مدل های بی شماری از شناسایی فرصت و یا توسعه آن در سال‌های اخیر ارائه شده است با این حال علی‌رغم تمام تلاش‌های صورت گرفته، هیچیک از مدلهایی که توسط پژوهشگران گوناگون ارائه شده، نتوانسته است درک جامعی از فرایند شناسایی فرصت ارائه دهد (آردیشویلی و همکاران،۲۰۰۳ (یکی از دلایل آن این است که هرکدام فقط به یک جنبه پرداخت هاند و از سایر جنبه ها باز مانده اند. این تمرکز بر یک جنبه سبب عمق مطالعه بر آن جنبه گشته است که در ازای آن غفلت از سایر عواملی صورت گرفته است که به همان اندازه مهم هستند. ولی این عمق به دست آمده به ما کمک می‌کند که با گسترده‌تر ساختن مرور خود از ادبیات شناسایی فرصت، پی به جنبه‌های بیشتری از آن ببریم.

 

مروری بر ادبیات تحقیق در زمینه شناسایی فرصت نشان می‌دهد که این ادبیات شامل چندین مفاهیم مرتبط است که اغلب با هم درآمیخته اند، از جمله توسعه فرصت، شناسایی فرصت و ارزیابی فرصت. این مفاهیم در حقیقت فعالیت‌های اصلی هستند که برای یک کسب و کار قبل از شکل گیری یا هنگام ساختاردهی دوباره روی می‌دهند. در حالی که جداسازی این سه فرایند می‌تواند تحلیل و شرح را آسان تر کند، در عمل این سه همپوشانی دارند و بر هم اثر می‌گذارند. برای مثال بعضی فعالیت‌های توسعه فرصت ممکن است قبل از شناسایی فرصت صورت گیرد در حالی که به توسعه اولیه ربطی نداشته و منطقأ انتظار می رود که شناسایی پیش از توسعه رخ دهد. فرصت‌ها نیز ممکن است چندین بار در طول فرایند توسعه ارزیابی شوند. (آردیشویلی و همکاران،۲۰۰۳)

 

برای شناخت بهتر موضوع بهتر است به فرایند شناسایی فرصت از دید ادبیات تحقیق بپردازیم. یک فرصت عبارت است از بخت اینکه یک نیاز بازار یا یک خواست یا یک علاقه از طریق یک ترکیب خلاق منابع برای ارائه ارزش بیشتر برآورده شود، اما فرصت ها یک طیف از پدیده هایی هستند که به صورت ساختار نیافته آغاز می‌شوند و در طول زمان توسعه می‌یابند.

 

در ابتدایی ترین شکل خود، آنچه که بعدأ به عنوان فرصت خوانده می شود به عنوان یک نیاز بازار دقیقا تعریف شده یا منابع و ظر فیت های استفاده نشده پدیدار می شود. در گام‌های بعد فن آوریهای جدید، اختراعاتی که هنوز بازاری برایشان تعریف نشده، یا ایده هایی برای محصولات و خدمات نیز شامل این تعریف می‌شوند. نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که مشتریان آینده ممکن است نتوانند نیازها، علایق یا مشکلات خود را به تفصیل تشریح کنند. اما حتی در این صورت نیز آن ها هنوز می‌توانند ارزش چیزهای جدیدی که به آن ها ارائه می شود را ارزیابی کنند و کارکرد و منافع آن را تشخیص دهند (همان منبع)

 

هر چه نیازهای بازار از دیدگاه سود و ارزشی که خریدار به دنیال آن است دقیقتر تعریف شوند، و منابع از دیدگاه استفاده بالقوه دقیقتر تعریف شوند، فرایند فرصت از شکل ابتدایی خود بیشتر پیشرفت می‌کند و مفهوم کسب و کار بیشتر پدیدار می شود . این مفهوم شامل این نکته کلیدی است که چگونه نیازهای بازار باید برآورده شوند و چگونه منابع مورد استفاده قرار گیرند. هنگامی که این مفهوم کسب و کار توسعه می‌یابد، پیچیده تر می شود و مفهوم خدمت / محصول (چه چیزی ارائه می شود)، مفهوم بازار( به چه کسی ارائه می شود)، مفهوم زنجیره عرضه/ بازاریابی / عملیات ( چگونه خدمت/ محصول به بازار ارائه شود) را نیز در بر می‌گیرد.)کاردوزو[۲۷]،۱۹۸۶ به نقل از همان منبع)

 

 

 

حال با شناختی که از مفهوم فرصت به دست آوردیم، می‌توانیم به سه جزئی بپردازیم که اکثر پژوهشگران آن ها را به عنوان تشکیل دهندگان فرصت شناسایی کرده‌اند، یعنی توسعه فرصت، ارزیابی فرصت و شناسایی فرصت.

 

توسعه فرصت: فرصت‌ها به عنوان یک مفهوم ساده آغاز می‌شوند که هرچه کارآفرین آن ها را بیشتر توسعه می‌دهد، دقیقتر می‌شوند. این فرایند شامل تلاش‌های پیشدستانه مثل توسعه محصول جدید است، اما فرایند توسعه در اینجا کل کسب و کار را شامل می شود نه فقط یک محصول را . (پاویا[۲۸]، ۱۹۹۱ ، به نقل از همان منبع) .از اینجا موقعیت ما از تصورات پیشین که شناسایی فرصت را عمدتأ فرصت اکتشاف چیزی که قبلأ شکل یافته است می‌دانست، جدا می شود. ما فرایند توسعه فرصت را به عنوان یک فرایند مداوم، پیشدستانه و ضروری برای شکل دهی به کسب و کار می‌دانیم.

 

شناسایی فرصت: فرصتهایی که به تنهایی توسعه می‌یابند، ایده های ابتدایی برای شکل گرفتن طرح کسب و کار کامل را ایجاد می‌کنند. اما فرایند توسعه فرصت به طور مفهومی از شناسایی یا تشخیص فرصت متمایز شناخته اند دارای سه فاز متمایز است: ۱) احساس یا « شناسایی فرصت » است. آنچه که بیشتر ادبیات تحقیق ((شناسایی فرصت)) شناخته اند دارای سه فاز متمایز است : ۱) احساس یا درک نیازهای بازار و / یا منابع استفاده نشده ، ۲) شناسایی یا کشف یک تناسب بین نیازهای مشخص بازار و نیازهای خاص و ۳) ایجاد یک تناسب بین منابع یا نیازهایی که پیش از این از هم جدا بوده اند، به شکل یک مفهوم کسب و کار)هیلز[۲۹]،۱۹۹۵؛دکونینگ[۳۰] ۱۹۹۹به نقل از همان منبع). این فرایند به ترتیب شامل درک ، اکتشاف و ایجاد هستند نه فقط به سادگی ((تشخیص)). (کریستینسن و همکاران[۳۱]، ۱۹۸۹؛ کانوی و مک گینس[۳۲]، ۱۹۸۶ ؛ سین و همکاران [۳۳]، ۱۹۹۹ به نقل از همان منبع)

 

ارزیابی فرصت. فرصت‌ها در هر مرحله از توسعه خود ارزیابی می‌شوند، اگرچه ارزیابی ممکن است غیر رسمی یا حتی کلی باشد. افراد ممکن است به طور غیررسمی بررسی مفروضات خود درباره نیازهای بازار یا منابع یا ابداعات جدید را انجام دهند تا وقتی که ‌به این نتیجه برسند که چیز دیگری برای ملاحظه کردن باقی نمانده است، یا اینکه بررسی رسمیتر امکانسنجی مناسب است. این ارزیابی ممکن است با دیگران در میان گذاشته نشود تا زمانی که نیاز به منابعی برای بررسی های بیشتر پیش بیاید.

 

مباحث اولیه بیان می‌کنند که کارآفرینان فرصت‌های کسب و کار را توسعه می‌دهند تا برای صاحبان منافع در شرکت‌ها ارزش ایجاد کنند. در حالی که عناصر فرصت تشخیص داده می‌شوند، فرصت‌ها ساخته می‌شوند، یافت نمیشوند. بررسی دقیق و تحلیل حساسیت نیازهای بازار و منابعی که مورد بهره برداری بهینه قرار نگرفته اند می‌توانند به کارآفرین کمک کنند که اقدام به توسعه یک فرصت کند (چه منجر به راه اندازی یک کسب و کار بشود و چه نشود)، اما فرایند توسعه فرصت شامل وارد کردن خلاقیت توسط کارآفرین نیز هست. ‌بنابرین‏ توسعه فرصت می‌تواند یک واژه دقیق تر برای فرایند شناسایی فرصت باشد. نیاز یا منابع تشخیص داده شده نمی تواند بدون این توسعه تبدیل به یک کسب و کار معتبر شود.

 

اکنون می‌توانیم مفاهیم عمده ای که در نظریه ما قرار دارند را معرفی کنیم: فرصت، شناسایی فرصت، توسعه فرصت و ارزیابی فرصت

 

۲-۳-۱- عوامل تأثیرگذار در شناسایی فرصت

 

عوامل اصلی که این فرایند تشخیص و توسعه فرصت را تحت تأثیر قرار می‌دهند عبارتند از:

 

    1. هوشیاری کارآفرینانه

 

    1. دسترسی اطلاعاتی و دانش پیشین

 

    1. تحقیق اکتشافی در برابر تحقیق هدفمند

 

    1. شبکه های اجتماعی

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...