وای ترنم دلگیر چرخ خیاطی
و ای جدال روز و شب فرشها و جاروها
نمی توانستم، دیگر نمی توانستم
صدای پایم از انکار راه برمی خاست
ویأسم از صبوری روحم وسیع تر شده بود
و آن بهار، و آن وهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت با دلم می گفت:
“نگاه کن
تو هیچگاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی”
«وهم سبز»
و چنین است که او همه هستی خود را همچون آیه تاریکی می بیند و در پی آن، اندیشه زوال و بیهودگی و آنگاه مرگ ذهنش را لبریز می سازد:
من سردم است و می دانم
که از تمامی اوهام سرخ یک شقایق وحشی
جز چند قطره خون
چیزی به جا نخواهد ماند
مامثل مرده های هزاران هزار ساله به هم میرسیم و آنگاه
خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد
«ایمان بیاوریم…»
سرانجام، روز پایانی زندگانی فروغ (دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۴۵) فرارسید. در زندگی شیفته سرعت بود.:”فقط برای من مسئله سرعت مطرح بود. مثل این است که این سرعت جوابی به خفقان و خاموشی درون من میدهد و برای من تسکینی است. وقتی با سرعت پیش می روم نمی توانم به چیزی بیندیشم و همین را دوست دارم. حس می کنم که بار مسئولیت سنگینی از روی دوشم برداشته می شود. خودم را رها می کنم در آن جریانی که مرا با شتاب پیش می برد و این راه طی شدن، حالت نفس تازه کردن را برای من دارد.”(همان:۹۹)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

درساعت ۳ عصر، با سرعت به استودیو می رفت. هنگامی که ماشین دبستان شهریار قلهک به جلواو پیچید، برای جلوگیری از تصادف به راست راند و از جاده اصلی منحرف شد.ترمز شدیدی که فروغ کرده بود باعث شد که سرش به شیشه جلو برخورد کند. شدت ضربه به حدی بود که در اتومبیل باز شد و باعث پرتاب وی به بیرون شد و سرش به جدول خیابان خورد و شکست. اورا به بیمارستان بردند اما افسوس که دیگر کار از کاز گذشته بود
ودرظهر چهارشنبه ۲۶ بهمن، در حالی که باران می بارید و زمزمه ها و اشکها جاری است، تابوت او بر دوش دوستانش: احمد شاملو، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج، غلامحسین ساعدی و چند تای دیگر…به سمت خیابان گورستان ظهیرالدوله تشیع می شد. دانه های سفید برف از آسمان فرو می ریزد، سپیدتر از کفن او، اورا که سپید پوشیده است آرام در گور می نهند. زمین را و گورش را رنگ سپید برف پوشانده است. (جلالی:۷۱۷)
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد.
ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغهای تخیل
به داس های واژگون شده بیکار
و دانه های زندانی
نگاه کن که چه برفی می بارد
«ایمان بیاوریم ….»
آرزوی فروغ از زبان خودش: “آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آن‌ها با مردان است… من به رنج‌هایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان می‌برند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آن‌ها به کار می‌برم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیت‌های علمی هنری و اجتماعی زنان است.” ازمیان شعرای ایرانی معاصر، فریدون توللی را استاد خود می داند وبه اشعارفریدون مشیری علاقمند است وبه آن ایمان دارد. ازخواندن شعرهای حافظ لذت می برد. از میان نویسندگان وشعرای خارجی شارل بودلر، آندره ژید فرانسوی وامیل زولا را برتر می داند. (جلالی ۱۳۷۵، ۵۹)
۳-۲ بررسی آثار فروغ
۳-۲-۱ «اسیر»
نخستین مجموعه شعری فروغ در سال (۱۳۳۴ /۱۹۵۵) با مقدمه ای از شجاع الدین شفا منتشر شد و شامل ۴۴ قطعه می باشد، نشان گر حال و هوای زندگی در ایران است که شخص بایستی مقررات و سنن بی شمار اجتماعی را که شکل ظاهر به خود گرفته، ومفهوم اصلی خود را ازدست داده، رعایت کند. وی در این دفتر با پذیرش عشق، راهی برای فرار از زندان پیدا کرده، بامسئله‌ی غیرعقلی در خود مواجه می شود. او راهی برای فرار از آن عرضه می کند و می خواهد آن را با گذران در میان صحرا، سرکوفتن به سنگ کوهستنان وتن کوفتن به موج دریا گسترش دهد. (آژند:۱۳۶۳ ،۲۱۰)
شعرهایی که بیانگر مفاهیم فردی، دردمندیها وآرزوهای زنی عاشق است که از نیازها، خواسته‎ها و رنج دنیای محدود خود حکایت میکند. نوجوان در جامعه‎ای سنّتی است که عشق بها و شهامت سنّت شکنی داد
آری این منم که در دل سکوت شب
نامه‎های عاشقانه پاره میکنم
ای ستاره‎ها اگر به من مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره‎ میکنم
«ای ستاره ها از مجموعه اسیر»
در حقیقت این مجموعه، فریاد آزادیِ اسیری در بند است. فریاد و شکایت زنی گرفتار مسایل خانوادگی؛ زنی که شرایط نامساعد زندگی او را به تنگ آورده است.
آنچنان که نسبت به زنان پرداخته و حتّی به خود زنان هم معترض است که چرا این نوع نگاه را تحمل کرده است .
هیچ جز حسرت نباشد کار من
بخت بد، بیگانه‎ای شد یار من
بی گنه زنجیر بر پایم زدند
وای از این زندان محنت‎بار من
«راز من از مجموعه اسیر»
شعرهای مجموعه اسیر، بیشتر بر محور عشق می‎چرخد، همچنین مسایلی چون: اسارت، تنهایی، غم و مرگ، اما فضای شعر، تازه و دید شاعر نو است عاشقانه‎هایی که بی پروا و بی‎پرده به بیان احساسات شاعر می‎پردازند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...