مطالب درباره دلالت های معنایی در فیلم های سینمایی … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
انحراف از خط داستانی، یعنی دور شدن از حاملین داستان (شخصیت ها) و روی آوردن به قلمروی اندیشمندانهتر، در عرصۀ سبک بصری نیز تجلی مییابد. در اینجا با سینمایی سر و کار داریم که عمدتاً از نماهای دور و برداشتهای طولانی سود میجوید، نماهای نزدیک به ندرت به کار گرفته میشوند، استفاده از موسیقی برای تشدید حالوهوای عاطفی معمول نیست و تدوین برای ایجاد واقعگراییِ روانشناختی و ایجاد جلوههای مونتاژی، چندان به کار گرفته نمیشود. استفادۀ بیانگرانه از نورپردازی و حرکات و اشارات و میزانسن و زاویۀ دوربین و حرکت دوربین نادر است. در این نوع سینما، همراه با پیشرفت علم، احساس ریاضت و بی پیرایگی تقویت میشود. رنج و محنت و مصائب طبیعی و فقر گسترده، بیش از آن که در کنار مسائل اجتماعی قرار گیرند، با نوعی پذیرش همراهاند. اما این پذیرش به معنای تسلیم نیست. بلکه به معنای تعقیب مداوم و ناعاقلانۀ اهداف دگردوستانه است، بی توجه به این که رسیدن به هدف، تا چه حد دشوار و نتیجۀ کار تا چه حد یأسآور است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
گفتوگوهای موجز که به کلمات قصار میمانند، سبک فیلمبرداری متکی بر نماهای دور و برداشتهای طولانی، استفادۀ محدود از طعنه و کنایه، تعلیق، وجود پیرنگ چند داستانی، شیوۀ داستان گویی استنتاجی، و تأکید اندک بر اهداف شخصیت ها، در مجموع سینمایی را میسازند که بر سادگی و مشقت متکی است. سینمایی بیپیرایه و اقتصادی و صرفهجویانه، و در عینحال بغرنج و ظریف که در آن جنبههایی ناگفته و پوشیده باقی میماند. افرادی که در جشنواره ها به تماشای فیلمهای ایرانی مینشینند چه بسا به این نتیجه برسند که این سینما بیش از آنکه شکل – محور باشد، محتوا – محور است و بیش از آنکه به مسائل ماورای تجربی بپردازد، به ذات و درون توجه دارد. در این سینما به عرصهای تجربی از ذات آدمی گام مینهیم، عرصهای که تجلیات هر روزۀ تقیه و احساسی متعالی از دوام و بقا و دعوت به استنتاج است. رعایت اصل ایجاز در نمایش و روایت، مفهومی از طرح و معنا خلق میکند که حول شخصیتها دور نمی زند و بر فردگرایی مبتنی نیست. معمولا در پایان این فیلمها، جلوهای از انتقال؛ تظاهر مییابد. در اینجا احساس پایان روایت، یعنی احساسی که در اثر به پایان رسیدن تلاشها شخصیت ها بهوجود میآید، زایل میشود و احساس رهایی جای آن را میگیرد نتیجهای که به دست میآید کشف قلمروی تازه از بودن، یا صحه گذاردن بر فرآیندی تحولی است که به افراد وحدت میبخشد، اما بیش از آنکه بر خود آن ها تمرکز یافته باشد، بر کیفیتهایی که ذاتی وجود مادیشان است، متمرکز شدهاست. این نوع پایان چنا تاثیر فراگیری پدید میآورد که فرد را با دیگر افراد، که در سطحی کاملاً متفاوت قرار دارند، پیوند میدهد (نیکولز: ۱۳۸۹).
نشانهشناسی فیلم جدایی نادر از سیمین
دلالتهای معنایی
آنچه بیش از هر چیز دیگری در این فیلم برجسته شده، مسئلهی دروغ و دروغگویی است این برجستهسازی آنقدر پررنگ به نمایش درآمده که حتی عنوان فیلم را که جدایی و طلاق است تحت شعاع قرار دادهاست. نام جدایی نادر از سیمین دلالت آشکار بر این مطلب دارد که نادر (یک مرد) میخواهد سیمین (یک زن) را طلاق دهد و دلالت ضمنی آن این است که در ایران بیشتر این مردان هستند که قدرت طلاق دادن زنان را دارند و طلاق دادن امری مردانه است کما اینکه در آغاز فیلم هم سیمین نمیتواند قاضی دادگاه را مجاب کند تا از نادر طلاق بگیرد که اگر اینگونه میشد آنموقع نام فیلم باید به جدایی سیمین از نادر دگرگون میشد. ما با بررسی دلالتهای فیلم در پی پاسخ به پرسش شماره چهار پژوهش هستیم؛ پرسشی که کارکرد ارجاعی فیلم را مدنظر دارد و به عنصر محتوا میپردازد (بنگـ. به ص ۵۷).
آغاز فیلم با صحنهای از دستگاه کپی که در حال رونوشتگرفتن از اوراق شناسی افراد است، شروع میشود. در آغاز مشخص نیست این دستگاه در چه جایی قرار دارد اما بعدها معلوم میگردد در یک دادگاه است. در میان شناسنامهها دو عدد از آن ها آشنا بهنظر میرسند یکی شناسنامهی مردی بهنام مرتضی سمیعی (حمید فرخنژاد) و دیگری شناسنامهی زنی بهنام مژده صفایی (هدیه تهرانی) این دو در فیلم پیشین فرهادی با عنوان چهارشنبه سوری ایفای نقش کردهبودند. چهارشنبه سوری درمورد روابط خانوادگی دو زوجی است که به یکدیگر شک میکند تا جاییکه مژده دست به تعقیب مرتضی میزند او بر این گمان است که در زندگی زناشوییشان پای شخص دیگری در میان است و نهایتاً پی به رابطهی شوهرش با سیمین (پانتهآ بهرام) میبرد آن فیلم بدون پایان دادن این روابط تمام میشود اما فرهادی در فیلم جدایی پایان فیلم چهارشنبهسوری را در همین ابتداء به نمایش میگذارد، نسبت چهارشنبه سوری به جدایی همان فرومتنی است که ژرار ژنت در بحث بینامتنیت به آن اشاره دارد؛ در همین مبحث، حادمتنیت نیز به رابطۀ میان یک متن، با متنی پیشین یا «فرومتن» اشاره میکند که حادمتن آن را تغییر میدهد، در آن جرح و تعدیل میکند و بسطش میدهد. جدایی به عنوان یک حادمتن اتمام فرومتن خود را نشان میدهد آمدن مرتضی و مژده به دادگاه برای طلاق ارجاعی بر فروپاشی زندگی این دو و نهاد خانواده است فرهادی میخواهد با این کار وضعیت و شرایط خانوادههای جامعهی موجود در فیلمش را به نمایش بگذارد این تصویر ارجاعی است به دنیای خارج از متن فیلم.
در سکانس دوم که نادر و سیمین در دادگاه خانواده حاضر شدهاند فیلمبرداری با نمای بسته انجام گرفتهاست این نوع فیلمبرداری برجستهبودن ِموضوع یا شخصیتی را که به نمایش درمیآید، روشنتر میسازد و حالت چهرهی بازیگر را آشکارتر میکند همانگونه که چهرهی ترسیده، عصبانی و استرسزدهی نادر و سیمین را نمایش میدهد. نادر و سیمین با دوربین سخن میگویند دروبین جانشین قاضی شدهاست گویی نادر و سیمین از بیننده میخواهند که بینشان داوری کند. این روش یکی از رمزگان رسانهی فیلم است کارگردان با این روش ببینده را درگیر موضوع میکند و او را وادار میسازد خود را به فیلم وارد کند. مکان اولیه، دادگاه است این مکان آمیزهای از زندگی روبه فروپاشی و دردبار شخصیتهاست. سیمین میخواهد از ایران برود او از شرایطی که نمیخواهد دخترش در آن زندگی کند سخن میگوید وقتی به زمان ساخت فیلم بنگریم سال ۸۹، سالی است که ساختارهای جامعه در وحشتی سیاستزده غلتیدهاند آنموقع میشود فهمید که سخنان سیمین از این شرایط، غیرمستقیم به شرایط بعد از انتخابات ۸۸ بازمیگردد؛ این سکانس به کارکرد زمینهای فیلم مربوط میشود و پاسخی است به پرسش شماره پنج ما در این پژوهش که به دنبال فهمیدن عنصر موقعیت (پیشزمینههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی)است (بنگـ. به ص ۵۷). اما سیمین در جواب دادن به سوال قاضی مبنی بر چه شرایطی سکوت میکند سکوت او پر از ترس است نه اینکه نمیتواند جواب بدهد بلکه میترسد که پاسخ قاضی را بدهد، نادر بیماری پدرش را علت نرفتنش میداند اما بعدها مشخص میشود که اینگونه نیست.
موضوع جدایی در این فیلم کاملاً برعکس موضوعاتی از قبیل ازدواج و آشتی است که در سریالهای تلویزیونی بازنمایی میشود نشان دادن ازدواج در سریالها تبدیل به رمزی شدهاست تا گفتمان وحدت و یکپارچگی را در جامعهای آرمانی نمایان سازد اما این فیلم اینگونه نیست. در پایان این سکانس قاضی نمیتواند بین نادر و سیمین آشتی برقرار کند طوریکه هر دو عصبانی از دادگاه بیرون میروند با این وجود نادر به سیمین گفتهاست هر وقت دلش خواست میتواند برود.
از بحثی که میان نادر و سیمین در دادگاه به وجود میآید میتوان به شخصیت آن ها پی برد؛ شناخت و تحلیل نقش بازیگران فیلم پاسخی است به پرسش شماره سه پژوهش که در راستای کارکرد بیانی فیلم پرسیده شده است و عنصر فرستنده را زیر ذرهبین دارد (بنگـ. به ص ۵۷). نادر (بنگـ . عکس۳) با چهرهای ساکت و غمزده در سخنانش سعی میکند منطقی باشد او با ریشی تقریباً بلند که کمی هم سفید شدهاست بازی میکند کارگردان خواسته با این شمایلی که برای نادر ساخته او را مسنتر از سن واقعیاش نشان دهد چرا که او صاحب یک دختر یازده ساله نیز هست او فردی ایستا و ساکن است و از تغییر بیزار است در سویی دیگر سیمین (بنگـ . عکس۴) با موهایی رنگکرده بازی میکند در اینجا کارگردان خواسته سیمین را جوانتر از سن واقعیاش نشان دهد سیمین با سخنانش پرده از ترسی درونی برمیدارد که وادارش کرده از کشور برود او با اندیشهای آشفته و هراس از رویارویی با آیندهای مبهم این تصمیم را گرفتهاست؛ در ادامهی این فیلم این دو شخصیت و دیگر شخصیتها با رویارویی با هم و موضوعات برجسته در فیلم برای بیننده آشناتر و مشخصتر میگردند.
فیلم، فیلمی ژانر و به سبک دروبین دردست فیلمبرداری شده این سبک همانند به فیلمبرداریای میشود که هر شخصی میتواند انجام دهد و نیز بسیار واقعی بهنظر میآید و این خوانش را به ببننده میدهد که داستان فیلمی را که میبیند نه تنها کپی که اصلی از زندگی است سبک دوربین دردست، درست بر خلاف سبک کلاسیک فیلمبرداری است که دروبین در آن ایستا است و بیننده بهآسانی میداند چیزی را که میبیند یک فیلم غیرواقعی است نه چیز دیگر، این فضاسازی رئالیستی از روایتها، نحوهی فیلمبرداری، شیوه دیالوگگوییها و سایر عوامل فنی دیگر کاملا التهاب و بحران موجود در اثر را تداعی میکند تمام این چیزها باعث شده تا فیلم مدالیتهی بالایی داشتهباشد و بیننده در فیلم بودن آن دچار شک و تردید شود پاسخ به پرسش شماره سه پژوهش که در راستای عنصر فرم پرسیده شدهاست (بنگـ. به ص ۵۷).
جدایی و انشقاقی که در این فیلم به نمایش درآمده در آغاز بازنمایی جدایی بین دو انسان است اما رفته رفته با ظهور شخصیتهای دیگر؛ این جدایی بزرگتر شده و به جدایی موجود در طبقات اجتماعی میرسد و با نمایش قاضی و دادگاه این جدایی حتی به ساختارها نیز سرایت میکند. نادر و سیمین در این فیلم با رمزگانی معرفی شدهاند که خوانش آن ها رمزگشا را به سمت کُدهای میکشاند که طبقهی متوسط و مدرن بودنشان را هویدا میسازد. نادر کارمند بانک است، ایرانیگراست اینرا در سکانسی که تلاش داشت برابرهای فارسی را به دخترش یاد دهد نشان داد به شجریان علاقهمند است و ماهواره تماشا میکند، دوست دارد سختیها و ناملایمات زندگی را خودش حل کند سرسخت است این را در پمپ بنزین نشان داد زمانیکه ترمه را برای گرفتن مابقی پول دوباره پیاده کرد، او خود را یک مرد منطقی نشان میدهد و نیز با سیگار کشیدن همسرش سیمین کنار آمدهاست. سیمین اما مدرس زبان است ماشین شخصی دارد سیگار میکشد و برای اینکه کمی از جانب شوهرش تأیید شود مدام گلایه میکند در دادگاه با وجود آمدن برای طلاق باز هم از شوهرش تعریف میکند حتی پیش زنی که برای کار آمده از چشمپاکی شوهرش حرف زد او با ترسی مرموز زندگی میکند و ترسش را برخی اوقات آشکار میسازد، از رفتن به خارج که نادر را وا میدارد که مستقیماً او را ترسو خطاب کند و نیز در برخورد با قاضی زمانیکه او از شرایطی سخن گفت که نمیخواسته دخترش در آن زندگی کند اما وقتی قاضی از او پرسید چه شرایطی؟ ترسید که پاسخش را دهد حتی میتوان سیگار کشیدن او را برای رسیدن به آرامشی کاذب در پی فرار از ترسش تلقی کرد همچنین زمانی که بعد از شکست در دادگاه قهر کرده و به خانه بازمیگردد تا وسایل شخصیاش را جمع کند موقع برخورد با کارگرانی که برای بردن برخی وسایل به خانه آمدهاند سیمین نمیتواند کارگر را درمورد طبقات خانه قانع کند او حتی در قانع کردن دخترش برای با خود بردش ناتوان است و نهایتاً ترمه را با جار و جنجال با خودش همراه میسازد.
بعد از سکانس دادگاه، سکانس کوتاهی به نمایش در میآید که وضع دادگاهی موجود در فیلم را نشان میدهد دادگاهی شلوغ که از جمعیتِ شاکی و متهم پر شدهاست (بنگـ . عکس۱۱ و ۱۲) بازنمایی این نوع دادگاه در تمام سکانسهایی که به دادگاه ربط دارند همانند است، این بازنمایی کاملاً برخلاف نمایشی است که در سریالها انجام میگیرد در بیشتر سریالهای پخش شده در تلویزیون، داداگاه مکانی آرام و ساکت است گویی سالی یکبار آن هم برای فیلمبرداری بازگشایی میشوند، دادگاه یا دادسرای نمایش داده شده در این فیلم درست مکانی است که هر شخصی میتواند با رفتن به دادگاهی واقعی مشاهده کند، دادگاههایی پر از فریاد، پر از زنجیر و سرباز، سرشار از جمعیتی که هیچ تفاهمی با یکدیگر ندارند که اگر داشتند این دادگاهها این اندازه شلوغ نمیشدند، فرهادی میخواهد با ابزار فیلم و نحوه نمایشش هشداری به مخاطبش دهد که این وضعیت دادگاههای جامعه است، اگرچه وجود جمعیت صراحتاً دلالتی است بر اتحاد و یکپارچگی ولی زمانی که در جایی مانند دادگاه به نمایش درمیآید ملفوظاً بر افراد سرگردانی دلالت دارد که هول یک مسئلهی بغرنج و پیچیده تنها برای رفع مشکلات شخصیشان دور هم گرد آمدهاند.
سکانس بعدی، بازگشت سیمین به خانه برای بردن وسایل شخصیاش است، این سکانس با پایین بردن یک پیانو توسط دو کارگر آغاز میشود، (بنگـ . عکس۲) به نظر میرسد این چیزها وسایلی است که سیمین دیگر نیازی به آن ها ندارد و تصمیم به فروششان گرفته است. اُرگ یک ساز موسیقی است یک ساز صراحتا به بزم و شادی دلالت دارد اما سیمین در حال فروش این شادی است؛ اُرگ به دست دو کارگر از پلهها به پایین برده میشود به بیانی غیرصریح شادی در حال سقوط کردن است کارگران بیتوجه به چیزی که میبرند خسته و غرقکرده، سر ِطبقهای که پولش حسابنشده، پولی که قرار نیست نصیبشان شود با سیمین فروشندهی شادی جر و بحث میکنند همین پول، پولی است که سیمین از کشوی کمد اتاق برمیدارد و درعوض مستخدم خانه تهمت دزدی میخورد.
زمانی که سیمین وارد خانه میشود دخترش ترمه نگاهی خیره به او میاندازد او یازده سال سن دارد و یک دانش آموز است در اولین برخوردش با قهر و رفتن ِمادرش از خانه با او نمیرود و پیش پدرش میماند به زعم سیمین او پدرش را انتخاب کرده تا مادرش را مجبور کند پیش آن ها بازگردد. نمای خانه در این سکانس مخلوطی است از خانهای روبه ویرانی و درهم، این نمایش از خانه میخواهد این اعتراف را از بیننده بگیرد که رفتن سیمین آغازی است بر پایان این خانه، در آن سویی؛ نادر اما بیخیال از رفتن سیمین و حال ِدگرگون او با خنده در حال رسیدگی به پدرش است او حتی از آمدن راضیه برای کار هم بیخبر است. در این سکانس راضیه به همراه دخترش سمیه معرفی میشود، راضیه (بنگـ . عکس۵) یک زن چادری و معتقد است او به پاکی و نجاست از دیدگاه شرعی توجه زیادی دارد، معتقد بودن او اینگونه رمزی شدهاست؛ اعتقاد مذهبیاش توأم با احساسی وسواسگونه است که حتی برای کوچکترین مسئله عذر شرعی میآورد و به کارشناس مذهبی زنگ میزند او برای اثبات بیگناهیاش مدام قسم میخورد؛ با اینکه تا ایناندازه معتقد معرفی میشود اما موهایش از زیر چادرش پیداست و ناخنهایش بلندتر از حدمعمول یک فرد معتقد است. راضیه با یک فقر دردناک به بیننده شناسانده میشود شوهری بیکار و بدهکار دارد و برای کمک به او تن به کاری زدهاست که بیاطلاع از شوهر در چالشی بین اعتقادات مذهبی و نوع کاری که میبایست انجام دهد گیر افتادهاست؛ این چالش عذابآور در تمام سکانسهای فیلم با راضیه همراه است در گفتوگویی که بین او و نادر دربارهی کار انجام میگیرد فقر دردناک او هویدا میشود راضیه برای کمی بالا و پایین شدن دستمزدش به نادر التماس میکند اما نادر با به میان کشیدن شخصی دیگر برای انجام کار، التماس کردن راضیه را نادیده میگیرد در میانهی همین گفتگو سیمین چمدانش را تا جایی که جا دارد پر میکند او حتی کتابهایش را نیز میفروشد اما به دخترش ترمه به دروغ میگوید به آن ها نیاز دارد پر کردن چمدان دلالتی است برای رفتن همیشگی، او نمیخواهد وسایلی را جا بگذارد تا برای بردنشان دوباره بازگردد.
در نبود سیمین در خانه، نادر در آشپزخانه موقع شستن لباسها سردرگم میشود ترمه فرصت را غنیمیت میشمرد که از مادرش نحوه کار لباسشویی را بپرسد اما با مخالفت پدرش روبرو میشود اینجا فرایندی آغاز میشود که نادر قصد دارد در آن رفته رفته سیمین را از زندگیاش پاک کند این نخستین مرحله از این فرایند است انجام کارهای خانه بدون نیاز به همسرش (حذف همسر). سیمین موقع رفتن با سوال مظلومانهی پدر الزایمری نادر روبرو میشود او مدام میپرسد کجا میروی سیمین؟ نقش پدر نادر (بنگـ . عکس۷) تا اندازهای نقشی ماورایی است نگاه و واکنش او به این اتفاقات نگاهی از بالا و خدایگونه است پیرترین نسلی است که در فیلم اینگونه به تصویر کشیده شدهاست گویی نسل بعدی نسل ِنادر و سیمین دیگر نیازی به آن ندارد پدر نادر شخصیتی روبه زوال دارد که با ادامهی فیلم زوالش شتابی خاص به خود میگیرد به نظر میرسد اتفاقاتی که برای فرزندانش پیش میآید به زوال و نابودی او سرعت بیشری میبخشد در انتهای فیلم، نادر و سیمین سیاه بر تن دارد آیا این سیاهپوشیدن آنان دلالتی بر مرگ این پیرمرد است؟ سیمین در پاسخ سوال پدر نادر باز هم دروغ میگوید اینجا هم ترس درونیاش را نهان میسازد با اینکه اگر راستش را هم میگفت پدر نادر به علت بیماریش اصلا متوجه نمیشد ولی از گفتن حقیقت خوف دارد گویا خودش نیز قهرش را باور ندارد او به پدر نادر میگوید جایی کار دارد تا سر کوچه میرود و باز میگردد شاید به پندارش قهر کردنش تا سر کوچه ادامه پیدا خواهد کرد و حتماً نادر یا جلویش را میگیرد یا به سرکوچه نرسیده به دنبالش میآید.
پدر نادر دست سیمین را گرفته و جلوی رفتنش را میگیرد از این صحنهها بسیار کم در سینمای ایران بعد از انقلاب دیده شدهاست این صحنه به همراه صحنهای که حجت خودزنی میکند و راضیه دستانش را میگیرید میتوان به نوعی تابوشکنی فرهادی تلقی کرد چرا که شبیه این صحنهها چه در سینما و چه در تلویزیون بسیار به ندرت یافت میشود. پدر نادر با دخالت پسرش درست عروسش را رها میکند خود نادر نیز از رفتن سیمین دلهره دارد اما خودخوری میکند و چیزی نمیگوید زمانی که ترمه رفتن مادرش را به پدرش گوشزد میکند نادر در پاسخ میگوید که بازمیگردد. سیمین بردن سیدی شجریان را بهانه میکند تا با نادر اندکی سخن بگوید و او را وادار کند واکنشی به رفتنش نشان دهد نادر اما با صدایی گرفته و لرزان فقط به بردن سیدی واکنش مثبت نشان میدهد. نام بردن از شجریان در این فیلم نوعی استعاره از شخصیت این هنرمند است هنرمندی که در این چند سال اعتراضهای فراوانی به برخی چهرهها و اعمالشان نشان دادهاست هدف فقط نام بردن از این هنرمند است و نیز در سکانسی که نادر برای آوردن ترمه به مدرسه می رود یکی از آهنگهای شجریان از ضبط ِماشین نادر در حال پخش شدن است؛ اگر بیننده شجریان را بهانه کند و به دنبال موسیقی متن یا هر آهنگی در فیلم بگردد متوجه میشود که فیلم ِجدایی هیچ موسیقی متنی ندارد فقط در تیتراژ پایانی است که آهنگی ملایم نواخته میشود. در اکثر فیلمها موسیقی فیلم رمزگان ویژهی خود را دارد موسیقی به فیلم طعم و مزه میدهد و با صحنههای ِملایم یا تند خود را همراه میسازد گاهی آرام و گاهی تند میشود گاهی هم نقش دیالوگ بازیگر را انجام میدهد. ایگور استراوینسکی، موسیقی فیلم را به کاغذ دیواری همانند میدانست چیزی که باید تَرَکها، شکستگیها، سوراخها و زشتیها را بپوشاند (احمدی: ۱۳۹۱ ص ۱۱۱). نبود موسیقی متن در این فیلم را باید در حوزهی رمزگان فنی فیلم جستجو کرد؛ فرهادی با حذف موسیقی متن در کنار سبک فیلمبرداری قصد بر این داشتهاست که فیلم و موضوعات برجستهشدهی آن را به چشم بینندهاش واقعیتر جلوه دهد و یک فضای رئالیستی خلق کند در یکی از سکانسهای فیلم، آهنگ برنامهی ِرادیویی شب بخیر کوچولو از رادیوی پدر ِنادر شنیده میشود و تا چند ثانیهای بر محور جانشینی موسیقی متن سوار شده و با دیالوگ بازیگران و صحنههای آن سکانس همنشین میشود.
زمانی که سیمین خانهاش را با قهر ترک میکند در درون ماشینش به گریه کردن میافتد این زجهزدنهایش مدام در سکانسهای مختلف فیلم تکرار میشود او خود از کردهاش پشیمان است ولی منتظر است که چراغ سبزی از نادر در راستای نرفتنش ببیند اما هیچگاه آنطور که میخواهد نمیبیند و نادر هم به پندار اینکه سیمین بازمیگردد برنامهای برای چراغ سبز نشان دادن ندارد این کشکمش این اختلافات این دو دنیای متفاوت با گذر چهارده سال از زندگی مشترکشان به گفتهی خود سیمین هنوز آنقدر ارزش ندارد که نادر حتی یکبار هم از سیمین نخواست که بماند. تا این جای ِفیلم جدایی، دروغ و دورویی اسکلت داستان را تشکیل دادهاند اما در ادامهی پیرنگ داستان، فقر با آمدن راضیه و حجت و جدایی با برخورد این دو با نادر و قسم ِدروغ با دادگاهی شدن این دو قشر، در لباسی نازیبا به تصویر کشیده میشود. راضیه با آمدنش به سرکار آن هم با بیخبری شوهرش موجبات رخ دادن اتفاقاتی را فراهم میسازد که نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی روبه فروپاشی نادر و سیمین را نیز تحت شعاع قرار میدهد او با داشتن عقیده و باورهای مذهبیاش در نخستین برخوردش با پدر نادر دچار چالش میشود زمانی که پدر نادر به سمت در میرود تا برای خریدن روزنامه از خانه خارج شود او را با دروغ ِروزنامه داخل اتاقتان هست باز میگرداند و نیز حین برگرشتن ِپدر نادر از گرفتن دست او دستی لزران که برای دستگیری دراز شده خودداری میکند این عمل او دلالتی است بر مسائل محرم ونامحرم که وی به عنوان یک زن نمیتواند با یک مرد تماس داشتهباشد حتی اگر آن مرد بیمار باشد، البته دایرهی محارمات اگر در وضعیت اضطرار قرار بگیرند ممکن است از بیخ و بن فرو بریزد همانطور که راضیه بعد از تماس تلفنی با کارشناس مذهبی شلوار پدر نادر را در حمام عوض کرد. سمیه هم در نخستین برخوردش با پدر نادر، خود را پشت در پنهان میسازد و وضعیت نا بهسامان (خیس کردن شلوار) او را به مادرش خبر میدهد. سمیه (بنگـ . عکس۸) کمترین دیالوگ را در فیلم دارد؛ کودکی اسیر در دنیای برزگسالان؛ او در سن کودکی، دادگاه و تجربهی دیدن یک فرد غل و زنجیر شده را کسب میکند، بیشتر با نگاهی مظلوم و ترحمانگیز به نمایش در میآید از دلالت آشکار نگاه مظلومانهی او میتوان به دلالت ضمنی مظلوم بودن والدینش پی برد چشمان او چیزهایی میبیند که نباید ببیند به خاطر همین یا پشت در پنهان میشود یا سرش را برای ندیدن به پایین میاندازد نگاه مظلوم و بیگناه او برای به تصویر کشیدن فقر والدینش کافی بوده و به همین علت دیالوگ خاصی به او ندادهاند. وضعیت نا بهسامان پدر نادر، راضیه را به دردسر میاندازد او قادر نیست خودش را تمیز کند و راضیه هم با یک نامحرم روبروست، نا بهسامان شدن وضعیت پدر نادر مشکلی است که تازه پدیدار گشته گویا رفتن سیمین او را به این درد دچار کردهاست. راضیه با تلفن زدن به کارشناس مذهبی خودش دست بهکار میشود البته سمیه هم قول میدهد به پدرش نگوید در اینجا قبل از آشنا شدن با شخصیت حجت از سخنان سمیه میتوان فهمید که اعتقادات حجت آمیختهایست از تعصب که حتی دختربچهاش نیز میداند که تعصب مذهبی پدرش بالاتر و چه بسا خشنتر از نظر و فتوای یک کارشناس دینی است این دختربچه به دلیل اینکه خیلی زود وارد دنیای بزرگسالان شده با وجود سن کمش این چیزها به راحتی میفهمد.
در سکانس بعدی نادر را میبینیم که در پمپ بنزین پشت فرمان ماشین نشسته و با رضایتی برخاسته از اینکه دخترش بزرگ شده و میتواند گلیم خود را از آب بکشد مشغول تماشا کردن بنزین زدن ترمه است او به ترمه یادآوری میکند کارت سوخت را فراموش نکند، کارت سوخت ابزاری است که بسیاری از ما حداقل طی این چند سال با آن دست به یقهایم، این ترفندی است که کارگردان فیلم برای معمولی نشان دادن فیلمش بهکار گرفتهاست نه تنها کارت سوخت که دادگاه، طلاق، بیکاری، بدهکاری و… پدیدههایی هستند که در این فیلم خیلی ساده برای جلب بیننده به تصویر کشیده شدهاند. بعد از اتمام سوختگیری، ترمه به دلیل پس نگرفتن باقی پول از طرف نادر مؤاخذه میشود تا جاییکه نادر مجبورش میکند تا پیاده شود و اندک مابقی پول را بگیرد هرچند به شدت مراقبش است و باقی پول را به عنوان جایزهی شجاعت به او بازمیگرداند، پس ندان مابقی پول از طرف کارگر پمپ بنزین ارجاعی است به رفتاری که صاحبان کسب و کار انجام میدهند این قشر معمولاً اصول اقتصاد را طوری دیگر تعریف کردهاند چرا که آنان با اصل روند کردن ِرو به بالا از دادن مابقی پول مشتری خودداری میکنند این اصل در حال حاضر آنقدر عادی شده که بیشتر شهروندان به آن خو گرفتهاند و خیلی کم به آن اعتراض میکنند، در این سکانس نادر در حال آموزش ِترمه در جامعه و محلی جدای از محیط خانه است او اینکار را به دنبال حذف سیمین همان فرایندی که آغازش کرده انجام میدهد او اکنون در این مرحله میخواهد دخترش را بدون وجود مادرش تربیت کند (حذف مادر).
در سکانس بعد از این هم، ترمه و پدرش را میبینیم که با خنده در حالتی مسابقهوار دوان دوان در حال بالا رفتن از پلهها هستند نادر اجازه میدهد تا ترمه برنده شود او را شاد نگه میدارد تا دوری مادرش را تحمل و نهایتاً فراموش کند دنبالهی همین سکانس بیننده را به آشنا شدن با معلم ترمه خانم قهرایی رهنمون میسازد او برای تدریس خصوصی ترمه به خانهشان آمدهاست و با اینکه نقش کوتاهی در فیلم دارد اما بزرگترین دروغ را میگوید که همان قسم خوردن دروغ به قرآن است در این سکانس راضیه از سختی کار به نادر گلایه میکند و نمیخواهد دیگر سرکار بیاید او در آغاز، دوری راهش را بهانه میکند ولی سرانجام همان مشکلات شرعی را در مورد تمیز کردن پدر نادر عنوان میکند و دستمزدش را نیز طلب میکند و آنرا نیز میستاند رفتار و عدم ثباتی که راضیه در مورد آمدن یا نیامدنش نشان میدهد دلالت بر آشفتگی ذهن اوست در آغاز یک تصمیم میگیرد در ادامه تصمیمش را عوض میکند و در پایان خودش هم نمیداند چه تصمیمی باید بگیرد، نادر از راضیه میخواهد برای ادامهی صحبتهایشان به داخل آشپزخانه بیاید نادر به انتظار راضیه میماند اما او در اتاقی دیگر از خانم قهرایی شماره مطب دکتر زنان را میگیرد اینجا میتوان این فرض را مطرح کرد که چون نادر منتظر راضیه بوده میتوانسته سخنان آنان را بشنود بعدها همین شنیدن یا نشیندن او قضیهای میشود که میتواند نادر را متهم کرده و او را روانهی زندان سازد. پیشتر نادر بستن شیر کپسول اکسیژن پدرش را به راضیه گوشزد میکند، راضیه پدرش را متهم به باز کردن شیر میداند اما رفته رفته مشخص میشود این سمیه است که شیر را دستکاری میکند و همین دستکاری او در آینده مسبب اتفاقات بزرگی میشود.
راضیه بعد از چند دقیقه باز میگردد و میخواهد شوهرش را به جای خودش بفرستد کمکم مشخص میشود که راضیه بدون اطلاع شوهرش به سرکار آمده او نمیخواهد این فریبکاری پیش شوهرش فاش شود و بازهم سر ِگرفتن پول به نادر اصرار میکند. پدیده فریبکاری از شخصی بروز کرده که پیشتر با ویژگیهای یک زن معتقد معرفی شدهبود. فردای آنروز حجت پدیدار میشود او در بانک با قرار ِاز قبل ِنادر حاضر میگردد او پیشتر از رفتار دختر و زنش تا اندازهای شناسانده شدهبود با سخنانی که با نادر میزند معلوم میگردد به شدت به پول نیاز دارد و مشخص میشود که قبلاً کفاش بودهاست. حین گفتگو؛ نادر خودش را مجرد البته به قول خودش فعلا مجرد معرفی میکند اینجا هم فرایند حذف سیمین از زندگیاش را در دستور کار قرار میدهد. سکانس بعدی سکانسی است که نادر با دخترش ترمه برابرنهادهای فارسی را کار میکند زمانیکه آن ها به واژهی غربی گارانتی میرسند ترمه واژهی عربی تضمین و ضمانت را میگوید که با اعتراض پدرش روبرو میشود و آنرا غلط میداند او واژهی پشتوانه را پیشنهاد میدهد این رفتار نادر ارجاعی است به ادبیات کنونی فارسی؛ هماکنون کار پالایش زبان فارسی از واژگان بیگانه را فرهنگستان فارسی انجام میدهد در این چند سال اخیر فرهنگستان برابرنهادهایی را پیشنهاد داده که تعجب و ناراحتی برخی را موجب شده چرا که فرهنگستان بعضی از واژگان اروپایی دخیل در فارسی را با واژگان عربی عوض میکند همین مسئله است که نادر را نیز میرنجاند و اینکار را غلط میانگارد.
در همین سکانس ترمه با یک کاردستی دیده میشود او یک ماکت از یک خانه و محیط اطرافش ساختهاست (بنگـ . عکس۱۳) در این ماکت جدا از خانه سه چتر هم دیده میشوند رنگهایی که در چترها بهکار گرفتهشدهاند رنگ سقف خانه نیز تزئین کردهاند، یکی از آن چترها جدا از دو چتر دیگر نزدیک خانه است و آن دو چتر کنار هم ولی از خانه دورند آیا این ماکت یک رمز است رمزی که در نهان دلالت بر این دارد که چتر ِنزدیک خانه، نادر است و آن دو چتر دیگر سیمین و ترمه هستند که باهماند ولی از خانه میروند؛ اگر این فرض درست باشد میتوان این نتیجه را گرفت که ترمه بعد از جداییِ والدینش از یکدیگر مادرش را انتخاب میکند و با او میرود. برخلاف پندار نادر و ترمه اینبار بازهم این راضیه است که سرکار میآید او دلیل بازگشتش را گرفتار بودن شوهرش حجت میداند که مجبور شده به جای او سرکار بیاید حجت آنقدر گرفتار است که حتی نمیداند زنش روزها کجا میرود گرفتار بودن شوهر راضیه یکی از عواملی است که اتفاقات بعدی فیلم را شکل میدهد. راضیه مشغول کارکردن میشود و بیخبر از سمیهایست که در حال دستکاری شیر کپسول اکسیژن پدر نادر است او آنقدر شیر را باز و بسته میکند که پدر نادر بیدار میشود و از خانه بیرون میرود، بیدار شدن پدر نادر را هم شیطنت سمیه موجب میشود. راضیه بعد از فهمیدن نبود او در اتاق سرآسیمه پا به بیرون میگذارد عبور او از خیابان شلوغ را سمیه از بالکن خانه میبیند در بالکنی که یک دیش ماهواره در آن قرار گرفته تصویر دیش ماهواره چندین بار در فیلم به نمایش درمیآید، نشان دادن دیش ماهواره آن هم در بالکن خانه جایی که از دید پنهان است ارجاع به رفتاری است که در جامعه با ماهواره میشود فرهادی میخواهد با این نمایش، این مطلب را به صورت آموزش یادآوری کند که با جمع آوری دیشها از بالای پشت بام(فضای عمومی)، بالکن (فضای خصوصی) جای امنی برای آن است و نیز در خانهی والدین ِسیمین یک نصاب ماهواره را میبینیم که برای درستکردن ماهواره آمدهاست او بابت پارازیت شدیدی که بر روی شبکههاست با مادر سیمین حرف میزند و مادر سیمین با سخنی آموزشی میگوید هر چندتا شبکهای را که میگیرد درست کند سخنان نصاب هم ارجاعی است بر پخش پارازیتهایی که هماکنون شاهد آن هستیم در آن سکانس نادر به محض ورود به خانه و دیدن نصاب با خنده به او خسته نباشد میگوید. اینها را میتوان پاسخی انست به پرسش شماره شش پژوهش که درباره کارکرد حکمی فیلم پرسیده شده و عنصر گیرنده را مدنظر دارد(بنگـ. به ص ۵۷).
راضیه پدر نادر را کنار دکه روزنامهفروشی حین عبور از خیابان مییابد و به سمتش حرکت میکند در این سکانس آن اتفاق بزرگی که باعث سقط جنین راضیه میشود همان تصادف پنهان میماند و برعکس در ادامه، قضیهی هول دادن راضیه توسط نادر، چندین بار از زبان شخصیتهای داستان تکرار میشود. در سکانس بعدی نادر به همراه پدر، ترمه و سمیه فوتبال دستی بازی میکند ترمه از خوشحالی در وصف سمیه ترانه میخواند او ترانهای میخواند که به گوش ِبسیاری آشناست ترانهی سوسن خانوم؛ اما سوسن خانوم در ترانهی ترمه به سمیه خانوم تبدیل شدهاست خواندن یک ترانهای که در خارج ایران خوانده شده آن هم توسط یک دختر نوجوان دلالت بر این نکته است که با وجود تمام سانسورها و سختگیریها نسل کوچک ایران این ترانهها را شنیده و میخوانند. اما در طرفی دیگر گویا راضیه از چیزی عذاب میکشد، درد و عذاب کشیدن راضیه به علت تصادف کردن اوست چیزی که از دید بیننده تا مدتی پنهان میماند البته پدر نادر قضیه را به چشم دیده است اما بیگمان به علت بیماریش، فهمی از اطرافش ندارد. راضیه در اتوبوس خط واحد دچار ضعف و سرگیجه میشود و به یاری مسافران روی یک صندلی مینشیند صدای مامان گفتن سمیه شنیده میشود اما تصویری از او دیده نمیشود درد و عذاب راضیه بسیار جدی است.
راضیه به خاطر درد و عذابی که میکشد با تأخیر به سرکار بازمیگردد، تأخیر او باعث شده پدر نادر بیقراری بکند و خودش را پشت در برساند، خانم کلانی، همسایهی طبقه بالایی وضعیت بیقراری پدر نادر را به علت دیر آمدن راضیه به او گوشزد میکند او همچنین از راضیه میخواهد کیسهی زبالهها را با سطل جابهجا کند تا راهپلهها کثیف نشوند راضیه اما در پاسخ به راحتی دروغ میگوید و علت پارهشدن کیسه را گیج رفتن سرش میداند با این توضیح که سمیه کیسه را با کشیدن روی پلهها پاره کردهبود، همین بهسادگی دروغ گفتن راضیه در آینده کار دستش میدهد سمیه آن زمان که مادرش در حال دروغ گفتن به خانم کلانی است مظلومانه با چشمانی گرد شده به خانم کلانی خیره میشود چشمان او دلالت بر حقیقتی دارد که نمیخواهد افشا شود راضیه بعد از باز کردن در، سمیه را با فشار به داخل خانه هول میدهد. نادر بعد از آوردن ترمه از مدرسه و بازگشت آن ها به خانه با در ِبسته روبرو میشود در این سکانس مشخص میشود که نادر طی این چند روز اسم راضیه و دخترش سمیه را نمیداند و اسم دختر او را از ترمه میپرسد ممکن است این بیخبری نادر از نام شخصی که برایش کار میکند نیز ارجاعی بر تضاد طبقاتی شدید در شهر تهران باشد طبقاتی که هیچ پیوندی با هم ندارد و تهران هم شهری است که در آن تضاد میان سنت و مدرنیته به صورت بسیار آشکاری پیداست، نادر بعد از داخل شدن به خانه پدرش را مییابد که کنار تخت واژگون افتادهاست و دست چپش را نیز با روسری به تخت بستهاند روسری آن قدر محکم بسته شده که نادر با دندان آنرا باز میکند. آیا بسته بودن دست پدر باعث شده او به کنار تخت بیافتد یا نه این وضعیت ِرو بهزوال او بوده که رفتهرفته زمینگیرش کردهاست این وضعیت پر از ابهام و شگفتی است زیرا بعد از این حادثه پدر نادر قدرت تکلم آن چند واژه را نیز از دست میدهد و فکش شروع به لرزیدن میکند به نظر میرسد وضعیتی که پیرمرد در آن گرفتار آمده چیزی شبیه یک سکتهی خفیف است که از دید پسرش به دلیل گرفتاریهایش پنهان میماند.
نادر به کمک دخترش پدرش را به حالت طبیعی بازمیگرداند عصبی شده و عصبانیتش را با واژهی زیرلبی و رکیک بیشرف بروز میدهد از کم شدن پولهای داخل کمد مطلع میشود پولهایی که زنش چند روز پیش، برای پرداخت دستمزد اضافه شدهی طبقات خانه به کارگران پرداختهبود. نادر پس از درخواست از دخترش برای رفتن به آشپزخانه کیف ِرها شدهی سمیه را با خشونت تفتیش میکند او قصد دارد دخترش را از دیدن این عمل دور سازد دور ساختن ترمه توسط نادر دلالت بر این نکته دارد که روا نیست برخی کارهای ناشایاست مقابل کودکان انجام گیرد این عمل چند بار هم توسطه خانوادهی نادر و هم توسط راضیه انجام میگیرد دور ساختن نسل کوچک از کارهای ناشایاست نسل بزرگتر، راضیه به خانه باز میگردد دعوای شدیدی بین او و نادر در آشپرخانه رخ میدهد دعوای آن ها دعوای دو نفر از دو طبقهی متفاوت است با جهانبینی و ذهنیتی متفاوت، نادر میخواهد از دهان راضیه دلیل رفتن و بستن دست پدرش را منطقاً بشنود و راضیه قصد دارد با قسم خورد به امام حسین بیگناهیش را ثابت کند راضیه رفتن به مطب دکتر را پنهان میکند تا با این پنهانکاری تصادف و دگرگون شدن وضعیت جسمانیاش را نیز مخفی کند او هم به مانند نادر دخترش را به بهانهی کوچه رفتن از آن قائله دور میکند، نادر به راضیه تهمت دزدی میزند لباس او را میکشد صدای اعتراض راضیه بلند میشود او حقش را مطالبه میکند نادر حق او لگدی میداند که باید با آن بیرون برود و به خاطر دخترش چیزی به او نمیگوید راضیه بالاخره با دادوبیداد کردن از خانه بیرون میرود جالب اینجاست زمانیکه نادر به علت برداشته شدن پولها به راضیه تهمت دزدی میزند ترمهای که از ماجرای برداشتهشدن پول توسط مادرش خبر دارد آن موقع سکوت میکند آیا این کار سهواً صورت گرفته یا کارگردان خواسته شخصیت بیآلایش ترمه را نیز با گناه و پنهانکاری آلوده کند اگر اینگونه باشد نسل کوچک را هم باید مانند نسل بزرگتر آلوده بدانیم.
بعد از این دعوا نادر به سراغ پدرش میرود که در حمام است گویا دوباره حالش خراب شده و پشت در افتاده زوال و نابودی پیرمرد سرعتش بیش از پیش شدهاست. راضیه با کلیدی که دارد به بهانهی باخبر شدن از حال پیرمرد به خانه وارد میشود اما سخن از دزدی نکردنش میزند و پولش را میخواهد نادر با عصبانبت فراوان با او برخورد میکند موقع رفتن راضیه به سمت در، زاویهی دوربین عوض میشود بیننده این صحنه از فیلم را از داخل خانه مینگرد زمانی که نادر راضیه را به بیرون هول میدهد افتادن او از دروبین و چشم بیننده پنهان میماند.
تا اینجا دو بلا سر راضیه آمدهاست اولی تصادف اوست که همچنان پنهان باقی مانده و دومی افتادنش روی پلههاست راضیه بعد از برخاستنش است که از داخل خانه آن هم از دید ترمه نشان داده میشود؛ این دو حادثه بنیان فیلم را پیریزی کردهاند به گونهای که تمام حوادث بعد از آن حول این دو حادثه میچرخند حوادثی که از دید بیننده پنهان میماند تا او هم به مانند بازیگران درگیر فیلم شود در انتهای این سکانس نادر در حال نظافت پدرش است پدر روی یک ویلچر پشت به دوربین است نادر آهسته گریه میکند به نظر میآید گریه کردن او دلالتی است بر این نکته که نادر خودش را مسبب تمام این اتفاقات میداند.
نادر از زبان سیمین میفهمد که راضیه را به بیمارستان بردهاند سیمین بعد از یک فاصلهی زمانی تقریباً زیاد در آشپزخانهی منزل والدینش موقع سالاد درست کردن دیده میشود با این تصویر از سیمین و نیز گیج شدن نادر در آشپزخانهی منزل خودشان بعد از رفتن زنش، این نتیجه را میتوان گرفت که سیمین جدای از شغلی که در بیرون دارد در خانه نیز یک زن خانهدار کوشاست زنی که در انجام کارهای خانه هیچ کمکی از شوهرش نمیخواهد در همین سکانس زمانی که نادر به خانهی والدین سیمین وارد میشود در صحنهی که پسری جوان به عنوان نصاب ماهواره مشغول تنظیم شبکههاست در درونما و حاشیهی همین صحنه مردی دیده میشود که در حالت نشسته نماز میخواند در اینجا نماز خواندن به حاشیه رفته و ماهواره و بحث پارازیت بر روی آن برجستهتر شدهاست و نیز این دو اتفاق در یک صحنه همنشین هم گشتهاند اما در این همنشینی، ماهواره و بحث پارازیت بر نماز خواندن ارجحت دارد به نظر میرسد آن مرد نمازخوان کسی جزء پدر سیمین نباشد این تنها صحنهایست که پدر سیمین آن هم در حاشیه نشان داده میشود با وجود نشسته نماز خواندن او و نیز نبودش در ماجرای دادگاه و جدایی دخترش این دلالت فرضگونه به وجود میآید که او دارای اندامی سالم و طبیعی نیست شاید نمیتواند
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 06:19:00 ق.ظ ]
|