دانلود پایان نامه بررسی روایات مجعول و اسرائیلیات در آثار … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
«و خداوند دو لوح سنگ مکتوب شده به انگشت خدا را به من داد و بر آنها موافق تمامی سخنانی که خداوند در کوه از میان آتش در روز اجتماع به شما گفته بود نوشته شد و واقع شد بعد از انقضای چهل روز و چهل شب که خداوند این دو لوح سنگ یعنی لوحهای عهد را به من داد و خداوند مرا گفت برخاسته از این جا بزودی فرو شو، زیرا قوم تو که از مصر بیرون آوردی فاسد شده اند و از طریقی که ایشان را امر فرمودم بزودی انحراف ورزیده، بتی ریخته شده برای خود ساختند. و خداوند مرا خطاب کرده گفت این قوم را دیدم و اینک قوم گردنکش هستند. مرا واگذار تا ایشان را هلاک سازم و نام ایشان را از زیر آسمان محو کنم و از تو قومی قویتر و کثیرتر از ایشان به وجود آورم. پس برگشته از کوه فرود آمدم و کوه به آتش میسوخت و دو لوح عهد در دو دست من بود. و نگاه کردم دیدم که به یَهْوِه خدای خود خود گناه ورزیده گوسالهای ریخته شده برای خود ساخته و از طریقی که خداوند به شما امر فرموده بزودی برگشته بودید. پس دو لوح را گرفتم و آنها را از دو دست خود انداخته در نظر شما شکستم.»[۲۹۸]
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ـ روایت قصصالانبیاء نیشابوری
«چون برسید قوم را دید پیش گوساله به عبادت هم بر آن جای ک بودند. موسی ـ علیه السّلام ـ چون آن بدید صلابت در وی کار کرد و آن الواح را از دست رها کرد و الواح بشکست و بیشتر به آسمان شد. ده لوح بود هر یکی نه گز، هرگزی سه باز، و از زیر جد سرخ درو نبشته پندها و احسانها، و در آخرش فضل مصطفی ـ صلی اللّه علیه و سلّم ـ و فضل امتش. قوله تعالی: «و کتبنا له فی الالواح من کلّ شییء وعظه و تفصیلاً لکلّ شییء،» تا آنجا که گفت: «و فی نسختها.» موسی چون آن بدید گفت: «ان هی الّا فتنتک» و قصد هارون کرد و موسی ریشش بگرفت ـ و هارون چون علویان موی داشتی ـ و گفت یا هارون تو در میان ایشان بودی که گوساله پرستیدند و کافر شدند؟ چرا از میان ایشان نشدی و این گروه را که با تو بودند باز جای نبردی، چنانکه تو را گفته بودم.»[۲۹۹]
ـ روایت کشفالاسرار میبدی
«مفسران گفتهاند آنگه که موسی از طور باز آمد خشمناک شد بر قوم خویش به پرستیدن گوساله و از خشم لوحها که در آن تورات نبشته بود بیوکند و با برادر و با سامری سخن درشت گفت، آن گه گوساله را بسوخت و بر روی آب بپراکن. و قصّه چنانکه رفت تا به آخر پس موسی بیامد و خشم وی باز نشست.»[۳۰۰]
موسیِ عاشق امامِ غرب و شرق
بر زمین زد لوحِ توریت و شکست
چون ز عشق افتاد آمد راستش
تا بدانی کانچه عاشق را رواست
گه بود کانیک سخن گستاخ وار
چون همه تن بودش اندر عشق غرق
کرد محکم ریشِ هارون را به دست
حق نه زین کرد و نه زان واخواستش
گر کسی دیگر روا دارد خطاست
از بسی طاعت فزون آید بکار
مصیبتنامه، ص۳۴۲
صنعتینیا در خصوص سرچشمهی داستان نوشته است: «مأخذ آن روایتی است که در تورات (عهد عتیق)، سفر تثنیه، باب نهم، آیهی ۱۰-۱۸ آمده است. این روایت در قصصالانبیاء نشابوری، ص۲۱۷ و کشفالاسرار میبدی ج۱، ص۱۹۱ و ترکالاطناب، ص۶۵۸ نیز نقل شده است!»[۳۰۱]
ـ روایت مجعول «موسی و کرم و سنگ»
حکایت کرد ما را نیک خواهی
از آن چَه آب میجُستم که ناگاه
فرستادم یکی را زیرِ چَهْ سار
همه در دلو کن تا برکشم من
کشیدم چند دلوِ بار از چاه
یکی سنگ سیه دیدم در آن خاک
برافکندم که تا سنگی گرا هست؟
که در راه بیابان بود چاهی
فتاد انگشتری از دست در چاه
که چندانی که بینی زیرِ چَه بار،
بود کانگشتری بر سر، کشم من
فراوان بار جُستم بر سرِ راه
چو گویی، شکلِ او بس روشن و پاک
دو نیمه گشت و کرمی از میان جست
اصل این تمثیل را سورآبادی، در داستان موسی، چنین آورده است که: موسی را علیهالسلام سه کودکِ خُرد بود… در آن میان به دلِ او بگذشت که «آذا (=آیا) که حال ایشان از پسِ مرگِ من چون بوَد؟ جبریل علیه السلام آمد که «یا کلیم اللّه، دل به مصالحِ ایشان مشغول میداری؟ به کنارِ دریا رو و عصا بر دریا زن تا عجایب ببینی.» موسی به کنارِ دریا شد. عصا بر دریا زد. بشکافت. صخرهای از قعرِ دریا پدید آمد. جبریل گفت «عصا بر آن سنگ زن.» بزد. بشکافت. در آن میان کرمکی سرخ پدید آمد برگکی سبز در دهان گرفته. جبریل گفت «آن خدای که چنین کرمکی را بدین ضعیفی در قعرِ چنین دریایی در میان چنین صخره ضایع نگذارد، بدان که دوست زادگان خود را نیز ضایع نگذارد.»[۳۰۲]
عطّار خود به این قصّه بارها در ضمن آثارِ دیگر خویش اشارت دارد.[۳۰۳]
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 02:27:00 ق.ظ ]
|