۱۴/۰

۱۷/۱

۰۶/۰

۰۳/۰

۳۶/۰

۷۸/۰

۰۵/۰

۶۳/۰

۵۴/۰

۰۴/۰

۲۷/۰

۷۴/۰

۰۳/۰

۸۸/۰

۰۸/۰

همان طوری که در جدول ۴ـ۵مشاهده می شود، مقدار رگرسیون پیش بینی اختلالات تغذیه زنان از روی مولفه های سلامت روان و منبع کنترل معنی دار می باشد (۰۰۱/۰>p و ۶۱/۱۳=F). بنابراین متغیر علائم جسمانی با ضریب بتای ۲۸/۰ می توانند به طور مثبت و معنی داری اختلالات تغذیه زنان را پیش بینی کنند. همچنین، مقدار R2 نشان می دهد ۲۷% از واریانس اختلالات تغذیه زنان توسط متغیریاد شده تبیین می شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

فصل­پنجم
بحث و نتیجه ­گیری
این فصل شامل خلاصه پژوهش است که به بحث و نتیجه گیری پیرامون نتایج به دست آمده از فرضیه های پژوهش اختصاص دارد. همچنین به بیان محدودیت هایی که در این پژوهش با آن مواجه شده، پرداخته و در خاتمه با ارائه پیشنهاد های پژوهشی و کاربردی می پردازد.
۵-۱- بحث و نتیجه گیری :
فرضیه۱: بین مولفه های سلامت روان با اختلالات تغذیه ای رابطه وجود دارد.
بنا بر نتایج به دست آمده بین مولفه­های سلامت روان (علائم جسمانی ،علائم اضطرابی ،ناکشوری اجتماعی ، افسردگی و نمره کلی سلامت روان با اختلالات تغذیه ای رابطه مثبت و معنادار وجود دارد(p<0/01) به عبارت دیگر، با افزایش نمرات سلامت روان در زنان، اختلالات تغذیه ای آنان نیز افزایش یافته است. امروزه مراجعه به مراکز مشاوره تغذیه افزایش یافنه است و بیشتر مراجعه کننده گان زنان و دختران جوان هستند که شاید اصلی ترین دلیل مراجعه آنان موج جهانی گرایش به داشتن اندام متناسب، و به اصطلاح رو فورم ، همرنگی با جماعت، صنعتی شدن، افزایش شهرنشینی، ترویج عادتهای غذایی غربی، ایجاد تغییراتی در مفهوم زیبایی و نگرش به چاقی، رواج رژیمهای تغذیه ای و تجهیزات کنترل کننده وزن باعث شده روی رفتارهای تغذیه ایی خویش حساس شده و دوست دارند از لحاظ ظاهری شبیه به اکثریت افراد، یا افراد جامعه و گروه های کوچکتری که در آن عضو هستند باشند. همان­گونه که از نتایج پژوهش حاضر بدست آمده درافراد نمونه مؤلفه های مربوط به سلامت روان از جمله اضطراب ، افسردگی، ناکشوری اجتماعی وعلائم جسمانی با اختلال تغذیه رابطه مثبت و معنی­داری نشان داده، و اینکه وجود این اختلال سلامت جسمی و روانی افراد را در معرض خطر قرار می دهد و ممکن است ریشه زیستی و وراثتی داشته زیرا گرایش مبتلا شدن به اختلال خوردن در خانواده ی این افراد وجود دارد وخویشاوندان تنی افراد مبتلا به میزان بیشتری نسبت به میانگین جامعه مبتلا به این اختلال هستند. نیز بی­نظمی­هایی در انتقال دهنده سروتونین اشتها و رفتار تغذیه را تحت تاثیرقرار می دهد که با رابطه مستقیمی با خلق افرد و بروز افسرددگی در آنان دارد.همچنین این افراد معمولا به علت اینکه در مقایسه با دیگران خود را کمتر جذاب می­بینند، ناراحت شده و این اندوه و غم را به تمام جوانب زندگی خود تعمیم می دهند. یکی از بارزترین رفتارهای افراد دارای اختلال افسردگی، نگرانی شدید درباره ی شکل و وزن بدن است که می ­تواند به اشکال مختلفی ظاهر شود، همچنین محدویت مقدار کالری بدن نیز می تواند برای افراد اضطراب آور باشد. این فرضیه توسط فرایند های زیست – عصب شناختی حمایت می­ شود طبق این فرضیه افزایش سروتونین ممکن است باعث افزایش اضطراب و کاهش اشتها شود و کاهش سروتونین در حالت گرسنگی می ­تواند اضطراب را کاهش دهد . لذا تغذیه مجدد به افزایش سطح سروتونین و افزایش اضطراب می­انجامد(کی وی اچ،۲۰۰۴). نتایج پژوهش حاضر با نتایج تحقیقات انجام شده توسط( ملازاده اسفنجانی،موسوی کافی،یگانه، ۱۳۹۰)، (لیندا بوییج ،۲۰۰۴)، (شکر کن و همکاران ، ۱۳۸۰)، (اشمیت، نیومن و اوپرمن، ۲۰۰۰) همسویی نشان داد.
فرضیه۲: بین مولفه های منبع کنترل با اختلالات تغذیه ای رابطه وجود دارد.
نتایج نشان می دهد که بین منبع کنترل درونی با اختلالات تغذیه­ای رابطه منفی و معنادار وجود دارد(p<0/05). بین منبع کنترل بیرونی با اختلالات تغذیه ای رابطه مثبت و معنادار وجود دارد(p<0/01). به عبارت دیگر، زنان دارای اختلالات تغذیه ای از منبع کنترل بیرونی برخوردارند. همانطور که نتایج بدست آمده نشان داد رابطه مثبت و معنی داری بین اختلال تغذیه و منبع کنترل بیرونی وجود دارد. معمولا وقتی از این افراد سوال می شود که چرا برای داشتن تغذیه صحیح و تناسب اندام به متخصص مراجعه کرده اند، آنهادر پاسخ خواهند گفت که خودشان نمی ­توانند برنامه غذایی درستی داشته باشند و آن را ادامه دهند و بعد از مدت کوتاهی آن را رها می کنند.در واقع این افراد فکر می کنند که کنترلی بر زندگی خود و وقایع زندگیشان ازجمله نحوه تغذیه خود ندارند. و فرد دیگری ازبیرون باید آنها را کنترل کند، و معمولا این منبع کنترل بیرونی را متخصص تغذیه می­دانند. وتنها تا زمانی که تحت نظر هستن برنامه تغذیه را اجرا می کنند و به محض عدم مراجعه قادر به ادامه برنامه نیستند و قویا معتقدند که بر رفتار تغذیه خود کنترلی ندارند و در مقابل منبع کنترل درونی که خود را مسؤل رفتار ها واعمال خود می­دانند. نتایج پژوهش حاضر با نتایج تحقیق انجام شده توسط اشمیت، نیومن و اوپرمن،(۲۰۰۰) همسویی نشان داد.
فرضیه۳: بین مولفه های پایگاه هویتی با اختلالات تغذیه ای رابطه وجود دارد.
نتایج بدست آمده نشان می­دهد که بین مولفه­های پایگاه هویتی با اختلالات تغذیه­ای رابطه­ای وجود ندارد. رابطه­ایی بین پایگاه هویتی با اختلالات تغذیه ای به دست نیامد و نیز تحقیقاتی در این زمینه یافت نشد که همسویی یا عدم همسویی این دومتغیر رانشان دهد.
فرضیه ۴: مولفه های سلامت روان و منبع­کنترل و پایگاه های هویت توان پیش ­بینی کننده اختلالات تغذیه زنان است.
همانگونه که نتایج نشان می­دهد مقدار رگرسیون پیش ­بینی اختلالات تغذیه زنان از روی مولفه­های سلامت روان و منبع­کنترل معنی دار می باشد (۰۰۱/۰>p و ۶۱/۱۳=F). بنابراین متغیر علائم جسمانی با ضریب بتای ۲۸/۰ می توانند به طور مثبت و معنی داری اختلالات تغذیه زنان را پیش ­بینی کنند. همچنین، مقدار R2 نشان می­دهد ۲۷% از واریانس اختلالات تغذیه زنان توسط متغیریاد شده تبیین می­ شود.ونوع پایگاه هویت پیش بینی کننده اختلالات روانی نیست. ومنبع کنترل بیرونی پیش بینی کننده اختلال تغذیه است. درتبیین رابطه بین منبع کنترل درونی و سلامت روانی می­توان گفت که افراد دارای کنترل درونی احتمال بیشتری دارد که جنبه های مواظبت از سلامتی همانند مراقبت از وزن، تمرین و ورزش و انجام آزمایشهای پیشگیری کننده مانند مراجعه منظم به پزشک و… را رعایت کنند. بخش زیادی از این رفتارها ناشی از اطلاعات افراد دارای کنترل درونی درباره چنین مواردی است چون افراد دارای منبع کنترل درونی با تلاش برای جستجوی اطلاعاتی که آنها را قادر می­سازد کنترل بیشتری بر محیط خود داشته باشد، مشخص می­شوند. داشتن برنامه تغذیه­ایی صحیح احتمالاً با منبع کنترل درونی همراه خواهد بود. و از نظر بهداشت روانی، به طور کلی مشخص شده که درونیها سازگاری بهتری دارند و نسبت به بیرونیها کمتر نگران می شوند و افراد دارای منبع کنترل درونی و سلامت عمومی بیشتر و اختلالهای روانی کمتری و سلامت جسمانی بیشتری نسبت به افرادی دارند که کنترل بیرونی دارند و مبتلا به اختلال تغذیه هستند دارند عدم توانایی تنظیم هیجانات، باعث می شود که احساسات فرد برعقل و منطقش غلبه داشته باشد و فرد در موقعیتهای مختلف تنها با تکیه بر جو احساسی محیط و بدون توجه به راه حلهای منطقی ممکن تصمیم گیری کند. اگر شخصی از لحاظ هیجانی، ناهشیار باشد و در تنظیم و تعدیل عواطف و هیجان های خود به نحوی اشکال داشته باشد، در کنترل میزان خوردن غذا نیز دچار مشکل شده و عواملی از جمله تحریک پذیری شدید نسبت به غذا، تمایل به فربه بودن و فرار از مشکلات، باعث پرخوری یا بی­اشتهایی در او می شود.و نیز زنان با سطح بالای پراشتهایی روانی و بی­اشتهایی روانی میزان اضطراب بیشتری برخوردارند. با وجود اینکه از اضافه وزن می­ترسند، خواهان کاهش وزن هستند از اندام و شکل بدن خود ناراضی هستند بدن خود ناراضی هستند ولی در بیشتر موارد توانایی کنترل خود را ندارند. و این خود باعث نگرانی و و دلهره­ی همیشگی آنها می­ شود. این افراد، عزت نفس آسیب دیده ای دارند و تصوری که ازخودشان در ذهن دارند با یک تصور آرمانی و ایده آل فاصله دارد. آنها ممکن است فکر کنند که با وضعیتی که دارند، به آرزوها و خواسته هایشان نخواهند رسید. آنها ممکن است از راهبردهای نامطلوب هیجانی برای کنترل و تنظیم احساس ترس و اضطراب خود استفاده کنند(فیلدمن،۲۰۰۶). بر اساس آنچه تا کنون عنوان شد می­توانیم تنیجه بگیریم دارا بودن یکسری فاکتورها و عوامل مانند نحوه برداشت افراد از میزان کنترلی که بر اتفاقات پیرامون خود دارند ویا میزان سلامت روان افراد ، می ­تواند در رفتار تغذیه ایی آنان و ابتلا یا عدم ابتلایشان به اختلالات تغذیه ایی مؤثر واقع شود. در نتیجه می­توان با دقت در منبع­کنترل و سلامت روان افراد به پیش بینی ابتلا به اختلالات تغذیه ایی دست زد. نتایج پژوهش حاضر با نتایج تحقیقات انجام شده توسط (بناسی، سووینی و دوفور، ۱۹۸۸) ،(کلتیکانگاس، جاروئینن و رایکونن، ۱۹۹۰)،( لفکورت، ۱۹۸۲) ،(پتروسکی و بیرک و هیمر، ۱۹۹۱)، (اشمیت، نیومن و اوپرمن، ۲۰۰۰) در برخی مؤلفه ها همسویی نشان داد.
۵-۲-محدودیت های پژوهش :
پژوهش حاضرصرفا روی تعدادی از مراجعین به مراکز مشاوره تغذیه در شهرستان کرمانشاه انجام شده از این رو در تعمیم یافته ها به موارد مشابه باید با احتیاط عمل کرد.
در زمینه رابطه متغیر های پژوهش تحقیقات مشابهی انجام نشده و لذا در زمینه همسو کردن نتایج با تحقیقات دیگر محدودیت وجود داشت.
۵-۳-پیشنهاد ها:
۵-۳-۱-پیشنهاد های پژوهشی :
۱-پیشنهاد می­ شود این پژوهش از لحاظ پزشکی و زیستی نیز مورد بررسی قرار گیرد ورابطه زیست شیمیایی آن نیز مورد توجه قرار گیرد .
۲-پیشنهاد می­ شود جهت پژوهش­های آتی این اختلال در بین زنان و مردان و در بین گروه های مختلف سنی مورد مقایسه و بررسی قرار گیرد.
۳-اختلالات خوردن می ­تواند با سایر اختلالات روانی- تنی از لحاظ مؤلفه های مورد توجه در این پژوهش مورد بررسی و مقایسه قرار گیرند.
۴-می­توان این پژوهش را در سایر استان­ها و به صورت پیمایش کشوری مورد توجه قرار دادو از نظر اپیدمیولوژیک، علت شناسی و درمانی این اختلال درکشور تحقیقاتی انجام شود.
۵-۳-۲-پیشنهاد های کاربردی :
۱-از آنجا که آمار اختلالات خوردن مخصوصا چاقی در بین سنین مختلف در حال شیوع است ،پیشنهاد می شود نهاد های ذیربط مانند صدا وسیما ،شبکه های بهداشت ،آموزش وپرورش و وزارت ورزش و جوانان تمهدات لازم برای اطلاع رسانی و تولید برنامه های آموزشی جهت فرهنگ سازی و ارتقاء دانسته های افراد جامعه در این زمینه را به عمل آورند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...