کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



۴-۱-۲-۵٫ بدگویی و عیب جویی ۱۴۵
۴-۱-۲-۶٫ تمسخر و تحقیر ۱۴۵
۴-۱-۲-۷٫ تخریب پایگاه­های مکتب ۱۴۶
۴-۱-۲-۸٫ جنگ و ستیز ۱۴۷
۴-۱-۳٫ شگرد­ها و شیوه ­های مبارزه­ی دشمنان با پیروان مکتب توحیدی ۱۴۸
۴-۱-۳-۱٫ تلاش برای گمراه کردن پیروان مکتب توحیدی ازطریق صرف هزینه­ های کلان ۱۴۹

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۱-۳-۲٫ اشاعه فساد، نشر اکاذیب و پخش شایعات ۱۵۰
۴-۱-۳-۳٫ اختلاف­افکنی و تفرقه­انگیزی ۱۵۱
۴-۱-۳-۴٫ محاصره اقتصادی ۱۵۲
۴-۱-۳-۵٫ تحقیر و کوچک شمردن ۱۵۴
۴-۱-۳-۶٫ تمسخر ۱۵۵
۴-۱-۳-۷٫ اعزام عوامل نفوذی و جاسوسی ۱۵۷
۴-۱-۳-۸٫ تضعیف روحیه مسلمانان ۱۵۸
۴-۱-۳-۹٫ تبلیغات سوء ۱۵۹
۴-۱-۳-۱۰٫ تهدیدها و جنگ­ها ۱۶۱
۱۶۳
۴-۲-۱٫ شیوه و روش قرآن کریم در مقابله با شیطان ۱۶۳
۴-۲-۲٫ شیوه و روش قرآن کریم در مقابله با نفس ۱۶۷
۴-۲-۳٫ شیوه و روش قرآن در مقابله با کفار و مشرکان و یهودیان ۱۷۲
۴-۲-۴٫ شیوه و روش قرآن در مقابله با منافقان ۱۸۸
۱۹۴
۱۹۷
۱۹۸
مقدمه:
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً»[۲]
«این قرآن، به راهى که استوارترین راه‏هاست، هدایت مى‏کند و به مؤمنانى که اعمال صالح انجام مى‏دهند، بشارت مى‏دهد که براى آن­ها پاداش بزرگى است.»
قرآن، فیضِ رحمتى است که از خزانه غیب بر قلب نورانى پیامبر (صلّی الله علیه و­ آله و سلّم) نازل و از آن­جا بر پهن‏دشتِ هستى جارى شد تا تشنگان حقیقت از زلال معنویت و هدایت آن سیراب گردند.
قرآن، انسان را به این حقیقت واقف می­ کند که آدمی گاه چیزی را که به سود واقعی او نیست دوست می­دارد و چه بسا آن­چه که به زیان اوست را می­طلبد.[۳] لذا از آن­جا که علم و آگاهی انسان اندک است برای شناخت سود و زیان واقعی­مان بایستی به قرآن کریم ، که ما را به استوار­ترین راه ­ها هدایت می­ کند چنگ زنیم و از آن مدد جوییم. و از آن­جا که، شناخت دوست و دشمن یکی از مهم­ترین نیازهای زندگی فردی و اجتماعی انسان است، قرآن کریم به مدد انسان آمده و با آموزه­های خود، انسان را در شناخت دشمن یاری می­نماید، تا جایی­که در آیات گوناگون، به معرفی دشمنان واقعی انسان پرداخته است و قطعاً شیوه­ هایی را که برای مبارزه با دشمنان معرفی می­ کند از استحکام و تأثیر لازم برخوردار است.
بحث شناختِ دشمن در قرآن کریم از موقعیّت ویژه­ای برخوردار است و خداوند در آیات متعددی دشمنان متنوع جبهه حق رادر شکل­های گوناگون معرفی می­ کند و چهره­ های پلید و گمراه کننده آنان را برای پیروان حق آشکار می­نماید تا مسلمانان آنان را بهتر بشناسند و به مبارزه با آن­ها بپردازند، در این آیات بیشتر سخن از هجوم همه جانبه دشمنان بر ضد پیروزی حق به میان می ­آید که حتی اگر عقب­نشینی نمایند باز خود تاکتیکی برای رویارویی دوباره و هشداری مهم برای پیروزی حق می­باشد و از آن­جا که پیکار حق و باطل موقتی نیست و از آن­جا که هدف مشترک نابودی نظام الهی است این نبرد تا قیامت هم استمرار دارد و به رغم تمامی توطئه­های گوناگون دشمنان اسلام در طول تاریخ، شاهد درخشش روز­افزون حق خواهیم بود زیرا خداوند مدافع حریم حق است.
بنابراین این قرآن، کتابی است که به ما می­آموزد که با خودی چگونه رفتار داشته باشیم و با بیگانه چگونه برخورد کنیم: « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُ…»[۴]: محمّد (ص) فرستاده خداست و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند…
این پایان نامه با عنوان« دشمن­شناسی از منظر قرآن کریم»، در چهار فصل تنظیم شده است. در فصل اول کلیات پایان نامه بیان شده و در فصل دوم به بررسی معنا و مفهوم دشمن از دیدگاه قرآن کریم پرداخته و سپس اهمیّت و ضرورت این بحث از منظر قرآن و روایات و عقل و سخن بزرگان بیان شده و در ادامه آیات قرآن کریم در زمینه­ شناخت دشمنان و بررسی واژگان کلیدی بحث دشمن­شناسی از جمله: کید و مکر و ضلّل و کفر و صدّ و خدع و عدوّ و بطانه و ولیّ و نفاق و بصیرت مطرح شده و در فصل سوم، اقسام دشمن از دیدگاه قرآن کریم تحت عنوان دشمن ایمانیدرونی یا پنهان(شیطان و همراهان او و نفس امّاره و برخی از همسران و فرزندان) و دشمن خارجی(یهود، کافران و مشرکان) و دشمن داخلی(منافقین) مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل پایانی در بخش اول موضوعِ شیوه ­های مبارزه دشمنان از دیدگاه قرآن کریم و در بخش دوم موضوع ِشیوه ­های مبارزه با دشمنان از دیدگاه قرآن کریم مورد بررسی قرار گرفته است و در پایان نتیجه ­گیری از مباحث مطرح شده در این پایان نامه بیان شده است.
امید است این اثر ناچیز در خدمت اسلام و فرهنگ شیعی و معارف اهل بیت (ع) مورد عنایت صاحب ولایت و ذخیره آخرت قرار گیرد.
جواد جمشیدی حسن آبادی
زمستان۱۳۹۰
فصل اوّل
کلیّات
فصل اوّل: کلیّات
۱-۱) طرح تحقیق:
۱-۱-۱) بیان مسأله:
یکی از اساسی­ترین شرایط موفقیّت یک فرد یا جامعه در تمامی عرصه ­ها شناخت دشمن است و هرگاه آدمی در پهنه طبیعی دشمن را شناخت به موفقیت دست خواهد یافت.
انسان در ابتدا زندگى کوچک و ساده‏اى داشت و دشمنان خویش ‏را به راحتى مى‏دید و با ابزارهاىِ ساده به مقابله با آنان بر­مى‏خاست و خود را از گزند آنان در امان مى‏داشت. اما یکى از مشکلات انسان امروز عدم شناخت دشمن خویش است. در واقع دشمنان انسان با ابزارهاى پیشرفته و با به کارگیرى انواع روش هاى جنگ روانى خود را از او مخفى داشته و در لباس دوست ضربات خود را بر او وارد مى‏کنند، بنابراین بی ­تفاوتی نسبت به دوست و دشمن و انکار دوستی و دشمنی و خودی و غیر خودی و اشتباه درشناخت دوست و دشمن باعث وارد شدن بزرگ­ترین ضربه­ها بر پیکر جوامع انسانی می شود. تا جایی که یکی از ضعف­های اساسی عامه مسلمان از صدر اسلام به ویژه زمان حکومت امام علی (علیه السّلام) تاکنون نشناختن دشمن یا ضعف در دشمن شناسی بوده است همین امر موجب شکست و از دست دادن حکومت و عملی نشدن بسیاری از احکام اسلام بوده و هست. بنابراین در این تحقیق به دنبال آن بوده­ایم که به معرفی دشمنان از دیدگاه قرآن کریم پرداخته و با توجه به آیات ِقرآن کریم، انواع دشمنان و شیوه هایِ دشمنی آن­ها و هم­چنین راه­های مقابله در برابر آن­ها مورد بررسی قرار گیرد.
۱-۱-۲) اهمیّت و ضرورت تحقیق:
از آن­جا که انسان ها در معرض آسیب­های دشمنان قرار می­گیرند و دشمنان دائماً افراد و جوامع را تهدید می­ کنند بنابراین شناخت دشمن از جنبه­ های مختلف فردی و اجتماعی بسیار مهم می باشد و از آن­جا که علم انسان در شناخت دوست و دشمنِ خود، کافی نیست لذا وحی و قرآن به کمک او آمده و با آموزه­هایِ خود، انسان را در شناخت هرچه بهتر دشمن، یاری نموده اند و آیات گوناگونی این مهم را تبیین نموده ­اند لذا تدوین پایان نامه ای با این عنوان و در این شرایط که دشمنان از هر طرف درصدد ضربه زدن به اسلام می باشند، بیش از پیش ضرورت و اهمیّت می­یابد.
۱-۱-۳) سؤالات تحقیق:
هر تحقیقی بر اساس سؤالات مطرح و پیگیری می­ شود که بحث و تحقیق حول و حوش آن سؤالات انجام می­گردد. در این تحقیق نیز سؤالات مطرح و مورد بررسی قرار گرفته است.
۱) از دیدگاه قرآن کریم دشمنان انسان چه کسانی هستند؟
۲) مؤلفه­ ها و ویژگی­های ِدشمنان از دیدگاه قرآن کریم چیست؟
۳) شیوه ­ها و شگرد­هایِ دشمنان در مبارزه با مسلمانان از دیدگاه قرآن کریم کدام است؟
۴) روش­های مقابله با دشمنان از دیدگاه قرآن کریم کدام است؟
۱-۱-۴) فرضیه ­های تحقیق:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:51:00 ق.ظ ]




هم چنین این ضرورت در مواردی که موضوع دعوی اموال غیرمنقول و منقول می باشد، نیز به موجب ماده ۱۵ قانون فوق الذکر بایستی در دادگاه محل وقوع مال غیرمنقول مطرح گرددبه شرط آن که آن دعوی مربوط به مال غیرمنقول به صورت علی حده در دایره استثناء اصل صلاحیت دادگاه محل اقامت خوانده قرار گیرد. چرا که در غیر این صورت تعدد صلاحیت ها موضوعاً منتفی خواهد بود.[۱۲۳] ماده ۱۵ این قانون بیان می دارد:«درصورتی که موضوع دعوی مربوط به مال منقول و غیرمنقول باشد، در دادگاهی اقامه می شود که مال غیرمنقول درحوزه آن واقع است به شرط آن که دعوی در هر دو قسمت، ناشی از یک منشا باشد.»
۲-۱-۲- دعاوی راجع به ترکه متوفی
ماده ۲۰ قانون آیین دادرسی مدنی دراین خصوص اشعار می دارد که:« دعاوی راجع به ترکه متوفی اگر چه خواسته، دین و یا مربوط به وصایای متوفی باشد تا زمانی که ترکه تقسیم نشده، در دادگاه محلی اقامه می شود که آخرین اقامتگاه متوفی در ایران آن محل بوده و اگر آخرین اقامتگاه متوفی معلوم نباشد رسیدگی به دعاوی یاد شده در صلاحیت دادگاهی است که آخرین محل سکونت متوفی در ایران در حوزه آن بوده است». دعاوی که مربوط به ترکه دراین ماده بیان شده، اعم است از دعاوی وارث علیه وارث و یا دعوای اشخاص مدعی صاحب حق در همه یا بخشی از ترکه متوفی.[۱۲۴]بنابر ماده فوق الذکر بایستی اشاره کرد محل اجرای این صلاحیت استثنایی صرفاً تا پیش ازتقسیم ترکه است و در صورتی که ترکه تقسیم شده باشد، دعوای مطرح شده از لحاظ تعیین دادگاه صالح حسب مورد مشمول مواد ۱۱ و ۱۲و ۱۳ قانون آیین دادرسی مدنی خواهد بود. چه این که صلاحیت دادگاه محل آخرین اقامتگاه متوفی استثنایی بر صلاحیت دادگاه محل وقوع مال غیرمنقول ویا دادگاه محل انعقاد قرارداد راجع به مال منقول می باشد.[۱۲۵]
این صلاحیت استثنایی را ماده ۱۶۴ قانون امور حسبی به این صورت تکمیل نموده است:«هرگاه متوفی در ایران اقامتگاه یا محل سکنی نداشته باشد، دادگاهی صالح است که ترکه در آن جا واقع شده و اگر ترکه درجاهای مختلف باشد دادگاهی که مال غیرمنقول درحوزه آن واقع است صلاحیت خواهد داشت و اگر اموال غیرمنقول درحوزه های متعدد باشد صلاحیت با دادگاهی است که قبلاً شروع به اقدام کرده است.»
۳-۱-۲- دعوای توقف
توقف (درماندگی) تاجر از پرداخت دیون بر اثر ورشکسته شدن وگاهی نیز بر اثر سوء اداره امور است. ورشکستگی تاجر ممکن است بر حسب اظهار خود تاجر ، به موجب تقاضای طلب کاران ویا به موجب تقاضای مدعی العموم حاصل آید.[۱۲۶]
به موجب ماده ۴۱۲ قانون تجارت «تاجر باید درظرف سه روز از تاریخ وقفه … توقف خود را به دفتر محکمه بدایت محل اقامت خود اظهار نموده، صورت حساب دارایی وکلیه دفاتر تجارتی خود را به دفتر محکمه مزبور تسلیم نماید.» به همین سبب ماده ۲۱ قانون آیین دادرسی مدنی بیان می دارد:« دعوای راجع به توقف یا ورشکستگی باید در دادگاهی اقامه شود که شخص متوقف یا ورشکسته در حوزه آن اقامت داشته است و چنان چه در ایران اقامت نداشته باشد در دادگاهی اقامه می شود که متوقف یا ورشکسته در حوزه آن برای انجام معاملات خود شعبه یا نمایندگی داشته یا دارد». اقامه دعوی توقف در صورتی مستثنی بر قاعده صلاحیت محلی محسوب می شود که خود بازرگان با تقدیم دادخواست آن را اقامه کند. زیرا در این صورت به جای اقامه دعوی در دادگاه محل اقامت خوانده، آن را در محل اقامت خود اقامه می کند و این نیز به منظور ارفاق به بازرگان و تسهیل در رسیدگی به ورشکستگی است که اصولاً دادگاه محل اقامت بازرگان بهتر می تواند آن را انجام دهد.[۱۲۷]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۱-۲- دعوای اعسار[۱۲۸]
دعوای اعسار وفق ماده ۲۴ قانون آیین دادرسی مدنی به طور کلی با دادگاهی است که صلاحیت رسیدگی نخستین به دعوای اصلی را دارد یا ابتدا به آن رسیدگی نموده است البته دعوای اعسار از پرداخت هزینه دادرسی ممکن است حسب مورد در دادگاه تجدیدنظر و در دیوان عالی کشور رسیدگی گردد.
هم چنین اعسار از پرداخت محکوم به، موضوع ماده ۳ قانون نحوه اجرای محکومیت مالی مصوب ۱۳۷۷[۱۲۹]درصلاحیت دادگاه بدوی صادر کننده حکم مورد تقاضای اعسار می باشد.[۱۳۰]
۵-۱-۲- دعوای خسارت
خسارتی را که به موجب قانون آیین دادرسی مدنی می توان مطالب کرد باعنایت به ۵۱۵ الی ۵۲۲ این قانون در سه دسته می توان قرار داد: ۱- خسارت ناشی از عدم انجام تعهد یا تاخیر در انجام آن، ۲- خسارت ناشی از عدم پرداخت دین و ۳ – خسارت دادرسی
به موجب ماده ۵۱۵ قانون آیین داردسی مدنی خواهان می تواند درجریان دادرسی ویا به طور جداگانه جبران خسارت ناشی از تاخیر درانجام تعهد یاعدم انجام آن را پس از اثبات تقصیر خوانده در تحقق این ضرر مطالبه نماید. هم چنین این حق را دارد که اجرت المثل این عدم تسلیم و یا تاخیر در تسلیم خواسته را پس از اثبات ارکان دعوی مسئولیت از خوانده مطالبه کند. ماده ۵۲۰ این قانون درتکمیل این حق بیان می دارد که خواهان بایستی ثابت نماید که زیان وارده بلاواسطه ناشی ازعدم انجام تعهد یا تاخیر آن و یا عدم تسلیم خواسته بوده است و منظور از خسارت و زیان در این ماده مشخصاً خساراتی می باشد که فاقد مبنای قراردادی و داخل در مسئولیت مدنی است.[۱۳۱]
در ماده ۵۲۲ قانون آیین دادرسی مدنی نیز به بحث خسارت تاخیر تادیه اشاره شده و با توجه به این که این خسارت را قابل مطالبه درکلیه دعاوی که موضوع آن دین است دانسته می توان نتیجه گرفت که خسارت تاخیر تادیه در وقایع حقوقی (موجد دعوی مسئولیت مدنی) از قبیل غصب، اتلاف، تسبیب و … قابل طرح و مطالبه می باشد.[۱۳۲] دعوای خسارت علی الاصول به همراه دعوی اصلی مطرح و باتوجه به موضوع و منشا دعوی اصلی مشمول قواعد صلاحیت محلی قرارمی گیرد. هرچند به موجب تبصره ماده ۵۱۵ قانون آیین دادرسی مدنی در این فرض نیاز به مطالبه خسارت در قالب دادخواست وجود ندارد منتهی به تجویز همین تبصره ممکن است مطالبه خسارت تاخیر در انجام تعهد یا عدم انجام آن و نیز مطالبه خسارت دادرسی، بعد ازختم دادرسی طرح گردد و یا دعوای خسارت تاخیر در انجام تعهد یا عدم انجام آن ممکن است مستقلاً مطرح رسیدگی گردد که در این فروض تشخیص دادگاه صالح با تردید همراه است. درقانون قدیم آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۱۸ قانون گذار درماده ۴۲ این قانون[۱۳۳]باتعرض به قاعده عام صلاحیت دادگاه محل اقامت خوانده، دعوی مستقل خسارت را در صلاحیت دادگاهی می دانست که دعوی در آن خاتمه یافته بود. در قانون جدید مرجعی برای رسیدگی به دعاوی مستقل خسارت تعیین نشده بنابراین بایستی با مراجعه به اصل، حکم به صلاحیت دادگاه محل اقامت خوانده داد هرچند ترتیب سابق دارای سرعت، سهولت و دقت بیشتری بود.[۱۳۴]
۶-۱-۲-دعوای طاری[۱۳۵]
به موجب ماده ۱۷ قانون آیین دادرسی مدنی «هر دعوایی که در اثنای رسیدگی به‌دعوای دیگر از طرف خواهان یا خوانده یا شخص ثالث یا از طرف متداعیین اصلی بر ثالث اقامه شود،‌ دعوای طاری نامیده می شود. این دعوا اگر با دعوای اصلی مرتبط یا دارای یک منشاء باشد، در دادگاهی اقامه می‌شود که دعوای اصلی در آن جا اقامه شده است». به این ترتیب ممکن است درمقابل دعوی مطروح در یک دادگاه دعوای مطالبه خسارت از باب اتلاف و یا تسبیب مطرح گردد. هر چند ممکن است از باب صلاحیت این دعوی تقابل (اگر به صورت علیحده طرح می شد) در صلاحیت دادگاهی غیر از دادگاه محل طرح دعوی اصلی قرار گیرد اما به تجویز قانون در ماده صدرالاشاره در صورتی که این دو دعوی دارای یک منشا باشند در دادگاه دعوی اصلی مطرح رسیدگی می گردد.
۷-۱-۲- دعاوی راجع به اسناد ثبت احوال
به موجب ماده ۴ قانون ثبت احوال مصوب ۱۳۵۵رسیدگی به شکایات اشخاص ذی نفع از تصمیمات هیات حل اختلاف و رسیدگی به سایر دعاوی راجع به اسناد ثبت احوال با دادگاه شهرستان یا دادگاه بخش محل اقامت خواهان می باشد.[۱۳۶] هم چنین به موجب ماده ۲۵ قانون آیین دادرسی مدنی[۱۳۷] چنان چه سند ثبت احوال در ایران تنظیم شده و ذی نفع مقیم خارج از کشور باشد رسیدگی با دادگاه محل صدور سند است و اگر محل تنظیم سند و اقامت خواهان هر دوخارج از کشور باشد در صلاحیت دادگاه عمومی شهرستان تهران می باشد.[۱۳۸]
۲-۲- صلاحیت دادگاه های متعدد
مقصود از صلاحیت دادگاه های متعدد مواردی است که قانون گذار به خواهان اختیار داده است که از بین دو یا چند محل، دادگاه یکی از آن ها را برای اقامه دعوی انتخاب کند.
۱-۲-۲- انتخاب اقامتگاه
این استثنای برقاعده هر چند خارج از بحث مسئولیت بدون قرارداد بررسی و تبیین می گردد ولی به عنوان یک استثناء قابل طرح است. به موجب ماده ۱۰۱۰ قانون مدنی «اگر ضمن معامله یا قراردادی طرفین معامله یا یکی از آن ها برای اجرای تعهدات حاصله از آن معامله محلی غیر از اقامتگاه حقیقی خود انتخاب کرده باشد نسبت به دعاوی راجعه به آن معامله همان محلی که انتخاب شده است اقامتگاه او محسوب خواهد شد و هم چنین است در صورتی که برای ابلاغ اوراق دعوی و احضار و اخطار محلی را غیر از اقامتگاه حقیقی خود معین کند».
۲-۲-۲- دعاوی بازرگانی و دعاوی منقول ناشی از عقد و قرارداد
به موجب ماده ۱۳ قانون آیین دادرسی مدنی «در دعاوی بازرگانی و دعاوی راجع به اموال منقول که از عقود و قراردادها ناشی شده باشد، خواهان می تواند به دادگاهی رجوع کند که عقد یا قرارداد در حوزه آن واقع شده یا تعهد می بایست در آن جا انجام شود.» هم چنین به موجب رای وحدت رویه شماره ۹ مورخ ۲۶/۳/۵۹ خواهان علاوه بر دادگاه های مذکور حق مراجعه به دادگاه محل اقامت خوانده را دارد.[۱۳۹]
۳-۲-۲- تعدد خواندگان، تعدد اموال غیرمنقول
به موجب ماده ۱۶ قانون آیین دادرسی مدنی «هرگاه یک ادعا راجع به خواندگان متعدد باشد که درحوزه های قضایی مختلف اقامت دارند یا راجع به اموال غیرمنقول متعدد باشد که درحوزه های قضایی مختلف واقع شده اند، خواهان می تواند به هر یک از دادگاه های حوزه های یاد شده مراجعه نماید».
مبحث دوم : نقص قانون در مورد ضابطه ارائه شده در خصوص دادگاه صالح
برای تشخیص بهتر این نقص بدواً سابقه تقنینی این موضوع گفتار اول بررسی و سپس نقص موجود در خصوص تعیین دادگاه صالح در گفتار دوم بررسی خواهد شد.
گفتار اول : سابقه تقنینی
قانون اصول محاکمات حقوقی ۱۳۲۹ قمری (در مواد ۱۰ و ۱۵۱) به خواهان این اختیار را داده بود که ادعای خود را در دادگاهی اقامه نماید که خود در حوزه آن ساکن یا اقامتگاه دائمی دارد و یا در دادگاهی که خوانده در حوزه آن ساکن یا اقامتگاه دائمی دارد طرح دعوی نماید که در این صورت «باید مخارج عادیه مسافرت و توقف مدعی علیه را که احضار شده است به مشارالیه بپردازد و بعد هرگاه حقانیت او ثابت شده مدعی می تواند در جزو خسارات خود این مصارف را هم موافق قانون از مدعی علیه بی حق، ادعا و مطالبه نماید». این طریقه از حیث تشخیص میزان «مخارج عادیه مسافرت و توقف» خوانده که در مورد طبقات مختلف طبعاً یکسان نیست و ترتیب وصول و ایصال آن در عمل اشکالاتی تولید کرده و موجب تاخیر و وقفه در جریان دادرسی می گردید.[۱۴۰]
در قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۱۸ برای اولین بار قاعده عمومی صلاحیت دادگاه اقامتگاه خوانده مصوب گردید به موجب ماده ۲۱ این قانون:«دعاوی راجع به دادگاه هایی که رسیدگی نخستین می نمایند بایددر همان دادگاهی اقامه شود که مدعی علیه در حوزه آن اقامتگاه دارد…». قانون جدید آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ نیز این اصل را پذیرفته و درماده ۱۱ قانون آیین دادرسی مدنی مقرر می نماید:«دعوی باید در دادگاهی اقامه شود که خوانده، درحوزه قضایی آن اقامتگاه دارد…».
گفتار دوم : نقص قانون در اجرای اصل
قاعده صلاحیت دادگاه محل اقامت خوانده ناشی از یکی از سنت های قضایی است که درحقوق رم، در حقوق کلیسا و درحقوق سنتی بیشتر کشورها پذیرفته شده و مورد تایید قرار گرفته است و می توان آن را یکی از قواعد مقبول جهانی دانست.[۱۴۱]این قاعده مبتنی بر ضرب المثلی لاتین است که مضمون آن چنین است «خواهان باید دعوای خود را در دادگاه محل اقامت خوانده مطرح نماید.»
دلیل رسوخ و ثبات این قاعده دو فرض قانونی ذکر شده که بر مبنای آن تا زمانی که دعوی مورد رسیدگی و حکم واقع نشود، خوانده آن از دو فرض قانونی یعنی اصل برائت و اماره دلالت ظاهر برواقع، بهره می برد. به موجب اصل برائت همه افراد در قبال یکدیگر در یک حالت تعادل و توازن حقوقی قرار دارند و اصولاً باید فرض کرد که کسی در قبال دیگری تعهدی ندارد و «اصل بر برائت است». هم چنین به موجب اماره ظاهر هرچیزی بایستی مطابق با واقع و حقیقت فرض شود مگر آن که خلاف آن اثبات گردد.[۱۴۲]درحقیقت، در مواردی که اظهارات شخص، خلاف این اصل و اماره است، باید با اقامه دلیل، این دوفرض قانونی را بی اعتبار نماید و بایستی زحمت این کار را نیز متقبل شده و اصولاً این موضوع با مراجعه به دادگاه محل اقامت خوانده تحقق می یابد. اجرای این قاعده هم چنین از طرح دعاوی واهی که موجب مشقت خوانده در تجهیز پاسخ می گردد می کاهد.
اما اجرای این اصل درهمه موارد به مصلحت نیست و قانون گذار در مواقعی که اجرای اصل مشکلاتی ایجاد می کند و یاحتی مصالح افراد این موضوع را ایجاب می نماید استثنائاتی را بر آن مقرر داشته است که از آن جمله است ماده ۴ قانون ثبت احوال که در دعاوی راجع به اسناد سجلی که به خواهان اجازه می دهد دعوی را در محل اقامت خود مطرح کند. به عنوان مثال آقای (الف) که شناسنامه وی صادره از بندرعباس و خود ساکن مشهد است اگر در مورد شناسنامه اش بخواهد اقامه دعوی کند دعوای او در مشهد پذیرفته خواهد شد. ضرورت این استثنا (امکان اقامه دعوی از ابتدا درمحل اقامت خواهان) دقیقاً در راستای ایجاد سهولت برای خواهان است چرا که اقتضای زندگی اجتماعی و چرخه نظام اداری درکشور سکونت و اشتغال بسیاری از افراد در محلی غیر از محل صدور شناسنامه آن ها است و اگر بنا باشد اینان برای طرح دعوی به دادگاه محل اقامت خوانده که همان ثبت احوال شهرستان محل صدور است مراجعه کنند دچار مشقت خواهند شد و وضع ماده ۴ قانون ثبت احوال[۱۴۳]ناشی از تدبیرقانون گذار است. هم چنین به موجب ماده ۴۱۵ قانون تجارت ممکن است متقاصی (خواهان) صدورحکم ورشکستگی تاجر، خود وی باشد که به دستور ماده ۴۱۳ همان قانون بایستی ظرف سه روز از تاریخ توقف موضوع را به دادگاه محل اقامت خود اطلاع و دفاتر تجارتی وصورت حساب دارایی خود را نیز به دفتر دادگاه تسلیم نماید. ایجاد صلاحیت برای دادگاه محل اقامت خواهان در این فرض جز بر پایه مصالح درخصوص حفظ حقوق طلب کاران و سیر مراحل تصفیه نمی باشد.
مورد دیگری که دراین خصوص قابل طرح است بحث امکان طرح دعوی مطالبه خسارت به صورت مستقل ازدعوی اصلی است چراکه به موجب ماده ۵۱۵ قانون آیین دادرسی مدنی، خواهان حق دارد به طور مستقل جبران خسارت ناشی از دادرسی یا تاخیر انجام تعهد یا عدم انجام آن را مطالبه نماید.
در ماده ۴۴ قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۱۸ قانون گذار با تعرض به قاعده عام صلاحیت دادگاه محل اقامت خوانده دعوی مستقل خسارت را درصلاحیت دادگاهی می دانست که دعوی درآن خاتمه یافته که این خود ناشی از مصلحت اندیشی قانون گذار در کمک به متضرر درجهت اثبات تقصیر به عنوان رکن دعوی مسئولیت مدنی (خسارت) بود. درقانون جدید این موضوع مسکوت مانده و لاجرم بایستی حکم بر صلاحیت دادگاه محل اقامت خوانده صادر نمود امری که مورد انتقاد بعضی از صاحب نظران قرارگرفته و آن را مانع از رسیدگی سریع، سهل و دقیق به دعوای خسارت می دانند.[۱۴۴]
بامداقه در برخی از مصادیق دعاوی مسئولیت مدنی ناشی از اموال منقول به مواردی بر می خوریم که قانون گذار دچار غفلت شده و با سکوت خود موضوع را مشمول اصل مراجعه به دادگاه محل اقامت خوانده قرارداده و موجب سختی وعسرت زیان دیده را فراهم آورده است. مثال ذیل عمق این مشقت را آشکار می کند.
آقای (الف) که مقیم ارومیه است برای انجام کاری با اتومبیل شخصی خود به شهرستان تبریز عزیمت می کند در این شهر دراثر بی احتیاطی در رانندگی توسط آقای (ب) که مقیم چابهار است تصادفی واقع و اتومبیل آقای (الف) به شدت خسارت می بیند اصل صلاحیت دادگاه محل اقامت خوانده او را ناچار می کند که برای گرفتن خسارت و طرح دعوی به چابهار مراجعه کند مراجعه به چابهار برای فردی که خود مقیم ارومیه است بسیار سخت و طاقت فرساست و شایسته بود قانون گذار هم چون ماده ۴ قانون ثبت احوال، مقرره ای وضع می کرد که به موجب آن متضرر از اقدام قهری شخص خوانده بتواند در محل اقامت خود طرح دعوی کند.
البته قانون گذار به منظور تسریع دراقدامات قضایی جهت دسترسی متضرر به جبران زیانی که دیده است قانونی وضع نموده است که به موجب آن محاکم موظف شده اند به طور خارج از نوبت این گونه دعاوی را مورد رسیدگی قرار دهند. ماده یک قانون رسیدگی فوری به خسارت ناشیه ازتصادفات رانندگی به وسیله نقلیه موتوری مصوب۱۳/۹/۴۵ چنین مقرر داشته دعاوی راجع به عیب و نقص ناشیه از تصادفات رانندگی که به وسایط نقلیه وارد و موجب خسارت برای صاحب آن می گردد. در دادگاه های صلاحیت دار خارج از نوبت رسیدگی می شود.
منظور از دادگاه های صلاحیت دار در این ماده دادگاه های حوزه قضایی محل وقوع تصادف نمی باشند بلکه دادگاه های محل وقوع اقامتگاه راننده مقصر می باشد. زیرا دعاوی مطالبه خسارت دارای جنبه مدنی بوده و تابع ضوابط و مقررات قانون آیین دادرسی مدنی است و مطابق ماده ۱۱ قانون آیین دادرسی مدنی دادگاه محل اقامت خوانده یعنی راننده مقصر صالح به رسیدگی است و این امر دلالت دارد قانون گذار از توجه به حق خواهان جهت اقامه دعوی در محل اقامت خود غافل مانده است.
هرچند قانون مذکور که در جهت تسریع دسترسی زیان دیده به جبران خسارت وضع شده، قانونی مورد ستایش است که در سایه آن محاکم سریع تر از سایر پرونده ها به این گونه دعاوی رسیدگی می کنند اما واقعیت آن است که خوانده در این دعاوی مشقت و زحمت چندانی متحمل نمی شود. بلکه این خواهان است که حسب مورد باید به دادگاه محل اقامت خوانده رجوع کند. استثنا بر این اصل یعنی اصل مراجعه به دادگاه محل اقامت خوانده تصادفاتی است که در ضمن آن ها ضرب و جرح موجب پرداخت دیه نیز ایجاد شده باشد که در این صورت چون ایراد ضرب و جرح غیر عمدی در اثر بی احتیاطی در امر رانندگی جرم و موجب مجازات است امر جزایی مربوطه در دادگاه محل وقوع جرم یعنی محل بروز تصاف مطرح و به تبع آن و در اجرای ماده ۱۱ قانون آیین دادرسی کیفری[۱۴۵]راننده زیان دیده می تواند دعوای ضرر و زیان را دراین دادگاه مطرح کند. به هرحال به فرض که دعوای مطالبه ضرر و زیان ناشی ازتصادف به اعتبار ایجاد ضرب وجرح درمرجع قضایی محل تصادف مطرح شود. اشکال قانون رفع نخواهد شد زیرا همان گونه که بیان شد شایسته است قانونی به تصویب برسد تا در این موارد زیان دیده بتواند در محل اقامت خود علیه مقصر حادثه برای مطالبه ضرروزیان اقامه دعوا کند. به هر حال همان گونه که بیان شد منظور از دادگاه صلاحیت دار در ماده مذکور دادگاه محل اقامت خوانده است و گفته شده است این امر غیرعادلانه است که از راننده زیان دیده بخواهیم برای مطالبه خسارت با پیمودن صدها کیلومتر به دادگاه محل اقامت خوانده رجوع کند.[۱۴۶]
مبحث سوم: فرض صلاحیت دادگاه غیر از محل اقامت خوانده[۱۴۷]
اگر خسارت ناشی از مال منقول با شرایط مورد نظر قانون گذار جمع شود در این صورت طرح دعوی مطالبه خسارت در دادگاهی غیر از دادگاه محل اقامت خوانده ممکن خواهد بود. منظور از شرایط مورد نظر قانون گذار آن است که منشا ورود خسارت عملی باشد که قانون گذار برای آن عمل مجازات تعیین کرده باشد، به عنوان مثال شخصی در اثر بی احتیاطی در رانندگی، با اتومبیل طرف مقابل تصادف و ضمن وارد کردن خسارت، سرنشین یا سرنشینان اتومبیل مقابل را مجروح می نماید. در این جا براساس اصل صلاحیت مرجع قضایی محل وقوع جرم،[۱۴۸] شکایت کیفری در همان مرجعی صورت خواهد گرفت که تصادف به وقوع پیوسته است پس از آن که شکایت کیفری مطرح شد شاکی می تواند دلایل و مدارک خود مبنی بر مطالبه ضرر و زیان را به مرجع قضایی تسلیم و دعوی ضرر و زیان اقامه نماید. ماده ۱۱ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب در امور کیفری مصوب ۲۸/۶/۱۳۷۸ دراین خصوص چنین مقرر داشته است.
«پس از آن که متهم تحت تعقیب قرار گرفت مدعی یا شاکی می تواند اصل یا رونوشت تمامی دلایل و مدارک خود را جهت پیوست به پرونده به مرجع تعقیب تسلیم کند و نیز می تواند قبل از اعلام ختم دادرسی تسلیم دادگاه نماید. مطالبه ضرر و زیان مستلزم رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی می باشد.»
آن چه که می تواند موجب تسهیل خدمت رسانی به زیان دیده باشد « قانون اصلاح قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در برابر اشخاص ثالث » مصوب ۱۶/۴/۸۷ مجلس شورای اسلامی است که به موجب آن تحت شرایطی بدون نیاز به مراجعه به دادگاه، زیان دیده می تواند از طریق بیمه اتومبیل مقصر حادثه، خسارت خود را دریافت کند. هرچند این قضازدایی که جزو سیاست های قوه قضائیه می باشد در عمل موجب حصول مقصود ما در عدم تحمل رنج بیهوده از ناحیه زیان دیده خواهد شد که خود جای بسی خرسندی دارد، اما بایستی گفت این موضوع درچارچوب روش های حل اختلاف جایگزین درحل و فصل دعاوی مربوط به ضمان قهری وخسارت و آن هم به دلیل کم هزینه بودن، کارایی و اطمینان آن طبقه بندی و بررسی می گردد.[۱۴۹]و تاثیری بر اصل موضوع ندارد چه این که این سیاست و هدف حمایتی سبب تاسیس صندوق تامین خسارت های بدنی[۱۵۰]شده تا درمورد خسارت های بدنی (که طبق تبصره ۳ ماده یک قانون فوق الذکر شامل دیه، ارش، نقص و از کارافتادگی (جزئی یا کلی) می گردد) متضرر امکان طرح دعوی جهت اخذ خسارات وارده را داشته باشد.[۱۵۱]
باتوجه به ضابطه گفته شده یعنی جرم انگاری فعل ارتکابی و مسبب ورود خسارت می توان خسارت وارده اشخاص را در جرایم مختلف مورد بررسی قرارداد. برای نمونه در بزه انتقال مال غیر که به نظر برخی مولفین منحصر در اموال منقول است.[۱۵۲] قانون گذار در ماده یک قانون راجع به انتقال مال غیر مصوب ۱۳۰۸ انتقال مال دیگری را تحت شرایطی جرم و مرتکب را علاوه بر تحمل مجازات به جبران خسارت نیز محکوم می نماید. برای مثال وقتی شخصی فرش متعلق به غیر را به دیگری منتقل می نماید و از بابت این انتقال منتقل الیه علاوه بر پرداخت ثمن معامله هزینه هایی از جمله جهت حمل و نقل متقبل می شود بدیهی است که این خسارات قابل مطالبه و داخل در دعوای مسئولیت مدنی می باشد. قانون گذار در ماده ۴ قانون فوق الاشاره بیان می دارد که علاوه بر مجازات مندرج در این قانون مجرم باید مادام که خسارات وارده برمدعی خصوصی را جبران نکرده است در توقیف بماند و منظور از خسارات وارده، حکم به استرداد اصل مال و نیز خسارات وارده به شاکی می باشد که با توجه به حقوقی بودن مطالبه خسارت زاید براصل مال بایستی جهت مطالبه آن با رعایت قانون آیین دادرسی مدنی و وفق ماده ۱۱ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب درامور کیفری در مرجع صالح به تعقیب جرم اقدام به تقدیم دادخواست نماید.[۱۵۳]در تایید این نظر هیات عمومی دیوان عالی کشور در رای شماره ۵۸۲ مورخ ۲/۱۲/۷۱ بر لزوم ارائه دادخواست برای مطالبه ضرر و زیان وارده ناشی ازجرم این گونه تاکید می کند:« مطالبه ضرر و زیان ناشی از جرم … که در دادگاه کیفری مطرح می شود عنوان حقوقی دارد. شروع رسیدگی به دعاوی حقوقی در دادگاه های دادگستری هم به صراحت ماده ۷۰ قانون آیین دادرسی مدنی (ماده ۴۸ قانون جدید) مستلزم دادخواست با شرایط قانونی آن می باشد».[۱۵۴]
فصل دوم: دادگاه صالح در دعاوی مسئولیت مدنی مربوط به اموال غیرمنقول
آن چه در فصل اول از بخش دوم بیان شده غالباً بر ورود ضرر و زیان به اموال منقول متمرکز بوده اما واقعیت این است که موضوع ورود خسارت در بسیاری از موارد اموال غیرمنقول می باشند. برای مثال امکان دارد براثر بی احتیاطی دارنده مال منقولی مانند اتومبیل به مال غیرمنقول دیگری مانند دیوار منزل مسکونی جنب خیابان آسیب وارد آید و مآلاً دعوی مسئولیت مدنی مطرح گردد. هم چنین ممکن است بر اثر گود برداری غیراصولی در زمین درحال ساخت به ساختمان مجاور خساراتی وارد گردد ویا در همین فرض به اثاثیه (مال منقول) موجود در ملک مجاور آسیب وارد گردد. مثال هایی از این دست به تعداد موارد پیش آمده فراوان و متنوع هستند اما نکته در این است که بتوان در هر مورد دادگاه صالح را در دعوای مسئولیت مدنی بازشناخت و سوال اصلی در این خصوص این است که درهر مورد دعوای تولید شده مربوط به مال منقول است یا این که نتیجه مال غیرمنقول می باشد؟! و مشخصاً نتیجه پاسخ در تعیین دادگاه صالح موثر است. به همین دلیل ما ناگزیر از بررسی ماهیت و ویژگی اموال از منظر منقول بودن و غیرمنقول بودن آن ها هستیم. چرا که به نظر اموال موضوع یک دعوی مسئولیت مدنی ممکن است در منقول یا غیر منقول بودن دعوی و نیز در دادگاه صلاحیت دار رسیدگی به ترافع موثر باشند.
شاید ذکر این موضوع دراین جاخالی از لطف نباشد که همان گونه که بیان شد صلاحیت نسبی بین دادگاه عمومی و شورای حل اختلاف موضوعی قابل توجه و پذیرفته شده است.[۱۵۵]به موجب ماده ۱۱ قانون شوراهای حل اختلاف :«قاضی شورا در موارد زیر با مشورت اعضا شورای حل اختلاف رسیدگی و مبادرت به صدور رای می نماید: ۱- دعاوی مالی در روستا تا بیست میلیون ریال و در شهرها تا پنجاه میلیون ریال …» تا این جا موضوع از بحث این فصل خروج موضوعی دارد چرا که در دعوای مسئولیت مدنی «از مال غیرمنقول» و یا «بر مال غیرمنقول» اصولاً این نصاب بی تاثیر خواهد بود چون با توجه به میزان خسارت وارده دعوای مطالبه خسارت حسب مورد در دادگاه عمومی یا شورای حل اختلاف طرح خواهد شد. اما با توجه به تهیه «لایحه قانون شوراهای حل اختلاف» که اخیراً تهیه وتنظیم و در اختیار قضات و محققین قرار گرفته[۱۵۶]به نظر می رسد پاسخ به سوال طرح شده در خصوص ارتباط دعوی با مال منقول و یا مال غیرمنقول فارغ از میزان خسارت وارده می تواند بر صلاحیت دادگاه عمومی و یا شوراهای حل اختلاف نیز موثر باشد چرا که به موجب ماده ۱۳ لایحه قانون شوراهای حل اختلاف :«شوراهای شهر در موارد زیر رسیدگی و صدور رای می نماید این رای مطابق ماده ۳۲ به تایید قاضی شورا می رسد.
الف) دعاوی مالی مربوط به اموال منقول تا دویست میلیون ریال …»
باعنایت به مطالب فوق مباحث این فصل در دو مبحث سعی در پاسخ به سوال مطروحه خواهند داشت. اما باتوجه به ضرورت طرح موضوع بدواً در مبحث اول باتوجه به رویه قانون مدنی کلیاتی درخصوص اموال منقول و غیرمنقول و انواع آن ها با توجه به تاثیر تشخیص این موضوع در تعیین دادگاه صلاحیت دار بیان خواهد شد و در ادامه در مبحث دوم خسارت وارده به منقول دراثر مال غیرمنقول و در مبحث سوم از فصل دوم خسارت وارده به غیرمنقول براثر مال منقول بررسی خواهد شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:51:00 ق.ظ ]




زال چرخ : تشبیه بلیغ اضافی به وجه مشابهت شکل خمیده و کوژی آسمان با شخص سالخورده.
معنی بیت: زال چرخ با وجود پیری در چشم من مانند بت هلال ابرو پسندیده و زیباست.
۸۳۰– اشاره به زنجیر کشیدن پای دیوانگان دارد .
تصرف: مالکیّت ، قبضه کردن.(فرهنگ فارسی معین)
۸۳۱– فاعل در مصراع اول، دام صیاد است و منظور از آن، سبزه و چمن است.
۸۳۳– بال فشاندن: در زبان عامیانه به معنای به کمال خوشی رسیدن است.(شارح)
۸۳۴– به تنگ آمدن: کنایه از عاجز شدن.
پر بی دهن : ۱٫ بسیار کم سخن ، که این کم حرفی ماحصل تنگی بیش از حدّ دهان محبوب است چراکه سخن نمی تواند از تنگنای آن عبور کند.۲٫ بسیار کوچک دهان است.
بیت دارای آرایه های معنوی اغراق و حسن تعلیل است.
۸۳۵– نال : نای میان خالی . (برهان قاطع). نای . مزمار. جوی و رودخانه کوچک را در هندوستان نیزبه همین نام خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ). به نقل از ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۲۲۶۳)، (برهان، ۱۳۶۲: ۱۶۱۹)
پر پروانه شدن نامه : کنایه از سوخته شدن نامه.
۸۳۶– قدما معتقد بودند که اگر عرق از پیشانی برآید نشانه بهبود بیماری است. اما شاعر آب شدن شمع را هنگام روشن بودن به تب و بیماری آن نسبت داده و می گوید : همان طوری که شمع می سوزد و عرق می کند اما بیماری اش بهبود نمی یابد، بیماری من نیزاز عرق کردن بهبود نمی یابد.
۸۳۸– دوری کردن از عشق زلف دوست محال است.
۸۳۹– تشت از بام افتادن : کنایه از رسوا شدن باشد. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). کنایه از فاش شدن راز. (آنندراج)
بار دگر فتنه را تشت ز بام اوفتاد خواب مرا بازبست دلبر بیدار مــن
مولوی ))
۸۴۰– دختر رز : کنایه از شراب لعلی باشد. (برهان ). شراب انگوری . (شرفنامه منیری ) (آنندراج (
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد شد بر محتسب و کار بدستوری کرد
حافظ))
معنی بیت: از وقتی که می از من کناره گرفت به دلیل دوری از شراب درغم او، اشک می ریزم .
۸۴۱– گلشکر: معجونی از برگ گل سرخ و شکر یا قند که برای تقویت معده و نشاط آوری می نوشند.(فرهنگ فارسی معین)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

پر تافته: بسیار در هم پیچیده و نزدیک به هم .(شارح)
معنی بیت: نزدیکی و صمیمیّت بسیار طوطی شکرخا و بلبل شیدای گل که به گلشکر شباهت دارد در مجلس دوستانه، لطف مجالست آنها و شوق دیدار معشوق را می رساند .
مضمون بیت: به همنشین شدن گل و بلبل اشاره دارد.
۸۴۲– منظور از سفیداب گرد سفیدی که از بعضی مواد گرفته می شود و در نقاشی مورد استفاده قرار می گیرد .
معنی بیت: در چشم نابینای من که به مانند کاغذ سفید رنگ شده حرفی آشکار نیست؛ همانند نامه ای که با سفیداب بر روی کاغذی سفید نوشته می شود و کلمات و حروفش قابل رویت و خوانا نیستند.
۸۴۵– دست به سر کشیدن: کنایه از اظهار مهربانی کردن.
پیش پا افتاده : کنایه از سهل و آسان که فرد بی فکر در پی انجام آن می افتد.
۸۴۶– از جا بردن فعل متعدّی است. و مراد از آن بی طاقت و بی حوصله کردن است.
موج بوریا: خطوط بوریا و به تعبیر دیگر نقش بوریاست که بر خاک می ماند.(شارح)
۸۴۷– معنی بیت: کمر او از بس که در باریکی و نازکی ، یک تاست، اگر تار موی دیگر بر موی کمرش قرار بگیرد نمی تواند سنگینی آن را تحمّل کند .یا به تعبیر دیگر اگر تار مویی در مقابل موی کمر او قرار گیرد ، آن تار مو از رشک نازکی و بارکی کمر معشوق پیچ و تاب می خورد .
۸۴۸– ناخن زدن و ناخن بر یکدیگر زدن: کنایه از جنگ انداختن میان دو کس باشد. (برهان قاطع(
چو تو سوار شوی ماه نو زنــــد ناخن که در میان دو خورشید گرم سازدجنگ
قاضی نورالدین))
۸۴۹– نرد: بازیی است معروف از مخترعات بوزرجمهر که در برابر شطرنج ساخته و بعضی گویند نرد قدیم است اما دو کعبتین داشته ، دوی دیگر را بوزرجمهر اضافه کرده است . (برهان قاطع). اردشیر بابک آن را وضع کرده لاجرم نردشیر نیز نامندش . (منتهی الارب ). در قدیم در بازی نرد سه مهره به کار می بردند. بازیی است در مقابله شطرنج . (غیاث اللغات ). بازیی است که بر صفحه با مهره ها می شود. (فرهنگ نظام)
(دهخدا، ۱۳۸۵: ۲۹۷۷)، (برهان، ۱۳۶۲: ۲۱۲۷)
ریختن رنگ ایهام دارد: ۱٫ طرح ریزی نمودن برای بنا کردن ساختمان۲٫ پاشیدن رنگ.
۸۵۰– رقصد : مجازاً یعنی شاد و خوشحال باشد.
۸۵۲– علم شدن آتش از سنگ: کنایه از ایجاد شدن و بالا آمدن جرقه از سنگ است.
۸۵۳– یعنی دست من کار آستینی که بی حس و حرکت است، می کند.
۸۵۵– شانه بینی: اشاره دارد به یکی از کارهای فال­گیران و پیش­گویان که با نگاه کردن به شانه گوسفند، خبر از احوال اشخاص می­دادند.
به من تا بت شــــانه گر شـد دچار مرا روز و شب شانه بینــی است کار
(طاهر وحید)
۸۵۶– فضا : زمین فراخ، مکان وسیع. (فرهنگ فارسی معین)
خاکستر نشینی: کنایه از فقر و تنگدستی.
معنی بیت: هرکس که در زندگی خاکستر نشینی ؛ یعنی، فقر و مسکنت را انتخاب می کند ، گویی بنای صد گلزار در سینه فراخ خود می نهد.
۸۵۷– رایج است که وقتی دو شاهد بر یک دعوی شهادت بدهند، درست بودن آن مسئله به یقین اثبات می شود.
۸۵۹– آتش در زیر پا بودن: کنایه از مضطرب و بیقرار بودن.
۸۶۰– معنی بیت: از این جهت که آب و دانه من که اسباب معیشت و زندگی من است، همچون آب و دانه آسیاب از یکدیگر جداست، هرگز گرد هم آمدن اسباب معیشتم را در یک جا که موجب فراغ خاطر و جمعیّت دل است ندیده ام.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:51:00 ق.ظ ]




دانستن سط قضاوت اخلاقی کودک ممکن است به والدین و دیگران کمک کند تا به آنان به نحو متقاعد کننده و منطقی گفتگو کنند. به این مثال کوتاه دقت کنید :
تدی ده ساله به مادر بزرگش قول داده بود که با او به سینما برود. در همین ضمن دوستش به او زنگ زد و از او خواست که با هم بازی کنند. تدی مایل بود، که با دوستش بازی کند ولی مادرش می گفت که باید به قولی که به مادربزرگش داده عمل کند. مادر تدی اول سعی کرد که به او بفهماند که اگر به قولش وفا نکند مادربزرگ از او می رنجد، ولی تدی مصرانه می خواست که با دوستش بازی کند. در این مواقع مادر تدی به او گفت : «می دانی که مادربزرگ چه چیزهای خوبی به تو داده و چه کارهایی برای تو کرده حالا نوبت توست که کار خوبی در حق او بکنی». ناگهان چهره تدی باز شد و گفت : «بله تو درست می گویی».

تدی با استلال متقاعد شد. استدلالی که بر تعهد در برابر رابطه متقابل تأکید داشت. این جریان شبیه به مرحله ۲ از مراحلی است که کلبرگ به آن اشاره کرده است. کودکان استدلال دیگران را در صورتی که با سطح قضاوت اخلاقی آنان تناسب داشته باشد راحتتر می پذیرند تا وقتی که تناسبی نداشته باشد.
متناسب بودن استدلال اخلاقی با سطح درک کودک باعث می شود که کودک حتی در غیاب بزرگسالی که استدلالها را آورده است در برابر وسوسه کار خلاف مقاومت کند. تعدادی از کودکان را در اتاقی که مقداری اسباب بازی در آن بود بردند و به آنان گفتند که به بعضی از اسباب بازیها دست نزنند. برای یک گروه از آنان برای پرهیز از اسباب بازیها استدلال عینی آورده شد. این گونه استدلال جنبه نسبتاً عینی داشت و بر پیامد عینی دست زدن به اسباب بازی تأکید داشت («این اسباب بازی ظریف است و ممکن است بشکند») و مقصود این بود که با سطح رشد نیافته قضاوت اخلاقی کودکان مطابق باشد. برای گروه دوم، استدلالی ذهنی تر آورده شد که تأکید آن بر مالکیت بود («این اسباب بازی متعلق به کودک دیگری است» ) و مقصود این بود که اشکال پیشرفته تری از قضاوت اخلاقی را نشان دهد. استدلال عینی برای منع کودکان سه ساله از بازی با اسباب بازیهای منع شده موثر واقع شد؛ کودکان ۵ ساله وقتی که در برابر استدلال مالکیتی قرار گرفتند از بازی با اسباب بازیهای منع شده قدری بیشتر پرهیز می کردند. از انجا که کودکان بزرگتر بیشتر آمادگی استدلال اخلاقی انتزاعی را داشتند، بیشتر تحت تاثیر چنین دلایلی قرار گرفتند.
تربیت و اقسام آن :
تربیت عبارت از پرورش کودک در تمام نواحی وجود او است. جهات وجودی یک کودک، متعدد است. و بنابراین تربیت و پرورش بر حسب این جهات، مختلف خواهد بود :
۱ ) پرورش بدنی :
برای آنکه کودک سالم و نیرومند باشد و بتواند در مقابل بیماریها مقاومت نماید.
۲ ) پرورش عقلی :
تا سطح تفکر و ادراک کودک بالا رفته، و نسبت به اشیاء و امور دارای رأی صحیح و نظر عمیق، و توانائی بر استدلال منطقی شود.
۳ ) پرورش اخلاقی :
تا کودک به فضائل آراسته شود، و دارای اراده ای قوی گردد.
وقتی افراد یک جامعه – از نظر جسم و روح و عقل – سالم باشند، آن جامعهف مترقی، و از انحراف مصون خواهد بود. وظیفه تربیت این است که سلامتی روانی افراد را حفظ نموده، و وجدان آنها را – برای آنکه دارای احساس و شعور دقیق و رقیق گردند – تغذیه کند. و میان فرد و محیط، هماهنگی و تناسب ایجاد نماید. و پدیده های مختلف طبیعت را تفسیر نموده و بشر را بر مکنونات آنها واقف گرداند، تا اینکه بتواند از آنچه در طبیعت است از آب و خاک و گیاه و حیوان و پدیده های مختلف دیگر، بهره برداری کرده، و همه آنها را به نفع و مصلحت خود و اجتماع تسخیر نماید.
همچنین تربیت، می خواهد فرد را طوری پرورش دهد که بتواند خود را در اجتماع منسجم ساخته و در میان افراد جامعه – که خود نیز یکی از آنها است – کامیاب گردد؛ تا در پیشرفت جامعه سهیم بوده و نیروئی باشد که به ضمیمه نیروهای دیگر، جامعه را به منتهای ترقی و کمال برساند. ضرورت تربیت برای فرد، کمتر از ضرورت غذا برای جسم نیست، همانطوریکه حفظ و بقاء حیات انسان به غذا و خوراک بستگی دارد، همین گونه تربیت نیز، ضامن نوعی از حیات و زندگی است؛ و زندگی بارور و سالمی را برای انسان فراهم می سازد.
دوره کودکی که می توان گفت طولانی ترین و بهترین دوره زندگانی بشر است، عالیترین فرصت برای بهره ور ساختن حیات و زندگی می باشد. کودک در این دوره به پدر و مادر خود متکی است و دوران اتکاء کودک به پدر و مادر طولانی است. و لذا فرصت تربیت نیز طولانی خواهد بود. و اگر از این فرصت به طور شایسته بهره برداری شود بهترین نتایج و ثمرات تربیتی به دست خواهد آمد.
عوامل تربیت :
فرد در زندگانی، تحت تاثیر عوامل گوناگون قرار دارد که از گذشته در او اثر کرده، و پیوسته این عوامل در او تاثیر می کند. تربیت می خواهد این عوامل را به مصلحت فرد متوجه ساخته، و یا احیاناً از آثار سوء آن بکاهد و آنها عبارتند از :
الف ) خانه یا خانواده :
تاثیر خانه و خانواده در فرد، نامحدود است. و می توان گفت که پایه های تربیتی فرد در خانه نهاده شده است، چون محیط خانه با فضائی که ایجاد استقرار روانی در کودک می نماید، و با وسائلی که نیازمندیهای روانی او را تامین می کند، و فرصتی که برای ارضاء تمایلات و جنبشها و غرائز کودک فراهم می سازد، همگی آنها در طرز رشد او موثر است. چنانکه خانه اساس صحت اخلاقی کودک را بنیان گذاری می کند، زیرا او ارزشهای اخلاقی : علاقه به راستی و درستی، و تنفر از دروغ و نادرستی، میل به تعاون و همکاری، و علاقه به همنوع، و بالاخره دوست داشتن فضائل و مبارزت با رذائل ، و امثال آنها را از محیط خانه فرا می گیرد.
ساختمان سلامت عقلانی کودک، از طریق مسموعات (الفاظ و عبارات و داستانها و حوادث ) و از طریق مشاهدات (مانند کتب و مجلات و روزنامه ها و پاسخهای منطقی و قانع کننده ای که به کودک القاءمی شود) و نیز از طریق رادیو و تلویزیون (داستانها و نمایشنامه ها) در خانه نهاده می شود. و همگی آنها سازنده رشد عقلانی کودک است.
و همچنین خانه با ترتیب و نظم و زیبائی و نظافت و تصویرها و مناظری که در آن دیده می شود، در شعور و وجدان کودک موثر است.
ب ) مدرسه :
نظر به اینکه تمام ملت ها کوشش می کنند کودکان خود را درست تربیت نمایند، و از زیان عوامل پیش بینی نشده، و همچنین از آثار غائله و بازده سوء محیط بد خانوادگی بکاهند، مدارس را تاسیس کردند، تا یک محیط تربیتی – که اجتماع آنرا پذیرفته، و دولت ها نیز از آن به منظور خدمت به اجتماع حمایت می کنند آماده شود.
ج ) جمعیت های دینی و اخلاقی :
در عصرهای گذشته و همچنین در عصر کنونی جمعیتهای دینی و اخلاقی مانند وعاظ به شغل تربیت افراد مشغول بوده و هستند، و همچنین جماعاتی به عنوان مساعدت به ملتها – که ظاهراً رنگ دینی نیز دارد – از طریق فراهم آوردن اسباب بازی برای کودکان و القاء کنفرانسها و مناظره ها و انتشارات تربیت افراد را به عهده گرفته اند.
د ) عوامل پیش بینی نشده :
عوامل دیگری هم وجود دارد که انها پیش بینی نشده اند، و ناخودآگاه در طرز رشد کودک بسیار موثر هستند : پدر و مادری که کودک از آنها به وجود می آید، از طریق قانون وراثت، و همچنین بهره های پدر و مادر از ثروتهای مالی، در طرز رفتار کودک موثر است. و اینکه کودک در شهر یا ده زندگی می کند در عقلیات و افق فکری کودک آثار عمیقی دارد. رفقائی که کودک با آنها بازی می کند، دوستانی که انتخاب می نماید، کتبی که می خواند، نوع بازیهائی که انجام می دهد، و حرفه و هنری که پیش گرفته، و نظم و تریب اجتماعی که در آن زندگی می کند، و نوع حکومت و برنامه هائی که کودک در برابر آن خاضع است؛ همگی آنها در تربیت او موثرند، زیرا همین عوامل هستند که سازنده اخلاق کودک می باشند. و رفتار و سلوک او را تعیین می کنند.
ولی همه این عوامل تحت تسلط و اختیار مربیان و پرورشکاران نیست.
و لکن این عدم تسلط نمی تواند ما را قانع کند که ما کودکان را به دست تقدیر و سرنوشت بسپاریم، تا هر طور که می خواهد با آنها بازی کند. بلکه باید در برابر خطرهائی که از ناحیه این عوامل متوجه آنها است موانعی ایجاد کرده و از آثار سوء آنها بکاهیم و به تقویت عوامل سودمند بپردازیم.
وقتی ما بخواهیم کودکی را تربیت کنیم باید جوانب مختلف او را در نظر بگیریم : به جسم و عقل و روان و وجدان او توجه نمائیم، چنانچه در تربیت او باید در نظر بگیریم که کودک یکی از اعضاء اجتماع است، و اجتماع در او، و او در اجتماع اثر می گذارد. و نیز باید در نظر باید در نظر گرفت که کودک موجود زنده ای است که در یک محیط طبیعی زیست می کند، که در مقابل آن خاضع می باشد و یا احیاناً آنرا بنفع و مصلحت خویش مسخر خود مینماید.
دکتر ویکتور پوشه می گوید :
در ایجاد سرنوشت بشر مزاج او، نه (۹) مرتبه، و حوادث جهان یک مرتبه دخالت دارد. مزاج انسان ترکیبی از بنیۀ معنوی (سجایا) و ساختمان مادی (بدن) میباشد. مزاج و سجایا در نتیجۀ جهات شخصی (دماغ، عصب، غدد، وراثت) و جهات محیطی (اقلیم، تغذیه، زمین، عادات، تلفیقات) پدید میآید. و برای اینکه کودکان در میدان زندگی، پیروز و کامیاب گردند، باید تمام نیروهای آنها – که عبارت از نیروی بدنی و عقلی و اخلاقی است پرورش یابد[۸].
بنابراین، تربیت بر سه قسم است : تربیت بدنی و تربیت عقلی و تربیت روانی :
تربیت بدنی :
معمولاً علماء تعلیم و تربیت می گویند : تربیت بدنی عبارت از پروراندن جسم کودک است از آن لحاظ که بتواند به اعمال گوناگونی قیام نموده، و بدن او در برابر بیماریها مقاومت نماید. پس تربیت بدنی عبارت از فراهم آوردن وسائل مادی از قبیل خوراک و پوشاک و وسائلی است که از بهداشت کودک حمایت نموده، و به رشد و نمو او مدد کند. و بالاخره در تربیت بدنی، آنچه در بهداشت عمومی لازم است، مورد نظر میباشد.
ولی باید بگوئیم : وقتی ما از جسم و بدن در تربیت از نظر اسلام گفتگو می کنیم تنها عضلات و حواس و امثال آنها مورد نظر نیست، بلکه علاوۀ بر آنها تمام قوای حیاتی و زیستی که از جسم و بدن منبعث میشود و در روان اثر می گذارد، منظور است.
در روانشناسی آزمایشی این عقیده دیده می شود که تمام آثار نفس و روان – اعم از شعور و تفکر و فعل و انفعالات – انعکاس جسم و بدن است.
و در نظریۀ فلسفی، جسم فقط و عاء و ظرف نفس و روان است. ما نمی خواهیم با این دو نظریه به جدال برخیزیم، لکن میگوئیم میان جسم و روان، اتصال و پیوستگی فعل و انفعال مشترک و متقابلی وجود دارد، به این معنی که جسم در روان، و روان در جسم تأثیر می کند.
و چنانکه در بحثهای گذشتۀ این کتاب یاد آور شدیم موجود انسانی، واحدی است که اجزاء و موجودی او (جسم و عقل و روح) با هم کاملا مربوط هستند.
ما نمی توانیم میان جسم و روان جدائی ببینیم، چون نمی توانیم از یک جنبش جسمانی بحث کنیم که از حدو مرز خارج باشد. شنیدن، دیدن، چشیدن، بوئیدن، بوسودن، مربوط به حواس جسمانی است؛ ولی جدای از روان، نمی توانند انجام وظیفه نمایند؛ و نمی توان از این حواس بطور مستقل بحث نمائیم جز آنکه از ترکیب فیزیولوژی آنها نیز سخن گوئیم، ولی وقتی ما از این حواس در مجال و عرصۀ زندگی، گفتگو می کنیم از آنجهت است که هدفی را در نظر داریم، و آن عبارت است از اثر خاص روانی، که از طریق استخدام این حواس، عائد ما می گردد : دیدن بدون عبرت، و شنیدن بدون تدبّر، و چشیدن و بوئیدن و بوسودن بدون انعکاسی از آنها در محیط روان ارزش ندارد.
«لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل، اولئک هم الغافلون[۹]»
برای آنها دلهائی است که بدان درک نمی کنند، و برای آنها چشمهائی است که با آن نمیبینند (عبرت نمی گیرند) و برای آنها گوشهائی است که بدان نمی شنود (تدبر نمی کنند) آنان همچون چهار پایانند، آنها غافل و بی خبرند.
یعنی حواس آنها وظائف روانی خود را انجام نمی دهند، اگر چه از نظر ترکیب فیزیولوژی صحیح و سالم اند.
اسلام در مورد تربیت بدنی راهنمائیهای فراوانی دارد : تیر اندازی و سوارکاری و ورزشهای بدنی به طور عموم، جزئی از روش های تربیت بدنی از اسلام است، که روایاتی از رسول اکرم (ص) در این باب وارد شده، و فقهاء اسلامی، بابی از مکتاب خود را به این موضوع اختصاص داده اند[۱۰]. و منظور از اینگونه تربیت، تقویم جسم و تمرین آن بر تحمل ناهمواری ها است. و بهره برداری و تمتع از زندگی، یکی از هدفهای تربیت بدنی از اسلام است. زیرا بدن ناتوان نمی تواند بهرۀ خویش را از زندگانی به دست آورد. پیغمبر اسلام می فرماید :
«ان لبدنک علیک حقا» برای بدن تو، برتو، حقی است (که باید آنرا ادا نمائی).
یعنی باید وسائل تغذیه و آسایش و بهداشت بدن را فراهم نمود و نیز ما را به بهره برداری از مزایای دنیا برای بدن دمعوت می کند و می گوید :
«قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنو فی الحیوه الدنیا خالصه یوم القیمه[۱۱]»
ای پیامبر بگو : چه کسی زیوری که خداوند برای بندگان خویش بیرون آورد و آماده ساخت و روزیهای پاکیزعه را حرام نموده است؟! بگو این نعمتها از آن کسانی است که در حیات دنیا ایمان آوردند و ویژۀ آنها در روز رستاخیز می باشد.
«کلوا من رزق ربکم، و اشکروا لله[۱۲]»
از روزیهای پروردگار خود بخورید و بهره ببرید ونعمت او را سپاس دارید.
«یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد[۱۳]»
ای فرزند آدم زیور خود را در هر مسجد و پرستشگاهی با خود بردارید. و امسال این آیات که صریحاً ما را به اهتمام و عنایت به بدن دعوت می نماید.
اسلام بدن و نیروهای آن را پست و ناچیز نشمرده است. و دلیل رسای آن این است که حتی در عبادات، بدن را از حساب خارج نکرده است :وضو یک حرکت بدنی است که با مداد و جنبش روحی انجام می گیرد ومنظور از وضو پاکیزگی بدن و نور انیت باطن میباشد. و نماز، حرکت و جنبش بدن است و در وقتی صحیح است که فکر انسان، بیدار و روح او هشیارباشد؛ و دائماًَ جسم با عقل و روح طهارت و پاکیزگی. و در غیر این صورت نماز باطل خواهد بود.
اسلام به امور بدنی احترام می گذارد ولی بدن را به حال خود رها نمی کند. بلکه آنرا تنظیم و تعدیل می نماید، زیرا اگر امور بدنی مطلق العنان و افسار گسیخته شود در هیچ حدی متوقف نمی گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:51:00 ق.ظ ]




وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ [۵۰۷] ؛و هر گاه وسوسه‏اى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر که او شنونده و داناست‏ *پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه‏هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى‏افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را مى‏بینند و) ناگهان بینا مى‏گردند.
قرآن دستور مى‏دهد که” اگر وسوسه‏هاى شیطانى، متوجه تو شد، به خدا پناه ببر، و خود را به او بسپار، و از لطفش مدد بخواه، زیرا او سخن تو را مى‏شنود و از اسرار درونت آگاه و از وسوسه‏هاى شیاطین با خبر است” .
آیه دوم راه غلبه و پیروزى بر وسوسه‏هاى شیطان را،به این صورت بیان‏مى‏کند که:” پرهیزکاران هنگامى که وسوسه‏هاى شیطانى، آنها را احاطه مى‏کند به یاد خدا و نعمتهاى بى پایانش، به یاد عواقب شوم گناه و مجازات دردناک خدا، مى‏افتند. در این هنگام ابرهاى تیره و تار وسوسه از اطراف قلب آنها کنار مى‏رود و راه حق را به روشنى مى‏بینند و انتخاب مى‏کنند.”
” طائف”به معنى” طواف کننده” است. گویا وسوسه‏هاى شیطانى همچون طواف کننده‏اى پیرامون فکر و روح انسان پیوسته گردش مى‏کنند تا راهى براى نفوذ بیابند. اگر انسان در این هنگام به یاد خدا و عواقب شوم گناه بیفتد، آنها را از خود دور ساخته و رهایى مى‏یابد و گرنه سرانجام در برابر این وسوسه‏ها تسلیم مى‏گردد.
تنها راه نجات از آلودگى در چنین شرائطى، نخست فراهم ساختن سرمایه” تقوى” است که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده، و سپس” مراقبت” و سرانجام توجه به خویشتن و پناه بردن به خدا، یاد الطاف و نعمتهاى او، و مجازاتهاى دردناک خطاکاران است.[۵۰۸] تقوا، هم عیوب آدمى را مى‏پوشاند و هم او را در برابر وساوس شیطان حفظ مى‏کند و هم زینت آدمى محسوب مى‏شود، تعبیر لباس در آیه فوق در مورد تقوا وارد شده است.[۵۰۹]
۲- ب)عبرت گرفتن از گذشتگان
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ* وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ * وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ ؛آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمن آشکارى است؟*و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟*او گروه زیادى از شما را گمراه کرد، آیا اندیشه نکردید؟
ما با سیری دراحوال گذشتگان و کسانی که به دام شیطان گرفتار شدند می توانیم با شیطان مبارزه کنیم و به دام های گسترده آن گرفتار نشویم.
این آیه با اشاره ای لطیف ما را به یاد جریان حضرت آدم(علیه السلام) می اندازد که چگونه شیطان،ایشان را وسوسه کردو ما را که از نسل آن حضرت هستیم مورد خطاب قرار می دهد: شیطان پدر شما را فریب داد و شما فرزندان کسى هستید که اطاعت شیطان کرد. «یا بَنِی آدَمَ … لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ» .از سرنوشت فریب خوردگان عبرت بگیرید. «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُون ».[۵۱۰] اندیشه در سرنوشت تلخ قربانیان فریب شیطان، راه نجات از وسوسه‏ها و دام‏هاى اوست. «أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ» [۵۱۱]
پس ای فرزندان آدم از داستانی که برای جد شما اتفاق افتاد درس وعبرت بگیرید.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲- ب) بیداری خود انسان دربرابرشیطان به کمک عقل
در همان آیه فوق اشاره دارد بر اینکه خداوند سبحان عبادت و پرستش شیطان را ایجاد نکرده براى آنکه از این عمل بر حذر داشته و برآن سرزنش نموده. اینکه او شما را گول می زند و از حق باز می دارد، پس از او آگاه شوید و متوجّه گردید.[۵۱۲]
قرآن درواقع ضمن پرهیز از شیطان ، به کسانی که تبعیت از شیطان می کنند، نهیب می زند ومی فرماید: آیا نمى‏بینید چه بدبختیهایى شیطان بر سر پیروان خود آورده؟ آیا تاریخ پیشینیان را مطالعه نکردید تا ببینید بندگان او به چه سرنوشت شوم و دردناکى گرفتار شدند؟ ویرانه‏هاى شهرهاى بلا دیده آنها در برابر چشم شماست، و عاقبت غم‏انگیز آنها براى هر کس کمترین تعقل و اندیشه‏اى داشته باشد روشن است.پس چرا دشمنى را که امتحان عداوت خود را بارها و بارها داده است جدى نمى‏گیرید؟ باز با او طرح دوستى مى‏ریزید، و حتى او را رهبر و ولى و راهنماى خویش انتخاب مى‏کنید.[۵۱۳]
قرآن با این سوالات و نهیب هایی که می زند به ما راه را نشان می دهدکه در برابر شیطان بیدارباشیم وتعقل کنیم.
انسان هر گاه فریب بخورد و به یکى از نقاط ضعف یا نقاط منفى وجود خود پى ببرد خود نخستین کسى است که خویشتن را زیر ضربات سرزنش مى‏گیرد.ولى شیطان بر ضد بشر وسیله‏اى به کار مى‏برد که به نقاط ضعف خود پى نبرد و آن سلاح مکر و خدعه است.اگرانسان به سلاح بیدارى و پرهیز مسلح باشد مى‏تواند در برابر کید شیطان مقاومت ورزد.[۵۱۴]
۲- ب) اجتناب از وسوسه های شیطان
«یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِین[۵۱۵] ؛ اى مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را بخورید، و از گامهاى شیطان پیروى مکنید که او دشمن آشکار شماست»‏.
فرمان دوم در این آیه مربوط به اجتناب از وسوسه‏هاى شیطان و پیروى از گامهاى اوست. انسان همواره در معرض وسوسه‏هاى شیطان است و چون انسانى به دام شیطان گرفتار شد پا چاى پاى او مى‏گذارد و از فرمانهاى او پیروى مى‏کند و بدین گونه به سوى گمراهى و بدبختى کشیده مى‏شود. در این آیه به مردم هشدار مى‏دهد که از گامهاى شیطان پیروى نکنید و منظور از گامهاى او وسوسه‏هاى اوست که انسان را اسیر خود مى‏سازد و او را از خدا دور مى‏کند.
قرآن با هشدارهاى مکرر که با تعبیرهاى گوناگونى صورت گرفته، بشر را از دامهاى شیطان و وسوسه‏هاى او آگاه کرده و راه مبارزه با شیطان را به انسان یاد داده است که یک نمونه آن همین آیات است.[۵۱۶]
بخش سوم: شتابکاری
پدیده شتاب کاری(شتاب زدگی) که از آن به «دلبستگی نفس به شتاب درصدورحکم» تعبیرمی کنند،ریشه ای روانی است که پیامدهای آن بسی گوناگون است.ریشه غریزه آسایش خواهی» است؛ زیرا حقیقتی که هیچ کس در آن گمانی ندارد، این است که اندیشوری کاری دشوار و توان فرسای است و متمرکز کردن فکر دشوارترو توان فرساتراست.کمبود اندیشوران درجهان، ناشی از دشواری بسیاری است که اندیشوری متمرکز به بار می آورد.
آسایش خواهی نیز به نوبت خود حقیقتی است که هیچ کس را درآن گمانی نیست.کدام یک از ماست که آن را احساس نکرده باشد؟
از اینجاست که بشر از اندیشوری متمرکزگریزان می شودو دوست می داردکه وظیفه یا کار خود را با شتاب انجام دهدتا خود را از این دشواری وارهاند.این ریشه روانی شتاب کاری است.حال با این نگاه به سراغ عجله وشتاب به عنوان یکی از عوامل روانی خطای انسان می رویم.
الف- مفهوم شناسی
قبل از وارد شدن به بحث اصلی که چگونه عجله و شتاب سبب خطای انسان می شود تعریفی ازآن داشته باشیم.
عجله طلب و جستجوی شی است قبل از فرار رسیدن وقت آن ومقتضای شهوت است.[۵۱۷] آن است که آدمى به مجرد این که امرى به خاطر او خطور کند اقدام به آن نماید، بدون آن که اطراف آن را ملاحظه نماید و در عاقبت آن تأمّل کندو این از کم دلى و ضعف نفس است. و از راه هاى بزرگ شیطان و آن لعین، بسیارى از فرزندان آدم را با این صفت به هلاکت رسانیده.[۵۱۸] یا اقدام نمودن در امور است به اول خاطری که خطور می­ کند، بدون توقف و تامل در ایقاع افعال وامورازجهت مصلحت ومفسده.وآن ازصفات ذمیمه وازابواب عظیمه است ازبرای شیطان.[۵۱۹]
به عبارت دیگر آن است که انسان ، پیش از فراهم شدن مقدمات انجام کار ، اقدام به انجام آن کار کند، کاری که نتیجه آن چیزی جز شکست یا انجام ناقص نخواهد بود.این بدان می ماندکه انسان میوه را پیش از رسیدن و قابل استفاده شدن از درخت بچیند؛ کاری که نتیجه اش ضایع شدن میوه یا کم شدن فایده آن است یا این که قبل از آمادگی زمین ، بذر افشانی کند که نتیجه اش نابودی بذر یا کاهش محصول خواهد بود.
عجول به افرادی گفته می شودکه در گفتار و رفتار و سوال و درخواست خود، دستپاچه اند و صبر و حوصله لازم را برای رسیدن به مقصد ، از راه صحیح آن ندارند، به همین دلیل ، اغلب گرفتار مشکلات و ناکامی ها می شوند .[۵۲۰]
برای هر کاری مقدماتی است که اگرفراهم نگردد ، اقدام به آن کار بی نتیجه خواهد ماندو اگر فراهم گرددو اقدام نشود و فرصت ها از دست برودباز هم بی نتیجه خواهد ماند.افرادهوشیار و مدیر و مدبر کسانی هستند که باصبر و حوصله در انتظار فراهم شدن مقدمات می باشند که بعد از فراهم شدن ، بدون درنگ اقدام به انجام کار می کنندو تا رسیدن به مقصود از پای نمی نشینند. به همین دلیل « عجله و شتاب » به معنی اقدام کردن به کارها ، قبل از این که زمینه ها و مقدمات لازم آن کار فراهم شود. وازصفات رذیله شمرده شده است .
این عبارت در قرآن به شکل زیبایی ذکرشده است.خداوند می فرماید:« خُلِقَ الاِنسانُ مِن عَجَل سَأوُریکُم آیَاتی فَلا تَستَعجِلُونَ [۵۲۱]؛ انسان ازعجله آفریده شده ولى عجله نکنید،به زودى آیاتم را به شما نشان خواهم داد».
آیه درباره همه انسان ها یا به تعبیر دیگر، طبیعت انسان مى فرماید: انسان از عجله آفریده شده است (گویى آن قدر عجول است که ذات او عین عجله شده است)، ولى هرگز در برابر من عجله نکنید. من آیات خود را به زودى به شما ارائه مى دهم.
اشاره به این که هرچند از روز نخست در طبیعت انسان «عجله »قرار داده شده است ولى آن را در جایى بایدبه کار بردکه مقدّمات آن فراهم باشد؛ نه پیش از فراهم شدن اسباب و مقدمات.
این که قرآن مجید در آیه فوق مى گوید:«انسان در عجله و شتاب آفریده شده است». اشاره به انسان هایى است که تحت تربیت هاى الهى قرار نگرفته اند و به تعبیر دیگر، طبع انسان نخستین است و فلسفه آن حرکت سریع به سوى خواسته ها و نیازهاست، شبیه چیزى که در آیه ۱۹ سوره معارج آمده است: «اِنّ الانسانَ خُلِقَ هَلُوعاً؛به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است».
این ویژگى انسان(عجول بودن)مانند هواى نفس و تمایلات درونى، نیروى سازنده­اى است که اگرتعدیل شود،در مسیرسعادت انسان قرار خواهد گرفت که در این صورت از حالت ویرانگرى خارج مى شود؛ شبیه سیلابى است که از دامنه کوه سرازیر مى­شود،گرچه ظاهرش ویرانگر است،اما اگر به­وسیله سدها مهار شود،سرچشمه عمران و آبادى و روشنایى مى­گردد.
حال جای این سوال مطرح است که چگونه انسان از شتاب آفریده شده است؟
بعضى گویند که شتابکارى صفت ذاتى انسان است نه صفت عارضى که انسان از جامعه کسب کرده باشد. بعضى مى‏گویند عامل شتاب آفرینش انسان است از گل. یعنى انسان از ماده پستى که داراى صفات منفى است آفریده شده. از این رو در کارها شتاب مى‏ورزد و نمى‏تواند شکیبایى کند و این امر طبیعت مادى محض اوست.
بعضى دیگر مى‏گویند شتابکارى معنى وسیعترى و عمیقترى دارد. و آن این است که زمان از عوامل آفرینش انسان و یکى از عناصر اوست. شأن آن شأن همه طبیعت مسخر اوست. هر موجودى را که در زمین و آسمان مى‏بینیم زمان جزئى از ترکیب و طبیعت اوست.
قرآن مى‏خواهد به ما بگوید که این طبیعت بشرى که زمان جزئى از آن را تشکیل مى‏دهد، انسان را به مسئولیت ناپذیرى دعوت مى‏کند؛ زیرا او بنا بر طبیعت خود در لحظه زندگى مى‏کند بنا بر این از ادراک حتمیت پاداش عاجز است.
قرآن کریم به ما هشدار مى‏دهد که خواه در آینده زندگى کنیم یا نه و به آن ایمان بیاوریم یا نه، پاداش آن حتماً ظهور خواهد کرد یا عذاب آن شما را در بر خواهد گرفت و از آن جا که آینده، حق است باید بدان ایمان آوریم در حالى که همه در فشارهاى زندگى با یکدیگر هم داستانیم که در رأس همه آنها سرشت شتابنده بشرى قرار دارد.[۵۲۲]
البته در قرآن واژه دیگری هست به نام«سرعت» که این غیر از واژه عجله هست.چنانچه خداوند می فرماید: «… وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ ».[۵۲۳]
فرق عجله با سرعت آن است که: عجله یعنی مقدم شدن بر چیزی قبل از وقتش ولی سرعت مقدم شدن بر چیزی در نزدیکترین وقتش.[۵۲۴]
سرعت آن است که انسان بعد از فراهم شدن مقدمات، اتلاف وقت نکندو فرصت را از دست ندهد و به سوی مقصد بشتابد ؛ کاری که مسلماً سبب پیروزی و نجات و موفقیت است.درموارد بسیاری ، میان مصادیق و موارد عجله وسرعت اشتباه شده است و یا گروهی برای توجیه اعمال نادرست خود ، تنبلی و بی حالی و از دست دادن فرصتها را تحت عنوان ترک عجله و شتابزدگی توجیه می کنند؛درحالی که فرق این دوکاملاً واضح است واینکه می بینیم بعضی از روایات،عجله را از اسباب پشیمانی و تأنی را سبب سلامت شمرده است به خاطر همان است.[۵۲۵]
عجله توقع و انتظار بی موقع چیزی است؛ ولی سرعت عبارت است از کوششی که شخص برای زودتر رسیدن به هدف انجام می دهد.روی این بیان عجله بیشتر جنبه عاطفی داردوکمترجنبه فکری ولی سرعت ممکن است جنبه فکری داشته باشد وممکن است غیر فکری؛ولی به هر حال سرعت ، توقع انجام بی موقع چیزی نیست. در حقیقت آن گونه شتاب گرفتنی مذموم و ناپسنداست که عقل و اندیشه انسان پشتوانه آن نباشد. یعنی به صرف این که یک تمایل نفسانی نسبت به چیزی در وجود انسان پیدا شود اقدام کند و هیچ گونه فرصت و مجالی برای اندیشیدن برای خود باقی نگذارد. به همین جهت است که اگرانسان قبل از اقدام به عمل تدبیر و تعقل کرده باشد درموقع عمل نه تنها شتاب او مذموم نیست بلکه پسندیده هم هست.[۵۲۶]
مسارعه به معناى مبادرت ورزیدن و شتافتن است. و این کلمه باب مفاعله از ماده سرعت است.وفرق بین سرعت و عجله این است که سرعت به معناى جلو افتادن در کارى است که جلو افتادن در آن جایز باشد. پس سرعت (از آنجایى که همیشه در کار خیر به کار مى‏رود) خود یکى از صفات ممدوح است. و ضد آن” ابطاء- کندى” است.که صفت ناپسندى است، به خلاف عجله که چون به معناى شتافتن و جلو افتادن در کارى است که نباید در آن شتاب کرد. ازاین رو از صفات نکوهیده و مذموم به شمار مى‏رود. و ضد آن” اناه” درنگ و تانى” است که از صفات پسندیده است.
ظاهراً سرعت در اصل، وصف حرکت، و عجله وصف متحرک بوده، (بعدها به خود متحرک هم گفته‏اند مسارع، و گرنه در اصل لغت موارد هر یک غیر مورد دیگرى است).[۵۲۷]
ب – چگونگی عامل خطا بودن عجله
با مراجعه به آیات قرآن می خواهیم بیابیم که چگونه عجله سبب خطای انسان می شود؟
ازقرآن استفاده می شودکه از مجاری مختلفی عجله موجب خطا می شود که عبارتنداز:
۱- ب) عجله ، مانع قدرت تشخیص از انسان
« وَ یَدْعُ الأِنسانُ بِالشَّرِّ دُعآئَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الانسانُ عَجُولا ؛[۵۲۸] انسان (بر اثر شتابزدگى) بدیها را طلب مى کند، آن گونه که نیکیها را مى طلبد و انسان همیشه عجول بوده است».
بنابراین مقصود از اینکه فرمود:” انسان عجول است” این خواهد بود که او وقتى چیزى را طلب مى‏کند صبر و حوصله به خرج نمى‏دهد، در جهات صلاح و فساد خود نمى‏اندیشد تا در آنچه طلب مى‏کند راه خیر برایش مشخص گردد، و از آن راه به طلبش اقدام کند بلکه به محض اینکه چیزى را برایش تعریف کردند و مطابق میلش دید با عجله و شتابزدگى به سویش مى‏رود و در نتیجه گاهى آن امر، شرى از آب در مى‏آید که مایه خسارت و زحمتش مى‏شود، و گاهى هم خیرى بوده که از آن نفع مى‏برد.
…جنس بشر عجول است و به خاطر همین عجله‏اش میان خیر و شر فرق نمى‏گذارد، بلکه هر چه برایش پیش بیاید همان را مى‏خواهد و در طلبش برمى‏خیزد، بدون اینکه خیر و شر را از هم جدا نموده و حق را از باطل تشخیص دهد، در نتیجه به همان نحوى که عاشق خیر است، شر را نیز به همان وجه طلب مى‏کند، و همان طور که باید بر سر حق سر و سینه بشکند بر سر باطل هم مى‏شکند.[۵۲۹] عجله و شتاب، از آفات فکر و عمل بشر است.[۵۳۰]
آیه مبنى بر توبیخ است بشر بر حسب طبع بدون تفکر در مقام طلب شر بر می آید و رفتار ناپسندى را بجا مى‏آورد همان طور که در مقام امر خیر و عمل نیک بر مى‏آید در صورتى که درباره هر امرى که بر او پیش مى‏آید باید با کمال تفکر و اندیشه به عاقبت آن توجه نموده آنگاه بدان اقدام نماید.ولى بشر بدون این که در عاقبت آن بیاندیشد به آن اقدام مى‏نماید چه بسیار که با خطر مواجه گردد؛ به عنوان مثل از جمله آیات قرآنى و مکتب عالى آن که از نعمتهاى پروردگار بر جامعه بشر است و به منظور رهبرى و سوق آنان به سوى سعادت تشریع و دسترس آنها نهاده شده ولى اکثر مردم در آن باره تفکر ننموده و نمى‏اندیشند با این که طنین دعوت آن جهان را فرا گرفته نشنیده‏اند و بدان توجه نمى‏نمایند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:51:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم