تحقیق-پروژه و پایان نامه | قسمت 12 – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
همان طور که معلمان برای محیط کلاسهایشان مسئول هستند، رهبران نیز بایستی نسبت به سازمان خود
مسئول باشند . برای رسیدن به هر نوع موفّقیت چه طولانی مدت و چه کوتاه مدت آن ها بایستی به همه
چیز توجه کافی داشته باشند، نه فقط به نتیجه. جهتیابی عملکرد ، لازم و حیاتی است مگر اینکه کارمندان تنها به جهت کار، کار را انجام دهند . اما تأثیر آن می تواند زمانی که همگی برای جهت یابی آموزشی فعالیت می کند، قابل تشخیص باشد.
آنچه که مدیران سازمان های یادگیرنده در جهت یادگیری بایستی مد نظر داشته باشند این است که:
– تبادل تئوری و عمل را تسهیل سازند،
– قابلیت انتقال یادگیری را تقویت کنند،
– تمرین مهارت هایی که نیاز به برقراری ارتباط دارند،
– رویکردهای اکتشافی، تجربی و حل مشکل را ترغیب کنند، و
– اجرای پروژه های مبتنی بر کار را به طور عملی ممکن سازند(پیرن و مالرونی،۱۳۸۱).
۲-۲-۶) سازمان یادگیرنده [۸۱]و شکل گیری آن
طول عمر بسیاری از مؤسسات حتی به اندازه نصف عمر طبیعی یک انسان نمی باشد . نتیجه یک بررسی در سال ۱۹۸۳ حاکی از این بود که یک سوم شرکتهایی که در سال ۱۹۷۰جز ء ۵۰۰ شرکت بزرگ دنیا بوده اند، محو شده و از بین رفتهاند . در اکثر مؤسساتی که از بین میروند، از مدتها قبل نشانه های بارزی دال بر وجود مشکل به چشم میخورد . حتی در مواردی که افراد خاصی متوجه این نشانه های بیماری میشوند، معمولا آنها را نادیده گرفته و بدانها توجه نمیکنند . علت امر این است که سازمانها قادر به شناسایی تهدیدها و اثرات آنها نبوده و در خلق گزینه ها و راه حلها، عاجزند.
سنگه(۱۹۹۰) سازمان یادگیرنده را اینگونه تعریف می کند:« سازمانی که در آن لازم نیست یادگیری را فرا بگیرید، بدین علت که یادگیری خود به خود به بافت سازمان تزریق می شود . سازمان یادگیرنده گروهی از افراد هستند که به طور مداوم ظرفیت خود را برای آنچه که میخواهندخلق کنند افزایش می دهند. سازمانی با فلسفه وجودی دیرینه برای پیشبینی و عکسالعمل نسبت به تغییرات، پیچیدگیها و موارد نامعلوم ».
به نظر داجسون[۸۲](۱۹۹۳) سازمان یادگیرنده سازمانی است که با ایجاد ساختارها و استراتژیها به ارتقای یادگیری سازمانی کمک می کند . همچنین سازمان یادگیرنده سازمانی است که یادگیری اعضایش و دگرگونیهای مداوم و درو نیاش را آسان نماید . گاروین[۸۳] معتقد است سازمان یادگیرنده سازمانی است که دارای توانایی ایجاد، کسب و انتقال دانش است و رفتار خودش را طوری تعدیل می کند که منعکس کننده دانش و دیدگاه های جدید باشد . مارکوارت ( ۱۹۹۶) در کتاب ارزنده خود تحت عنوان « ساخت سازمان یادگیرنده » تعریف نسبتاً جامعی ارائه کردهاست:” در تعریف سیستماتیک ، سازمان یادگیرنده سازمانی است که با قدرت و به صورت جمعی یاد میگیرد و دائماً خودش را به نحوی تغییر میدهد که بتواند با هدف موفّقیت مجموعه سازمانی به نحو مطلوبتری اطلاعات را جمع آوری ، مدیریت و استفاده کند”.
سازمان یادگیرنده پاسخی به محیط پویا و متغیر امروز است . فلسفه وجودی چنین سازمانهایی این است در موقعیتهایی که تغییر و تحو لات محیطی سریع میباشد، سازمان هایی که از انعطاف پذیری و انطباق پذیری بیشتری برخوردار باشند درعرصه رقابت از دیگران برتری خواهند جست، بنابرین برای مواجه شدن با چنین موقعیتهایی سازمانها نیاز به این درک دارند که چگونه از تعهد و صلاحیتهای افراد برای یادگیری در همه سطوح سازمان بهره برداری کنند .
یادگیری مولّد یادگیری است که توانایی افراد را برای خلق پدیدههای نو بسط و گسترش میدهد(اسمیت، ۲۰۰۴). سازمان یادگیرنده حلقه مکمل انواع یادگیری فردی،گروهی، میان گروهی و سازمانی است.
سنگه معتقد است که یادگیری فردی، یادگیری سازمانی را تضمین نمی کند، اما بدون آن هیچگونه یادگیری سازمانی به وقوع نمی پیوندد . بروز تغییر از توجه بهینه به سوی یادگیری فردی برای دستیابی به رشدی وسیع تر که در مفهوم سازمان یادگیرنده مطرح می شود هنگامی اتفّاق می افتد که چهار فعالیت ذیل انجام پذیرد:
– یادگیری بایستی محور فرایند مدیریت باشد، نه اینکه آن را به عنوان فعالیتی جانبی و مرتبط با فرایند مدیریت که غالباً هم اتفاق می افتد، بپذیریم.
– فرآیندها و شیوه هایی که برای تشویق یادگیری از فرایند مدیریت و در چارچوب آن لازمند، بایستی توسط خود مدیران رهبری شوند . آن ها بایستی در این کار پیشقدم شوند زیرا درگیری مستقیم آن ها در فعالیتهای طبیعی کار است که تشخیص فرصت ها و نیازهای یادگیری را تسهیل می نماید و از این طریق است که می توانند به شکل مؤثرتری مدیریت نمایند . همچنین مدیران باید طلایه دار تعیین و تشخیص آن دسته از فرآیندهای رشد و توسعه رسمی مدیریتی باشند، که ممکن است تأثیر بیشتری در کسب به دانش و مهارت های لازم داشته باشند که نمی توان از طریق اقدامات شغلی فعلی به آن ها دست یافت.
– یادگیری را بایستی فرآیندی مستمر تلقی نمود، نه مجموعه ای تصنعی از تجارب خاص.
– این مدیران هستند که بایستی در پذیرش خط مشیهای لازم برای بررسی جامعیت فعالیتهای مدیریتی که بین خود مدیران، زیردستان و همکارانشان مشترک است،
پیشقدم شوند تا از این طریق بتوانند حداقل بهینه سازی و در بسیاری از موارد، دیدگاهی درباره یک آینده دگرگون شده را ارائه کنند(مامفورد، ۱۳۸۱) سازمان یادگیرنده یادگیری را نه یک تفنن، بلکه یک ضرورت و نه یک شرط موفّقیت ، بلکه یک نیاز بقاء میداند . در چنین سازمانی، یادگیری دغدغه همگانی و همیشگی است و شعار آن تواضع در یادگیری و سخاوت در آموزش میباشد(قهرمانی، ۱۳۸۳). در سازمان یادگیرنده همه افراد درگیر شناسایی و حل مسأله هستند و سازمان بدین وسیله می تواند تجربه های جدیدی بیاموزد، امور را بهبود بخشد و بر تواناییهای خود بیافزاید . ارزش اصلی سازمان یادگیرنده همانا حل مسأله است .
کارکنان و اعضای سازمان مسألهها را حل میکنند و این نشان دهنده آن است که آنها برای تأمین نیازهای مشتری آنچه را که در توان دارند در راه ها و مسیرهای منحصر به فرد به کار میبرند و بدین گونه سازمان از طریق شناسایی نیازهای جدید و تأمین آن ها (که گاهی مستلزم بررسی نظرات و کسب اطلاعات جدید است) می کوشد به میزان ارزشها بیفزاید . هنگامی که محصولات قابل لمس تولید و ارائه شوند باز هم عقیدهها و اطلاعات جدید می توانند مزایای رقابتی به بار آورند زیرا با توجه به تغییراتی که در محیط رخ میدهد این محصولات تغییر مییابند و می توانند نیازهای جدید را تأمین نماید(دقت،۱۳۸۰).
آنچه در مورد سازمان های یادگیرنده گفته شد نشان میدهد که این سازمان ها:
– با محیط خارجی منطبق هستند؛
– به طور مداوم توانایی شان را برای تغییر/ انطباق افزایش می دهند؛
– یادگیری گروهی و فردی را توسعه می دهند؛
– از نتایج یادگیری برای دستیابی به نتایج بهتر استفاده میکنند و….
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-26] [ 12:20:00 ق.ظ ]
|