کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



۳- هرگاه پیش از درگیری، مردم کشور و یا شهر و یا ساکنین سرزمینی با مسلمانان قرارداد صلح امضاء نمودند و بر طبق قرارداد مزبور اراضی به اهالی آن واگذار گردید به طوری که متعهدین تنها به پرداخت مالیات موظف شدند در این صورت اهالی و سکنه ی این سرزمینها نه تنها حق ابقاء عبادتگاههای موجود را خواهند داشت، بلکه می توانند به طور آزاد اقدام به احداث کلیساها و معابد جدیدی نمایند؛ ولی هرگاه قرارداد صلح چنان بود که برطبق آن سرزمینها متعلق به مسلمانان اعلام گردد و اهالی در برابر حق سکونت و سایر حقوقی که بر اساس قرارداد ذمّه به دست می آورند موظف به پرداخت جزیه شوند تنها از حق ابقای معابد موجود در حال صلح برخوردار خواهند بود.و درباره ی حق تجدید و احداث معابد نوبنیاد باید شرایط قرارداد صلح را در نظر گرفت و در صورتی که توافقی در این زمینه بین پیشوای صلاحیتدار مسلمانان و متحدین متعهد انجام بگیرد مانعی در احداث معابد جدید از طرف گروه های سه گانه ی متعهد نخواهد بود.[۷۵۰]
۱۰-۴-۷- قوانین ازدواج ملل غیرمسلمان
بی شک در هر قوم و مذهب آئین مراسم و مقررات خاصی برای انعقاد رسمی پیمان ازدواج بین زن و مرد وجود دارد که طبق آن آثار حقوقی ازدواج تعیین و مشخص می گردد.حتی گروه‌هایی که پیرو هیچ مذهب و آئینی نیستند و به مبادی و عقاید مذهبی پایبند نمی باشند نیز برای ازدواج رسمی زن و مرد مقرراتی را وضع و عملاً از آن مقررات پیروی می کنند.[در آیین یهود، ازدواج زن با اذن ولی و رضای خود اوست، و نشان ظاهری عقد ان است که مرد مبلغی در دست زن بگذارد. به علاوه شوهر به زن مهر می دهد که آن را «ختوبا» می نامند. دادن مهر از آیین یهود وارد قوانین روم شد و در حقوق کلیسائی هم وارد گردید. تعدد زوجات در دین یهود جایز است ولکن خویشاوندان بسیار نزدیک، از قبیل پدر دختر یا برادر و خواهر با هم حق ازدواج ندارند و پدر سهم الارث دختر را که دارائی اوست هنگام مزاوجت به دختر می دهد و اموال دختر در اختیار شوهر قرار می گیرد. لکن زوج نمی تواند دارائی زن را به دیگری انتقال دهد و پس از طلاق، شوهر موظف است دارائی زن و «ختوبا» را به زوجه ی مطلقه تسلیم دارد، مبلغ «ختوبا» برای دختر ۲۰۰دینار و برای بیوه۱۰۰دینار در میشنا تعیین شده است. یهود زن و مرد را پیش از ازدواج نامزد می کنند و نامزدی دختران، دوازده ماه پیش از عقد و نامزدی بیوه ها یک ماه پیش از عقد انجام می پذیرد. هرگاه شوهر وفات کند باید برادر شوهر با زن برادر خود همسر گردد و اگر برادر شوهر از این کار سرباز زند، زن کفش خود را از پای در می آورد و آب دهان بر روی برادر شوهر خود می اندازد.][۷۵۱] اسلام که واقع بینی و اعتراف به واقعیات را همواره در ارزیابی حقایق و وضع مقررات اجتماعی مورد نظر قرار داده است در این مورد نیز دور از هرگونه تعصب رسوم و احکام اقوام و مذاهب را در زمینه ی عقد قرارداد ازدواج که تابع امیال و خواست خود آن ها می باشد به رسمیت شناخته است.علامه حلی در این مورد می گوید: [ازدواج های کفار صحیح است و بر طبق همان ازدواج وضع آنان محفوظ خواهد ماند هنگامی که به اسلام بگروند و یا در دادگاه های اسلامی دادخواهی نمایند.][۷۵۲]در قرآن در سوره ی ابولهب آنجا که وی به سبب اعمال خصمانه اش مورد تقبیح قرار می‌گیرد چنین آمده است: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَه الْحَطَب‏»[۷۵۳]در این آیه اعتراف ضمنی به صحت ازدواج بین ابولهب و همسرش به خوبی نمایان است چنانکه همین اعتراف از آیه ی «وَ قَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ. . .»[۷۵۴] در مورد فرعون و زنش، می توان به دست آورد و نیز در تأیید نظریه ی فوق می توان گفت که زنان و مردان غیرمسلمان به هنگام دادخواهی درمحاکم اسلامی در مورد اختلافات مربوط به امور زناشویی بر طبق ازدواجی که مطابق با مقررات متبوعه ی خویش صورت داده اند محاکمه می شوند و این به خاطر آن است که ازدواج های مزبورصحیح ورسمی می باشد. همچنین هرگاه زوجین غیرمسلمان، اسلام بیاورند ازدواج آن ها تثبیت خواهد شد در صورتی که اگر ازدواج مزبور قبل از مسلمان شدن آن دو باطل بود چگونه به صورت ازدواج صحیح تغییر شکل خواهد داد؟[عده ای از فقهای عامه از جمله مالک می گویند: ازدواج کفار به جهت مراعات ننمودن احکام و شرایط شرعی! فاسد است ولی به خاطر رعایت پیمان موقع ترافع در محاکم اسلامی زوجین غیرمسلمان محکوم به جدایی نمی شوند و همچنین به هنگام گرویدن به اسلام از باب تخفیف و عفو، ازدواج آنان به رسمیت شناخته می شود و بعضی از فقهای عامه نیز مدعی هستند که ازدواج کفار تا هنگامی که اسلامی نیاورده اند نه محکوم به صحت است و نه محکوم به فساد.][۷۵۵] ولی فقهای شیعه معتقد هستند که عقد ازدواج رسمی کفار هرگاه بر طبق موازین رسمی متبوعه به طور صحیح انجام گیرد از نظر مسلمانان نیز محکوم به صحت خواهد بود و فرقی بین اهل کتاب و بت پرستان و غیر ایشان وجود ندارد؛ حتی اگر زوجین به آئین اسلام بگروند، ازدواج سابق آن ها پس از اسلام رسمیت خواهد داشت؛ مگر آنکه ازدواج سابق مانند ازدواج با محارم با موازین اسلام مخالف باشد.[۷۵۶]حدیث معروف: «لکل قوم نکاح»[۷۵۷] ضمن اشاره به این واقعیت امضاء قانون ازدواج را در محدوده ی رسومات اقوام وملل مختلف دربرمی گیرد. روی این اصل کلی اهل کتاب متعهد نیز از نظر قوانین ازدواج، حق پیروی و اجرای رسوم و مقررات خویش را داشته و ازدواج هایی که مطابق با مقررات متبوعه باشد به عنوان ازدواج قانونی از طرف مقامات قضایی و اجرایی مسلمانان به رسمیت شناخته خواهد شد و طبق حدیث «الزموهم بما الزموابه انفسهم»دعاوی و اختلافاتی که در این زمینه در دادگاههای اسلامی و یا در دادگاه مخصوص تحکیم مطرح می شود براساس احکام و مقررات متبوعه حل و فصل می گردد.[۷۵۸]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱۰-۴-۸- ازدواج با بیگانگان در آئین یهود
یـکی از ادیانی که به شدت پیروان خود را از ازدواج با بیگانگان برحذر داشته , آئین یهود است و لذا در بخشهای مختلفی از کتاب تورات با شدیدترین لحن , یهودیان را از ازدواج با بیگانگان منع کرده و آن را از گـناهان کبیره معرفی نموده است.اولین موردی که در تورات از ازدواج با بیگانه اظهار کراهت شده است,در سفر پیدایش آمده است:«حضرت ابراهیم۷هنگامی که تصمیم گرفت برای فرزندش اسحاق زن بگیرد, پیشکارش را قسم داد کـه از کـنـعـانیان (مردم بومی منطقه) برای اسحاق زن نگیرد, بلکه با همه ی دوری راه, به نزد خـویشاوندان ابراهیم وساره ۸سفر کند و از آنان دختری برای اسحاق۷برگزیند و پیشکار ابراهیم نیز چنین کرد و برادر زاده ی ابراهیم را که رفقه نام داشت و دختر بنوئیل از شهر ناحور در بین النهرین بودـ برای اسحاق۷به زنی برگزید و او را به سرزمین کنعان آورد.»[۷۵۹] در سفر تثنیه چنین آمده است:«چون یهوه، خدایت , تو را به زمینی که برای تصرفش به آن جا می روی در آورد و امتهای بسیار را که حـتـیان وجرجاشیان واموریان و کنعانیان و فرزیان و حوّیان و یبوسیان, هفت امت بزرگ تر وعظیم تر از تو باشند, از پیش تو اخراج نماید، با ایشان عـهـد مبند و بر ایشان ترحم منما و با ایشان مصاهرت منما, دختر خود را به پسر ایشان مده و دختر ایشان را برای پسر خود مگیر! زیرا که اولاد تو را از متابعت من بر خواهند گرداند تا خدایان غیر را عبادت نمایند وغضب خداوند بر شما افروخته شده و شما را به زودی هلاک خواهد ساخت.»[۷۶۰].همچنین در کتاب اول پادشاهان آمده است:«و سـلـیـمـان، زنان غریب بسیاری را از موآبیان و عمونیان و ادومیان و صیدونیان و حتیان , دوست مـی داشـت , از امـت هایی که خداوند درباره ی ایشان, بنی اسرائیل را فرموده بود که شما به ایشان در نیایید و ایشان به شما در نیایند, مبادا دل شما را به پیروی خدایان خود مایل گردانند, و سلیمان با ایـن ها به محبت ملصق شد و زنانش دل او را برگردانیدند.»[۷۶۱] نیز درکتاب نحیما آمده است:«در آن روزهـا نیز بعضی یهودیان را دیدم که زنانی از اشدودیان و عمونیان و موآبیان گرفته بودند و نصف کلام پسران ایشان در زبان اشدودیان بود و به زبان یهود نمی توانستند به خوبی تکلم کنند, بـلـکه به زبان این قوم وآن قوم , بنابراین با ایشان مشاجره نموده , ایشان را ملامت کردم و بعضی از ایشان را زدم و موی ایشان را کندم و ایشان را به خدا قسم داده گفتم: دختران خود به پسران آن ها مـدهـیـد و دخـتـران آن ها را به برای پسران خود و به برای خویشتن مگیرید! آیا سلیمان, پادشاه اسـرائیل , در همین امر گناه نورزید؟» [۷۶۲] در یهود به قدری از اجتناب کردن از ازدواج با بیگانه توصیه شده است که سلیمان۷پیامبر خدا را به واسطه ی چنین امری گناهکار می شمارند.
۱۰-۴-۹- ازدواج اهل کتاب با زنان مسلمان
قرآن کریم می فرماید:«وَ أَنکِحُواْ الْأَیَامَى‏ مِنکمُ‏ْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکمُ‏ْ وَ إِمَائکُمْ إِن یَکُونُواْ فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیم‏»[۷۶۳]در این آیه خطاب متوجه به همه ی مسلمانان است و مقرر می دارد که وسایل نکاح و مزاوجت افراد مجرد را فراهم نمایید. «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکمُ‏ْ وَ طَعَامُکُمْ حِلٌّ لهَُّمْ وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ المُْؤْمِنَاتِ وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا ءَاتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ محُْصِنِینَ غَیرَْ مُسَافِحِینَ وَ لَا مُتَّخِذِى أَخْدَانٍ وَ مَن یَکْفُرْ بِالْایمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فىِ الاَْخِرَهِ مِنَ الخَْاسِرِین‏»[۷۶۴]این آیه به حلیّت نکاح مسلمانان با زنان اهل کتاب صراحت دارد.ولی به هیچ وجه زن مسلمان نمی تواند با مرد کافر ازدواج کند، زیرا قرآن می فرماید:« وَ لَن یجَْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلىَ المُْؤْمِنِینَ سَبِیلاً»[۷۶۵]مسئله ی ازدواج یکی از سنن آفرینش انسان و از خواستهای طبیعی و غریزی بشر محسوب می شود و اسلام این واقعیت را برای اهل کتاب متعهد به عنوان یک حق مشروع مسلّم غیرقابل نقض تلقی نموده است و از نظر حقوقی ازدواجهایی را که در میان مردان و زنان اقلیت ها طبق مقررات متبوعه صورت می گیرد، قانونی و رسمی می شمارد؛ ولی در عین حال در قانون ازدواج مسلمانان این حق و آزادی در چهارچوب افراد همکیش محدود شده و به زنان مسلمان اجازه داده نشده است که با مردان غیرمسلمان ازدواج نمایند. و طبق همین قانون به طور کلی ازدواج مردان غیرمسلمان – گو اینکه ذمی و متعهد هم باشند – با زنان مسلمان ممنوع و ارتکاب بدان جرم محسوب شده و در مواردی که در متن قرارداد ذمّه، خودداری ذمیان از تعرض به زنان مسلمان و تقاضا و انجام ازدواج با زنان مسلمان تصریح شود جرم مزبور موجب نقض پیمان تلقی می گردد.[۷۶۶]
۱- «هرگز خداوند برای کفار نسبت به مؤمنین راه تسلط و حکومت قرار نداده است».[۷۶۷]
۲- «نه زنان غیرمسلمان بر مسلمانان حلال است و نه مردان مسلمان بر زنان غیرمسلمان». [۷۶۸]
۳- «خود را به عقد زنان غیرمسلمان پای‌بند نکنید و بدان وقعی ننهید». [۷۶۹]
احمد بن ابی نصر می گوید: از امام رضا۷ پرسیدم درباره ی مردی که همسرش نصرانی است و این زن مسلمان می شود آیا وی می تواند در کنار زوج غیرمسلمانش زندگی کند. فرمود هر گاه زوجه مسلمان شود مجاز نیست با زوج کافرش زندگی کند. عرض کردم فدایت شوم زوج وی پس از مدتی مسلمان شده آیا ازدواج آن دو محفوظ می ماند؟ فرمود: هرگز مگر آنکه ازدواج جدیدی بین آن دو صورت گیرد.[۷۷۰]
۱۰-۴-۱۰- ازدواج مرد مسلمان با زنان یهودی یا مسیحی
در مورد ازدواج مردان مسلمان با زنان یهودی و مسیحی نظرات مختلفی در کتب فقهی ابراز شده است که مشهورترین این آراء تحریم ازدواج ابتدائی دائمی و تجویز ازدواج انقطاعی می باشد و جمعی از فقها نیز مانند صدوقین و ابن ابی عقیل، ازدواج با زنان یهودی و مسیحی را مطلقاً تجویز کرده اند و شهید ثانی در مسالک الافهام و صاحب جواهر الکلام نیز ابراز تمایل به این نظریه نموده و آن را تأکید کرده اند. دلایلی که در تأیید نظریه جواز گفته شده چنین است:در قرآن کریم [۷۷۱] ازدواج با زنان اهل کتاب به طور صریح تجویز شده و این ازدواج همانند ازدواج با زنان مسلمان تلقی شده است«وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ المُْؤْمِنَاتِ وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ »و اما روایات قسمتی از آن بر جواز مطلق دلالت می کند و از قسمتی نیز تحریم استفاده می شود و نیز در پاره ای از روایات در مقام ضرورت تجویز شده[۷۷۲] و دربعضی دیگر ازدواج با زنان ساده لوح اهل کتاب[۷۷۳] و در بعضی دیگر به عنوان عقد انقطاعی[۷۷۴] و در قسمتی دیگر در مواردی که زوج مسلمان می شود و زن در آئین یهود و یا مسیح باقی می ماند تجویز گردیده[۷۷۵] و در چند روایت ازدواج مردان مسلمان با زنان یهودی و مسیحی در صورتی تجویز شده که مرد همسر مسلمان نداشته باشد[۷۷۶] و در روایت دیگر تحریم به صورتی اختصاص داده شده است که همسر مسلمانش راضی به ازدواج زوجش با زن یهودی و یا مسیحی نگردد. [۷۷۷]
۱۰-۴-۱۱- قانون طلاق اهل ذمّه
تورات به صورتی که هم اکنون در دسترس یهودیان و مسیحیان قرار گرفته است طلاق را مشروع و جائز شمرده جز در دو مورد ذیل که آن را مردود دانسته است:
۱- در موردی که زوج مدعی شود همسرش هنگام ازدواج دوشیزه (باکره) نبوده و پدر وی علامت دوشیزگی او را اظهار نماید.[۷۷۸]
۲- هرگاه به دوشیزه ای تجاوز کند باید با او ازدواج کند و هرگز نمی تواند وی را طلاق گوید.[۷۷۹]
و از جمله احکام طلاق تورات این است که اگر مردی به جهت عیبی که در همسرش دید وی را طلاق گوید و از خانه ی خویش بیرون براند، زن می تواند همسری برای خود انتخاب نماید؛ ولی اگر از همسر دومی جدا شود، همسر اول با وی نمی تواند برای بار دوم ازدواج نماید و این مرد نجس خواهد بود.[۷۸۰] در هر صورت احکام طلاق نیز مانند قانون ازدواج طبق عقیده و مذهب اقلیت ها در مورد آنان انجام می گیرد و آنچه که در این باره صورت بگیرد از نظر حقوقی واجد ارزش و اعتبار خواهد بود و در مواردی که اختلافی در زمینه های فوق به وجود آید در محاکم متبوع اقلیت ها حل و فصل می گردد و در این گونه موارد می توانند از دادگاههای اسلامی نیز برای فیصله بخشیدن به مخاصمات فیمابین استفاده نمایند.[۷۸۱]
۱۰-۴-۱۲- قانون ارث اهل ذمّه
اهل کتاب براساس قرابتهایی که چه از لحاظ نسبی و چه از نظر سببی از ازدواج های قانونی بین آنان به وجود می آید، طبق قانون ارث آئین متبوع خود عمل می کنند و مالکیتی که از راه ارث حاصل می گردد مورد احترام است. در قانون ارث تورات موجود برای پسر میت در برابر برادرانش دو نصیب مقرر شده [۷۸۲]و دخترها با وجود پسر از ارث پدر محروم می باشند و در صورتی که میت فرزندی نداشته باشد میراث وی به برادران وی می‌رسد و در صورت فقدان به برادران پدر میت و در صورت فقدان به خویشان نزدیک تعلق می گیرد.[۷۸۳]در قرآن کریم، راجع به موانع ارث، آیه یی صریح دیده نمی شود، لیکن به موجب بسیاری از آیات، مؤمنان نمی توانند کافران و یهود و نصاری را اولیاء خود سازند. بنابراین کافران از مسلمانان ارث نمی برند، ولی مسلمانان می توانند از مورث کافر خود ارث ببرند.[۷۸۴]هرگاه اهل کتاب، اختلافات ناشی از ارث و تقسیم میراث را در دادگاههای اسلامی مطرح نمایند افرادی که براساس ازدواج با محارم قرابتی با میت داشته باشند از ارث محروم خواهند شد[۷۸۵]، ولی عده ای از فقها ارث نزدیکان نسبی را حتی در صورتی که نسبت از طریق ازدواج با محارم به وجود آمده باشد تجویز می کنند[۷۸۶] وجمعی دیگر قرابت نسبی و سببی را چه براساس ازدواج صحیح تحقق یابد و چه از طریق ازدواج باطل و با محارم به وجود آید در صورتی که از نظر موروث و وراث صحیح باشد موجب استحقاق ارث شمرده اند.[۷۸۷] در مواردی که مورث و وراث از نظر عقیده و دین مخالف یکدیگر باشند استحقاق ارث نخواهند داشت مگر در موردی که مورث غیرمسلمان و وراث و یا یکی از آن ها مسلمان باشد که در این صورت مسلمان وارث خواهد بود[۷۸۸] مگر آنکه اسلام آوردن وی پس از تقسیم ارث باشد.[۷۸۹]
۱۰-۴- ۱۳- قرآن کریم مروّج جدال احسن با اهل کتاب
آیات متعددی از قرآن کریم به صورتهای گوناگون با تأکید و صراحت کامل به همزیستی مسالمت‌آمیز یا همزیستی دینی سفارش نموده است و پیش گرفتن روش‌های اهانت‌آمیز نسبت به دیگران را یک روش ناپسند به شمار می آورد. قرآن کریم گروهی از مسیحیان و یهودیان را یاد می‌کند که راه تمسخر و تکفیر در پیش گرفته اند و با تحقیر، اهانت و پایمال نمودن حقوق انسانی یکدیگر، همواره آتش جنگ و اختلاف را شعله‌ور می‌سازند: «وَ قَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى‏ عَلىَ‏ شىَ‏ْءٍ وَ قَالَتِ النَّصَارَى‏ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلىَ‏ شىَ‏ْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ. . .»[۷۹۰]«یهودیان گفتند:«مسیحیان هیچ موقعیتى(نزد خدا) ندارند»، و مسیحیان نیز گفتند: «یهودیان هیچ موقعیتى ندارند (و بر باطلند)»در حالى که هر دو دسته، کتاب آسمانى را مى‏خوانند(و باید از این گونه تعصب ها برکنار باشند). . .» اسلام آیینی است که با شعار همزیستی مسالمت‌آمیز دعوت خویش را به جهانیان عرضه نمود. این آیین خطاب به اهل کتاب می گوید:«قُلْ یَأَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلىَ‏ کَلِمَه سَوَاءِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکمُ‏ْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشرِْکَ بِهِ شَیًْا وَ لَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُون‏»[۷۹۱]«بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم و بعضى از ما، بعضى دیگر را- غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد.»هر گاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید:«گواه باشید که ما مسلمانیم!»
قرآن کریم هرگونه تفکر نژادپرستانه را محکوم نموده و همه ی انسان ها را فرزند یک پدر و مادر و فاقد برتری نژادی، قومی و مذهبی می داند: «یَأَیهَُّا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمُ مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثىَ‏ وَ جَعَلْنَاکمُ‏ْ شُعُوبًا وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَکْرَمَکمُ‏ْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیر»«اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (این ها ملاک امتیاز نیست،) گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!»[۷۹۲]
قرآن کریم به مسلمانان دستور اکید می دهد که با «جدال احسن»و «گفتگوی مسالمت آمیز» با اهل کتاب سخن بگویند و روابط خود را براساس«اصول مشترک»قرار دهند:«وَ لَا تجَُدِلُواْ أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ وَ قُولُواْ ءَامَنَّا بِالَّذِى أُنزِلَ إِلَیْنَا وَ أُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلَاهُنَا وَ إِلَاهُکُمْ وَاحِدٌ وَ نحَْنُ لَهُ مُسْلِمُون‏»[۷۹۳]«با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند و (به آن ها) بگوئید: «ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده‏ایم، و معبود ما و شما یکى است، و ما در برابر او تسلیم هستیم!»
قرآن کریم به حقوق اقلیت، اعتراف دارد. هیچ دینی همانند دین اسلام، ضامن آزادی اقلیتها و حافظ شرف و حقوق آن ها نیست. «ادْعُ إِلىَ‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِْکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الحَْسَنَهِ وَ جَدِلْهُم بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِین‏»[۷۹۴]«با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسى بهتر مى‏داند چه کسى از راه او گمراه شده است و او به هدایت‏یافتگان داناتر است.» «حکمت: اصابه حق و رسیدن به آن به وسیله علم و عقل است[۷۹۵]» و «موعظه: کارهاى نیک طورى یادآورى شود که قلب شنونده از شنیدن آن بیان، رقت پیدا کند، و در نتیجه تسلیم گردد[۷۹۶]» و«مجادله: سخن گفتن از طریق نزاع و غلبه جویى است[۷۹۷]»، همه مربوط به طرز سخن گفتن است،
علامه طباطبائی گوید:[ رسول گرامى۶مامور شده است که‏ به یکى از این سه طریق دعوت کند که هر یک براى دعوت، طریقى مخصوص است، هر چند که جدال به معناى اخصش، دعوت به شمار نمى‏رود. این سه قید، این سه طریقى که خداى متعال براى دعوت بیان کرده است با همان سه طریق منطقى، یعنى برهان و خطابه و جدل منطبق مى‏شود. خداى سبحان داناتر است به حال کسانى که از دین حق گمراه گشتند هم چنان که او داناتر است به حال راه یافتگان، پس او مى‏داند تنها چیزى که در این راه مفید است همانا حکمت و موعظه و جدال است، اما نه هر موعظه و جدال، بلکه مراد موعظه حسنه و جدال احسن است.بدین ترتیب روشن مى‏شود که حسن موعظه از جهت حسن اثر آن در احیاء حق مورد نظر است، و حسن اثر وقتى است که واعظ خودش به آنچه وعظ مى‏کند متعظ باشد، و از آن گذشته در وعظ خود آن قدر حسن خلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول بیفتد، قلب با مشاهده آن خلق و خوى، رقت یابد و پوست بدنش جمع شود و گوشش آن را گرفته و چشم در برابرش خاضع شود.و اگر از راه جدال دعوت مى‏کند باید که از هر سخنى که خصم را بر رد دعوتش تهییج مى‏کند و او را به عناد و لجبازى واداشته بر غضبش مى‏اندازد بپرهیزد و نیز باید از بى عفتى در کلام و از سوء تعبیر اجتناب کند و به خصم خود و مقدسات او توهین ننماید و فحش و ناسزا نگوید و از هر نادانى دیگرى بپرهیزد چون اگر غیر این کند درست است که حق را احیاء کرده اما با احیاء باطل و کشتن حقى دیگر احیاء کرده است، و جدال، از موعظه بیشتر احتیاج به حسن دارد، و به همین جهت خداوند موعظه را مقید کرده به حسن ولى جدال را مقید نمود به احسن (بهتر).ترتیب در حکمت و موعظه و جدال ترتیب به حسب افراد است، یعنى از آنجایى که تمامى مصادیق و افراد حکمت خوب است لذا اول آن را آورد؛ چون موعظه دو قسم بود: یکى خوب، و یکى بد، و آنکه بدان اجازه داده شده موعظه خوب است، لذا دوم آن را آورد، و چون جدال سه قسم بود، یکى بد، یکى خوب، یکى خوبتر، و از این سه قسم، تنها قسم سوم مجاز بود لذا آن را سوم ذکر کرد، و آیه شریفه از این جهت که کجا حکمت، کجا موعظه، وکجا جدال احسن را باید به کار برد، ساکت است و این بدان جهت است که تشخیص موارد این سه به عهده خود دعوت‏کننده است، هر کدام حسن اثر بیشترى داشت آن را باید به کار بندد. و ممکن است که در موردى هر سه طریق بکار گرفته شود، و در مورد دیگرى دو طریق و در مورد دیگرى یک طریق، تا ببینى حال و وضع مورد چه اقتضایى داشته باشد.][۷۹۸] اسلام عدالت اجتماعی کامل را در کشور اسلامی، نه تنها برای مسلمانان، که برای تمام ساکنان سرزمین خود، با وجود اختلاف مذهب، نژاد، زبان و رنگ تأمین می کند.«لَّا یَنْهَئکمُ‏ُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ لَمْ یخُْرِجُوکمُ مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبرَُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَیهِْمْ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُقْسِطِین‏»[۷۹۹]«خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى‏کند چرا که خداوند عدالت‏پیشگان را دوست دارد.»پس خداوند از اینکه در حق اهل کتابی که با اسلام وارد پیکار نشدند نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید نهی نمی‌کند، بی گمان خداوند دادگران را دوست دارد.
۱۰-۴- ۱۴- قرآن کریم و منع مراوده با اهل ذمّه
قرآن کریم در آیاتى مسلمانان را از دوستى و مراوده با اهل کتاب که بیشتر آنان هم پیمان با مسلمانان و از اقلیت هاى مذهبى در مدینه بودند منع کرده است.[۸۰۰] در آیاتى دیگر علت منع دوستى با آنان، این امر دانسته شده است که اهل کتاب درصدد بازگرداندن مسلمانان از دینشان هستند[۸۰۱]، یا قصد گمراه کردن مسلمانان را دارند[۸۰۲]، یا قلبهاى آنان سرشار از کینه ی مسلمانان است و دوست دارند مسلمانان به رنج و مصیبت مبتلا شوند[۸۰۳]، یا دوست ندارند خیرى برمسلمانان نازل شود[۸۰۴]، یا از مسلمانان راضى نمى‌شوند، مگر اینکه از کیش آنان پیروى کنند[۸۰۵]، یا دین و عقاید مسلمانان را به سخره مى‌گیرند [۸۰۶]؛ که از مجموع این آیات و علتهایى که براى منع دوستى بیان گردیده و نیز با توجه به آیاتى دیگر که عزت و سربلندى را از آن مسلمانان دانسته[۸۰۷] و استیلاى کافر بر مسلمان را منع کرده[۸۰۸] برمى‌آیدکه مراوده و دوستى با آن دسته ازغیر مسلمانان- ‌اعم از اهل ذمّه یاغیراهل ذمّه- که با مسلمانان دشمنى دارند و قصد گمراه کردن مسلمانان را داشته، خیر و سعادتى را برای مسلمان نمى‌خواهند و عزت و استیلاى مسلمانان در این رابطه از بین مى‌رود، ممنوع است؛ اما در غیر این صورت ارتباط و احسان کردن به آنان جایز خواهد بود.«لَّا یَنْهَئکمُ‏ُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ لَمْ یخُْرِجُوکمُ مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبرَُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَیهِْمْ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُقْسِطِین‏»[۸۰۹]به نظر برخى از مفسران مقصود از آیه ی فوق تنها اهل ذمّه هستند که با مسلمانان دشمنى ندارند؛ نه کفار محارب.[۸۱۰] برخى نیز آیه ی فوق را دلیل بر جواز دادن صدقه به اهل ذمّه دانسته‌اند.[۸۱۱]
۱۰-۴- ۱۵-پیشوایان اسلام مروّج جدال احسن با اهل کتاب
از مطالعه ی روایات و احادیث چنین به دست می آید که همزیستی مسالمت‌آمیز و ایجاد مودّت و دوستی با بیگانگان امری است که مسلمانان در روابط خود با دیگران می توانند از آن بهره گیرند، چه این که اسلام آئین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی بشر، ضدیت ندارد.
اسلام به این نکته توجه دارد که با ایجاد یک جو آرام و مودّت آمیز می توان با مخالفان عقیدتی خود به گفتگو و جدال احسن پرداخت.
پیشوایان اسلام پیوسته به رعایت عدالت، انصاف، ادای حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه می نمودند که در این جا به چند روایت در این مورد اشاره می شود:روایت اول از رسول اکرم۶:«مَن آذی ذِمیاً فَاَنا خصمه و من کنت خَصمه خَصَمته یومَ القیامه»[۸۱۲] پیامبر اکرم۶فرمود: هر کس به اهل ذمّه (یهودی، مسیحی و زرتشتی که در پناه اسلام است) آزار رساند، دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنی خود را نسبت به او آشکار خواهم نمود.روایت دوم از رسول اکرم۶:«مَن قَذِفَ ذمّیاً حدَّ له یوم القیامَه بسیاط من نار»[۸۱۳]، هر کس پیروان مذاهب دیگر را که در ذمّه ی اسلام قرار دارند، تهمت بزند، در روز قیامت با تازیانه‌های آتشین مجازات خواهد شد. در سیره ی پیامبر۶و اهل‌بیت:و نیز روایات منقول از آنان موارد متعددى از مراوده ی نیکو و احسان به اهل ذمّه به چشم مى‌خورد؛ از‌جمله در روایتى آمده است که پیامبر به عیادت بیماران اهل ذمّه رفته، در تشییع جنازه ی آن ها شرکت مى‌کرد، آنان را با گشاده‌رویى مى‌پذیرفت و در مجالس شادى و عزاى آنان شرکت مى‌کرد.[۸۱۴]همچنین پیامبر فرمود: هرکس به هم‌پیمانى ستم کند من در پیشگاه خدا دشمن او خواهم بود.[۸۱۵] در روایتى حضرت على۷خبر بیرون آوردن خلخال از پاى زن معاهد به دست سپاه معاویه را بسیار غم‌انگیز دانسته، فرمود: اگر مسلمانى از غم این حادثه بمیرد ملامتى بر او نیست.[۸۱۶]از پیامبر اکرم۶روایت شده است که فرمود: ما در تبلیغ دین خدا به زبان هفتاد پیامبر:مجادله کننده ایم.[۸۱۷]
۱۰-۴- ۱۶- نجاست‏ شرعى و اهل کتاب
«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نجََسٌ فَلَا یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَه فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیم»[۸۱۸]«اى کسانى که ایمان آورده‏اید! مشرکان ناپاکند پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر مى‏ترسید، خداوند هر گاه بخواهد، شما را به کرمش بى‏نیاز مى‏سازد(و از راه دیگر جبران مى‏کند)خداوند دانا وحکیم است.» شأن نزول آیه[۸۱۹] بدین ترتیب است که در سال نهم هجرى پس از آن ‏که خداوند با فرستادن آیه ی «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ءَابَاءَکُمْ وَ إِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلىَ الْایمَنِ»[۸۲۰]«اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هر گاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آن ها را ولىّ (و یار و یاور و تکیه‏گاه) خود قرار ندهید! و کسانى از شما که آنان را ولىّ خود قرار دهند، ستمگرند!»و به این ترتیب مؤمنان را از پذیرفتن ولایت مشرکان بازداشت و ولایت مشرکان و بت‏پرستان را از مسجدالحرام ‏برداشته و ورود آنان را به مسجد الحرام ممنوع کرد. در همان سال حضرت على۷فریاد برائت و بیزارى از مشرکان را در مکّه سر داد و فرمود: «پس از امسال هیچ مشرکى‏حق انجام حج را ندارد.»[۸۲۱] از این رو، سیاسى بودن دستور منع ورود مشرکان قریش‏به مسجدالحرام روشن است. از حکم به نجاست مشرکین چنین استنباط می شود که علت نجاست، همان شرک به خدا است؛ لذا مشهور امامیه دخول اهل کتاب را هم جایز نمی دانند.[۸۲۲]بدون شک آیه ی«إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نجََسٌ ‏»نوعى از نجاست را براى مشرکان اثبات‏مى‏کند که منشأ سلب صلاحیت آن ها براى ورود به مسجدالحرام شده است. همه ی فقیهانى که این آیه ی شریفه را دلیل برنجاست اهل کتاب دانسته‏اند، واژه ی «نجس‏»را به همین معنا فرض نموده‌اند.استدلال قائلان به نجاست اهل کتاب آن است که با توجه به این‏که اهل کتاب به‏ شهادت آیات متعدد قرآن، همگى مشرک‏ هستند، زیرا یهود «عزیر»، و مسیحیان، حضرت عیسى ۷را پسر خدا دانسته، به تثلیث معتقدند و مجوس نیز قائل به‏ثنویت‏ هستند، و از طرفى این آیه حکم نجاست مشرکان را با صریح‏ترین عبارت اعلام ‏کرده است، بنابراین، عموم اهل کتاب محکوم به نجاست‏ هستند. تقریباً اکثر قاطع فقهاى شیعه به نجاست اهل کتاب فتوا داده ‏اند و این فتوا آن قدرشهرت یافته که گاهى از آن «اجماع شیعه‏»تلقى مى‏شود، شیخ طبرسی گوید:[عطا گفته: منظور منع از دخول تمام محوطه حرم است چون همه ی حرم مسجد و قبله ی مسلمانان است. و منظور از سالى که در آیه بدان اشاره شده، همان سال نهم هجرت است که على۷ سوره برائت را بر مردم خواند، و دنبالش فرمود: از امسال به بعد دیگر هیچ مشرکى نباید حج کند، و برخى گفته‏اند: منظور منع آن ها است که از دخول مسجد الحرام در ایام حج و عمره به صورت سرپرستى و ولایت بر حجاج، نه به طور مطلق، و از جبائى نقل شده که منظور منع دخول آن ها در مسجد الحرام است به طور کلى، و منع از حضور و دخول آن ها در حرم در موسم حج می باشد.
در مورد نجاست کفار نیز اختلاف کرده‏اند دسته‏اى از فقهاء گفته‏اند: کافر نجس العین است، و ظاهر آیه نیز به همین سخن دلالت کند، و گویند عمر بن عبد العزی به شهرها نوشت:یهود و نصارى را از ورودبه مساجد مسلمانان جلوگیرى کنید،و دنبال این آیه شریفه رانوشت:«إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ. . .» و از حسن نقل شده که گفته است: با مشرکان دست ندهید، و هر که با آن ها دست دهد باید دست خود را بشوید، و این سخن موافق است با آنچه بزرگان گفته‏اند: هر که با کفار دست دهد و دست او تر باشد واجب است دست خود را بشوید، و اگر دستش خشک باشد آن را به دیوار بمالد، و دسته ی دیگر گفته‏اند: اینکه خدا آن ها را نجس خوانده، به جهت اعتقاد و رفتار و گفتار منحرف و ناپسند آن ها است، و از این رو براى کافران ذمى ورود در مساجد را جایز دانسته‏اند، و تنها براى انجام عمل حج ورود به مکّه را براى آن ها جایز ندانسته‏اند.قتاده گفته است: این که خداوند آن ها را نجس نامیده به خاطر آن است که آن ها غسل جنابت نمی کنند و براى حدث وضوء نمی گیرند، و از این جهت ورود آن ها به مسجد، حرام است، به خاطر آنکه ورود جنب به مسجد حرام است.][۸۲۳] چنان که ادعاى اجماع نیزبه طور مکرر در کلمات برخى از فقهاى شیعه وجود دارد. بلکه مؤلف کتاب‏«مدارک‏»نوشته است:[شهرت این فتوا در بین شیعیان به حدى است که شیعه را با این فتوا مى‏شناسند.][۸۲۴] این در حالى است که تا قرن چهارم و پنجم هجرى در کتب فقهاى آن زمان کمتر مى‏توان فتواى صریح به نجاست اهل کتاب را یافت. شاید علت آن منسجم نبودن‏ احکام فقهى در آن دوران یا اعتقاد نداشتن آن فقیهان به نجاست اهل کتاب باشد. به‏ هر حال تنها عناوینى که از بیشتر فقهاى آن زمان به مثابه ی دلیل بر اعتقاد آن ها به‏نجاست اهل کتاب (و همچنین مشرکان) به جاى مانده، به قرار ذیل است:
۱- فتاواى‏ پراکنده‏اى مثل نجاست ‏یا کراهت و یا حرمت استفاده از نیم خورده ی دهان کافر یا اهل کتاب،
۲- جایز نبودن وضو از آبى که به دست کافر خورده است و لزوم شستن‏دست مرطوبى که به دست کافر رسیده است.[۸۲۵]
البته ممکن است این‏گونه احکام‏ گویاى اعتقاد آنان به نجاست ذاتى بدن اهل کتاب و کفار نبوده و ناشى از آلودگى و نجاست عارضى آن ها از شراب و ادرار و مردار و گوشت ‏خوک و پرهیز نکردن
آن ها از انواع نجاست‏ باشد. اما علامه طباطبائی گوید:[نهى از ورود مشرکین به مسجد الحرام به حسب فهم عرفى امر به مؤمنین است، به اینکه نگذارند مشرکین داخل مسجد شوند. و از اینکه حکم مورد آیه تعلیل شده به این که چون مشرکین نجسند، معلوم مى‏شود که یک نوع پلیدى براى مشرکین و نوعى طهارت و نزاهت براى مسجد الحرام اعتبار کرده است، و این اعتبار هر چه باشد غیر از مسئله ی اجتناب از ملاقات کفار است با رطوبت.و مقصود از«عامِهِمْ هذا- امسالشان»سال نهم از هجرت یعنى سالى است که على ابن ابى طالب۷سوره برائت را به مکّه برد، و براى مشرکین خواند، و اعلام کرد که دیگر حق ندارند با بدن عریان طواف کنند، و دیگر هیچ مشرکى حق طواف و زیارت را ندارد][۸۲۶]فقیهان شیعه در مورد فتواى طهارت و نجاست اهل کتاب بر دو گروه‏ هستند:
۱- فقیهانى از شیعه که به نجاست ‏بدن اهل کتاب قائل‏ هستند، یا اگر فتواى صریحى در این‏مورد ندارند، فتاوایى نزدیک به این حکم صادر کرده‏اند، از قبیل نجاست نیم‏خورده ی‏کافر، جایز نبودن وضو با نیم‏خورده ی کافر، لزوم تطهیر دستى که در حال رطوبت ‏با کافر مصافحه داشته است، لزوم تقدم ورود مسلمانان بر کتابى در دخول به حمام و هم کاسه شدن با یهودى و نصرانى. گرچه این دست فتاوی هیچ‏گاه مستلزم فتواى نجاست ذاتى بدن اهل کتاب ‏نیست، اما چون عموم این فتاوی را با فتواى نجاست ‏بدن اهل کتاب هم سنخ ‏مى‏دانند، آن ها در یک دسته ‏آورده می شود و مفتیان این احکام را هم از باب مسامحه در لیست فقیهان قائل به نجاست ذاتى اهل کتاب ذکر مى‏ گردند.
۲- جمعى از فقیهان شیعه معتقد به طهارت اهل کتاب شده‏اند و پس از بررسى‏ادله ی این موضوع اظهار داشته‏اند که مقتضاى ادله ی شرعى و مبانى استنباط، همانا طهارت اهل کتاب است. این در حالى است که بسیارى از آنان به دلیل مخالفت‏ علماى مشهور شیعه با این نظریه و اى بسا به سبب آلودگى عارض اهل کتاب با دیگر نجاسات، در اغلب اوقات فقط قائل به احتیاط استحبابى یا وجوبى شده‏اند.متقدمان، احکام شریعت اسلام را با واسطه ی کمتر و در نتیجه صحیح‏تر به دست مى‏آوردند و فقهاى قرون وسط تحت تأثیر برخى از فقیهان بزرگ آغاز آن دوره، فتواى نجاست را ترجیح داده و در قرون اخیر که باشجاعت و روشنگرى بیش‏تر به بازنگرى احکام و ادله ی آن ها پرداخته‏اند، به رغم‏شهرت حکم نجاست، فتواى طهارت را با ادله ی فقهى منطبق‏تر دیده‏اند.
۳- فقیهانى که به طهارت اهل کتاب فتوا داده ‏اند، البته برخى از آنان احتیاط مستحب یا احتیاط واجب در پرهیز از اهل کتاب را نیز اظهار کرده‏اند. علاوه بر آن ها، فقیهانى که صریحاً به طهارت اهل کتاب فتوا نداده، اما همه ادله ی نجاست اهل کتاب‏ را مردود و غیر قابل استدلال دانسته‏اند، نیز در این دسته قرار مى‏گیرند.
۱۰-۴- ۱۶-۱- طهارت طعام اهل کتاب[۸۲۷]
باتوجه به آیه«الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکمُ‏ْ وَ. . .‏»[۸۲۸]علامه طباطبائی گوید:[گویا ضمیمه کردن جمله«أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ»به جمله«وَطَعامُ الَّذِینَ أُوتُواالْکِتابَ. . .»، از قبیل ضمیمه کردن یک امر قطعى و مسلم است، به امرى مورد شک، تا در شنونده ایجاد آرامش خاطر نموده، قلق و اضطراب او را بر طرف سازد،چون قبلا از ناحیه خداى تعالى از معاشرت و آمیزش و تماس گرفتن و دوستى کردن با اهل کتاب شدیدا نهى شده بودند لذا براى رفع این اضطرابشان داستان حلیت طیبات را هم ضمیمه حلیت طعام اهل کتاب کرد، و مؤمنین فهمیدند که طعام اهل کتاب خود یکى از مصادیق طیبات حلال و از سنخ آنها است، و در نتیجه اضطرابشان زایل‏ و دلشان آرامش یافت، در جمله:«وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ» نیز عین این نکته به کار برده شده است، براى اینکه بفهماند زنان پاکدامن از اهل کتاب بر مسلمین حلال است، و در آن هیچ شکى به خود راه ندهند، حلیت زنان خود مؤمنین را ضمیمه آورد.کلمه ی «طعام»در اصل لغت، به معناى هر چیزى است که قوت و غذاى خورنده‏اش قرار گیرد و خورنده‏اى با آن گرسنگى خود را بر طرف سازد، سوره مائده که در مقام منت‏گذارى و تخفیف است دلالت دارد بر اینکه آن منع قبلى که در سوره ممتحنه آمده بود به منظور تخفیف بر داشته شده، چون تا قبلا منعى نباشد تخفیف و منت تحقق نمى‏یابد.][۸۲۹]شیخ طبرسی گوید:[ اکثر مفسرین گویند: مقصود ذبیحه‏هاى اهل کتاب است. نظر اکثر فقها نیز همین است. جماعتى از اصحاب ما نیز بر همین عقیده‏اند. در صورتى که مقصود، ذبیحه اهل کتاب باشد، ابن عباس، حسن، عکرمه، سعید بن مسیب، شعبى عطا و قتاده گویند: مقصود ذبیحه کتابیانى است که پیرو تورات و انجیل باشند. اینان اجازه داده ‏اند از ذبیحه مسیحیان بنى تغلب استفاده شود.ربیع از شافعى نقل کرده است: لکن ذبیحه کسانى که به کیش آنها روى آورده

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:21:00 ق.ظ ]




۲۱/۰

GCA/SCA

۵۳/۱**

۸۵/۲**

۲۶/۲**

۶۶/۰**

تعداد روز تا متوسط گلدهی
نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثر ترکیب پذیری عمومی(GCA) و خصوصی (SCA )درهر دو سطح آماری ۵/۰ و ۱ درصد معنی دار است،بنابراین هر دونوع اثرات افزایشی و غیر افزایشی در کنترل این صفت نقش دارند.نسبت GCA/SCA ( جدول۴-۱) برای این صفت معنی دار است که نشان از موثر بودن اثرات افزایشی در کنترل این صفت دارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

متوسط درجه غالبیت ۲۰/۱ جدول (۳-۴) می باشد که وجود اثرات غالبیت را تایید می کند. همچنین نمودار Wr در قسمت بالای منحنی بوسیله خط رگرسیونی قطع شده است که نشان از وجودسهم بیشتر اثرات افزایشی در کنترل این صفت دارد.
با توجه به مقادیر GCA لاینهای P10 و P7 به ترتیب بیشترین تاثیر را در افزایش و کاهش تعداد روز تا متوسط گلدهی داشتند (جدول۴-۲).والد P10در تعداد روز تا شروع گلدهی نیز بیشترین تاثیر را در افزایش این صفت داشت که نشان از تاثیر بیشتر این والد در انتقال این صفت می باشد.تلاقی هایP9*P3و P3*P7 به ترتیب بیشترین و کمترین تعداد روز تا متوسط گلدهی را دارند.بنا براین از هیبریدهای حاصل از تلاقی P3*P7 نیز می توان برای اصلاح صفت زود رسی استفاده کرد.
میانگین کل هیبرید ها و والدین به ترتیب ۶۳/۷۲ و۸۰/۷۳می باشدجدول (۴-۳) که نشان دهنده ۱۱% هتروزیس کل می باشد. بیشترین میزان هتروزیس نسبت به والد برتر برای صفت تعداد روز تا متوسط گلدهی در تلاقی P3*P9 و کمترین مقدار آن در تلاقی P7*P10 مشاهده شد.
با توجه به نحوه پراکنش والدین در اطراف مبدا مختصات (شکل ۴-۲ )می توان گفت که والد P3 دارای بیشترین ژنهای مغلوب در کنترل این صفت می باشد و والد ین P5 و P7بیشترین ژنهای غالب برای کنترل این صفت را دارند ووالدین P9و P10حالت حد واسط این دو را دارند.
شکل ‏۴–۲: خط رگرسیون Wr-Vr برای صفات تعداد روز تا متوسط گلدهی. Wr=aVr+b،Wr(کواریانس نتاج –والد) ،Vr (واریانس والدین )، نقاط ژنوتیپ های P1تا P10می باشند.
تعداد روز تا پایان گلدهی
نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثر ترکیب پذیری عمومی(GCA) و خصوصی (SCA )در هر دو سطح آماری۵/۰ و۱ درصد معنی دار است که نشان از نقش توام اثرات افزایشی و غیر افزایشی در کنترل این صفت دارد.با توجه به این که نسبت GCA/SCA برای این صفت معنی دارا ست اثرات افزایشی در کنترل این صفت تاثیر دارند. متوسط درجه غالبیت ۵۵/۱ (جدول ۴-۳) وبا توجه به اینکه خط رگرسیونی نمودار Wr را در قسمت زیر منحنی در قسمت منفی قطع کرده است حاکی از آن است این صفت تحت کنترل اثرات فوق غالبیت قرار دارد.مقادیر GCA نشان داد لاینهای P4 و P7 به ترتیب بیشترین تاثیر را در افزایش و کاهش تعداد روز تا پایان گلدهی داشتند (جدول ۴-۲). نتایج SCA حاکی از این بود که تلاقی هایP10*P6و P2*P10 به ترتیب بیشترین و کمترین تعداد روز تاپایان گلدهی را دارند.بنابراین هیبرید های حاصل از تلاقی P2*P10 زود تر از تمامی هیبرید ها دوره گلدهی خود را به پایان می رسانند و از آنها می توان در پروژهای اصلاحی برای انتقال این صفت استفاده کرد.
میانگین کل هیبرید ها و والدین به ترتیب ۴۶/۸۱ و۶۰/۸۳ می باشد (جدول ۴-۳) که نشان دهنده ۲۱% هتروزیس کل می باشد. بیشترین میزان هتروزیس نسبت به والد برتر در تلاقی P4*P8 و کمترین مقدار آن در تلاقی P2*P10مشاهده شد.علاوه برآن والد P6دارای بیشترین آللهای مغلوب و والد P5 دارای بیشترین آلل ها غالبمی باشد.
شکل‏۴–۳:خطرگرسیون Wr-Vr برای صفت تعداد روز تا پایان گلدهی . Wr=aVr+b،Wr(کواریانس نتاج –والد) ،Vr (واریانس والدین )، نقاط ژنوتیپ های P1تا P10 می باشند.
جدول ‏۴–۲: مقادیر ترکیب پذیری عمومی لاین های اینبرد گلرنگ برای برخی صفات مورد بررسی با بهره گرفتن از تلاقی دای آلل.

والدین

تعداد روز تا شروع گلدهی
شروع

تعداد روز تا متوسط گلدهی

تعداد روز تا پایان گلدهی

ارتفاع تا اولین شاخه فرعی

تعداد شاخه فرعی

P1

۱-

۱۴/۰-

۲۱/۰

۶۹/۰

۶/۰-

P2

۰۸/۱

۴۱/۰

۹۲/۰

۷۳/۰

۸۴/۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ق.ظ ]




منبع: (شیبانی، ۱۳۸۴: ۱۶۸)
در توضیح این نردبان می توان گفت در پایین ترین پله این نردبان عدم مشارکت وجود دارد و شهروندان از هیچ قدرتی برخوردار نیستند .گاهی موارد سازمان های دولتی با ایجاد شکل ساختگی از مشارکت به عوام فریبی می پردازند. در واقع هدف واقعی آنها آموزش شهروندان برای قبول کارهاست که از قبل تکلیفش روشن شده است. در پله بعدی شکل گیری عدم مشارکت معرفی می شود که درمان نام گرفته است و هدف پیدا کردن راه چاره ای برای رفتارهای خودشان است و با اطلاع رسانی و مشاوره برنامه های حکومت را جلو می برد. نتیجه این مشاوره برخورداری کم از حق مشارکت است. اما به طور موقت تسکین بخش است، ولی مشارکت واقعی محسوب نمی شود و اقتدار شهروندان را نیز ساقط می نماید و تصمیم گیری عموماً با صاحبان قدرت است و مراتبی از مساوات طلبی را به وجود می آورد و در پله بعدی اشکال واقعی مشارکت دیده می شود که در قالب همکاری قدرت تفویض شده و نظارت شهروند مطرح می شود که بیانگر توزیع قدرت شهروندان است. مخالفان بر این عقیده اند که این سطح به دلیل هزینه بر بودن نارسایی و امکان سو استفاده فرصت طلبان مانع از ارائه مناسب خدمات عمومی می شود (همان، ۱۶۹-۱۶۸).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نردبان مقتدر سازی شهروند: این طریق از مشارکت در سال ۱۹۹۴ (بر پایه دیدگاه انشتاین) توسط بورنز به شرح زیر ارائه شد:

وابستگی متقابل و نظارت سپرده شده و نظارت تفویض شده

نظارت شهروند

همکاری نظارتی، عدم تمرکز محدود، تصمیم گیری موثر، هیات مشورتی

مشارکت شهروند

اطلاع رسانی ضعیف و مشاوره ظاهری، جنجال عمومی

عدم مشارکت شهروند

منبع: (شیبانی، ۱۳۸۴: ۱۶۹)
در این طرح، پایین ترین پله نردبان مبین جنجال عمومی و مشاوره ظاهری و اطلاع رسانی ضعیف است که عدم مشارکت شهروند را به دنبال خواهد داشت در پله بعدی نیز، اهمیت به اطلاع رسانی به مشتری، مشورت به دو صورت کیفیت بالا و هیات مشورتی واقعی ملاحظه می شود و نتیجه این اهمیت منجر به عدم تمرکز محدود و تصمیم گیری موثر و همکاری نظارتی می گردد که این خود بیانگر مشارکت شهروندان است و در رده آخرین پله نردبان نظارت شهروند و تفویض آن وابستگی متقابل را به وجود می آورد (شیانی، ۱۳۸۴: ۱۶۹) بدین ترتیب این تکنیک نشان دهنده سطوح مختلف مشارکت شهروندان است که معمولاً به اشکال صوری و بخشی نیز واقعی به نظر می رسد.

۲-۳-۵- مراحل مشارکت

مراحل مشارکت از دیدگاه آبهوف و کوهن را به شرح زیر می توان تشریح کرد:
الف) مشارکت در تصمیم ­گیری: در این مرحله مسوولان با همکاری مردم در مورد اهداف، برنامه ها و فعالیت هایی که برای رسیدن به هدف باید انجام شود، همچنین در مورد شیوه مدیریت، تصمیم گیری می کنند. هدف از حضور مردم در این مرحله افزایش آگاهی و حس مسئولیت پذیری آنهاست. حضور مردم باعث ایجاد انگیزه در آنها شده و زمینه را برای پذیرش دستورالعمل های اجرایی فراهم می کند. هدف از مشارکت در این مرحله عبارتند از:
– رسیدن به درک مشترک میان مردم و مسوولان در مورد اهمیت مساله و ضرورت اجرای آن. در بسیاری موارد اهمیت طرح برای کارشناسان روشن است، اما مردم اجرای آن را در اولویت نمی دانند. در این حالت ضروری است درک مشترک حاصل شود.
– آگاهی مسوولان، مدیران و کارشناسان از دانش بومی(تخصصی) مردم.
– انجام گفت و شنود دو طرفه بین مردم و مسوولان به منظور تسهیل در روابط متقابل.
– ایجاد انگیزه و تمایل مشارکت در مردم در سایر مراحل انجام کار.
ب) مشارکت در اجرا: برای به نتیجه رسیدن طرح ها و برنامه های مشارکتی، حضور مردم در مراحل اجرایی طرح ها و در صورت امکان، پرداخت بخشی از هزینه ها (با توجه به شرایط اقتصادی) ضروری است. بررسی ها نشان داده است هر قدر فعالیت های اجرایی بدون حضور مردم صورت گیرد مردم در مسئولیت پذیری برای حفظ و نگهداری طرح ها دخالت نمی کنند و تلاشی در جهت رفع معایب طرح ها نیز انجام نمی دهند (بهروان، ۱۳۶۴: ۱۳۲).
ج) مشارکت در بهره برداری: فواید هر طرحی باید شامل همه مردم به ویژه افراد کم توان جامعه شود. برای این منظور باید آنها سهمی را از منافع حاصل از طرح ها به دست آورند (منافع مادی یا معنوی) در این صورت آنها احساس می کنند که عنصر مهمی در طرح ها هستند.
د) مشارکت در ارزیابی: در این مرحله مردم در کنار کارشناسان فنی به ارزیابی فعالیت ها می پردازند. این فرایند ضمن اینکه به افزایش دانش مردمی منجر خواهد شد، زمینه شکوفا شدن استعدادها و توانمندی های آنان را فراهم می سازد.

۲-۳-۶- اشکال مشارکت:

۱- مشاوره
وقتی است که مسئولین یا برنامه ریزا ، نظرات مردم را جویا می شوند و به نظرات آنها به طورجدی در تصمیم گیری ها توجه می شود.
۲- بسیج اجتماعی
وقتی است که از مردم خواسته شود، در برنامه ای از قبل تدارک دیده شده شرکت کنند. دو مرحله قبلی می توانند به تناسب در حوزه مشارکت و یا عدم مشارکت قرار بگیرد.
۳- مسئولیت پذیری مردم
وقتی است که شهروندان فعالیتی را آغاز می کنند، و خود تصمیمات را اتخاذ کرده و نهایتاً محصول نهایی کار را تعیین می کنند.
۴- سهیم شدن در تصمیمات
وقتی است که همه اعضای جامعه، بدون در نظر گرفتن سن و سوابق­شان فرصت می یابند تا در روند امور شرکت کنند و سهم برابری برای تاثیرگذاری بر تصمیمات داشته باشند. مهم این نیست که طرح توسط دولت و یا مردم آغاز شده، بلکه مهم این است متصدیان طرح، اھمیت جلب و مشارکت مردم را درک کنند. سهیم کردن مردم در تصمیم گیری وتصمیم سازی مقوله ای است که نه با شعار، بلکه تنها با ایجاد بستر امنی از روابط هم سطح ممکن می گردد. شفافیت، اعتمادمتقابل، احترام به استقلال افراد وگروه­ها برای دستیابی به مشارکت پایداراز دیگر اصول این وادی است( فرهنگ خواه، ۱۳۸۲: ۱۵). و دیدگاه دیگر مشارکت فعال و مستقیم مردم در تصمیم گیری وبرنامه ریزی است. بر اساس این دیدگاه، خود مردم به طور مستقیم یا از طریق نهادهای مردمی محلی، در فرایند تصمیم گیری وتهیه برنامه های توسعه مشارکت می کنند. ودر مراحل مختلف تصمیم گیری و تهیه برنامه­ ها و تصویب آن­ها نظر می دهند. در این دیدگاه، تضادتاریخی بین مردم ودولت تا حدود زیادی حل می شود. مک کونل معتقد است که از طریق مشارکت مردم و بر عهده گرفتن نقش فعالی توسط آنان، در فرایند برنامه ریزی وتصمیم گیری است که این تضاد حل می شود. او معتقد است که از طریق مشارکت دادن گروه ­های مردمی محلی در فرایند برنامه ریزی وتصمیم گیری، مسئولیت این کار از دولت مرکزی به تشکیلات محلی منتقل ویا دولت ومردم را در این مهم شریک می سازد. اما روند گسترش مشارکت وزمینه های مربوط به آن، زمانی طولانی را طی کرده است تا توسط قدرتمندان پذیرفته شده است.

۲-۳-۷- گونه های مشارکت شهروندان:

مشارکت را به روش های گوناگون تقسیم بندی کرده اند. در یک تقسیم بندی، مشارکت به دو صورت فردی و گروهی تقسیم می شود.
۱) مشارکت فردی: در مشارکت فردی، فرد پیشنهاد خود را به کارفرما، کارگزار و یا مسوول ارائه می دهد و به این ترتیب در تصمیم گیری دخالت می کند. مسوول مربوطه ممکن است پیشنهاد را بپذیرد یا نپذیرد. در اینجا فرد فقط وظیفه ارائه پیشنهاد را دارد و تصمیم گیری در اجرای آن و مسئولیت عواقب آن بر عهده کارفرما است. مشارکت از طریق ارائه پیشنهاد به نحو گسترده ای در موسسات و کارخانجات فنی به کار می رود. هر ساله در کشور ژاپن میلیون ها پیشنهاد از طرف کارکنان به کارفرمایان ارائه می شود که درصد قابل توجهی از آنها به کار گرفته می­ شود.
۲) مشارکت گروهی: در این نوع مشارکت افراد با هم در تصمیم گیری سهیم می­شوند. در مشارکت گروهی سهم افراد در تصمیم گیری و عواقب مربوط به آن برابر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ق.ظ ]




ضریب

پرسشنامه شماره ۱(مدیران)

۲۰

۸۹/۰

پرسشنامه شماره۲(بیمه شدگان )

۱۰

۸۱/۰

۳-۶٫ روش تجزیه و تحلیل داده ها
تجزیه وتحلیل داده ها فرآیندی چندمرحله ای است که طی آن داده هایی که از طریق بکارگیری ابزار های جمع آوری درنمونه(جامعه)آماری فراهم آمده اندخلاصه،کدبندی ودسته بندی شده ودرنهایت پردازش می شوندتا زمینه برقراری انواع تحلیلها و ارتباط ها بین این داده ها به منظورآزمون فرضیه ها فراهم آید.(خاکی،۱۳۸۴،ص۳۰۵)
پژوهش توصیفی که گاهی به عنوان پژوهش غیرتجربی نامیده می‌شود، با روابط بین متغیرها،‌ آزمودن فرضیه‌ها، ‏پروراندن مفاهیم و قوانین کلی، اصول و یا نظریه‌هائی که دارای روائی جهان شمول است، سروکار دارد.روش پژوهش توصیفی برای مطالعه در علوم رفتاری مناسب است،‌ زیرا شرایط بروز بسیاری از انواع ‏رفتارهائی را که مورد علاقه محقق است نمی‌توان در یک موقعیّت واقعی ایجاد کرد.‏ ‏ به عبارت دیگر مطالعات توصیفی جهت کسب اطلاعات در مورد وضعیت کنونی پدیده‌ طرح ریزی شده ‏است. پژوهش توصیفی به گونه‌ای اجرا می‌شود که ماهیت یک موقعیت را به صورتی که در زمان بررسی وجود دارد ‏تعیین می‌کند.(حافظ نیا ،۱۳۸۲،ص۱۳۱) ‏

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تجزیه و تحلیل اطلاعات به روش توصیفی (با بکارگیری جدول فراوانی ، نمودار ها ،میانگین ،واریانس ،انحراف معیار استاندارد و ….) انجام می شود .
و برای آزمون فرضیات از آمار استنباطی استفاده می شود .
آزمونهای آماری بهدو دستهی پارامتری وناپارامتریتقسیممیشوند. آن شاخه از آمارکه از توزیع خاصی پیروی میکند رادراصطلاح آمار «آمار وابسته به توزیع» ویا« آمارپارامتری» مینامند،وشاخهای دیگراز آمارکه از توزیع خاصی پیروی نمی کنند را در اصطلاحآمار«آمارتوزیعآزاد» ویا «آمارناپارامتری»مینامند (جواد بهبودیان ،۱۳۸۵) .
لذا دراین پژوهش با توجه به نرمال بودن توزیع از آزمون های پارامتری استفاده می شود.
در این پژوهش از T Tast جهت آزمون فرضیه ها و در نهایت با بکارگیری آزمون Anova ، رتبه بندی متغیرها و اولویت بندی آنها مشخص خواهد شد.که برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و آزمون فرضیات از نرم افزار Spss18 و نرم افزار Excel استفاده می شود.
۳-۷٫ محدوده تحقیق
محدوده‌های تحقیق، تعیین کننده حیطه‌های تحقیق می‌باشند که به شفاف‌تر شدن تحقیق برای محقق و خوانندگان کمک می‌کند. یک تحقیق می‌تواند محدوده‌های زیادی داشته باشد. اما معمولاً آن را از سه زاویه مورد بررسی قرار می‌دهند که عبارتند از:
۳-۷-۱ .قلمرو مکانی تحقیق
قلمرو مکانی پژوهش محدود به سازمان تامیناجتماعی استان زنجان می باشد.
۳-۷-۲٫ قلمرو زمانی
قلمرو زمانی پژوهش محدود به سال ۱۳۹۰می باشد .
۳-۷-۳٫ قلمرو موضوعی
قلمرو موضوعی این پژوهش محدود به شناخت معیار های ارزیابی عملکرد سازمان تامین اجتماعی بر مبنای مدل کارت امتیازی متوازن و شناخت میزان اهمیت هر کدام از آنها .
۳-۸ .واحد تجزیه و تحلیل
واحد تجزیه و تحلیل در این مطالعه را سازمان تامین اجتماعی استان زنجان شکل می دهد.
فصل چهارم
یافته های پژوهش
۴-۱٫مقدمه
تحقیق حاضر با هدف ارزیابی عملکرد و رتبه بندی شاخص های کارت امتیازی متوازن در سازمان تامین اجتماعی استان زنجان انجام شده است .در این تحقیق تلاش می شود که براساس مبانی نظری(مدل کاپلان و نورتون ) به ارزیابی عملکرد سازمان تامین اجتماعی استان زنجان پرداخته و سپس شاخص های کارت امتیازی متوازن در این سازمان رتبه بندی می شود .
لذا پس از تعیین روش تحقیق و جمع آوری داده‌های مورد نیاز، نوبت به پردازش و آزمون فرضیات تحقیق براساس اطلاعات حاصل می‌رسد. در این مرحله با بهره گرفتن از تکنیکهای آماری مناسبی که با روش تحقیق و نوع متغییرها سازگاری دارد، داده ها جمع آوری شده و تجزیه و تحلیل می شوند و در نهایت با آزمون فرضیات تحقیق در صدد یافتن پرسشهای تحقیق بر می‌آییم. برای این منظور در این پژوهش ابتدا اطلاعات جمعیت شناختی پرسشنامه را بررسی میکنیم وسپس با بهره گرفتن از آمار استنباطی به تجزیه و تحلیل قسمت دوم پرسشنامه یعنی بررسی فرضیه ها می پردازیم .
در مرحله اول که بررسی اطلاعات جمعیت شناختی(آمار توصیفی ) می باشد، داده های جمع آوری شده به صورت جداول آمارتوصیفی(فراوانی، درصد فراوانی و…) و نمودار ارائه می شود. مرحله دوم که تجزیه و تحلیل فرضیه ها می باشد به دو دسته تقسیم میشود : قسمت اول بررسی ارزیابی عملکرد سازمان تامین اجتماعی می باشد که شامل ۴ فرضیه می باشد که برای بررسی آن از آزمون t.test (آزمون میانگین یک جامعه)استفاده میشود. بخش دوم رتبه بندی شاخص های کارت امتیازی متوازن در سازمان تامین اجتماعی است که شامل ۶ فرضیه می باشد که ابتدا از آزمون آنالیز واریانس ساده برای مقایسه میانگین ۴ گروه متغییر مستقل (مالی ،مشتری ،رشد و یادگیری و فرایند های داخلی) استفاده میشود و سپس از آزمون t استیودنت برای مقایسه دو گروه مستقل از متغییرها یعنی بررسی ۶ فرضیه پژوهش استفاده می شود. کلیه تجزیه و تحلیل آماری به کمک نرم افزار spss انجام شده است .
۴-۲٫آمار توصیفی
اطلاعات جمعیت شناختی که شامل سن ،جنسیت ،وضعیت تاهل ،سطح تحصیلات ،سابقه کار می باشد که به صورت فراوانی ،درصد فراوانی و نمودار گزارش شده است.
۴-۲-۱٫سن پاسخگویان
پاسخ های بدست آمده از پرسشنامه های جمع آوری شده برای متغییر سن مشتریان بصورت جدول شماره ۴-۱ می باشد:
جدول ۴-۱ :توزیع فراوانی و درصد فراوانی حجم نمونه بر حسب سن

نوع پاسخ کمیت پاسخ

فراوانی

درصد فراوانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ق.ظ ]




قرآن کریم به‌عنوان مهم‏ترین متن تفکر اسلامی، تصویر روشن و زیبایی از ضرورت گفت‌و گو و نیز آداب آن ارائه می‏دهد. خداوند می‏فرماید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ؛[۱۵۲۳] بشارت بر کسانی که اندیشه‌ها و دیدگاه‏ها را می‌شنوند و در پرتو آزادی کامل، بهترین‏‌ها را بر می‌گزینند».[۱۵۲۴]
در فرایند ارتباطات میان‌فرهنگی(مثل همه انواع ارتباطات میان‌فردی) هر دو طرفِ ارتباط درگیرند. همان‌طور که دین مبین اسلام به مسلمانان توصیه می‌کند که با موقعیت‌شناسی و بیان صحیح معارف اهل‌بیت از هر فرصتی برای جذب مخاطبان خود به دین استفاده کنند، به ان‌ها گوشزد می‌کند که دگم‌اندیش نباشند، بلکه گوش و دل خود را برای پذیرش حقایق و واقعیت‌ها گشوده نگه دارند. اما از آنجا که در برخی موقعیت‌ها تشخیص حقایق چندان ساده نبوده و انسان‌ را در معرض لغزش و خطا قرار می‌دهد، قانونی را در اختیار او گذاشته که با تمسک به آن هرگز گمراه نگشته و فریب نخورد. این قانون عبارت است از «اتباع احسن». «کسانى که سخنان را مى‏شنوند و از نیکوترین آنها پیروى مى‏کنند؛ آنها کسانى هستند که خدا هدایت‌شان کرده، و آن‌ها خردمندانند».[۱۵۲۵] آیت‌الله معرفت در تفسیر این آیه شریفه می‌نویسد:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«گاهی انسان در پی دانش و فرآورده‌های علمی می‌رود که دانشمندان بزرگ در پهنه گیتی به‌دست آورده‌اند؛ و به‌طور کامل آن را می‌پذیرد. این، تقلید است. گاهی قدرت انتخاب دارد و می‌داند «بهترین» کدام است و آن را می‌پذیرد. اسلام، همین را می‌خواهد. مسلمان کاملی که خدا خواسته، کسی است که در پی علم و دانش است و به‌ آن‌چه در پهنای زمین است، گوش فرا می‌دهد، آن‌گاه، شایسته‌ترین و بهترین آن را برمی‌گزیند در اصل، علم، گمشده انسان است و هرجا آن را بیابد، می‌گیرد: «الحکمه ضاله المومن یاخذها حیث وجدها». آیه یاد شده نیز صراحت دارد که بندگان خدا به ان‌چه به‌عنوان عمل و اندیشه مطرح است، گوش فرامی‌دهند و سپس انتخاب می‌کنند. اگر این آیه را چنین معنا کنیم که اینان به‌فرامین قرآن گوش می‌دهند و بهترین را انتخاب می‌کنند، نادرست است. قرآن همه‌اش احسن است. …آیه صراحت دارد در این‌که علم «گمشده مومن» است، هرجا که آن را یافت، می‌گیرد. اما کورکورانه نمی‌پذیرد، بلکه می‌سنجد و ارزیابی می‌کند. صرف این‌که یک آدم کافر، سخنی را گفته، پس بد است یا چون یک مسلمان گفته، پس خوب است، قضاوت نادرستی است. اگر دلیل خوبی و بدی سخن را گوینده آن بدانیم، این تقلید است، اما اگر «انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال» ملاک باشد، درست است. در واقع، این ملاک می‌گوید به گوینده کار نداشته باش که کیست و چه مذهب و عقیده‌ای دارد، خود سخن را بررسی کن و بسنج».[۱۵۲۶]
قرآن، پیوسته مردم را به‌پیروی از خرد، رهنمون می‌سازد و به ‌اندیشیدن، ترغیب می‌کند. جمله‌هایی چون: «چرا نمی‌اندیشند؟» و «باشد که بیندیشند» و… که مکرّر در قرآن آمده است، نشان از توجّه جایگاه ‌عقلانیت و تفکّر نزد خدای متعال دارد: «چرا در پهنای زمین به‌حرکت در نمی‌آیند تا دارای عقل و اندیشه گردند؟».[۱۵۲۷]
قرآن کریم، در تشخیص حق از باطل و شناخت راه درست از راه‌های انحرافی در زندگی انسان‌ها، عقل آنها را مبنای کارشان قرار می‌دهد و از آنها می‌خواهد تا با پیروی از عقل و کسب علم و دانش، راه درست را برای زندگی بهتر برگزینند. به‌همین دلیل است که خداوند در قرآن، در آیات فراوانی مثال می‌زند که بسیاری از پندهای قرآن را تنها دانایان درک می‌کنند: « مثل‌های پندآموزی که برای مردم می‌آوریم، جز دانایان، درک نمی‌کنند. دانشمندان‌اند که به‌حقیقت و هدف آنها پی می‌برند و صرفاً به‌ظاهر هر مثال، بسنده نمی‌کنند».[۱۵۲۸]
۷-۱-۱-۵- صبر و شکیبایی در دعوت به اسلام
یکی از ویژگی‌های اصلی پیامبر در برخورد با غیرمسلمانان، برخورد با صبر و شکیبایی در دعوت به اسلام بود که این رفتار هم در عرصه تبلیغ و هم در عرصه برخوردهای روزمره و عادی به‌چشم می‌خورد.
در کتاب‌های سیره‌نگاری، گزارش‌های مبسوطی درباره آزار و اذیت مشرکان نسبت به‌ آن حضرت نقل شده است. ریختن شکنبه‌ گوسفند بر سر و روی آن حضرت؛[۱۵۲۹] نجس کردن لباس ایشان[۱۵۳۰] و تحقیر و توهین از سوی سران قریش، تنها چند نمونه از آن‌هاست که گاه از شدت فشار روحی سبب می‌شد پیامبر (ص) به بستر پناه ببرند.[۱۵۳۱] صبر و بردباری پیامبر به‌حدی بود که بسیاری این حد از صبوری و گذشت را دلیل نبوت ایشان می‌دانستند.
امام سجاد علیه‌السلام در صحیفه سجادیه بخشی از رنج‌هایی را که پیامبر اکرم ص متحمل شده‌اند یادآوری می‌کند:
«خدایا، بر محمد که امانتدار وحی تو و برگزیده‌ی آفریدگان تو و مخلص در میان بندگان توست، درود فرست؛ او که پیشوای رحمت و قافله سالار نیکی و کلید گنجینه‌های برکت است؛ زیرا او در انجام دادنِ فرمان تو خود را به رنج افکند، و جسمش را در راه تو هدف تیرهای بلا گردانید، و در فرخواندن مردمان به دین تو، آشکارا با خویشانش درافتاد، و برای خشنودی تو با خاندان خود به پیکار برخواست، و از بستگانش برید تا دینِ تو را زنده بدارد، و نزدیکان را به‌دلیل انکار کردنشان از خود براند، و دوران را بر اثر پذیرفتن‌شان، به‌خود نزدیک ساخت، و در راه تو با بیگانگان دوستی ورزید، و با خویشان دشمنی، و خویشتن را در رساندن پیغام تو خسته کرد، و برای این‌که مردم را به آیین تو دعوت کند، رنج‌ها برد، و خود را به اندرز دادنِ دعوت‌شدگان به‌کار گماشت، و راهیِ دیار غربت شد و زادگاه و خانواده و سرزمینی را که به آن انس گرفته بود، یکجا رها کرد تا دین تو را پیروزی و سربلندی بخشد، و از تو خواست که در برابر کافران او را یاری کنی».
جهانبینی اسلامی
نظام هنجاری
نظام ارزشی
نظام اهداف
اصول راهبردی
نظام ارتباطی
جهانبینی های غیراسلامی
نظام ارزشی
نظام اهداف
نظام ارتباطی
میدان کنش میان‌فرهنگی
اصل دعوت
اصل تولی و تبری
اصل سیادت و عزت اسلامی
اصل رعایت اصول اخلاقی
اصل همزیستی
اصل طبقه بندی
فرهنگ اسلامی
فرهنگ‌های غیراسلامی
ارتباط گر
مخاطب
پیام
امت(اهل کتاب، کافر/مشرک)، انسان
مسلمان/داعی/ امت
اسلام، مشترکات، فطرت
(مبنای مفاهمه)
بازخورد
کنش دعوتی
الگوی ارتباط میان‌فرهنگی از نگاه اسلامی با تاکید بر کنش دعوتی
ارتباط گر
ارتباط گر
فصل نهم: خلاصه و نتیجه‌گیری
اکنون در عصری زندگی می‌کنیم که تقریبا هر فردی صرف نظر از مکان، زبان یا فرهنگی که به آن تعلق دارد، می‌تواند با دیگران ارتباط داشته باشد. برخی از این ارتباطات کاملا مشهود است. مثلا، هنگامی که فرد به زبان دیگران تکلم می‌کند یا در میان آنان رفت و آمد می‌کند، با آنان ارتباط برقرار کرده است. اما برخی از اشکالِ ارتباط به‌سادگی قابل مشاهده نیستند مگر اینکه اتفاق خاصی(همانند بحران اقتصادی در یک کشور پیشرفته) روی دهد و وقفه‌ای کوتاه در صدور کالاهای آن کشور به سایر نقاط جهان ایجاد شود.[۱۵۳۲] امروز در وضعیتی قرار گرفته‌ایم که هر اتقاقی در هر نقطه‌ای از جهان در سراسر جهان احساس می‌شود. تبادلات فرهنگی پر شتاب شده و جوامع را بیش از پیش بهم در هم تنیده ساخته است. چنین وابستگی متقابل، ویژگی بارز[۱۵۳۳] جهانی است که روزبروز مرزهای جغرافیایی آن رقیق‌تر می‌گردد. بدین ترتیب شرایط کنونی مستعد پیوندهای تنگاتنگ میان مردمان مختلفی است که پیش از این حتی تصوری هم از همدیگر نداشته‌اند. «شرایط جهانی و اوضاع زمانه واقعیت‌ساز و ضرورت‌ساز است و اگر چیزی در نفس‌الامر هم واقعیت و ضرورت نباشد زمانه واقعیت و ضرورت خودساخته را بر ما تحمیل می‌کند؛ توسعه‌ی ارتباطات و کوچک‌شدن جهان، دیالوگ و گفت‌وگو را ضروری ساخته و با توجه به شرایط عصری میان ادیان، فرهنگ‌ها و اقوام دیالوگ رخ داده است و منتظر ما نمانده، ما وقتی که پای یک رسانه و یا گیرنده‌ی تلویزیونی و الکترونیکی می‌نشینیم دایم با جهان گفت‌وگو می‌کنیم و جهان با ما حرف می‌زند. امروز امکان عزلت‌گزینی و گوشه‌نشینی نیست، اگر ما هم از ورود در دیالوگ احتراز کنیم دیگران اجتناب نمی‌کنند این امر در اختیار ما نیست.»[۱۵۳۴]
چنین شرایطی می‌تواند هم فرصت و هم تهدید باشد. چون از نظر اسلام، ارتباط و همزیستی مسالمت‏آمیز انسان‌ها با عقاید و مذاهب گوناگون، یک ارزش و هدف است و هدف از این ارتباط، مصلحت‏گرایی نیست، بلکه خود رابطه، مصلحت است؛ چون اولاً، با زندگی فطری انسان‌ها سازگارتر است؛ از سویی، انسان موجود اجتماعی است و به‌گونه فطری نیاز دارد که در اجتماع و در کنار همنوع زندگی کند و از دیگر سوی، اسلام آیین فطرت و برابر با نیازهای حقیقی و پاسخ‌گوی نیازهای انسان است؛ لذا به این خواست فطری پاسخ داده و داشتن ارتباط با دیگر انسان‌ها از هر نژاد و کیش را روا دانسته است؛[۱۵۳۵] ثانیا، در شرایط تعامل، رشد و تعالی انسان و تفاهم برای رسیدن به توافق‌ها و سرانجام به یگانگی آیین بشری و گرایش به حق امکان‌‏پذیرتر است. بدان جهت که اسلام داعیه جهانی دارد و برنامه خود را، سعادت‌آفرین برای همه ملت‌ها، گروه ها، نژادها و… می‌داند[۱۵۳۶] و بر این باور است که باید پیام قرآن سراسر گیتی را در بر بگیرد. قرآن به‌عنوان متن استوار اسلامی، همه انسان‌ها را به توحید فراخوانده و این مهم، بدون ارتباط و تماس و معاشرت با ملت‌ها و پیروان دیگر ادیان میسور نیست: «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ؛ ای [پیامبر] مردم را با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت بخوان و با بهترین شیوه، با آنان مجادله کن.»[۱۵۳۷] دعوت به توحید، بدون داشتن روابط، امری غیرممکن است. بنابراین لازمه دعوت عمومی به پذیرش اسلام و ارائه حقایق قرآنی به مردم، ایجاد روابط با همه نژادها، گروه‌ها، ملت‌ها در سراسر جهان است؛[۱۵۳۸] آیات، روایات و سیره و روش پیامبر (ص) و پیشوایان دین، به روشنی بر اصل مشروع بودن روابط با غیرمسلمانان دلالت دارند.[۱۵۳۹] اما در عین حال بنظر می‌رسد این توصیه‌ها را با حساسیت زیاد نسبت به محتوای تعاملات دنبال می‌کند. چون این‌گونه ارتباطات به احتمال زیاد با «فرهنگ‌پذیری» همراه خواهد بود. «فرهنگ‌پذیری عبارت است از یادگیری، مشارکت و درونی کردن نمادها و رفتارهایی که در محیط فرهنگی جدید رایج است. فرهنگ‌پذیری اغلب با «فرهنگ‌زدایی» یعنی فراموش کردن یا جایگزین کردن شماری از نمادها و کردارهای مألوف فرهنگ اولیه همراه است.»[۱۵۴۰] انتقال فرهنگ را با ادبیات میان‌فرهنگی چنین می‌توان توضیح داد که: «ﻓﺮد دارای ﻳﻚ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ دروﻧﻲ ﺷﺎﻣﻞ ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ، ارزش ﻫﺎ و ﺑﺎورﻫﺎی ﺧﻮد اﺳﺖ. ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ دروﻧـﻲ ﺷـﺨﺺ ﺑﻪ‌ﺧﻮدی ﺧﻮد ﻣﻨﺴﺠﻢ و ﻣﻨﻄﻘﻲ و ﺑﻪ‌ﻫﻢ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ اﺳﺖ، ﻳﻌﻨﻲ در وﺿـﻌﻴﺖ ﺗﻌـﺎدل ﻗـﺮار دارد و ﺷﺨﺺ ﻫﻤﻮاره ﺗﻼش ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﺗﺎ اﻳﻦ ﺗﻌﺎدل را، ﺑـﺮای ﭘﺮﻫﻴـﺰ از اﺿـﻄﺮاب، ﺣﻔـﻆ ﻛﻨﺪ. ﺑﺎ وﺟﻮد اﻳﻦ، ﻓﺮد از ﻃﺮﻳﻖ وﺳﺎﻳﻞ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن در ﻣﻌﺮض ﺟﺮﻳﺎن ﺗﺒﺎدل ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ‌ﻫﺎی ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﻗﺮار ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮد و ﺑﻪ درﺟﺎت ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ از اﺿﻄﺮاب دﭼﺎر ﻣﻲ‌ﺷﻮد. ﺑﺎ ﺑـﺮوز اﺿـﻄﺮاب، ﺗﻄﺎﺑﻖ ﻓﺮد ﺑﺎ وﺿﻌﻴﺖ ﺟﺪﻳﺪ آﻏﺎز ﻣﻲ‌ﺷﻮد و ﻫﺮﭼﻪ ﺷﺪت اﺿﻄﺮاب ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺗـﻼش ﺑﻴﺸﺘﺮی ﺑﺮای ﺗﻄﺎﺑﻖ ﻻزم اﺳﺖ. ﻧﺘﻴﺠﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻄﺎﺑﻘﻲ، ﺗﺤﻮل در ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ﻓﺮد اﺳـﺖ و در اﻳﻦ‌ﺻﻮرت اﺳﺖ ﻛﻪ اﻧﺘﻘﺎل ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ رخ ﻣﻲ دﻫﺪ».[۱۵۴۱]
بخشی از فرایند انتقال فرهنگ به‌صورت آگاهانه و بخشی دیگر به‌صورت ناخودآگاه صورت می‌گیرد.[۱۵۴۲] امروزه به‌دلیل شرایط لازم، زمینه فرهنگ‌پذیری و اشاعه فرهنگی بیش از پیش فراهم شده است. در حقیقت، «زندگی و تجربیات مختلف زمینه ارائه نظریه ارتباطات میان‌فرهنگی را برای حال فراهم کرده است».[۱۵۴۳] فراگیری فرهنگ‌پذیری ممکن است به تغییر فرهنگی منجر شود. البته تغییر فرهنگ آرام و تدریجی است و فقط هنگامی شدید است که تغییر در اصل جهان‌بینی صورت پذیرد. هرچه جذابیت مادی و معنوی یک فرهنگ بیشتر باشد، قدرت اشاعه آن در دیگر جوامع بیشتر است. [۱۵۴۴] اسلام ضمن آنکه به اخذ محسنات فرهنگی از هر فرهنگ تاکید می‌کند،[۱۵۴۵] به اشاعه فرهنگی اسلامی و نیز گسترش دامنه پیروان خود نیز بسیار اهمیت می‌دهد. به‌همین‌دلیل یافتن الگویی برای تعامل با دیگران ضرورت پیدا می‌کند. این سنخ از مباحث را می‌توان در قلمرو ارتباطات میان‌فرهنگی بررسی کرد.
در ترسیم نهایی الگوی ارتباط میان‌فرهنگی، ارتباط‌گر، در کسوت یک مسلمان، با الگوگیری از پیشوایان دینی، از طریق روش اشتراک معنایی و مبنای مفاهمه‌ای که در پیش می‌گیرد، همواره خود را درجایگاه یک دعوت‌گر به توحید قلمداد می‌کند. در این‌خصوص تفاوتی میان پیامبران و پیروان آنها نیست؛ چون همه مخاطب قرآن کریم هستند و همه مسئولند. تکرار «قل» در آیات فراوانی از قرآن کریم بهترین دلیل بر این مدعاست. هر مسلمان از آنجا که به هویت جامعه اسلامی پیوند می‌خورد، نه یک فرد، که یک امت است. چنانچه این ویژگی در مخاطب نیز وجود داشته باشد، او نیز یک امت تلقی خواهد شد. بنابراین هم مخاطب و هم کنشگر به مثابه امت تلقی می‌شوند چون هرکدام از آنها به یک نظام معنایی متعلق هستند. مجموعه افراد متعلق به یک نظام معنایی درون یک امت قرار می‌‌گیرند. بدین معنا یک فرد هم، می‌تواند امت باشد. انسان‌ها با اقبال به نظام‌های معنایی مشترک با یکدیگر وحدت پیدا می‌کنند و «امت»‌های مختلف را تشکیل می‌دهند. «از این‌رو «امت» دایر مدار «معنا» است. معنا زمانی و مکانی نیست. از این‌رو، امت نیز مرز زمانی و مکانی ندارد؛ یعنی حوزه ارتباط اعضای یک امت با یکدیگر لزوماً ارتباط و تعامل حسی و تاریخی نیست، بلکه این ارتباط درونی است. ممکن است فردی در یک‌سوی دنیا با افرادی در گوشه دیگر آن ذیل یک «امت» قرار بگیرند. همچنین ممکن است افرادی که در دوره‌های زمانی و تاریخی مختلف می‌زیسته اند متعلق به امت واحدی باشند. آیات و روایاتی که بر حشر امت‌ها دلالت دارند، مؤید این نکته هستند».[۱۵۴۶]
میان احاطه علمی معرفتی و مهارت‌های لازم برای برقراری ارتباط با میزان موفقیت ارتباط‌گر در ارتباط میان‌فرهنگی رابطه مثبت وجود دارد. مجموع این ویژگی‌ها در کنش دعوتی وجود دارد. کنش دعوتی به آن نوع از کنش اطلاق می‌شود از طریق حکمت (که شامل موعظه و جدال احسن نیز می‌شود) گسترش خداپرستی در جهان را هدف گرفته است. نقطه ثقل کنش دعوتی «حکمت» است که «از طرفى به آسمان وصل است و از طرفى به زمین؛ یعنى هم بعد معنایى دارد و هم بعد مفهومى».[۱۵۴۷]
کنش دعوتی، کنشی منعطف است و در موقعیت‌های متفاوت به‌صورت حکمت، موعظه و جدال احسن نمود می‌یابد. این سه شیوه هم ممکن است برای یک مخاطب و هم ممکن است برای مخاطبان گوناگون اتخاذ گردد. بنابرین یادگیری زبان، مهارت‌های ارتباط، آشنایی با فرهنگ اسلامی و فرهنگ‌های گوناگون و مخاطب‌شناسی از الزامات ارتباطات میان‌فرهنگی با رویکرد دینی است که در بستر چارچوب اصول راهبردی شکل می‌گیرد.
در حاشیه کنش دعوتی می‌توان از دو نوع کنش تحت عنوان «کنش دفاعی» و «کنش اخلاقی» هم سخن گفت که بنظر می‌رسد این هر دو کنش در طول «کنش دعوتی» قرار دارند. چون در آیه ۱۲۵ آل عمران حکمت، موعظه و جدال احسن از شیوه‌های دعوت به راه خدا قلمداد شده‌اند.
الف، کنش دفاعی: کنش دفاعی که از بخشی از آیه ۱۲۵ سوره مبارکه آل عمران برداشت می‌شود به جدال در مقام دفاع از حقانیت خود اشاره دارد. برخلاف حکمت و موعظه که در جهت دعوت به حق و آشکارسازی آن قرار دارد،[۱۵۴۸] جدال در جهت دفاع از حقانیت با تلاش برای غلبه بر مخاطب با بهره گرفتن از مسلماتی است که خود مخاطب بر درست بودن آن صحه گذاشته است. در روش جدال احسن، شخص با تکیه بر اصول و اعتقادات مشترک به گفت وگو می نشیند تا براساس همان اصول و اعتقادات مشترک حقانیت سخنان خود را تبیین و تحلیل کند.
به بیان دیگر، گفت‌و گو، حالات مختلف و متنوع را به‌خود می‌گیرد. نوعی از گفت‌و گو که در قرآن تبیین شده است، جدال است. جدال ، گفت‌و گویی همراه با درگیری و چیرگی و برتری جستن یک سوی بر سویه دیگر است. هدف از جدال را قصد منصرف کردن دیگری در راه و روش و حتی در رای و نظر و باور دانسته‌اند.[۱۵۴۹] به‌نظر می‌رسد که میان اصطلاح قرآنی جدل و اصطلاح منطقی آن که به دیالکتیک نیز مشهور است، تفاوت‌های محسوسی نباشد؛ زیرا در جدل آن چه مهم است، همراهی با طرف گفت‌و گو و بهره‌گیری از اصول مشترک و مقبول دو طرف است که در قرآن نیز بدان اشاره شده است. هدف از جدل قرآنی و منطقی چیرگی و غلبه بر طرف دیگر است که از این‌نظر نیز مشترک می‌باشند. قرآن نیز همانند اهل منطق، میان جدل و برهان (سلطان ) تفاوت می‌گذارد و آن را دو گونه از روش‌های گفت‌و گوی علمی بر می‌شمارد.[۱۵۵۰] به‌نظر قرآن گفتمان جدلی، امری فطری در بشر است و انسان نه تنها با دیگران بلکه حتی با خود به مجادله بر می‌خیزد تا خود را قانع سازد و امری را که بر خود مشتبه شده را به یقین اقناعی تبدیل کند. قرآن بیان می‌کند که نفس انسانی گرایش به این دارد که از خود دفاع کند. از این‌رو می‌کوشد به هر شکل ممکن نه تنها از جان بلکه از خواسته و رفتار و منش و عقاید خود که شاکله و شخصیت وجودی او را شکل می‌دهد، دفاع و از آن در برابر هر بیگانه و حتی خود، دفاع کند. روزی می‌رسد که انسان با خودش به مجادله بر می‌خیزد و می‌کوشد تا خود را برای خود مقبول قرار دهد و عقاید و رفتارش را در پیش وجدانش توجیه نماید: روزی می رسد که هر نفس با خودش به مجادله بر می خیزد.[۱۵۵۱] گرایش فطری بشر به جدال و مجادله به اندازه‌ای شدید است که قرآن در توصیف انسان می‌فرماید: «انسان در میان موجودات هستی از همه بیشتر به سوی جدال گرایش دارد و اهل مجادله است».[۱۵۵۲] از سه گونه جدال (باطل،[۱۵۵۳] جاهلانه[۱۵۵۴] و عالمانه[۱۵۵۵]) که قرآن کریم مطرح می‌کند تنها جدال احسن مورد قبول این کتاب آسمانی است که بهره‌گیری از آیات جدلی قرآن مصداق بارز جدال احسن به شمار می‌رود.
ب، کنش اخلاقی: با توجه به روایتی از پیامبر اکرم ص که فلسفه بعثت خود را «کامل کردن مکارم اخلاق» بیان کرده است، ممکن است این دیدگاه شکل بگیرد که کنش مسلمانی در همه شرایط بایستی اخلاقی است و دعوت یا ترغیب غیرملسمانان به اسلام نتیجه کارکردی ارتباط اخلاق‌مدارانه است. اگرچه این تعبیر هم از ظرفیت کافی برای توصیف الگوی ارتباطی مسلمانی دارد لکن در موقعیت‌های میان‌فرهنگی کنش دعوتی با ویژگی‌هایی که بیان شد تعبیر مناسب‌تری است. در چنین موقعیت‌هایی با تسامح می‌توان به‌جای کنش دعوتی از «کنش اخلاقی» تعبیر کرد؛ اما بایستی توجه داشت که کنش دعوتی، کنشی مبتنی بر گفتگوست که اخلاق‌مداری پشتیبان آن است. کنش دعوتی از لحاظ نظری، ظرفیتی را در اختیار می نهد که کنش اخلاقی فاقد آن است و این ویژگی عبارت از رویکرد گفتگویی است که امکان مقایسه آن را با کنش ارتباطی فراهم می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم