ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ریشه شناسی: واژۀ zamīg مرکب است از: ستاک zam- «زمین؛ تحمل کردن» + پسوند اسم ساز īg که رویهم رفته لفظاً به معنی «حامل؛ زمین، خاک» می‌باشد؛ هندواروپایی: *gʰðem- (پوکورنی، ۱۹۵۹: ۴۱۴-۴۱۶)؛ سانسکریت: gmā́- «زمین»، مشتق از gmás- (= حالت اضافیِ kṣám-) (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۳۷۰)؛ kṣám- (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۳۲۶؛ مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۴۲۵)؛ اوستایی: zam- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۷؛ بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۶۶۲)؛ فارسی باستان: zma- صورت دیگر *zam- در ترکیب (ud- + zma-) = uzma- «بالاتر از سطح زمین» (کنت، ۱۹۵۳: ۱۷۸)؛ فارسی میانه: zamīg (دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۴۴؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۶۹)؛ zamīk (صورت جنوب شرقی آن: damik [dmyk]) (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۷)؛ (هوبشمان، ۱۸۹۵: ۷۰)؛ zmyg (بهار، ۱۳۴۵: ۳۸۰)؛ zmyk (بهار، ۱۳۴۵: ۱۷۹)؛ فارسی میانه ترفانی و پهلوی اشکانی ترفانی: zamīg (بویس، ۱۹۷۷: ۱۰۴؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۷)؛ فارسی میانه اشکانی: zmyg, zmyq (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۸۲)؛ فارسی نو: زمین، (فارسی نو متقدم) زمی (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۷)؛ انگلیسی: humus «خاک» از واژه یونانی chamai «روی زمین» (لغتنامه وبستر)؛ معادل عربی: ارض.
ترکیبات:
zamīg sardagān «زمین-سرشتان؛ خاک-سرشتان».

zamīg-čihrag
(تنجیم: طبایع ستارگان)
* خاکی، خاک-سرشت، زمین-سرشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: ستارگان و سیارگانی که در احکام نجوم دارای طبع خاکی هستند (بهار، ۱۳۴۵: ۳۸۱). (برای توضیحات بیشتر رک. čihrag)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ریشه شناسی: این ترکیب از دو واژه zamīg و čihrag ساخته شده است و صورت اوستایی آن برابر است با zəmas-čiϑra- (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۳). نیبرگ (۱۹۷۴: ۵۷) این واژه را به صورت damīk-cihrak می‌خواند. بررسی ریشه شناختی واژه zamīg در سرواژه زیر آمده است. (برای مطالعه čihrag رک. čihrag)

zamīg sardag
(تنجیم: طبایع ستارگان)
* خاکی، خاک-سرشت، خاک-سرده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: معنی این واژه با zamīg-čihrag برابر است و هر دو اشاره به کواکبی دارند که دارای سرشت خاکی اند. (برای توضیحات بیشتر رک. čihrag)
ریشه شناسی: این ترکیب از دو واژه zamīg و sardag ساخته شده است. (رک. zamīg و sardag)
ترکیبات:
zamīg sardagān «زمین-سردگان: کواکب خاک-سرشت، کواکب خاکی».

zāyč [zˀyc, zˀyc(k’) | N zāyča]
(تنجیم)
* زایچه: طالع، زیج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: زایچه یا زایجه عبارت است از جدولی که متشکل از دوازده خانه بروج است و وضعیت سیارگان نسبت به این بروج را در یک زمان خاص (مثلاً، در لحظه تولد یک فرد) ثبت می‌کند. منجمان این جدول را برای پیش بینی سرنوشت افراد و برشمردن ویژگیهای شخصیتی آنها بکار می‌بردند؛ ثبت زایچه در فرهنگ بسیاری از اقوام رایج بوده است و ایران زمان ساسانیان، برای هر اتفاق مهمی از جمله جلوس شاهان زایچه‌ای ترتیب می‌دادند و آنرا در خزانه سلطنتی نگهداری می‌کردند (مصاحب، ۱۳۸۷: ۱۱۶۴-۱۱۶۵).
نمودار زایچۀ کیهان در سه نسخۀ TD1، TD2، و DH از بندهشن آمده است که دارای تفاوتهای جزیی با هم می‌باشند. این تفاوتها در مقاله‌ رافائلی (۱۹۹۹) به تفصیل شرح داده شده‌اند. نمودار تصحیح شده زایچۀ کیهان به شیوۀ بندهشن که در آن خانۀ طالع (میخ جانان) در قسمت فوقانی نمودار قرار می‌گرفته است، به زبان فارسی در شکل شماره ۱۰ آمده است. همین نمودار، در شکل شماره ۱۱، به شیوۀ مدرن و به همراه مطابقت آن با وتدهای دوازده‌گانه و خط افق نشان داده شده است.
از جمله واژه‌های نجومی که به زایچه مرتبط است، اصطلاح «طالع» می‌باشد که معنی آن «طلوع کننده» است و به آن درجه از دایرهالبروج یا آن برج اطلاق می‌شود که در زمان خاصی از افق شرقی در حال طلوع است (مصاحب، ۱۳۸۷: ۱۶۱۱). در تنجیم، نام افق شرقی، وتد طالع (پهلوی: میخ جانان) است که یونانیان به آن Horoscopes به معنی «طالع» می‌گفتند؛ در گذر زمان همین واژه بسط یافته و به کل زایچه اطلاق شد (بارتون، ۲۰۰۳: ۹۳). به همین خاطر است که امروز بجای واژه «زایچه»، اصطلاح «طالع» نیز بکار می‌رود و «زایچه کیهان» به «طالع عالم» معروف است. منجمان زایچه های گوناگونی ترسیم می‌کردند؛ مثلاً، زایچه یا طالع تولد هنگام تولد یک فرزند، طالع سال یا زایچه سال هنگام تحویل سال، و طالع جلوس شاهانه هنگام بر تخت نشستن شاهی جدید.
از اصطلاحات مرتبط به زایچه، واژه «زیج» است که معرب واژه پهلوی زیگ «zīk» بوده و به کتابی گفته می‌شود که در آن «احوال و حرکات افلاک و کواکب» آمده باشد؛ معنای لغوی این واژه «ریسمان» است و منظور از آن «جداول نجومی» است. احتمالاً وجه تسمیه آن شباهت شکل جداول نجومی به تار و پودهای کارگاه نساجی است (دهخدا «زیج»؛ مصاحب، ۱۳۸۷: ۱۱۹۷). اما، پژوهشهای جدید نشان می‌دهد که اساساً این اصطلاح در عربی به «یک متن نجومی منظوم» و بدون جدول اطلاق می‌شده است و معادل آن در سانسکریت «tantra» می‌باشد (کینگ، ۲۰۰۱: ۱۲).
ریشه شناسی: واژه zāyč مشتق است از ریشه zāy- «زاییدن» + پسوند اسم معنی سازِ -č [صورت دیگرِ -ēž در pādēz و wihēz] + پسوند -ag ؛ هند و ایرانی آغازین: *j́aHia- «زاییده» [+ پسوند *ka-] (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۵۴)؛ سانسکریت: jánman «جانان، (وتد) طالع، زایچه، ستارۀ طالع» از ریشۀ jan- «زادن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۱۰-۴۱۱)؛ jāyā́- «زاییدن؛ زن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۱۹)؛ اوستایی: مشتق از صورت مجهول zaya- از ریشۀ zan- «زاییدن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۲)؛ فارسی باستان: مرتبط با واژۀ zana- «انسان» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۱۱)؛ فارسی میانه: zāyič/ zēj «زایچه، زیج» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۷۳)؛ zāyč زایچه (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۷۰)؛ فارسی نو: زایچه، (=طالع)؛ معادل انگلیسی: horoscope (مکنزی، ۱۹۷۱: ۹۸)؛ thema (مصاحب، ۱۳۸۷: ۳۵۶۲)؛ ؛ nativity «زایچه تولد»؛ معادل عربی: زیج، طالع.
ترکیبات:
zāyč ī gēhān [zˀyc y gyhˀn’] «زایچه کیهان؛ طالع عالم».

* شکل شمارۀ ۱۰ *
نمودار زایچۀ کیهان (طالع عالم) بر اساس بندهشن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...