مرحله سوم و پایانی ، برگزاری دومین کنفرانس بین المللی ، پایان دائمی منازعه بر اساس توافقنامه نهایی مرزی ، تعیین موقعیت بیت المقدس و سرنوشت مهاجران فلسطینی و شهرکهای یهودی نشین خواهد بود . [۱۵۲]
اسرائیل در پاسخی که در ۲۵ مه ۲۰۰۳ به نقشه راه داد هر گونه پیشرفت واگذاری یک مرحله صلح به مرحله دیگر را منوط به تحقق کامل اهداف آن مرحله کرد . در مرحله اول اسرائیل خواهان ایجاد امنیت کامل برای خودش شده و تا تحقق کامل این امنیت عبور از مرحله اول را غیر ممکن می داند . پس بنابراین هیچ گونه جدول زمانی مناط توجه نیست . همچنین زمانی اسرائیل به ایجاد یک رهبری جدید در تشکیلات فلسطینی علاقه مند است . اسرائیل ، فلسطین با مرزهای موقت و دارای نیروی پلیس را به رسمیت می شناسد پس بنابراین این کشور موقت فلسطینی فاقد هرگونه نیروی نظامی و یا امکان برقراری پیمان های نظامی با سایر کشورهاست . اسرائیل این طرح را یک طرح مستقل از ابتکارات و قطعنامه های قبلی می دانند ، که در آن نباید به سایر ابتکارات قبلی اشاره نمود . همچنین فلسطین باید اسرائیل را به عنوان یک کشور یهودی به رسمیت بشناسد و از بازگشت آوارگان صرف نظر کند . اصلاحات ساختاری در تشکیلات فلسطینی و نیز نحوه استقرار نیروهای بین المللی و ملاحظات امنیتی مواردی است که در پاسخ اسرائیل به نقشه راه آمده است .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۵ فلسطین بعد از عرفات
یاسر عرفات در نوامبر سال ۲۰۰۴ میلادی در گذشت . البته مرگ مشکوکی که به اعتقاد بسیاری بیشتر به یک ترور بود تا مرگ معمولی . بعد از وی با انتخاباتی که صورت گرفت محمود عباس معروف به ابومازون به ریاست تشکیلات خود گردان رسید . دوران وی را می توان دوران افول تشکیلات خود گردان دانست زیرا در این دوران بر اساس سوء مدیریت و قدرت رهبری وی فلسطینیان دچار انشقاق شدند . عباس به « سیمای اعتدال فلسطین » شهرت داشت و معمار اصلی موافقتنامه اسلو بود ، انتخاب او از حمایت قوی اسرائیل و ایالات متحده برخوردار بود . [۱۵۳]
محمود عباس بعد از انتخاب خود را متعهد به پیگیری موافقت نامه صلح نقشه راه می دید . البته باید به این نکته نیز توجه داشت که محمود عباس مسئولیت تشکیلاتی را به عهده می گرفت که هیچ گونه سر انجام مشخصی نداشت و مشکلات عدیده ای نیز اصل این تشکیلات را تهدید می کرد . بعد از انتخاب محمود عباس ، بر اساس انتخاباتی که در سال ۲۰۰۶ صورت گرفت حماس توانست اکثریت آراء را بدست آورد و همین موضوع منشأ اختلافات داخلی میان فلسطینیان شد . حماس با پیروزی در انتخابات توانست دولتی را به نخست وزیری اسماعیل هنیه تشکیل دهد ولی از آنجا که حماس اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد فشارهای بین المللی بر محمود عباس تشدید شد تا اسماعیل هنیه را از نخست وزیری بر کنار کند . محمود عباس از اختیارات خود استفاده کرد و اسماعیل هنیه را از نخست وزیری برکنار کرد ، ولی حماس این دستور را نپذیرفت و در نزاع داخلی که میان جنبش حماس و فتح در گرفت ، حماس جنبش فتح را از غزه بیرون کرد و اختیار غزه را در دست گرفت .
در ۲۵ ژوئن ۲۰۰۶ ، شبه نظامیان فلسطینی حملاتی را در نوار مرزی درون اسرائیل انجام دادند و یک سرباز جزء اسرائیلی به نام گلعاد شالیط را دستگیر کردند . اسرائیل در پاسخ به ربودن وی و موشک های قسام که از غزه پرتاب می شد ، حمله ای تمام عیار را در اواخر ژوئن ۲۰۰۶ به غزه ترتیب داد . نام رمز این عملیات اسرائیلی ها « آغاز باران تابستانی » بود که بیش از ۳۰۰ فلسطینی را کشت .[۱۵۴] در خلال این جنگ براساس گزارشات سازمان بین الملل از سلاح های نامتعارف و بمب های فسفری استفاده می کرد که باعث تلفات بسیاری شد . غیر معمول ترین سلاحی که اسرائیل از آن استفاده کرد باعث ذوب بدن هدف می شده است . این نکته به نقل از مدیر کل امداد رسانی وزارت بهداشت فلسطین دکتر حسین بیان شده است . با توجه به تراکم بالای جمعیتی غزه که آن را به متراکم ترین اجتماع بشری روی زمین تبدیل کرده است استفاده از بمب های خوشه ای نقض کامل حقوق بشر دوستانه و نیز پیمان منع استفاده از بمب خوشه ای اسلو است . زیرا با توجه به این تراکم جمعیت رعایت اصل تفکیک غیر قابل تصور است . در ضمن بین حملات موشکی فلسطین به اسرائیل و اسرائیل به فلسطین هیچ تناسبی وجود ندارد حال اینکه حملات اسرائیل تلفات بسیار زیادی را در پی دارد .
بعد از ۲۳ روز حمله به غزه اسرائیل به صورت یکجانبه اعلام آتش بس نمود و عنوان کرد که از نوار غزه خارج می شود . اسرائیل در این جنگ به دنبال ۲ هدف عمده بود : ۱- آزادی اسیر اسرائیلی که در دست حماس بود . ۲- از بین بردن جنبش حماس که به هیچ کدام از اهداف فوق دست پیدا نکرد . براساس آمار اداره آمار فلسطین بخش های زیر بنایی راه ها ، شبکه آبرسانی ، بهداشت و ارتباطات و انرژی مورد حمله قرار گرفت .
سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد : اسرائیل به طور عمدی مراکز بهداشتی را هدف قرار داده و این اقدام نقض آشکار قوانین بین اللملی است . در حملات ۲۳ روزه اسرائیل به نوار غزه بیش از ۱۳۰۰ نفر کشته و ۵۳۰۰ نفر نیز زخمی شدند .[۱۵۵]
ناگفته پیداست که هیچ کدام از قواعد حقوق بشر دوستانه در این جنگ مراعات نشده ، اصول ضرورت ، تفکیک و تناسب هیچ جایگاهی در اقدامات نظامی ارتش اسرائیل ندارد و شاهد این امر نیز تلفات بالای غیر نظامیان در این جنگ بیهوده بود . ۴۱۸ نفر از کشته شدگان طزف فلسطینی کودکان بودند و بنابر آمارها پنجاه درصد کودکان این منطقه دارای مشکلات روانی هستند که نیاز به درمان دارد . سرسختی عوامل تندرو هر دوطرف را می توان از عمده دلایل بروز این جنگ دانست .
۳-۶ نقش سازمانهای بین المللی در بحران فلسطین
نقش سازمانهای بین المللی در بحران فلسطین بسیار پر رنگ است می توان گفت سازمانهای بین المللی که از جامعه ملل تا کنون تشکیل شده اند دارای نفش موثری در بحران فوق داشته اند . جامعه ملل و سازمان ملل متحد نقش های مهمی در پیدایش ، کنترل و ارائه راه حل برای بحران فلسطین ایفا کرده اند . [۱۵۶]
۳-۶-۱ نقش جامعه ملل در بحران فلسطین
جامعه ملل بر اساس پیشنهاد ویلسون رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۲۰ آغاز به کار کرد و تا سال ۱۹۴۶ به کار خود ادامه داد .[۱۵۷] بعد از جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی و ایجاد جامعه ملل بود که نظام سر پرستی[۱۵۸] بر اساس میثاق جامعه ملل به وجود آمد هدف از ایجاد نظام سرپرستی پیشرفت و آزادی و استقلال مردمی بود که هنوز به مرحله ی رشد کافی برای تشکیل کشور مستقل نرسیده بودند .
اداره چنین سرزمین هایی به عهده کشورهای پیشرفته بود تا با در نظر گرفتن منافع ساکنان ، آن ها را برای مستقل شدن آماده سازند . اداره ی سرزمین فلسطین که بعد از تجزیه ی امپراطوری عثمانی هنوز به استقلال نرسیده بودند نیز به بریتانیا سپرده شد .
حقیقت آن است که بر اساس استراتژیک کلان خود در منطقه خاور میانه ، بریتانیا خود را متعهد به ایجاد یک کشور برای یهودیان بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی نمود . تعهدی مشابه به اعراب نیز داده شده بود تعهد به یهودیان در اشکال مختلف مثل اعلامیه بالفور و اعطای قیمومیت به بریتانیا در فلسطین به منصه ظهور رسید .[۱۵۹]
براساس نظام سرپرستی که در جامعه ملل وجود داشت کشورها بر اساس میزان رشد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به ۳ گروه تقسیم می شدند . گروه اول که به آن ها گروه A می گفتند از جهت میزان رشد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مردم رتبه ی اول را داشتند . این گروه را حتی می توان به عنوان اعضای موقت جامعه ملل مورد شناسائی قرار داد . فلسطین و مناطقی که از امپراطوری عثمانی جدا شده بودند در این دسته بودند . بر اساس ماده ی ۲۲ میثاق جامعه ملل فلسطین تحت سرپرستی بریتانیا در آمد و منشور آن نیز تدوین شد در ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۲ نیز رسما بریتانیا سرپرستی فلسطین را به عهده گرفت . اما طبق مقررات ماده ۲۲ میثاق جامعه ملل درست است که فلسطین در آن زمان فاقد حاکمیت بود ولی در همان حال بسیاری از کشورهای که در جامعه ملل بودند از لحاظ سطح فرهنگی ، اجتماعی ، و سیاسی بالاتر بودند ولی با این حال هم به نظام سرپرستی سپرده شد .
در طول این دوره بحران عمدتا بر روی موضوع مهاجرت یهودیان به فلسطین و مقاومت فلسطینی ها در این خصوص و نیز تهیه گزارش از درگیری های یهودیان و فلسطینی ها در مناطق مختلف که در اثر اسکان یهودیان در شهرک ها و گرفتن اراضی فلسطینی ها می داد متمرکز شده بود . قیمومیت فلسطین امکان وضع قوانین و مقررات لازم را برای ایجاد یک کشور جدید با هویت یهودی به بریتانیا داده بود . [۱۶۰]
مشکل فلسطین در هنگام حیات جامعه ی ملل وجود داشت و تا پایان آن هم به همان صورت ادامه پیدا کرد تا اینکه بعد از جنگ جهانی دوم و انحلال جامعه ملل این قضیه به سازمان ملل متحد انتقال پیدا کرد .
۳-۶-۲ نقش سازمان ملل متحد در بحران فلسطین
گر چه سازمان ملل بحران فلسطین را به ارث برد و راه حل ایجاد دو کشور نیز از سوی قدرتهای بزرگ در این سازمان مطرح گردید ، اما سازمان ملل به ویژه بعد از شروع اولین جنگ اعراب اسرائیل نقش اساسی در قبال بحران فلسطین ایفا کرد . بعد از جنگ جهانی دوم و اعلام بریتانیا برخاتمه ی نظام سرپرستی ، اسرائیل اعلام موجودیت کرد و کشور های غربی و شرقی نیز به سرعت کشور اسرائیل را مورد شناسائی قرار دادند و مشکل فلسطین ابعاد پیچیده تری را به خود گرفت . [۱۶۱]
از ابتدای آغاز به کار خود سازمان ملل ، از طریق تصویب قطعنامه هایی در مجمع عمومی و شورای امنیت ، برگزاری جلسات نشست ، صدور بیانیه واعزام مقامات و مأمورین خود به منطقه خاورمیانه جهت کمک به کسانی که از درگیری ها آسیب دیده بودند ، برقراری صلح بین طرفهای درگیر و یافتن راه ها و ابزار های لازم برای کنترل اوضاع متشنج منطقه ، نقش خود را ایفا کرده است . همان طور که روشن است و در این تحقیق نشان داده خواهد شد نقشی که مجمع عمومی سازمان ملل داشته با آنچه که شورای امنیت این سازمان داشته بسیار متفاوت است . اما هیچ یک از این تلاشهای روز افزون قادر به کاهش روند رو به وخامت بحران در طول شصت ساله اخیر نشده اند .
از ابتدای آغاز به کار سازمان ملل متحد ، این سازمان خود را در فلسطین دخیل می دانسته و با دخالت شورای امنیت و مجمع عمومی و برگزاری جلسات و صدور بیانیه و اعزام مامورین حافظ صلح نقش فعالی را در فلسطین ایفاء کرده است .
شناسایی نهضت های آزادی بخش از سوی سازمان بین المللی برای اولین در سال ۱۹۷۱ در مجمع مطرح شد . مجمع طی قطعنامه موضوع شناسایی چنین نهضت هایی را به سازمان منطقه ای محول نمود و سپس در سال ۱۹۷۲ مجمع طی قطعنامه ی ۲۹۱۸ تشخیص اینکه نهضت های آزادی بخش واجد شرایط لازم برای کسب شخصیت بین المللی هستند یا خیر را به سازمان منطقه ای از جمله اتحادیه ی عرب واگذار نمود . کنفرانس سران کشورهای اتحادیه عرب در سال ۱۹۷۴ در مراکش سازمان آزادی بخش فلسطین را مورد شناسایی قرار دادند .[۱۶۲]
در مورد فلسطین نقش سازمان ملل نه تنها مذاکره و تشویق طرفین درگیری به صلح یافتن راه حل منطقی بوده ، بلکه سازمان ملل و ارگان های مختلف با تصویب و قطعنامه ها و ابزار رأی های بسیاری خود را در این قضیه دخیل دانسته اند . مجمع عمومی سازمان ملل و شورای امنیت دو ارگان پر کار سازمان ملل در ارتباط با فلسطین بوده اند . البته با توجه به کارکرد هر کدام از این دو ارگان ، مشخص میشود که مجمع عمومی با دید وسیع تری به فلسطین نگاه می کند و در عوض تلاش های شورای امنیت سازمان ملل بیشتر معطوف به حفظ صلح است که طبیعی است .
شاید هیچ موضوعی همچون فلسطین و مخاصمه اعراب و اسرائیل توجه سازمان ملل را به خود معطوف نداشته است . از سال ۱۹۴۷ ، هر مرحله ای از بحران ، در گزارش ها و قطعنامه های سازمان مورد بحث قرار می گرفت . این گزارش ها و قطعنامه ها ، نه تنها به بیان وضعیت وقایع پرداخته ، بلکه در مواردی ، شکل دهنده وقایع نیز بوده است . تا نیمه سال ۱۹۸۷ ، شورای امنیت حدود ۶۰۰ قطعنامه را به تصویب رسانده است. از این تعداد ، نزدیک به ۲۰۰ قطعنامه ، به همه ابعاد مناقشه اعراب و اسرائیل پرداخته است . از این گذشته ، تعدادی از مباحث سالیانه مجمع عمومی و اجلاس اضطراری آن به همین موضوع اختصاص داشته است .[۱۶۳] قطعنامه های صادره تا سال ۲۰۰۶ که تعداد قطعنامه ها به ۷۷۶ خواهد رسید . تعداد این قطعنامه ها در سال های اخیر افزایش یافته و به متوسط ۳۰ قطعنامه در سال بالغ گردیده است . براساس تحقیق دانشگاه کاتانیا که این قطعنامه ها را براساس عناوین و ماهیت آنها مورد بررسی و دسته بندی قرار داده ، قبل از جنگ شش روزه اغلب قطعنامه ها در مورد آوارگان فلسطینی بودند ، اما بعد از این جنگ که می توان آن را یک نقطه عطف در نوع برخورد سازمان ملل در قبال مسئله فلسطین دانست ، مشکل فلسطین به عنوان یک موضوع تعیین سرنوشت مورد ارزیابی قرار گرفت . [۱۶۴]
اما بعد از سال ۱۹۶۷ بود که بیشتر به موضوع فلسطین به عنوان یک کشور مستقل مورد توجه قرار گرفته است . مجمع عمومی سازمان ملل نوزده مورد و جهت را در فلسطین برجسته دانسته و در مورد آن قطعنامه صادر کرده است . که با توجه به اهداف مجمع عمومی موضوع آوارگان بیشترین تعداد را به خود اختصاص داده و حدود ۲۰ در صد از کل قطعنامه ها به این امر مختص شده است . البته در نگاهی دقیق تر به قطعنامه های مجمع عمومی این نکته استنباط می شود که فرایند صلح خاورمیانه با توجه به اهمیت بسیار بالایی که دارد کمتر مورد توجه قرار گرفته است و این شاید به خاطر شرایط ویژه ی مجمع عمومی سازمان و جو سیاسی حاکم بر آن است .
البته بعد از سال ۱۹۹۶ بود که دوباره رشد محسوسی را در صدور قطعنامه ها می بینیم و البته در سال های بعد از ۱۹۹۶ بیشتر قطعنامه های صادره توسط مجمع عمومی به موضوع تحریکات اسرائیل و بیت المقدس معطوف بوده اند . البته مسائل حقوق بشری نیز سهم خود را در این بین دارند و یکی از عوامل رشد میزان قطعنامه ها عدم توجه اسرائیل به حقوق بشر در سرزمین اشغالی است .
با بررسی قطعنامه ها مشخص می شود که بیشترین تعداد قطعنامه های عمومی به موضوع آوارگان فلسطینی و تحریکات اسرائیل و مسئله فلسطین است و نیز کمترین توجه مجمع عمومی به موضوعات کلی مانند جنگ و فرایند صلح خاورمیانه مربوط می شوند . تکرار و تصویب چند باره ی قطعنامه های مجمع در مورد موضوعات خاص این نکته را نیز نشان می دهد که موضوعات حل نشده باقی مانده اند و هر بار فقط قطعنامه ای صادر می شود بدون اینکه بحران حل شود البته مسئولیت مجمع عمومی در قضیه فلسطین از نظام سرپرستی و نیز قطعنامه ی ۱۸۱ نشأت می گیرد که مسئولیت مجمع به این عنوان شرح داده شده است : “یک مسئولیت دائم درباره ی مسئله ی فلسطین تا زمانی که این مسئله در تمامی ابعادش مطابق حقوق بین الملل به نحو رضایت بخشی حل شود . ” [۱۶۵]
در مورد صدور قطعنامه ها توسط مجمع عمومی سازمان ملل باید این نکته را در ذهن داشت که این تصمیمات از وظایف مجمع عمومی سازمان ملل متحد می باشد . زیرا در ماده ی ۱۰ منشور سازمان ملل متحد به مجمع عمومی صلاحیت بررسی هر مساله یا امری را که در حدود منشور سازمان ملل متحد مربوط به اختیارات و وظایف هر یک از رکن های مقرر در منشور باشد را می دهد و بعلاوه بند ۲ ماده ی ۱۱ منشور سازمان ملل متحد بررسی هر مسئله ی مربوط به حفظ صلح و امنیت بین المللی که از سوی اعضای ملل متحد به مجمع عمومی ارجاع می شود را در صلاحیت آن مرجع قرار می دهد که بنابر این مجمع عمومی سازمان ملل می تواند در هر مورد توصیه هایی بنماید .
البته درست است که بیانیه ها و قطعنامه های سازمان ملل متحد بیشتر جنبه ی ارشادی دارند و الزام آوری کمتری در آن ها دیده می شوند ولی از این جهت که تمام کشورهای جهان عضو مجمع عمومی هستند و در آن حق رأی دارند . بیانیه ها و قطع نامه های مجمع عمومی نشان دهنده ی خواست جهانی در موردی خاص است جمعی مورد بررسی قرار می دهند . [۱۶۶]
در مورد فلسطین می توان گفت که فلسطینیان نتوانستند با کمک مجامع بین الملل و قدرتهای جهانی ، از جمله سازمان ملل متحد ، حتی به کوچکترین خواسته خود که طرح تقسیم فلسطین بود دست یابند .[۱۶۷]
۳-۶-۳ نقش شورای امنیت در فلسطین
شورای امنیت سازمان ملل مسئولیت حفظ صلح و امنیت بین المللی را به عهده دارد . این شورا دارای ۱۵ عضو است که پنج عضو دائم آن دارای حق وتو هستند . [۱۶۸]با توجه به کارکرد این شورا در مورد حفظ صلح و نیز توصیه طرق مسالمت آمیز حل اختلاف ، این شورا در مورد فلسطین نیز اقدامات فراوانی را انجام داده است . شورای امنیت با تصویب قطعنامه های فراوان و نیز ارجاع مسائل مربوط به فلسطین به آژانس های مختلف سازمان وظایف خود را در قبال فلسطین به اجرا در آورده است . بعد از شناسایی نهضت آزادی بخش فلسطین در سال ۱۹۷۴ ، شورای امنیت طی قطعنامه ی ۳۲۳۷ سال ۱۹۷۴ از سازمان آزادی بخش فلسطین خواست تا به عنوان ناظر در جلساتی که مربوط به مساله فلسطین است شرکت کند . شورای امنیت سازمان ملل بیش از ۲۸۴ قطعنامه را بین سال های ۱۹۴۸ تا ۲۰۰۶ میلادی صادر کرده است که البته در این بین باید به استفاده از حق وتوی آمریکا در جلوگیری از قطعنامه بر علیه اسرائیل توجه شود . با این حال علی رغم نقش فعال ایالات متحده ی آمریکا در جلوگیری از تهیه پیش نویس و تصویب قطع نامه علیه اسرائیل به طور متوسط سالانه هفت قطعنامه به تصویب رسیده است . این قطع نامه ها از آژانس های مختلف سازمان ملل خواسته اند تا در قبال ابعاد مختلف بحران فلسطین فعال باشند . اما باید گفت که پیش نویس بسیاری از این قطع نامه ها که آماده ی رأی گیری بودند در اثر وتوی آمریکا فرصت تصویب پیدا نکرد . آمار قطعنامه های وتو شده طی ۶۰ سال اخیر در خصوص فلسطین تعداد سالیانه چهار قطع نامه را نشان می دهد . که اغلب این قطعنامه های وتو شده اسرائیل را به خاطر نقض حقوق بشر یا دیگر موضوعاتی که به رفتار تجاوز کارانه اسرائیل مربوط می شوند محکوم ساخته بودند . که این خود نقض حقوق بین الملل و حمایت آمریکا از اسرائیل به وسیله استفاده از حق وتو نیز در کار شورای امنیت وقفه ایجاد می کرده است که آن عبارت بود از اخلال در جریان تهیه پیش نویس قطعنامه ها و بیانیه هایی که به نوعی تحرکات اسرائیل را محکوم می کند که تعداد این قطع نامه ها بسیار زیاد است ولی به علت عدم وجود آمار دقیق از ذکر آنها خودداری می شود . تحقیقی که از سوی دانشگاه کاتانیا در مورد نقش سازمان ملل در بحران فلسطین در مورد کارکرد شورای امنیت می افزاید :” تاریخ و اهداف شورای امنیت سازمان ملل متحد با مجمع عمومی بسیار متفاوت است . از سال ۱۹۴۶ تا سال ۲۰۰۲ شورا ۲۴۵ قطعنامه در مورد بحران اعراب و اسرائیل تصویب کرده است بنابر نوع فعالیت و دوره ی زمانی می توان این قطعنامه ها را شامل ۳ مرحله زمانی دانست :
مرحله اول از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۷۷ که شورای امنیت ۸۹ قطعنامه تصویب نموده که تقریبا نیمی از آن ها مربوط به جنگ های میان اعراب و اسرائیل و سعی در پایان آن داشته است . در این دوره فعالیت شورای امنیت در سطح پایینی قرار داشته است و کارکرد آن بیشتر مربوط به ترک مخاصمه می شده است .
مرحله دوم شامل سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۰ می شود که فعالیت شورای امنیت به واسطه ی جنگ لبنان افزایش داشته است و جنگ لبنان موضوع ۵۶ قطعنامه از ۹۷ قطعنامه [۱۶۹]صادره در این دوران را نشان می دهد . و مرحله ی سوم که از سال ۱۹۹۰تا۲۰۰۲ می شود که مجموعا ۵۹ قطعنامه به تصویب رسیده است . البته در نگاه اول افزایش تعداد این قطعنامه ها با توجه به فرایند صلح عجیب به نظر می رسد ولی با نگاه دقیق مشخص می شود که شورای امنیت برای اینکه ابتکار عمل را در دست داشته باشد اقدام به صدور قطعنامه های فراوان کرده است . تعداد نیمی از این قطعنامه ها مربوط به عملیات اجرائی نیروهای سازمان ملل و یونیفل هستند و مابقی آن مربوط به خاورمیانه و اوضاع و احوال فلسطین و اسرائیل است . دو قطعنامه ۳۳۸ ،۲۲ اکتبر۱۹۷۳ و به ویژه قطعنامه ی مهم نوامبر۱۹۶۷ که بعد از جنگ ۱۹۶۷ صادر شده اند نیز جزء قطع نامه های اخیر شورای امنیت هستند . این دو قطعنامه حاوی اصولی هستند که به نظر شورای امنیت بر اساس آنها « صلحی عادلانه وپایدار در خاورمیانه » استقرار خواهد یافت . اصول مورد استدلال شورای امنیت عبارتند از : عقب نشینی نیروهای مسلح اسرائیل از سرزمین هایی که در مناقشات ۱۹۶۷ به اشغال درآمده است از دیدگاه بین المللی سرزمین هایی که در بعد از سال ۱۹۶۷ به تصرف اسرائیل اراضی اشغالی است و باید تخلیه شود .
پایان دادن به تمام ادعاهای دولت متخاصم و اعتراف و احترام به حاکمیت ، تمامیت اراضی و استقلال سیاسی هر کشور در منطقه و حق زندگی با صلح و امنیت در مرزهای شناخته شده و آزاد از هرگونه تهدید یا اعمال زور شورای امنیت در سال ۱۹۸۷ قطعنامه ۶۰۵ را تصویب کرد تا به موجب آن فلسطین به عنوان یک ملت و کرانه غربی و نوار غزه به عنوان آن شناخته می شود .
همان طورکه اشاره شد روند صدور قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل متحد و شورای امنیت دارای شیب صعودی است وهمین موضوع افزایش اهمیت قضیه فلسطین در سطح جهان را نشان می دهد .
البته طرز برخورد مجمع عمومی سازمان ملل وشورای امنیت در برخورد با مسائل فلسطین کمی تفاوت دارد و این تفاوت در کارکرد و سازکار این دو نهاد بین المللی است . از نظر کارکرد وظایف این دونهاد با هم متفاوت به این معنی که دیدگاه مجمع عمومی نسبت به مسائل مطروحه کلی تر و دارای وسعت بیشتری است و تقریبا در تمام موضوعات می تواند به ابراز نظر بپردازد ولی شورای امنیت تنها در مورد مسائل مربوط به صلح و امنیت و مسائل مربوط به آن به اظهارنظر می پردازد از طرف دیگر با توجه به اینکه در شورای امنیت حق وتو وجود دارد بسیاری قطعنامه ها مجال پیدا نمی کنند که تنها در مسئله فلسطین این قطعنامه ها به ۵۵ عدد می رسد که ۴۱ قطعنامه را آمریکا وتو کرده است . همان طور که دیده شد سازمان ملل متحد و ارگان های آن همواره با مسئله ی فلسطین درگیر بوده اند و عملکرد این ارگان ها در طول زمان افزایش یافته است . بخصوص از سال ۱۹۹۶ تا کنون که با رکورد مذاکرات و حملات اسرائیل به لبنان و نوار غزه تلاش مضاعف بین المللی برای پایان دادن به اوضاع وخیم این منطقه صورت گرفته است . در قطعنامه های اولیه سازمان ملل متحد از اسرائیل خواسته شده است که نسبت به بازگشت و یا اعطای غرامت به هفتصد و پنجاه هزار فلسطینی اقدام کند و یا به آن ها حق بازگشت بدهد و نیز از اعلام بیت المقدس به عنوان پایتخت دست برداشته و بر طبق قطعنامه ۱۸۱ آن را یک منطقه ی بین المللی بودن این منطقه نیست .
به جز موضوعات اصلی که شامل آوارگان – بیت المقدس و مرزها و تشکیل دولت فلسطینی می شود . بیشترین موضوعات مورد توجه قطعنامه های سازمان ملل علیه اسرائیل – حملات غیرقانونی اسرائیل علیه همسایگان ، نقض حقوق بشر در مورد فلسطینی ها شامل اخراج ، تخریب منازل و تنبیه های دسته جمعی مصادره زمین های فلسطینی ، احداث غیر قانونی شهرک های یهودی نشین و عدم توجه به منشور ملل متحد و کنوانسیون چهارم ژنو ۱۹۴۹ در مورد حمایت از حقوق شهروندی در زمان جنگ بوده است .
کارکرد سازمان های بین المللی در قبال اسرائیل از کمیت زیادی برخوردار است ولی بدلیل اینکه اسرائیل حاضر به عمل کردن به آنها نیست دارای منشأ اثر کمی بوده است . زیرا در مورد تصمیمات و قطعنامه هایی که جنبه ی ارشادی و فاقد الزام آوری هستند اصولا اسرائیل هیچ توجهی به آنها نمی کند و در مورد تصمیمات وقطعنامه هایی که دارای الزام آوری وضمانت اجرا هستند ، امریکا به کمک اسرائیل می آید و نمی گذارد که پروسه ی تکمیل آن شکل می گیرد و از طرف دیگر این قطعنامه ها و اقدامات سازمان های بین المللی نتوانسته که نیازها و توقعات مردم فلسطین را برآورده سازد که وخامت بیشتر اوضاع و نیز انتفاضه نیز نتایج همین کارکرد ناقص است.[۱۷۰]
۳-۶-۴-نقش دیوان بین المللی دادگستری
بارزترین نقش دیوان و همکاری میان دیوان بین المللی دادگستری و مجمع عمومی سازمان ملل در قضیه فلسطین را می توان در ارائه نظریه مشورتی در مورد دیوار حائل دانست . مجمع عمومی بنابر قطعنامه ES-10114 از دیوان بین المللی دادگستری تقاضای نظر مشورتی در مورد دیوار حائل را نمود . اسرائیل هم به صلاحیت این سازمان بین المللی وهم به اصل موضوع ایراداتی را وارد کرد و ساخت دیوار حائل را براساس ضرورت های جنگی موضوع ماده ی ۲۳ ( g ) این مقررات ونیز قطعنامه های ۱۳۶۸ و ۱۳۷۳ و نیز ماده ی ۵۱ منشور ملل متحد « حق ذاتی دفاع از خود » تفسیر می کرد که دیوان براساس ابتدا بر اساس آئین دادرسی خود ابتدا به احراز صلاحیت خود در این قضیه پرداخت و این بر اساس بند یک ماده ی ۹۶ منشور سازمان ملل و نیز بند یک ماده ۶۵ اساسنامه دیوان ، خود را در این قضیه دارای صلاحیت دانست . رسیدگی به قضیه دیوار حائل از این نظر دارای اهمیت است که می تواند یک عرف جدید که تطابق بیشتری با مفهوم حقوق بین المللی دارد ایجاد کند . از این رو کشورهای بزرگ با ایجاد این رویه مخالف بودند . دیوان بین المللی دادگستری به صورت کاملا جامع به موضوع پرداخت و در نظری مبسوط ساخت دیوار را باعث تعرض به زندگی خصوصی و کوچ اجباری و از بین بردن عبور و مرور آزادانه و غیره را از مردم فلسطین سلب کرده است که در فصول آتی به آن خواهیم پرداخت .
۳-۶-۵ تلاش های بین المللی در مورد فلسطین
بی ترید در مورد اقدامات انجام شده در برقراری صلح و آرامش در خاورمیانه نمی توان شکل خاصی در نظر گرفت . اما براساس مرجعی که این را پیشنهاد می دهد می توان این پیشنهادات را به ۳ گروه طبقه بندی کرد . دسته ی اول پیشنهاداتی هستند که توسط کشورهای عربی داده شده اند و مبتنی بر راه حل هایی که متضمن صلح و امنیت برای کشورهای منطقه ، ترک مناطق اشغالی توسط اسرائیل ، بازگشت آوارگان و مخصوصا قطع شهرک سازی ها در فلسطین است .
دسته دوم ابتکاراتی هستند که توسط اسرائیل[۱۷۱] پیشنهاد شده و در آن تأکید بر حفظ وضعیت جاریه و در آن نوعی امتیازدهی به فلسطینیان وجود دارد به شرطی که آنها دست از اقدامات خشونت آمیز بردارند و موجودیت اسرائیل را به عنوان یک کشور یهودی به رسمیت بشناسند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...