فایل پایان نامه با فرمت word : منابع کارشناسی ارشد در مورد : تحلیل اثرات حضور … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
آمریکا پس از سقوط صدام و بلا فاصله پس از ورود برمر به عراق انحلال ارتش عراق را اعلام کرد. ارتش ۳۰۰۰۰۰ نفری عراق که با آمریکا نجنگیده بود، بااین تصمیم رها شد.این عده نیز در کنار بیش از یکصد هزار نفری که به انحای مختلف در سرویسهای اطلاعاتی عراق و گارد ریاست جمهوری و فدائیان صدام انگیزه برخورد با آمریکا را داشتند به واخوردگان اضافه شدند. آمریکا با ناتمام گذاشتن عملیات خود در افغانستان موجب شد تا القاعده بتواند نیروهایش را از افغانستان خارج و در سطح منطقه و به خصوص عراق پراکنده نماید. آمریکا تصور میکرد القاعده بدون داشتن یک کشور پشتیبانی کننده قادر به انجام عملیات نیست و در عراق خطری از ناحیه القاعده آن را تهدید نمیکند. آمریکا با هدف اعلامیریشه کنی القاعده به افغانستان حمله کرد و اگر چه توانست طالبان را سرنگون نماید، اما نتوانست توان عملیاتی القاعده را به طور کامل از بین ببرد و با توجه به افزایش مخالفتها با سیاستهای آمریکا در سالهای اخیر در کشورهای اسلامیموجب تقویت تفکر القاعده در بین جوانان گردید. در نتیجه کسانی نیز که فاقد سابقه آموزش در اردوگاههای القاعده در افغانستان بودند، به میدان مبارزه با آمریکا وارد شدند. آمریکا نه تنها تروریستها را در افغانستان نابود نکرد بلکه شرایط مناسب تری برای آنها فراهم کرد، اگر افغانستان بهترین مکان برای القاعده جهت آموزش نظامیو عملیاتی بود، آمریکا با نا امن کردن عراق آن کشور رابه بهترین مکان برای القاعده جهت اجرای عملیات وایجاد یک کارگاه آموزش عملیاتی در سراسر عراق تبدیل کرد. آمریکا تا کنون به گونهای رفتار کرده کهاین فرضیه را تقویت میکند که هم القاعده به آمریکا نیازمند است و هم آمریکا برای اجرای سیاستهای خود در منطقه نیازمند به حفظ القاعده است. بوش دو ماه قبل در یک مصاحبه اعتراف کرد که پیام بن لادن در دعوت از مردم آمریکا برای رای ندادن به من به نفعش تمام شده است زیرا مردم آمریکا از خود میپرسیدند مگر چه چیزی در بوش هست که بن لادن نمیخواهد او انتخاب شود پس حتما بوش به نفع ما است(واعظی، ۱۳۸۶، ص۴۹).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۲-۴- اختلافات داخلی
پس از سقوط صدام، جنگ قدرت میان سرویس اطلاعاتی آمریکا (سیا) و سرویس اطلاعات دفاعی آمریکا (دیا) در صحنه عراق در گرفت و هر یک به دنبال کسب اعتبار بیشتر در عراق و حذف دیگری برآمدند. وزارت دفاع آمریکا که مسئولیت عملیات نظامیدر عراق را بر عهده داشت، تلاش کرد، تا برای تثبیت اوضاع سرویس اطلاعاتی آن وزارتخانه عهده دار امور اطلاعاتی باشد. در مقابل سازمان سیا نیز که از حمایت وزارت خارجه برخوردار بود از نظر حرفهای خود را واجد شرایط اداره امور پس از جنگ میدید. این کشمکش در دوران گارنر در اوج خود بود و با آمدن برمر وزنه به نفع سیا سنگینی نمود، اما از آنجا که جایگاه رامسفلد (وزیر دفاع) نزد بوش والاتر از جایگاه پاول (وزیر خارجه) بود، هیچگاهاین جنگ قدرت به پایان نرسید. و در حال حاضر با توجه بهاینکه بوش به رایس بیشتر اعتماد میکند خواستههای وزارت امور خارجه بیشتر تأمین میشود ولی اختلافنظرها در مواقع مختلف خودنمایی میکند. در داخل آمریکا نیز یکپارچگی ملی هیئت حاکمه آمریکا و نخبگان آن کشور در پرونده عراق متزلزل شد. درجریان مبارزات انتخاباتی در اکتبر ۲۰۰۴ بوش گفت ازاینکه فهمیدم سلاحهای کشتار جمعی در عراق پیدا نشده خوشحال نشدم اما صدام یک تهدید منحصر به فرد بود. کری، رقیب انتخاباتی او هم در پاسخ گفت اگر ما از دیپلماسی هوشمندی برخوردار بودیم، ۲۰۰ میلیارد دلار تا کنون صرفهجویی کرده بودیم و بن لادن هم احتمالاً در زندان بود و یا کشته شده بود. با گذشت زمان و افزایش خسارتهای آمریکا شکاف بین هیئت حاکمه و مردم هر روز عمیقتر میشود و کاخ سفید با مشکلات داخلی بیشتری مواجه خواهد شد(واعظی، ۱۳۸۶، ص۵۰).
۴-۲-۵-چالشهای نیروهای آمریکایی
ارتش آمریکا که در ظرف سه هفته، بدون هر گونه مقاومت جدی وبا دور زدن شهرها و عدم ورود به آنها توانسته بود خود را به بغداد برساند، تصور میکرد پس از سقوط رژیم بعث و صدام حسین با استقبال گرم مردم عراق مواجه خواهد شد.این ارتش در طولاین سه هفته با مخالفتهای مردمیو حتی عملیات جدی نیروهای وفادار به صدام مواجه نشد، اما با ورود ارتش آمریکا به داخل شهرهای عراق و آشکار شدن اهداف آمریکا از اشغالاین کشورْ ضمن شروع مخالفتهای مردمی، عملیاتهای انتحاری علیه نیروهای نظامیآمریکا گسترش یافت. با گذشت حدود ۴ ماه از سقوط صدام حسین عناصر تروریست و بازماندگان رژیم صدام و نیروهای مقاومت به هم پیوند خوردند و اولین عملیات سازمان یافته در تاریخ ۷ آگوست علیه سفارت اردن و ۱۹ آگوست علیه دفتر سازمان ملل و ۲۹ اوت علیه شهید محمد باقر حکیم صورت گرفت در حالی که نیروهای اشغالگر با ذهنیت و برداشت جنگ افغانستان چنین برآوردی نداشتند و خود را برای مواجهه با چنین وضعیتی آماده نکرده بودند. به دنبالاین حوادث دبیر کل سازمان ملل نیروهای خود را از عراق خارج کرد. بوش وزیر خارجه را مأمور کرد تا رایزنی گستردهای را با کشورها به عمل آورد تا آنها حتی به صورت نمادین نیروی حافظ صلح به عراق اعزام نمایند. با توجه به اعتراضات و مخالفتهایی که برای اشغال به وجود آمده بود و به تبع آن فضای ضد آمریکایی در عراق و کشورهای اسلامیگسترش یافته بود آمریکا تلاش نمود نیروی حافظ صلح از کشورهای اسلامیبه عراق اعزام شوند. از جمله دولت ترکیه تحتاین فشار در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۰۳ مجوز اعزام ۱۰۰۰۰ نیرو به عراق را از پارلمان گرفت ولی بلافاصله با مخالفت قاطع شورای حکومتی عراق مواجه شد که حاضر نیستند از هیچ یک از کشورهای همسایه نیروی حافظ صلح بپذیرند و ناچار ترکیه منصرف شد. در عمل هیچ یک از کشورهای اسلامیغیر از آذربایجان حاضر نشدند به عراق نیرو اعزام نمایند (واعظی، ۱۳۸۶، ص۵۱).
سنای آمریکا در تاریخ ۱۰ جولای ۲۰۰۳ با ۹۷ رای موافق و بدون رأی مخالف، وزارت خارجه آمریکا را موظف کرد تا رسما از ناتو تقاضا نماید تا فرماندهی نیروها در عراق را برعهده بگیرد ولی ناتو نپذیرفت و پس از یکسال تلاش آمریکا و مخالفت برخی از کشورهای اروپایی به رهبری فرانسه و آلمان برای درگیر شدن در عراق ناتو فقط پذیرفت آموزش بخشی از نیروهای عراقی را آن هم خارج از خاک عراق بر عهده بگیرد. حتی شرکای استراتژیک آمریکا درغرب مانند آلمان و فرانسه نیز علیرغم تصویب قطعنامه شماره ۱۵۱۱ و درخواست از کشورها برای اعزام نیرو به عراق تحت فرماندهی واحد حاضر به اعزام نیرو به عراق نشدند. آمریکا برایاینکه فشار وارده بر نیروهای خود را کاهش دهد، عراق را به سه منطقه عملیاتی تقسیم کرد و فرماندهی ۱۴۰۰۰ نیروی خارجی که فقط ۲۰۰۰ نفر آنها انگلیسی بودند را در منطقه جنوب به انگلیس و فرماندهی ۹۲۰۰ نیروی خارجی را که فقط ۲۳۰۰ نفر از آنها لهستانی بودند درمنطقه وسط به لهستان واگذار کرد، امااین اقدام از فشارهای عملیاتی وارده بر نیروهای ارتش آمریکا چیزی نکاست (واعظی، ۱۳۸۶، ص۵۱).
بوش در اول ماه مه ۲۰۰۳ با گذشت ۴۰ روز از آغاز حمله نظامی، پایان جنگ را اعلام کرد. تااین تاریخ آمریکا فقط ۱۳۸ نفر کشته داده بود، اما از آن تاریخ تا کنون به طور متوسط آمریکا روزانه ۳ کشته و ۱۷ مجروح داده است و به دلیل پافشاری بوش بر حفظ نیروهایش در عراقاین روند کماکان ادامه دارد. تعداد تلفاتی که آمریکا برای حفظ نیروهای خود در عراق داده است ۲۰ برابر تلفاتی است که برای سرنگونی حکومت صدام متحمل شده است. رامسفلد قبل از حمله گفته بود مشکل واقعی صدام است. صدام در دسامبر ۲۰۰۳ دستگیر شد، اما تلفات آمریکا کاهش نیافت (واعظی، ۱۳۸۶، ص۵۱).
۴-۲-۶- لزوم خروج نیروهای نظامی
آمریکاتصور میکرد با ورودنیروهای نظامیاینکشور بهعراق، مردم عراق (که ازظلم صدام به ستوه آمدهاند، زیرا که وی طی سه دهه هر حرکت آزادی خواهانهای را سرکوب کرده و هیچ بارقه امیدی برای نجات باقی نگذاشته بود) با دستهه ای گل و شیرینی به استقبال آنها خواهند رفت و آمریکائیان را به عنوان ناجیان عراق مورد تقدیر قرار خواهند داد. اگرچه چنین استقبالی صورت نگرفت اما در روزها و هفتههای اول که هنوز اهداف استعمار گرایانه آمریکا برای مردم عراق روشن نشده بود، هنوز خشم مردم عراق علیه آنها تحریک نشده بود. اما با گذشت زمان وروشن شدن اهداف وعملکرد ارتش آمریکا، مردم آنها را نه ارتش آزادیبخش بلکه ارتش اشغالگر خواندند. عدم شناخت فرهنگ مردم عراق موجب شد تا رویاهای آمریکا نقش برآب شود. علیرغماینکه آمریکائیان میدانستند یکی ازاشکالات کمیته بازرسان(انسکام) عدم شناخت اعتقادات و باورهای ملی و مذهبی مردم عراق است وبرای رفعاین نقیصه دربرنامه ریزی برای گروه جدید بازرسان (انموویک) مقررکرده بودند آنها قبل از شروع ماموریتشان تحت آموزشهای لازم قرار گیرند و چندین دوره نیز بدین منظوربرگزار گردید. اما آمریکا فارغ ازاین تجارب وعدم شناخت روانشناسی مردم عراق وارداین ورطه شد(رضایی، ۱۳۸۲، ص۱۳۶).
با گذشت زمان، ضرورت خروج نیروهای آمریکا از عراق بیشتر احساس میشود و کشورهایی هم که به صورت نمادین پس از سقوط صدام به عراق نیرو اعزام کرده بودند یکی پس از دیگری نیروهایشان را از عراق خارج میکنند. (جمعاین کشورها از ۳۶ کشور به ۲۶ کشور تقلیل یافته است و کلاین کشورها از جمله انگلیس ۲۰۰۰۰ نیروی نظامیدر عراق دارند)، اما بوش کماکان بر ابقای نیروهایش افزون بر ۱۳۰۰۰۰ نفر در عراق اصرار میورزد. آمریکا با اتخاذ استراتژی و سیاستهای مختلف و با بهرهگیری از تبلیغات گسترده نتوانسته است افکار عمومیکشورش را در حمایت از حمله نظامیو استمرار حضور در عراق جلب نماید و دامنه نارضایتیها در آمریکا رو به افزایش است.این سئوالات روزمره مردم آمریکا و دولتمرداناین کشور است که چرا ما باید جان فرزندانمان را برای جلوگیری از ورود عراق به جنگ داخلی به خطر بیندازیم و اصلاایا وجود سربازان آمریکایی در عراق به حل مشکلات آن کشور کمک میکند و یا خود مشکلآفرین است؟ دولت و مردم عراق نیز دخالت نیروهای آمریکایی در اموراین کشور را مانع اداره امور کشور میدانند ضمن اینکه استمرار حضور نیروها موجب کاهش ناامنی و بیثباتی نشده بلکه خود عامل انگیزهای برای نیروهای مخالف برایایجاد ناامنی نیز شده است. بیجهت نیست که نخستوزیر عراق خواهان برنامه زمانبندی جهت خروج نیروها از عراق شده است(واعظی، ۱۳۸۶، ص۵۲).
۴-۲-۷- پیامدهای سیاستهای آمریکا
پس از گذشت بیش از سه سال از حمله نظامیآمریکا به عراق و با مروری بر سیاستها و عملکرد و پرونده این کشور در عراق با توجه به وعدههایی که دولت بوش قبل از اشغال عراق به جهانیان داده و اوضاع سیاسی، امنیتی و اقتصادیاین کشور، در مییابیم که آمریکا با چالشهای زیادی مواجه است و اشتباهات زیادی را مرتکب شده است که به خسارات سنگین مادی و حیثیتی برایاین کشور و سیاستهای ملی و بینالمللی آن منجر گردیده است. اشغال عراق دراین دوران پیامدهای زیادی داشته است که به برخی از آنها به صورت گذرا میپردازیم:
آمریکا که تا قبل از سقوط بغداد با تکیه بر توان کلاسیک ارتش خود رعب و اقتدار خود را به تصویر کشیده بود با ناتوانی در برقراری امنیت و حتی حفظ جان سربازان خود در مقابل مجموعههای نامنسجمیمانند بقایای رژیم صدام و القاعده نشان داد که تا چه حد ضربهپذیر است و چه آسان هدف عملیات واقع میشود. آمریکا در طول این سه سال به طور میانگین روزانه سه کشته و پانزده مجروح داشته است که حداقل یک سوم ازاین مجروحان عضوی از اعضای بدن خود را از دست دادهاند. حضور اینان در خیابانهای آمریکا نمایانگر کارنامه دولت آمریکا در عراق میباشد و عواقب روحی و روانی ناشی از حضوراین سربازان و معلولین در جامعه آمریکا تا چند نسل دولت آمریکا را گرفتار خواهد کرد.این وضعیت موجب شده است که توان اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا در مقایسه با قبل از جمله اعتبار خود را تا حدودی از دست بدهد.
عملکرد آمریکا در اداره زندانهای عراق و برخورد با متهمین و اعمال انواع شکنجهها دراین زندانها به خصوص زندان ابوغریب رسوایی گستردهای را برای ارتش آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی آن کشور در داخل و خارج از آمریکا به دنبال داشت و ادعای دروغین دفاع از حقوق بشر را رسوا کرد. شاید در هیچ مقطعی از تاریخ خود، آمریکا بهاین اندازه به دست خود تنفر جهانی را علیه مسئولینش برنینگیخته باشد. و در مقابل افکار بینالمللی شرمگین میبیند. بر همین اساس نیز اخبار مربوط بهاین شکنجهها و فیلمهای آنها توسط وجدانهای بیدار در جامعه بینالمللی منتشر شد تا به وسیله آن از استمراراین اعمال ممانعت به عمل آید.
بیش از ۹۵ درصد هزینههای آمریکا در عراق، صرف نیروهای خودی میشود و تاثیری در وضعیت بازسازی عراق و زندگی مردم آن کشور نداشته است. در نتیجه، آمریکا هیچ توفیقی در بهبود بخشیدن به اقتصاد عراق و معیشت مردم کسب نکرده است. آمریکا در ابتدا به سراغ پروژههای زیر بنایی رفت، اما پس از ناکامی در آن زمینه و با گذشت سه سال سیاست اقتصادی خود در عراق را به سمت پروژههای کوچک زود بازده و تبلیغاتی هدایت کرده است (رضایی، ۱۳۸۲، ص۱۳۴).
برآورد موسسات مطالعاتی آمریکااین بود که در فاصله کوتاهی پس از سقوط صدام امکان افزایش میزان صادرات نفت عراق به ۶ میلیون بشکه در روز وجود دارد و بااین اهرم میشود در مقابلایران و سعودی به نقش آفرینی پرداخت، اما با گذشت سه سال از اداره عراق توسط آمریکا هنوز میزان صادرات نفت عراق نصف میزان صادرات عراق در روزهای آخرقبل از حمله نظامیبه عراق در مارس ۲۰۰۳ میباشد. آمریکا به دنبال آن بود که عراق را به عنوان الگوی دمکراسی در خاورمیانه ارائه نماید و کشورها را وادار نماید ازاین الگو برای اصلاحات در کشورشان بهره بگیرند، اما با گذشت سه سال جز سقوط یک دیکتاتور و فراهم شدن شرایط مشارکت مردم در سه انتخابات، در سایر زمینهها از جمله مسائل اقتصادی، امنیتی و جنایات سازمان یافته، عراق در مقایسه با دوران حاکمیت صدام عقب گرد داشته است.اینک آمریکا از ارائهاین الگو دچار سرخوردگی شده است (واعظی، ۱۳۸۶، ص۵۳).
علیرغم آنکه بوش بیشترین توان خود را در سخنرانیها و مصاحبههای مطبوعاتی در دفاع از تصمیمش در ورود به جنگ به کار گرفته است، اما در جلب افکار عمومیناموفق بوده است واخیرا تاکتیک تبلیغاتی خود را حول محور خطرات خروج نا موفق ازعراق برای مردم آمریکا متمرکز کرده است که ناچارند میان گزینه بد (بقای در عراق) و گزینه بدتر(فرار از عراق) گزینه بد را انتخاب و تن به پذیرش شرایط موجود بدهند.
آمریکا تصور میکرد به دلیل وجود خصومت تاریخی میانایران و عراق میتواند شرایط پس از سقوط صدام را هم به گونهای طراحی نماید که مانع برقراری پیوند میان این دو کشور شود. از این رو، آمریکا تلاش کرد تا میان ایران و جریانات موثر موجود در صحنه عراق شکاف بیندازد و نقش ایران را در معادلات آن کشور به حداقل برساند، اما با گذشت زمان پی برد که بدون ایران نمیتواند تحولات عراق را رقم بزند. درنتیجه، آمریکا در ابتدا ایران را به دخالت در امور عراق متهم کرد و تمام توان خود را به کار گرفت تا درجبهه تبلیغاتی، عناصر وابسته به آمریکا در دولت عراقایران را متهم نمایند. در جبهه اطلاعاتی نیز آمریکا عوامل خود را بسیج کرد تا مستنداتی در خصوص دخالتهایایران به دست آورند، اما با گذشت زمان و ناکامی، بهاین واقعیت توجه کرده است که پیوندهای دو ملت عمیق است وایران نمیتواند از صحنه سیاسی عراق حذف شود.
۴-۲-۷-۱- استراتژی جدید آمریکا در عراق
شرایط ناامنی و بیثباتی کنونی عراق و مشکلات جدی مردم عراق برای زندگی حکایت از ناکامی استراتژیها وسیاستهای آمریکا در عراق دارد. دولت آمریکا برای سرپوش گذاشتن بر اشتباهات خود در عراق، استراتژی ملی جدیدی درنوامبر ۲۰۰۵ برای پیروزی درعراق ارائه کرد تا شاید بتواندشرایط را درعراق به نفع خود تغییر دهد وبه تبع آن پاسخگوی افکار عمومیباشد. دولت آمریکا بر پایه این استراتژی ادامه جنگ را در ارتباط مستقیم با امنیت مردم آمریکا میداند و اینگونه القا میکند که خروج نیروهای آمریکایی از عراق به معنای پیروزی تروریستها و پیروزی تروریستها به منزله افزایش ناامنیها و به خطر انداختن جان اتباع آمریکایی خواهد بود. (واعظی، ۱۳۸۶، ص۵۴)
۴-۲-۷-۲- اهداف استراتژی جدید
دولت آمریکا به منظور تحقق خواستههای خود و کسب حمایتهای بیرونی اهداف استراتژی خود را در سه اصل زیر بیان کرده است.
الف- کمک به مردم عراق، ب- غلبه بر تروریزم، ج-ایجاد دولتی فراگیر و دمکراتیک
در تعریفاین استراتژی آمده است: ”عراق جبهه مرکزی جنگ جهانی علیه تروریزم است. پیروزی در عراق به معنای دستیابی به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت میباشد. در کوتاه مدت، پیشرفت مستمر در جنگ علیه تروریزم، خنثیسازی ناامنیها،ایجاد بنیانهای سیاسی وموسسات دمکراتیک، توانمند سازی نیروهای امنیتی برای گردآوری اطلاعات و نابودی شبکههای تروریستی، حفظ امنیت و سرانجام پیشبرد اصلاحات اقتصادی در دستور کار قرار دارد.
در میان مدت، هدف عبارت است از بر عهده گرفتن فرماندهی مبارزه علیه تروریسم و مقابله با ناامنی توسط دولت عراق که بر آمده از قانون اساسی و منتخب مردم باشد واینکه عراق الگوی اصلاحات در منطقه بشود و در مسیر دستیابی به توانمندیهای اقتصادی حرکت کند.
در بلند مدت، این هدف دنبال میشود که پس از غلبه عراق بر تروریستها و خنثی کردن ناامنیها، شاهد عراقی باشیم که بر تروریستها غلبه کرده و ناامنیها را خنثی کرده و در صلح به سر برد و ماهیتی متحد، یکپارچه، پایدار و دمکرات داشته باشد. همچنین دراین فاصله عراق باید از مؤسسات و منابعی برخوردار گردد که نیازهای آن کشور را برای اداره امور و برقراری امنیت تأمین میکند و به شریک آمریکا در مبارزه جهانی علیه تروریزم و مقابله با گسترش سلاحهای کشتار جمعی تبدیل شود. در نظر است که چنین عراقی با جامعه جهانی متحد بوده و موتور رشد اقتصادی در منطقه و ارائه کننده الگوی یک دولت دمکراتیک به منطقه باشد. عملکرد بیش از سه سال گذشته آمریکا در عراق و ناکامیهایی که در تحقق اهداف اعلامیخود داشته است ابهامات جدی را برای تحقق اهداف استراتژی جدید به ذهن متبادر میسازد.
آمریکا با بحرانی جدی در عراق روبرو است. پرونده عملکرد آمریکا در عراق موجب شده تا موقعیت حضور نیروهای آمریکایی در میان مردم عراق روندی نزولی را طی کند. اگرچه ممکن است به دلایل مختلف از جمله کشته شدن زرقاوی، رهبر گروه القاعده در عراق، عملیات نظامیعلیه نیروهای آمریکایی کاهش یابد، اما مقاومت سیاسی و مخالفتهای علنی با جریانات حاکم بر عراق و تنفر مردمی در عراق رو به افزایش است و آمریکا چارهای ندارد جزاینکه هم حضور فیزیکی خود را در عراق کاهش دهد و هم دخالتهای سخت افزاری در امور عراق را متوقف نماید. دولتهای غربی به غیر از انگلیس مخالف نحوه برخورد آمریکا در عراق میباشند و شکافی که آمریکا با تصمیم یک جانبه خود در ۱۹ مارس ۲۰۰۳ با حمله به عراق ایجاد کرد، تا کنون ترمیم نشده است. افکار عمومیجوامع غربی نیز شدیدتر از مواضع دولتهای آنها است. اگرچه دولت فعلی آمریکا جسارت چرخش جدی در سیاستهایش در مسئله عراق را ندارد، اما نقد اشتباهات دولت فعلی آمریکا درعراق برگ برندهای دراختیار رقیب انتخاباتی حزب حاکم درانتخابات نوامبر ۲۰۰۸ خواهد بود. دولت آمریکا دریک مقطع حساس برای یک انتخاب استراتژیک قرارگرفته است. یا باید با اصرار بر درستی استراتژی فعلی بردامنه اشتباهاتش بیفزاید و بیشتر در باتلاق فرو رود و یا با تغییر بنیادین استراتژی و تغییر کارگزاران اصلی کشورش در امور عراق خود را از مهلکه نجات دهد (واعظی، ۱۳۸۶، ص۵۶).
۴-۲-۸- روابطایالات متحده آمریکا و عراق در جنگایران و عراق
کمکهای آمریکا به عراق در جنگ باایران به مجموعه کمکهای اطلاعاتی و نظامیگفته میشود که ایالات متحده آمریکا در جهت جلوگیری از صدور انقلاب ۱۳۵۷ و شکست نخوردن صدام حسین در مقابل جمهوری اسلامیایران به وی اعطا کرده بود.این کمکها از سال ۱۹۸۰ شروع شده بود.این کمکها غالباً شامل اطلاعات محرمانه ازدرون مرزهایایران رابوده تاکمکهای مستقیم تسلیحاتی و فروش تکنولوژیهای پیشرفته نظامی این کمکها شامل اطلاعات ماهوارهای و تسلیحاتی به عراق در طول جنگ بود، و در مقاطعی حتی با وجود اطلاع آمریکا از قصد عراق برای استفاده ازتسلیحات شیمیایی علیه نیروهای ایرانی انجام گرفت بسیاری ازایرانیان براین باورندکه آمریکا نقشی «محرک» و«تشویقکننده» درحمله صدام بهایران وآغازجنگ داشته است. درنهایت درآخرین سال جنگ، نیروی دریایی آمریکا درخلیج فارس به منظور حفاظت ازمنافع خود وکشورهای دیگرعملاً به نفع عراق وارد جنگ شد(درودیان، ۱۳۸۰، ص۲۲).
۴-۲-۸-۱-روابط دیپلماتیک
آمریکا از سال ۱۹۷۲ تا اواسط جنگایران وعراق دربغداد صرفاً یک دفتر حفاظت منافع با ۱۴ دیپلمات داشت در نوامبر ۱۹۸۴ آمریکا رسماً سفارتی درعراق گشود. بدین ترتیب بعد ازگذشت ۱۷ سال از قطع روابط دیپلماتیک بین دو کشور،این دوکشور مجدداً شروع به برقراری مناسبات سیاسی نمودند. کنث تیمرمان، کارشناس مسایل سیاسیایران در همین زمینه مینویسد:
برژینسکی اجازه داد صدام در حمله بهایران چراغ سبزی را برای خود تصور کند، چرا که چراغ واضح قرمزی در کار نبود. امااینکه حمله عراق بهایران را نتیجه نقشه و برنامهریزی آمریکا بدانیم اصلاً صحیح نیست. صدام دلایل خودش را برای حمله به کشورایران داشت، و همان دلایل برایاین اقدامش کفایت میکرد.
بر طبق نوشتههای برژینسکی، آمریکا حتی در واکنش به تحرکات نظامیاتحاد جماهیر شوروی در مرزهای ایران دراوایل جنگ، به مسکو هشدار داده بود که درصورت اشغال جمهوری اسلامیایران توسط شوروی، آمریکا بنفعایران وعلیه عراق وارد جنگ خواهد شد(Brzezinski, Zbigniew, 1983 به نقل ازویکی پدیا). برخی کارشناسان پدیدارشدن سیاستهای ضدایرانی آمریکا را واکنشی نسبت به واقعه گروگانگیری سفارت آمریکا درتهران دانستهاند. بطور مثال گری سیک ازکارشناسان سیاسی خاورمیانه واز اعضای شورای امنیت ملی دولت آمریکا دردولت جیمیکارتر میگوید. پس ازواقعه گروگانگیری درتهران (در نوامبر ۱۹۷۹) دیدگاه بسیار قالبی درآمریکا و به ویژه ازطرف شخص برژینسکی وجود داشت کهایران را باید بطور همه جانبه تنبیه کرد. بیانیههای عمومیکه اوصادر میکرد براین مضمون تاکید داشتند که آمریکا مانعی برسر تحرکات عراق برضدایران نمیبیند. ودیگراینکه پس از آزادسازی خرمشهر و دیگر نقاط اشغال شدهایران، و تهاجم نیروهایایرانی به خاک عراق در راستای سیاست «آزادسازی کربلا» که نهایتاً تا حد تصرف شبه جزیره فاو در خاک عراق پیش رفت، آمریکا تصمیم به اتخاذ سیاستهایی بنفع عراق به منظور حفظ توازن در جنگ نمود تا مانع از پیروزیایرانیان وسقوط دولت صدام گردد(۱۹۹۴ Christopher Hitchenوپری، ۱۳۷۳، ص ۷۷۷).
۴-۲-۸-۲- برخی از کمکهای نظامی
عراق ۸ گونه ازسیاه زخم در سال ۱۳۶۴ از شرکتی در آمریکا خریداری کرد. وزارت دفاع آمریکا اطلاعات و مشخصات دیپلماتهایایرانی و برنامههای تدوین شده برای حمله بهایران، با ذکر نقاط حساس برای بمباران نقاط مختلفایران را دراختیار دولت عراق قرار میداد. نوامبر ۱۹۸۳ آمریکا در بیانیهای اعلام کرد که «دولت آمریکا هرآنچه لازم، و ازنظر قانون موجه، است را انجام میدهد تا عراق در جنگ باایران مغلوب نشود».
به گفته وبسایت نشریه فارین پالیسی (سیاست خارجی) چاپ واشنگتن، آمریکا در جریان جنگایران و عراق با وجود اطلاع از تصمیم عراق برای استفاده از سلاحهای شیمیایی، کمکهای اطلاعاتی در اختیار عراق گذاشت. این کمکها پس از پیشبینی پیروزیهایی استراتژیکایران در جبهههای نبرد و برای جلوگیری از پیروزیایران در اختیار عراق گذاشته شد (مارک پری. ترجمه صالحیار، ۱۳۸۷، ۶۹۸).
خبرگزاری آمریکایی یونایتدپرس پس از دستگیری صدام در گزارشی نوشت “این حقیقت نیز اکنون آشکار شدهاست که برنامههای شیمیایی و میکروبی صدام در دهه ۸۰ میلادی بدون حمایت آمریکا ممکن نبوده است. دراین گزارش پیتر گالبری، یکی از کارمندان وقت کمیته روابط خارجی سنا میگوید که «حقیقتاین است که هر گاه عراق قوانین بینالمللی را نقض میکرد و از سلاحهای کشتار جمعی استفاده میکرد بیش از پیش کمکها و حمایتهای مالی و سیاسی از آمریکا دریافت میکرد» و میافزاید: «قطعاً ما بر رفتار صدام تاثیر داشتیم زیرا او را بهاین باور رسانده بودیم که بسیار مهم است که به علت قتلهایی که داخل کشور خود انجام میدهد، تحت تعقیب قرار نگیرد. آمریکا در سال ۱۹۸۴، ۴۸ فروند هلیکوپتر نظامیبل۲۱۴ استی تحویل داد. در حالیکه کارخانه تولید کنندهاین هلیکوپتر متعلق به ایران بوده واین هلیکوپتر به سفارش محمدرضا پهلوی و به طور انحصاری برایایران سفارش داده شده بود. با پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ دولت وقت آمریکااین کارخانه را مصادره کرد.
شرکت علمیفوق یک بار در ۱۹۸۶ مجموعهای از عوامل بیماریزا شامل سهگونه سیاهزخم، ۵ نوع سم بوتولینیوم و سهگونه بروسلا به دانشگاه بغداد فروخت. درخواست عراق برایاین عوامل بیماریزا بار دیگر در ۱۹۸۸ به دلیل خصومت دوطرف باایران پذیرفته شد واینبار ۱۱ گونه ازاین عوامل ازجمله ۴ نوع سیاهزخم بهاین کشور ارسال شد. نهایتاً در ۱۹۸۹ آمریکا فروش سیاهزخم وعوامل بیماریزای دیگر را به عراق،ایران، لیبی و سوریه ممنوع کرد. ارائه اطلاعات ماهوارهای والکترونیکی از آرایش نیروهایایرانی و مواضع آنها و مشاوره جهت تحکیم آرایش نظامینیروهای عراقی میباشد.
۴-۲-۸-۳- تاثیر کمکهای نظامیآمریکا به عراق بر اقتصاد آمریکا
اقتصاد آمریکا در سالهای آغازین دهه ۸۰ میلادی ارتباط مستقیمیبا جنگایران و عراق و صادرات تجهیزات نظامیو تکنولوژی بهاین کشور داشت. با شروع سال ۱۹۸۰، اقتصاد آمریکا وارد سومین رکود از زمان پیدایش آمریکا گردید. ازاین سال کاهش تولید ناخالص داخلی آمریکا آغاز گردید. اما با تمهیداتی که توسط سیاستمداران آمریکا اندیشیده شد، اقتصاد آمریکا موفق شد در پایان سال ۱۹۸۱ از حالت رکود خارج شده، میزان بیکاری کاهش و تولید ناخالص داخلیاین کشور افزایش یابد. با آغاز جنگ ۸ ساله آمریکا توانست حجم قابل توجهی از مایحتاج نظامی عراق را تامین کند. این صادرات تجهیزات و تکنولوژی تا سال ۱۹۸۲ که اقتصاد آمریکا توانست از شرایط رکود خارج شود به صورت گسترده ادامه یافت. دراین سالها برشمار کارخانههای اسلحهسازی و تولیدکننده تجهیزات نظامی افزوده شد. افتتاح کارخانههای جدید نیازمند به خدمت گرفتن میلیونها نیروی کاری بود کهاین نیرو از میان بیکاران آمریکا جمع آوری شد. ازاین طریق مشکل بیکاری آمریکا تا اندازه زیادی حل شد.
از طرف دیگر آمریکا با تولید سلاح و تجهیزات نظامی، ارزش افزوده زیادی بدست آورد. همین مساله باعث رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا شد. آمریکا با کمک درآمدهای صادراتی و درآمدهای ناشی از تولید کارخانههای اسلحه سازی، به افزایش سرمایهگذاری در بخشهای دیگر اقتصاد پرداخت و باعث از بین رفتن رکود دراین بخشها نیز شد (درودیان، ۱۳۷۸، ص۷۰).
۴-۲-۸-۴- برخی از کمکهای اطلاعاتی
نیروی هوایی آمریکا با دستور سازمان سیا اطلاعاتی را که توسط هواپیماهای آواکساین نیرو از مواضعایران دریافت میکرد، در اختیار ارتش عراق قرار میداد. رونالد ریگان شخصاً به ویلیام کیسی (رئیس سازمان سیا) دستور میدهد که جهت جلوگیری از شکست عراق در جنگ باایران، میبایست سازمان سیا بهاین کشور کمک اطلاعاتی نماید. قبل از شروع جنگ، آمریکا اطلاعات حساس نظامیایران را که شامل نقاط ضعف ارتشایران و مراکز حساس نظامیبود، در ملاقاتهایی با بعضی رجال سیاسی و نظامیان مخالف سید روحالله خمینی دریافت و آنها را از طریق عربستان سعودی به دست سازمان اطلاعات عراق میرساند. ابوالحسن بنی صدر یکی از افرادی بود که در اوایل ژوئیه ۱۹۸۰ چندین ملاقات با نمایندگان آمریکا در پاریس انجام داد. در ۳۰ سپتامبر ۱۹۸۰ نیروی هوایی آمریکا ۵ فروند هواپیمای شناسایی آواکس را جهت شناسایی عملیاتهای هوایی نیروی هواییایران و اطلاعرسانی آنها به ارتش عراق، به عربستان سعودی منتقل کرد. سازمان سیا از سال ۱۹۸۰ شروع به در اختیار گذاردن تصاویر هوایی به رژیم بعث عراق کرد. این تصاویر توسط ماهوارههای جاسوسی آمریکا از مواضع نیروهای نظامیایران و تاسیسات نفتیایران گرفته شده بود.این کمکرسانی اطلاعاتی تا برقراری آتشبس میانایران و عراق ادامه پیدا کرد(عبدالحلیم، ۱۳۸۰، ص۲۶).
۴-۲-۸-۵- اعترافات خلبانهای ویای پی عراق
در یکی از عملیاتهای نیروی هوایی عراق در ۲۷ ژانویه ۱۹۸۳ دو گروه چهار فروند سوخوی ۲۲ از اسکادران ۶۹ ام به سردستگی سرگرد رجبیان و کاپیتان المکفی به عنوان فرمانده گروه آغاز به عملیات هوایی برای بمباران و از بین بردن رادار تشخیص زود هنگام نیروی هواییایران در کرج کردند. آنها توسط چهار فروند میگ ۲۳ از اسکادران هوایی ۷۳ ام نیروی هوایی عراق اسکورت میشدند.این گروه عملیاتی کوتاه زمانی پس از نفوذ به حریم هواییایران توسط دو فروند هواپیمای اف ۴ پایگاه سوم شکاری نیروی هوایی ایران رهگیری شدند و فرماندهی هر دو دسته هوایی توسط هواپیماهایایرانی مورد هوف قرار گرفته و ساقط شدند. خلبانهای هواپیماهای ساقط شده سرگرد رجبیان باجناق ژنرالعدنان خیرالله وزیر دفاع وقت عراق و کاپیتان المکفی یکی از ستارههای نیروی هوایی عراق بود که بارها مورد تشویق شخص صدام قرار گفته بود. هر دواین خلبانها به دلیل موقعیت نظامیویژه اشان پس از دستگیری با احترام نظامیبرخورد شدند و مورد بازجویی افسران ویژه ارتشایران قرار گرفتند. بر خلاف تصور بازجویان هر دواین فرماندهان بشدت از شیوه فرماندهی جنگی عراق و شخص صدام ناراضی بودند. از یافتههایاین بازجویی علاوه بر آنکه ایرانیها از جزئیات عملیاتهای توپولوف ۲۲ نیروی هوایی عراق مطلع شدند آنها دریافتند که مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی عراق در نخیب در نزدیکی مرز عربستان سعودی بصورت روزانه گزارشهای اطلاعاتی از طرفایالات متحده دریافت میکنندکه شاملاستبرمحلگشت زنیجنگدههای رهگیر نیروی هواییایران واینکه کدام سایت سامایرانی فعال است. بااین اطلاعاتایرانیها از نحوهاینکه چگونه هواپیماهای جنگی عراقیها از مناطقی که نیروی هوایی و پدافند هواییایران فعال است خودداری میکنند.این اطلاعات فرماندهان عالی نیروی هوایی را چندان متحیر نکرد. آنها مدعی شدند از مدتها پیش از اینکه خلبانان عراقی به نحوی مروموز از پرواز در مناطق سیستمهای را داری فعال ایرانی اجتناب میکنند. همچنین به نظر میرسید آنها از محل پرواز هواپیماهای اف-۱۴ایرانی آگاهی دارند و همواره پروازهای عملیاتی آنها در خارج از محدوده گشت اف-۱۴هایایرانی طراحی و اجرا میشد (درودیان، ۱۳۷۸، ص۷۱).
۴-۲-۸-۶- برخی از کمکهای مالی
روزنامه البیان مدعی شد تنها در یک مورد، رژیم عراق ۴۰ میلیارد دلار از آمریکا وام بلاعوض دریافت کرده است (روزنامه البیان، به نقل از خبرگزاری مهر، ۱۳۹۰).
۴-۳- عراق در سیاست استراتژیکایران
به طور تاریخی، عراق نقش مهمیرا در آنچه که به امنیتایران مربوط است بازی کرد واین اهمیت در روابطی که جنگی وحشیانه و میراثی از رویارویی و دشمنی بر آن حاکم بود همچنان تا امروز ادامه دارد. با وجوداینکه مسئولانایرانیاین موضوع را رد میکنند که تحولات اخیر در عراق نمایانگر تهدید امنیتی برای ایران است، اما بااین همه، تسلط دولت اسلامیدرعراق و شام «داعش» بر موصل وتکریت، حرکت عشایر سنی و گروههای بعثی، سقوط ارتش عراق و شدت یافتن احتمال جدا شدن اقلیم کردستان، همگی حالت نگرانی برایایران را افزایش میدهد. درایران تحلیلها از آنچه در عراق رخ میدهد، مختلف بوده است. یک موضع رسمی این است که آنچه رخ داده است تروریسم و افزایش حضور گروههای تروریستی میباشد، تحلیل دیگر، مسئولیت را به دوش دولت مالکی میاندازد، دیگری با رعایت عدالت میگوید کهاینها بعضی از درخواستهای اهل سنت است، و تحلیل چهارم به بازی منطقهای معتقد است که کشورهایی در آن مشارکت دارند که عروسک داعش را میگردانند که اعلام خلافت کرد. ویژگیاین تحلیلها و ابعاد آنها هر چه که باشد اما حوادث عراقاین کشور را دوباره در صدر اولویتهای امنیت استراتژیکایران قرار داد (الصمادی ترجمه: مریم ناصری زاده، ۱۳۹۴، ص۳۶).
۴-۳-۱- ساختار قدرت و هویت در سال ۲۰۰۳
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 02:42:00 ق.ظ ]
|