گل گاو زبان میچیند.»
(هراتی، ۱۳۷۶: ۶ و ۷)
شاعر جلوههای خداوند را در جهان هستی، نشانهای بارز از حضور خدا و واقعیّت وجودی پروردگار دانسته است و با این موضوع ارتباط عمیقی برقرار کرده که گاهی بر یک تکه ابر سجده میبرد و از سنگ انتظار مهربانی و از باران طراوت و شادابی را احساس میکند؛ در واقع همهی اینها به ایمان قلبی شاعر نیز اشاره دارد.
میتوان گفت که در این نیایشواره «سلمان شاعرانه اصطلاحات کلامی و عرفانی، هم چنین عناصر طبیعت و زندگی را به خدمت گرفته است و به این ترتیب شعر را به فضای ذهنی مخاطبان نزدیک کرده است.» (عبدالملکیان، ۱۳۸۳: ۲۰۱)
۴-۷-۱-۵ نیایشوارهی پنجم
« دیشب آنقدر نزدیک بودی
که پنجره از شادیم نمک میچشید
و لبخندم را دامن میزد
من مشغول تو بودم
نیلوفری از شانههای من رویید
و از پنجره بیرون رفت.»
(هراتی، ۱۳۷۶: ۷)
نیلوفر رمز جاودانگی و کمال است و به نظر میرسد که هراتی یک احساس عارفانه را بازگو کرده است و به تبع آن از زبانی نمادین نیز استفاده کرده. او از نزدیکی خداوند به خود آنقدر شاد است که حتی پنجره نیز تحت تأثیر شادیاش قرار میگیرد و شادیاش را بیشتر میکند. در واقع میتوان گفت که هراتی در آن شب به جاودانگی و کمال دست یافته است.
۴-۷-۱-۶ نیایشوارهی ششم
« چرا امشب پشت پنجره نمیآیی؟
چرا به تماشای رود نمیآیی؟
چرا من تو را نمیشنوم؟
چرا برگها زنده نیستند؟
چرا سنگها سخت شدهاند؟
چرا پنجره اخم دارد؟
آه دهانم
دهانم
از بوی گوشت مرده لزج شده است
با این دهان
چگونه میتوان
لذّت حضور تو را چشید
آیینه نیز تصویر هولناکی از من مینمایاند.»
(هراتی، ۱۳۷۶: ۷ و ۸)
هراتی با توجه به جلوههای طبیعت و بنا به تصور ذهن خویش، حضور خدا را احساس نمیکند و به این دلیل از خداوند گله کرده، اما در ادامه به اشتباه خود پی برده و تصویری هولناک از خود میبیند.
در واقع «سلمان هراتی در نهایت سادگی و بیپیرایگی، خود را از محضر حضرت دوست دور میداند و این نشان اخلاص و سادگی درون اوست.» (عبدالملکیان، ۱۳۸۳: ۱۲۹)
۴-۷-۱-۷ نیایشوارهی هفتم
« درخشش تو مثل آبشاری
از بلنـدیهای محـال میریـزد
در تخیّل پنجرهای است
که هفت آسمان در او جمع میشود
من به مدد مهربانی تو
و آفرینههای این تخیّل مغموم
در باغهای ناممکن آواز میخوانم
برای سنگهای پرنده.»

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

(هراتی، ۱۳۷۶: ۸)
در این نیایش واره شاعر با تخیّل خلاّق خود و با بهره بردن از وهم و خیال، تصویرسازی زیبایی را ارائه داده است؛ تخیّلی که در آن هفت آسمان جمع شده و هراتی در آن، امتداد درخشش خداوند را امتداد آبشاری دانسته که از بلندیهای غیرممکن جاری شده است؛ در واقع میخواهد بگوید درخشش خداوند در اوج است و عجیب نیست که شاعر به یاری این تخیّل قوی و به یاری مهربانی خداوند، در باغهای ناممکن برای سنگهای پرنده نیز آواز بخواند.
۴-۷-۱-۸ نیایشوارهی هشتم
« در انبوه اندوه و زخم
قلبم با سوسنهای سپید
آواز میخواند
درخت، شادی مرا میپرسد
من مزرعهای را مینمایانم
که فردای من است
آنجا گیلاسها
دست به دامن دارند
و شکوفههای پیراهن من

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...