در اوایل سال ۱۹۲۵ م. شیخ سعید کرد از مشایخ طریقت خالدیه نقشبندیه با اعلام اینکه دین درخطر است، به همراه مریدانش قیام کرد، اما به‌شدت سرکوب شد. در سی‌ام نوامبر ۱۹۲۵ م. با اجرای قانون ۶۷۷، پایان کار تکیه‌ها اعلام و اموال آن‌ها مصادره شد و استفاده از عناوینی چون: شیخ، خلیفه و یا مرید ممنوع اعلام شد.[۲۸] این در حالی است که در آن زمان، فقط در استانبول بیش از سیصد تکیه فعال وجود داشت. در سال ۱۹۳۰ م. به علت کشته شدن یک افسر به دست منصوبان به تصوف در شهر «منه من» صدها تن از صوفیان بازداشت و ۲۸ تن دیگر کشته شدند. امروزه نیز همان قانون باقی است و فعالیت طریقت‌ها در ترکیه ازلحاظ قانونی جرم است، اما باوجوداین، طریقت‌ها به‌صورت مخفی به فعالیت خود ادامه می‌دهند.[۲۹]
۲- ۱ طریقت‌ها در ترکیه:
ذکر طریقت‌های ترکیه از آغاز تاکنون و نقش و جایگاه آن‌ها در حیات اجتماعی سیاسی و فرهنگی این کشور از دو جهت اهمیت دارد: یکی توجه به رشد و گسترش بسیار سریع و فزاینده طریقت نورسی در مدت ۶۰ تا ۷۰ ساله اخیر و کسب جایگاه اول باوجود دیگر طریقت‌های فعال در ترکیه و برقراری ارتباط بین گسترش این طریقت با دستورالعمل‌ها و محتوای آرای عرفانی نورسی به‌عنوان مؤسس طریقت؛ دیگری تشخیص مقدار تأثیرپذیری از آرای طریقت‌های دیگر به‌ خصوص طریقت نقشبندیه است، به همین علت پیش از ورود به مبحث اصلی، به معرفی مختصر این طریقت‌ها می‌پردازیم. در کشور ترکیه، طریقت‌های نقشبندیه، بکتاشیه، قادریه، سلیمانیه و طریقت‌های منسوب به بدیع‌الزمان نورسی فعالیت دارند.
۲- ۲طریقت نقشبندیه:
مؤسس این طریقت محمد بهاءالدین نقشبند در قرن هشتم هجری است. در نقشبندیه مهم‌ترین راه نزدیکی به خداوند، انجام واجبات دینی و عبادات مستحبی است و رابطه مرید و مرشدی، ذکر دسته‌جمعی و تلاش برای حل رابطه بین شریعت و طریقت اهمیت بسیاری دارد. نقشبندیه از قدیمی‌ترین و رایج‌ترین طریقت‌های کشور ترکیه است[۳۰]. آن‌ها در قرن ۱۹ م؛ و در دوران حکومت عثمانی به حکومت وفادار بوده و نماینده حکومت در درون طریقت‌های دیگر محسوب می‌شدند. به حدی که یک عضو طریقت نقشبندی حتی می‌توانست مرید طریقت دیگری هم باشد.[۳۱] هم‌اکنون بسیاری از سیاست‌مداران راست‌گرای ترکیه به‌گونه‌ای با این طریقت ارتباط دارند. تورت گوت اوزان، رئیس‌جمهور فقید ترکیه و نجم الدین اربکان، نخست‌وزیر سابق ترکیه، ه عضویت این طریقت بوده‌اند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نقشبندیه در ترکیه دارای نشریه‌های گوناگون، مراکز خیریه قدرتمند و فعالیت‌های اجتماعی هستند. «ماهنامه اسلام» و «بنیاد خیریه راه حق» وابسته به این طریقت هستند. گروه‌ها و جماعت‌های اسلامی مختلفی وابسته به آن هستند: جماعت محمد افندی امام جماعت سازمان دیانت ترکیه هستند، جماعت سامی افندی که از حزب رفاه و نجم الدین اربکان حمایت می‌کند و حوزه فعالیتش دانشگاه‌های ترکیه است.[۳۲]
۲-۳طریقت بکتاشیه:
این طریقت منسوب به حاج بکتاش ولی (۷۳۸ ق) صوفی پرآوازه قرن هفتم قمری؛ و معاصر مولوی است. زادگاه وی نیشابور و مدفن او آناتولی است. وی بنیان‌گذار یکی از طریقت‌های بزرگ صوفیه که نقش مؤثری در زندگی مادی و معنوی شهروندان خلافت عثمانی داشته و حیات خود را تا به امروز هم به ادامه داده است.[۳۳] علویان ترکیه خود را از مریدان حاج بکتاش ولی می‌دانند و سردمداران ترکیه به‌صورت رسمی در مراسم‌های مختلف مثل بزرگداشت حاج بکتاش شرکت می‌کنند.[۳۴]
۲- ۴ طریقت مولویه:
این طریقت به مولانا جلال‌الدین محمد بلخی (م ۶۷۲ ق) منسوب است. مولویه دارای آثار مدون، آداب و مراسم دسته‌جمعی خاصی است. پیروانش در ترکیه، سوریه و بالکان پراکنده هستند و بیشترین شهرت آن‌ها به خاطر مراسم سماع مولویه است که هرسال به‌صورت رسمی در قونیه برگزار می‌شود. لائیک‌ها و برخی از محافل روشنفکر مآب لائیک، در جهت خالی کردن این طریقت از مفاهیم الهی، بسیار تلاش می‌کنند، اما بااین‌همه قونیه مهم‌ترین پایگاه اسلام‌گرایی و شریعت طلبی ترکیه از پایگاه‌ها و مراکز اصلی این طریقت است.
۲-۵ طریقت قادریه:
بنیان‌گذار این طریقت عبدالقادر گیلانی (۴۷۵ – ۵۶۵ ق.) است که جایگاه والایی در تصوف اهل سنت و در شمال آفریقا و خاورمیانه دارد. از ویژگی‌های مشخص این طریقت: انجام اعمال خارق‌العاده در مجلس ذکر مثل فروبردن میله‌های فلزی در بدن، بلعیدن تیغ، کوبیدن میخ بر سر و… است. این طریقت دارای بنیادی فرهنگی به نام «خیریه تحقیقات علمی مرکزی طرابوزان» با بیش از نود شعبه در سراسر ترکیه و شبکه تلویزیونی «ماژتی وی» (به معنای پیام) است. این طریقت معتقد به عدم دخالت در امور سیاسی و در احزاب راست مثل «مام میهن» و «راه راست» نفوذ دارد.[۳۵]
۲-۶ طریقت سلیمانیه:
گرچه وابسته به نقشبندیه محسوب می‌شوند اما به علت مخالفت با جو غالب بر نقشبندیه، بنیان‌گذار آن شیخ سلیمان هیلمی توناخانی از نقشبندیه جدا گردید. رهبر این طریقت از ۱۹۳۰ م درزمینه تأسیس و گسترش رده‌های قرآن و معارف اسلامی به فعالیت پرداخت، اما توسط آتاتورک زندانی و در زندان درگذشت. هواداران برای شیخ سلیمان منزلت والایی قائل‌اند و او را از خاندان پیامبر و حتی جانشین وی می‌دانند، لذا وی را خاتم‌الاولیای می‌نامند. پس از وی سرپرستی این طریقت به دامادش کمال کاچار رسید. وی نیز با گسترش فعالیت‌ها و ورود به عرصه سیاسی از حزب رفاه و حزب فضیلت و اربکان حمایت کرد. ازجمله فعالیت‌های او، ساخت ده‌ها مسجد و مرکز فرهنگی برای ترک‌های آلمان و سرتاسر اروپا، خوابگاه‌های متعدد در شهر بزرگ ترکیه برای دانشجویان بی‌بضاعت.[۳۶]
۲-۷ طریقت نورسیه (نورجی):
نورسیه یک جماعت دینی و اسلامی است که ازنظر ساختاری به طریقه‌های صوفیانه نزدیک است. درواقع مکتبی عرفانی منسوب به بدیع‌الزمان سعید نورسی و مهم‌ترین طریقت در ترکیه پس از نقشبندیه محسوب می‌شود. پیروان نورسی را که نورسیه، نورجیه یا جماعت نور می‌گویند، خود به فرقه‌های متعدد با آداب، بینش و خط مش‌های کاملاً متفاوت (یعنی همسویی و خدمت به‌نظام تا خصومت و دشمنی علنی و بنیادین با آن) تقسیم می‌شوند. ازجمله پیروان وی فتح‌الله جیلر؛ یازیجیلر؛ ینی آسیا جیلر، سوزجولر؛ مد زهرا جیلار، محمد کورداغلو جیلر و عجز مندلیر. به‌طورکلی این جماعت شامل گروه‌های فوق است. در اینجا جهت اختصار به معرفی چهار گروه از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آن‌ها می‌پردازیم. گروه نخست به رهبری محمد زاهد افندی که نظرات خود را در روزنامه «ینی آسیا» مطرح می‌کند؛ گروه دوم به رهبری شخصیت مشهور مذهبی ترکیه «فتح‌الله گولن» فعالیت می‌کند. روزنامه «زمان» از انتشارات آن‌ها است. فتح‌الله جیلر یا پیروان شیخ فتح‌الله گولن از شخصیت‌های مهم ترکیه و طریقت وی، مهم‌ترین فرقه طریقت نورجیه است که در معادلات سیاسی ترکیه نقش فراوانی دارد. از علل این تأثیرگذاری می‌توان به دارا بودن وسایل ارتباط‌جمعی قوی شامل: نشریات گوناگون ازجمله مهم‌ترین آن‌ها روزنامه نسبتاً پرتیراژ زمان؛ ایستگاه‌های رادیوی محلی و شبکه سراسر تلویزیونی (سامان یول یا راه کهکشان stv)؛ منبرهای پرطرفدار وی هر شب جمعه از شبکه تلویزیونی فوق اشاره کرد. گولن از سویی متهم به ارتباط با «میت» (سازمان امنیت ترکیه) است.[۳۷] و از سوی دیگر، کمالیست های تندرو او را متهم به تلاش در جهت کادر سازی علیه لائیزم، به‌ویژه در میان افسران ارتش کرده و تاکنون تعداد فراوانی از ارتشیان به‌ویژه دانشجویان دانشگاه افسری، به اتهام ارتباط با این فرقه از ارتش اخراج شده‌اند و صدور فتوای جواز ایستاده نماز گذاردن (بدون حرکات رکوع و سجده) جهت نمایان نشدن آثار رکوع و سجود بر شلوار که منجر به اخراج شدن افسران می‌شود، به او نسبت داده می‌شود.[۳۸] گولن با امکانات وسیعی که در اختیار دارد، بخش مهمی از آموزش در ترکیه و خارج آن را هدایت می‌کند و در آسیای میانه و اروپا چندین هزار مدرسه توسط وابستگان وی اداره می‌شود و دانشجویان زیادی از این طریقت، در کشورهای آمریکا و اروپا به تحصیل اشتغال دارند.[۳۹]
گروه سوم جماعت مظهر جیلار: مؤسس آن صدیق دورسون است. از شخصیت‌های بانفوذ این گروه ملاعزالدین خواهان تشکیل حکومت اسلامی و روش‌های جهادی است. این گروه در راستای کردهای مسلمان مشی می‌کنند. در شهرهای ترکیه مراکز انتشاراتی دارند و با حزب اسلامی کردستان همکاری و نسبت به انقلاب اسلامی ایران نظر مثبت دارند.
گروه چهارم گروه یازی جیلار: خسرو آلتین باش از طلاب و مریدان نورسی مؤسس آن است. آن‌ها بر این باورند که کلیات رسائل النور باید به خط عربی نوشته و مطالعه شود و به همین خاطر به آن‌ها یازی جیلار (نویسنده‌ها) می‌گویند. رابطه خوبی با حزب رفاه دارند و از اقدامات تبلیغی ایشان، ایجاد مراکز انتشاراتی، بنیادهای خیریه، چاپخانه‌ها و انتشارات کلیات رسائل النور و قرآن کریم با عنوان توافق المصحف به گروه اوکویوجولار (ینی آسیا جیلار). از اقدامات مهم این گروه فعالیت‌های فرهنگی ازجمله نشریاتی مانند «ینی آسیا»، «ینی نسیل» و «کوبرو» و نیز کتب منتشرشده فراوان است. این گروه به‌رغم حفاظت از ارزش‌های دینی با حرکت اسلام‌گرایی انقلابی مخالف‌اند و برخی از شخصیت‌های آن با سازمان امنیت ترکیه در ارتباط‌اند.[۴۰]
فصل دوم
شرح‌حال بدیع‌الزمان سعید نورسی
۱- مقدمه:
زندگانی بدیع‌الزمان سعید نورسی از سه مرحله سعید قدیم، سعید جدید و سعید سوم تشکیل‌شده است. پرداختن به آرای عرفانی وی بدون توجه به این مراحل سه‌گانه که عمدتاً با تغییر و تحولات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ترکیه همراه است، تقریباً اگر غیرممکن نباشد لااقل زوایای آرا و منش‌های عرفانی وی را به‌طور دقیق نشان نمی‌دهد.
۱-۱بخش اول: مرحله اول زندگی نورسی (سعید قدیم)
سعید نورسی، مشهور به «بدیع‌الزمان» سال ۱۸۷۶ م مطابق با ۱۲۹۴ ق، در روستای نورس (از توابع استان بتلیس) ترکیه در شرق آنا طول در خانواده‌ای مذهبی کرد و کشاورز به دنیا آمد. پدرش میرزاعلی را به دلیل زهد به «صوفی میرزا» مشهور و مادرش بانو نوریه دختر ملاطاهر، معروف به تقوا و پاک‌دامنی و فرزند پروری بود.[۴۱] سعید نورسی از طرف پدر، به امام حسن (ع) و از طرف مادر، به امام حسین (ع) منسوب بود،[۴۲]
وی تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را در سال‌های ۱۸۸۶-۱۸۸۵ م. نزد اساتیدی چون: ملأ محمد افندی، برادرش ملأ عبدالله، ملأ نور محمد، سعید انور محمد نقشبندی و محمدامین افندی آموخت.[۴۳] سپس برای تکمیل تحصیلات و تدریس به شهرهای بتلیس، شیروان، ارض روم، مار دین، وان و… رفت. در شانزده‌سالگی شروع به تدریس و پاسخگویی به سؤالات مردم کرد. آشنایی و تخصص وی در علوم جدید در مدت اندکی و انجام کارهای خارق‌العاده، عاملی شد که ملأ فتح‌الله که سعید را ازنظر حافظه شبیه بدیع‌الزمان همدانی می‌دانست، به وی لقب بدیع‌الزمان دهد[۴۴].
وی به دلیل استعداد و هوش سرشار توانست در کمتر از سه ماه از محضر شیخ محمد جلالی گواهی‌نامه علمی اخذ کند و هم رقیب علمای عصر خود شود.[۴۵] نورسی از چنان حافظه‌ای برخوردار بود که توانست در مدت ۸ ماه، هشتاد جلد کتاب ازجمله «مقامات الحریریه»، «اصول الفقه» و «جمع الجوامع» حفظ نماید.[۴۶] علم و دانش بسیار، قدرت جسمی بسیار، مهارت وی در کشتی و شکست رقبا، در این دوره زندگی وی گزارش‌شده است.[۴۷]
نورسی در ماردین با یکی از پیروان سید جمال‌الدین اسدآبادی و یکی از پیروان فرقه سنوسیه دیدار کرد که باعث آشنایی وی با مباحث سیاسی، اتحاد اسلامی، مشروطه‌خواهی و احیای تمدن اسلامی شد.[۴۸] ازاین‌رو نورسی بزرگانی چون: سید جمال‌الدین افغانی و شیخ محمد عبده، علی صعاوی، عالم تحسین و شاعر نامق کمال که جهان اسلام را به اتحاد فرامی‌خواندند را از رهبران خود می‌دانست.[۴۹]
نورسی درس‌های طریقت نقشبندی را از محضر بزرگان صوفیه عصر خود چون: شیخ محمد کوفروی، شیخ امین افندی اهل بتلیس، ملافتح‌الله اهل سیرت و شیخ فتح‌الله ورکانیزی اهل طریقت خالدی – نقشبندی فراگرفت.[۵۰]
نورسی در وان به ایده اصلاح نظام آموزشی و روشنگری در میان طلبه‌ها با تبیین و اثبات حقایق دینی، متناسب بافهم زمانه و با جدیدترین اسلوب پرداخت.[۵۱] وی برای دستیابی به این تفکر خود، در پی دانشگاهی بود تا بتوان در آن علوم قدیم و جدید را در کنار یکدیگر تدریس کرد. پس به فکر تأسیس دانشگاهی شبیه دانشگاه الأزهر مصر بانام مدرسه الزهرا یا دانشگاه الزهرا در وان افتاد.[۵۲]
درست در زمان اقامت در وان در سال ۱۳۱۶ ق. از موضوع سخنرانی وزیر مستعمرات انگلستان ویلیام گلادستون (۱۸۰۹ – ۱۸۹۸ م.) در مجلس عوام بریتانیا باخبر شد که استعمار اروپایی، برای نابودی اسلام و قرآن نقشه کشیده و چنین گفته بود: «إننا لن نستطیع ان نحکم المسلمین حقاً مادام هذا القرآن فی أیدیهم. فینبغی ان نسعی لرفعه وتضییعه»: مادامی‌که قرآن در دست مسلمانان است، هرگز، نمی‌توانیم بر آن‌ها حکومت کنیم. باید قرآن را نابود یا رابطه مسلمانان را با آن قطع کنیم. با این سخن او به‌شدت آشفته و باعث تحول عمیقی در روح وی شد و گفت: «من به جهانیان اثبات می‌کنم که قرآن، همان خورشید معنوی است که هرگز، نورش خاموش نمی‌شود و ممکن نیست نابود شود»[۵۳] نورسی جهت دفاع از قرآن دو شیوه را در نظر داشت: یکی ایجاد مدرسه الزهرا در کردستان ترکیه، برای تدریس علوم قرآنی و علوم عصری و تربیت نسلی جدید از جوانان مسلمان.[۵۴] دیگری توجه به علوم انسانی و فلسفه؛ بنابراین در سال ۱۹۰۷ م./ ۱۳۲۵ ق. برای کسب حمایت رسمی برای تأسیس این دانشگاه به استانبول رفت و مدت یک سال و نیم در پی مقدمات و زمینه‌های فکری طرح خود به متولیان امر بود، اما با واکنش‌های دربار مواجه شد. طرح نورسی اصلاح و آشتی دادن سه‌شاخه نظام آموزشی عصر خود بود. این سه‌شاخه عبارت بودند از: مدارس مذهبی سنتی؛ مکتب‌ها یا مدارس سکولار؛ تکیه‌ها و یا نهادهای صوفی و نظم دادن به آن‌ها که ادغام کامل آن‌ها به مدرسه الزهرا می‌انجامید.[۵۵] اما دربار به‌جای حمایت، حدود ۲۵ روز وی را در بازداشت و زندان فرستاد. افزون بر این وی را بنا بر حکمی که سلطان عبدالحمید صادر کرده بود متهم به جنون کردند و به بیمارستان بیماری‌های روانی تحویل دادند، گرچه با گفتگوهایی که بین وی و پزشک روانی صورت گرفت، معلوم شد که نورسی اصلاً هیچ مشکل روحی و روانی ندارد. در این دوره، حضورش در پایتخت به تثبیت مقام و جایگاه علمی وی منجر شد.[۵۶]
تحولات عمده‌ای که در آخرین سال‌های امپراتوری عثمانی بر نورسی و نقش وی به‌عنوان یک مصلح اثرگذار بود و وی را واداشت تا نسبت به این اوضاع، واکنش مناسب از خود نشان دهد. در این خصوص به موارد زیر می‌توان اشاره کرد. در آخرین سال‌های امپراتوری عثمانی با از دست رفتن بخش‌هایی از امپراتوری به‌وسیله هجوم غربی‌ها و ایجاد شرایط به‌گونه‌ای شد که عبدالحمید مجبور به مقابله باسیاست‌های غرب، ولو به بهای سرکوب داخلی شد. عبدالحمید با ادامه دادن فرایند اصلاحات و مدرنیزه که به نفع و تقویت خلافت بود، دست زد؛ اما با انحلال مجلس اول، حکومت مستبدانه و قوانین شدید درباره نشریات و سانسور شدید، باعث سرکوب تفکر و آزادی بیان شد که درنهایت با مخالفت‌هایی به‌ خصوص در امر آموزش همراه بود، درنتیجه موجب جدی شدن اصلاح مدارس پس از انقلاب مشروطه شد.[۵۷] زیرا باوجود صدها مدرسه رسمی اسلامی، آموزش در آن‌ها سکولار بود و کالج‌های آموزش عالی باعث افزایش نارضایتی‌ها شدند.[۵۸] این در حالی بود که اجازه چاپ هرگونه مطالب در ارتباط باسیاست، دولت و حرکت‌های مخالف سیاسی با سلطان عبدالحمید داده نمی‌شد. درنتیجه دانشجویان ناراضی مدرسه پزشکی ارتش یک انجمن پنهانی در ۱۸۸۹ م. تأسیس و به گسترش نارضایتی بین افسران ارتش، مقامات دولتی و سایر متفکران پرداختند. ترک‌های جوان به دنبال مخالفت با استبداد داخلی سلطان، به ایجاد اصلاحات اساسی اجتماعی، سیاسی و احیای قانون اساسی و علاقه‌مند بودند. تغییر احمدرضا با نظرات مثبت گرایانه به‌جای میرانجی مراد که هدایت‌کننده جبهه اسلامی و محافظه‌کار بود و تلاش شاهزاده صباح الدین برادرزاده سلطان برای تمرکزگرایی بود. در سال ۱۹۰۷ م. آغاز ایجاد ارتباط با مرکزیت مقدونیه بین گروه احمدرضا در پاریس و نهضت انقلابی پنهانی و مستقل در امپراتوری و گذاشتن نام «کمیته اتحاد و ترقی» (cup) بر خود[۵۹] و کسب قدرت بین افسران و مقامات غیرنظامی به ایجاد انقلاب مشروطیت ۱۹۰۸ م؛ و درواقع اعلان جدایی وضدیت با سلطان عبدالحمید منجر شد.[۶۰] بنابراین به مناسبت اعلان و طرح قانون اساسی دوم ترکیه درباره آزادی و حکومت مشروطه که با موافقان و مخالفانی همراه بود،[۶۱] درواقع تنظیمات صورت گرفته در این دوره به‌وسیله نامیک کمال و معاصران وی، ایده‌هایی در ذهن دانش آموزان ایجاد کرد و یکی از آثار آن‌ها ایجاد بیداری نورسی و کشمکش وی با مشروطه شد.[۶۲] در این دوره روزنامه‌ها و نشریات نقش مهمی درباز کردن چشم مردم بر روی پیشرفت‌های اروپای مادی داشت. نورسی یک سخنرانی عمومی ایراد و در آن تأکید کرد که آزادی و حکومت مشروطه با شریعت اسلامی سازگار است. وی در این ایام تلاش کرد افکارش را درباره اصلاح نظام آموزشی، وحدت امت اسلامی و حمایت از مشروطه اشاعه دهد و در عرصه زندگی اجتماعی – سیاسی فعال شود، چنان‌که وی در سال ۱۹۰۹ م. با جمعیت «اتحاد محمدی» (ittihad- Muhammedi) یا گروه اتحاد اسلامی[۶۳] به فعالیت و همکاری پرداخت. وی جهت حفظ امپراتوری، وحدت و مبارزه با استبداد به آن پیوست. ارگان این جمعیت نشریه‌ای با عنوان «ولکان»‌(Volkan) بامعنای آتشفشان منتشر کرد. نورسی هم مقالاتی در این نشریه منتشر می‌کرد، اما به‌زودی دانست که آن‌ها گروهی غرب‌گرا، لائیک و مخالف با اساس دین هستند و با آن‌ها اختلاف پیدا کرد.[۶۴] این اختلاف موجب شد تا وی را به بهانه «حادثه ۳۱ مارس/ آوریل ۱۹۰۹ م.» دستگیر و در دادگاه نظامی محاکمه و پس از ۲۴ روز بازداشت از اتهامات وارده، تبرئه و آزاد شد[۶۵]
در سال ۱۹۱۰ م/۱۳۲۸ ق. اولین مجموعه علمی حاوی سخنرانی‌ها و مقالات خود را با عنوان «نطوق» برضد فعالیت جمعیت اتحاد و ترقی نشر داد. این‌گونه موضع‌گیری‌ها باعث شد تا «شورای جمعیت» وی را در این سال محاکمه کند، هرچند وی تبرئه شد.[۶۶] وی به دنبال آن کتاب‌های «مناظرات» را برای اندیشمندان و «محاکمات» را برای عامه مردم نوشت.
نورسی در این زمان از چنان قدرت علمی و دینی برخوردار بود که در زمان اقامت در استانبول بر روی درب اتاقش بر روی تابلو نوشته بود: «هنا تحلّ کل معضله ویجاب عن کل سؤال من دون توجیـه سؤال لأحد»: در اینجا به تمام سؤالات پاسخ داده می‌شود و تمام مسائل حل می‌شود، اما هیچ سؤالی از کسی پرسیده نمی‌شود.»[۶۷]
تحولات جهان اسلام و تمدن اسلامی و راه های دستیابی به وحدت اسلامی و دوری از تفرقه برای نورسی از چنان نقش و اهمیتی برخوردار است که در دیدار و بازدید از شام به سال ۱۹۱۱ م./ ۱۳۲۸ ق. به ایراد سخنرانی به زبان عربی در مسجد جامع اموی پرداخت که به «خطبه شامیه» مشهور شد.[۶۸] و در آن علاوه بر ارائه راهکارهای وحدت و تقریب، به علاج تمام مشکلات و دردهای اسلام جهان اسلام پرداخت. وی در سال ۱۹۱۲ -۱۹۱۳ م. پس از دریافت کمک مادی از استانبول، ساخت بنای جدید «مدرسه الزهراء» را در ساحل دریاچه وان آغاز کرد، اما کار آن به پایان نرسید.
با شروع جنگ جهانی اول و هجوم و اشغال بخش‌هایی از سرزمین خلافت، نورسی ضمن شرکت در این جنگ، ریاست داوطلبان جهاد را بر عهده داشت و به ارائه همزمان آموزش نظامی، علوم دینی و نگارش کتاب «تفسیر الاشارات الاعجاز» پرداخت. درنهایت مدت ۲۸ ماه به اسارت روسیه درآمد و پس از آزادی توسط مردم و خلیفه وقت مورد استقبال قرار گرفت.[۶۹] در این زمان او به عضویت «دارالحکمه الاسلامیه»، «انجمن معلمان»، «جمعیت مدرسین» و «جمعیت نشر معارف کرد» و «جمعیه الهلال الأخضر» منصوب شد. وی کتب «الطلوعات»، «الخطوات الست»، «السنوحات» و «المعات» و «المثنوی العربی النوری» را تألیف نمود.[۷۰]
نورسی در سال ۱۹۲۳ م. از استانبول به سمت کوه «آرک» واقع در وان رفت و به مدت دو سال را به ریاضت، انزوا، اندیشه و تربیت شاگردان زیادی پرداخت.[۷۱] در این دوره انزواطلبی و ریاضت کشی، دعوت شیخ سعید پیران، مبنی بر قیام مسلحانه ضد دولت جدید ترکیه را نپذیرفت بااین‌حال، حکومت او را دستگیر و به «بوردو» و پس از هفت ماه به «اسپارته» تبعید کرد.[۷۲]
۱- ۲بخش دوم: مرحله دوم زندگی نورسی (سعید جدید)
همان‌طور که پیش‌تر بیان شد، دوران زندگی بدیع‌الزمان سعید نورسی به سه مرحله تقسیم می‌شود. مرحله اول؛ سعید قدیم که از تولد تا انزوای وی در وان است که قبل ذکر شد.[۷۳] اکنون مرحله دوم زندگی نورسی (= سعید جدید) ذکر می‌شود. در این مرحله، نورسی بر این باور بود که سیاست نمی‌تواند در برابر حمله به ایمان و اسلام خدمت کند؛ بنابراین دنیای سیاست را ترک کرد و به عبادت و تربیت شاگردان نور پرداخت؛ و جمله معروف وی دراین‌باره چنین بود: «اعوذ بالله من الشیطان و السیاسه»[۷۴]: از شیطان و سیاست به خدا پناه می‌برم. درباره تعاملات و تضادهای بین نورسی و مصطفی کمال (آتاتورک) می‌توان گفت: نورسی همانند اکثر شیوخ نقشبندی در ابتدای امر با مصطفی کمال همکاری نمود و به قوای ملیه پیوست، حتی وی در سال ۱۹۲۲ م. بنا بر دعوت مصطفی کمال راهی آنکارا شد و به سخنرانی در تائید فعالیت‌های رهبر قوای ملیه در مجلس کبیر ملی پرداخت. نورسی مجلس کبیر ملی را شکل نمادین اصل «شوری» در اسلام دانست و حوزه اختیارات نمایندگان مجلس را در ردیف «اهل حل و عقد» در اسلام نامید.[۷۵] اما با علنی شدن طرح‌های اسلام ستیزانه نظام جدید، روابط میان نورسی و سران جمهوری تیره شد تا جایی که آتاتورک را دجال نامید. درست در این ایام وی با انتشار رساله شدیداللحن خود درباره ترک‌کنندگان نماز، موجب برانگیختن خشم مصطفی کمال را فراهم ساخت.[۷۶] در سال ۱۹۰۷ م. به استامبول پایتخت عثمانی رفت و پس از مدتی دستگیر شد. وی پس از آزادی، ظاهراً به سلانیک رفته و به برقراری و تماس با رهبران جمعیت اتحاد و ترقی پرداخته است.[۷۷]
اجرای اذان شرعی (عربی) در مسجد، برخلاف قانون ممنوعیت اذان شرعی و تبدیل آن به زبان ترکی توسط دولت،[۷۸] موجب دستگیری وی به همراه عده‌ای و انتقال به شهر اسپارته شد. نورسی در آنجا رساله‌های «اقتصاد، اخلاص، حجاب، اشارات الثلاثه و بیماران و پیران» را نوشت.[۷۹]
با دستگیری مجدد وی و شاگردانش در ماه نیسان سال ۱۹۳۵ م. در «اسپارت» آن‌ها را به‌صورت انفرادی در «اسکی شهر» به جرم تشکیل حزب سری؛ تلاش برای سرنگونی حکومت مصطفی کمال؛ تأسیس طریقتی صوفی منش؛ و تحریک روح دین‌داری از راه پخش «رساله حجاب» محاکمه و زندانی کردند.[۸۰] وی در دادگاه با استدلال‌های قوی از خود دفاع کرد.[۸۱] اما به خاطر رساله حجاب برایش یازده ماه زندان تعیین کردند.[۸۲]
با پایان حاکمیت حزب جمهوری در ۱۹۵۰ م؛ و پیروزی حزب دموکرات به رهبری «جلال بایار» و «عدنان مندرس»، ایجاد دموکراسی و فضای سیاسی برای نشر افکار و ارسال آثارش برای سیاست‌مداران و نخبگان جامعه فراهم شد.[۸۳]
پس از پایان زندان اسکی شهر، وی را در سال ۱۹۳۵ م. به مدت هفت سال به شهر «قسطمونی» تبعید کردند. عمده فعالیت وی در این دوره تألیف و نشر رسائل نور ازجمله: شعاع هفتم، آیه الکبری، شعاع سوم، مناجات، شعاع چهارم، شعاع ششم، هشتم و نهم، نیز شعاع پنجم درباره بحث دجال آخرالزمان بود.[۸۴]
با تصویب قانون کشف حجاب و منع پوشش عثمانی برای مردان و منع داشتن حجاب برای زنان، نورسی که هنوز لباس و عمامه علمای کرد بر تن می‌کرد، مورد اذیت و بازجویی قرار گرفت.[۸۵] در سی و یکم آب ۱۹۴۳ م. پلیس با خوراندن زهر او را به‌شدت بیمار و زمین‌گیر کرد، ضمن اینکه به‌طور دائم منزل او را بازجویی می‌کردند.[۸۶]
نورسی پس از اسپارته به قسطمونی منتقل و آن را مدرسه یوسفی دوم نامید. وی را در یک شرایط وخامت باری به همراه ۱۲۶ تن از شاگردانش محبوس کردند؛ و پس‌ازآن، برای محاکمه به دادگاه فرستادند.[۸۷] سپس یک انجمن علمی برای بررسی رسالات نور تشکیل شد که نتیجه آن مشخص کرد: «بدیع‌الزمان هیچ فعالیت سیاسی ندارد و درواقع خواستار تشکیل یک حزب سیاسی یا طریقت صوفی گری نیست و تمام تألیفاتش ایمانی، علمی و تفسیر قرآن مجید است.» این رأی به دادگاه تقدیم شد، درنتیجه حکم بی‌گناهی وی و شاگردانش صادر شد.[۸۸] بااین‌حال او را مدت دو ماه تمام در یک هتل، به بهانه رسیدن حکم از پایتخت زندانی کردند تا اینکه در اواخر ماه آب همین سال به‌جای آزادی، حکم تبعیدی ایشان به امیر داغ از توابع آفیون صادر شد.[۸۹] پس‌ازاین، وی رساله «ثمره درخت ایمان» را نوشت که خلاصه‌ای دقیق از مفاهیم و اهداف رسالات نور است.[۹۰]
در اواخر ماه آب سال ۱۹۴۴ م. بدیع‌الزمان را تحویل شهربانی امیر داغ دادند و در جلوی شهربانی، خانه‌ای را برایش تهیه کردند[۹۱]. در این زمان نورسی از آزار و اذیت آن‌ها در امان نبود. ازجمله می‌توان به برداشتن عمامه، ریختن سم در غذا و منع وی از رفتن به مسجد اشاره کرد.[۹۲] درنتیجه نورسی وضعیت خود را به‌وسیله نامه به اطلاع مقامات حکومتی رساند.[۹۳] وی در این زمان هفتادوپنج سال سن داشت و درست بیست‌وسه سال تمام از زمانی که او را از کوه آرک پایین آورده و به غرب ترکیه تبعید کرده بودند می‌گذشت.[۹۴] در این زندان (آفیون) شعاع پانزدهم را نوشت که شامل «الحجه الزهراء» و از دلایل و براهین یگانگی خدا، صدق و حقیقت نبوت پیامبر (ص) بحث می‌کند. در این زندان کار دائمی شاگردانش، بازنویسی رسائل النور بود.[۹۵] پس از سپری شدن مدت بیست ماه زندانی شدن، در سال ۱۹۴۹ م. با دسته‌ای از شاگردانش مرخص شدند و همراه دو پلیس به خانه‌ای برده شد که از قبل برایش آماده‌شده بود.[۹۶]
۱-۳ بخش سوم: مرحله سوم زندگی نورسی (سعید سوم)
ده سال آخر زندگی نورسی یا به قول خودش، سومین مرحله مهم در ایجاد «سعید سوم» است. این مرحله از آزادی از زندان آفیون در ۲۰/۹/۱۹۴۹ م. تا آخرین سال زندگی‌اش ۱۹۶۰ م. را شامل می‌شود.[۹۷] سعید سوم، شامل تغییراتی است که خود استاد در الگوی زندگی‌اش ایجاد کرده است و مربوط به گسترش رساله نور و دخالت او در امور اجتماعی و پیشرفت‌های سیاسی است. شروع این قسمت برابر با شکست حزب جمهوری مردم (RPP) در انتخابات عمومی ماه می سال ۱۹۵۰ م؛ و روی کار آمدن قدرت حزب دموکرات توسط «عدنان مندرس» بود. وی در زندان افیون آغاز و شکل‌گیری این دوره را پیش‌بینی کرده بود.[۹۸]
برای روشن شدن دوره سعید سوم، اشاره کوتاهی به دو مرحله قبلی از تغییر و تحولات نورسی مفید خواهد بود. پایان مرحله سعید قدیم در سال ۱۹۲۶ م؛ که نورسی در بارلا[۹۹] تبعید بود، رخ داد. در آن مرحله می‌خواست از راه سیاست، به اسلام خدمت کند. به همین خاطر به دیدار سلطان می‌رفت و او را راهنمایی و ارشاد می‌کرد، در روزنامه «وولقان» مطالب سیاسی تندوتیز منتشر و سعی می‌کرد آرای و افکار حزب «اتحاد و ترقی» را شکست دهد؛ اما بین سال‌های ۱۹۲۶-۱۹۱۸ م. مرحله تغییر و تبدیل سعید قدیم به سعید جدید اتفاق افتاد. این مرحله تا آزادی از زندان آفیون، (تا سال ۱۹۴۹ م.) با کناره‌گیری از سیاست و آغاز خدمتگزاری ایمان ادامه یافت. در این دوره حکومت، مدارس علوم دینی را تعطیل و صدها مسجد را به انبار و طویله؛ و کاروانسراها را به کلوپ جوانان (باشگاه) تبدیل کرد. دوری کردن نورسی از سیاست باعث می‌شد که حکومت نتواند ازنظر قانونی وی را محکوم کند، پس در شش دادگاهی که برای محاکمه وی تشکیل گردید، بی‌گناه شناخته شد.[۱۰۰]
در این مدت (مرحله سعید سوم) اوضاع کشور ترکیه تغییر کرده و پس از یک ربع قرن که حکومت تک‌حزبی حاکم بود، احزاب سیاسی شروع به فعالیت کردند. در سال ۱۹۵۰ م. حزب دمکرات در انتخابات موفقیت چشمگیری به دست آورد و حزب جمهوری خلق، شکست خورد. در این زمان وی با کنار گذاشتن نوشتن رسائل النور، شروع به تدریس عمومی و همگانی رسالات نور و نصیحت متصدیان امور سیاسی، حکام و امرا نمود و برای همگان، تنها راه نجات بشریت را همان راه اسلام دانست. در این زمان خود و شاگردانش به‌هیچ‌وجه وارد سیاست نشدند.[۱۰۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...