از تجارب روان شناختی نتیجه ی مفهومی تحت عنوان در آمیختگی شناختی[۳۱] است. در آمیختگی شناختی به این معناست که افکار مربوط به رویدادها، پیوند محکمی را با وقوع رویداد واقعی دارند. فکر کردن در مورد موقعیتی همان واکنش هیجانی را به دنبال دارد که در موقعیت واقعی اتفاق می افتد و این تصور که افکار حقیقت دارند، منجر به بروز رفتارهای خاصی در فرد می شود. بنابراین، پردازش های کلامی(مثل ” دردم مانع از بیرون رفتم می شود”)، تاثیر فوق العاده مهمی بر رفتار(مثل “ماندن در خانه برای اجتناب از درد”) می گذارد. ناتوانی برای عمل موثر و مطابق با ارزشمندی های زندگی در حضور افکار، هیجانات یا نشانه های بدنی ناخوشایند، عدم انعطاف پذیری روان شناختی[۳۲] نامیده می شود. در درمان ACT، فواید مشاهده ی تجارب روان شناختی به دور از هر گونه قضاوتی، این امکان را برای فرد فراهم می سازد تا به گونه ی موثری مطابق با اهداف و ارزشمندی هایش عمل کند. مخصوصا، یکی از اهداف این درمان این است که توانایی بیمار را برای درک این موضوع که تجارب روان شناختی و رویدادهای بیرونی، دو موضوع جدا از یکدیگر هستند، افزایش می دهد. از این طریق بیماران می توانند برای دستیابی به اهدافشان حتی با وجود تجارب آزارنده، همه ی گزینه های مربوط به حفظ یا تغییر رفتارشان را مدنظر قرار دهند(انعطاف پذیری روان شناختی)(ویکسل و همکاران، ۲۰۰۸). دردرمان ACT دستیابی به انعطاف پذیری روان شناختی، مستلزم ۶ فرایند درمانی مرتبط می باشد که عبارتند از : پذیرش، گسستگی شناختی[۳۳]، تماس با لحظه ی اکنون، خود به عنوان بافت [۳۴]، ارزش ها و عمل متعهدانه (مک کرکن و همکاران، ۲۰۱۱) و مولفه هایی که در کار با کودکان بیشترین کاربرد را دارند عبارتند از: ارزش گذاری، پذیرش، گسستگی والگوهای عمل متعهدانه. در کار با کودکان، از مولفه های” تماس با لحظه ی اکنون “و” خود به عنوان بافت” که جزو بخش محوری درمان ACT می باشند، کمتر استفاده می شود. این تغییر به این دلیل است که کودکان به لحاظ سنی، آمادگی مواجهه با مفاهیم یا مسائل انتزاعی را ندارند (هیز و همکاران، ۲۰۰۴).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مطالعات مختلفی، تاثیر درمان ACT را بر درد های مزمن نشان داده اند(ویکسل و همکاران، ۲۰۱۰). اما این مطالعات غالبا بر اساس پروتکل این درمان در جمعیت بزرگسالان مبتلا به درد مزمن صورت گرفته است. به عنوان مثال ویکسل و همکاران، در یک مطالعه ی کنترل شده، تاثیر پروتکل درمانی ۱۰ جلسه ای درمان ACT را با درمان های رایج(TAU)[35] در رابطه با اختلالات مرتبط با ناراحتی های استخوان، مورد مقایسه قرار دادند. نتایج این مطالعه نشان داد که درمانACT نسبت به TAU، تاثیرات سودمندتری را بر ناتوانی، رضایت از زندگی، ترس از حرکت و افسردگی بر جای گذاشت. هم چنین نتایج برخی مطالعات نشان می دهد که مداخله ی ACT نسبتا کوتاه در فواصل زمانی ۳ تا ۸ هفته، می تواند تاثیرات برجسته ای بر عملکرد اجتماعی، جسمانی و عاطفی افراد مبتلا به درد مزمن بر جای گذارد(مک کرکن و همکاران، ۲۰۱۱). به طور خلاصه، درمان ACT از طریق افزایش انعطاف پذیری روان شناختی، میزان عملکرد و کیفیت زندگی فرد را ارتقا می بخشد(ویکسل و همکاران، ۲۰۱۰).
همان طور که اشاره شد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در جمعیت بزرگسالان مبتلا به درد مزمن، بر اساس پروتکل مربوطه، نتایج موفقیت آمیزی را به دنبال داشته است اما با توجه به این که مطالعه ی کنترل شده ی کمی در جمعیت کودکان مبتلا به درد مزمن (ویکسل و همکاران، ۲۰۱۱) مخصوصا در رابطه با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) (ویکسل و همکاران، ۲۰۰۷) صورت گرفته است، برنامه ی منسجم و مشخصی در رابطه با درمان ACT در این جمعیت ها دیده نمی شود. این امر از طریق بررسی پروتکل های درمانی انجمن علوم رفتاری بافتاری[۳۶] (ACBS)و ارتباطات رایانامه ای با دکتر هیز[۳۷]، مورل [۳۸]و ویلسون [۳۹]در اردیبهشت ۱۳۹۱و هم چنین بررسی پایان نامه ومقاله های دکتر ویکسل و ارتباط رایانامه ای با او در همان تاریخ ذکر شده، بیشتر آشکار گردید. از طرف دیگر، بررسی تاثیر درمان ACT در نمونه ی کودکان مبتلا به درد مزمن، نیازمند داشتن یک برنامه ی مشخص برای این جمعیت ها می باشد. به این خاطرطراحی یک الگوی درمانی مبتنی بر ACT که جمعیت کودکان مبتلا به درد مزمن را مدنظر قرار می دهد، الویتی اساسی است، امری که در ارتباط رایانامه ای یاد شده در بالا، اعضای انجمن علوم رفتاری بافتاری بدان اذعان داشته اند. از سوی دیگر باید اشاره کرد که هر طراحی از الگوهای درمانی می باید به شواهد بالینی مجهز باشندو بدین خاطر گام دوم این پژوهش، وارسی بالینی درمان مبتنی بر پذیرش وتعهد در مورد کودکان مبتلا به درد مزمن را مورد توجه قرار داده است. بنابراین، مساله اساسی تحقیق حاضر این است که” ویژگی ها، محتوا و گام های برنامه ی درمانی مبتنی بر ACT برای کودکان مبتلا به درد مزمن، در انطباق با برنامه ی درمانی بزرگسالان، چگونه است ؟”. سپس باید یاد آور شویم که” آیا به کارگیری درمان مبتنی بر ACT برای کودکان ۷-۱۲ ساله مبتلا به درد مزمن می تواند، انعطاف پذیری، عملکرد و کیفیت زندگی آنها را بهبود بخشد ؟”
۱-۳ اهمیت و ضرورت پژوهش
درد مزمن، یک مشکل توان کاهی است که بر هر دو سطح فردی و اجتماعی تاثیر گذار است. درد مزمن می تواند زندگی فرد را شدیدا مختل کند و هزینه ی زیادی را صرف درمان کند(ولز و همکاران، ۲۰۰۷). درد مزمن کودکان ممکن است حضور در مدرسه، فعالیت های جسمانی و اجتماعی و هم چنین مسئولیت خانواده را به گونه ی معناداری تحت تاثیر قرار دهد (پالرمو، ۲۰۰۹). میزان بالایی از هم ابتلایی با اضطراب و افسردگی در این جمعیت ها دیده می شود (آلن و همکاران، ۲۰۱۲). کودکان و نوجوانانی که مبتلا به درد مزمن هستند، نمی توانند فعالیت های مربوط به سطح رشدشان را انجام دهند. ناتوانی در انجام فعالیت های مربوط به مدرسه و کناره گیری از فعالیت های اجتماعی ممکن است احساس توانمندی و کفایت را در کودک کاهش دهد. در میان فعالیت های کودکان، فعالیت ها و تکالیف مربوط به مدرسه، مهمترین چیزی است که به شیوه های مختلف تحت تاثیر قرار می گیرد. این کودکان نسبت به هم کلاسی هایشان به دفعات بیشتری از مدرسه غیبت می کنند و درد مزمن ممکن است از طریق محرومیت خواب، تعاملات منفی خانواده در رابطه با نشانه های درد و درمانش، بی توجهی به کلاس درس، افزایش استعداد ابتلا به نشانه های افسردگی و دشواری های مربوط به انجام تکالیف کلاس درس، فعالیت های مربوط به مدرسه را تحت تاثیر قرار دهد. غیبت از مدرسه بیش از هر موضوع دیگری، عملکرد مربوط به مدرسه را تحت تاثیر قرار می دهد (گوردزینسکی[۴۰] و همکاران، ۲۰۱۱). به دلیل اینکه بیماران مبتلا به درد مزمن مشکلاتی در انجام فعالیت های روزمره و دنبال کردن اهدافشان دارند، ناکامی ها و مشغولیت ذهنی زیادی با درد را گزارش می کنند. در نتیجه این بیماران به دنبال راه حل هایی برای حل مشکل درد و پیامدهای منفی اش هستند. برجسته ترین این راه حل ها، استفاده از روش های دارویی و اجتناب از فعالیت های دردناک است. در بیماران مبتلا به درد مزمن، اغلب این فعالیت های اجتنابی موفقیت آمیز نیست. در برخی از بیماران، شکست این روش ها منجر به جایگزینی روش های متفاوت نمی شود بلکه تکرار چنین روش های ناموفقی را به دنبال دارد. تلاش در جهت حل مشکل حل نشدنی درد مزمن، غالبا منجر به افزایش پریشانی، ناتوانی و اشتغال ذهنی با درد می شود (ویان و همکاران، ۲۰۰۴).
به طور کلی، سردرد بیشترین میزان شیوع را در کودکان مبتلا به درد مزمن دارد و متوسط میزان شیوع آن ۲۳ درصد گزارش شده است. درد های دیگر( مثل دردهای شکمی، کمردرد، دردهای ماهیچه ای استخوانی و دردهای دیگر)، نسبت به سردرد، میزان شیوع کمتری را نشان می دهند ومیزان های شیوع آنها در مطالعات مختلف متفاوت هستند، روی هم رفته میزان شیوع این دردها در کودکان و نوجوانان، با توجه به میانگین ۱۱ تا ۳۸ درصد، بالا می باشد. این میزان شیوع نگران کننده است و موضوع نگران کننده تر این است که چندین دهه است که میزان شیوع این دردها در کودکان افزایش یافته است (کینگ [۴۱]و همکاران، ۲۰۱۱).
چندین مطالعه ی مروری، شواهدی از تاثیر درمان های روان شناختی را بر شدت درد کودکان و نوجوانان مبتلا به درد های شکمی و سردرد ارائه کرده اند. به عنوان مثال تراتمن و همکاران (۲۰۰۲) گزارش کرده اند که کودکانی که درمان های روان شناختی دریافت کرده بودند در مقایسه با آنهایی که تحت درمان قرار نگرفته بودند، کاهش معناداری را درشدت درد گزارش کردند(۷۰ درصد درمقابل ۳۰ درصد)(پالرمو، ۲۰۰۹). برخی از مبتلایان به درد مزمن، از طریق سرکوبی یا اجتناب، در جهت کنترل کردن تجارب منفی مرتبط با دردشان، گام بر می دارند. اما چنین اقداماتی منجر به بدتر شدن عملکردشان می شود. به عنوان مثال، تلاش برای سرکوبی افکار، ممکن است دقیقا منجر به افزایش فراوانی و شدت آنها شود و تلاش در جهت عدم تجربه هیجانات منفی ممکن است در افزایش تاثیرات آنها نقش داشته باشد(چو[۴۲] و همکاران، ۲۰۱۰). مطالعات زیادی فواید رویکرد مبتنی بر پذیرش را در درمان بیماران مبتلا به درد مزمن نشان داده اند. پذیرش درد با اجتناب، اضطراب، افسردگی، ناتوانی و شدت درد کمتر همراه است (ویکسل و همکاران، ۲۰۰۸). هم چنین، پذیرش درد، با پریشانی و درد کمتر و بهزیستی روان شناختی بالاتر، همراه است. نتایج مداخلات بالینی مبتنی بر پذیرش، ارتقاء عملکرد جسمانی، عاطفی، روانی – اجتماعی و هم چنین کاهش مراجعه به مراکز درمانی را نشان می دهند (مک کرکن و همکاران، ۲۰۱۰).
مک کرکن و ولز(۲۰۰۸)، تاثیرات ۳ تا ۴ هفته درمان ACT مرتبط با درد مزمن بزرگسالان را گزارش کردند. در مطالعه ی آنها، به دنبال درمان و ۳ ماه بعد از پیگیری درمان، بهبود معناداری در درد، اضطراب مرتبط با درد، ناتوانی، وضعیت شغلی و عملکرد جسمانی در آزمودنی ها دیده شد. در آن مطالعه، تغییر در پذیرش درد با تغییرات درد، افسردگی، اضطراب مرتبط با درد، ناتوانی جسمانی و روانی اجتماعی و هم چنین عملکرد جسمانی، در فاصله ی زمانی پیش و پس از درمان، همراه بود و تغییر عمل مبتنی بر ارزشمندی ها، با تغییر درد، افسردگی و ناتوانی جسمانی و روانی اجتماعی در فاصله ی زمانی پس از درمان تا دوره ی پیگیری، ارتبا ط معناداری را نشان داد (مک کرکن و همکاران، ۲۰۱۱). مطالعات اخیر، فاکتورهای والدینی مرتبط با درد مزمن کودکان را، تقویت رفتار بیمارگون، فاجعه سازی، نگرانی، باورهای مرتبط با درد و واکنش های حمایت گر و خفیف سازنده، شناسایی کرده اند( مک کرکن و همکاران، ۲۰۱۱). در درمانACT کودکان، والدین، به شیوه ی معناداری در درمان مشارکت می کنند و این یکی از شیوه های سودمند برای افزایش عملکرد کودکان به شمار می آید، به همین دلایل، شاید تاثیر درمانACT بر افزایش عملکرد کودکان، خیلی تعجب برانگیز نباشد(پالرمو، ۲۰۰۹).
شواهد تجربی محدودی در رابطه با تاثیردرمان های روان شناختی، مخصوصا درمان ACT بر دردهای مزمن کودکان دیده می شود(ویکسل و همکاران، ۲۰۰۷). هم چنین، در دهه ی اخیر، مطالعات توصیفی مربوط به وضعیت کارکردی کودکان مبتلا به درد مزمن، روند رو به افزایشی را نشان می دهد، اما، خلاء هایی در رابطه با مطالعات بالینی متمرکز بر کارکرد کودکان مبتلا به درد مزمن، مخصوصا در رابطه با دردهایی غیر از سردرد، وجود دارد (پالرمو، ۲۰۰۹).
بنابراین با توجه به مطالب گفته شده می توان گفت از یک زاویه، با توجه به شیوع نسبتا بالای دردهای مزمن در کودکان و تاثیرات مخرب آن بر زندگی این افراد، مخصوصا در رابطه با عملکرد و فعالیت های مدرسه، و از زاویه ی دیگر با توجه به پژوهش های مداخلاتی محدود در این زمینه، مخصوصا در رابطه با درمان ACT ، در گام نخست نیازمند ساخت و تهیه و تکمیل برنامه ی CHACT [۴۳] هستیم. این برنامه در حال حاضر به شکل یک گرته اولیه در دنیا شکل گرفته و تا تکمیل آن گامهای دیگری باقی مانده است. تنظیم چنین برنامه ای با توجه به برنامه بزرگسالان و گرته اولیه برنامه کودکان نیازمند طراحی نو است؛ چه که هم خانواده را و هم کودک را در بر میگیرد. پس در گام اول و قبل از یک وارسی تجربی بالینی نیاز به طراحی الگوی درمانی برای کودکان وجود دارد. اما چنین امری کامل نخواهد بود مگر اینکه در یک وارسی بالینی مورد آزمون قرار گیرد. بنابراین با طراحی چنین پروتکلی و کارآزمایی بالینی آن، از یک طرف امکان بررسی تجربی- بالینی آن فراهم می شود و از سوی دیگر می توان چنین درمانی را با سایر درمان های دیگر مورد مقایسه قرار داد. بدین ترتیب یک بدنه درمانی نو شکل میگیرد و امکان مقایسه نتایج بدست آمده با نتایج دیگر الگوها و روش های مداخله ای درد مزمن در گستره کودکی فراهم میگردد. از سوی دیگر، وجود یک برنامه بالینی در گستره درد های کودکی و وارسی بالینی آن می تواند در عین ترسیم زمینه مطالعات آینده، گرته اولیه به کار گیری بالینی آن را در کلینیکها و بیمارستانهای کودکان فراهم سازد.
۱-۴ اهداف پژوهش
مبتنی بر مساله اساسی تحقیق، هدف های زیر پی گرفته شده است:
۱- طراحی مقدماتی پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) برای کودکان مبتلا به درد مزمن
۲- تعیین اثر بخشی پروتکل مقدماتی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر انعطاف پذیری، کیفیت زندگی و عملکرد کودکان ۷-۱۲ ساله مبتلا به دردهای مزمن
۱-۵ سوال های پژوهش
مبتنی بر مساله و هدف های تحقیق، سوال های زیر تنظیم گردیده اند:
۱- پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) کودکان مبتلا به درد مزمن، با توجه به پروتکل درمان مشابه بزرگسالان، دربرگیرنده ی چه مشخصه ها و گام هایی است؟
۲- آیا اجرای پروتکل مقدماتی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد کودکان (CHACT)، انعطاف پذیری، کیفیت زندگی و عملکرد کودکان ۷-۱۲ ساله مبتلا به درد مزمن را بهبود می بخشد؟
۱-۶ تعریف نظری و عملیاتی متغیرهای پژوهش
۱-۶-۱ روان درمانی
الف – تعریف نظری: روان درمانی، روشی برای برطرف کردن مشکلات شخصی بیمار از طریق ارتباط کلامی، فکری، عاطفی، و نیز رابطه غیر کلامی، به وسیله ی فردی متخصص در این امر، می باشد (شاملو، ۱۳۸۷).
ب- برنامه عملیاتی: در این پژوهش، منظور از روان درمانی، استفاده از تکنیک ها و روش هایی (مثل گسلش شناختی، مواجهه و غیره …)، برای افزایش انعطاف پذیری شناختی و افزایش عملکرد مطابق با ارزشمندی ها است (هیز و همکاران، ۲۰۰۴). این مداخله به صورت انفرادی تنظیم شده و پروتکل درمانی محتوی ۸ جلسه هفتگی(هر جلسه ۶۰ دقیقه) برای کودکان بوده است که به دنبال هر جلسه ی آزمودنی، جلسه ای هم به مدت نیم ساعت برای والد او برگزار می گردید. در هنگام کار با والدین، مشابه با محتوی جلسات کودکان، تغییر نگرش از کاهش درد به تمرکز بر ارزشمندی ها و اصول مواجهه، مورد توجه قرار می گرفت و با بهره گرفتن از تکنیک هایی مشابه با تکنیک های مورد استفاده در جلسات کودکان (مثل مواجهه، پذیرش و گسلش)، مشکلات والدین مورد توجه قرار می گرفت و به منظور شفاف سازی مفاهیمی مثل پذیرش و گسلش، هم در جلسات آزمودنی ها و هم در کار با والدین، مطابق با الگوی کلی درمان ACT، به طور فراوان از استعاره استفاده می شد. متن کامل پروتکل درمان در فصل ۴ ارائه می شود.
۱-۶-۲ پذیرش[۴۴]
الف – تعریف نظری: پذیرش روان شناختی، به طور کلی به معنای تمایل به تماس با افکار و احساسات بدون دنبال کردن آنها یا تلاش برای تغییرشان تعریف می شود (مک کرکن و همکاران، ۲۰۰۳). پذیرش به عنوان وسیله ای است که به دور از هر گونه کشمکش و چالشی، منجر به درگیری فرد در فعالیت هایی می شود که با وجود درد آور و ترس برانگیز بودن، اهمیت معناداری را برای او دارند( مثل مسافرت، ورزش کردن، گردش با دوستان) (ویان و همکاران، ۲۰۰۳). البته، پذیرش، فراتر از یک مولفه ی روانی است و فقط در قالب یک تصمیم یا باور معنا نمی شود(مک کرکن و همکاران، ۲۰۰۳). در درمان ACT، پذیرش به خودی خود یک هدف نیست، بلکه به عنوان راهی برای افزایش فعالیت های هدفمند، در نظر گرفته می شود (هیز و همکاران، ۲۰۰۶).
ب- برنامه عملیاتی: در الگوی درمانی ACT، پذیرش، ابتدا از طریق مواجهه بیمار با روش های مقابله ناکارآمدش ایجاد می گردد. بیماران به یک شیوه ی تجربی، اثرات متناقض مقابله با افکار و احساسات را تشخیص می دهند. در این درمان بیماران از طریق تمرینات درجه بندی شده یاد میگیرند که می توانند هیجانات شدیدشان را تجربه کنند یا به احساسات بدنی شان توجه کنند بدون اینکه احساس کنند آسیب زاست. همان طور که پذیرش اتفاق می افتد، بیماران از طریق گام های کوچک متوالی، استعاره و تمرینات، تفاوت بین پذیرش و تحمل را درک می کنند و مهارت های پذیرش در بافت رویدادهای مختلف زندگی شان را تجربه می کنند (هیز و همکاران، ۲۰۰۴). تکنیک های مرتبط با این مورد در مورد کودکان در قسمت برنامه درمانی در فصل چهارم معرفی می شود.
۱-۶-۳ عمل متعهدانه [۴۵]
الف – تعریف نظری: عمل متعهدانه، به معنای مشارکت فرد در اعمال ارزشمند با وجود پیامدهای مطلوب یا نامطلوبش می باشد (هیز و همکاران، ۲۰۰۳).
ب – تعریف عملیاتی: در این پژوهش، عمل متعهدانه، در برگیرنده ی تعیین اهداف خاص بر اساس ارزشمندی ها و سپس عمل بر اساس این اهداف می باشد. در این درمان، با افزایش تدریجی گستره ی حیطه های هدفمندی شده، الگوهای عمل بزرگ و بزرگتری ایجاد می گردد. هم چنین، مراجعین یاد می گیرند تا مسئول الگوهای عملشان باشند. به عنوان مثال اگر یک الگوی عملی حفظ و سپس رها شود، به جایش، الگوی عمل بزرگتری ایجاد و بعد به نفع یک الگوی عمل فراتر رها گردد (هیز و همکاران، ۲۰۰۴). تکنیک های مرتبط با این مورد در مورد کودکان در قسمت برنامه درمانی در فصل چهارم معرفی می شود.
۱-۶-۴ درد مزمن
الف- تعریف نظری: منظور از درد مستمر، هر درد طولانی مدتی است که به وسیله ی یک بیماری مثل سرطان یا آرترید به وجود می آید یا اینکه درد فراتر از دوره ای که برای بهبودی یا شفایافتگی یک آسیب لازم است، طول کشیده باشد. علاوه براین ممکن است، بدون هیچ گونه شواهدی دال بر آسیب یا ضایعه بافتی، درد مستمر تجربه شود (گچل، ترک، ۱۳۸۱).
ب- تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از درد مزمن، هر درد مستمری است که ۶ ماه از شروع آن گذشته باشد و طی سه ماه گذشته علی رغم درمان های انجام شده، هر روز یا تقریبا هر روز ادامه داشته باشد (گچل، ترک، ۱۳۸۱). در این تحقیق علاوه بر پرسشی در این باره در قسمت جمعیت شناختی پرسش نامه ی محقق ساخته، تایید متخصص مربوطه در مورد درد مزمن کودکان معیار قرار گرفته است.
۱-۶-۵ کیفیت زندگی
الف- تعریف نظری: کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، یک سازه ی پیچیده و چند بعدیست و اشاره به ادراک ذهنی فرد از عملکرد و وضعیت عاطفی اش دارد (گلد[۴۶] و همکاران، ۲۰۰۹) و با حیطه های مهم زندگی فرد در ارتباط می باشد (تسا [۴۷]و همکاران، ۲۰۰۷). در بافت بالینی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، به عنوان یک سازه ی چند بعدی که در برگیرنده ی حیطه های فیزیولوژیکی، روان شناختی، اجتماعی و معنوی است، تعریف می شود(هارالستد[۴۸] و همکاران، ۲۰۱۱). در حالی که کیفیت زندگی می تواند به صورت واکنش هیجانی و فردی نسبت به تفاوت های ادراک شده در رابطه با فعالیت هایی که فرد قادر به انجام آن است و فعالیت هایی که تمایل به انجام آنرا دارد، تعریف شود اما این مولفه می تواند به صورت سلامت ( بهزیستی ) جسمانی، کارکردی، هیجانی و اجتماعی هم تعریف گردد (گوکایا[۴۹] ، ۲۰۱۱).
ب- تعریف عملیاتی: در این پژوهش میزان کیفیت زندگی بر اساس نمره ای که آزمودنی از مقیاسKIDSreen (روانز – سیبرر[۵۰] و همکاران، ۲۰۰۵) به دست می آورد، محاسبه می شود.
۱-۶-۶ عملکرد[۵۱]
الف- تعریف نظری: عملکرد روزمره حیطه های مهمی مثل عملکرد جسمانی، عاطفی، آموزشی، تفریحی و شغلی را در بر می گیرد (پالرمو وهمکاران، ۲۰۰۸). عملکرد جسمانی، یک حیطه ی چند بعدی است وسازه های مختلفی مثل سلامت جسمانی، فعالیت جسمانی، توانمندی کارکرد و توانمندی ذهنی را در بر می گیرد. همگی این سازه ها با وجود ارتباط با یکدیگر، جنبه های متفاوتی از عملکرد را می سنجند (ویلسون[۵۲] و همکاران، ۲۰۱۲).
ب- تعریف عملیاتی: در این پژوهش میزان عملکرد آزمودنی بر اساس نمره ای که در مقیاس FDI (والکر[۵۳] و همکاران، ۱۹۹۱) به دست می آورد، محاسبه می گردد.
۱-۶-۷ انعطاف پذیری روان شناختی[۵۴]
الف- تعریف نظری: این مفهوم به معنای توانایی تماس کامل با لحظه ی اکنون و تجارب درونیست که درحال اتفاق افتادن هستند، بدون نیاز به دفاع کردن در مقابل آنها (توهیگ[۵۵]، ۲۰۱۲ ).
ب- تعریف عملیاتی: در این پژوهش، میزان انعطاف پذیری فرد، بر اساس نمره ای که در پرسش نامه ی عدم انعطاف پذیری روان شناختی در درد(PIPS)[56] (ویکسل و همکاران، ۲۰۰۸)، به دست می آورد، محاسبه می گردد.

فصل دوم
مروری برپیشینه های نظری و عملی پژوهش

۲-۱ مقدمه
کودکان به دفعات زیاد، درد را تجربه می کنند. بسیاری از این تجارب ، ناتوان کننده نیست و مورد توجه هم قرار نمی گیرد. بااین وجود، تجربه ی مداوم درد،آسیب های عمیقی را در عملکرد جسمانی، اجتماعی و روان شناختی کودکان بر جای می گذارد (ورورت [۵۷]و همکاران، ۲۰۱۲). درد مزمن کودکان، یک مشکل جدی و شایعی است که در حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد از کودکان را تحت تاثیر قرار می دهد. درد مزمن کودکان، به طور فراوان بر کل خانواده تاثیر گذار است(سیبرگ[۵۸] و همکاران، ۲۰۱۱). از جمله تاثیراتی که درد مزمن بر کارکرد کودک نشان می دهد عبارت است از غیبیت از مدرسه، محدودیت در فعالیت های اجتماعی و ورزش، پریشانی عاطفی، افزایش استفاده از مراکز درمانی و افزایش هزینه های اقتصادی (پیترسون [۵۹]و همکاران، ۲۰۰۴) .بیش از دو دهه است که تحقیقات مربوط به ماهیت، ارزیابی و درمان درد کودکان، رشد قابل ملاحظه ای را از خود نشان داده است. این موضوع که نوزادان و کودکان، می توانند درد را احساس کنند، به طور گسترده پذیرفته شده است. در حال حاضر، برای سنجش درد نوزادان، نوباوگان و کودکان، ابزارهایی با ویژگی های روان سنجی مطلوب در دسترس است (لیوسی[۶۰] و همکاران، ۲۰۰۶). کودکان مبتلا به درد مزمن، مشابه با بزرگسالان مبتلا به درد مزمن، برای بهبود مولفه های جسمی و روانی درد مزمن، نیاز به تلفیقی از درمان های دارویی، جسمانی و روان شناختی دارند (انجمن بین المللی مطالعات درد[۶۱] ، ۲۰۰۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...