در سال­های اخیر، تغییر آگاهی و رابطه جدید با افکار بیشتر از تغییر آن­ها مورد توجه قرار گرفته است. ( (MBCT) ) شیوه متفاوتی از مواجه با هیجانات و پریشانی ها ارائه می­دهد، عدم رابطه با تفکر منفی باعث می­ شود که فرد درگیر نشخوارهای ذهنی نشود ( ماک[۱۴۳]، ۲۰۰۶٫م). شناخت­درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با شناخت­درمانی سنتی متفاوت است، چرا که هدف آن تغییر خلق منفی یا محتوای افکار نمی باشد (بائر، ۲۰۰۳٫م). هدف دور شدن از تمرکز بر تغییر محتوای افکار منفی در شناخت درمانی و حرکت به سمت توجه به شیوه­ای که همه تجربیات حسی پردازش شود، تفاوت آن­ها است ( سگال و همکاران، ۲۰۰۲٫م).

در (MBCT) بر تغییر آگاهی از افکار و احساسات و ایجاد ارتباط متفاوت با آن­ها، نظیر دیدن افکار و احساسات به عنوان حوادث گذرا در ذهن به جای شناسایی آن ها به عنوان واقعیت، تأکید می­ شود. این درمان به افراد مهارت­ هایی را می­آموزد تا بتوانند از الگوهای شناختی روزمره مختل کننده به خصوص الگوهای فکری نشخوار مرتبط با افسردگی به عنوان شیوه­ای برای کاهش خطر بازگشت و عود افسردگی در آینده فاصله بگیرند (سگال، تیزدل و ویلیامز، ۲۰۰۴٫م). (MBCT) این شیوه تکنیک­های مراقبه را برای کمک به افراد به کارمی­گیرد تا از تجاربشان در لحظه حال آگاه­تر شوند و متوجه زمانی باشند که خلق­شان شروع به پایین آمدن می‌کند. از این طریق ارتباط بین خلق منفی و افکار منفی فراخوانده شده توسط آن شکسته می­ شود و یاد می­ گیرند در زمان پایین آمدن خلق خود، چطور از خود مراقبت کنند ( ویلیامز، ۲۰۰۲٫م) و (کویکن[۱۴۴]، کرین و ویلیامز، ۲۰۱۲٫م). ‌بنابرین‏ تمرکز بر آگاهی بیشتر افراد از افکار و احساسات­شان است. در واقع افراد از طریق این درمان یاد می­ گیرند، به جای آنکه افکار خود را جنبه­هایی از خویشتن یا انعکاسی از واقعیت ببینند، آن­ها را به عنوان حوادث ذهنی در نظر بگیرند ( تیزدل و همکاران، ۲۰۰۰٫م). این رویکرد به افراد می­آموزد تا از درگیر شدن با افکار عادتی خود رها شوند ( مارک، ویلیامز، راسل و راسل[۱۴۵]، ۲۰۰۸٫م) و اجازه دهند افکار و احساسات بیایند و بروند بدون اینکه با آن­ها درگیر شوند و سعی کنند آن ها را از خود دور کنند و در لحظه حال بمانند، بدون اینکه در باره گذشته نشخوار کنند و یا درباره آینده نگران باشند (کویکن و همکاران، ۲۰۱۲٫م )؛ (ویلیامز،۲۰۰۲٫م) و به تجربیات درونی خود در هر لحظه همچون افکار و احساسات­شان توجه کنند (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). ذهن آگاهی به افراد می­آموزد از افکار عبور کنند، بدون اینکه ‌در مورد آن­ها قضاوتی کنند ( بیشاپ[۱۴۶]، لو، شاپیرو، کارلسون، اندرسون و کورمودی[۱۴۷]،۲۰۰۴٫م). در نتیجه؛ از طریق تنظیم هیجانی، نشخوار ذهنی افراد مبتلا به افسردگی را کاهش می­دهد ( فیلیپات[۱۴۸]،۲۰۰۴ .م).

تاکنون پژوهش های زیادی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی و کاهش معنادار میزان عود را در بیماران افسرده نشان داده ­اند )تیزدل و همکاران،۲۰۰۰٫م)؛ (سگال و همکاران، ۲۰۰۲٫م)؛ (ما[۱۴۹]و تیزدل، ۲۰۰۴٫م). پیت و هوگارد[۱۵۰] (۲۰۱۱٫م) نشان دادند که ( (MBCT) ( 44 % ) میزان عود بیماری را در افراد با سابقه سه دوره یا بیشتر افسردگی کاهش می­دهد. هر چند این رویکرد برای جلوگیری از عود در بیماران افسرده که در دوره بهبودی نسبی به سر می­برند، ساخته شده، با این حال پژوهش­هایی اثر بخشی آن را در اختلالات دیگر مانند اختلالات خوردن، اختلال استرس پس از آسیب، اختلال دو قطبی، اختلال افسرده خویی و اختلالات اضطرابی تأیید کرده ­اند ( فیناکن و مرکر[۱۵۱]،۲۰۰۳٫م )؛ (هیز، ۲۰۰۲ .م). همچنین اثربخشی این درمان، در اختلالاتی نظیر دردهای مزمن (کابات زین،۱۹۹۰٫م)، افسردگی (تیزدل و همکاران، ۲۰۰۰٫م)، اختلالات وسواسی (سجادیان،۱۳۸۶)، درمان مشکلات اضطرابی و خلقی (هافمن و همکاران، ۲۰۱۰٫م )؛ (نزو و همکاران، ۱۹۹۸٫م) و کاهش قابل توجه علایم افسردگی و اضطراب و بهبود کیفیت زندگی ( گودفرین و هرینگین[۱۵۲]،۲۰۱۰٫م) ؛ (چیسا و سرتی[۱۵۳]،۲۰۱۱ .م) به اثبات رسیده است.

۲-۱-۲-۲-مکانیسم های تأثیرگذاری مهارت­ های ذهن آگاهی

پژوهشگران به منظور تبیین چگونگی تأثیر مهارت­ های ذهن آگاهی در کاهش نشانه­ها و تغییرات رفتاری مکانیسم های مختلفی در نظر گرفته اند. این مکانیسم ها شامل؛ مواجهه، تغییر شناختی، خود مدیریتی[۱۵۴]، آرمیدگی و پذیرش است.

۲-۱-۲-۲-۱-مواجهه

کابات زین (۱۹۹۴٫م) ذهن آگاهی را شامل توجه کردن به شیوه خاص یعنی هدفمند، در زمان کنونی، بدون قضاوت تعریف می­ کند. اعتقاد بر این است که توانایی مشاهده بدون قضاوت، احساس درد و پریشانی همراه با درد را کاهش می­دهد (کابات زین، ۱۹۸۲ .م). همچنین زیر نظر گرفتن دائم و بدون قضاوت حس اضطراب، بدون تلاش برای فرار و اجتناب از آن­ها، می ­تواند باعث کاهش واکنش­های هیجانی گردد که معمولاً توسط نشانه­ های اضطراب برانگیخته می­شوند (کابات -زین، ۱۹۹۲٫م ). لینهان (۱۹۹۳ .م) نیز معتقد است مشاهده افکار و هیجانات فعلی، بدون سعی در اجتناب یا فراز از آن­ها، به عنوان نمونه ای از مواجهه تلقی می­ شود که باعث خاموشی پاسخ های ترس و رفتارهای اجتنابی می‌گردد.

۲-۱-۲-۲-۲-تغییر شناختی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...