۱.این وآن برای مطلق اشاره :

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲. همین وهمان برای تقویت و انحصار و تاکید : همان مرد ، همین زن
۳.چنین ، چنان از قبیل ، آنگونه ، اینگونه ، آنطور ، مانند آنها برای چگونگی و ابهام و تعجب .
۴. اینهمه ، اینقدر ، و آنهمه و نطایر آنها برای مقدار مبهم : مثال : اینهمه کار ، آنهمه لشکر ،
۳-۱-۱۲کلیاتی برای صفت
همه صفات بجز معدودی جانشین اسم میشوند اعم از صفت عددی یا ترتیبی یا اشاره یا بیانی . در اینصورت نشانه های اسم از قبیل پسوند جمع ونکره میتواند همراه آنها شود ؛ مانند سیاهان را دیدم ، هیچ دوئی نیست که سه نشود
شیخ گفتا خمر کردم اختیار باسه دیگر ندارم هیچ کار ( عطار)
اول بسم الله ، فلانی رفت .من هیچ نمیدانم . کدام را می پسندی
ملاحضات تاریخی : (کدامین ) در قدیم هم بصورت صفت بکار رفته است مانند :
پس کدامین شهر از آنها خوشتر است گفت آن شهری که در وی دلبر است (مولوی )
صفتهای دیگری مانند (چند) و( چنین ) هم در قدیم بجای موصوف می نشسته است :
( توچه کسی که بر دست و بازوی خود چنین مغرور شدهای که چنین ها میگویی ))

    1. گاهی کلمات دیگری از قبیل اسم نیز میتواند نقش صفت را بازی کنند مانند :تمام وکمال بجای تام و کامل و سلامت بجای سالم و عدل بجای عادل و تکمیل بجای کامل

۲. چنانکه دیدیم تشخیص درست و دقیق درست ودقیق برخی صفات از اسم کاریست دشوار ، از آن جمله صفتهای عددی اصلی و مبهم و بعضی از کلمه ها بر مقدار دلالت میکند : از این قبیلند : بعضی پاره ای ، قدری ، یکنوع ، یکساعت ، یکروز در عبارتی مانند : بعضی مردم ، پاره ای نان ، قدری آب ، نوعی پارچه ، یک ساعت کار و…
۳-۱-۱۳مطابقه صفت وموصوف
صفت امروز مفرد است اگر چه موصوفش جمع باشد ؛ مانند : مردان بزرگ ، زنان دانا ، در باره صفت های دیگر: آن مردان ، این کتابها ، چه کتابهایی ، کدام شهر ها ؟ بنابراین صفت در فارسی مفرد است مگر آنکه جانشین موصوف و تبدیل باسم گردد. تنها بعضی از صفت های عددی مانند : ده و صد هزار جمع میشوند بی آنکه جنبه وصفی خود را از دست بدهند و فایده این کار نیز دلالت عدد برابهام و کثرت است : مانند دهها کتاب ، صدها بار ، هزاران نفر
در قدیم گاهی صفت با موصوف جمع ومطابقه میکرده است :
بصفای دل رندان صبوحی زدگان بس در بسته بمفتاح دعا بگشایند(حافظ) ( خسرو فرشید ورد ،۳۳۳:۱۳۸۸)
۳-۱-۱۴ مطابقت صفت با صفت در دیگر دستور زبان ها
(درکتاب اصطلاحات دستور زبان فارسی از نجفعلی میرزایی در صفحه ۱۲۶ صفات را حیث مفهوم تقسیم نموده و شامل شش گروه ۱. بیانی ۲. اشاره ۳. شمارش۴.پرسشی ۵. تعجبی ۶.مبهم تقسیم بندی نموده است .
وخود صفات بیانی را به ۵دسته ۱. صفت ساده ۲.مفعولی ۳. صفت نسبی ۴.صفت فاعلی ۵. صفت لیاقت وبرای هرکدام مثالها و تعاریفی آورده است . در دستور زبان فارسی از خانلری در صفحه ۶۵صفت را اینگونه تعریف می نماید : گاهی اسمی که فاعل یل مفعول واقع می شود تنها نیست بلکه برای آنکه شنونده آن را بهتر بشناسد درباره آن توضیح می دهیم . یعنی یکی از حالت ها یا صفت های اورا نیز بیان میکنیم و صفات را از حیث درجه به سه دسته ۱. مطلق ۲. برتر ۳. وبرترین تقسیم نموده است . .(خسرو فرشیدورد،۲۵۲:۱۳۸۸)
همچنین در دستور زبان فارسی از مولفان انوری وگیوی در صفحات ۱۱۴و ۱۱۵ صفت بیانی رااینگونه تعریف مینمایند : صفت های بیانی همان نقش وصفی است که همراه اسم می آید و حالت و چگونگی آن را بیان می کند و در این صورت بعد از اسم می آیدو به آخر موصوف آن کسرهای که جز حرف نشانه است افزوده می گردد. تعاریف از صفت وانواع آن در هرکدام از دستور زبانهای مولفان متفاوت ومختلف ومتنوع می باشد و میتوان نتیجه گرفت که با آوردن یک کلمه بنام صفت در جایگاه خود جمله نامشخص را معرفه و قابل فهم نمود .و این یکی از فواید واژه صفت در جمله میباشد.
۳-۲صفت و گروه های وصفی ادبی و شاعرانه درادبیات فارسی
یکی از راه های ارزیابی و سنجش آثار ادبی و تعیین سبک آنها پیدا کردن تعبیرات وترکیبات ادبی و شاعرانه ایست که در آن آثار بکار رفته است . بسیاری از استادان وپژوهشگران ما به این امر توجه کرده اند و مثلا گفته اند که خاقانی یانظامی شاعرانی ترکیب سازند و برخی به ترکیبات اثری از نظر زبان شناسی ودستوری اشاره کرده اند و برخی دیگر تعبیرات شاعریا نویسنده رابدون طبقه بندی زبان شناسی و ادبی بصورت الفبایی در آخر دیوان شاعران فهرست کرده اند .
۳-۲-۱گروههای شاعرانه چیست ؟
در تعریف گروه می گوییم : گروه دو یا چند کلمه است که بی آنکه ترکیب شوند و یا نیمه جمله و جمله بسازند نقش یکی از عناصر دستوری در کلام بازی کند ) یعنی مثلا نقش اسم یا صفت یا قید یا فعل را عهده داراست . بنابراین به تعداد اقسام کلمه گروه خواهیم داشت مانند گروه اسمی ، گروه وصفی ، گروه های قیدی ، و غیره .
هرکدام از این ها مجموعه ها را چنانچه وظیفه اسم را انجام دهند گروه اسمی نامیده می شوند مانند مضاف ومضاف الیه وصفت وموصوف و هرکدام نقش صفت را بازی کنند گروه وصفی نام خواهند گرفت .
یکی از راه های زیبا سازی و شاعرانه کردن سخن ، آوردن کلمات و صفات شاعرانه و زیباست که هر سخنور سحر آفرینی به شیوه خاص به این کار دست می زند و برجذابیت و تاثیر کلام خود می افزاید .
پیش از همه باید دید صفت ووصف در زبان به چه منظوری و از چه طریقی صورت میگیرد و غرض از آوردن آن در کلام چیست . نحویان در قدیم گفته اند که کار صفت وهمنقشهای آن از نظر منطقی و دستوری در کلام تخصیص یعنی خاص کردن موصوف است یعنی صفت وهمنقشهای آن موصوف عام را خاص می کنند ؛ مثلا شمشاد عامست ولی شمشاد خوشخرام خاصست ،کتاب اعم است و کتاب سفید و کتاب من و کتابی که من دارم همه اخصند . این نقش صفت است در زبان بطور عام ولی این عنصر در شعر و ادبیات نقشهای دیگری هم دارد زیرا شاعر و نویسنده زبر دست تنها به نقش زبانشناسی و منطقی اکتفا نمی کند . بلکه او از نقش دیگر آن که آفرینش زیبایی در کلامست نیز بهره می گیرد . البته همه صفت هایی که شاعران بکار می برند شاعرانه نیستند بلکه بسیاری از انها همان نقش عادی وحتی فروتر از عادی را بازی می کنند .(فرشید ورد ،۸۴۹:۱۳۸۸)
۳-۲-۲صفات منطقی و صفات شاعرانه
گفتیم نقش زبانشناسی و منطقی صفت تخصیص است اما تخصیص که معنی عامی دارد در عالم ادبیات بدست سخن آفرین والا مقام تاثیر و جذابیت و رنگ وبوئی به سخن میدهد که در کلام عادی دیده نمیشود ؛ ومزایایی در کلام ایجاد میکند از قبیل ابداع ، شخصیت بخشی ، توصیف ، تجسم وحیرت آفرینی ، همبستگی شاعرانه ، ایجاز وخیال انگیزی ، تشبیه و بسیاری از ریزه کاری های شاعرانه دیگر .
ممکنست یک صفت واحد هم سبب تجسم شود و هم موجب شخصیت بخشی وهم باعث خیال انگیزی . بنابراین این موارد را بدقت نمی توان از هم جدا کرد و شاعرانه ترین صفات آنهایی هستند که چند نقش از نقشهای یاد شده را ایفا می کنند .
اینک ما هریک از موارد را به اختصار شرح می دهیم :
۳-۲-۳ انواع کاربرد های صفت برای توصیف
توصیف هم ممکن است درمواردغیر شاعرانه و غیر ادبی بیاید مانند دیوار بلند ، درخت کوتاه ،که ما با آنها کاری نداریم وهم در موارد شاعرانه وادبی . در این حالت ممکنست در این موارد بکار رود : زیباسازی ، تجسم ، اغراق ، زشت نمایی و غیره . مثال برای زیبا سازی : کبک خوشخرام ، محبوب لاله رخ ، یار سیمین بر، سرو روان .(فرشید ورد ،۸۵۳:۱۳۸۸)
ای کبک خوشخرام که خوش میروی بناز غافل مشو که گربه عابد نماز کرد
مثال برای زشت نمایی :
دیو با مردم نیامیزد مترس بل بترس از مردمان دیو ساز(سعدی)
مثال برای اغراق و تجسم : آه آتشناک ، اشک سیل آسا ، زبان آتشین :
میان گریه میخندم که چون شمع اندر این مجلس زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد
از مواردی که زیباسازی و اغراق از راه توصیف تقویت می شود و بعد اعلا می رسد تسنیق صفات یعنی پی هم آوردن چند صفت برای موصوفی واحد است بخصوص اگر این صفتها بدیع وتازه و دارای نقشهای شاعرانه دیگر هم باشند ، گیرائی آنها بنهایت درجه خواهد رسید .مثال :
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش چو حق برتو پاشد تو برخلق پاش (بوستان )
خدواند بخشنده دستگیر کریم خطا بخش پوزش پذیر ( بوستان ص۱۹)
جهانسوز و بیرحمت و خیره کش زتلخی رویش جهانی ترش(بوستان ص۳۶)
که تا من ترا دیده ام مرده ام خروشان و جوشان و آزده ام ( داستان سیاووش ، ص۲۰)
بسی سرخ وزرد و سیاه و بنفش از ایران به توران ببینی درفش
بدو گفت خورشید فش مهترا جهاندار و پیروز و افسونگرا ( همان کتاب : ص۱۴۱)
به گودرز گفت ای جهان پهلوان دلیر و سرافراز و روشن روان (همان ،ص۱۷۶)
چنانچه دیده می شود یکی از عوامل زیبایی شاهنامه و بوستان همان پی آوریهای دلاویز شانست که نمونه فراوانی از آنها را دراین مبحث می بینیم . این صنعت و صنایع دیگر در بوستان و غزلیات سعدی و حافظ زیبا تر آمده است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...