تعاریف کیفیت زندگی:

کلمه کیفیت زندگی از لغت لاتین(QUAL) به معنی چیزی (QUALITY)به مفهوم چگونگی استخراج شده است و از نظر لغوی به معنی چگونگی زندگی استو در بر گیرنده تفاوت‌های ان است که برای هر فرد منحصر به فربوده و با دیگران متفوت است. تعاریف گوناگون از کیفیت زندگی تحت تاثیر موضوع و نوع مطالعه انجام شده ‌و می‌توان این تعاریف را به طور کلی به دو گروه کلی و اختصاصی تقسیم کرد.

تعاریف کلی:

وینتهد معتقد است یک مفهوم بسیار ذهنی و شخصی است که معمولا بر پایه خوشحالی و رضایت فرد باعواملی که بر روی رفاه اجتماعی و جسمی و عملکرد وی تاثیر می‌گذارد . کالمن کیفیت زندگی را گسترده می‌داند که امیدها و ارزوها به تجربه در ‌می‌آورند. فرانس کیفیت زندگی را ادراک فرد از رفاه می‌داند که به نظر می‌رسد از رضایت یا عدم رضایت در حیطه های عمده ی زندگی ناشی می شود. گرانت در سال ۱۹۹۰، کیفیت زندگی را با ارزیابی مثبت و منفی از مشخصه‌ های زندگی خود در ارتباط می‌داند.(باروفسکی،۲۰۱۱٫).) کینگ و همکاران در سال۲۰۰۳) ویژگی زندگی را اینگونه بیان کرد:

*مقایسه وضعیت زندگی گذشته با حوادث اخیر

*ارزیابی یا سنجش شناختی و ذهنی از جنبه‌های ذهنی بودن، چند بعدی بودن، تغییر مداوم، ومثبت و زندگی

* پویا بودن و استمرار داشتن

تعاریف اختصاصی:

کیفیت زندگی مرتبط با سلامت به ارزیابی ذهنی فرد از وضعیت سلامت کنونی اش، مراقبت‌های بهداشتی فعالیت‌های ارتقادهنده سلامتی که موجب سطحی از فعالیت کلی شود و به فرد اجازه ‌می دهد که اهداف ارزشمند زندگی اش را دنبال کند بر می‌گردد. گوتی و همکاران در سال ۱۹۹۵ کیفیت زندگی را یک حالت رفاه ویژه تعریف کردند که ترکیب با ۲ بعد است. اولین بعد توانایی انجام فعالیت های روزانه که خود به رفاه جسمی ، روانی و اجتماعی بر می‌گردد. دومین بعد رضایت بیمار در ابعاد عملکردی و کنترل بیماری و درمان نشانه های وابسته به بیماری است. گروه کیفیت زندگی سازمان جهانی در سال ۱۹۹۶ این تعریف را از کیفیت زندگی ارائه داد: پندارهایفرد ازوضعیت زندگی اش توجه به فرهنگ و نظام ارزشی که در آن زندگی می‌کند و ارتباط این دریافت ها با اهداف، انتظارات و استانداردها(هاشمی فرد،.۱۳۸۰).

تعاریف موجود از کیفیت زندگی :

فرانز و پاور: کیفیت زندگی ، زندگی را رضایت یا عدم رضایت از ابعادی از زندگی فرد دانسته که برای او مهم می‌باشد. سل و تالسکس: کیفیت زندگی را ارزیابی و رضایت فرد از سطح عملکرد موجودش درمقایسه با انچه ایده ال یا ممکن می پندارد تلقی کردند.

سازمان جهانی بهداشت: کیفیت زندگی درک افراد از موقعیت خود در زندگی از نظر فرهنگ ،سیستم ارزشی که در ان زندگی می‌کند،اهداف،انتظارات، استانداردها و اولویت هایشان می‌باشد. پس کاملا فردی بوده و توسط دیگران قابل مشاهده نیست و بر درک افراد از جنبه‌های مختلف زندگیشان استوار است.تعاریف جدیدتر کیفیت زندگی را به صورت اختلاف بین سطح انتظارات انسان‌ها و سطح واقعیت ها عنوان می‌کنند که هر چه این اختلاف کمتر ، کیفیت زندگی بالاتر. بهرغم انکه توافق کلی در تعریف کیفیت زندگی وجود ندارد ، پژوهشگران بر سه ویژگی مهم ان شامل چند بعدی بودن،ذهنی بودن و پویا بودن اتفاق نظردارند. کیفیت زندگی موضوعی چند بعدی است و دارای ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی و روحی است که این ویژ گی با تعریفی که از سلامتی داریم منطبق استعامل اصلی تعیین کننده کیفیت زندگی عبارت است از توافق درک شده بین انچه هست و انچه از دیدگاه فرد باید باشد و این همان ذهنی بودن کیفیت زندگی است.پویایی کیفیت زندگی ‌به این معنا است که با گذشت زمان تغییر می‌کند و به تغییرات فرد و محیط او بستگی دارد(محمودیان.،۱۳۸۸).

اصول اساسی در ارتباط با کیفیت زندگی:

کیفیت زندگی :یک ارزش یابی ذهنی است و بیماران خود بهترین قضاوت کنندگان راجع به کیفیت زندگی خود هستند. اما گاهی شرایطی وجود دارد که این قضاوت را برای بیمار مشکل می‌سازد که در این موارد خاص افراد مراقبت کننده از جمله پزشک و پرستار قادر خواهد بود این ارزیابی را انجام دهد. کیفیت زندگی یک ماهیت پویا و دینامیک است نه یک ماهیت ایستا ‌به این معنی که یک فرایند وابسته به زمان بوده و تغییرات درونی و بیرونی در ان دخیل هستند . کیفیت زندگی یک مفهوم چندی می‌باشد و باید از زوایا و ابعاد مختلفی سنجیده شود که این ابعاد اجزای مرکزی چارچوب پنداشتی تحقیقات کیفیت زندگی را تشکیل می‌دهند. برخورداری از کیفیت زندگی ضعیف می‌تواند بر روی ارتباطات خانوادگی نیز اثر گذارد کیفیت زندگی ضعیف می‌تواند موجب به کارگیری مکانیزم های مقابله و سازگاری ناموثر در افرادشده ومتعاقبا موجب افزایش تنش در انان گردد و افزایش تنش در ارتباط مستقیم با عوامل فیزیکی و جسمی بوده و می‌تواند شدت بیماری در افراد را افزایش دهد. بسیاری از محققان رابطه ی بین

    1. :parsonaliti ↑

    1. :frankl ↑

    1. : Hausen.shor ↑

    1. :meaning therapeutic ↑

    1. : Loggotrap ↑

    1. :Adler ↑

    1. :Nilson.J ↑

    1. : Existentialism ↑

    1. :meaning existetial ↑

    1. :meaning mi ↑

    1. :vongeir.B ↑

    1. :fronkl ↑

    1. : Freevolitio ↑

    1. :ego-ideal ↑

    1. : Neogenic Neuroses ↑

    1. : Existential Vacuu ↑

    1. :ego ↑

    1. :Ego.analiysis ↑

    1. yalom ↑

    1. : Will to meaning ↑

    1. : Nilson.J ↑

    1. : God of the Inner human being ↑

    1. :Sharf.R ↑

    1. : Hyper intention ↑

    1. : Hyper reflection ↑

    1. : Institutional religion ↑

    1. : Atheist ↑

    1. : Agnostic ↑

    1. : Existential frustration ↑

    1. : Apathy ↑

    1. : Boredom ↑

    1. :wong.p.L ↑

    1. :sholtz ↑

    1. : Patterson.G.H ↑

    1. : Mass Neurotic Triad ↑

    1. : Impulse ↑

    1. : Schizophreni: ↑

    1. :Jonz.nilson ↑

    1. : Procheska.J.O. ↑

    1. : Paradoxical intention ↑

    1. : Dereflection ↑

    1. : Paradoxic ↑

    1. : Dereflectio ↑

    1. : Medical ministry ↑

    1. :dadn comment ↑

    1. :show ↑

    1. : Logodram ↑

    1. : Dream Analysis ↑

    1. :antonoym ↑

    1. : Dereflection ↑

    1. : Fear ↑

    1. : Thought of de- ↑

    1. : Medical ministry ↑

    1. : Clerical Medical ↑

    1. : Endogenous depression. ↑

    1. : Attitudes ↑

    1. : Khrdzad ↑

    1. : Elderly ↑

    1. : Depression ↑

    1. : Solitude ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...