والدین مستبد معیارهای روشن و مشخصی را برای شکل دادن، کنترل، نظارت و ارزیابی رفتارهای فرزندان­شان انتخاب ‌می‌کنند. اطاعت کردن فرزندان از دستورات پدر یا مادر اهمیت خیلی زیادی دارد و برای اطاعت کامل گاهی این والدین از زور و تنبیه بدنی نیز استفاده می‌کنند. این والدین از فرزندان­شان می­خواهند که به صورت کامل رفتارهای مورد نظر آن ها را بدون کمترین توضیحی اجرا کنند و مطیع قوانین باشند. در این سبک فرزندپروری تعاملات کلامی میان والد- فرزند کم است و به استقلال و فردیت فرزندان توجه نمی­ شود(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).

  1. فرزندپروری اقتداری[۶۳]: این والدین انعطاف­پذیر هستند، بر مسائل کنترل دارند و پذیرش و پاسخدهی آن ها بالا است. آن ها قوانینی را وضع ‌می‌کنند، علت پیروی از این قوانین را به فرزندان خود توضیح می­ دهند، به نیازهای فرزندان خود پاسخ می­ دهند، ‌محدود کننده نیستند و فرزندان خود را در تصمیم ­گیری­های خانوادگی مشارکت می­ دهند. این والدین در شیوه خود دموکراتیک هستند، به فرزندان خود احترام می­گذارند و استقلال کودک را به رسمیت می‌شناسند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱). در این شیوه هم استقلال کودک و هم پیروی از قوانین با ­ارزش ‌می‌باشد، والدین تصمیمات خود را به عنوان یک بزرگسال اجرا ‌می‌کنند ولی علایق کودک را هم به رسمیت می­شناسند(بامریند، ۱۹۶۶). کودکانی که والدین آن ها مقتدر هستند سازگاری بهتری دارند، آن ها افرادی هستند جرئت­ورز، خوش­رو و از نظر اجتماعی مسئول، متکی به خود و با والدین و همسالان سازگاری خوبی دارند(سیگلمن و ریدر، ۲۰۰۹). فرزندان والدین مقتدر فعال، مستقل و مهربان هستند و انگیزه زیادی برای موفقیت دارند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).

والدین مقتدر تعاملات کلامی با فرزندان­شان دارند و آن ها را تشویق و تقویت ‌می‌کنند در نتیجه استقلال و فردیت فرزندان برای آن ها مهم است. این والدین هنگام مواجهه با مسائل مختلف برای فرزندان­شان دلیل و منطق می‌آورند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).

در سبک استبدادی و سبک اقتداری کنترل وجود دارد، میزان درخواست والدین از فرزندان زیاد است، والدین انتظار دارند فرزندان­شان رفتار مناسب انجام دهند و از قوانین آن ها پیروی کنند. با وجود این، والدین مستبد انتظار دارند فرزندان­شان قوانین را بدون پرسشی اطاعت کنند ولی والدین مقتدر مایل به پرسش و پاسخ و توضیح دادن به فرزندان­شان هستند. اگرچه در هر دو سبک کنترل روانشناختی وجود دارد ولی سبک اقتداری گرایش به کنترل روانشناختی پایین و سبک استبدادی گرایش به کنترل روانشناختی بالا دارد(دارلینگ، ۱۹۹۹).

  1. فرزندپروری سهل­گیرانه[۶۴]: در این سبک فرزندپروری، پذیرش و پاسخدهی والدین نسبت به کودک بالا است اما کنترل کمی بر کودک وجود دارد. این والدین بیش از حد آسان­گیر هستند، قوانین و تقاضاهای خیلی کمی از فرزندان خود دارند و به ندرت بر رفتار آنان کنترل ‌می‌کنند(دارلینگ، ۱۹۹۹). والدین به عنوان منبعی هستند که آرزوهای کودک را تأمین می‌کنند نه به عنوان ایده­آلی که کودک از آن ها تقلید کند و نه به عنوان عامل فعال و مسئول برای شکل دادن یا تغییر رفتار آینده یا رفتار کنونی(بامریند، ۱۹۶۶). کودکان والدین سهل‌گیر اغلب تکانشگر، پرخاشگر، خودمحور، دارای خویشتنداری پایین، سرکش و بی­هدف هستند، استقلال پایینی دارند(سیگلمن و ریدر، ۲۰۰۹)، قادر نیستند تکانه­های خود را کنترل کنند و انگیزه پیشرفت کمی دارند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه شیرافکن و اسمعیلی،۱۳۹۱) ولی مهارت­ های اجتماعی بالایی دارند و میزان افسردگی در آن ها کمتر است(دارلینگ، ۱۹۹۹).

والدینی که سبک سهل­گیرانه دارند، فرزندان­شان را تنبیه نمی­کنند، از بدرفتاری­های آن ها چشم­پوشی ‌می‌کنند، اما مانند والدین مقتدر استقلال و فردیت را تشویق ‌می‌کنند. آن ها قوانین سخت برای رفتارهای فرزندان به کار نمی­گیرند. ‌بنابرین‏، کودکان مسئولیت­های کمی در خانه دارند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).

۲-۱-۷-۲- نظریه سبک­های فرزندپروری مک­کوبی و مارتین

مک کوبی و مارتین نظریه سبک فرزندپروری بامریند را به روز کردند و به تعریف سبک فرزندپروری با بهره گرفتن از دو بعد درخواست یا تقاضا(کنترل، نظارت، تقاضا) و پاسخدهی والدین(صمیمیت، پذیرش، مشارکت) پرداختند. از تعامل میان این دو بعد، چهار سبک فرزندپروری به وجود می ­آید که به طبقه ­بندی چهارسویه معروف است.

بر­اساس نظریه مک­کوبی و مارتین، والدینی که سبک استبدادی دارند درخواست یا تقاضای زیادی از فرزندشان دارند ولی میزان پاسخدهی­شان به فرزندشان کم است. والدینی که سبک اقتداری دارند هم میزان تقاضا و هم میزان پاسخدهی بالایی دارند. در نظریه مک­کوبی و مارتین دو نوع سبک فرزندپروری سهل­گیرانه وجود دارد که سبک فرزندپروری افراط­گر و سبک فرزندپروری غفلت­کننده نام دارد. والدینی که سبک فرزندپروری افراط­گر دارند، میزان درخواست و تقاضایشان از فرزندان کم ‌می‌باشد اما در مقابل پاسخدهی بالایی دارند. این والدین، صمیمی، پذیرنده و صبور می­باشند ولی اعمال قدرت کمی دارند. والدین غفلت­کننده هم در تقاضا و هم در پاسخدهی در سطح پایینی قرار دارند، این والدین به کارهای خود مشغول هستند، خیلی به رفتارهای فرزندان­شان توجه نمی­کنند و اغلب مسئولیت­های فرزندپروری را نادیده می­ گیرند(بامریند، ۱۹۶۶).

سبک چهارمی که مک­کوبی و مارتین مطرح کردند، بی­تفاوت- درگیرنشده[۶۵]نام دارد. در این سبک والدین درگیری عاطفی با کودک ندارند، انرژی کمی را صرف رابطه خود با کودک می‌کنند، نسبت به رفتارها و مشکلات کودک غافل هستند و بدون صرف وقت برای بهبود رابطه با فرزندان­شان به برقراری ارتباط اقدام ‌می‌کنند. به‌کارگیری این سبک فرزندپروری منجر به رفتارهای غیرانطباقی، رفتارهای تکانشی و وضعیت تحصیلی و اجتماعی ضعیف در فرزندان می‌شود(شکوهی یکتا و همکاران، ۱۳۸۵).

۲-۱-۷-۳- نظریه سبک­های فرزندپروری شیفر

شیفر از جمله افرادی است که با توجه به دو بعد رفتار والدین یعنی آزادی- کنترل(سهل­گیری- سخت­گیری) و گرمی­- سردی(پذیرش- طرد) طبقه ­بندی انجام داد و ‌به این ترتیب والدین را به ۴ دسته کلی به شرح زیر تقسیم کرد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...