در واپسین روز‌های نبرد کیخسرو با افراسیاب، کیخسرو که از به چنگ آوردن افراسیاب نومید و نگران شده است به نزد کاووس در پارس رفته و از او یاری می‌طلبد و به پیشنهاد کاووس هردو سوار بر اسب به زیارت آذرگشنسب رفته به زاری و نیاز می‌پردازند.
۲۱۸۷ چنین گفت خسرو به کاووس شاه جز از کردگار از که جوییم راه
بیابان و یک‌ساله دریا و کوه برفتیم با داغ دل یک گروه
به ‌هامون و کوه و به دریای آب نشانی ندیدیم ز افراسیاب
گرو یک زمان اندر آید به گنگ سپاه آرد از هر سویی بی‌درنگ
همه رنج و سختی بپیش اندرست اگر چندمان دادگر یاورست
نیا چون شنید از نبیره سخن یکی پند پیرانه افگند بن
بدو گفت ما هم‌چنین بردو اسب بتازیم تا خان آذرگشسب
سر و تن بشوییم با پا و دست چنان چون بود مرد یزدان‌پرست
ابا باژ با کردگار جهان بدو برکنیم آفرین نهان
بباشیم بر پیش آتش به پای مگر پاک یزدان بود رهنمای
به جایی که او دارد آرامگاه نماید نماینده داد راه
برین باژ گشتند هر دو یکی نگردید یک تن ز راه ‌اندکی
نشستند با باژ هر دو بر اسب دوان تا سوی خان آذرگشسب
پراز بیم دل یک به یک پرامید برفتند با جامه‌های سپید
چو آتش بدیدند گریان شدند چو بر آتش تیز بریان شدند
بدان جایگه زار و گریان دو شاه ببودند با درد و فریاد خواه
جهان‌آفرین را همی خواندند بدان موبدان گوهر افشاندند
چو خسرو به آب مژه رخ بشست برافشاند دینار بر زند و است
…………………………………………….. ……………………………………
به یک ماه در آذرابادگان ببودند شاهان و آزادگان
(همان، ج ۵، ۳۶۴-۳۶۵)
و سرانجام پس از یک ماه تضرع به درگاه ایزد، دعاهایشان مستجاب گشته و پهلوانی روحانی به نام هوم خبر یافتن افراسیاب را به گودرز می‌رساند و گودرز به آذرگشنسب رفته و کاووس و نبیره با شنیدن این خبر به اعتکاف خود پایان داده؛ به جست‌وجوی افراسیاب می‌روند.
۲۲۷۹ چو گودرز بشنید این داستان به یاد آمدش گفته راستان
از آن‌جا بشد سوی آتشکده چنان‌چون بود مردم دل‌شده
نخستین برآتش ستایش گرفت جهان‌آفرین را نیایش گرفت
بپردخت و بگشاد راز از نهفت همان دیده برشهریاران بگفت
همان‌گه نشستند شاهان براسب برفتند ز ایوان آذر گشسب
(همان، ۳۷۰)
پس از کشتن افراسیاب، کاووس که به مراد دل خود رسیده با یزدان راز و نیاز و سپاس‌گزاری کرده و آرزوی مرگ می‌کند. دعای او آن‌قدر مؤثر است که‌ اندکی زمانی پس از آن می‌میرد.
۳۹۳ چو با ایمنی گشت کاوس جفت همه راز دل پیش یزدان بگفت
چنین گفت کای برتر از روزگار تو باشی بهر نیکی آموزگار
ز تو یافتم فرّ و اورنگ و بخت بزرگی و دیهیم و هم تاج و تخت
تو کردی کسی را چو من بهره مند ز گنج و ز تخت و ز نام بلند
ز تو خواستم تا یکی کینه‌ور بکین سیاوش ببندد کمر
نبیره بدیدم جهانبین خویش به فرهنگ و تدبیر و آیین خویش
جهان‌جوی با فرّ و برز و خرد ز شاهان پیشینگان بگذرد
چو سالم سه پنجاه بر سر گذشت سر موی مشکین چو کافور گشت
همان سرو یازنده شد چون کمان ندارم گران گر سرآید زمان
بسی برنیامد برین روزگار کزو ماند نام از جهان یادگار
(همان، ۳۷۸)
بخش دوم
کاووس در منابع پیش از اسلام
۲-۲-۱ بخش دوم اشارات متون اوستایی به کیکاووس
همان‌گونه که در مقدمه نیز آمد؛ قدیم‌ترین منبع موجود مربوط به باورهای ایرانیان پیش از اسلام، سرودهای گاهان اوستا است امّا می‌توان گفت که گاهان خالی از اسطوره‌پردازی‌ست و بیش‌تر از هر چیز هنجارهای اخلاقی در آن تبیین و تشویق شده‌اند. از میان آثار اوستایی موجود، مهم‌ترین بخش اسطوره‌ای، یشت‌هاست که بیش‌ترین نقل قول‌ها از شخصیت کاووس در این بخش جای دارد. با این حال اوستای موجود چیزی در حدود یک چهارم اوستای بیست و یک نسکی دوره‌ی ساسانی‌ست. همان‌گونه که نقل‌قول‌های پراکنده از برخی نسک‌های گم شده اوستای ساسانی چون سوتکرنسک در دینکرد نشان می‌دهد؛ کاووس شخصیتی مطرح در اوستا بوده که تمامی گزارش‌های اوستای پیرامون او دست کم به طور مستقیم به دست ما نرسیده است. آن‌چه در ادامه می‌آید، نقل و بررسی قسمت‌های اوستای موجود است که در نام کاووس در آن‌ها آمده است.
تمام متون اوستایی در یک زمان و مکان مشخص خلق نشده‌اند و تفاوت گویشی میان قسمت‌های مختلف اوستا موجود است. این تفاوت‌ها هم در ضبط تلفظ کلمات دیده می‌شود و هم در ویژگی‌های دستوری. بنابراین ما گاه برای یک واژه‌ی واحد در اوستا چند صورت مختلف ضبط را مشاهده می‌نماییم. همین‌گونه است نام کاووس در اوستا که به دو صورت: kavi-usan و kavi-usaana آمده است. که شکل نخست را در یشت پنجم (آبان یشت) و شکل دوم را در دیگر جاهای اوستا می‌بینیم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۲-۱-۱ کاووس در یشت‌ها
در یشت پنجم، بندهای چهل و پنج تا چهل و هفت، کاووس دومین «کَوی» است که برای اردوی سورا آناهیتا بر فراز کوه ارزیفیه قربانی می‌کند و از او می‌خواهد که بر هفت کشور مسلط شده و بر پریان و جادوان و فرمان‌روایان دشمن پیروز گردد و این خواسته‌ی او پذیرفته می‌شود.
«کاووس توانا در پای کوه «اِرِزیفیَه» صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیش‌کش آورد و از وی خواستار شد: “ای اردویسورَ اَناهیتا! ای نیک! ای تواناترین! مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگ‌ترین شهریار همه کشورها شوم که بر همه دیوان و مردمان <دُروند> و جادوان و پریان و «کوی»‌ها و «کرپن»‌های ستمکار چیرگی یابم.” (اوستا، ج۱، ۱۳۷۹: ۳۰۵)
اردویسورَ اَناهیتا که خواسته‌ی زَور نیاز کننده و به آیین پیش‌کش آورنده را کام‌روا کند؛ او را کامیابی بخشید (همان)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...