• استفاده از رقابت و پیشی گرفتن از یکدیگر
    • استفاده از بازی قدرت برای دست یابی به نتایج
    • ( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

  • اجبار به فرمانبرداری

۲- گذشت یا‌ تسلیم‌: این‌ سبک‌ نقطه‌ مقابل‌ رقابت‌است‌. فرد از علایق‌ و اهداف‌ خویش‌ جهت‌تحقق‌ اهداف‌ و ارضای‌ نیازهای‌دیگران‌صرفنظر و چشم‌­پوشی‌ می‌کند. ویژگی‌ مهم‌این‌ روش‌:

  • تسلیم شدن
  • فرمانبرداری وحاضرخدمتی

۳- اجتناب‌: زمانی‌ که‌ فرد نه‌ علایق‌ و اهداف‌ خودرا دنبال‌ می‌کند نه‌ علایق‌ و اهداف‌ دیگران‌ را،و بیشتر سعی‌ بر آن‌ دارد که‌ از موقعیت‌ تعارض‌طفره‌ رود یا آن‌ را به‌ تعویق‌ اندازد یا از آن‌کناره‌گیری‌ کند. ویژگی­های این روش این است که:

  • نادیده گرفتن تعارض و امیدواری به حل آن
  • بررسی مسائل براساس این امیدواری
  • جلوگیری از تعارض به وسیله رویه­های معتدل
  • استفاده از رازداری برای عدم مواجه با تعارض
  • استفاده از قوانین ومقررات بوروکراتیک برای حل تعارض

۴- همکاری‌: این‌ سبک‌ نقطه‌ مقابل‌ سبک‌ اجتناب‌است‌. در اینجا همکاری‌ شامل‌ تلاشی‌ به‌منظور کار با دیگر افراد برای‌ یافتن راه‌حلی‌است‌ که‌ موجب‌ تحقق‌ اهداف‌ هر دو فرد بشودبه‌ عبارتی‌ دیگر در این‌ سبک‌ طرفین‌ برای‌به‌دست‌ آوردن‌ منافع‌ خود محکم‌ ایستاده‌اند امادر عین‌ حال‌ خواهان‌ همکاری‌ با یکدیگرند ومنافع‌ طرف‌ مقابل‌ را در نظر می‌گیرند. ازاین‌رو ویژگی‌ اصلی‌ این‌ سبک‌:

  • همکاری در حل مسأله
  • مشارکت در ایده واطلاعات
  • یافتن راه حل جامع
  • یافتن موقعیتی برای برنده شدن همه
  • نگریستن به مسائل وتعارض به مثابه یک چالش (نوربخش، ۱۳۷۹).

۵- مصالحه یا سازش‌: هدف‌ مصالحه‌ یافتن‌ برخی‌ تدابیر وراه‌حل­های‌ قابل‌ قبول‌ برای‌ هر دو طرف‌ است‌ که‌موجب‌ تحقق‌ نسبی‌ منافع‌ و تحقق‌ اهداف‌ هردو طرف‌ بشود. به‌ عبارتی‌ این‌ سبک‌ بینابین‌رقابت‌ و سازش‌ قرار دارد و نسبتامشارکت‌جویانه‌ است‌. در اینجا طرفین‌ توافق‌می‌کنند که‌ از بخشی‌ از مواضع‌ خود کوتاه‌ بیایند و مقداری‌ امتیاز به‌ حریــف‌ مقابل‌ بدهندو در برابر آن‌ مقـــدار امتـیـاز بگیرند. ویژگی­های این روش:

  • مذاکره
  • جستجو طرقدادوستد
  • یافتن راه حل قابل قبول ورضایت بخش (نوربخش، ۱۳۷۹)

اما نکته‌ مهم‌ در اینجا این‌ است‌ که‌ هیچ‌یک‌ از این‌سبک­ها مردود نیست‌ بلکه‌ برای‌ موقعیت­های‌ مختلف‌می‌توان‌ از هریک‌ از این‌ سبک­ها استفاده‌ کرد. نکته‌ظریف‌ مدیریت‌ تعارض‌ نیز همین‌جاست‌ یعنی‌هنر به‌ کاربردن‌ سبک‌ مناسب‌ در موقعیت‌ مناسب‌.از طرفی‌ گفته‌ شد که‌ معمولا در هر فرد یکی‌ ازسبک­های‌ فوق‌ غالب‌ است‌. به‌ گفته‌ مازلو (۱۹۸۲)اگر تنها ابزاری‌ که‌ شما در دسترس‌ دارید یک‌چکش‌ باشد، گرایش‌ خواهید داشت‌ که‌ هر مشکل‌را به‌ عنوان‌ یک‌ میخ‌ ببینید.
۲-۲۳ استراتژی ایجاد تعارض سازنده در سازمان
فرهنگ سازمانی را تغییر دهید
اولین گام در انگیزش تعارض (یا ایجاد تعارض سازنده)، انتقال این پیام به زیردستان است که «تعارض در سازمان جایگاه قانونی دارد و مورد حمایت قرار می‌گیرد». اگر این فرهنگ ایجاد شود که افـــراد می‌توانند عقاید و نظرات مخالف وضع را بدون ترس و وحشت ابراز کنند مدیریت سازمان می‌تواند، افکار جدید را شناسایی و در تصمیم‌گیری‌های خود به کار برد. چنین فرهنگی باعث بروز افکار جدید و خلاقیت‌ها و در نتیجه نوآوری می‌شود. این فرهنگ را می‌توان از طریق ترفیعات، افزایش حقوق، پاداش‌ها و دیگر مکانیزم‌های مثبت، تقویت و توسعه داد.
از افراد بیرون از سازمان استفاده کنید
یکی دیگر از راهکارهای ایجاد تعارض سازنده در سازمان یا قسمتی از آن، استفاده از افراد بیرون از سازمان است که سوابق، تجارب، ارزش‌ها و رفتارهایشان و یا روش مدیریتی‌شان با افراد داخل سازمان فرق دارد. ولیکن خیلی از شرکت‌ها و سازمان‌ها از این روش بیشتر برای پر کردن پست‌های خالی مدیریت استفاده می‌کنند.
سازمان (ساختار سازمانی) را مورد تجدید نظر قرار دهید
همانگونه که قبلاً اشاره شد، متغیرهای ساختاری مانند اهداف، قوانین و مقررات، روش‌ها، رویه‌ها و بخشنامه‌ها و غیره یکی از منابع تعارض به شمار می‌روند. بنابراین منطقی است که مدیران، ساختار را به عنوان ابزاری برای انگیزش تعارض مورد توجه دقیق‌تر قرار دهند. تصمیم گیری متمرکز، تعیین گروه‌های شغلی، افزایش رسمی سازی، افزایش تعداد قسمت‌های بین واحدها و از این قبیل، تمامی ابزارهای ساختاری هستند که غالباً وضع موجود را آشفته و سطوح تعارض را افزایش می‌دهد (قلی­زاده، ۱۳۸۹).
۲-۲۴ جو سازمانی
بیش از چند دهه از اولین تعریف جو سازمانی می­گذرد. در این مدت تعاریف متعددی مطرح شده که جوهره همه آن­ها دو عنصر را در بر داشته است:
۱- سیستم شناختی (عنصر ذهنی)، که بیانگر سیستم­های ارزشی سازمان است.
۲- برداشت­های جمعی (عنصر احساسی) که از سیاست­ها، عملکردها و روش­های سازمان نشأت می­گیرد.
به این ترتیب جو سازمانی نمایی از ویژگی­های ظاهری فرهنگ است که از ادراکات و نگرش­های کارکنان ناشی می­ شود. در واقع جو نمای قابل دید و فرهنگ بخش غیر قابل رویت سازمان است، مثل یک کوه شناور در آب (فلمینگ[۵۲]، ۲۰۰۲). اگرچه اندیشمندان راجع به تعریف جو سازمانی اتفاق نظر ندارند، ولی اکثر آنان در خصوص ویژگی­های آن دیدگاه­ های یکسانی ابراز داشته اند. ویژگی­های زیر را برای جو سازمانی برشمرده­اند:
– برداشت جمعی کارکنان درباره ویژگی­های خاص سازمان مثل اقتدار، اعتماد، انسجام، حمایت، تقدر، نوآوری و عدالت.
– برآیند تعامل اعضای یک سازمان.
– پایه­ای برای تفسیر شرایط.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...