هوش هیجانی نوعی از هوش غیر شناختی است که شامل مجموع های از توانایی ها و مهارت های هیجانی واجتماعی می شود و این مهارت ها، توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش می‌دهد(بار-ان،۱۹۹۹).

۲-۲-۲-۶٫ ابعاد هوش هیجانی

جان مایر و پیترسالووی ابعاد چهارگانه هوش هیجانی را به شرح زیر بیان کرده‌اند(بار-ان،۲۰۰۰).

۲-۲-۲-۶-۱٫ خودآگاهی:

ضروری ترین توانایی مرتبط با هوش هیجانی این است که فرد از هیجانات و احساسات خود آگاه باشد. توانایی خودآگاهی به افراد اجازه می‌دهد تا نقاط قوت و محدودیت های خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند. مدیران و رهبران خودآگاه برای آزمون دقیق روحیات خود از خودآگاهی استفاده کرده و به طور شهودی، از راه درک مستقیم می دانند که چگونه دیگران را تحت تأثیر قرار دهند.

۲-۲-۲-۶-۲٫ آگاهی اجتماعی:

شامل توانایی مهم همدلی و بینش سازمانی است. مدیرانی که دارای آگاهی اجتماعی هستند؛ هیجانات، عواطف و احساسات دیگران را بیشتر عملی می‌سازند تا این که آن ها را حس کنند. آنان نشان می‌دهند که مراقب اوضاع بوده و همچنین در زمینه شناخت روند سیاست های اداری تخصص دارند. ‌بنابرین‏ ،رهبران برخوردار از آگاهی اجتماعی دقیقاً می دانند که گفتار و کردارشان بر دیگران تأثیر می‌گذارد و آن قدر حساسیت دارند که اگر کلام و رفتارشان تأثیر منفی داشته باشد، آن را تغییر دهند.

۲-۲-۲-۶-۳٫ مدیریت روابط:

توانایی مرتبط با هوش هیجانی شامل توانایی برقراری ارتباطات و مراودات آشکار و قانع کننده، فرونشاندن اختلافات و ایجاد پیوندهای قوی بین افراد است. رهبرانی که از توانایی مدیریت روابط برخوردارند، از این مهارت در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل اختلافات از طریق مزاح و شوخی و ابراز مهربانی استفاده می‌کنند. رهبری توأم با برخورداری از توانایی مدیریت روابط اگر چه کارآمد است، کاربرد محدودی دارد.

۲-۲-۲-۶-۴٫ خودکنترلی:

عبارت است از توانایی کنترل هیجانات، عواطف، رفتار صادقانه و درست به شیوه های معتبر و تطبیق پذیر. رهبران خودکنترل اجازه نمی دهند بدخلقی هایی به صورت گاه و بی گاه در طول روز از آنان سر بزند. آنان از توانایی خودکنترلی ‌به این منظور استفاده می‌کنند که بدخلقی و روحیه بد را به محیط کاری و اداره نکشانند و یا منشأ و علت بروز آن را به شیوه ای منطقی برای مردم توضیح دهند. ‌بنابرین‏ ،آنان می دانند که منشأ این بدخلقی ها کجاست و چه مدت ممکن است به طول انجامد.

جردن[۷۴] و هارتل[۷۵](۲۰۰۲)، ابعاد هوش هیجانی در محیط کار را به صورت الگو یا مدل نشان می‌دهند. در این الگو بر اساس ابعاد مایر و سالووی، شاخص های فرعی تر تبیین شده و ارتباط آن ها با هوش هیجانی مرتبط با خود ودیگران که تشکیل دهنده هوش هیجانی در محیط کار می‌باشد، بیان شده است.

۲-۲-۲-۷٫ دیدگاه های هوش هیجانی

در حال حاضر دو دیدگاه عمده در زمینه ی هوش هیجانی مطرح است که تعاریف و مدل های هوش هیجانی در حوزه ی این دو دیدگاه ضابطه بندی شده اند. این دیدگاه ها عبارتند از:

    1. دیدگاه اولیه از هوش هیجانی که آن را به عنوان نوعی از هوش تعریف می‌کند، مبتنی بر مهارت هایی است که در برگیرنده عاطفه و هیجان می‌باشد.

  1. دیدگاه دوم که به دیدگاه مختلط مشهور است، هوش هیجانی را با دیگر توانمندی ها و ویژگی های شخصیتی مانند انگیزش و حالت های هشیاری و … ترکیب می‌کند (مایر، ۲۰۰۱).

۲-۲-۲-۷-۱٫ دیدگاه توانمندی (پردازش اطلاعات)

اصطلاح هوش هیجانی برای اولین بار از سوی سالوی و مایر در سال ۱۹۹۰ به عنوان شکلی از هوش اجتماعی

مطرح شد. الگوی اولیه آن ها از هوش هیجانی شامل سه حیطه یا گستره از توانایی ها می شد که عبارت بودند از:

  1. ارزیابی و ابراز هیجان:

ارزیابی و بیان هیجان در خود توسط دو بعد کلامی و غیرکلامی تعیین گردیده و همچنین ارزیابی هیجان در دیگران توسط ابعاد فرعی ادراک غیرکلامی و همدلی مشخص می شود.

  1. تنظیم هیجان در خود و دیگران:

تنظیم هیجان در خود ‌به این معنا است که فرد تجربه فراخلقی، کنترل، ارزیابی و عمل به خلق خویش را دارد و تنظیم هیجان در دیگران ‌به این معنا است که فرد تعامل مؤثر با سایرین دارد (برای مثال آرام کردن هیجاناتی که دیگران را دچار مشکل می‌کند).

  1. استفاده از هیجان:

منظور استفاده از اطلاعات هیجانی در تفکر، عمل و حل مسئله است.

۲-۲-۲-۷-۲٫ دیدگاه مختلط:

هوش هیجانی از سوی بعضی از پژوهشگران برای توصیف توانایی هایی به کار رفته که برخی از جنبه‌های شخصیت را نشان می‌دهند. مایر و سالوی و کاروسو (۱۹۹۷)، مدل توانمندی را از مدل مختلط هوش هیجانی متمایزکردند. مدل مختلط شامل طیف وسیعی از متغیرهای شخصیتی است که در تضاد با مدل توانمندی مایر و سالوی بوده و کاملاً شناختی می‌باشد. یک وجه کاملاً متفاوت این دو مدل، تفاوت میا

ن مفهوم”صفت” و “پردازش اطلاعات” هوش هیجانی است. این وجه تمایز در دیدگاه های مختلف سنجش و تعاریف عملیاتی که از سوی نظریه پردازان مدل مختلط و توانمندی بیان شده نیز نمایان است. مفهوم “صفت” هوش هیجانی با شاخص های بین موقعیتی رفتار نظیر همدلی، جرئت و خوش بینی ارتباط دارد؛ در حالی که مفهوم”پردازش اطلاعات” مربوط به توانایی هایی نظیر توانایی تشخیص و ابراز هیجان می‌باشد. مفهوم”صفت” ریشه در چارچوب شخصیتی دارد که از طریق پرسشنامه های خودسنجی که رفتار خاصی را می سنجند، اندازه گیری می شود (بار آن، ۱۹۹۷ ؛ سالوی، مایر،۱۹۹۰).

این دیدگاه در بررسی هوش هیجانی تحت الشعاع متغیرهای شخصیتی نظیر همدلی و تکانشی بودن و نیز ساختارهایی که همبستگی بالقوه با آن ها دارند مانند انگیزش، خودآگاهی و امیدواری قرار می‌گیرد؛ در حالی که دیدگاه” پردازش اطلاعات” بیشتر بر بخش های سازنده هوش هیجانی و رابطه آن با هوش سنتی متمرکز می‌باشد (بار آن و پارکر، ۲۰۰۰).

۲-۲-۲-۸٫ مدل های هوش هیجانی

۲-۲-۲-۸-۱٫ مدل توانایی هوش هیجانی سالووی و مایر

پیتر سالووی و جان مایر اولین کسانی بودند که واژه هوش هیجانی را در سال ۱۹۹۰ ابداع کردند . از آن زمان بر روی اهمیت این سازه تحقیق هایی انجام شد. نظریه هوش هیجانی، ایده های کلیدی مربوط به هوش و هیجان را با هم ترکیب ‌کرده‌است. از نظریه هوش این ایده برداشت می شود که هوش شامل توانایی انجام استدلال انتزاعی است (مایر و سالووی و کاروسو، ۲۰۰۲).

تصور مایر و سالووی از هوش هیجانی پایه ای برای مدل های هوش می‌باشد. از این روست که برای تعریف هوش هیجانی در محدوده معیارهای استاندارد برای یک هوش جدید، رقابت هایی وجود دارد (مایر و همکاران،۲۰۰۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...