کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



در حقیقت، وی با ردّ دیدگاه جبرگرایی که بر تأثیرپذیری مجرم از محیط استوار است پیشنهاد می کند: ما باید بر روی همین محیط تأثیرگذار کار کنیم و نگذاریم بزهکار را در انجام رفتار مجرمانه جهت دهد. از آنجا که محیط، با وجود تأثیرگذاری های فراوان بر مجرم، نمی تواند تنها علت شکل گیری جرم به شمار آید؛ از این رو، رویکرد ابتکار اجتماعی لاسکانی، در برابر نگرش جبرگرایی بی تحرک پوزیتویست ها، منطقی می نماید؛ چرا که محیط را تنها در ردیف یکی از عوامل تأثیرگذار در پدیده جزایی جای می دهد، نه علت تامه آن. حقیقت این است که پذیرفتن تأثیر یک عامل به معنای علت تامه بودن آن نمی باشد، بلکه تنها یکی از عوامل تأثیرگذار است. نتیجه آنکه مجازات را نمی توان تنها بر پایه همان عامل تأثیرگذار استوار نمود.
ب. پیشگیری و رویارویی با حالت خطرناک: به کار بسته شدن تدابیر تأمینی ـ تربیتی درباره گروهی خاص از بزهکاران، در آغاز به وسیله لمبرزو، آنکریکوفری و گاروفالو مطرح شد. دو کیفرشناس نخست با پذیرش پایه مکتب تحققی در حقوق جزا، یعنی نبود آزادی اراده در مجرم، برای پوشش ناکارآمدی آن در جرم زدایی گفتند که آموزه اخلاقی این مکتب کیفری باید به مسئولیت اجتماعی آن تغییر یابد، آنگاه دفاع از جامعه و واکنش آن در برابر مجرم بر پایه حالت خطرناک فرد، یعنی چیزی که گاروفالو آن را استعداد جنایی می‌نامد، استوار شود(ژان پرادل:۱۳۶۵، ۹۵).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

این رویکرد در مراحل گوناگون خود دو جریان فکری را پشت سر گذاشت. آدولف پرینس و تارد که نخستین جریان فکری را تشکیل می دادند، بر دفاع جامعه از راه بازپروری اجتماعی و اصلاح مجرم پای می فشردند که پیش تر درباره آن سخن گفته شد. فیلیپوگراماتیکا و مارک آنسل از پایه گذاران جریان دوم نیز افزون بر پی گیری روش مزبور، خنثا و بی اثر کردن بزهکاران خطرناک را نیز دنبال می کردند. به بخشی از دیدگاه های آنان در این باره اشاره می نماییم: دفاع اجتماعی ایجاب می کند برخی از افراد که بزهکاری آنان جبری و اجتناب ناپذیر می باشد از جامعه دور نگه داشته شوند تا زیانشان به آن نرسد. ولی چون هدف کلی نظام جزایی جلوگیری از جرم است، از این رو، باید از وسایل و عواملی که بزهکاری را در نطفه خفه کرده یا تحت بازرسی نگه می دارد به گونه ای کامل بهره برداری شود. این وسایل، اقدامات یا تدابیر تأمینی نام دارد. تدابیر مزبور مجازات نمی باشد، بلکه پیش از وقوع جرم و با احساس حالت خطرناک در فرد به کار بسته می شود و هدف آن نگهداری و حمایت جامعه در برابر بزهکاران اجتماعی است. این عامل بازدارنده نیز نه برای همه آنان به گونه ای یکسان، بلکه برابر با اصل فردی کردن کیفر به تناسب طبقه ای می باشد که تبهکاران در آن جای دارند. از این رو، مجرمان بالفطره باید از طریق اعدام با تبعید به مناطق دوردست به طور کامل از جامعه دور نگه داشته شوند. درباره مجرمان اعتیادی نیز چنین اقدامی صورت می گیرد، ولی نه مانند مجرمان گروه نخست با انجام یک بار بزهکاری، بلکه پس از چند بار تکرار جرم. در مورد مجرمان اتفاقی نیز چون هدف اصلی تبدیل نشدن آنان به بزهکاران اعتیادی از راه تماس و معاشرت با سایر طبقات مجرمین است، از این رو، در صورت ساده و کم اهمیت بودن جرم، آزاد گذاشته می شوند و با فرض مهم بودن آن، در یک موقعیت کشاورزی و دور از سایر بزهکاران نگهداری می گردند و بلافاصله پس از آگاهی به از میان رفتن حالت خطرناک آزاد می شوند و سرانجام در مورد مجرمین هیجانی، که به باور این دیدگاه مجرم نمی باشند، بلکه تنها بازیچه شرایط نامساعد و طبع آتشین خود شده اند، تحمیل مجازات، منطقی نمی‌نماید و آنان را تنها می توان به تغییر اقامتگاه خود وادار نمود(صانعی:۱۳۸۹، ج۱، ۷۶-۷۷).
طرفداران نظریه رویارویی با حالت خطرناک، گاه به پراگماتیسم کیفری یا اصالت عمل و فایده گرایی استناد می کنند؛ برای نمونه، آدولف پرینس و فون لیست بر این باورند که فلسفه کیفر امری است عملی، سودمند و کارا.(اردبیلی:۱۳۹۳، ج۳، ۱۰۴).
فون لیست در اجرای کیفر، هرگونه توجیهی را که جنبه عملی نداشته باشد بکلی مردود می داند و می کوشد مصلحت گرایی و ضرورت اجتماعی را جایگزین توجیهات دیگری مانند انگیزه های تلافی جویانه نماید. عبارت زیر تا اندازه ای از این نگرش وی پرده برمی دارد: گوهر حقوق، دفاع از منافع انسانی می باشد و مفهوم هدف، نیروی مولّد آن به شمار می رود… از این رو، حیات انسان تعیین کننده است، نه نظام حقوقی؛ البته دفاع حقوق از منفعت حیاتی، منفعتی حقوقی پدید می آورد(اردبیلی:۱۳۹۳، ج۳، ۱۰۵).
ملاحظه می شود که فون لیست، حیات و منافع انسانی را محور اندیشه خود قرار داده است. چنین رویکردی با پراگماتیسم کیفری که جهت گیری آن سودمندی و فایده گرایی می باشد همسان است. پرینس نیز بر پایه همین رویکرد پراگماتیستی و فایده گرایی به کیفر، برای جامعه در هر شرایطی، خواه آنگاه که بزهکار تحت تأثیر عوامل و واقعیات بیرونی قرار گرفته باشد خواه نه، به حق کیفر معتقد است. فرض کنیم جهان، مکانیسم محض باشد که از قبل در آن تمام حرکات، پیش بینی و تنظیم شده باشد. با این حال، در این دستگاه سترگ، انسان هایی هستند که برخی سودمند و برخی دیگر خطرناک می باشند. درباره گروه دوم لازم است تدابیری اندیشیده شود… اگر غریزه گروهی از انسان ها آنان را به ستیز با جامعه برمی انگیزد در این صورت، هیچ چیز مانع از این نخواهد شد که جامعه، دفاع از دستاوردهای گران بهایش را وظیفه خود نداند(اردبیلی:۱۳۹۳، ج۳، ۱۰۷).
پس، او نیز گستره کیفر را حتی به کسانی که در آستانه انجام جرم قرار دارند می کشاند؛ یعنی هر جا که بر مجازات فایده ای بار شود به کار بستن آن، رواست، همان که پراگماتیسم کیفری به آن پایبند می باشد. از نگاهی دیگر، این نگرش، در رویارویی با پدیده جنایی، رویکرد واقع گرایی را برگزیده است، نه برخورد صرفاً قانونی را. بر پایه رویکرد نخست، انجام دهنده جرم و انسان بزهکار، جامعه را تهدید می کند، نه فعل مجرمانه. از این رو، برای آنکه امنیت جامعه به بهترین شکل فراهم آید و از تکرار جرم در امان بماند باید بزهکار و چرایی بزهکاری او را شناخت. آنگاه در جلوگیری از بزهکاران احتمالی یا سرکوب گروه اصلاح ناپذیر آنان چاره اندیشی نمود. گفتنی است به کارگیری اقدامات تأمینی و تربیتی درباره بزهکاران در آستانه انجام جرم و اصلاح پذیر، تا از میان رفتن حالت خطرناک آنان ادامه خواهد داشت. به باور اندیشمندان حقوق جزا، هر یک از دو نگرش مجرد قانونی و واقع گرایانه، به تنهایی با دشواری هایی روبه روست. برای نمونه، دیدگاه مجرد قانونی هر چند حقوق افراد را تضمین می کند، ولی در آن، دفاع از جامعه به درستی تأمین نمی شود. به عکس، دیدگاه واقع گرایانه گرچه حریم جامعه را به خوبی پاس می دارد، ولی حقوق و آزادی های افراد را به خطر می افکند. چاره کار در نگاهی توأم از هر دو رویکرد به پدیده جنایی است(اردبیلی:۱۳۹۳، ج۳، ۳۶).
وانگهی، تدابیر تأمینی ـ تربیتی را نیز باید با تضمین های قضایی و قانونی همراه ساخت. رعایت نکته اخیر، راه را بر به کارگیری هرگونه کیفر درباره افراد در آستانه انجام جرم می بندد و تنها اعمال راهکارهای تربیتی را برای آنان روا می شمارد، در حالی که رویکرد پیشگیری حتی به کارگیری مجازات های سنگینی همچون اعدام و حبس ابد را درباره افراد خطرناک اصلاح ناپذیر مجاز می داند؛ راهکاری که توجیه قانون و حتی منطقی برای آن نمی توان یافت. مگر اندیشه «علاج حادثه، پیش از وقوع باید کرد» که شعار این دیدگاه می باشد تا چه اندازه برای مجازات پیش از جرم دستمان را باز می گذارد؟
ج. پیشگیری و اجرای مجازات: برگرفتن شیوه های ویژه در به کار بستن کیفر، از دیگر راهکارهای پیشگیری از انجام جرم به شمار می رود و راه کلی آن، برانگیختن نیروی اندیشه بزهکار و سایرین در گیرودار این اجراست. افزون بر راه کلی یاد شده، در این زمینه می توان به موارد زیر نیز اشاره نمود: محکومیت های سلب آزادی بدون تعیین مدت، همراه کردن مجازات سلب آزادی با کیفرهای دیگر، مبارزه شدید با حبس های کوتاه مدت و ارفاق های افراطی محاکم، اجرای آشکار مجازات، گسترش اختیارات قاضی در بهره گیری از شیوه های ابتکاری اجرایی و محدود نکردن او در روش های ثابت و از پیش تعیین شده قانونی، آزادی مشروط، تعلیق مجازات و… . و اینک از میان راه های فراوان شیوه های خاص اجرایی مؤثر در پیشگیری از جرم، به توضیح مختصر سه مورد از آنها می پردازیم:

    1. اجرای آشکار مجازات: رویکرد اجرای آشکار کیفر، همانند برخی از مجازات های شرعی، در حقوق جزا نیز پذیرفته شده است. یکی از حقوق دانان در این باره می گوید: ترهیب، اخافه و برانگیختن رعب، چه در نهاد افرادی که امکان داشت در آینده به دام بزهکاری بیفتند و چه در نهاد بزهکار، برای جلوگیری از لغزش دوباره او، مستلزم نمایش اجرای مجازات در جوّی آکنده از خوف و وحشت و حضور افراد در صحنه اجرای مجازات بود که از دیرباز در اجرای مجازات ها مورد توجه قرار می گرفت(اردبیلی:۱۳۹۳، ج۳، ۳۹).

سزار بکاریا از دیگر اندیشمندان حقوق جزا، با اعتقاد بر تأثیر گذار بودن شیوه یاد شده در جنایت های کوچک و بی تأثیری آن در گونه بزرگ آن می نویسد: اجرای علنی کیفر در مورد جنایت های بزرگ برای اکثر مردمان بیگانه خواهد آمد و تصوّر نخواهند کرد چنین سرنوشتی در انتظار آنان باشد، ولی اجرای علنی کیفر در مورد جرایم سبک تر که با روح آنان مأنوس است اثری پدید می آورد که مردمان را ضمن بازداشتن از جرایم کوچک از تبهکاری های بزرگ نیز مصون می دارد(سزار:۱۳۸۰، ۸۵).
البته عبارت «بیگانه خواهد آمد» که در سخن بکاریا به عنوان تنها دلیل اجرا نکردن آشکار مجازات در جرایم بزرگ می باشد، چندان قانع کننده به نظر نمی رسد، بلکه شاید بتوان گفت: به کارگیری روش یادشده در این دست از جرایم، از اهمیت بیشتری برخوردا می باشد، همچنان که اسلام، در مجازات های شرعی همین رویکرد را دنبال کرده است.

    1. حتمیّت و گریزناپذیری کیفر: درباره روا بودن اختیاردهی به قاضی یا سلب آن از او، دو دیدگاه وجود دارد. برخی با اشاره به دست یابی به اهدافی همچون اصلاح و تربیت و پیشگیری از جرایم، آن را جایز، بلکه بایسته می دانند و چاره اندیشی هایی مانند آزادی مشروط، تعلیق مجازات، اقدامات تأمینی ـ تربیتی و مانند آن را ساز و کارهایی می دانند که قانونگذار در همین زمینه به کار بسته است. در برابر، شماری دیگر، گسترش اختیارات قاضی را در تأمین حقوق و آزادی های فردی، خطرناک می دانند. استدلال این گروه نیز بایستگی قانون محوری و نیاز فراوان در پایبندی به مرزهای قانونی است. سزار بکاریا نیز بیشتر، در صورت ملایم بودن قانون، بر دیدگاه دوم تأکید ورزیده و در دست یابی به هدف سودمندی مجازات و نقش پیشگیرانه اش، آن را لازم می داند:

حتمی بودن عقوبتی، حتّی معتدل، همیشه تأثیری شدیدتر از ترس از مجازاتی موحش که امید رهایی در آن راه دارد به جای می‌گذرد؛ زیرا هنگامی که گریز از کیفر محال باشد، ملایم ترین رنج ها روح بشر را متوحش می‌کند، در حالی که امید… رفته رفته تصور جانکاه ترین رنج ها را از ذهن دور می سازد؛ به ویژه، زمانی که عدم مجازات… آن را بیشتر تقویت نماید(سزار:۱۳۸۰، ۸۳).
وی سپس با برشماری انعطاف پذیری و دارا بودن اختیار به عنوان ویژگی های قانونگذار و نه قاضی و مجری آن می گوید: ترّحم فضیلتی است که شایسته قانونگذار می باشد، نه مجری آن و باید در قانون تجلّی یابد، نه در احکام خاص؛ زیرا اگر مردم دریابند که می توان از سر تقصیراتشان گذشت و مجازات، نتیجه ضروری اعمالشان نیست، امید فریبنده رهایی از کیفر در نهادشان پرورش می یابد و باورشان خواهد شد که اگر گذشت ممکن باشد لابد محکومیت های بدون عفو انگیخته تعدّی است، نه ثمره عدالت… بگذارید قانون، عاری از ترّحم و مجری قانون، استوار و راسخ، ولی قانونگذار، مشفق، مهربان و انسان دوست و همچون معماری فرزانه باشد که پایه های بنای خود را بر علاقه ای که هر فرد به سعادت خود دارد برپا سازد(سزار:۱۳۸۰، ۸۸).
گفتنی است اسلام با تقسیم بندی سه گانه حق اللّه، حق النّاس و آمیزه ای از هر دو در جرایم، تنها در گروه دوم و بخشی از گروه سوم، که جنبه حقوق خصوصی افراد پر رنگ تر می باشد، دست قاضی را برای تصمیم گیری، باز گذارده است؛ بدین سان، در گروه نخست، انعطاف و اختیاردهی به قاضی، پذیرفتنی نیست. کوتاه سخن آنکه، در کنش میان قاضی و مجرم، هر دو راه سلب اختیار یا اختیاردهی کامل، ناروا می باشد و باید راهی میان آن دو برگزیده شود؛ همان که اسلام آن را پیموده است.

    1. شتاب در اجرای کیفر: سودمندی این شتاب از آن روست که با کوتاه شدن زمان تبهکاری و مجازات، گردهم آمدن واژه ها و مفاهیم جرم و کیفر را در ذهن و جان مجرم نیرومندتر می کند، به گونه ای که با یادآوری جرم و تصمیم احتمالی بر انجام آن، ناخودآگاه مجازات آن نیز در برابر دیدگان او جای می گیرد. پیداست در این صورت، دست کم به زمینه ای از بسترهای پیشگیری از جرم دست یافته‌ایم. سزار بکاریا در این باره می‌گوید:
      اگر بخواهیم در ذهن خشن فرومایگان منظره فریبنده دستاوردهای حاصل از انجام جرم با تداعی مفهوم کیفر، تعادل یابد بسیار مهم است که کیفر در پی جرم به اجرا در آید. فاصله زمانی این دو، جز گسیختگی دو تصور یاد شده، اثری ندارد(سزار:۱۳۸۰، ۸۷).

گفتنی است هر چند شتاب در کیفر، پیامد پیش گفته را به دنبال دارد، ولی همواره چنین نیست؛ گاه فرصت دهی به مجرم به منظور اندیشه در رفتاری که انجام داده است، زمینه بازگشت او را از کجروی فراهم می سازد. در سیاست کیفری اسلام نیز، جز در حدود یا جرایم عمومی که تأخیر در اجرای کیفر روا شمرده نشده است، در سایر جرایم زمینه برای به تأخیر انداختن مجازات فراهم می باشد.

۲-۳-اصول حاکم بر مجازات ها

بر کلیه مجازاتها اصولی حکومت می کنند که سابقه طولانی در تاریخ دارند و هریک از آنها نتیجه مجاهداتها و کوششهای بی دریغ و بی وقفه نستوهانی است که هرگز از تلاش خویش خسته نشده اند. این اصول به قرار ذیلاند:

۲-۳-۱-اصل قانونی بودن مجازات ها

یکی از مهمترین اصول حقوق جزا که تقریباً در تمام کشورهای متمدن مورد قبول قرار گرفته اصل قانونی بودن حقوق جزاست(محسنی:۱۳۹۲، ۲۹۷).
در ماده ۲۲ اساسنامه دیوان کیفری بین المللی آمده است، هیچ کس به موجب این اساسنامه مسئولیت کیفری نخواهد داشت مگر اینکه عمل وی، در زمان وقوع منطبق با یکی از جرایمی باشد که در صلاحیت دیوان کیفری بین المللی است(شریعت باقری:۱۳۹۰، ۴۳).
ریشه این اصل را می توان در جمله هیچ مجازاتی و هیچ دادگاهی بدون قانون وجود ندارد دید. اصل قانونی بودن مجازاتها در مقررات اسلامی را با آن قسمت از آیه مبارکه سوره اسرا که می فرماید: ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا، و نیز قاعدهی قبح عقاب بلابیان توجیه می کنند(نوربها:۱۳۸۹، ۳۳۷).
در قوانین کشور ما نیز به این اصل در قوانین مختلف اشاراتی شده از جمله قانون اساسی که در اصل ۱۱۶مقرر می دارد که حکم به مجازات باید به موجب قانون باشد یا در قانون مجازات اسلامی که ماده ۲ این قانون همچنین ماده ۱۲قانون اخیر الذکر که اشعار می دارد حکم به مجازات یا اقدامات تامینی و تربیتی و اجرای آنها باید از طریق دادگاه صالح به موجب قانون و با رعایت شرایط و کیفیات مقرر در آن باشد. از این اصل دو قاعده مهم عطف به ماسبق نشدن قوانین جزایی و تقسیر مضیق قوانین کیفری نتیجه می شود.

۲-۳-۲-اصل تساوی

بکاریا در شورش علیه حقوق موضوعه زمان خود که غالباً کیفرهای متفاوتی برای نجبا و رعایا پیش بینی میکرده، اصل یکسان بودن مجازاتها برای نخستین و آخرین شهروندان را مطرح کرد. به عقیده بکاریا مجازاتها باید برای همهی شهروندان یکسان باشد(نجفی ابرندآبادی: ۱۳۸۸، ۵۱).
به موجب این اصل کسانی که در شرایط مشابه مرتکب جرم می شوند، باید مجازات مشابه را تحمل نمایند(سلیمی :۱۳۹۳، ۱۷۴).
هر چند در منابع اسلامی نیز بر این مسئله تاکید شده که همه افراد آدمی یکسان بوده و برتری بر یکدیگر نداشته اند الا در تقوا. اما اصل تساوی مجازاتها نباید مانع از آن شود که وضعیت و ویژگیهای فردی، اجتماعی، اقتصادی و به طور کلی اوضاع و احوال اختصاصی هر مرتکبی نادیده گرفته شود، توجه به جرم نباید ما را از توجه به مرتکب جرم غافل کند. از این رو لازم است علاوه بر عمل مشابه شرایط مشابه را نیز در نظر گرفت تا بتوان مجازات مشابهی برای تخطی کنندگان از قانون اعمال نمود(سلیمی :۱۳۹۳، ۱۷۴-۱۷۵).

۲-۳-۳-اصل قضامندی

امروزه در حقوق جزا بر لزوم مداخله مقام صلاحیتدار قضایی در حکم به مجازات و اجرای آن تاکید می شود. اصل قضامندی مجازاتها که از اصول بنیادین حقوق جزای نوین می باشد به معنای لزوم مداخله مقام صلاحیتدار قانونی در حکم به مجازات و اجرای آن است بر این اساس هیچ کس بدون صلاحیتهای قانونی لازم نمی تواند در حکم به محکومیت کیفری و سزادهی متهمان مداخله کند. حقوقدانان کیفری از این اصل که پیوند معناداری با اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها دارد تعبیرهای گوناگونی کرده اند. گاه آن را اصل قضایی بودن مجازات و گاه آن را مکمل اصل قانونی بودن مجازات ارزیابی کرده اند و برخی آن را از نتایج و جلوههای قانونی بودن جرائم و مجازاتها دانسته اند. با این حال اصل قضامندی مجازاتها برای ممنوعیت از مداخله افراد خود سر و فاقد صلاحیت قانونی است که التزام به آن مایه برقراری نظم و انضباط اجتماعی شده و زمینه ساز رعایت حق متهمان برای برخورداری از محاکمه عادلانه و استقرار امنیت قضایی شهروندان است(نوبهار:۱۳۹۲، ۹۶).

۲-۳-۴-اصل شخصی بودن

در آیات و روایات فراوانی به این اصل که یکی از عناصر کیفری در اسلام قلمداد می شود اشاره شده است. حضرت علی (ع) پس از ضربت خوردن به دست ابن ملجم، خطاب به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) فرموند: (بدانید نباید کس دیگری جز قاتل من کشته شود ..). این فرموده حاوی اصل شخصی بودن کیفر در اسلام است(محقق داماد:۱۳۸۶، ۱۵۹).
طبق این اصل مجازاتها فقط نسبت به مرتکبان جرم قابل اعمال بوده و نه نسبت به کسان و نزدیکان خاطی. به عبارتی هرکس مسئول اعمال خود بوده و باید شخصاً مجازات شود. به موجب قانون مجازات اسلامی (ماده ۱۴۱) نیز مسئولیت کیفری شخصی است در حقیقت هر انسانی، خود مسئول اعمال ارتکابی خویشتن بوده و جایز نیست که فرد دیگری را به دلیل عملی که مرتکب انجام داده است مورد بازخواست و مجازات قرار داد. در این مورد قانون فوق الذکر مقرر می دارد: مسئولیت کیفری به علت رفتار دیگری تنها در صورتی ثابت است که شخص به طور قانونی مسئول اعمال دیگری باشد یا در رابطه با نتیجه رفتار ارتکابی دیگری مرتکب تقصیر شود[۲] مانند مسئولیت عاقله در پر داخت دیه در جنایتهای خطای محض در صورتی که جنایت با بینه یا قسامه یا علم قاضی ثابت شود[۳] و بیشتر از موضحه[۴] و جنایاتی که شخص بر خود وارد نکرده باشد[۵](حسینی:۱۳۸۸، ۷۸).

۲-۳-۵-اصل فردی بودن مجازات ها

منظور از فردی کردن مجازاتها این است که وضعیت و اوضاع و احوال و شرایط و شخصیت هر شخصی باید کاملاً بررسی شود و مجازات متناسب در مورد هر شخص اعمال گردد(سلیمی:۱۳۹۳، ۱۷۴).
به عبارت دیگر در حین تعیین مجازات به ویژگیها و خصوصیات فردی مرتکب توجه نمود. قاضی می تواند با توجه به شخصیت هر بزهکار مجازات وی را بین حداقل و حداکثر و با لحاظ کیفیات مخففه یا مشدده، تعلیق مجازات، آزادی مشروط و … تعین کند. برخی نویسندگان از این اصل به عنوان اصل رعایت اصول اخلاقی نیز نام بردهاند. ایشان معتقدند که مسئولیت فقط در صورتی متوجه شخص مجرم می شود که بالغ، عاقل، مختار و دارای اراده باشد. بنابراین کودک، مجنون، مضطر و فاقد مسئولیت کیفری هستند(اسدی:۱۳۸۸، ۹۱).

۲-۳-۶-اصل تناسب بین جرم و مجازات

شاید در نگاه اول این شبه ایجاد شود که این اصل ادامه دهنده اصل فردی بودن مجازاتهاست. اما واقع این است که این سخن نادرست می باشد، زیرا در اصل فردی بودن مجازاتها، اعمال مجازات با توجه به شرایط، اوضاع و احوال و شخصیت مرتکب تعیین میشود اما در اصل تناسب بین جرم و مجازات، مجازات از قبل معین و مشخص بوده ولی تناسبی با عمل انجام گرفته ندارد و حال مقام قضایی باید سعی در برقراری این تناسب نماید به گونه‌ای که مجازاتی متناسب با عمل انجام گرفته را در حق مرتکب اعمال نماید. بکاریا در این مورد معتقد است که اگر دو جرم را که زیان آن به جامعه یکسان نیست به یک اندازه کیفر دهند، مردمان مانعی قویتر بر سر راه خود نمی یابند تا آن را از ارتکاب جرم بزرگتری که فایده بیشتری نصیبشان می کند، باز دارد. کسی که می بیند مجازات اعدام مثلاً برای کشتن یک قرقاول و قتل یک انسان و جعل یک سند مهم یکسان به اجرا در می آید، تفاوتی میان این سه جرم نمی یابد و بدین ترتیب پایه احساسات اخلاقی که در طول قرنها به بهای خونهای زیاد شکل گرفته و به کندی و با دشواری در ذهن مردم رسوخ یافته و به برای همین عالی و تشریفات بسیار باشکوه نیاز داشته است، ویان خواهد شد(اردبیلی:۱۳۹۳، ج۳، ۹۳).

۲-۳-۷- اصل رعایت کرامت انسانی و تضمینات حقوق دفاعی متهم در اعمال مجازات ها

آیات متعددی در قرآن کریم، دال بر کرامت ذاتی عموم انسانها دارد. در سوره اسراء آیه ۷۰ خداوند می فرماید: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» خداوند می فرماید: ما نوع آدم را (انسانها) را کریم (بزرگ) داشتیم که ما نوع انسانی را بر بسیاری از مخلوقات برتری دادیم. در آیه ۱۴ سوره مؤمنون خداوند متعال وقتی مراحل خلقت انسان را از نطفه تا دمیده شدن و نفخ روح می‌‍‌فرماید و وقتی به مرحله آخر می رسند «ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» پس از این مرحله می فرمایند: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» همان طور که قبل از آن فرموده بودند «أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ»، یعنی سنخ دیگری از خلقت در این مرحله به وجود می آید به خاطر مرتبه وجودی و بلندمرتبه و عالی بودن این مرتبه از خلقت، خداوند متعال به خودشان أحسن می فرمایند و خودشان را برای این نحوه از خلقت می ستایند. یا در آیه ۴ سوره تین می‌فرمایند: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ: [که] براستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم.»
این آیات و آیات دیگری از این سنخ، اشاره به کرامت ذاتی عام انسانی دارد، یعنی این دسته از آیات دلالت بر این امر دارند که خداوند انسان را به گونه ای آفرید که در مقایسه با بسیاری از مخلوقات و موجودات دیگر از لحاظ مرتبه و نوع وجود برتر از سایر موجودات است و از امکانات وجودی بیشتری برخوردار است. این امر به روح خاص انسانی بر می گردد که در همان آیه ۱۴ سوره مؤمون که فرمود: «أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ». انسان به واسطه روح جاودانه و فراحیوانی که دارد دارای استعدادها و ویژگیهایی است از جمله دو ویژگی بسیار مهم عقل و اختیار، که این دو ویژگی در اکثر موجودات به این نحو وجود ندارد، لذا انسان به ما هو انسان به مقتضای خلقت و آفرینش دارای مرتبه ای از وجود است که در بسیاری از موجودات این مرتبه وجودی محقق نیست لذا انسان برتر از آنهاست. قاعدتا این نوع از کرامت به جهت اینکه اکتسابی نیست و خدادادی است. لذا انسان به واسطه این نوع کرامت مستحق ستایش دیگران یا خودستایی نیست، یعنی هیچ انسانی نمی تواند به مقتضای این نوع کرامت فخرفروشی بکند یا خودش را مستحق ستایش بداند چرا که این نوع بهره مندی وجودی به اختیار خود انسان نبوده است به همین جهت هست که خداوند متعال وقتی انسان را آفرید، انسان را نستود و به انسان آفرین نگفت بلکه خالق انسان را که خود حق تعالی باشند مورد ستایش قرار دادند. پس این نوعی از کرامت انسانی است که ذاتی عام است. اما در قرآن کریم با آیات دیگری هم مواجه هستیم که مفادی متفاوت از دسته اول دارند. غیر از دسته اول آیات که کرامت نوع انسانی مطرح بود، دو دسته دیگر آیات هم وجود دارد که مفادشان کرامت اکتسابی انسان است و قاعدتا آیاتی که مفادشان کرامت اکتسابی است مفادشان دو دسته است بعضی ها آیاتی هستند که اثبات کننده کرامت اکتسابی است یعنی مفادشان این گونه است که برخی از انسانها کرامتی مازاد بر کرامت ذاتی کسب می کنند(پیرانی:۱۳۹۲، ۴۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 04:32:00 ق.ظ ]




۱- کشف شواهد واقعی در مورد عملکرد اخیر
۲- تأمین و تحمیل نظرات فنی دقیق
۳- ایجاد مشروعیت دموکراتیک برای هر راه حل نهایی

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴- تحصیل عقاید عمومی در مورد مسائل اجتماعی
۵- از میان بردن تمام مخالفت‌های پنهانی(زارعی، ۱۳۸۴: ۱۲۲)
۳-۱۷-۲-۲-کمیسیون حقوقی و تدوین قانون
براساس قانون کمیسیونهای حقوقی، یکی از وظایف اصلی کمیسیون حقوقی، تدوین قانون است. تدوین قانون به معنای اعلام مجدد قانون موجود نیست. تدوین قانون شامل اصلاح قسمتهایی از قانون است که تغییر در آن امری ضروریست. قانون مدون نباید آن قدر کلی باشد که هیچ راهنمایی به مشاوره حقوقی یا قاضی مربوطه ارائه نکند و همچنین نباید آن قدر مفصل و مشروح باشد که صرفاً برای متخصصان قابل درک باشد. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۲۳)
۳-۱۸- شیوه‌های تفویض اختیارات قانونگذاری
بسیاری از قوانین انگلستان بوسیله قانونگذاری تفویضی یا فرعی ایجاد شده اند. این قوانین در خارج از پارلمان اغلب توسط وزراء و معاونین وزراء، شورای شاه یا ملکه و همچنین نهادهای قانونگذاری مثل مقامات محلی ایجاد می‌شوند. قانونگذاری فرعی یا تفویضی معمولاً در مورد مسائل فنی صورت می‌گیرد، اما ممکن است اصول مهم کلی را نیز در برگیرد. قوانین مصوب در اثر قانونگذاری تفویضی صرفاً بصورت اسناد قانونی (SI) نیست، بلکه این قوانین به صور گوناگونی همچون مقررات، قواعد، اوامر و فرامین شورای پادشاه نیز وجود دارند اما پارلمان اغلب قوانین مصوب در اثر تفویض اختیار قانونگذاری را بصورت اسناد قانونی تصویب می‌کند. بخشهای مهم‌تر قانونگذاری تفویض شده فرامین شورای پادشاه هستند. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۲۸)
۳-۱۸- ۱-علل توجیهی قانونگذاری تفویضی
مهم‌ترین دلایل پذیرش قانونگذاری تفویضی عبارتند از:
الف- وقت اندک پارلمان(و کاستن از حجم کاری پارلمان)
ب- تخصصی بودن موضوع، که وزراء یا معاونین آنها اجازه می‌دهند تا ضمن مشورت با متخصصان و گروه های ذی نفع قوانین لازم را وضع کنند.
ج- قابلیت انعطاف پذیری این قوانین
د- ضرورت وضع سریع یک قانون در مواقع اضطراری
در فرایند تفویض اختیار قانونگذاری معمولاً مصوب پارلمان از بیان جزئیات خودداری می‌کند تا بدین ترتیب وقت پارلمان تلف نشود. همچنین گاهی پارلمان اجازه می‌دهد که مقررات اصلی را وزراء و معاونین آنها وضع کنند.
۳-۱۸- ۲- نظر خواهی در مورد قوانین مصوب ناشی از تفویض اختیار قانونگذاری
اغلب قوانین مصوب در اثر تفویض اختیار قانونگذاری به شکل اسناد قانونی(SI) هستند. از آنجا که اصول قانون جدید قبلاً تصویب شده‌اند و در اثر قانونگذاری تفویضی اصول جزئی و فرعی آن پی ریزی شده است، سازمان مربوطه کمتر مایل است تا با افراد متخصص یا ذی نفع جهت شیوه اعمال آن قانون اصلی مشاوره و نظر خواهی کند. گاهی مقررات برای نظر خواهی بصورت پیش نویس منتشر می‌شوند و در برخی مواقع نظر خواهی در مورد آنها اجباری است. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۲۹)
۳-۱۸- ۳- اسناد قانونی و انواع دیگر قانونگذاری ثانویه(تفویضی)
اسناد قانونی تنها نوع قانونگذاری ثانویه محسوب نمی‌شوند و انواع دیگری از قانونگذاری ثانویه وجود ندارد که مورد کنترل و نظارت پارلمان قرار می‌گیرند که بعنوان مثال می‌توان به قانون بزرگراه‌ها و قوانین مهاجرت اشاره کرد. همچنین بسیاری از اسناد قانونی توسط پارلمان کنترل نمی‌شود و و صرفاً اثر محلی دارند.
۳-۱۸-۴- اسناد قانونگذاری منفی و مثبت
مهمترین اسناد قانونی نیاز به تأیید هر دو مجلس دارند تا لازم الاجرا شوند. اما اکثریت آنها قانون محسوب می‌شوند مگر اینکه یکی از مجالس عالیه به آنها رأی دهد، این رویه، رویه مثبت و رویه منفی نامیده می‌شود و اسناد موضوع این دو رویه اسناد قانونگذاری مثبت و اسناد قانونگذاری منفی نامیده می‌شوند. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۳۰)
۳-۱۸- ۴-۱- اسناد قانونی منفی
رویه منفی بدین معنا است که یک سند قانونی به مثابه یک قانون است مگر اینکه هر یک از مجالس ظرف چهل روز از تاریخ ارائه سند قانونی در پارلمان پیشنهاد لغو آن را ارائه دهد. امروزه متداول‌تر است که به مباحثات در رابطه با اسناد قانونی موضوع رویه‌های منفی در کمیته‌های دائمی مربوط به قانونگذاری تفویضی صورت گیرند. این کمیته‌ها بر حسب ضرورت تشکیل می‌شوند ولی تنها یک بار گرد هم می‌آیند. کمیته نمی‌تواند سند را رد کند و رأی کمیته تشریفاتی است. (زارعی، ۱۳۱: ۱۳۸۴-۱۳۰)
۳-۱۸- ۴-۲-اسناد قانونی مثبت
مهم‌ترین اسناد قانونی، موضوع رویه مثبت هستند. اسناد مثبت می‌تواند فوراً لازم الاجرا شوند، با قید اینکه آنها برای مدت زمان خاصی دارای اثر می‌باشند، مگر اینکه در این فاصله توسط پارلمان تأیید شوند. در مجلس عوام اسناد مثبت بطور اتوماتیک به کمیته‌های دائمی فرستاده می‌شوند. بعد از اینکه سند قانونی توسط کمیته مربوطه مورد بررسی قرار گرفت، مجلس عوام در مورد آنها رأی گیری می‌کند ولی مباحثه‌ای صورت نمی‌گیرد. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۳۱)
۳-۱۸- ۴-۳-کمیته مشترک مربوط به اسناد قانونی
یک کمیته مشترک خاص متشکل از هر دو مجلس وجود دارد که مسئول بررسی و تجزیه و تحلیل جزئیات اسناد قانونی تقدیم شده به پارلمان است و رویه این کمیته بصورت غیر رسمی و غیر علنی است و به همین دلیل هیچ مباحثه حزبی سیاسی در مورد اسناد قانونی به آن شکل که کمیته دائمی صورت می‌گیرد انجام نمی‌شود. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۳۱)
۳-۱۸-۵-کمیته‌های تخصصی
کمیته‌هایی که به قانونگذاری تفویضی رسیدگی می‌کند به دو دسته تقسیم می‌شوند: کمیته‌هایی که به مسائل تخصصی رسیدگی می‌کنند و کمیته‌هایی که به صلاحیت‌ها و اختیارات رسیدگی می‌نمایند. کمیته‌هایی که به مسائل فنی و تخصصی رسیدگی می‌کنند که عبارتند از:

    1. کمیته مشترک مربوط به قانونگذاری تفویضی
    1. کمیته تحقیق عوام مربوط به اسناد قانونی که مرکب است از اعضاء مجلس عوام و اعضاء کمیته مشترک که به اسنادی که صرفاً در صلاحیت مجلس عوام هستند رسیدگی می‌کنند. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۳۳-۱۳۲)

۳-۱۹- مصونیت پارلمانی نمایندگان
برای قانونگذاری بهتر و مؤثرتر این مسأله مهم است که مقنن از مداخله و مزاحمت افراد خارج و داخل از پارلمان مصون باشد. قانون مصونیت پارلمانی به این منظور وضع شده است. در آغاز هر دوره پارلمان سخنگوی مجلس عوام مصونیت‌های قطعی و تاریخی مجلس در برابر شاه ملکه را اعلام می‌کند و مجلس اعیان مصونیت‌ها و امتیازات خاص خود را دارد.
نقض مصونیت پارلمانی خاص نباید به عنوان اهانت به پارلمان تلقی شود. مصونیت پارلمان یک حق یا امتیاز است که یا به کل پارلمان اعطا می‌شود (بعنوان مثال برای کنترل ترکیب یا رویه آن) یا به اعضاء آن (مثل آزادی سخن گفتن).
۳-۱۹-۱-مصونیت اصلی
برخی مصونیت‌های پارلمانی بیشتر جنبه تشریفاتی تاریخی دارند مانند مصونیت از تعقیب مدنی در فاصله زمانی بین ۴۰ روز قبل تا ۴۰ روز بعد از هر دوره مجلس که در مورد سرورها که این مصونیت دائمی است. مهمترین مصونیت‌ها عبارتند از: مصونیت جمعی هر دو مجلس برای کنترل ترکیب و رویه خود و آزادی بیان. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۳۴)
۳-۱۹-۲- رویه صلاحیت انحصاری
هر یک از مجالس پارلمان بریتانیا، راساً امور داخلی خود را تنظیم می‌کنند. البته عملاً مجالس امروزی از قواعد مقررات عمومی پیروی می‌کنند. گاهی مداخله در خصوص بعضی مسائل به رویه داخلی مجلس مربوط می‌شود و تصمیم گیری در خصوص آن حق انحصاری مجلس است. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۳۵)
۳-۱۹-۳-آزادی بیان
آزادی بیان، مصونیت اصلی نماینده پارلمان است چرا که وی باید آزادانه سخن بگوید و بنویسد، بدون ترس از اینکه مزاحمتی توسط افراد و نهادهای خارج از پارلمان راجع به سخنان یا نوشته هایش ایجاد شود. آزادی بیان یک مصونیت قانونی است. ماده(۹) منشور حقوق بشر مصوب ۱۹۹۸ مقرر می‌دارد: «آزادی بیان یا مباحثات یا رویه‌ها در پارلمان نباید در هیچ دادگاه یا مکان دیگری خارج از پارلمان مورد سؤال یا اعتراض قرار گیرد» مفهوم آزادی بیان بر چند قسم است:
۳-۱۹-۳-۱-آزادی بیان در مباحثات یا رویه ها
در این مفهوم، آزادی بیان شامل آزادی نماینده در سؤال (خواه بصورت کتبی و خواه بصورت شفاهی)، رویه‌ها شیوه‌های رسیدگی کمیسیونها یا اسناد کتبی منتشر شده براساس دستور مجلس(قانون اسناد پارلمانی۱۸۴۰) می‌باشد.
۳-۱۹-۳-۲- مفهوم آزادی بیان (درون پارلمان)
مهم‌ترین و بحث انگیزترین جنبه مصونیت گفتاری نمایندگان (آزادی بیان)، مصونیت درون پارلمان است. معنای درون پارلمان به خوبی مشخص نشده است. البته شامل تمام موارد گفته شده در مجلس و کمیسیون‌های آن می‌شود. از طرف دیگر، سخنان نمایندگان مجلس در حوزه‌های انتخاباتی خود و نوشته هایشان در مطبوعات یا بیانات و اظهاراتشان در جریان برنامه‌های تلویزیونی، مورد حمایت قرار نمی‌گیرند اگر چه ممکن است از طریق مصونیت نسبی تحت حمایت واقع شوند. به هر حال، اظهارات و بیانات نماینده مجلس در پارلمان را نمی‌توان علیه وی در رسیدگی‌های قضایی مورد استفاده قرار داد.
۳-۱۹-۳-۳- مورد سؤال یا اعتراض قرار گرفتن در دادگاه
از نظر پارلمان، اگر حکمی علیه نماینده پارلمانی حتی برای شروع رسیدگی قضایی صادر شود و این حکم در رابطه با مسئله‌ای باشد که به اعتقاد پارلمان جزء مصونیت‌ها به شمار رود. صدور حکم بی‌احترامی و توهین به پارلمان است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:32:00 ق.ظ ]




نقد: آنچه شایان توجه به نظر می‌رسد عبارت است از اینکه مبنای فلاسفه درباره عالم ماده، وحدّت آن است؛ یعنی می‌گویند: عالم ماده فقط یک عالم است و تعدد در آن راه ندارد.(همان، ص۱۵۸و۱۵۴)
با توجه به آنچه که در این قسمت بیان شد، سه نکته روشن است:
اول اینکه ادّله ابطال تناسخ در این عالم طبیعی را ابطال می‌کنند و توان ابطال انتقاال نفس به عوالم دیگری مثل عالم عقول، عالم مثال و عالم طبیعی دیگری غیر این عالم را ندارند. البته باید توجه داشت که برخی شارحان حکمت متعالیه، این تعبیر ملّاصدرا را به معنای انتقال نفس به عالم «مثال» گرفته‌اند که از جهاتی صحیح به نظر می‌رسد. اما عبارات ملاصدرا به گونه‌‌ای عام است که انتقال نفس به همه عوالم هستی، اعم از جهان ارواح، جهان عقول، جهان مثال و جهانی مادی غیر عالم طبیعی خودمان را شامل می‌شود.
دوم اینکه ملّاصدرا با توجه به مبانی فلسفی خود درباره تشکیک وجود، نفس شناسی، و هستی شناسی عوالم هستی، ادلّه دیگران را ناقص و نادرست، و نظریه خود را صحیح دانسته است.(ر.ک-سید محمد حسین طباطبائی)
در توضیح این نکته باید گفت: اشکالات متعددی مثل دوری بودن برهان تناسخ
موجب شده است که عده‌ای از متکلمان فابل به تناسخ شوند؛ زیرا دلیلی قاطع و یقینی بر ابطال آن نیافته و بلکه موارد فراوانی از آیات و روایات را به عنوان مؤیّد و تأکید آن تلقّی کرده‌اند. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۷۸، ج۸، ص۳۳۹)
دیگر به نقلی بودن ابطال آن گشته‌اند.(صدرالدین شیرازی،۱۳۷۸ ، ج ۹، ص۲۰۸)
اما ملّاصدرا با پی ریزی مبانی و مباحث مهم هستی شناختی و جهان شناختی، توانست برهان اقامه کند که نه تنها اشکالات براهین سابق را نداشت، بلکه رویکردی نوین برای اثبات معاد و رجعت به شمار می‌رفت.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

سوم اینکه اشکالات عمده اهل تناسخ در پیش فرضهای نادرست آن درباره مسائل فلسفی نهفته است، اما با توجه به مهمترین نکات مربوط به آن در اینجا صحیح به نظر می‌رسد:که تا کنون مورد بررسی قرار گرفته‌اند، این است که همه آنها جهان هستی را را فقط در دو عالم منحصر می‌دانند: عالم ماده و ملک، و عالم عقلی و ملکوت. ملاصدرا این اشکال را تحت عنوان «حکمت مشرّقی»در مشهد سوم کتاب الشواهد الربوبیه، اینگونه مطرح کرده است:

۴-۲۵-مبانی فلسفی نادرست تناسخ

۱-انحصار عوالم در دو جهان مادی و عقلی.
مهمترین اشکال قایلان به تناسخ که تا کنون مورد بررسی قرار گرفته‌اند،این است که همه آنها جهان هستی را فقط در دو عالم منحصر می‌دانند: عالم ماده و ملک، و عالم عقلی و ملکوت.
ملاصدرا این اشکال را تحت عنوان«حکمت مشرقی» در مشهد سوم کتاب الشواهد الربوبیه، اینگونه مطرح کرده است.
مبنای این سخن و شبیه آن بر انحصار نشئه‌های وجود انسان در دو نشئه حسی و عقلی استوار است و عدم توجه آنان به نشئه اخروی (مثالی) – غیر از نشئه عقلی- آنان را مطرح کردن عقاید باطلی در قالب تناسخ واداشته است.
(صدرالدین شیرازی، ۱۳۷۸، ص۳۱۲)
حتی پیش از ملاصدرا، عرفای مسلمان نیز به این خطای اساسی توجه کرده و آن را مورد نقد و طرد قرار داده‌اند. در واقع، این همه قصه‌پرازی به دلیل جهل نسبت به عالم برزخ و مثال پدید آمده است. این سه عالم همان نشأت سه‌گانه‌ای هستند که عرفا نیز از آن سخن گفته‌ و آنرا تثبیت کرده‌اند. با این فرق که آنان عواملی پیش از سه عالم را مطرح کرده‌اند و تعابیر متفاوتی برای بیان این عوالم دارند و معتقدند مرگ در حقیقت، انتقال نفس از نشئه طبیعی به نشئه اخروی و برزخی است.(صدرالدین شیرازی،۱۳۷۸ ، ج ۹، صص۲۱۲ و ۱۹۵ و ۹۷ و ۳۰)
۲-امتناع تجرّد نفس:
از مهمترین موارد لغزش قایلان به تناسخ، که آنهارا به این نظریات بی‌اساس سوق داده، قایل شدن به عدم تجرّد نفس و به عبارت صریح‌تر، مادی بودن نفس است، چه آنان که به مطلق تناسخ با هریک از اقسام آن قایلند و به طور مطلق نفس را مادی می‌دانند. (همان ، ج ۹، ص۷)
و چه فلاسفه که نفوس متوسط رامادی دانسته، به اتصال آنها به اجرام فلکی قایلند، چنین مبنایی آنها را به سوی تناسخ سوق داده است. اما با تکیه براهین قاطع تجرّد نفس، دیگر به توجیه تناسخی کمال نفس نیازی نیست.
(صدرالدین شیرازی،۱۳۵۴ ، ج ۹، ص۷ و ج ۸، ص۳۰۲)(همان، ۱۳۵۴،ص ۴۳۷)
۳- فرق معاد با تناسخ:
یکی دیگر از عوالم اصلی گرایش به تناسخ، عدم تفکیک میان رجعت یا معاد، تناسخ است. حتی بعضی به دلیل ناتوان بودن از تفکیک این دو امر از یکدیگر، قایل شده‌اند به اینکه «رجعت» همان «تناسخ» است و به همین دلیل، شیعیان علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) را به عقیده تناسخ متّهم کرده‌اند. معتقدان به تناسخ علاوه بر خلط میان رجعت و تناسخ، میان معاد و تناسخ نیز خلط کرده و معاد را تناسخی دانسته‌اند که شرّع مقدّس بدان تصریح و تأکید کرده‌ است. ملاصدرا به این مسأله پاسخ داده و به نقد مبانی آن پرداخته و در این بررسی، فرق آن دو را تبیین کرده‌ است.
(صدرالدین شیرازی،۱۳۷۸ ، ج ۹، ص۷ و ج ۸، ص۲۰۸و۳)(سبحانی،۱۴۱۹، ص۲۹۴و۲۳۴)

۴-۲۶-تناسخ ملکوتی

صدرالمتألهین بیان می‌کند بین تناسخ مصطلح و معاد جسمانی و تجسم اعمال، فرق روشن و واضحی است زیرا وقتی نفس در اثر حرکت جوهری دچار تحول شده و از عالم طبیعت به عالم آخرت حرکت نموده و ملکات و احوال و افکار مختلفی را کسب کرده‌ است، در جهان آخرت به صورتهایی که مناسب با افکار و اخلاق مکتسب است در می‌آید و این مسأله، مخالف برهان و آیات و روایات نیست پس به این “معنا تناسخ ملکوتی”، همان تجسم اعمالی است که در اسلام بدان تصریح شده و اهل کشف و شهود هم به آن رسیده‌اند. زیرا در معاد جسمانی، نفس به بدن دیگر تعلّق نمی‌گیرد .و اشکال رجوع از فعلیت به قوّه و از کمال به نقص لازم نمی‌آید تا تناسخ مصطلح باشد بلکه نفس با بدن و صورتی که حاصل اعمال و افکار اوست، محشور می‌گردد و همه فعلیتهایی را که کسب کرده، داراست و هیچ کدام نابود نشده‌اندو همه آنچه که انجام داده برای او حاضر است. مولوی گوید:
سیرتی کان در نهایت غالب است هم بر آن تصویر، حشرّت واجب است
حشرّ تو بر صورت اعمال توست هرچه بینی نیک و بد، احوال توست

۴-۲۶-۱-اثبات عقلی تناسخ ملکوتی:

برای اثبات عقلی تناسخ ملکوتی (یا همان تجسم اعمال)، باید به مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا توجه کرد، عمده‌ترین اصولی که در اثبات آن باید ملاحظه شود:
اصالت وجود، حرکت جوهری، جسمانیه الحدّوث و روحانیه البقاء بودن نفس، و اتحاد عاقل و معقول یا اتحاد عالم و معلوم است.
با ملاحظه این اصول می‌توان گفت: همچنانکه در مباحث اتحاد عالم و معلوم اثبات شده است نفس عالم با خود علم متحدّ می‌شود و نه با معلوم خارجی، زیرا علم، با لذت نفس است و متعلّق خارجی، معلوم بالعرض آن.
در اتحاد علم و عمل با نفس هم همینگونه است، یعنی نفس با صورت علمی و عملی خود متحدّ می‌شود و وقتی که این اتحاد در صقع ذات انسان رسوخ یافت، ملکه نفس شده و زایل نمی‌گردد بلکه با او محشور می‌شود.
از طرف دیگر، صورت عملی اگر بخواهد مجسّم گردد، بصورت خوب و بد، زشت و حسن و قبیح درمی‌آید.
بنابراین اگر کسی خلقی از اخلاق حیوانی را در خود پرورش داده است، آن خلق و خو، ملکه او شده و با جان و نفس انسان متحدّ گردیده و همین خلق به منزله نفس مدّبر او بدنش را تدبیر می‌کند، همینطور این خلق، فصل مقوّم او شده و او را به صورت حیوان جلوه‌ می‌دهد زیرا تمیّز و تحصّل یک چیز به فصل مقوّم آن است، در نتیجه این خلق که هم اینک فصل ممیز او شده و بالفعل با او متحدّ است بدن انسان را مطابق با خواسته خود پرورش داده و می‌سازد زیرا عامل، با عمل خود متحدّ است و اندیشه با اندیشنده، و عقل عملی نیز شأنی از شئون عقل نظری است.
بنابراین انسان با نیّات خود نیز متحدّ است و هر اندیشه و نیّتی که دارد بیرون از جان و هویّت او که نفس اوست، نمی‌باشد. زیرا چنانکه اشاره شد انسان در مرتبه عقل نظری با علم و افکار و اندیشه‌های خود متحدّ است و در مرحله عقل عملی، با نیات و اعمال و اخلاق خود؛ پس انسان “در تناسخ ملکوتی ” همه خصوصیات جنسی و فصلی خود را داراست و چیزی از دست نمی‌دهد بلکه دائماً در حرکت بوده و از قوّه به فعلیت می‌رسد و و دائما بدست می‌آورد و در این حرکت، یا در جانب رذایل به فعلیت می‌رسد و یا در جانب فضایل، اما در هر حال مشغول ساختن خویشتن خویش است و «ناطق»، فصل نهایی او نیست، بلکه فصلهای جدید و صور تازه روی آن می‌اید که صدرا از این حقیقت به لبُس بعد ازلبُس تعبیر کرده است.
در دیدگاه صدرا، اگر فردی همه استعداد و توان خود را در راه کسب حرام صرف کند، صورت بهیمی و جانوری به خود می‌گیرد و این مطلب به آن معنی نیست که صورت نوعیه قبلی خود را از دست داده و فصل جدیدی کسب کرده است بلکه همه فصول و اجناس قبلی را همچنان داراست.
اما علاوه براین فصول، فصل خوک شدن را نیز مثلاً، روی صورتهای قبلی کسب کرده است و هم اینک او حیوان ناطقی است که خوک یا فرشته شده، پس انسان، حقیقتی است که تحت آن، انواع گوناگون مندرج است که از یک نظر او را نوع متوسط می‌کند و از جهتی جنس ؟سافل.(صدرالدین شیرازی،۱۳۷۸ ، ج ۹، صص۲۰ و ۱۹)
در حکمت متعالیه صدرا، انسان به زیبایی تمام معرفی شده است و همین انسان شناسی دقیق در فلسفه او منجر به تصویر و شناخت صحیحی از سیر جوهری و تکامل ذاتی انسان گردیده است.
به نظر ملاصدرا، انسان موجودی است که دارای مراتب تشکیکی است، یک مرحله او بدن طبیعی اوست که همه انسانها از این هیکل مادی و طبیعی برخوردارند. مرحله دوم او، بدنی است که شب و روز با اعمال و رفتار و اندیشه‌های خود مشغول ساختن آن است و مرحله‌ دیگر او تجرّد اوست که مرحله نهایی نفس انسانی است.
نفس در مرحله حدّوث یعنی در مرتبه نخست جسمانیه الحدّوث است که در اثر حرکت جوهری، نشأت و اطوار مختلفی را طی می‌کند و در هر مرحله‌ای کمالی را کسب می کند. حال اگر نفس در این حرکت ذاتی و جوهری، صورتهای حیوانی و سبعی و بهیمی و یا ملکی را بگیرد، و نه تنها محال نیست بلکه اطواری است که اصحاب کشف و شهود و روایات و براهین عقلی بر آن دلالت دارند.
علامه طباطبائی می‌فرماید:
اگر فرض کنیم که صورت انسان، تغییر یافته و به صورت نوعی دیگر مثلاً میمون و خوک در آمده این صورت جدید، صورتی است که روی صورت قبلی آمده است. بنابراین فرد، انسانی است که خوک شده و یا به صورت میمون درآمده است که مسخ شده است نه اینکه انسانیّت او باطل شده و به جای آن، صورت خوک یا میمون قرار گرفته است؛ پس این فرد انسانس است که مسخ شده است نه اینکه انسانیّت خود را از دست داده باشد.
(طباطبائی،۱۳۶۶، ص۲۱۰)
صدرا برای تبیین بیشتر تناسخ ملکوتی و ابطال تناسخ ملکی، نشأت وجودی انسان را به سه نشئه و مرحله تقسیم می‌کند:
۱-نشئه حس و طبیعت.
۲-نشئه مثال.
۳-نشئه عقل.
وی معتقد است انسان در عالم دنیا مسیرهای متعددی را می‌پیماید و در سیر و سلوک علمی و عملی، بدن باطنی خود را ساخته و با آن محشور می‌شود.
به نظر صدرا انسان، نوع اخیر نیست بلکه نوع متوسط است و در تحت آن، انواع فراوانی قرار دارد که در روز قیامت و معاد، یکی پس از دیگری ظهور می‌کند.
بنابراین، افکارو عقاید و اخلاق انسان او را به یکی از منازل بهیمی، سبعی، شیطانی و یا فرشته‌خویی رهنمون می‌سازد، یعنی مثلاً انسانیکه به دنبال توطئه و دسیسه برای دیگری است اینگونه نیست که صورت او شیطانی و سیرت و باطن او انسان باشد، بلکه حقیقت او شیطان می‌شود و آن کس که حلال و حرام دین را رعایت نمی‌کند و همت او بطن و شکم اوست به صورت عمل و اندیشه خود مجسم می‌شود این تحول از عالم ماده به برزخ و از آنجا به معاد و کسب صور گوناگون، تناسخ باطل و مصطلح نیست بلکه تجسم اعمال و تناسخ ملکوتی است و بیانگر این حقیقت است که حقیقت انسان در گرو افکار و اعمال اوست.
«کل نفس بما کسبت رهینه» هر نفسی در گروآنچه کسب کرده است، می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:32:00 ق.ظ ]




۲ ـ حـدود؛ در حدود باید شاهد اصلى شهادت بدهد، مانند حدّ زنا و لواط، یا مشترک بین حقّ الله و حق الناس از قبیل حد قذف و سرقت .
ج ـ شـهـادت شـاهـد فـرعـى کـه در مورد حدود و تعزیرات پذیرفته نمى شود، نسبت به سـایـر آثـار مـؤ ثـر اسـت . مثلاً اگر شاهد فرعى در مورد سرقت گواهى دهد، دست سارق قطع نمى شود. لیکن مال مسروقه از او مسترد مى گردد.
د ـ شهادت شاهد فرعىِ فرعى در هیچ مورد پذیرفته نیست
فصل سوم:
شهادت زنان
۳-۱-۱ وضع شهادت زن در قرآن
در قرآن کریم در چهار مورد از شهادت سخن به میان آمده است که یک مورد آن مشخصا از شهادت زن ومیزان ارزش آن صحبت شده است این چهار مورد عبارتند از:
۱ – وصیت : در آیه ۱۰۶ سوره مائده از شهادت دو مسلمان عادل برای وصیت صحبت شده است واشاره شده که در صورت نبودن مسلمان میتوان از شهادت دونفر غیر مسلمان استفاده شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

((یا ایها الذین آمنو شهاده بینکم اذا حضر احدکم الموت حین الوصیه اثنان ذوا عدل منکم او آخران من غیر کم ان انتم ضربتم فی الا رض فاصبتکم مصیبه الموت…))
۲ – طلاق : در مورد طلاق و رجوع نیز به شهادت دو عادل اشاره شده است .آیه ۲ از سوره طلاق میفرماید :
((فاذابلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او فارقوهنبمعروف و اشهدوا ذوی عدل منکم و اقیموا الشهاده الله…))
۳ – زنا :در قران کریم در دومورد از لزوم وجود چهار شاهد برای اثبات زنا و اجرای مجازات حد صحبت شده است یکی در سوره نساء آیه ۱۵ که خدا میفرماید:
((واللاتی یاتین الفاحشه من نسائکم فاستشهدو لیهن اربعه منکم فان شهدوا فامسکوهن فی البیوت حتی یتوفیهن الموت او یجعل الله لهن سبیلا.))
چنانچه ملاحظه میشود در این آیه برای اثبات جرم زنای زن و اعمال مجازات که طبق این آیه حبس دایم برای زن میباشد شهادت چهارشاهد لازم است . مورد دیگرسوره نور است که در آنجا هم برای اثبت زنا شهادت چهار شاهد شناخته شده است و این معنی در آیات ۴ و۱۳ دیده میشود در آیه ۴ سوره نور:
((والذین یرمون المحصناتثم لم یاتوا باربعه شهدا فاجلدوهم ثمانین جلده و لا تقبلوا لهم شهاده ابدا و اولئک هم الفاسقون))
و آیه ۱۳ در مورد نکوهش افک و افترا و مذمت اعلام تهمت زنا بدون داشتن چهار شاهد میفرماید :
((لولا جاو علیه باربعه شهدا فان لم یاتوا بالشهداء فاولئک عندالله هم الکاذبون))
۴ – دین : چهارمی که قران از حکم شهادت بحث کرده شهادت بر دین است . طولانی ترین آیه قرآن یعنی آیه ۲۸۲ از سوره بقره پس از بیاناینکه در مورد دین و طلب شخصی از دیگری خوب است موضوع مکتوب ونوشته شود و شاهدی بر آن گرفته شود میفرماید:
((… و استشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجل و امراتان ممن ترضون من الشهدا ان تضل احدیهما فتذکر احدیهما الاخری))
چنانچه مشهود است در این آیه ابتدا به حضور دو شاهد مرد سخن رفته و اشاره شده در صورت نبودن دو مرد یک مرد و دوزن بعنوان شاهد در نظر گرفته شوند حکمت آ نهم بدین صورت بیان شده که اگر یکی از دو زن شاهد موضوع را فراموش کردو از یاد برد دیگری یاد آوری نماید و موضوع را بخاطر آورد.
در قران کریم برای اثبات جرم زنا بر شهادت چهار شاهد تاکید شده است ولی در مورد شهادت بر وصیت و طلاق حضور دو شاهد عادل لازم دانسته شده است . در این سه مورد تصریحی بر مرد یا زن بودن شاهد نشده است ولی سیاق عبارت است و ذکر مطلب به صیغه مذکر بگونه ای است که عموما از این آیات مرد بودن شاهد را فهمیده اند.(آیه ۲۸۲ سوره بقره )
عموم فقها (شیعه و سنی)از نحوه بیان آیات قران مربوط به شهادت اینگونه استنباط کرده اند که چون در مورد زنا که از حدود است ووصیت و طلاق که ذاتا امور غیر مالی هستند شهادت مردان عادل لازم دانسته شده بنابراین در حدود و به تعبیر دیگر در حق الله و همچنین در امور غیر مالی در مورد حقوق آدمی شهادت زنان فاقد ارزش است و نمیتواند چیزی را اثبات کند و اما در مورد دین و بطور کلی امور مالی یعنی مواردی که با شهادت مالی و یا حق مالی برای مشهودله ثابت میشود با توجه به اینکه در سوره بقره به شهادت زنان نیز به نوعی (دوزن مساوی یک مرد) اعتبار داده شده است این حکم کلی را استخراج نمودن که در امور مالی شهادت دو زن با انضمام شهادت مرد موثر خواهد بود . طبعا آن عده اندک از فقها که در همه امور شهادت زنان را نیز به انضمام مردان با معیار دو زن در مقابل یک مرد پذیرفتند استنباطشان از آیات قران این است که هر چند در موضوع زنا ،وصیت و طلاق به صیغه مذکر و به حسب ظاهر از شاهد مرد سخن رفته ولی اعتبار شهادت زن نفی نشده است و میتوان ملاک آیع ۲۸۲ سوره مبارک بقره را در مورد اعتبار شهادت دوزن معادل یک مرد و بضمیمه مرد در موارد دیگر تعمیم داد ودر کلیه امور مالی و غیر مالی و حق الله و حق الناس بر این معیار عمل نمود.
۳-۱-۲ دیدگاه‌ مفسران در مورد (شهادت) زنان در قرآن
قرآن کریم در احکام نورانی خود موضوع شهادت را مطرح نموده و به آن اثر حقوقی بخشیده است. و در این رابطه میان شهادت مردان و زنان فرق نگذاشته و بر هر دو اثر حقوقی بار کرده است.
در قرآن کریم در چهار مورد (۱ـ وصیت: مائده/ ۱۰۶؛ ۲ـ طلاق: طلاق/۲؛ ۳ـ زنا: نور/۴ و ۱۳، نساء/۱۵؛ ۴ـ دین: بقره/۲۸۲ از گواهی و تعداد شهود سخن به میان آمده که یک مورد آن به طور مشخص از گواهی زن و میزان ارزش آن صحبت ‏شده است که آیه ۲۸۲ سوره بقره می‎باشد:
(وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِن رِّجالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرَى)(بقره/۲۸۲)
و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانى که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید! (و این دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند) تا اگر یکى انحرافى یافت، دیگرى به او یادآورى کند…
از این آیه که طولانی‌ترین آیۀ قرآن است، سلسله‌ای از مقررات در مورد داد و ستد مالی استفاده می‌گردد. علی بن ابراهیم به سند خود از حضرت صادق۷ روایت کرده که فرمودند: «در سوره بقره ۵۰۰ حکم شرعی می‌باشد و در آیه ۲۸۲ سورۀ مذکور ۱۵ حکم است.» (بروجردی، ۱/۳۹۷)
از جمله این احکام گرفتن دو شاهد علاوه بر نوشتن و کتابت است. ظاهر آیه شریفه همچنان‌که برخی از مفسران و فقیهان به آن اشاره کرده‌اند، این است که گواهی دو زن و یک مرد در صورتی مورد قبول واقع می‌شود که دو مرد عادل وجود نداشته باشد که در صورت وجود دو مرد، گواهی این دو مرد قبول است و گواهی دو زن و یک مرد تأثیری ندارد. (موسوی گلپایگانی،/۲۹۷؛ راوندی، ۱/۳۹۹)
مفسران هر کدام به مسئله شهادت و تفاوت‎های بین شهادت زن و مرد از دریچه‎ای خاص نگریسته‎اند و به بیان علت اختلاف پرداخته‎اند که گاه با هم همپوشانی داشته و گاه از هم قابل تفکیک است. از آنجا که بحث گواهی زن به طور شفاف در آیه ۲۸۲ سوره بقره آمده، بسیاری از دیدگاه‎ها نیز پیرامون همین آیه شکل گرفته و در واقع تفسیر این آیه است. در ادامه ضمن اشاره به تحقیق دیدگاه‎های مفسرین، به تحلیل و ارزیابی آنها خواهیم پرداخت.
۱. ممنوعیت تحقیق در فلسفه احکام
برخی مفسران و اندیشمندان دینی معتقدند که حکمت و علت احکام و مقررات شرعی پنهان بوده و بندگان تنها در برابر آنها باید تسلیم محض باشند.
ابن عربی در «احکام القرآن» ذیل آیه ۲۸۲ سوره بقره و با توجه به طرح اشکالی در مورد عبارت «أن تضلّ إحداهُما فَتُذّکر أحداهُما الأُخری» می‌گوید:
فالجواب فیه الله سبحانه شرع ما اراد و هو اعلم بالحکمه و اوفی بالمصلحه لیس ان یعلم الخلق وجوه الحکمه وانواع المصالح فی الاحکام. (ابن عربی، ۱/۲۵۵)
خداوند سبحان هر حکمی را که بخواهد وضع می‎کند و او خود به حکمت کار خویش و مصلحت وضع مقررات خود آگاه‌تر از همه است و ملزم نیست مردم را از حکمت و مصالح احکام آگاه نماید.
در تفسیر «الکاشف» در پاسخ به این سؤال که چرا گواهی دو زن برابر گواهی یک مرد است، می‌گوید:
در برابر آن پاسخ‌هایی داده شده است:
۱ـ زن از نظر عقلی ضعیف است؛ ۲ـ مزاج زن بیشتر سرد و رطوبتی است. ولی این دلیل ناتمام است، چون اگر چنین بود، باید هر سرد مزاجی ـ گرچه مرد باشدـ نصف شاهد به حساب آید و هر گرم مزاجی ـ گرچه زن باشدـ یک شاهد محسوب شود. ۳ـ بهترین نظریه ـ نسبتاً ـ این است که غالباً مرد بیش از زن عواطف و خواهش‌های خود را تحت کنترل دارد (و لذا برای ادای شهادت که از لوازمش نفوذناپذیری است، مناسب‌تر است.)۴ـ ولی کامل‎ترین جواب این است که ما متعبد به نص دینی هستیم، گرچه حکمت آن را نفهمیم.
سپس می‌نویسد:
زیباست اشاره کنیم که گاه قاضی از گفته یک زن بیش از شهادت ده مرد عادل علم و اطمینان پیدا می‌کند. در این صورت قاضی می‌تواند به علم خویش که برآمده از قوانین و خصوصیات داخلی دعوی است، عمل کند. (مغنیه،۱/۴۴۲)
به اعتقاد ایشان اصولاً نباید دنبال حکمت و علت احکام و مقررات شرعی بر آمد. آنچه ما تکلیف و وظیفه داریم، این است که از روی ادله شرعی حکم خدا را به دست‏ بیاوریم، ولی دستیابی به فلسفه و حکمت احکام نه وظیفه و نه در بسیاری از موارد در توان ماست. همین که از طریق کتاب و سنت حکم شریعت ‏به دست آمد، باید به آن حکم گردن نهاد و در مقام تشخیص فلسفه و حکمت و توجیه آن حکم نباید بر آمد. چه اینکه ممکن است‏ حکم الهی مبتنی بر حکمت‎های خفیه‏ای باشد که برای انسان قابل ‏درک نباشد.
در فقه امامیه نیز اصل، تبعیت احکام از مصالح و مفاسد نفس الامری و واقعی است و نیز قاعده ملازمه بین حکم عقل و شرع مورد تأیید است، بنابراین در مورد احکام شرع باید مطمئن به وجود حکمت و فلسفه بود و در همین راستاست که فقیه ناموری چون شیخ صدوق; به تدوین کتاب «علل الشرایع» همت گماشته و روایت‎هایی که در آنها به نوعی به فلسفه و حکمت احکام اشاره شده، در یک‎ جا گردآوری نموده و کوشیده است برخی از این حکمت‎ها را دریابد. ولی باید توجه داشت که کشف علل تامه و ملاک‎های قطعی بسیاری از احکام میسور نبوده و محدود در قلمرو ادراکات بشری نیست، بلکه از طریق نصوص شرعی می‎توان ملاک تام و علت را کشف نمود.
شهید مطهری در این مورد می‎نویسد:
به علاوه قوانین اسلامی به اصطلاح امروز در عین اینکه آسمانی است، زمینی است؛ یعنی بر اساس مصالح و مفاسد موجود در زندگی بشر است. به این معنا که جنبه مرموز و صد در صد مخفی و رمزی ندارد که بگوید حکم خدا به این حرف‎ها بستگی ندارد، خدا قانونی وضع کرده است و خودش از رمزش آگاه است.
نه، اسلام اساساً خودش بیان می‎کند که هر چه قانون من وضع کرده‎ام، بر اساس همین مصالحی است که یا به جسم شما مربوط است یا به روح شما، به اخلاق شما، به روابط اجتماعی شما، به همین مسائل مربوط است؛ یعنی یک امور به اصطلاح مرموزی که عقل بشر هیچ به آن راه نداشته باشد نیست.
ما می‎بینیم قرآن اشاره می‎کند به مصالح و مفاسدی که در احکامش هست، و به علاوه [این امر] جزء ضروریات اسلام است. از صدر اسلام، خود پیغمبر و ائمه فلسفه‎ها را برای احکام بیان می‎کردند و جزء ضروریات شیعه و اکثریت اهل تسنن [است] ـ و شاید باید گفت به اتفاق اهل سنت ـ این است که می‎گوید احکام بر مبنای مصالح و مفاسد نفس الامریه است؛ یعنی بر مبنای مصالح و مفاسد واقعی است و به همین دلیل در سیستم قانون گذاری اسلام راهی برای عقل باز شده است؛
یعنی همین که جعل احکامش بر اساس مصالح و مفاسد واقعی و نفس الامری است، وسیله شده که در اصل سیستم قانون‎گذاری راه برای عقل وجود داشته باشد. (مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ۲/ ۲۷-۲۸)
البته باید توجه داشت در این «مصالح و مفاسد» گاهی ما به علت و یا سبب حکم و گاهی به فلسفه و حکمت حکم بر می‎خوریم که در روایات اسلامی به عنوان علل الشرایع از آنها یاد می‎شود. مراد از علت حکم چیزی است که حکم وجوداً و عدماً (نفیاً و اثباتاً) دائر مدار آن است، اما حکمت حکم (فلسفه حکم) چیزی است که در تشریع حکم از طرف شارع دخالت داشته، اما حکم نفیاً و اثباتاً دائر مدار آن نیست. دقت کافی در تشخیص بین این دو بسیار مشکل و نیازمند اجتهاد علمی است. (رضایی، ۱/ ۸۶)
نکته قابل توجه دیگر این است که گر چه شارع مقدس در مواردی علت حکم را بیان فرموده یا به حکمت‎هایی از آن اشاره نموده است، لکن در موارد زیادی ما را متعبد به احکام نموده است که با نظر به حکمت شارع و خبر صادق امین، پذیرش این‎گونه احکام نیز کاملاً عقلایی است و تعبدی بودن معنایش این است که این احکام عقلایی تعبدی است، یعنی بر اساس تعقل و حکم عقل نسبت بدانها تعبد می‎ورزیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:32:00 ق.ظ ]




۴- تعهد نسبت به افراد و گروه کاری: چهارمین تعهد مدیریت، بر کار تیمی و فرد فرد اعضای گروه تاکید دارد. این عمل به استفاده مدیر از شیوه صحیح رهبری به منظور کمک به افراد در حصول توفیق در انجام وظایفشان اشاره دارد. سه عمل حیاتی از اجزای تشکیل دهنده این تعهد هستند: نشان دادن علاقمندی مثبت و بازشناسی، دادن بازخورد پیشرفتی و ترغیب ایده‌های نوآورانه.
۵- تعهد نسبت به کار و وظیفه: پنجمین تعهد مدیریت بر وظایفی تاکید دارد که باید انجام گیرند. مدیران موفق به وظایفی که مردم انجام می دهند معنا می بخشند. آنان برای زیردستان کانون توجه و جهت را تعیین کرده، انجام موفقیت آمیز تکالیف را تضمین می کنند (هرسی و بلانچارد، ۱۳۷۸: ۶۹).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در مطالعه ای دیگر که توسط اتزیونی[۴۲] انجام شده است وی سه نوع تعهد را برای اعضای سازمان بر می‌شمرد:
الف)تعهد توأم با احساس بیگانگی: بدین معنی که شخص از نظر روانی متعهد نمی‌باشد بلکه مجبور است بعنوان یک عضو در سازمان باقی بماند.
ب)تعهد مبتنی بر حسابگری: بدین معنی که شخص تا جایی احساس تعهد می‌کند که در قبال «کار منصفانه روز» از حقوق منصفانه برخوردار باشد.
ج)تعهد اخلاقی: بدین معنی است که شخص بطور درونی ارزش مأموریت سازمان و شغلی که خود او در سازمان دارد را تقویت نموده و در درجه اول به دلیل ارزشی که برای آن قائل است، آن را انجام می‌دهد (زینی‌وند، ۱۳۸۳: ۶۱).
۲-۲-۲-۴٫ مراحل تعهد سازمانی
در تعهد سازمانی سه مرحله دیده می‌شود:
الف)پذیرفتن: در این مرحله، عضو سازمان برای آنکه چیزی (حقوق و پاداش) از دیگران دریافت دارد؛ نفوذ دیگران را بر خود می پذیرد.
ب)همانند شدن: در مرحله دوم عضو سازمان، نفوذ دیگران را بر خود می پذیرد تا از راه آن، به یک پیوند خشنود کننده‌ای دست یابد و خودِ خویش را برجسته و آشکار سازد. در این مرحله است که افراد از پیوند یا تعیین هویت با یک سازمان احساس سرافرازی می کنند.
ج)درونی کردن: در این مرحله عضو سازمان، درمی‌یابد که ارزش‌های سازمان به گونه‌ای درونی و ذاتی او را خشنود می کنند و با ارزش‌های شخصی وی همنوا و سازگارند. هرگاه تعهد سازمانی به مرحله نهایی خود برسد عضو سازمانی متعهد، در شمار کسانی در می‌آید که به آنان اعتماد فراوانی می‌شود و آنان نیز در راه ستودن و پاسداری از ارزش‌های سازمان درنگ نخواهند کرد (کارگر، ۱۳۹۰: ۳۵).
۲-۲-۲-۵٫ ابعاد تعهد سازمانی
دیدگاه صاحبنظران و محققان در مورد تعهد سازمانی نشان می‌دهد که این سازه، گاهی بعنوان سازه‌ای تک بعدی و گاهی چند بعدی معرفی شده است؛ که تحقیقات زیادی نشان دهنده چند بعدی بودن تعهد است.
کامل‌ترین تحقیق بر روی تعهد سازمانی و ابعاد آن، توسط آلن و ما‌یر صورت گرفته است. این دو محقق، تعهد سازمانی را اینگونه تعریف می نمایند: «یک حالت روانی که نشان دهنده نوعی تمایل (تعهد عاطفی[۴۳] و تعهد مستمر[۴۴]) و الزام جهت اشتغال در سازمان (تعهد هنجاری[۴۵]) است. ما‌یر و همکارانش از پیشگامان رویکرد چند بعدی هستند؛ بعد عاطفی، بعد مستمر و بعد هنجاری، سه بعد تعهد سازمانی است که مدل آن‌ها را تشکیل می‌دهد (انصاری و همکاران، ۱۳۸۹: ۴۰). از آنجا که تحقیق حاضر برمبنای پرسشنامه آلن و ما‌یر صورت گرفته است در ادامه به بیان هریک از ابعاد این مدل سه بعدی می‌پردازیم.

    1. تعهد عاطفی

آلن و ما‌یر، تعهد عاطفی را به عنوان وابستگی عاطفی فرد به سازمان و تعیینِ هویت شدن از طریق آن می‌دانند. اگر تعهد سازمانی را از این طریق تعریف کنیم، تعهد عاطفی دارای سه جنبه است:

    • صورتی از وابستگی عاطفی به سازمان
    • تمایل فرد برای تعیین هویت شدن از طریق سازمان
    • میل به ادامه‌ی فعالیت در سازمان

آلن و ما‌یر معتقدند که یک فرد زمانی در خود، وابستگی عاطفی نسبت به سازمان احساس خواهد کرد که اهداف سازمانی را اهداف خود دانسته و متقاعد شود که سازمان را باید در راه رسیدن به اهدافش یاری کند. هم چنین آ‌ن‌ها بیان می‌کنند که تعیینِ هویت شدن فرد از طریق سازمان، زمانی رخ می‌دهد که ارزش های فردی افراد با ارزش های سازمان سازگار بوده، به نحوی که فرد قادر باشد که ارزش های سازمان را در خود، درونی سازد.
بدون شک، در این تعیین هویت شدن از طریق سازمان، یک رابطه‌ی روان شناسانه وجود دارد و فرد به خاطر تعیین هویت شدن از طریق سازمان، در خود یک نوع احساس غرور می کند (آلن و مایر، ۱۹۹۰: ۱۵).
از جمله تعاریفی که به این جنبه از تعهد اشاره دارند می توان به کانتر، شلدون، سالانسیک، رابینز و مودی، پورتر، استیرز و هال و همکارانش اشاره کرد.

    1. تعهد مستمر

دومین بعد از ابعاد سازمانی آلن و ما‌یر، تعهد مستمر است؛ میایر و همکاران، تعهد مستمر را صورتی از دلبستگی روانی فرد به سازمان دانسته که از ادراک کارمند از چیزهایی که در صورت ترک سازمان از دست می دهد، ناشی می شود. در واقع می‌توان چنین گفت که تعهد مستمر شامل آگاهی فرد از هزینه های ترک سازمان است. بنابراین، در این شکل از تعهد، دلیل اصلی ارتباط فرد با سازمان و تصمیم او به باقی ماندن در سازمان، یک تلاش برای حفظ مزایای حاصله از ارتباط با سازمان است (انصاری و همکاران، ۱۳۸۹: ۴۱).
رامزک[۴۶] این نوع وابستگی را به عنوان یک نوع معامله می داند. او معتقد است که کارکنان سرمایه گذاری هایشان را در سازمان، بر مبنای آن چه در سازمان گذاشته اند و آن چه با ماندن در سازمان به دست خواهند آورد، محاسبه می کنند (انصاری و همکاران،۱۳۸۹: ۴۱).
علاوه بر ترس از دست دادن سرمایه گذاری‌ها، تعهد سازمانی در فرد، به خاطر مشاهده یا درک عدم وجود جایگزین‌های شغلی نیز به وجود می‌آید. آلن و می‌یر بیان می‌کنند که چنین تعهدی از جانب فرد نسبت به سازمان، بر مبنای ادراک او از موقعیت‌های استخدامی خارج از سازمان است. در واقع این نوع تعهد، زمانی به وجود می‌آید که فرد به این باور می‌رسد که توانایی‌های او قابل عرضه در بازار نیست، یا این که او فاقد مهارت لازم برای رقابت در زمینه‌ی مورد نظر است؛ این چنین کارمندی یک نوع احساس وابستگی را نسبت‌ به سازمان فعلی خود خواهد داشت. افرادی که در محیط‌هایی کار می کنند که آموزش‌ها ومهارت‌های دریافتی آن ها غالباً مخصوص صنعت خاصی است، احتمال زیادی دارد که دارای این نوع از تعهد سازمانی باشند. در واقع کارمند احساس می کند که به خاطر هزینه های مالی، اجتماعی، روان شناختی و سایر هزینه های مرتبط با ترک سازمان، مجبور است نسبت به سازمان متعهد باشد. برخلاف تعهد عاطفی که شامل وابستگی عاطفی است، تعهد مستمر منعکس کننده‌ی هزینه های ترک سازمان در مقابل منافع ماندن در آن است (انصاری و همکاران،۱۳۸۹: ۴۱).

    1. تعهد هنجاری

تعهد سازمانی، تعهد هنجاری است؛ که نشان دهنده ی یک نوع احساس تکلیف برای ادامه‌ی همکاری با سازمان است؛ افرادی که دارای سطح بالایی از تعهد هنجاری هستند، احساس می کنند که مجبورند در سازمان فعلی باقی بمانند (آلن و مایر،۱۹۹۷: ۷۳). در مورد این بعد از ابعاد سازمانی نسبت به ابعاد دیگر، تحقیقات کمتری صورت گرفته است. علاوه بر آلن و ما‌یر، رندال و کوته[۴۷] اُریلی، چاتمن و کالول[۴۸]، از جمله محققانی هستند که تلاش کرده اند تا این بعد از تعهد سازمانی را از ابعاد دیگر مجزا سازند. رندال و کوته به تعهد هنجاری از منظر نوعی تکلیف اخلاقی نگریسته‌اند که فرد در قبال سرمایه گذاری هایی که سازمان روی او انجام داده است، در خود احساس تکلیف می کند.
آن‌ها معتقدند، زمانی این احساس در فرد به وجود می‌آید که سازمان هزینه یا زمان زیادی را صرف آماده کردن او برای بهتر انجام دادن کار، کرده است، لذا یک نوع احساس تکلیف در وی برای ماندن در سازمان به وجود خواهد آمد. در حالت کلی، تعهد هنجاری، زمانی بیشتر ایجاد می‌شود که فرد احساس کند پاسخ به سرمایه گذاری‌های سازمان، سخت است. این نوع از تعهد، در حالتی که فرد به سازمان، تعهد خدمت و حضور داده کاملاً مشهود است.
اما اُریلی و همکارانش (۱۹۹۱) تعهد هنجاری را بر حسب ارزش‌ها، تعریف و مورد سنجش قرار داده‌اند. آن‌ها معتقدند که رابطه‌ی متقابل بین ارزش های یک فرد و سازمان، منجر به تعهد سازمانی می‌شود. در حمایت از این دیدگاه، مایر و اسکورمن[۴۹] تعهد هنجاری را به عنوان پذیرش اهداف و ارزش‌های یک سازمان توسط کارکنان، دانسته‌اند.
جاروس و همکارانش[۵۰] با آلن و مایر موافق هستند و تعهد هنجاری را به عنوان تعهد اخلاقی تلقی می‌کنند. آن‌‌ها به تفاوت ما بین این نوع از تعهد و تعهد عاطفی تأکید دارند؛ چرا که تعهد هنجاری یک احساس وظیفه یا اجبار را برای ماندن و ادامه‌ی کار در سازمان، منعکس می‌کند. آن‌ها وابستگی عاطفی و این نوع از تعهد را از تعهد مستمر، متفاوت می ‌دانند؛ چرا که به برآورد شخص از هزینه‌های ترک سازمان بستگی ندارد.
چند بعدی بودن تعهد سازمانی، ماهیت بسیار پیچید‌ه‌ی آن را منعکس می سازد و همان طور که بیان شد به نظر می‌رسد سه بعد از تعهد سازمانی، مبناهای متفاوتی داشته باشند. از آن جایی که همه‌ی نیروهایی که به متغیرهای مربوط به انواع مختلف تعهد در سازمان، نسبت داده می‌شوند، در یک سازمان وجود دارند، بنابراین می‌توان این طور فرض کرد که هر سه نوع تعهد نیز، می ‌تواند در فرد موجود باشد. لذا یک کارمند می‌تواند یک یا انواع مختلفی از تعهدها را داشته یا از هیچ کدام از انواع تعهد برخوردار نباشد. جنبه های مختلف تعهد سازمانی، تنها بر اساس انگیزاننده‌ها و نتایج زیربنایی آن‌ها از همدیگر تفکیک می شوند، برای مثال یک فرد با تعهد در سازمان باقی مانده و مشتاق آن خواهد بود که تلاش بیشتری را برای انجام فعالیت های سازمانی صرف کند؛ درحالی که فرد با تعهد مستمر نیز اگرچه در سازمان باقی خواهد ماند، ولی مشتاق انجام هیچ گونه تلاشی بیش از آن چه انتظار می رود نخواهد بود. در صورت مواجهه با یک فرصت شغلی جدید، رفتار کارکنان دارای انواع مختلف تعهد، متفاوت است. فردی که دارای تعهد عاطفی است، اگر با یک فرصت شغلی هم‌سان یا حتی بهتر در سازمانی دیگر روبه رو شود، به احتمال زیادی در سازمان خواهد ماند. اما فردی که تعهد مستمر دارد، به احتمال زیاد با مقایسه‌ی سرمایه گذاری‌ها و عواید حاصل از کار جدید، سازمان فعلی را ترک و به سازمان جدید خواهد پیوست. فرد دارای تعهد هنجاری نیز احتمالاً تا وقتی که از زیر دین سازمان متبوع خود خارج شده و از لحاظ قانونی و اخلاقی آسوده شود، رفتاری شبیه به رفتار کارمند دارای تعهد مستمر خواهد داشت (انصاری و همکاران،۱۳۸۹: ۴۵). مختصراً در این مفهوم سازی، «کارکنان در سازمان می مانند» (تعهد سازمانی) چون «می‌خواهند بمانند» (تعهد عاطفی) یا «نیاز دارند که بمانند» (تعهد مستمر) و یا «احساس می کنند که می‌بایست بمانند» (تعهد هنجاری).
نمودار ۲-۲٫ سه نوع از تعهد سازمانی (شیرباغی،۲۰۰۷)
شکل بالا مدل سه بعدی تعهد سازمانی را نشان می‌دهد که در صفحه بعد به آن اشاره شده است.
این شکل، خلاصه ای از سه بعد تعهد، متغیرهای پیشایند (مقدم)، همبستگی و نتایج آن‌ها را نشان می‌دهد. در سمت چپ شکل، به متغیرهای فرض شده کلی برای درگیر شدن در رشد و توسعه تعهد عاطفی، مستمر و هنجاری اشاره شده است. در سمت راست شکل نیز، به نتایج تعهد اشاره شده است.
نمودار ۲-۳٫ مدل سه بعدی تعهد سازمانی (ما‌یر و همکاران،۲۰۰۲)
سؤالی در این جا مطرح می‌شود که چگونه مدیران سازمان می‌توانند متغیرهای مختلف را به گونه‌ای تنظیم و آن‌ها را کنار یکدیگر قرار دهند تا بتوانند کارکنان متعهد (ترجیحاً از هر سه بعد) داشته باشند. به عبارت دیگر، این سؤال را می‌توان به این شکل مطرح کرد که تعهد سازمانی متأثر از چه متغیرها و عواملی است؟
۲-۲-۲-۶٫ عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی
تاکنون محققان مختلفی به بحث در باره عوامل اثرگذار بر تعهد سازمانی منابع انسانی پرداخته اند و از زوایای مختلف این عوامل را مورد بررسی قرار داده اند. با توجه به گستردگی نظرات ارائه شده در ادامه به بیان نظر سه گروه از این محققان می‌پردازیم:

    • مطالعه «دیوید اوتس»
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:32:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم