نتایج به دست آمده از این فرضیه با نتایج مطالعات ابراهیمی و همکاران (۱۳۸۱) ، بخشانی و همکاران(۱۳۸۲) و طباطبایی و همکاران (۱۳۹۲) ،همسو می باشد.
با پیشرفت علوم و به موازات آن، پیچیده تر شدن زندگی فردی و اجتماعی و متعاقباً بالا رفتن میزان استرس افراد، لزوم توجه به مسائل تنش زای روانی و عاطفی انسان ها بیش از پیش احساس می شود )کاپلان و همکاران ، ۲۰۰۳)از سوی دیگر طبق نظر پژوهشگران، بسیاری از این مسائل با آغاز دوران بزرگ سالی نمود پیدا کرده، که ممکن است عامل برخی از بیماری ها و اختلالات روانی باشند.
حمایت اجتماعی را به عنوان یک راهبرد برای مقابله با زندگی استرس زا به وسیله فراخواندن کمک از یکی از شبکه های اجتماعی می توان تعریف کرد ) توتیس،۱۹۹۵). به عبارت دیگر وقتی که سطوح حمایت دریافت شده از دوستان و همکاران افزایش می یابد، سطوح رضایت از زندگی جانبازان افزایش می یابد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تحقیقات و بررسی های وان لیون و همکاران(۲۰۱۰)، حاکی از آن است که داشتن حمایت اجتماعی می تواند در رضایت از زندگی افراد تأثیرگذار باشد. بدیهی است که انسانها در هنگام گرفتاریها به حمایت اطرافیان و دوستان خود نیاز دارند تا احساس امنیت کنند. لذا هرچه حمایت اجتماعی دیگران بیشتر باشد رضایت از زندگیشان نیز بیشتر است. طبق تحقیقاتی، کوکرهام(۲۰۰۶) گزارش داد که سن، جنس، میزان تحصیلات، تأهل، طبقه ی اجتماعی، محیط های اجتماعی و زمینه های اجتماعی همچون حمایت اجتماعی و شبکه روابط اجتماعی بر میزان سلامت عمومی بسیار مؤثر می باشد. کارادیماس (۲۰۰۸) در پژوهشی دریافت افرادی که از حمایت اجتماعی برخوردارند در مقایسه با افرادی که از این موقعیت برخوردار نیستند، سلامت روانی بهتری دارند و در مشکلات روانی سریعتر بهبود می یابند. یافته های تحقیق اوتسی و همکاران (۲۰۰۶) حاکی از آن است که با افزایش توانایی روان شناختی و حمایت اجتماعی، استرس و احساس تنهایی کاهش یافته و سلامت روان و کیفیت زندگی افراد مطلوب می شود.
در این راستا نتایج ابراهیمی و همکاران نشان داد جانبازانی که کمترین میزان افسردگی را داشتند، به طور معنی داری از روش های مؤثر مقابله ای متمرکز بر مسئله به ویژه روش های رو ی آوردن به مذهب، مقابله فعال، برنامه ریزی، جستجوی حمایت اجتماعی و تفسیر مثبت استفاده می کردند. همچنین جانبازانی که بالاترین میزان نشانه های افسردگی را داشتند کمتر از جانبازانی که نشانه های افسردگی کمتری داشتند، از حمایت اجتماعی برخوردار بوده و کشمکش های میان فردی بیشتری را گزارش نمودند. همچنین اشتغال، اعزام داوطلبانه به جبهه ها (شاخصی از اعتقاد و تمرکز کنترل درونی )با نشانه های افسردگی کمتر رابطه داشت.بررسی ها نشا ن دهنده نقش مؤثر حمایت اجتماعی و شیو ه های مقابله ای ویژه در کاهش نشانه های افسردگی، احساس بهتر و تحمل پیامدهای بیماریها و آسیب های جدی است.
بررسی های بخشانی و همکاران نیز نشان داد که بین رویدادهای منفی زندگی و افسردگی، همبستگی مثبت و بین حمایت اجتماعی ادراک شده و افسردگی، همبستگی منفی وجود دارد. مقایسه میانگین رویدادهای استرس زا ی تجربه شده نشان داده که افراد افسرده رویدادها ی منفی بیشتر ی را تجربه می کنند. افزون برآن، میانگین حمایت اجتماعی ادراک شده نیز در افراد افسرده به طور معنی داری پائینتر از افراد غیرافسرده می باشد.
در تبیین این یافته ها ، می توان گفت که رویدادهای منفی زندگی در بروز یا تشدید افسردگی تاثیرگذار می باشند و حمایت اجتماعی در بروز یا تشدید آن نقش تعدیل کننده دارد. همچنین بین استرس ادراک شده ، حمایت ادراک شده و افسردگی رابطه معنی داری وجود دارد .
فرضیه فرعی اول : بین بعد شبکه حمایت اجتماعی با میزان افسردگی رابطه مستقیم وجود دارد.
با توجه به جدول ۵-۴ رابطه بعد شبکه حمایت اجتماعی با افسردگی (۵۳/-۰)، منفی و در سطح (۰۱/۰) معنی دار می باشد. با توجه به این یافته، فرضیه فوق مورد تأئید قرار می گیرد. این یافته نشان می دهد که هر چه قدر فرد شبکه اجتماعی بیشتری داشته باشد، مقدار افسردگی او کمتر خواهد بود و برعکس هرچه قدر جانبازان شبکه اجتماعی کمتری داشته باشند، میزان افسردگی آنان بیشتر خواهد بود.
نتایج به دست آمده با پژوهش زاهدی و همکاران (۱۳۹۳) ، چناری و همکاران (۱۳۹۲) کلاریس و همکاران(۱۳۸۵) همسو می باشد.
حمایت شبکه اجتماعی این نکته را در بر می گیرد که تا چه اندازه فرد ، در آن به طور رسمی یا غیر رسمی عضویت دارد تا در هنگام نیاز فرد را مساعدت و یاری کند. حمایت اجتماعی و میزان آن تابع روابط اجتماعی است. بستری که این روابط را برای فرد فراهم می کند جامعه است. جامعه زمینه ساز و بستر شکل گیری روابطی است که فرد می تواند داشته باشد.یکی از طریق روابط اجتماعی با دیگران و دیگری از طریق عضویت اجتماعی در اجتماعات، که این دو نحوه ارتباط با جامعه و دامنه روابط اجتماعی فرد را برای به دست آوردن حمایت اجتماعی تایید می کند. کاهش این دامنه، کاهش میزان حمایت اجتماعی را به دنبال دارد.
در این راستا ، نتایج زاهدی و همکاران نشان داد که خانواده مهمترین منبع کسب حمایت اجتماعی از نظر همسران جانبازان محسوب می شود.یافته های حاصل از این تحقیق نشان داد که هرچه همسران جانبازان از حمایت اجتماعی بالاتری برخوردار باشند، متناسب با آن از سلامت اجتماعی بالاتری خواهند بود.
بررسی های نشان داده توسط چناری و همکاران نشان داد که حمایت دوستان بالاترین همبستگی و حمایت افراد مهم ، کمترین همبستگی را با رفتارهای ارتقا دهنده نشان می دهد و بطور کلی بین حمایت اجتماعی به ویژه حمایت دوستان با رفتارهای ارتقا دهنده سلامت ارتباط وجود دارد.
همچنین کلاریس و همکاران به این نتیجه رسیدند که منابع حمایت اجتماعی که افراد از خانواده، دوستان و همکاران خود دریافت می کنند، اهمیت شان را به عنوان یک فرد مفید تغییر می دهد.
در تبیین این فرضیه می توان گفت که افرادی که حمایت اجتماعی از طریق خانواده، دوستان، افراد مهم و همکاران دریافت می کنند، از میران افسردگی کمتری رنج می برند.بنابراین ضرورت دارد که مداخلاتی از نوع حمایت اجتماعی از جمله حمایت عاطفی، جهت بهبود سلامت اجتماعی آنان صورت گیرد.
فرضیه فرعی دوم: بین بعد میزان رضایت مندی حمایت اجتماعی با میزان افسردگی رابطه مستقیم وجود دارد.
با مراجعه به جدول ۵-۴، در می یابیم که رابطه بعد رضایت مندی حمایت اجتماعی با افسردگی (۵۵/۰-)، منفی و در سطح (۰۱/۰) معنی دار می باشد. با توجه به این یافته، فرضیه فوق مورد تأئید قرار می گیرد. این یافته نشان می دهد که هر چه قدر فرد رضایت مندی حمایت اجتماعی بیشتری داشته باشد، مقدار افسردگی او کمتر خواهد بود و برعکس هرچه قدر جانبازا ن رضایت مندی حمایت اجتماعی کمتری داشته باشند، میزان افسردگی آنان بیشتر خواهد بود.
نتایج این پژوهش با پژوهش ویلکاس (۱۹۸۱) و علی پور و همکاران (۱۳۸۸) همسو است.
رضایتمندی و خشنودی نتیجه ادراکی است که انسان بر مبنای ارزیابی مثبت محیطی و تجربه فردی نسبت به جامعه خود بدست می آورد، بعبارت دیگر رضایت مندی پیامد احساسات و نگرشهای مثبت نسبت به موقعیت خود در جامعه است به طوری که این حالت مثبت به سلامت فیزیکی ، ارگانیکی و بهداشت روانی منجر شود.رضایت مندی اگر به شکل صحیحی ایجاد شده باشد می تواند به مرتبه بالاتری بنام تعهد اجتماعی ، که یک نگرش مستمرو وفادارانه نسبت به جامعه است منجر شود. انسان خشنود می تواند در عین حالی که رضایت مند است با عوامل نا خوشایند و فشارهای محیطی به سازگاری مثبت بپردازد.بنابراین خشنودی میتواند سازگاری را بدنبال داشته باشد ولیکن سازگاری لزوما به خشنودی نمی انجامد.
در بررسی پژوهش ویلکاس (۱۹۸۱) محقق به این نتیجه رسید که حمایت اجتماعی نقشی میانجی برای دو معیار اندازه گیری وقایع زندگی و پریشانی روانشناختی در رابطه وقایع زندگی و پریشانی روانی دارد. و همچنین در مطالعه ی علی پور و همکاران (۱۳۸۸) نتایج نشان داد که تمامی انواع حمایت های اجتماعی ( مادی، عاطفی، کارکردی و ساختاری ) با اضطراب و افسردگی رابطه معکوس و معناداری داشتند.همچنین یافته ها بیان می کنند که حمایت های مادی و ساختاری پیش بینی کننده های معنا داری برای افراد دارای اضطراب و حمایت های مادی پیش بینی کننده معناداری برای افراد افسرده است. نتایج نشان می دهد عوامل اجتماعی نقش مهم تعیین کننده در اختلالات روانی افراد دارد.
فرضیه فرعی سوم: بین مقابله مسأله مدار با میزان افسردگی رابطه مستقیم وجود دارد.
با توجه به جدول ۴- ۵ رابطه شیوه مقابله مسأله مدار با افسردگی (۴۴/۰-)، منفی و در سطح (۰۱/۰) معنی دار می باشد. با توجه به این یافته، فرضیه فوق مورد تأئید قرار می گیرد.
نتایج به دست آمده با پارسا منش و همکاران(۱۳۹۰) و اکوچکیان و همکاران (۱۳۸۷) و هالاماندرس و همکاران (۱۹۹۹) همسو می باشد .
راهبرد مسئله مدار مستلزم حصول اطلاعات درباره موقعیت تنش زا و پیامدها ی احتمالی آن است . افرادی که ازاین راهبرد استفاده می کنند، تلاش می کنند تا فعالیت های خود را با توجه به اهمیت آن اولویت بندی کنند و با مدیریت زمان به انجام به موقع فعالیت ها مبادرت می ورزند.
بررسی های پارسا منش و همکاران نشان داد که وقایع استرس زا انسان را از نظر هیجانی، شناختی و فیزیولوژیکی تحت تأثیر قرار می دهد، لذا برای سازگاری و تطابق با محیط، بشر نیازمند آگاهی و مجهز شدن به مهارت هایی است که او را در مقابله با استرس یاری کند، زیرا اگر استرس خارج از سطح تحمل شخص باشد، سلامتی او را به مخاطره می اندازد.
به یک سلسله پاسخ های پیچیده و متفاوت اشاره داردکه توسط بدن برای رویارویی با هر شرایطی ایجاد «پاسخ استرس » اصطلاح می شود. پاسخ استرس همیشه تا حدی فعال است تا ما را قادر سازد که بتوانیم با تغییرات روزمره محیط برخورد کنیم. وقتی که یک چالش یا یک تهدید جدید و یا غیرمعمول به وجود می آید، پاسخ استرس این اطمینان را به وجود می آورد که بدن همیشه در حالت آمادگی برای برخورد با آن ها قرار دارد. اما برای بدن به صرفه نخواهد بود که برای برخورد با تمام وقایع، از یک پاسخ استرس ثابت استفاده نماید؛ بنابراین فعال شدن پاسخ استرس در سطوح و درجات مختلف، ما را قادر خواهد ساخت که به بهترین شیوه عمل نماییم.
مطالعات اکوچکیان و همکاران بیانگر این بود که هرچه حمایت اجتماعی بیشتر باشد استفاده از روش های موثر مقابله با استرس افزایش و استفاده از روش های غیر موثر کاهش می یابد.همچنین تحقیقات هالاماندرس نشان داد که روش های مقابله ای مسئله مدار به صورت مثبت با انگیزه موفقیت رابطه دارد. ارتباطات متعدد بین شخصیت و روش های مختلف مقابله با استرس امتحانات در تحقیق گزارش شده است.
در تبیین این فرضیه می توان گفت که هر چه قدر فرد از شیوه مقابله ای مسأله مدار بیشتری استفاده کند، مقدار افسردگی او کمتر خواهد بود و برعکس هرچه قدر جانبازان از شیوه مقابله ای مسأله مدار کمتری استفاده کنند، میزان افسردگی آنان بیشتر خواهد بود.
فرضیه فرعی چهارم: بین مقابله هیجان مدار با میزان افسردگی رابطه مستقیم وجود دارد.
با توجه به جدول ۴- ۵ رابطه شیوه مقابله هیجان مدار با افسردگی(۰/۴۶)، مثبت و در سطح (۰۱/۰) معنی دار می باشد. با توجه به این یافته، فرضیه فوق مورد تأئید قرار می گیرد.
نتایج به دست آمده با پژوهش رادی و همکاران (۱۳۹۲) و بومباردیر و همکاران (۱۹۹۰) هم سو می باشد.
راهبرد هیجان مدار مستلزم یافتن روش هایی برای کنترل هیجان ها و تلا ش برای امیدوار بودن به هنگام مواجهه با موقعیت های تنش زاست . افرادی که از این راهبرد استفاده می کنند، ضمن اینکه بر هیجانات خود کنترل دارند، ممکن است احساساتی چون خشم یا ناامید ی را نشان دهند.
پژوهش رادی و همکاران نشان داده که خوش‌بینی اسلامی، افسردگی و سبک‌های مقابله دارای رابطه معنادار بوده و خوش‌بینی اسلامی‌ و سبک‌های مقابله شاخص خوبی برای پیش‌بینی افسردگی هستند. همچنین افراد دارای خوش‌بینی اسلامی، کمتر دچار افسردگی می‌شوند و در برخورد با رویدادهای تنش‌زا از مقابله‌های مؤثر استفاده می‌کنند و همچنین مطالعات بومباردیر و همکاران بیان کرد که مقابله هیجان مدار به صورت مستقیم با سازگاری ضعیف روانی و افسردگی پس از کنترل رتبه دهی شدت علائم توسط پزشک رابطه مثبت دارد.
در تبیین این فرضیه می توان گفت که هر چه قدر فرد از شیوه مقابله ای هیجان مدار بیشتری استفاده کند، مقدار افسردگی او بیشتر خواهد بود و برعکس هرچه قدر جانبازان از شیوه مقابله ای هیجان مدار کمتری استفاده کنند، میزان افسردگی آنان کمتر خواهد بود.
فرضیه فرعی پنجم: بین مقابله اجتنابی مدار با میزان افسردگی رابطه مستقیم وجود دارد.
با توجه به جدول ۴- ۵ رابطه شیوه مقابله اجتنابی با افسردگی (۳۲/۰-)، مثبت و در سطح (۰۱/۰) معنی دار می باشد. با توجه به این یافته، فرضیه فوق مورد تأئید قرار می گیرد..
نتایج به دست آمده با پژوهش شعبان زاده و همکاران (۱۳۹۲) و افلاکسیر و همکاران ( ۲۰۱۰ ) همسو است.
راهبرد اجتناب مدار مستلزم انکار یا کوچک شمردن موقعیت های تنش زاست . افرادی که از این روش استفاده می کنند، هشیارانه تفکرات تنش زا را واپس رانی کرده و تفکرات دیگری را جایگزین آن می کنند.
در این راستا ، یافته­های شعبان زاده و همکاران ، بیانگر رابطه معنادار میان سبک­های مقابله با استرس و حمایت اجتماعی با کیفیت زندگی بود. نتایج همچنین نشان داد که متغیرهای سبک مقابله هیجان­مدار، حمایت خانواده و سبک مقابله اجتنابی قادر به پیش ­بینی واریانس کیفیت زندگی می باشد.
همچنین بین حمایت اجتماعی و روش های مقابله با استرس (حمایت اجتماعی-عاطفی)ارتباط مستقیم و با روش های مقابله با استرس (پذیرش و تفکر آرزومندانه )ارتباط معکوس و معنی دار وجود دارد.هرچه حمایت اجتماعی بیشتر باشد استفاده از روش های موثر مقابله با استرس افزایش و استفاده از روش های غیر موثر کاهش می یابد.
همچنین پژوهش افلاکسیر و همکاران با عنوان نقش حمایت اجتماعی و راهکارهای مقابله ای بر سلامت روان گروهی از جانبازان ناتوان بود و به این نتیجه رسیدند که حمایت اجتماعی ، نقش مهمی در سلامت روان جانبازان ناتوان جسمی و نوع پیشرفته آن دارد.همچنین ناتوانی جسمی سلامت روان جانبازان را پیش بینی می کند اما نوع پیشرفته آن نقش مهمی در سلامت روان جانبازان ندارد.یافته ها نشان داد جانبازانی که از روش های مقابله ای استفاده می کنند وضعیت سلامت روانی بهتری دارند .
در تبیین این فرضیه می توان گفت که هر چه قدر فرد از شیوه مقابله ای اجتنابی کمتری استفاده کند، مقدار افسردگی او بیشتر خواهد بود و برعکس هرچه قدر جانبازان از شیوه مقابله ای اجتنابی بیشتری استفاده کنند، میزان افسردگی آنان کمتر خواهد بود.
۳-۵ محدودیت های تحقیق
به علت مشکلات اجرایی امکان انتخاب حجم نمونه بیشتری در این پژوهش نبود.
به علت مشکلاتی که محقق در اجرای آزمون مواجه شد،جانبازان زن به تعداد محدود بودند.
به علت نبود مراکز تخصصی ، به اجبار کلیه جانبازان بدون در نظر گرفتن درجه جانبازی، نوع مجروحیت و … مورد پژوهش قرار گرفتند .
منحصر بودن نمونه پژوهش به معلمان ابتدایی امکان تعمیم­دهی به سایر معلمان را با محدودیت همراه می­سازد.
عدم ایجاد فرهنگ­سازی و بستر سازی و ایجاد یک نظام ارزشی برای فعالیت­های تحقیقی در نزد جانبازان که موجب شده است افراد با بی­حوصلگی و اطلاعات ناکافی در اجرای آن پروژه وادار به همکاری ناخواسته شوند.
علاوه بر محدویت های فوق عواملی مانند سبک زندگی ، درآمد ، جنسیت و … به عنوان متغیرهای مزاحم می توانند بر نتایج تحقیق تاثیر بگذارند که در این تحقیق تلاش شد از طریق کنترل های تحقیقی مانند انتخاب تصادفی نقش متغیرهای مزاحم کمتر شود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...