بررسی علل و زمینه های گرایش به تشیع … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
قدرت به تعبیر آندره هوریو و لوسین سفز همان نیروی ارادهای است که نزد مسئولان فرمانروایی بریک گروه انسانی وجود دارد و زمامداران حکومت به برکت آن می توانند ، از رهگذر صلاحیت بر کلیه قدرتهای موجود برجامعه تحمیل شوند. البته قدرت سیاسی دولت ، از حیث برتری عملی وسائل مادی و معنوی ، از قبیل امکانات اقتصادی و تسلیحاتی و همچنین برخورداری از اطاعت مردم یا در مواردی از پشتیبانی مشروعیت آفرین افکار عمومی نسبت به سایر قدرتها ، بلا معارض است.
قدرت سیاسی همراه با تشکیل جامعه از خلال روابط اجتماعی چهره می کند و همراه با تحول و پیچیدگی جوامع به صورت عالیتر و سازمان یافتهتری اعمال میشود.
الف ) منشا قدرت
این نکته مسجل است که فرد انسانی ، به مقتضای طبیعت ، به دنبال آزادی و اختیار است و سرشت وی او را خواه ناخواه به سوی دست اندازی به سوی قلمرو هرچه وسیعتری ، در جهت اعمال این آزادی میکشاند. انسان در همه حال در پی فتح قدرت و استفاده از نعمات آن است و میخواهد ثمرات قدرت کسب شده را هرچه بیشتر بدست آورده و در استفاده از آن گشاده دست باشد. البته الزامات اجتماعی که محصول تمایل سایر افراد و اعضای جامعه است او را در عملی شدن این آرزو و این کشش، محدود میکند و در این میان کسانی یافت میشوند که به سبب شرایط ذاتی یا اجتماعی ، زمام امور را بدست گرفته و به حق یا ناحق بر دیگران حکم میرانند و راز و رمز این مطلب که چرا انسان زیادت خواه و قدرت طلب ، سرانجام با میل و رغبت به قدرت فرمان دهنده ، گردن مینهد قابل بررسی و مطالعه است. روشن کردن گوشههایی از این فرمانبری، ما را به تحلیل مبنای اقتدار میکشاند.
قدرت قاعدتاٌ بر دوگونه عامل استوار است :
۱ . اجبار
۲ . اعتقاد
پیش از بررسی این دو عامل ، خوب است گفته شود که این طبقهبندی ، یک جانبه و خودسرانه است. چراکه در عمل ، می توان اعتقاد را نیز به عنوان عامل اجبار بکار برد. عامل اجبار به تنهایی عمل نکرده و در بیشتر مواقع همراه و همدوش با عامل اعتقاد بکار گرفته می شود. [۱۵]
۱ . قدرت و اجبار
اجبار یعنی هرگونه عامل بیرونی ، که از خارج برفرد فشار میآورد تا از طبقه فرمانروا اطاعت کند. این اجبار غالباٌ جنبه مادی دارد. وجود پلیس ، ارتش ، دادگاه و مجازات از یک سو و فشار آداب و رسوم و عرف و سنت یا نیروی تبلیغات از سوی دیگر از مظاهر آن به شمار میروند.
اشکال گوناگون اجبار به قرار زیرند :
الف ) فشار اجتماعی ( شامل عوامل عقلانی و عوامل غیرعقلانی )
ب ) الزام مادی ( شامل اجبارفیزیکی ، اجبار از راه جاذبه شخصی ، اجبار اقتصادی )
ج ) تبلیغات ( یا الزام از راه اقناع )
۲ . قدرت و اعتقاد
یکی دیگر از عوامل و سرچشمههای اطاعت شهروندان از قدرت مسلط ، اعتقاد به نقش قدرت یا به دارندگان آن است. شهروندی که درستی ، صحت ، حقانیت و خدمتگذاری اربابان قدرت را باور داشته باشد طبعا، به دستاوردها مقررات و موازین وضع شده از سوی آنان و راه و روش های کارکرد هیات حاکم ، کم و بیش گردن میگذارد.[۱۶]
در ادامه به اختصار مساله را در چهارچوب قدرت و اعتقاد بررسی می کنیم .
الف ) نظریه حاکمیت ، زیربنای اعتقاد به قدرت
از میان نظریات گوناگون و متعدد مربوط به حاکمیت ، دو دسته اصلی از باورهای مربوط به ریشه حاکمیتی را که یکی دکترین الهی ( تئوکراتیک ) و دیگری نظام اعتقادی مردم سالار ( دموکراتیک ) باشد ، مورد بررسی قرار میدهیم.
حاکمیت قدرت برتر عالی فرماندهی در درون جامعه و قدرت استقلال و نفی وابستگی در بیرون آن است و تعلق به بالاترین مرجع اقتدار دارد. این مرجع یا ناشی از نیروی ماوراءالطبیعه است که از سوی بالاترین مراجع حاکمیت ، طبق موازین و احکام شرع به مسئولان و مراتب پائین تر انتقال مییابد ، یا برآمده و برکشیده از درون قشرهای مردم است که با حرکتی از پائین به سوی بالا ، از قاعده هرم اجتماعی آغاز میگردد و تا راس آن هرم صعود می کند.
در نخستین دید حاکمیت جنبه نزولی دارد و در دید دوم جنبه صعودی. کلیت جامعه به هرکدام از این دو دکترین است که میتواند برپائی ، ایستائی و دوام قدرت را تضمین کند.
ب ) نظریات حاکمیت الهی [۱۷]
کهن ترین اعتقاد درباب سرچشمه قدرت ، منشا ماوراءالطبیعه دارد. بوسوئه در سیاست برآمده از کتاب مقدس ، از آن به دفاع برخاسته است. بر اساس این ماخذ ، قدرت فرمانروایان ، منبعث از خالق و آفریننده جهان هستی است و اراده ذات پروردگار در سپردن کار فرمانروائی و سرچشمه قدرت به فرد یا به گروه یا طبقه ویژهای دخالت دارد. این همان نظریهای است که در چهارچوب حقوق الهی ، به عنوان حاکمیت تئوکراتیک مشهور شده است.
حاکمیت تئوکراتیک در طول تاریخ ، سه شکل متفاوت به خود گرفته است که ذکر می شود .
– شکل انسان ـ خدایی
در این برداشت ، فرمانروا ، ادعای ماهیتی الهی دارد. لباس انسانی پوشیده و بر پهنه زمین نزول کرده است تا سرنوشت خلایق و حیات و ممات آنها را در ید قدرت خود گیرد و آنان را طبق میل و دلخواه خود هدایت کند. این گونه فرمانروایان از سوی خداوند نیامدهاند، بلکه خود خداگونه تجسد یافته و مادیت پذیرفتهاند و مستقیماٌ سررشته فرمانروایی و قدرت را به دست میگیرد.
– شکل رسالت
انبیاء از سوی خداند ماموریت دارند که قواعد و نظامات الهی را به افراد بشر منتقل کنند و گمراهان و مشرکان و کافران را به راه حق و راستی و صلاح و سعادت دنیایی و عقبایی راهنمایی نمایند. کلیه فرستادگان خدا و پیامبران مرسل با قواعد و قوانینی که برای بشر به ارمغان آوردهاند ، در این گروه جای می گیرند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
– مشیت الهی
از حدود قرون وسطی ، این اندیشه بال و پر میگیرد که فرمانروایان به مقضای مشیت ذات واجب الوجود و قضا و قدر در راس کارها قرار میگیرند. پروردگار عالم آنها را مستقیماٌ تعیین نمیکند ، بلکه چون کلیه قدرتها از آن خداست ، سرنوشت انسانها و حکومت بر آنها را در اختیار فرد یا افراد خاصی قرار می دهد. [۱۸]
ب ) دولت ـ کشور تک ساخت :
این عنوان به دولت ـ کشورهایی اطلاق می شود که که دارای یک مرکز واحد عملکرد سیاسی هستند. قدرت سیاسی در کلیت و مجموع اختیارات و وظایف خویش توسط یک شخصیت واحد حقوقی که همانا دولت ـ کشور بسیط است ، اعمال می شود. کلیه افرادی که زیر لوای دولت یکپارچه قرار دارند از یک اقتدار سیاسی تبعیت کرده و قاعدتاٌ یک قانون اساسی در سراسر این قلمرو برآنان حکم میراند. بافت قدرت ، غیرقابل تفکیک و تجزیه ناپذیر است. به نوشته آندره هوریو دولتهای بسیط مجموعهای دولتی هستند و به قسمتهایی بخش نشدهاند که بتوان بدانها جداگانه نام دولت داد.
پس گرایش کلی ، در درجه اول بسوی وحدت و همگونگی است. سیر بسوی تمرکز طلبی و یکپارچه سازی در همان آغاز تولد دولت بچشم میخورد. یعنی ، ابتدا یک مرکز جاذبه قدرت پدید میآید و سپس این مرکز دست به جذب و هضم کلیه مراکز دیگر میزند. ظهور دولت ـ کشورها از بطن نظامهای ملوک الطوایفی مقارن با ازبین رفتن مراکز تصمیمگیری متعدد و قدرتهای جزیی سیاسی پدیدار شده است. دولت کشور ساده یا یکپارچه ، مولود چنین سیر تکاملی است و لذا این شکل دولت از دورانهای گذشته تا زمان حاضر رائج ترین نوع بودهاست.[۱۹]
نتیجه
پس از نهضت های مکرر علویان در شرق ممالک اسلامی ، بویژه ایران ، محیط آماده پذیرش یک قیام کننده علوی و از هم پاشیدگی دولت مغول زمینه مساعد موفقیت صفویان بود. از حکومت تیموریان فقط قسمت کوچکی تحت حکومت میرزا حسین بایقرا در هرات باقی بود و در دیگر بخش های ایران ترکستان و عراق استیلاگران دیگر فرمان می راندند. با توجه به استقبال مردم از دعوت نوربخش و اندیشه ظهور مهدی و فساد اوضاع که اذهان را انباشته بود ، جنبش شاه اسماعیل صفوی ، پس از کوشش های گذشتگانش ، به مثابه حرکت های علویان رخ داد و چنان توفیق بارزی یافت که تمام شرق اسلامی را تکان داد.
این جنبش بیشتر سیاسی بود تا مذهبی و صوفیانه ، ولیکن نمونه جالبی از بهترین روش دست یافتن به قدرت به شیوه ایرانی به شمار می رفت ، که به عنوان یک نمونه بارز ، بیانگر کلیه نهضت های ایرانی علیه اعراب و بیگانگان دیگر است و بروشنی نشان می دهد که داعیه داران ایرانی فقط از طریق تصوف و ولایت می توانستند اذهان مردم را متوجه خود سازند.[۲۰]
واگذاری قدرت به شیعه ، نزدیکی این دو گرایش را در آغاز تشیع عصر صفوی ممکن ساخت ، تا آنجا که در هم آمیخته شدند. این امر بهمراه عامل ملیت همبستگی مناسبی را در داخل در جهت مقابله با دشمنان خارجی پدید آورد.
صفویان با اعلام مذهب شیعه اثنی عشری به عنوان مذهب رسمی حکومت خود ، توان بالقوه برخورد میان مجتهدین یعنی نمایندگان باور نهصد ساله شیعه مبتنی بر حکومت ایده آل مهدی ( عج ) ، و شاهان یعنی نمایندگان باور سنتی حکومت دنیوی پیش از اسلام ایران[۲۱] را افزایش دادند که علت این امر را می توان در موارد زیر دانست :
– صفویان شانس گزینش دیگری را نداشتند ، زیرا تکیه گاه اصلی نظامی آنها طوایف قزلباش ترکمان بودند که عمیقا از باورهای افراطی که از سوی خود رهبران صفوی ترویج شده بود ، ملهم بودند. اعلام نکردن سیاست نوین ، یعنی شیعه اثنی عشری بودن دولت ، می توانست برای دربار یک فاجعه سیاسی باشد.
– شاه اسماعیل اول ، به منظور مشخص ساختن قلمرو خود از سرزمین امپراطوری عثمانی وجلوگیری از بلعیده شدن این سرزمین از سوی امپراطوری مذکور ، آئین تشیع را به عنوان مذهب رسمی دولت قرار داد. [۲۲]
وی برای ترویج این آئین در شهرهای مختلف علاوه بر اجبار[۲۳] ، از جلب قلوب ( مرشد طریقت انتخاب القاب مختلف ، انتساب خود به ائمه معصومین ، تکریم امامان و ارتباط معنوی با ایشان ) نیز بهره می برد[۲۴] که در صفحات آتی موارد ذکر شده بررسی خواهد شد.
بدین ترتیب قوه محرکه سلسله صفوی بیشتر ناشی از برخورد مذاهب بود و جنبه ایرانیت. از لحاظ نژادی وحدت آریائی ایران ، از مدت ها پیش از آن ، در اثر مهاجرت سیل آسای اقوام ترکمن و تورانیان محو شده بود. در میان این عناصر خارجی ، قوام ملت ایران را باید تا حدودی منوط به تشخیص تدریجی شیعه با صبغه ایرانی آن دانست و تا حدی مربوط به فشار مداومی که اقوام خارجی در شرق و غرب وارد می کردند و عکس العملی که اتباع پادشاه ایران از خود نشان می دادند. در قوام ملیت احیای اصول پادشاهی توسط شاه اسماعیل و استظهار این اصول به موازات جریانات مذهبی ، سهم بسزایی داشت.
بخش دوم : سیر گرایش به تشیع قبل از دوران صفوی
در این بخش در ابتدا پس از بیانی مختصر درباره سابقه تشیع در ایران قبل از دوران صفویه ، به بیان عوامل دخیل در گرایش مردم ایران به این مذهب در دوران آغازین عصر صفوی اشاره نموده ، سپس به بررسی مطالب مطرح شده در باره هریک از عوامل ذکر شده اشاره می شود.
فصل اول : تاریخچه پیدایش شیعه
پیغمبر اکرم (ص) به موجب چندین روایت متواترکه سنى و شیعه روایت کرده اند تصریح فرموده که على (ع) در قول و فعل خود ، از خطا و معصیت مصون است هر سخنى که گوید و هر کارى که کند با دعوت دینى مطابقت کامل دارد و داناترین مردم به معارف و شرایع اسلام می باشد.[۲۵]
در غدیر خم که پیغمبر اکرم (ص) در آنجا على (ع ) را به ولایت عامه مردم نصب و معرفى کرده و او را مانند خود متولى قرار داده بود. بدیهى است این چنین امتیازات و فضائل اختصاصى که مورد اتفاق همگان بود و علاقه فراوانی که پیغمبر اکرم به على (ع) داشت طبعاً عده اى از یاران پیغمبر اکرم را که شیفتگان فضیلت وحقیقت بودند بر این وامیداشت که على (ع) را دوست داشته به دورش گرد آیند و از وى پیروى کنند .گذشته از همه اینها نام (شیعه على) و (شیعه اهل بیت) در سخنان پیغمبر اکرم (ص) بسیار دیده می شود.[۲۶]
۱ ) آراء مورخین در پیدایش تشیع
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 02:29:00 ق.ظ ]
|