« اگر آنچه یک باور را موجه می­ کند، ناشی از درون آن مجموعه باور باشد، […] آنگاه می­توان مجموعه باورهای ناسازگار بسیاری داشت که به یک اندازه منسجم اند. در مقابل[ …] اگر دست کم، آنچه برخی از باورها را توجیه پذیر می­گرداند، چیزی خارج از این مجموعه از باورها باشد، مانند ارتباط میان باور و تجارب ما یا میان باور و واقعیت مربوط به آن باور، آنگاه می ­تواند ارجاع به واقعیت برای کنار گذاری مجموعه باورهای رقیب، بدرد بخورد. اما اگر به ادعای انسجام گرایان، نه تجربه و نه واقعیت نتوانند برای این کارکرد بازدارنده، بکار گرفته شوند، [آنگاه] چیزی [ دیگر] که جلوی ایجاد سلسله کاملی از مجموعه باورهای منسجم بسته را بگیرد، وجود نخواهد داشت و ما دلیل و مبنایی عقلانی برای انتخاب و گزینش میان این مجموعه­ها نخواهیم داشت.» (Everitt, & Fisher, 1995, p 118) [۲۱۰]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

این تقریر ایشان از این اشکال را می­توان به صورت ذیل تقریر کرد:

    1. نظام­هایی از باورها امکان دارند که علی رغم ناسازگاری با یکدیگر، باورهای مندرج در هرکدام از آنها با یکدیگر، به یک اندازه منسجم هستند.
    1. بنا بر نظریه انسجام توجیه، توجیه یک نظام صرفاً منوط به این است که باورهای مندرج در آن نظام با یکدیگر منسجم باشند.
    1. هریک از نظام­های منسجمِ متعارض با یکدیگر، موجه هستند.
    1. ترجیح بلا مرجِح محال است.
    1. انسجام گرا، دلیل عقلانی بر انتخاب هیچ یک از مجموعه باورها را ندارد. ( از ۳ و ۴)
    1. بنا بر نظریه انسجام توجیه، ما فرایندی برای اتخاذ مجموعه ­ای از باورها (در فرض مذکور) نمی­توانیم ارائه کنیم. (۵)
    1. هر نظریه توجیه­ای باید برای شناسا فرایندی برای اتخاد مجموعه ­ای از باورها را ارائه کند.
    1. نظریه انسجام توجیه، صحیح نیست. ( از ۶و ۷)

پس بنا براین اشکال انسجام گرا راهی برای ما برای اتخاذ باورهای موجه پیش روی نمی­گذارد درحالی که نظریه توجیه معرفتی این وظیفه را بر عهده دارد.
تا حد تفحص نگارنده اولین بار لوئیس این تقریر از این اشکال را ارائه داده است. ( Lewis, 1952, p 169) ایشان پس از ذکر این اشکال می­گوید اگر انسجام گرایی درست بود، آنگاه مجموعه باورهای ما « نمی­توانست نسبت به باورهای درون خود اطمینان و اعتمادی بیش­تر از اعتماد و اطمینانی ارائه کند که برای محتوای یک رمان قوی ، قائل هستیم.» ( ibid, p 173 )
از عبارات پویمن نیز چنین تقریری از این اشکال می­توان برداشت کرد؛ چرا که ایشان می­نویسد:
« اگر نتوانیم مشخص کنیم کدام یک از این دستگاه­ها برخوردار از انسجام درونی صدق بیشتری دارد، نمی­توانیم در باور به یکی از آن میان، موجه باشیم و دچار شکاکیت می­شویم.» ( پویمن، ۱۳۸۷، ص ۲۷۳ )
وجه این برداشت از عبارت ایشان این است که در این فقره ایشان یک مرتبه اشکال را از صدق رسان نبودن توجیه شاید بالاتر برده و بیان می­دارد مشکل اصلی این است که ما چون دلیلی عقلانی برای انتخاب هیچ کدام از این نظام­ها نداریم، متعاقباً توجیه به معنای واقعی کلمه نداریم و از این رو باید به لاادری گری در رابطه با معرفت به آنها اعتراف کنیم؛- چرا که شرط لازم برای معرفت را حاصل نکرده­ایم و لذا معرفت محقق نمی­ شود – این اعتراف مفاد شکاکیت است و این لازمه­ای است که قبول آن از منظر پویمن دشوار است. اما چون عبارت ایشان صریح در این بیان نبوده و قابل حمل به تقریر اول ما است، عبارت ایشان را بیانی از تقریر سوم خویش بر این اشکال تلقی نمی­کنیم.
۳-۴٫ تحلیل پویمن راجع به اشکال نظام­های بدیل
حال پس از ذکر این اشکال با تقریرهای مختلف آن، به سراغ تحلیل پویمن در رابطه با پاسخ انسجام گرایان به این اشکال می­رویم. ایشان پاسخ چند تن از انسجام گرایان بر جسته در رابطه با این اشکال را ذکر می­ کند، سپس به پاسخ و تحلیل همه آنها اشکال می­ کند. در اینجا اول پاسخ هر کدام از این انسجام گرایان را، البته همان گونه که پویمن از ایشان، نقل می­ کند، بیان می­کنیم و در ذیل هر کدام پاسخ پویمن به آنها را ذکر می­کنیم.
۱-۳-۴٫ پاسخ بلانشارد
ایشان از قول بلانشارد نقل می­ کند: «این نظریه (انسجام) اظهار نمی­دارد که هر دستگاه (باور) هر چقدر هم محدود و کوچک باشد، صادق است، بلکه این نظریه می­گوید فقط یک دستگاه صادق است و آن عبارت است از دستگاهی که هر چیز واقعی یا محتمل به نحوی سازگار در آن قرار می­گیرد» ( همان، ص ۲۷۷)
سپس در مقام تبیین سخن ایشان می­گوید درست است که ما نمی­توانیم دو نظامی از باور را که هر دو به یک اندازه منسجم می­باشند اما دارای ناسازگاری با یکدیگر اند، از یکدیگر تشخیص بدهیم، اما در واقع و صرف نظر از شناخت ما از میزان انسجام آن دو نظام، انسجام یکی از آنها از دیگری بیشتر بوده و ما با بررسی دقیق می­توانیم بفهمیم که کدام یک از آنها به صدق و حقیقت نزدیکتر است. ( همان )
۲-۳-۴٫ پاسخ پویمن به بلانشارد
پویمن می­گوید این سخن بلانشارد خروج از محل نزاع است؛ چرا که ایشان می­گوید وقتی یک گزاره موجه می­باشد که با مجموعه گزاره­های دیگر سازگار باشد و مراد ایشان از این سازگاری و روابطی که منجر می­ شود، چنین هدفی تحقق بپذیرد، روابط نفس الامری گزاره­ها با صرف نظر از منظر و معرفت شناسا، با یکدیگر است، بدین نحو که اگر گزاره با آن مجموعه گزاره­های دیگر در سازگاری نفس الامری بود، صادق می­باشد و این سازگاری با صرف نظر از علم ما به آن، یکی بیشتر نیست و آن همان نظامی می­باشد که صادق است.
پویمن می­گوید دلنگرانی که ما داریم و به خاطر آن قید توجیه را برای معرفت افزودیم، این نیست. ما در توجیه می­خواهیم باورهای خودمان را محک بزنیم که آنها چگونه صادق و موجه می­شوند. مشکل بر سر باورهای ما است، اینکه فی الواقع توجیه وقتی است که سازگاری میان گزاره­ها باشد، موضوع توجیه را از جهان معمول دغدغه­ های عادی ما خارج می­سازد، چراکه دغدغه ما این است که باورهای خودمان چگونه موجه می­ شود و ما چگونه به این سازگاری حقیقی دست پیدا می­کنیم، از کجا می­فهمیم که باورهای ما در کدام نظام منسجم صادق هستند؟ توجیه­ای که شما بیان فرمودید، گره­ای برای فهم صدق باورهای شناسا، دراختیارش نمی­گذارد، به همین دلیل خروج از محل نزاع است، توجیه نباید آن قدر انتزاعی باشد، که به کار تشخیص صدق باورها برای شناسا نیاید. لذا ما بیش از این از توجیه انتظار داریم ما از آن راهکاری عملی برای فهم و تشخیص آن نظام سازگار واقعی را می­خواهیم که از آنچه شما در بیان توجیه فرمودید بدست نمی­آید. ( همان، صص ۲۷۷-۲۷۸)
پس از منظر پویمن این پاسخ اشکال را حل نمی­کند؛ چرا که هنوز امکان این توالی فاسد­ها بر اساس اینکه شناسا با این نظریه انسجام توجیه نمی­تواند راه حلی برای رفع امکان نظام­های بدیل ارائه کند، وجود دارد.
۳-۳-۴٫ پاسخ لرر
پویمن در ادامه به پاسخ لرر در این باب می ­پردازد و سپس او را نقد می­ کند. ما در اینجا بیان لرر را از منظر پویمن نقل می­کنیم اما قبل از اینکه به بیان خود ایشان بپردازیم، یک اشاره­ای بسیار کوتاه به نظر لرر که از منظر برخی معرفت شناسان بزرگترین انسجام گرا است، برای فهم آنچه از لرر نقل می­ شود، می­کنیم[۲۱۱]. البته تحلیل لرر آنچنان که خودش اعتراف می­ کند، پیچیده تر از آن است که من بخواهم با چند سطر آن را بیان کنم.[۲۱۲]
۱-۳-۳-۴٫ بیان کلی نظریه لرر
آنچنانکه در تبیین کلی نظریه انسجام گرایی اشاره کردم، همه انسجام گرایان قائل به اینکه رابطه انسجام باید در پرتو روابط تبیینی، تعریف شود، هم عقیده نیستند، شاید شاخص ترین ایشان لرر باشد. ایشان خود می­گوید: « بنا بر نظریه انسجام، […] یک باور موجه است اگر و فقط اگر آن در انسجام با سایر باورها در نظام مشخص و معینی از باورها باشد.» (Lehrer, 1977, p 18) اما آنچنانکه گفتیم، در مراد از رابطه انسجام و مجموعه باورها، انسجام گرایان اختلاف نظر دارند و همین اختلاف تقریرهای گوناگون انسجام گرایی را رقم زده است. در ذیل مراد لرر از این دو امر را بیان می­کنیم تا وجه تمایز نظریه انسجام ایشان از سایر نظریات دیگر آشکار گردد.
لرر در نظریه انسجام خویش، به جای « مجموعه باور شناسا»، « نظام پذیرش»[۲۱۳] را مطرح می­ کند. نظام پذیرش شخص عبارت از همه گزاره­هایی است که S می­پذیرد و این نظام از گزاره­ها به صورت « S می­پذیرد که P» است. ایشان خود در جای جای آثار خویش مراد از نظام پذیرش را مشخص می­ کند، اما شاید از بهترین عبارات ایشان در توصیف آن این باشد که نظام پذیرش شناسا فقط براساس گزاره­هایی که وی « در کوشش برای اینکه گزاره­هایی که صادق است، بپذیرد و در اجتناب از پذیرش گزاره­هایی که کاذب ( صرفاً در نسبت با گزاره­هایی که می­پذیرد) تلقی می­شوند.» (۱۹۸۶, p 8) می­پذیرد، تعریف می­ شود.
ایشان به جای نظام باور فرد، نظام پذیرش را مطرح کرد؛ چرا که از منظر لرر همه باورهایی که شناسا به آنها باور دارد، هدفشان دستیابی به صدق و اجتناب از کذب نیست. ایشان می­گوید پذیرش بر اساس باور کردن به چیزی به هدف رسیدن به صدق، تعریف و تبیین می­ شود، لذا هر پذیرشی، باور است ولی هر باوری پذیرش نیست. از منظر وی، این مفهوم قلب نظریه او است. (۱۹۹۰, pp 10- 11; 150 )
حال لرر با بهره گرفتن از مفهوم نظام پذیرش، مفهوم توجیه شخصی[۲۱۴] را تعریف می­ کند: « S در پذیرش P در [ زمان ] T توجیه شخصی دارد؛ اگر و فقط اگر P در انسجام با نظام پذیرش S درT باشد.». (ibid, p 115 ) اکنون که ایشان مراد خود را از نظام پذیرش مشخص کرد، رکن دیگر نظریه انسجام گرایی یعنی مفهوم انسجام را با بهره گرفتن از معقولیت مقایسه­ ای[۲۱۵]، تعریف می­ کند. از منظر ایشان مفهوم معقولیت، یک مفهوم بدوی و ابتدایی[۲۱۶] است لذا تعریف خاصی از این مفهوم به عمل نمی­آورد و بر اساس آن ماهیت انسجام را این چنین تعریف می­ کند: « P در انسجام با نظام پذیرش S در T می­باشد، اگر و فقط اگر بر اساس نظام پذیرش S در T برای Sپذیرش P از پذیرش هر ادعای رقیبی، معقول­تر باشد. (ibid, p 117 ) ایشان در ادامه می­گوید : « اگر پذیرش گزاره­ای از پذیرش همه رقبایش، معقول­تر بود، طبیعی است که آن گزاره را غلبه کننده[۲۱۷] بر رقبایش به لحاظ آوریم.» (ibid, p 118 ) سپس با توجه به این مطلب می­گوید: « p غلبه بر C برای S در [ نظام پذیرش] X در t می­ کند، اگر و فقط اگر C رقیب p برای S در زمان t باشد و پذیرش p از پذیرش C در X در t معقول­تر برای S باشد.» (ibid)
حال پس از این بیانات، ایشان توجیه شخصی را این گونه تعریف می­ کند:
« S در پذیرش p در t توجیه شخصی دارد، اگر و فقط اگرp غلبه بر هر [ گزاره­ای ] که رقیب p بر اساس نظام پذیرش S در t می­باشد، بکند.» (ibid)
ایشان پس از ذکر موارد مذکور با طرح دو اشکال و پاسخ به آن دو، نظر اصلی خود را در بیان توجیه شخصی تکمیل می­ کند. اشکال اول که از ناحیه مبناگرایان مطرح شده است، عبارت از این است که شما نمی­توانید به صرف انسجام باوری با نظام پذیرش، آنرا موجه بشمار آورید؛ ( چرا که صرف انسجام باورهای نظام پذیرش، دال بر موجه بودن آنها نیست). پاسخ ایشان اشکال این است که در مرتبه اول می­گوییم اگر صرف انسجام دلیل بر معقولیت پذیرش یک باور نسبت به باورهای رقیبش نیست، مگر چیز دیگری جز این وجود دارد که بتواند دلیل باشد، پس از این می­گوید این مسلم است صرف اینکه گزاره­ای معقول­تر از رقیب­هایش در نظام فرد باشد، کافی نیست، بلکه باید فرد یک سری اطلاعات و مدارکی مبنی بر اینکه این نظام پذیرش ما را به صدق و اجتناب از کذب رهنمون می­ کند، داشته باشد. ایشان می­گوید ما یک اصلی در نظام پذیرش داریم، (اسم این اصل را وی T می­ گذارد[۲۱۸]) مبنی بر اینکه شخص در دستیابی به این هدف قابل اعتماد می­باشد. آن اصل که به شناسا نسبت داده می­ شود، می­گوید: هر باوری[۲۱۹] که فرد آن را صرفاً بدین علت که صادق است، در نظام خویش می­پذیرد، آنرا به نحو معتبری پذیرفته است. بر این اساس، سپس لرر می­گوید همین نیتی که شناسا در پذیرش دارد، دلیل و توجیه او بر پذیرش باور می­باشد.[۲۲۰]نتیجه­ این اصل در نظام پذیرش شناسا این است که « هر آنجه من می­پذیرم، معقول­تر برای من از انکارش می­باشد»؛ چرا که من آنرا چون صادق است، پذیرفته­ام. (ibid, pp 121-123 ) سپس اشکال دومی را ذکر می­ کند که در نهایت تعریف او از توجیه در پرتو آن بدست می ­آید، مفاد اشکال این است که گاهی شناسا با اینکه باور به P دارد اما این باور او نتوانسته است بر همه باورهای رقیب خویش، غلبه کند و این راه را برای شکاک باز می­ کند که توجیه­های ما را از بین ببرد، لرر در پاسخ می­گوید، اگر رقیب­های این باور، خنثی هم بر اساس نظام پذیرش باورهای او بشوند، برای موجه بودن باور کفایت می­ کند. ایشان مفهوم خنثی سازی را چنین تعریف می­ کند:
« n ، c را به عنوان رقیبی برای p برای S بر اساس [ نظام پذیرش] X در t خنثی می­ کند، اگر و فقط اگر c رقیب p برای S بر اساس [نظام پذیرش] X در t باشد اما ترکیب عطفی[۲۲۱] c و n ، رقیب p برای S بر اساس [نظام پذیرش] X در t نباشد و برای S پذیرش ترکیب عطفی c و n ، همانقدر معقول باشد که پذیرش c به تنهایی براساس X در t، معقول است.» (ibid, p 125 )
سخن ایشان را براساس مثالشان تبیین می­کنیم: شناسا ادعای p ( گورِ خری را می­بینم) می­ کند. در جواب او شکاک گزاره c ( مردم گاهی خواب می­بینند که گورخرها را می­بینند) را بیان می­ کند. حال شناسا باور دیگری به نام گزاره n (من درحال خواب دیدن نیستم) دارد. برای شناسا پذیرش ترکیب عطفی c و n ( مردم گاهی خواب می­بینند که گورخرها را می­بینند و من در حال خواب دیدن نیستم[۲۲۲]) همان قدر معقول است که پذیرش باور c به تنهایی معقول است. اکنون پذیرش این ترکیب عطفی رقیب باور p شناسا تلقی نمی­ شود.اینجا چون رقبای باور p شناسا خنثی شدند، وی در پذیرش این باور از توجیه برخورد دار می­باشد. لازم است متذکرشویم که این فرایند به دست آوردن توجیه برای باور به p در مثال اینجا، که در چالش با ادعای شکاک ، مطرح شد و منجر شد که در راند وست آخر این بازی ما به توجیه دست یابیم، لرر از آن به بازی توجیه[۲۲۳] یاد می­ کند و می­گوید هر وقت شناسا بتواند باورهای رقیبِ باور خویش [p] را مغلوب و یا خنثی کند، بازی توجیه را می­برد.
پس از این مقدمات که در تبیین دیدگاه لرر بیان داشتیم، اکنون می­توانیم حاصل نظریه وی در تعریف توجیه شخصی که وی پس تعریف توجیه[۲۲۴]، بیان می­ کند را، بیان کنیم. ایشان در تعریف توجیه شخصی می­فرمایند:
« S در پذیرش p ، در t توجیه شخصی دارد، اگر و فقط اگر بر اساس نظام پذیرش S در t ، هرچیزی [باوری] که رقیب p برای S می­باشد، بر اساس نظام پذیرش S در t، یا مغلوب شود یا خنثا.» (ibid, p 126 )
۴-۳-۴٫ پاسخ پویمن به لرر
ایشان نخست نظر لرر را بسیار مجمل این گونه نقل می­ کند که می­گوید بنا بر نظر وی « S در باور به p کاملاً موجه است اگر و تنها اگر، باور به p در نظام مبتنی بر باور[۲۲۵] اصلاح شده[۲۲۶] S شانس بیشتری برای صادق بودن نسبت به انکار و نفی p یا اعتقاد به هر جمله [ باور] رقیب برای p داشته باشد.» ( Lehrer,1974, p 198) و بعد از نقل این عبارت از ایشان، عبارت دیگری از وی نقل می­ کند که مفاد آن تبیین مراد لرر از نظام پذیرش می­باشد که ما قبلاً مفاد آن را تبیین نمودیم.
پویمن می­گوید، عبارتی که در ذیل می ­آید نشان می­دهد که بنا بر نظر لرر، امکان وجود چنین نظام­های مبتنی بر باور امکان دارد؛ چرا که لرر می­گوید: « معرفت شناسی ما که مبتنی بر باور است، در عین حال کثرت گرایانه است. معرفت شناسی ما، توانایی انسان را برای جست و جوی صدق و حقیقت، مفروض قرار می­دهد» (ibid)
پویمن اشکال می­ کند که براساس نظریه لرر این نظام­های بدیل امکان وجود دارند، اما اشکال اصلی و پرسش بنیادی ما این است که چرا باید یک چنین نظام پذیرشی ما را به صدق رهنمون کند؟ به چه دلیلی ما باید اعتقاد پیدا کنیم که باور شخص به گزاره p در یک چنین نظام پذیرشی احتمال صدق بیشتری نسبت به باور رقیب خویش – که حتی نقیض این باور است- در نظامی دیگر که باورهایش حتی بر اساس طلب صدق نیز پالاش نشده است، دارا می­باشد؟ مراد پویمن این است که در هر دو نظام ملاک توجیه­ای که ما را قرار است به صدق رهنمون کند، صرف انسجام است، ولی صرف انسجام در نظام­های بدیل متعارض وجود دارد، ولی صرف انسجام دلیلی بر احتمال صدق بیشتر نظامی خاص نمی­ شود حتی اگر آن نظام بر پایه طلب صدق پذیرفته شده باشد؛ چرا که در یک چنین نظامی چیزی بیشتر از انسجام صرف ما را به این باور که صدق بیشتری این نظام خاص دارد، رهنمون نکرده است ولی این دلیل بر احتمال صدق بیشتر این نظام نمی­ شود. اگرچه لرر ملتفت است که فی نفسه چون ملاک باور است، امکان وجود نظام­های باور بدیل وجود دارند، اما او از منظر پویمن خیال کرده با قیدی که زده مبنی بر اینکه باور باید بر اساس هدف صدق در نظام باور اخذ شود، امکان نظام­های متعارض را می­بندد، چرا که به نظر پویمن اگر ملاک در هر دو نظام فقط انسجام است، نمی­ توان ادعا کرد که احتمال صدق یکی از آن دو بیشتر است؛ از این رو که هیچ کدام برتری ویژه­ای که سبب شود احتمال صدق از جانب آن ویژگی خاص به یکی عطا شده باشد، وجود ندارد. (۱۳۸۷، صص ۲۷۹- ۲۷۸)
پویمن در ادامه می­گوید، لرر این نظریه را در کتاب بعدی خودش وسعت بخشید و ادعایی کرد که منجر به رفع اشکال ما از منظر ایشان گشت. پویمن می­گوید: لرر «در کتاب بعدی خود، این نظریه [خویش را که در کتاب معرفت بیان کرده بود] با ادعای اینکه انسجام عالی و برتر، مستلزم بی نیازی از معقولیت است، توسعه می­بخشید.» ( همان، ص ۲۷۹)
فهم این سخن پویمن برای من بسیار دشوار است، نمی­دانم از کجای این کتاب که ما نظریه لرر را بر مبنای آن در فوق بیان کردیم، یک چنین سخنی را استنتاج کرده است، بر این اساس اگر بخواهیم عبارت پویمن را بسیار همدلانه توجیه و تفسیر کنیم باید بگوییم مراد پویمن این است که در کتاب معرفت دلیلی بر اینکه چرا یک نظام پذیرشی که بر اساس طلب صدق شناسا پذیرفته است، احتمال صدق بیشتری از نظام­های بدیل خویش، دارد، ایشان ارائه نکرده بود، لذا ما اشکال کردیم. اما در این کتاب اخیر، ایشان گفت اصلاً در نظامی که در حد بالای انسجام وجود دارد، ما دلیل دیگری جز همین انسجام برای رسیدن به صدق نیاز نداریم، از این رو پاسخی برای اشکال ما مهیا کرد و با این سخن منجر به تقویت نظریه وی گردید.
پویمن در ادامه عبارتی از لرر را که دال بر این ادعای خویش می­داند، می ­آورد: « P در انسجام با نظام پذیرش S در T می­باشد، اگر و فقط اگر بر اساس نظام پذیرش S در T برای S پذیرش P از پذیرش هر ادعای رقیبی، معقول­تر باشد.» (۱۹۹۰, p 117 Lehrer,)
پویمن صرف همین عبارت را در بیان نظر تکمیلی لرر در کتاب « نظریه معرفت» کافی دیده است و ظاهراً به نظر او توسعه نظر قبلی لرر به خاطر ادخال همین نکته در این کتاب، صورت پذیرفته است؛ چرا که به نظر وی لرر با این بیان می­خواهد بگوید در نظامی که پذیرش باورهایش معقول­تر از نظام­های دیگر برای شناسا، می­باشد، همین دلیل بر احتمال صدق بیشتر آن است و از این رو به دلیل دیگری جز همین انسجام که بر پایه معقولیت ما آنرا پذیرفته­ایم، برای رسیدن به احتمال صدق بیشتر نیازی نداریم و با دست یابی به این احتمال صدق بیشتر نظام­های بدیل را طرد می­کنیم.
در اینجا پویمن به حق، به اشکال مهمی که معرفت شناسان دیگر [۲۲۷] هم بر آن انگشت گذارده­اند، اشاره کرده و می­گوید، جناب لرر، حرف شما درست است به شرطی که معیاری برای ما مهیا کنی که بر اساس آن تشخیص بدهیم، گزینش فلان باور خاص معقول­تر از پذیرش باور رقیبش است تا با این کار ما بتوانیم نظامی که احتمال صدق بیشتری دارد، به وسیله و از راه همین راهکاری که شما داده­ای، اتخاذ کنیم و اشکال نظام­های بدیل را در پرتو آن حل کنیم. اما مشکل اساسی نظریه شما این است که شما یک چنین معیارو ملاکی برای شناخت معقولیت برای ما قرار ندادی که در سایه آن معقول­تر را بتوانیم بشناسیم، شما مفهوم مقعولیت را بدوی به حساب آورده­ای.
پویمن در ادامه یک مرتبه تنزل میکند و می­گوید ظاهراً مراد لرر از معقولیت و آنچه یک باور را معقول می­سازد، این واقعیت است که این باور از انسجام بیشتری نسبت به باورهای دیگر رقیب در نظام باورهای شناسا، برخوردار باشد. اما اگر مراد از معقولیت این باشد، لرر دچار دور می­ شود؛ چرا که ما برای اینکه انسجام یک باور را در نظام باورهای شناسا تشخیص بدهیم، به معقول­تر بودن آن باور برای شناسا نسبت به باورهای رقیب تمسک جستیم و از طرف دیگر برای اینکه معقول­تر بودن این باور را تشخیص بدهیم، به انسجام بیشتر این باور نسبت به باورهای رقیب تمسک جستیم؛ به عبارت دیگر، انسجام یک باور وقتی است که آن معقول باشد و از طرف دیگر معقول بودن یک باور وقتی است که آن منسجم باشد. (۱۳۸۷، ص ۲۷۹)
اگر بخواهیم به این دور دچار نشویم، باید برای موجه بودن شناسا در قبال معقولیت، مفهوم آن را پیش فرض و مفروض بگیریم که این هم مسئله را حل نمی­کند. پس راه حل لرر نیز برای حل اشکال نظام­های بدیل به نظر پویمن، راه به جایی نبرد.
۵-۳-۴٫ پاسخ بونجور
قبل از اینکه پاسخ بونجور را از منظر پویمن نقل کنیم، ناچاراً باید خطوط بسیار کلی نظر او را راجع به انسجام گرایی در باب باورهای تجربی[۲۲۸] بیان کنیم. تا با این بیانات سخنانی که پویمن، راجع به نظر بونجور، عرضه می­ کند، قابل فهم گردند و سنجش دیدگاه پویمن بهتر صورت گیرد. البته در ضمن تبیین نظر بونجور، پاسخی که مشکل نظام­های بدیل می­دهد، آشکار می­گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...