معنی و مفهوم: شاه اخستان، ماهی است که همچون شعرای دوم (شعرای یمانی) درخشان و پر فروغ است و دریایی است که بعد از خسرو انوشیروان و خسرو پرویز کسری سوم می‌باشد. بخت و اقبال او، موجب کاستن ظلم و افزونی عدل و داد می‌شود.
آرایه‌های ادبی: بدر و بحر هر دو استعاره از ممدوح هستند. ممدوح به صورت مجمل به شعری دوم و کسرای سوم مانند شده است.
توضیحات:
شعری دوم: شعرای یمانی، ستاره‌ی شباهنگ است، که او را روز آهنگ نیز گفته‌اند و همان تیشتر یا تیشتره‌ی پهلوی است. شعرای یمانی خواهر شعرای شامی و سهیل است که به دنبال سهیل از مجره گذشت و درین باور خرافی، او را شعرالعبور خواندند. شعرای یمانی نخستین ستاره‌ی درخشان در صورت کلب اکبر است با قدر ۵۸/۱ و فاصله‌ی آن از منظومه‌ی شمسی ۹ سال نوری است. (مصفی، ۱۳۶۶: ۴۴۳)
بند نهم:
کلمات قافیه: نوای ، صفای، قفای و …
حروف اصلی قافیه: ا
حرف روی: ا
حروف الحاقی: ی
ردیف: معرکه
۱۰۰ – چون شه پـیل تن کشـد، پیل برای معـرکـه

غـازی هـند را نهــد، پیـل بـه جـای معـرکــه
واژگان: غازی: لقب یمین الدوله سلطان محمود غزنوی. (معین)
معنی و مفهوم: چون شاه پیل پیکر و درشت اندام، برای میدان جنگ فیل به راه بیندازد، سلطان محمود غزنوی را که فاتح سرزمین هند و نمونه‌ی دلاوری است، در این میدان شکست خواهد داد.
آرایه‌های ادبی: تن پادشاه در درشتی به فیل مانند شده است. غازی هند، استعاره از سلطان محمود غزنوی و پیل نهادن در مصراع دوم کنایه از شکست خوردن است و همچنین اشاره به مات کردن در بازی شطرنج به وسیله‌ی فیل دارد. پیل در بیت تکرار شده است .
۱۰۱ – بینی از اژدها دلان، صـف زدگان چـو مورچه
خـایـه‌ی مـورچـه شـده، چـرخ ورای معـرکـه
واژگان: چرخ: سپهر، آسمان. (ناظم)
معنی و مفهوم: هنگام لشکر کشی شاه در میدان کارزار، سپاهیان شجاع او به تعداد بسیار زیاد صف می‌کشند، به گونه‌ای که گویی جماعت مورچگان هستند که صف کشیده‌اند و آسمان در بالای میدان جنگ، در مقابل این عظمت و گستردگی مانند تخم مورچه‌ای خرد می کند .
آرایه‌های ادبی: اژدها دلان استعاره از سپاهیان شجاع است. صف لشکریان را در انبوهی به صف مورچگان و آسمان را در برابر عظمت سپاهیان، به تخم مورچه‌ای تشبیه کرده است. بیت دارای آرایه‌ی غلو است.
۱۰۲ – تیغ نیام بفـکند، چـون گه حشـر تن کفـن
راست چـو صـور در دمنـد از سـرنای معـرکــه
واژگان: حشر: برانگیختن. (معین) صور: بوق. (دهخدا) سرنا: مخفّف سورنای است که در نقارخانه‌ها و روزهای جشن و سور نوازند و آن را نای رومی نیز گویند. (برهان)
معنی و مفهوم: شمشیر شاه، در روز کارزار، مانند تن که در روز رستاخیز کفن خود را می‌اندازد، غلاف خود را می‌افکند و صدای شیپور جنگ همانند صور در روز رستاخیز، سپاهیان را به جنب و جوش وا می‌دارد.
آرایه‌های ادبی: افتادن غلاف از شمشیر در روز جنگ، به افتادن کفن از تن در روز محشر مانند شده و شیپور جنگ به صوراسرافیل تشبیه شده است.
۱۰۳ – اسـب به چار صولجان، گوی زمین کنـد هبـا
طـاق فلـک بیـا کند هـم بــه هـبای معـرکـه
واژگان: صولجان: چوگان. (منتهی الارب) هبا: گرد و غبار. (ناظم)
معنی و مفهوم: در میدان کارزار، اسب با چهار دست و پای چوگان مانند خویش، زمین را که همانند گوی است به گرد و غبار تبدیل می‌کند و طاق خمیده‌ی آسمان را از این گرد و غبار پر می‌کند.
آرایه‌های ادبی: چهار صولجان استعاره از چهار دست و پای اسب است. طاق فلک و گوی زمین اضافه‌ی تشبیهی است. هبا و هبا در بیت تکرار شده است.
۱۰۴ – بیشه سـتان نیزه‌ها، ایمـن از آتـش سـنان
شیـر دلان ز نیـزه‌هـا، بیــشه فـزای معـرکـه
واژگان: بیشه: زمینی غیر مزروع که درختان و نی و دیگر رستنی‌ها در آن جا تنگ در هم آمده و صورت حصاری به خود گرفته است. (برهان)
معنی و مفهوم: نیزه‌ها از انبوهی، گویی بیشه‌ای ساخته‌اند و این بیشه از آتشی که از سرنیزه‌ها می‌جهد در امان است و نمی‌سوزد. دلاورانی که هر لحظه وارد میدان جنگ می‌شوند، با ورود خود و نیزه‌هایشان بر انبوهی این بیشه‌ها می‌افزایند.
آرایه‌های ادبی: انبوهی نیزه‌ها را به بیشه‌ای تشبیه کرده است که این بیشه از آتش سرنیزه‌ها در امان است و نمی‌سوزد. شیردلان استعاره از دلاوران است .
۱۰۵ – قلـزم تیـغ‌ها زده مـوج به فتـح باب کیـن
زاده ز مـوج تیـغ‌هــا صــاعقـه زای معـرکــه
واژگان: قلزم: دریا. (معین) فتح باب: کنایه از باز کردن در و گشاد کارهاست. (دهخدا)
معنی و مفهوم: دریای انبوه شمشیرها برای دست‌یابی به پیروزی، به سمت دشمن موج می‌زند و حمله می‌کند. از موج زدن وبه هم خوردن این شمشیرها گویی در میدان نبرد، رعد و برق می‌زند.
آرایه‌های ادبی: قلزم تیغ‌ها و همچنین موج تیغ‌ها اضافه‌ی تشبیهی است. آتشی که از برخورد شمشیرها به هم تولید می‌شود به صاعقه مانند شده است.
۱۰۶ – تیغ کبود غـرق خون، صـوفی کـار آب کـن
زاغ سیــاه پــوش را گفـته صـلای معــرکــه
واژگان: صوفی: پیرو طریقه‌ی تصوّف، پشمینه پوش. (دهخدا)
معنی و مفهوم: شمشیر کبود رنگی که به خون سرخ آغشته شده است، همانند صوفی ازرق پوشی است که به باده نوشی می‌پردازد و زاغ سیاه را نیز برای خوردن لاشه‌های کشتگان به میدان نبرد دعوت می‌کند.
آرایه‌های ادبی: شمشیر کبود رنگ به صوفی ازرق پوش که مشغول شراب نوشی است، مانند شده و خون سرخ روی شمشیر به شراب تشبیه شده است. کار آب کن کنایه از شراب نوشیدن است. سیاه و کبود باهم تناسب دارند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...