نهایت تلاش خود را در حفظ حرمت و سپاسگزاری و قدرشناسی از وی ابراز دارد.
۴-۲-۴٫ اراده مصمم:
اراده و اختیار از ویژگی های اساسی انسان به شمار می رود؛ زیرا آدمی تنها با اعمال و رفتار آگاهانه و اختیاری به کمال و سعادت می رسد و هیچ گونه رفتاری نمی تواند او را در رسیدن به کمال یاری رساند. آدمی چون صاحب اراده است می تواند به سوی کمال گام بردارد در حد فرشته، بلکه بالاتر از آن ارتقاء یابد یا به منزلگاه بهایم و سباع فرود آید و سقوط کند و مورد سرزنش قرار گیرد (بهشتی، ابوجعفری، فقیهی، ۱۲۴:۱۳۸۶) .
محرک و انگیزه­ نخستینِ اراده عبارت از هدف مطلوب و ایده آلی است که انسان را بـه سوی
عمل و رفتار دعوت می کند و هر قدر که شعور و درک و توجه به هدف، روشن و عاری از ابهام باشد و انگیزه عمل نیز نیرومند باشد برای ایجاد قاطعیت اراده موثرتر است (حجتی، ۱۲۴:۱۳۶۱) .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

متربی بایستی با در نظر گرفتن هدف و با شوق در جهت دستیابی به آن، اراده ی خویش را مصمم کرده و با قاطعیت تمام به امر یادگیری اهتمام ورزد؛ زیرا ضعف اراده موجب می شود که با بروز کوچکترین مشکلی دچار تزلزل گشته و از حرکت در مسیر تعالی بازایستد و حتی در پاره ای از مواقع به انحراف کشیده شود.
۴-۲-۵٫بلند همتی و جدیت:
زرنوجی برای دو صفت «بلند همتی» و « جدیت» در تعلم اهمیت خاصی قائل است به عقیده او متعلم باید:
۱-دارای همت عالی باشد؛ زیرا همت برای انسان همچون بال برای پرنده است و هر چه همت متعلم عالی تر باشد، به مراتب رفیع تری از دانش دست می یابد. کسی که همتش آموختن مطالب کتاب های نویسنده ای معین باشد، تنها به آموختن بخشی از آن نایل می آید و کسی که همتش آموختن مطالب تمام کتاب هاست به دانش فزونتری دست می یابد، کسی که مقصودش استیلا بر شرق و غرب است امری فانی، قلیل و حقیر را مورد توجه قرار داده و بهتر است سعادت دنیا و آخرت را وجهه همت خویش قرار دهد.
۲- همت عالی او، با تلاش جدی همراه باشد و بداند که تعلم بدون جدیت حاصل نمی شود . اگر متعلم در آموختن جدی باشد از هیچ کوششی در این راه فروگذار نمی کند وسختی ها ومشقت ها
و رنج ها را به جان می پذیرد و از صرف مال در این راه مضایقه نمی کند ، او باید بداندکه بهترین
اموال ، آن است که در طریق کسب دانش مصرف شود (بهشتی ، ابوجعفری و فقیهی ، ۱۳۸۶: ۷۱
– ۷۰) .
بر متربی لازم است که بداند: « توانستن» زمانی میسر می گردد که در پی «خواستن» صورت گیرد. و « خواستن» نیز زمانی به « توانستن » منتهی می گردد که با « همت و جدیت » همراه باشد و« همت و جدیت » زمانی نمایان می شود که پشتوانه فکری متربی برخاسته از «هدفی بلند و متعالی » باشد. و « هدف » زمانی متعالیست که برگرفته از « نیتّی خالص » باشد.
۴-۲-۶ .عامل بودن به مسائل آموخته شده:
اگر متربی، آن چه را که می آموزد در عمل آشکار نسازد، عملاً تعلیم خویش را تباه نموده است و تبدیل به یک عالم بی عمل می گردد که عملش هیچ تاثیری بر وی نگذاشته است.
اگر قرار بر این باشد که متربی، چیزهایی را که می آموزد، تنها به خاطر بسپارد و حفظ کند، دیری نمی پاید که آن ها را به دست فراموشی می سپارد، لذا ایشان باید، چنان بیاموزد که آموخته هایش در تار و پود وی نفوذ کرده و در اعمال و رفتارش هویدا گردد.
حضرت امیرالمومنین علی(ع) در حکمت ۳۶۶ نهج البلاغه می فرمایند:
علم و عمل پیوندی نزدیک است، و کسی که دانست باید به آن عمل کند، چراکه علم، عمل را فرا می خواند، اگر پاسخش داد می ماند وگرنه کوچ می کند.
۴-۲-۷٫ تهذیب نفس:
غزالی می گوید: « چون نفس به تـرک یک خوی و عملی به یکباره موافقت نکند ، به ضـد آن بـه
یک دفعه واداشته نشود و باید که از آن خوی نکوهیده، به نکوهیده دیگر که سبک تر از آن باشد نقل کرده آید» (حسین تهرانی، ۱۳۷۰: ۱۵۱).
بر متربی لازم است که عزم را جزم کرده و به ترک صفات رذیله و پاک نمودن آلودگی های خود اقدام نماید که طبق گفته ی غزالی این کار جز به گذشت زمان و مداومت در ترک عمل صورت نمی گیرد.
خداوند در سوره مبارکه ی آل عمران آیه ۱۶۴ بر این امر تاکید فرموده اند که: « ویزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه » در این آیه تزکیه مقدم بر تعلیم بیان شده است.
اگر متربی از ضمیـری پاک برخوردار نباشد، قـدرت جذب و پذیرش ارزش های غنـی دینـی و
اخلاقی را دارا نمی باشد و مطالب جدید با مطالب غلطِ قبلاً آموخته شده در تضاد و تناقض قرار می گیرد و فرایند یادگیری را با مشکل جدی مواجه می نماید؛ اما برعکس، اگر ریشه ی رذایل و صفات ناپسند آموخته شده قبلی خشکانده شود، به علت حذف موانع یادگیری، این امر به سهولت صورت می گیرد. لازم به ذکر است که اصلاح صفات بایستی به نحوی شکل گیرد که مقطعی نبوده و از ویژگی ثبات و پایداری برخوردار باشد؛ زیرا در غیر اینصورت بیم آلودگی مجدد وی می رود.
نراقی( ۱۳۸۹: ۳۰ ) به نقل از پیامبراکرم(ص) روایتی را بیان می کنند که:
« ولا تدخل الملائکه بیتا فیه کلب » یعنی « ملائکه داخل نمی شود بر در خانه ای که در آن سگ
باشد ». پس، هرگاه خانه دل مملو از صفات رذیله که سگان درنده هستند باشد، چگونه ملائکه که جملگی علوم و معارفند داخل می شوند؟ و در جای دیگر می نویسند: نه همین است که صفات خبیثه و اخلاق رذیله، مانع از طلوع انوار علوم حقیقه از مطلع فیوضات الهیه باشد و بس، بلکه بدون تزکیه نفس و تصفیه قلب، عبادات ظاهریه را اثری و طاعات بدنیه را ثمری نیست. مثال کسانی که مواظبت بر عبادات جسمیه می کنند و صفای دل و پاکی آن و ظلمت نفس و ناپاکی آن را فراموش کرده اند و التفاتی به آن نمی کنند، مانند قبور مردگان است که ظاهر آن را زینت می دهند و در باطن آن مردار گندیده است.
۴-۲-۸ . تواضع و احترام در برابر استاد:
شریفی( ۱۳۷۷ :۵۵ ) به نقل از رسول اکرم(ص) می گوید:
احترام به عالمان نشانه بهره مندی عقل و حرمت عالمان، همانند و همسنگ حرمت شهیدان و صدیقان معرفی شده است. « حرمه العالم العامل بعلمه کحرمه الشهداء و الصدیقین».
از شاگردان و معلمان خواسته شده که همچون ملائکه که در برابر اهل علم تواضع می کنند و بال های خود را در زیر پای عالمان می گسترانند، عالمان را بزرگ داشته و بر صدر بنشانند.
پیامبراکرم(ص) می فرمایند: « تواضعوا للعالم و ارفعوه فانّ الملائکه ترفع العالم و تخفض اجنحتها و تستغفر له »و برای استاد باید همچون بنده و خدمتکار باشید؛ زیرا به گفته پیامبر(ص) « من تعلمتَ منه حرفاً صِرتَ له عبداً» امام سجاد(ع) در رساله حقوق درباره حقوق معلم و استاد می فرماید: «حق کسی که به تو علم می آموزد این است که او را بزرگ بداری و احترام مجلسش را نگه داری و به نیکویی به سخنانش گوش فرا دهی و به او رو آوری و در نزد او با صدای بلند سخن نگویی و اگر کسی از او سوالی پرسید در جواب دادن به آن بر او پیشی نگیری و در محضر او با دیگران سخن نگویی و در نزد او از دیگران غیبت نکنی.»
عقل و فطرت نیز حکم می کند که دانایان را نباید همسنگ و هم تراز نادانان قرار داد. به تعبیر قرآن « هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون » آیا کسانی که می دانند باکسانی که نمی دانند
یکسانند.
لذا شایسته است که متربی در برابر مربی و استاد خویش با نهایت ادب و احترام اظهار خاکساری
نماید و در سایه ی این فروتنی از دریای پرفیض علم و معرفت وی نهایت استفاده را برد.
حجتی( ۱۳۶۴: ۳۷) این گونه بیان می دارد که اظهار ذلت و خاکساری در برابر استاد، نوعی عزت و سرافرازی است. خضوع شاگرد در برابر استاد افتخاری است برای او و تواضعش موجب رفعت و بلندپایگی او می گردد.
حضرت علی(ع) در حکمت ۴۱۱ در باب احترام به استاد می فرماینـد : با آن کس که تو را سخـن
آموخت، به درشتی نگو و با کسی که راه نیکوی سخن گفتن به تو آموخت، لافِ بلاغت مزن.
۴-۲-۹٫ عزت نفس:
عزت نفس را سدی است که انسان را از زندگی پست و بسیاری از کارهای ناروا، و کردارهای زشت نگاه می دارد. کسی که عزت نفس ندارد و چشم به دست این و آن دوخته است به آسانی می تواند اراده و شخصیت خود را به دیگران بفروشد و به طمع نوایی ناچیز، هرچه بگویند، آن کند! و هرچه از او بخواهند اگرچه آزادی فطری، آبرو، عزت و شرافت باشد نثار کند.
غالب جنایت ها مانند آدم کشی، راهزنی، چاپلوسی، وطن فروشی و غیره نتایج شوم طمع و تکیه کردن بر دیگران است ولی کسی که تاج افتخار « عزت نفس » را بر سر دارد در برابر هیچ عظمتی جز عظمت خدای متعال سر فرود نمی آورد و در برابر هیچ صولت و حشمتی به زانو درنمی آید و همیشه از آن چه حق تشخیص می دهد دفاع می کند.عزت نفس بهترین وسیله ای است که می توان با آن صفت درستکاری را به دست آورد و حفظ کرد (طباطبایی، ۱۳۸۷ :۲۳۴) . عزت با ذلت قابل جمع نیست به همین جهت پادشاهان و افراد زورگو وقتی به کشوری حمله می کنند، عزت نفس افراد آن را، از موانع مهم حکومت خود می دانند از این رو اول از همه، عزیزان آن جا را ذلیل می کنند و شخصیت افراد را درهم شکسته، آن ها را ذلیل می کنند تا بتوانند بر افراد ضعیف و ذلیل که بهره ای از تقوی و ایمان ندارند حکمرانی و حکومت کنند(مهدوی، ۱۳۸۱: ۱۵۲) .
متربی بایستی از عزت نفس بالا برخوردار باشد و در جهت تقویت آن بکوشد بدان ترتیب که این عزت نفس باعث حفظ و نجات او از گرفتار شدن در دام رذائل و وساوس شیطانی شود و چنان نباشد که پس از آموزش مربی ، تحت تاثیر القائات و افکار خام و غرض آلود عده ای منحط از
صراط مستقیم ، راه به بیراهه رفته و خود را به اندک بهایی بفروشد . گوهر وجودی انسان ، تنها
ارزش عرضه شدن در محضر باری تعالی را دارد.
۴-۲-۱۰٫ مبارزه با ناکامی های احتمالی در امر یادگیری:
توان انسان ها در برخورد با ناکامی ها متفاوت است، عده ای در برخورد با ناکامی ها دچار سرخوردگی و یأس می شوند؛ اما در مقابل عده ی دیگری با توان مقابله بالا، راه حل مناسبی را جهت رهایی از آن پیدا می کنند. برخورد با ناکامی ها و توان مقابله با سازگاری، بستگی به تجربیات پیشین افراد دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...