۳۴- وَیا حسرتا أضحی بنعماک نائحاً وَ کنتُ بها من قبل حینٍ مُغرِّدا ( همان ، ص ۴۶۴ )
دریغا که من نوحه سرای نعمتهایت شدم در حالی که قبلا ترانه سرای آنها بودم .
طباق در کلمات « نائح » و « مُغرِّد »
۳۵- عجبتُ لها مِن همهٍ کان منتهی حیاتکَ فیها حافلاً مثلَ مبتدا ( همان ، ص ۴۶۴ )
از همت و اراده تو که انتهای زندگیت همچون ابتدای آن سرشار از آن است در تعجبم .
طباق در کلمات « منتهی » و « مبتدا »
۳۶- قلبٌ وراء الشیب متقد الصبا کالجمـر تحـت رمـاده یتحـرّقُ ( همــان ، ص۴۶۵)
قلبی که در پیری عشق بر می افروزد مانند اخگری است که زیر خاکستر شعله ور می شود .
طباق در کلمات « الجمر » و « رماد »
۳۷-إذهبوا فی البلاد طولا وعرضا وانظرواما لخصمکم من جهود ( همان ، ص۴۷۱)
در طول و عرض کشور سفر کنید و تلاش دشمنتان را ببینید .
طباق در کلمات « طول » و « عرض »
۳۸- راعَهُم حیّاً وَ میتاً فاتقوا همّـه جبّارهً لَم تخــذَ لِ ( همان، ص۴۸۲)
ملک فیصل زنده یا مرده اش آنها را می ترساند ، پس آنها بایستی از اراده ای که خوار و زبون نمی شود
بترسند .
طباق در کلمات « حیّاً » و « میتاً »
۳۹- وَ عدتُ عـن القبر فی العائدینَ أمامـی نحیبٌ وَ خلفـی نحیــب ( همان، ص۴۹۲)
به همراه بازگشتگان از قبر بازگشتم در حالی که در پیش رو و پشت سرم فغانی بود .
طباق در کلمات « أمام » و « خلف »
۴۰- هل فی فلسطینَ بعدَ البؤس من دعه أم للزمان إبتسامٌ بعد تقطیب ( همان، ص۴۷۸)
آیا در فلسطین بعد از بیچارگی و فقر آرامش و آسایشی هست و یا برای زمان بعد از ترشرویی لبخندی وجود

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دارد .
طباق در کلمات « إبتسامٌ » و « تقطیب »
ج ) ترصیع
توازن وهمسانی الفاظ است که به دو صورت می آید : ۱- همراه با توافق حروف ووزن کلمات
آخرجمله ها : « إنّ الأبرارَ لفی نعیم وَ إنّ الفجّارَ لفی جَحیم » (الإنفطار) و۲- تقارب ونزدیکی
این کلمات : « وَآتیناهما الکتابَ المُستبین وَهدَیناهُما الصِّراط المستقیم » ( الصافات : ۱۱۷ و
۱۱۸ ) ( هاشمــی ، ۱۳۷۷ش ، ص۳۵۸ )
ابراهیم در بیشتر قصایدش از این صنعت استفاده برده است :
۱- عبس الخطبُ فابتسِم وَ طغی الهولُ فاقتحِـم
رابط الجأش والنهی ثابتُ القلبِ و القـدم( ابراهیم ط. ، ۲۰۰۵م ، ص۲۷۱)
بلا و سختی عبوس شد پس تو لبخند بزن ، ترس و خوف طغیان کرد پس تو خطر کن .
آرام و دلیر ، ثابت قدم با قلبی استوار .
۲- إخواننا أهلُ الوفاءِ أهلُ المودّهِ و الولاء (همان، ص۳۰۲)
برادران ما از تبار وفاداری و عشق و دوستی هستند .
۳- أطلقی ذاک العیارا قدکِ ضیماً و اصطبارا
یطلبُ العزُّ ابتدارا یُدرکُ المجدُ اقتسارا(همان، ص۳۰۶)
آن تیر را پرتاب کن ، ظلم ( ظالم ) و شکیبایی تو کافی است .
عزت و افتخار پیشدستی را می طلبد و مجد و بزرگی مقهور کردن و به بند کشیدن را .
۴- لاتَسَـــل عَـن سَلامَته رُوحُـهُ فَــوقَ راحَتـِـــه
بَــدَّلتـــــــهُ هُمُـــومُـــه کَفنَــــاً مِــن وِسادَتِــه(همان، ص۳۱۴)
از سلامتش مپرس، زیرا که او جان برکف است .
افکار و غمهایش بالش او را به کفن تبدیل کرده اند.
۵- أهلاً بربِّ االمهرجان أهلاً بنابغه البیان (هـمـــان ، ص ۳۱۶)
مرحبا به صاحب آن جشنواره و درود بر نابغه بیان . ( احمد شوقی )
۶-أنتم المخلصون للوطنیِّه أنتم الحاملون عبء القضیّه !!
أنتم العاملون مِن غیر قول !! بارَکَ اللهُ فی الزنود القویّه !! (همان،ص ۳۳۹)
شما پاک نهادان وفادار به میهن و شما مسؤلیت پذیران !!
شما عمل کنندگان بدون سخن !! آفرین باد بر این دستان قوی !!
۷- علامَ احتراسکَ ؟ لا أعلمُ وَ فیمَ احتشادُکَ ؟ لا أفهمُ ( همـان ، ص۳۴۴)
ای حکومت از چه چیزی پاسداری می کنی ؟ نمی دانم و بسیج تو به خاطر چیست ؟ نمی فهمم .
۸- بکوری عند شباکی لأنشق طیب ریّاکِ

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...