مقطع کارشناسی ارشد : طرح های پژوهشی دانشگاه ها با موضوع استنادهای قرآنی … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ کَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ[۶۰۰]
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ[۶۰۱]
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَى الْقِتال[۶۰۲]
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فی أَیْدیکُمْ مِنَ الْأَسْرى إِنْ یَعْلَمِ اللَّهُ فی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ خَیْراً[۶۰۳]
وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُن خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ [۶۰۴]
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ[۶۰۵]
صفت «امین» که از سوی حضرت صدیقه در وصف رسول اکرمبیان شده است تلمیحی است به این آیه شریفه که در آن رسول اکرم از زبان خودشان بهعنوان ناصح امین معرفی میشوند:
أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمینٌ[۶۰۶]
این فقره «خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِیِّهِ» از خطبه شریفه ناظر بر این آیه شریفه است:
اللَّهُ یَصْطَفی مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً وَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ[۶۰۷]
این عبارت « وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَهُاللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ» تلمیح به این آیات کریمه دارد:
أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ[۶۰۸]
قالُوا أَ تَعْجَبینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمیدٌ مَجید[۶۰۹]
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذینَ اصْطَفى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُون[۶۱۰]
۷٫۴٫ مقام و جایگاه قرآن کریم در خطبه شریفه فدکیه
«ثم التفت الى اهل المجلس و قالت:
اَنْتُمْ عِبادَ اللَّهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَهُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلى اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَى الْاُمَمِ. زَعیمُ حَقٍّ لَهُ فیکُمْ، وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیْکُمْ، وَ بَقِیَّهٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیْکُمْ: کِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَیِّنَهً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَهً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیَهً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَهً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَى الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاهِ اسْتِماعُهُ. بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَهُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَهُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَهُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَهُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیَهُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَهُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَهُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَهُ.» « آنگاه حضرت زهرامتوجّه اهل مجلس شدند، و خطاب به تمام مهاجران و انصار فرمودند:
شما بندگان خدا پرچم و علم أمر و نهی الهی، و در بردارنده دین و وحی او و پاسداران خدا بر خود هستید، و رساننده احکام الهی به دیگر امتهایی که در اطراف شمایند میباشید. در بین شما شخصی است که استحقاق زعامت دارد، و او کسی است که قبلاً در مورد اطاعت او متعهّد شدهاید. و ما یادگارانی هستیم که خداوند ما را نمایندگان خود بر شما قرار داده، و به همراه ما کتاب ناطق الهی و قرآن صادق و نور تابناک و شعاع درخشندهای است که دلیلهای آن روشن و اسرار آیاتش ظاهر است، و با ما دلیل و برهانی است که ظواهرش متجّلی و استماع آن برای مردم همیشگی است (و ملال آور نیست). پیروان او بهخاطر آن مورد رشک دیگران هستند، و تبعیّت او بشر را به رضوان خدا سوق میدهد، و گوش دادن به آن نجات را بهدنبال می آورد. در او است بیان دلیلهای نورانی الهی، و پندهای مکرّر خداوند، و واجباتی که تبیین شده و محّرماتی که از آن منع گردیده، و احکامی که کافی است و ادّلهای که روشن است و کلماتی که شفا بخش است، و فضائلی که بدان دعوت شده، و اموری که اجازه در انجام آن داده شده، و رحمتی که امید آن میرود، و قوانینی که واجب شده است.»
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱٫۷٫۴٫ تکلیف امت مسلمان، بعد از پیغمبر خاتم
این بخش از خطبه شریفه با هشدار به مخاطبان و یادآوری موقعیت آنان آغاز می شود.
حضرت صدیقه بعد از بیان مطالب گذشته و پیش از پرداختن به استیضاح خلیفه، با خطاب به مهاجرین و انصار ظاهراً آنان را مورد سرزنش قرار می دهند.
ایشان با بیان این بخش ضمن توجیه افکار عمومی، حق با ستم غصب شده خود را یادآور شده و به مسلمانان درباره خطر درونی و نابود کننده ای که جامعه اسلامی را تهدید می کند، هشدار می دهند؛ این تهدید عبارت از انحراف از مسیری بود که پیامبر اکرم آن را برای مسلمانان ترسیم فرموده بودند.
در این جمله«اَنْتُمْ عِبادَ اللَّهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَهُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلى اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَى الْاُمَمِ …» حضرت، به شیوه کنایه، خطاب به جمع حاضر میفرمایند شما خود را هادیان دین و امین وحی میدانید، اما در واقع بدین جهت که دین خدا را عوض کرده و در مسیر دیگری قرار دادهاید، لذا دیگر امین وحی نیستید.
آوردن ندا بین مبتدا و خبر اشاره به شدت تنبیه است؛ و بیانگر این مطلب است که امر خطیری در حال مطرح شدن میباشد و مخاطب را متوجه سازد که مبادا این مطلب بر اثر غفلت و یا اشتباه از او فوت شود. همچنین حذف حرف ندا – یاء در عبادالله-، تنبیه دیگری است و بدین منظور حذف شده که اهمیت مطلب به جهت طولانی شدن ندا از مخاطبان فوت نگردد. مانند عبارت « أُوصِیکُمْ عِبادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ[۶۱۱] » در نهج البلاغه[۶۱۲].
«نُصُب» به معنای پرچم[۶۱۳]، و پرچم نصب شده[۶۱۴] میباشد. و به دو اعتبار میتوان گفت حضرت مردم را نُصُب خطاب فرمودهاند؛ یکی اینکه، وقتی حضرت میفرمایند: شما نُصُب امر و نهیها هستید، یعنی شما اولین مخاطبانی هستید که امر و نهیها متوجه شماست. قرآن میفرماید:وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها[۶۱۵] ؛ یعنی ایشان مخاطبان اول قرآن هستند. احتمال دیگر این است که نُصُب به معنای تابلوهای راهنما باشد؛ یعنی شما تابلوهای امرو نهیهای خدا هستید و باید امر و نهیهای الهی را به مردم دیگر نشان دهید؛ اما احتمال اول قویتر به نظر میرسد[۶۱۶].
«وَ بَقِیَّهٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیْکُمْ»
حضرت صدیقهدر این قسمت به توصیف وسیله پرداخته، اشاره میفرمایند که بعد از داشتن لیاقت با رهنمودهای آن، انسان به کمال شایسته نائل می شود. و چون رسید بدون ارتباط با استفاده کننده اثر نخواهد داشت، باید جهت ارتباط با استفاده کننده، محکم باشد[۶۱۷].
نکته قابل توجه در اینجا معنای «عهد» و «بقیه» میباشد.
«بقیه» پیامبراکرم در بین امتشان دو چیز است: یکی عترت و دیگری قرآن کریم، و این دو ثقل مشهور میباشند چنانکه حضرت محمّد مصطفی فرمودند: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا[۶۱۸]»
«اِسْتَخْلَفَها عَلَیْکُمْ» یعنی آنرا خلیفه و جانشین و نائبی از سوی خود بر شما و در میان شما قرار داد تا احکام، فرائض، آداب وسنن الهی را برای شما تبیین نماید؛ اما با تفسیر عترت و تعبیر اهل بیت عصمت[۶۱۹].
آیت الله تهرانی در شرح این قسمت مینویسد:
«ظاهر این است که «عهد» آن چیزی است که میگیرند و «بقیه» آن چیزی است که میگذارند. یعنی «عهد»، وصیت و سفارش است و «بقیه»، آن چیز است که شخص بعد از خود در اهلش باقی میگذارد. پس اینها دو چیزند نه یکی.
در اینجا احتمال اظهر این است که آن پیمان و عهد مربوط به عترت است، یعنی اشاره دارد به مسئله ولایت امام علی . پس حضرت زهرا میفرمایند مگر شما نبودید که پیامبر اکرم از شما عهد گرفت. زیرا هنوز از غدیرخم چند ماه هم نگذشته است. غدیرخم ظاهراً در هجدهم ذی الحجه بود تا این مجلس که برگزار شد هنوز دو ماه و نیم بیشتر نگذشته است. پیغمبر به همین مردم گفت: «إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْن کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتی» .
پس در «عَهْد» دو احتمال است: یکی اینکه منظور غدیرخم باشد و دیگر اینکه منظور کتاب الهی باشد که در این صورت باز هم کتاب خود دلالت بر عترت دارد و در آیه شریفه آمده است: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى[۶۲۰] اما ظاهر همان احتمال اول است زیرا کتاب در جملۀ بعد حضرتآمده است. پس مراد از «عهد» همان عترت است، و مراد از «بَقِیّه» آن یادگار و خلیفهای است که در میان شما قرار داده است. این جمله نیز خود متضمّن اعتراض به عملکرد مردم است[۶۲۱].»
۲٫۷٫۴٫ فضایل قرآن
«کِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصّادِقُ، و النُّورُ السّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَیِّنَهً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَهً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیَهً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَهً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَى الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاهِ اسْتِماعُهُ. بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَهُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَهُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَهُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَهُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیَهُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَهُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَهُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَهُ.»
حضرت فاطمه بعد از معرفی رسول اکرمو بیان خدمات ایشان به نقش قرآن در میان جامعه اسلامی اشاره میفرمایند. در واقع این مقدمات و احتجاجات برای بیان این مطلب است که به ایشان تذکر دهند که در کنار گذاشتن علی به راه خطا رفتهاند. علت عدم بیان صریح این امر از سوی حضرت صدیقه مقاومت و سرباز زدن آنها از پذیرش امیرالمؤمنینو مراجعه به ایشان به عنوان امام معصوم و وصی بر حق رسول اکرم بود.
اول چیزی که میتواند زمینه احتجاج را فراهم کند و آنها را هدایت کند، قرآن است. اما حضرت این معنا را به سبک بسیار جالب بیان کردهاند. با وجود اینکه میتوانستند قرآن را مبتدا قرار دهند و صفات قرآن را بیان فرمایند اما میفرمایند: خداوند بر شما حقی دارد که طلبکنندهای در میان شما آن حق را از شما مطالبه میکند. کلام را از اینجا شروع میکنند: «زَعیمُ حَقٍّ لَهُ فیکُمْ» یعنی اولاً خداوند بر شما حقی دارد و ثانیاً آن حق مطالبهکنندهای دارد[۶۲۲].
«کِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَیِّنَهً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَهً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیَهً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَهً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَى الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاهِ اسْتِماعُهُ. بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَهُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَهُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَهُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَهُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیَهُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَهُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَهُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَهُ.»
قرآن، کتاب ناطق به حکم خدا میباشد که همین کتاب خدا با صراحت مردم را به سوی عترت پیامبر سفارش می کند.
حضرت، قرآن را با الفاظ «لامع» و «ضیاء» توصیف کرده اند. «ضیاء» یعنی روشنی و «لامع» به معنای روشنی دهنده میباشد؛ از این رو، قرآن علاوه بر این که خود نور است، روشنی دهنده هم هست. به عبارت دیگر هم نور است و هم دیگران را از ظلمت به روشنایی میرساند[۶۲۳].
«بَیِّنَهٌ بَصائِرُهُ، مَنْکَشِفَهٌ سَرائِرُهُ، مُتَجَلِّیَّهٌ ظَواهِرُهُ»
عبارت فوق این مطلب را میرساند که دلایل و استدلالات قرآن روشن و واضح است و برای هر کس این استدلالات قانع کننده است و با وجود این دلایل هیچ کس نمیتواند بهانه جویی کند[۶۲۴].
«مُغْتَبِطَهٌ بِهِ أشْیاعُهُ»
یعنی پیروان قرآن مورد غبطه و حسرت امتهای دیگرند؛ یعنی عمل کنندگان به قرآن مورد غبطه دیگرانند نه کسانی که به قرآن عمل نمیکنند. اشاره به اینکه قرآن هم درس زندگی دنیوی است و هم مربوط به امور اخروی. پس در این عبارت دو معنا وجود دارد اوّل اینکه قرآن دستورالعملی برای عمل است، یعنی صرف اینکه پیروان آنرا بدانند برای تکامل کافی نیست بلکه آنچه مهم است عمل به قرآن است و دوّم اینکه قرآن هم درس زندگی دنیوی و هم درس رستگاری اخروی است و پیروان واقعی قرآن هم در دنیا مورد غبطه دیگرانند هم در قیامت و آخرت[۶۲۵].
«قائِداً اِلَى الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاهِ اسْتِماعُهُ»
کلمه «رضوان» به معناى رضا و خشنودى است، و آن حالتى است که در نفس آدمى هنگام برخورد با چیزى که ملایم طبع او است پیدا مىشود، و نفس از پذیرفتن آن امتناع نمىورزد، و در صدد دفع آن بر نمىآید، در مقابل این حالت، حالت سخط و خشم است که در هنگام برخورد با ناملایمات، در نفس پیدا مىشود و نفس در صدد دفع آن برمىآید[۶۲۶].
مقام رضوان از عالیترین درجات بهشت است و ویژه کسانی است که خدا را «حبّاً» بپرستند و در دنیا به مقام رضا رسیده باشند[۶۲۷].
حضرت فاطمه میفرمایند استماع قرآن سبب نجات میشود. «استماع» یعنی انسان مطلبی را دقیق و با تأمل و دقت گوش دهد، در مقابل «اسماع» که گوش کردن ظاهری است[۶۲۸]. «استماع» در عبارت حضرت، به معنای گوش دادن دقیق و عمیق است[۶۲۹].
بنابراین آنچه موجب نجات انسان ازهلاکت و شقاوت است، همان فهم دقیق قرآن است که به عمل منتهی می شود.
«بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَهُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَهُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَهُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَهُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیَهُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَهُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَهُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَهُ.»
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 02:10:00 ق.ظ ]
|