۴.۵.۴. شایسته سالارى
براى دستیابى به آرمان­ها­، ضروری است مناصب بر اساس لیاقت و شایستگى تقسیم شود و مسؤولان و کارگزاران حکومت، با­کفایت­ترین و خدمت­گزارترین افراد باشند. چنین حکومتى، به آرمان­هاى خود سریع­تر دست مى­یابد. از نظر امام على ×، در صورتى که افراد شایسته تر برای بر­عهده­گرفتن مسئولیت ­ها وجود داشته­باشد، افراد دارای شایستگی کمتر و یا بی­لیاقت، حق ندارند خود را مقدم کنند. پیامبر| مى­فرماید:

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«من تقدم على قوم من المسلمین و هو یَرى اَنَّ فیهم مَن هو اَفضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمین»[۲۳۵]
هر کس خود را بر دیگر مسلمانان مقدم کند در حالى که در میان آن­ها افراد شایسته ترى وجود دارد، به خدا و پیامبر و مسلمانان خیانت کرده است.
امام علی × در عهدنامه مالک، در باره استخدام کارمندان بر پایه شایستگی­­ها این چنین توصیه مى نمایند:
«ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاهً وَ أَثَرَهً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیَانَهِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَهِ وَ الْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَهِ وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَهِ[۲۳۶]
آن گاه درامور کارگزارانت بنگر وآنان را پس از آزمایش به کار بگمار،واز روی میل شخصی و خود­رأیی به ولایت مگمار، که این دو چیز، جامع همۀ شاخه­ های ستم و خیانت است. و از میان آنان کسانی را که باتجربه و باحیا هستند بجوی، کسانی که از خاندان­های اصیل و شایسته و دارای سابقۀ درخشان در اسلام باشند.
بدیهى است کفایت و شایستگى کارگزاران حکومت باعث جلب اعتماد و همکارى صمیمانه مردم با حکومت خواهد گردید و بدین ترتیب تعامل مستحکم و مترقى حکومت و مردم، زمینه بالندگى و رشد اجتماع و ثبات بیشتر حکومت را سبب خواهدشد و مردم را به سوى آرمان­هاى متعالى رهنمون خواهد ساخت.
۴.۶.۴. اصلاح جامعه اسلامی
در فرهنگ اسلامی ما، برای ساختن، یک جامعه آرمانی نیاز به اصلاح جامعه امری ضروری است. لذا، امام على × در توصیه­ای لازمۀ اصلاح جامعه را در اصلاح رابطۀ مردم با حکومت بیان می­نمایند. ایشان این رابطه را، مانند رابطۀ پدر و فرزندى دانسته، در سفارشی به مالک اشتر این نوع رابطه آرمانى، این­گونه توصیف می­نمایند:
«ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا یَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا»[۲۳۷]
آن­گاه چنان به کار آنان رسیدگی کن که پدر و مادر به کار فرزند خود رسیدگی می­ کنند.
امام علی × در بیان رابطۀ مردم با رهبر جامعه ـ حکومت ـ را همانند پدر و مادر می­داند که، به کارهاى آن­ها و آن­چه مربوط به مصلحت آن­هاست، رسیدگى می­ کند، از این­رو، می­توان­گفت که این سخن، کنایه از نهایت مهربانى نسبت به آن­هاست.[۲۳۸]
از سوی دیگر، برای اصلاح جامعه، رابطۀ بین حاکم و مردم در نهج­البلاغه یک­سویه نمی ­باشد. ازاین روی ایشان در جنگ صفین، در مورد رعایت حقوق مردم و رهبر نسبت به یکدیگر، خطاب به یارانش می­فرمایند:
«.. فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّهُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاهِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاهُ إِلَّا بِاسْتِقَامَهِ الرَّعِیَّهِ فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّهُ إِلَى الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ …»[۲۳۹]
…از این رو نه افراد رعیت بدون درستی و خوش­رفتاری فرمانروایان سامان می­یابند و نه فرمانروایان بدون استقامت و پایمردی رعیت موفق به اجرای امور می­شوند. پس هرگاه رعیت حق فرمانروا را گزارد و فرمانروا نیز حق رعیت را داد، حق میان آن­ها عزت یابد و برنامه های دین عملی شود…
امام علی × در این قسمت از سخنان خود امورى را که لازمۀ حقوق متقابل والى بر رعیت و عکس آن است، که به­واسطه رعایت این حقوق توسط طرفین زمینه ظهور جامعۀ آرمانی به ­وجود می ­آید، چنین بیان می­فرمایند:
در صورتى که هر یک از دو طرف وظیفۀ خود را انجام دهند، این حقوق باعث الفت و مهربانیشان مى‏شود و ما بارها در گذشته یادآور شده‏ایم که بزرگ­ترین هدف صاحب شریعت ایجاد الفت و مهربانى است و هدف از اجتماع مردم براى نماز که شبانه­روز پنج مرتبه در مساجد و هفته‏اى یک بار در روز جمعه و سالى دوبار در دو عید فطر و قربان برپا مى‏شود نیز به ­وجود­آوردن پیوند الفت و مهربانى در میان افراد است و از طرفى عمل کردن به حق و عدالت و گرد آمدن براى پیروى از رهبر و زمام­دار عادل، خود از علل و موجبات انس و الفت و دوستى و محبت در راه خداست، و این باعث مى‏شود که مردم همانند یک تن شوند که به مصالح خودآگاه و به آن عمل مى‏کند و مفاسد خویش را مى‏شناسد و از آن دورى مى‏جوید.
دومین فایده و ویژگى حقوق متقابل زمامدار و رعیت آن است که خداوند آن را مایه عزت و سر بلندى دین و مسلمانان قرار داده است، و روشن است که هر گاه اجتماع، سبب الفت و محبت شود، باعث بزرگى و قوّت و مغلوبیت دشمنان و اعزاز و احترام دین نیز خواهد بود، در این مورد امام علی × تاکید فراوان دارد که خیر و صلاح رعیت وابسته به خیر و صلاح فرمانرواست، و این امرى است که کلیه عقول آن را مى‏پذیرند و تمام اندیشه‏هاى حقیقت­جو با آن موافقند، چنان که گویند: «هر گاه فرمانده استقامت و استوارى داشته باشد، رعیت هم در رستگارى و هدایت خواهند بود و شاعرى چنین گوید: «تا وقتى جامعه اهل صلاح و سداد باشند، امور را به فرمانروایان صالح و نیکوکار واگذار خواهند کرد. ولى اگر از حق رو گردان شوند رهبرى آنان به دست اشخاص بد، و ناشایست خواهد افتاد.» و نیز بیان فرموده است که صلاح حال فرمانروایان هم وابسته به صلاح حال مردم و پیروى آن­ها از زمامدارشان است و بر عکس تباهى روزگار آنان نیز بستگى به مخالفتشان با رأى والى دارد؛ پس موقعى که هر دو طرف حقوق متقابل خود را درست ادا کنند، حق میان ایشان عزّت پیدا خواهدکرد، مخالفى براى آن وجود نخواهدداشت.
فایدۀ سوم حقوق متقابل والى و فرمانروا بر پایى راه و روش­هاى دین به وسیله پا فشارى در قوانین دین و عمل به آن­هاست.
فایدۀ چهارم: آن­جا که شایسته عدل و مقام دادگسترى است آن­چنان به عدالت گراید که از جور و ستم­گرى نشانى در آن نباشد.
آداب و سنن بدون کم­ترین انحرافى در جهت و مسیر خود به جریان خواهدافتاد.
درباره فایدۀ ششم امام مى‏فرماید: «زمان، زمان صلاح مى‏شود.» شارح در مقام شرح مى‏گوی نسبت دادن صلاح به زمان، از باب مجاز است؛ زیرا صلاح در حقیقت به مردم زمان و نظم و هماهنگى کارهاى دنیوى و اخروى آنان برمى‏گردد و چون زمان ظرف وقوع تمام این­هاست و زمان از عواملى است که صلاح و فساد را مهیّا مى‏کند آن را گاهى به صلاح و زمانى به فساد متّصف مى‏کند.
آخرین فایده امیدوارى براى بقاى آن حکومت زیاد شده و برعکس، طمع دشمنان و امید آنان به نابودى و فساد حکومت، به یأس و نومیدى مبدّل مى‏شود.[۲۴۰]
در نتیجه، امام علی × اصلاح مردم یک جامعه در گرو اصلاح حاکمان آن جامعه می­باشد. و حاکمان اصلاح نمی­شوند مگر با درستکاری مردم؛ زیرا آن­چه که سبب به­وجودآمدن اتحاد و انسجام درجامعه می­ شود، تداوم و بقای آن­ها را رقم می­زند، رعایت حقوق حاکم از سوی مردم و پرداخت حقوق مردم از جانب زمامدار است. از این رو، حضرت علی × به عنوان زمام­دار در مدت کوتاه حکومتشان، در راه تحقق این مهم ـ وحدت اسلامی ـ بسیار کوشیده و مسیر رسیدن به این آرمان را برای زمام­داران حقیقت­جو ترسیم نموده ­است.
۴.۴.۷.خنثی سازی فتنه ها و شبهه ها
از جمله راهکارهای ارائه ­شده در نهج­البلاغه شریف که زمامدار می ­تواند با به کارگیری آن در دستیابی به اتحاد و انسجام در جامعه اسلامی توفیق یابد، راه رسیدن به آرمان­ها را هموار سازد، این است که با هوشیاری و خرد ورزی توطئه­ها، فتنه­ها و شبیخون­ها را شناسایی کند و پیش از بروز هرگونه رویداد ناگوار، به نحوی شایسته به خنثی سازی آن­ها اقدام نماید.
حضرت علی × هنگامى که شنید، بنى امیه او را متهم به کشتن عثمان نموده‏اند به شیوه­ای هوشمندانه، با فتنۀ زمان خود ـ خونخواهی عثمان ـ رو به رو می­ شود و با توجه دادن فتنه­گران به «قرآن»، یکی از مهم­ترین مبانی اتحاد اسلامی، خطاب به آنان می­فرماید:
«أَوَ لَمْ یَنْهَ بَنِی أُمَیَّهَ عِلْمُهَا بِی عَنْ قَرْفِی أَ وَ مَا وَزَعَ الْجُهَّالَ سَابِقَتِی عَنْ تُهَمَتِی وَ لَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِی ….. وَ عَلَى کِتَابِ اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ»[۲۴۱]
آیا آگاهی بنی امیه از بی گناهی من،آنان را از عیب جویی من باز نداشت؟ آیا سابقه روشن من، نادانان را از تهمت به من دور نساخت؟البته زبان پند خداوند به آنان شیوا تر از زبان من است…. حوادث مبهم بر کتاب خدا عرضه شوند.
امام علی × در ابتدای جمله، به صورت استفهامی سوال می­نمایند که چرا بنى امیّه از تهمت زدن آن حضرت دربارۀ قتل عثمان دست بر نمى‏دارند با وجودى که پایبندى آن بزرگوار را به دیانت و برکنارى وى را از ریختن خون مطلق مسلمین مى‏دانند چه رسد به خون عثمان که به ظاهر هر خلیفه مسلمان­ها و داماد پیامبر | بوده ­است.
استفهام و پرسش را به صورت انکار آورده‏اند. گویا این اتهام را از آن­ها بدور دانسته و از چنین نسبتى که به وى داده شده است تعجب مى‏نماید.
امام علی × به این دلیل بنى امیّه را نادان دانسته­است، که آن­ها به­خوبى سابقۀ آن حضرت را در اسلام و به دور بودن وى را از قتل عثمان مى‏دانستند و در عین حال کشتن خلیفه را به وى نسبت مى‏دادند…
در مورد گفتار روایتى از امام علی × نقل شده است، که از آن بزرگوار در مورد قتل عثمان سؤال شد. در پاسخ فرمودند: «خدا عثمان را کشت و من با او بودم.» در مورد عمل و رفتار به هنگام کشته­شدن عثمان امام علی × از خانه خارج نشد، از ظاهر این روایت و بیرون نیامدن حضرت از خانه‏اش فهمیده مى‏شود که در قتل عثمان دست داشته است.
امام علی × در ردّ این توهّم مى‏فرمایند: «این حدسیّات باید بر کلام خدا عرضه شود، آیا قرآن امور گمانى را دلیل قطعى و برهانى مى‏داند.»
امّا در مورد اعتقاد و رأى حضرت بر قتل عثمان، اصولاً کسى از نیّت و قلب انسان جز خدا آگاه نیست خداوند خیراندیشى و یا بداندیشى انسان­ها را مى‏داند و آن­ها را مکافات مى‏دهد. بنى امیّه که از قلب و اعتقاد امام علی × آگاه نبودند چگونه آن حضرت را متّهم به قتل مى‏کردند با توضیح فوق روشن شد، که از لحاظ گفتار کردار و اعتقاد بنى امیّه حق نداشتند که ایشان را متّهم به قتل کنند.[۲۴۲]
بدین ترتیب، امام × توطئۀ قتل عثمان را که معاویه می­خواست امام را به آن متهم نماید و فتنه و آشوب در جامعه بر پا نمایند را خنثی نمودند. اما معاویه در برپایی آشوب آن­قدر مصر بود تا سرانجام فتنۀ جنگ صفین را برانگیخت.
از جمله نامه‏هاى امام علی × سرگذشت خود با مردم صفین را در این نامه بیان مى‏فرماید:
«… إِلَّا مَا اخْتَلَفْنَا فِیهِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ نَحْنُ مِنْهُ بَرَاءٌ فَقُلْنَا تَعَالَوْا نُدَاوِ مَا لَا یُدْرَکُ الْیَوْمَ بِإِطْفَاءِ النَّائِرَهِ وَ تَسْکِینِ الْعَامَّهِ حَتَّى یَشْتَدَّ الْأَمْرُ وَ یَسْتَجْمِعَ فَنَقْوَى عَلَى وَضْعِ الْحَقِّ مَوَاضِعَهُ فَقَالُوا بَلْ نُدَاوِیهِ بِالْمُکَابَرَهِ فَأَبَوْا حَتَّى جَنَحَتِ الْحَرْبُ وَ رَکَدَتْ»[۲۴۳]
… در همه چیزهم عقیده بودیم مگرآنکه درباره خون عثمان اختلاف داشتیم در حالی که ما نسبت به آن بی گناه بودیم! گفتیم: بیایید چیزی را که امروز (به آسانی) قابل دسترسی نیست با خاموش کردن فتنه و فرونشاندن خشم عموم درمان کنیم تا کارها به سامان رسدو انتظام یابد ،آن گاه بتوانیم حق را در جای خود قرار دهیم .آنان گفتند: بلکه با ستیز ودشمنی آن را درمان کنیم!پس زیر بار نرفتند تا آنکه جنگ در گرفت وپایدار شد.
از فقرۀ اخیر برداشت می­ شود، امیرالمؤمنین × شیوۀ گفت­وگو را برای فرونشاندن فتنه، مورد استفاده قرار دادند؛ هر چند شامیان متعصب و کینه توز، تحت تأثیر عصبیت­های جاهلی، زیر بار نرفتند و با اصرار بر فتنه­گری و آتش­افروزی، بر طبل مبارزه کوبیدند.[۲۴۴]
در اثر فتنه­ها و شبهه­ها، جامعه از حرکت در مسیرحق منحرف می­ شود، آشوب­ها و درگیری در جامعه به ­وجود می­آیند، اتحاد مردم تبدیل به تفرقه و جدایی می­شوند. در نتیجه، بهترین نیروهای انسانی و الهی به وسیلۀ دشمنان یا ترور شخصیت می­شوند و یا در میدان جنگ شهید می­شوند. به همین سبب، ولی امام علی × تا آخرین لحظۀ قبل از شروع جنگ­های جمل، صفین و نهروان در تلاش بودند که فتنه­ها را با موعظه و نصیحت خنثی نمایند تا از وارد شدن خسارت مالی و جانی به مسلمانان در راه رسیدن به جامعۀ آرمانی اسلامی جلوگیری کنند.
۵.۴.آثار آرمان­گرایی در نهج­البلاغه
نشانه­ های آرمان­ها و مقاصد عالى امام على × در سیرۀ ایشان، به­خصوص در دوران کوتاه حکومت­شان در قسمت­ های مختلف نهج­البلاغه به طور کامل مشهود می­باشد. از این روی می­توان گفت، آثار آرمان­گرایی در نهج­البلاغه به شرح ذیل می­باشد.

اجرای حدود الهی
برای رسیدن به آرمان­ها در واقعیت زندگی نیازمندیم ابتدا آرمان­ها و اهداف آن­ها را خوب بشناسیم. امام علی × که همواره در طول زندگی برای برپایی آرمان­های الهی در تلاش بوده ­اند. ایشان مهم­ترین هدف خود را در همان روزهای اول دوران خلافت چنین بیان می­فرمایند:
« اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْ‏ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِک»[۲۴۵]
بار خدایا، تو نیک می­دانی که آن­چه از ما سر زده برای رقابت در قدرت یا به­دست­آوردن چیزی از ثروت بی­ارزش دنیا نبوده­است، بلکه برای آن بوده که نشانه­ های دینت را به جای خودش باز گردانیم، و سر و سامان را در شهرهایت آشکار کنیم، تا بندگان ستمدیده­ات ایمنی یابند، و حدود تعطیل­شده­ات به اجرا در آیند.
در دنبالۀ این سخنان، خداوند سبحان را گواه مى‏گیرد که نیّت او در پذیرش خلافت براى تحصیل سلطنت و قدرت و به­دست­آوردن حطام دنیوى نبوده، بلکه چنان که بیان فرمود، براى این بوده که معالم و نشانه‏هاى دین
را به جاى خود بازگرداند، و مراد از معالم دین همان آثارى است که مایۀ هدایت خلقند و هم­چنین به منظور مصالح دیگرى بوده که آن­حضرت بر شمرده­است.‏[۲۴۶]
امام در این خطبه پس از ستایش خداوند، دلایل قبول حکومت را با رد منفعت­طلبی در پذیرش این امر، آشکار نمودن آثار آرمان­های الهی در جامعه است. آرمان­های مطرح شده در این خطبه عبارت­اند از:
۱ـ برگرداندن نشانه های دین که براثر بدعت­ها و فتنه­ها منحرف شده بودند به جای خود.
۲ـ آشکار شدن ساماندهی در شهرها.
۳ـ در امان بودن بندگان ستمدیده.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...