آگروفوبیا ، فوبی اجتماعی، و اختلال اضطراب منتشر ۳۱ تا ۷۶ درصد بود و میزان عود این اختلالات ۲۱ تا ۶۴ درصد گزارش شد. نهایتاً این که عامل درونی سازی که در تحلیل های مشترک اختلالات هیجانی شناسایی شده است ثبات قابل توجهی را در طول زمان نشان داده است. این عامل با هیجان پذیری منفی رابطه دارد (کروگر و همکاران، ۲۰۰۱).

۳-۱۹-۲ روابط ژنتیکی

دلیل دیگر این که چرا صفات شخصیت با اختلالات هیجانی مرتبط است این است که بین این صفات و اختلالات روابط ژنتیکی وجود دارد. مطالعات مختلف نشان می دهد که رابطه بین اضطراب و افسردگی ناشی از اجزاء ژنتیکی مشترک است که این عوامل ژنتیکی در نوروتیسم نیز دیده می شود (مینیکا و همکاران، ۱۹۹۸). اهمیت و نقش این عامل ژنتیکی در بین اختلالات متفاوت است. این عامل ژنتیکی بیشترین تاثیر را روی اختلال افسردگی اساسی و اختلال اضطراب فراگیر و کمترین تاثیر را رو اختلال فوبی دارد. همچنین این عامل به طور متوسط با اختلال پانیک رابطه دارد (مینیکا و همکاران، ۱۹۹). علی رغم این تاثیرات متفاوت، وجود روابط ژنتیکی، اهمیت صفات شخصیت در مدل های ساختاری را برجسته می کند. در مجموع چندین دلیل وجود دارد مبنی بر این که شخصیت نقش مهمی در اختلالات هیجانی دارد.

۲۰-۲ ابعاد شخصیتی و اختلال وسواسی – جبری

در دهه های اخیر، در زمینه ی رابطه بین ویژگی های شخصیتی و آسیب شناسی به ویژه اختلالات هیجانی، از نظریه ­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­های مختلف شخصیت استفاده شده است. بسیاری از این نظریه ها مبتنی بر مدل های تحلیل عاملی است که در آنها بر وجود چندین عامل کلی شخصیت تاکید می شود. با این وجود در سال های اخیر، یکی از با نفوذ ترین نظریه ها در زمینه ی شخصیت، مدل پنج عاملی از شخصیت (FFM) است که ازجمله ی رایج ترین و مقبول ترین مدلها در باب ساختار شخصیتی بهنجار می باشد (رکتور[۲۱۴] وهمکاران، ۲۰۰۲). در این راستا NEO PI-R برای ارزیابی مدل پنج عاملی گسترش یافته است، که از پنج حوزه ی صفات شخصیتی گسترده تشکیل شده است و این پنج حوزه عبارتنداز: روان نژندی، برونگرایی،توافق، باز بودن به تجربه، و با وجدان بودن. و هر یک از این پنج حوزه ی گسترده صفات از شش صفت یا رویه سطح پایین ترتشکیل شده اند. تجزیه و تحلیل شخصیت در سطح این رویه های سطح پایین تر بدست آمدن تحلیل های جزئی تر و اختصاصی تر در خصوص شخصیت را ممکن می سازد. واگرچه علاقه ی طولانی مدتی به ارتباط صفات شخصیتی با اختلال وسواسی-جبری نیز از دیر باز وجود داشته است ولی مطالعات اندکی تفاوتهای موجود در صفات شخصیتی ابعادی بهنجار را در افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری نسبت به سایر اختلالات بالینی بررسی نموده اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:53:00 ق.ظ ]




عنوان صفحه
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
۵. ۱. بحث و نتیجه‌گیری ۱۳۲
۵. ۲. تنگناهای پیش پا و افق‌های پیش‌روی رویکرد هرمنوتیک ۱۴۷
۵. ۳. پیشنهاده‌های پژوهشی ۱۴۹
۵. ۴. پیشنهاده‌های کاربردی ۱۵۰

    1. ۵. محدودیت‌های پژوهش ۱۵۰

فهرست منابع
منابع فارسی ۱۵۱
منابع انگلیسی ۱۵۷
فهرست جدول‌ها
عنوان صفحه
جدول شماره ۱: ویژگی‌های رویکردهای فلسفی حلقه کندوکاو ۱۴۳
فهرست نمودارها
عنوان صفحه
نمودار شماره ۱: سیر تاریخی و گرایش‌های هرمنوتیک ۱۳۳
نمودار شماره ۲: رویکردهای نظری (فبک) ۱۳۴
نمودار شماره ۳: چرخه فهم در هرمنوتیک فلسفی گادامر ۱۳۵
نمودار شماره ۴: جایگاه ادبیات در رویکردهای نظری (فبک) ۱۳۸
نمودار شماره ۵: ارتباط رویکردهای حلقه کندوکاو هرمنوتیکی ۱۴۴
نمودار شماره ۶: حلقه کندوکاو هرمنوتیکی برمبنای هرمنوتیک فلسفی گادامر ۱۴۶
فصل اول
کلیات و مقدمه
۱. ۱. گشایش
چهار سال حضور در کلاس‌های فلسفه کافی بود تا در ابتدای امر عبارت فلسفه برای کودکان[۱] برایم نامأنوس و عجیب، اما معصومانه، جلوه کند و مجال هرگونه ارتباطی را ممکن نبینم؛ گویی در حیات فلسفه جایی برای او نبود و فلسفه را هم از جانب کودکان خریداری نیست؛ آخر فلسفه کجا و کودک کجا! اما امروز بر آنم تا کودکانمان را به ضیافت فلسفه فراخوانم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به گمانم، می‌توان تربیت انسان‌های آگاه و هشیار که تفکر خود را بر پایه استدلال صحیح و منطق بنا نهاده و در برخورد با دنیاهای پیرامون خود با اندیشه‌ای جامع و عمیق، جوانب مختلف امور را بررسی و البته از قابلیت انعطاف بالایی در مواجهه با مسائل زندگی برخوردار هستند را، یکی از اصلی‌ترین اهداف نظام‌های تعلیم و تربیت دانست.
فیشر،[۲]پرورش مهارت‌های تفکر در کودکان را گامی مهم در این عرصه می‌داند (فیشر، ۱۳۸۵: ۹).
در این زمینه، جنبش فلسفه برای کودکان به عنوان جدیدترین رویکرد موجود، عهده‌دار چنین رسالتی است (باقری و دهنوی، ۱۳۸۸: ۱۲).
این برنامه را متیو لیپمن[۳] در اواخر دهه ۱۹۶۰ بر اساس تفکرات دیویی[۴] و ویگوتسکی[۵] بنیان نهاد. لیپمن، استدلال می‌کند که اگر ما بخواهیم کودکان‌مان در آینده به بزرگسالانی اندیشمند تبدیل شوند، باید آن‌ها را تشویق کنیم تا کودکانی اندیشه‌ورز باشند (فیشر، ۱۳۸۵: ۲۷۲).
سپس در گفت‌و‌گو با ناجی می‌افزاید، آنچه فلسفه برای کودکان نامیده می‌شود، تلاشی است برای بسط فلسفه، با این هدف که بتوان آن را همانند نوعی آموزش به‌ کار برد. این نوع فلسفه، آموزشی است که در آن از فلسفه برای برانگیختن ذهن کودک در جهت پاسخ‌گویی به نیاز و اشتیاقش به معنا بهره برده می‌شود. وی در ادامه فلسفه برای کودکان را به عنوان گامی فراتر از تفکر انتقادی[۶] معرفی می‌کند (لیپمن، ۱۳۸۸: ۲۸).
جهانی بر این باور است، لیپمن هوای آن را در سر دارد که با بهره گرفتن از داستان‌های دارای مضامین فلسفی به پرسش‌هایی که در طول تاریخ فلسفه ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته است به شیوه‌ای بدیع پاسخ گوید (جهانی، ۱۳۸۲: ۷۱).
با این وجود لیپمن توانست از گذر هم‌نشینی کودک و فلسفه، البته با مراد معنایی خاص، به ترویج اخلاق و عقلانیت بپردازد. به گمانم این نیاز اساسی امروز جامعه ما و هر جامعه دیگری است که در پی داشتن فردایی بهتر است.
همانند بسیاری از کشورهای جهان، به فلسفه برای کودکان در سال‌های اخیر در ایران نیز توجه شده است. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با تأسیس گروهی به نام «فکر پروری برای کودکان و نوجوان» (فبک)، به معرفی و ترویج این برنامه در ایران می‌پردازد. به این منظور، گفت‌وگوهایی با بنیان‌گذاران این برنامه صورت گرفته، نشست‌ها و کارگاه‌های مختلفی برگزار شده و کتاب‌ها، مقاله‌ها و پایان‌نامه‌هایی نیز تألیف شده است اما این آغاز راه است و نیاز به پژوهش در این حوزه همواره احساس می‌شود.
پژوهش حاضر بر آن است تا از گذر رویکردهای برنامه فلسفه برای کودکان، مجالی برای ارتباط حوزه‌های مختلف فلسفه، با این برنامه بیابد و به قابلیت رویکردهای بومی توجه کند.
۱. ۲. بیان مسأله
کم‌توجهی نظام آموزشی ما به آموختن راه و رسم اندیشه‌ورزی و تقویت ویژگی تأمّل و دقّت در کودکان و جوانان و پرورش حساسیت آن‌ها در تشخیص خطا و صواب، لزوم توجه به تلاش‌ها و تجربیات موفق در این زمینه را ضروری می‌سازد، فلسفه برای کودکان چند وقتی است که در ادبیات فلسفی ما حضوری پررنگ دارد.
این برنامه را می‌توان از جمله بنیادی‌ترین اقدامات کار فلسفی با کودکان دانست که هم‌اکنون در بیش از سی کشور جهان توجه بسیاری از متفکران، محققان و مربیان تعلیم و تربیت را در سال‌های اخیر به خود معطوف کرده است (جهانی، ۱۳۸۲: ۷۱).
بهبود توانایی تعقل، پرورش و تقویت خلاقیت، تقویت ارزش‌های اخلاقی، تقویت خودآگاهی و پرورش تفکر انتقادی از اهداف این برنامه به شمار می‌آید و از مؤلفه‌های آن می‌توان به اجتماع کاوشگری[۷]، کتاب‌های درسی داستان و معلمان تغییر نقش داده اشاره کرد (ناجی، ۱۳۸۵: ۷-۶).
خسرونژاد (۱۳۸۴) با نگاهی موشکافانه و عمیق، ورود به عرصه نظری فلسفه برای کودکان را نیازمند سه پیش‌فرض می‌داند؛ یکی فرض‌هایی درباره کودکان؛ دوم، فرض یا فرض‌هایی درباره فلسفه؛ سوم، فرض یا فرض‌هایی در مورد چیستی ادبیات کودک (خسرونژاد، ۱۳۸۴: ۷۵).
رویکرد لیپمن یکی از پرطرفدارترین رویکردهای کار فلسفی با کودکان است. لیپمن در گفت‌وگو با ناجی، صراحتاً اظهار می‌‌کند که فلسفه برای کودک برانگیزاننده است و اشتیاق کودک را برای فکر‌کردن برمی‌انگیزاند. بنابراین، فلسفه وسیله‌ای است برای برانگیختن تفکر در تمام زمینه‌های برنامه‌ درسی (ناجی، ۱۳۸۹: ۲۸).
پیداست که در این رویکرد، امکان آموزش فلسفه به کودک، البته در معنایی که به فلسفه نسبت داده می‌شود، وجود دارد (خسرونژاد، ۱۳۹۱: ۳).
خسرونژاد معتقد است هر چند این رویکرد در پیشبرد برنامه‌های خویش، همواره از ادبیات کودک سود برده، اما هیچ‌گاه تأملی نظری بر این مفهوم نداشته است. عمده بحث‌های صاحب‌‌‌نظران این نهضت، درباره مفاهیم کودک، فلسفه و نظریه تربیتی بوده است و ادبیات صرفاً ابزاری در نظر گرفته شده که مقصدی جز خودش، در اینجا تربیت تفکر فلسفی، دارد (خسرونژاد، ۱۳۸۶: ۱۰۹).
در قلمرو کار فلسفی با کودکان، گرت بی. متیوز[۸] متفکر دیگری است که می‌توان مدعی شد فرض‌های متفاوتی در مورد مفاهیم سه‌گانه فلسفه، کودکی و ادبیات کودک دارد. وی در گفت‌و‌گو با ناجی، بهترین راه برای متقاعد شدن به این امر که کودکان افکار فلسفی دارند، ارائه تعریفی از فلسفه و بررسی شواهدی که مصداق این تعریف باشد، نمی‌داند؛ بلکه معتقد است باید ببینیم چیزهایی که کودکان می‌گویند یا می‌پرسند، با مطالبی که برخی از فیلسوفان، زمانی مطرح کرده یا پرسیده‌اند شباهتی دارد یا نه (متیوز ۱۳۹۰ :۱۵).
متیوز، کودکان را فیلسوفان طبیعی می‌داند (خسرونژاد، ۱۳۸۴: ۲۷). در این رویکرد کودک، بالطبع باشنده‌ای فلسفی است.
خسرونژاد پیرامون جایگاه و نقش ادبیات در این رویکرد می‌افزاید، متیوز بی‌آنکه آشکارا بیان و ادعا کرده باشد، در نهضت فلسفه برای کودکان، رویکرد متفاوتی را برای تبیین معنا و نقش ادبیات کودک بنا نهاده است. آنچه متیوز مدافع آن یا به عبارت بهتر مکتشف آن است، گونه ادبی ویژه و از‌پیش‌آفریده‌شده‌ای در ادبیات کودک است که به‌خودی‌خود و برای خود، فلسفی است و از این‌رو، پاسخ‌گوی نیاز ذاتی کودکان به فلسفیدن نیز هست (خسرونژاد،۱۳۸۶: ۱۲۱).
خسرونژاد از فعالان و پژوهشگران فلسفه برای کودکان در ایران، خود نیز با فرض‌های متفاوت دیگری پا به این عرصه نهاده است، رویکرد خسرونژاد، تنها رویکرد بومی کار فلسفی با کودکان در سطح ملی است. ‌در این رویکرد، منظور از اندیشه فلسفی، گونه‌ای از اندیشه است که دربرگیرنده سه ویژگی جامعیت، ژرفا و انعطاف‌پذیری است و چون هر سه‌ این ویژگی‌ها برخاسته از توانایی ذهنی تمرکززدایی است، برای تقویت اندیشه فلسفی کودکان، باید بکوشیم این توانایی را پرورش دهیم (خسرونژاد،۱۳۹۰: ۲۰).
‌فرض این رویکرد درباره‌ کودک، برگرفته از دیدگاه پیاژه[۹] است. بر‌اساس دیدگاه پیاژه، تمرکزگرایی و تمرکززدایی جزء فطرت کودک است؛ بنابراین، آگاهی‌های ما از راه نوسانِ پیوسته ذهن، میان تمرکز‌گرایی و تمرکز‌زدایی تشکیل و تکمیل می‌شود (همان).
رویکرد داستان‌های فکری ایرانی[۱۰] بر این باور است هرگونه اثر ادبی کودک، به‌ویژه داستان کودک، نه‌تنها شاخه‌ای از آن، بلکه همه‌ آن حتی افسانه‌های ایرانی، قابلیت تمرکززدایی بسیار بالایی دارند و ذهن را بین تمرکزگرایی و تمرکززدایی نوسان می‌دهند؛ بنابراین، قدم گذاشتن در جهان داستان و فهم معنای آن کاری فلسفی است؛ بر این اساس، باید کودک را به سمت ادبیات ببریم و ادبیات را برای او معنا کنیم (خسرونژاد،۱۳۹۱: ۴).
به نظر می‌رسد رویکردهای برنامه فلسفه برای کودکان، بنا به نوع نگاه نظری و اهمیتی که به کتاب‌های داستان و اجتماع کاوشگری می‌دهند، می‌توانند وارد قلمرو هرمنوتیک شوند.
مسعودی (۱۳۸۶) هرمنوتیک[۱۱] را شاخه‌ای از فلسفه نظری می‌داند که حدیث فهم و تفسیر را بازخوانیِ عقلانی می‌کند و بر فهم متون، تمرکزی اصولی و مبنایی دارد (مسعودی، ۱۳۸۶: ۱۳). با این وجود، واعظی (۱۳۸۰) معتقد است: این واژه در طول تاریخ کوتاه استعمال خویش به‌عنوان شاخه‌ای از دانش، به حجمی از تفکر اشاره و دلالت دارد که از فرط تنوع، کمتر انضباط می‌پذیرد. مولف سپس می‌افزاید، فهرست عناوینی که تحت این نام بررسی می‌شود، بسیار گسترده و ناهمگون است و هر یک به نوبه خود معرف و نشان‌دهنده دیدگاهی خاص در باب اهداف و وظایف این شاخه معرفتی است (واعظی،۱۳۸۰: ۲۶).
اگر از ارائه تعریف دقیق و جامع صرف‌نظر کنیم، این امکان وجود دارد که برای تبیین اجمالی این نکته که هرمنوتیک به چه سنخ مباحثی می‌پردازد، تعاریفی تسامحی ارائه دهیم.
پالمر[۱۲] به روایت واعظی (۱۳۸۰) با همین هدف، هرمنوتیک را چنین تعریف می‌کند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:53:00 ق.ظ ]




(‏۱‑۱۰)
در نتیجه :
(‏۱‑۱۱)
رابطه­ (‏۱‑۶) و رابطه فوق نشان می‌دهد که نماهای رشد از هم مستقل نبوده و بصورت زیر به هم وابسته هستند.
(‏۱‑۱۲)

۱-۱-۲ طول همبستگی

سؤالی که در اینجا مطرح می­ شود این است که چرا سطح به اشباع می­رسد؟ طبق رابطه و اگر طول سیستم به سمت بی­نهایت میل کند، ()، هر دو این مقادیر نیز به بی­نهایت میل می­ کنند و سیستم هرگز به اشباع نمی­رسد. اما می­دانیم که برای همه سیستم­های واقعی (فیزیکی) طول سیستم، L، مقدار محدودی است. بنابراین پهنای فصل مشترک در یک زمان متناهی به اشباع خواهد رسید. یعنی اینکه پدیده­ اشباع مربوط به اثر طول محدود[۲۷] سیستم است.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اما چه مکانیسمی باعث اشباع سیستم می­ شود و سیستم چگونه می­داند که چه وقت به اشباع برسد؟ پاسخ این سوال بواسطه­ی وجود یک ویژگی مهم در اغلب سطوح، یعنی وجود همبستگی[۲۸] در سیستم است.
یکی از خواص اکثر فرآیندهای رشد، وجود همبستگی­های گسترش یافته در طول سیستم است. همبستگی ایجاب می­ کند که مکان­های متفاوت سطح کاملاً مستقل از هم نبوده و به عبارت دیگر، ارتفاع هر مکان بصورت مستقل رشد نکرده و وابسته به ارتفاع­های مکان­های همسایه می­باشد، بنابراین افت و خیزهای[۲۹] ارتفاع بصورت افقی گسترش یافته و با وجود اینکه فرایند رشد، موضعی است اما بخاطر رشد جانبی[۳۰]، اطلاعات در مورد هر یک از همسایه­ها بطور سرتاسری گسترش می­یابد. بیشترین فاصله­ی مشخصه­ای که ارتفاع­ها به یکدیگر همبسته­اند طول همبستگی ( ) نامیده می­ شود. طول همبستگی طولی است که درآن رفتارهای میکروسکوپیک با هم همبسته­اند و یا اجزای سیستم درآن فاصله می­توانند روی هم اثر بگذارند.
در ابتدای فرایند رشد مکان­ها غیر همبسته­اند[۳۱] ودر طول انباشت، با زمان رشد می کند. برای یک سیستم با طول خطی محدود، نمی­تواند بطور نامحدودی رشد کند چرا که توسط طول خطی سیستم یعنی L کنترل می شود. وقتی با طول خطی سیستم مساوی شد، کل سطح همبسته شده و در نتیجه پهنای فصل مشترک به اشباع می رسد. در زمان اشباع، ، خواهیم داشت:
(‏۱‑۱۳)
و چون زمان با طول سیستم بصورت مرتبط است داریم:
(‏۱‑۱۴)
و برای زمان­های قبل از اشباع خواهیم داشت:
(‏۱‑۱۵)
طول همبستگی در راستای رشد (طول همبستگی عمودی[۳۲]) را نیز با ، ، نمایش می­ دهند. این کمیت نوسانات در جهت رشد را مشخص می­ کند و رفتار حاکم بر روابط مقیاسی آن کاملاً مشابه با رفتار پهنای فصل مشترک است.

۱-۲ مدل های رشد سطح

برای مطالعه فرآیندهای رشد سطح، مدل­های مختلفی بسته به شرایط اعمالی بر سیستم در موقعیت­های مختلف، ارائه می­ شود. با توجه به این مدل­ها مشخصاتی که از این سطوح بدست می­آیند متفاوت خواهد بود. در ادامه بطور مختصر به معرفی مهمترین این مدل ها می پردازیم. جزئیات بیشتر در مورد این مدل ها در [۱و۲] آمده است.

۱-۲-۱ مدل های گسسته

۱-۲-۱-۱ مدل انباشت تصادفی

این مدل ساده ترین مدل رشد سطح است. در این مدل ذره از یک مکان تصادفی انتخاب شده بالای سطح، بصورت عمودی سقوط می­ کند و بر روی ستون زیرین خود می­نشیند. بنابراین الگوریتم شبیه­سازی بسیار ساده و بصورت زیر است:
مکان i ام بصورت تصادفی انتخاب می­ شود و ارتفاع آن ،، یک واحد افزایش می­یابد. شکل ۱-۴ طرح کلی این مدل را نشان می دهد .
شکل ‏۱‑۴: مکانیزم نشست در مدل انباشت تصادفی. ذره­ی A درA’ و ذره­ی B در B’ می­نشیند.
مهمترین ویژگی مدل طبیعت غیرهمبسته­ی آن است. از آنجایی که هر ستون بطور مستقل رشد می­ کند، هیچ مکانیزمی وجود ندارد که همبستگی را در طول سیستم ایجاد کند لذا طول همبستگی همیشه برابر صفر است، پهنای فصل مشترک بطور نامحدود با زمان افزایش می­یابد و سیستم هیچگاه به اشباع نخواهد رسید. نمای زبری برای این مدل تعریف نشده و یا اصطلاحاً در نظر گرفته می­­شود. شکل ۱-۵ تحولات دینامیکی سطحی را نشان می­دهد که توسط این مدل تولید شده است. حضور سایه ها سطح را در بازه های زمانی مختلف نشان می دهد.
مدل بعلت طبیعت غیر همبسته­ی خود بطور دقیق قابل حل است. بطوریکه می­توان تمام کمیت­های مربوطه را براحتی بصورت زیر، برای این مدل بدست آورد.
از آنجایی که هیچ همبستگی بین ارتفاع­ ستون­ها وجود ندارد، هر ستون بطور مستقل با احتمال رشد می­ کند، که بیانگر اندازه­ سیستم است. احتمال اینکه ارتفاع یک ستون بعد از نشست ذره برابر با باشد برابر است با :
(‏۱‑۱۶)
زمان را میانگین لایه­ های نشسته شده تعریف می­کنیم:
(‏۱‑۱۷)
در نتیجه میانگین ارتفاع بطور خطی با زمان رشد می­ کند:
(‏۱‑۱۸)
همچنین به راحتی قابل محاسبه است:
(‏۱‑۱۹)
بنابراین پهنای فصل مشترک برابر است با:
(۱-۲۰)
و چون است داریم:
(‏۱‑۲۰)
یعنی نمای رشد برای این مدل برابر است با:
(‏۱‑۲۱)
شکل ‏۱‑۵: نمونه ای از سطح تولید شده توسط مدل. سایه ها سطح را در زمان­های متوالی با بازه­های زمانی یکسان نشان می دهند.

۱-۲-۱-۲ مدل انباشت تصادفی با واهلش سطحی

در این مدل نیز مانند مدل ذره از یک موقعیت تصادفی بالای سطح بطور قائم رها شده و روی سطح می­نشیند، برای وارد کردن فرایند واهلش[۳۳]، به ذره­ی نشسته شده اجازه داده می­ شود تا در یک فاصله­ی محدود در طول سطح از بالا به پایین جابجا شود تا مکانی را با کمترین ارتفاع پیدا کرده و در آنجا قرار گیرد. در شکل ‏۱‑۶ طرحی از این مدل ارائه شده است.
شکل ‏۱‑۶: مدل نشست تصادفی با واهلش سطحی. ذره پس از نشست به مکانی با کمترین ارتفاع سقوط می­ کند.
در روش ، ذره پس از نشست به کمترین ارتفاع در همسایه­­های مجاور سقوط می­ کند، بنابراین در طی این فرایند همبستگی بین ارتفاع­های همسایه ایجاد خواهد شد. این همبستگی منجر به همبسته شدن کل سطح شده و نهایتاً منجر به اشباع سطح مشترک خواهد شد.
بعنوان یک نتیجه از فرایند واهلش در این مدل، سطح مشترک ایجاد شده در مقایسه با مدل بدون واهلش هموارتر خواهد بود. شکل ۱-۷ نمونه ­ای از سطح رشد یافته توسط این مدل را نشان می­دهد. این مدل بدلیل پیچیدگی­های ناشی از وجود همبستگی حل دقیق ندارد. نتایج شبیه سازی رشد یک سطح یک بعدی با روش نشان می­دهد که نماهای مقیاسی این روش عبارتند از:
(‏۱‑۲۲)
شکل ‏۱‑۷ : سطح تولید شده توسط شبیه سازی مدل در زمان های متوالی و در بازه های زمانی یکسان.

۱-۲-۱-۳ مدل انباشت پرتابی

در این مدل ذره از یک موقعیت تصادفی بالای سطح و دور از ارتفاع بیشینه رها می­ شود و پس از طی یک مسیر قائم به طرف سطح، در اولین تماس با سطح به آن خواهد چسبید. در شکل ۱-۸ طرحی از این مدل آورده شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:53:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم