از یک زاویه دیگر می‏توان نیازهای انسان را به نیازهای واقعی و نیازهای کاذب تقسیم کرد. نیازهای کاذب نیازهایی هستند که از هیچ واقعیت عینی نشأت نمی‏گیرد، بلکه شکل گرفته از مجموعه‏ای از پندارها و خیالات شعارگونه و بی‏محتواست، که گاه برای پیشبرد اهداف خاصی ایجاد و پی‏گیری می‏شوند. نیازهای واقعی، نیازهایی هستند که از یک واقعیت عینی مایه می‏گیرند. و خود به دو دسته «مادی» و «معنوی» تقسیم می‏شود. نیازهای مادی در محدوده بعد مادی انسان مطرح می‏شوند، بنابراین کاربرد محدودی دارد و نمی‏تواند در زمینه معنوی کارایی داشته باشد و انسان را به تلاش وامی‏دارد، ولی نیازهای معنوی با ورود به حیطه روح آدمی از کاربرد وسیعی برخوردار است.[۱۰۵]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

شکی نیست، ادیان الهی برای برطرف کردن نیازهای آدمی نازل گشته‏اند. نیازهایی که در صور مختلف تجلی می‏یابند گاهی مربوط به روح و روان آدمی‏اند و گاهی مربوط به جسم آدمی، و در این نکته هم شکی نیست که انسان بعضی از نیازهای خویش را ارتکازا می‏یابد، اما به وضوح از درک همه نیازهای حقیقی خویش عاجز است، خصوصا نیازهای جزئی و پیچیده در مورد جسم و روان شخص و حیات اجتماعی نکته اساسی در این بحث تمییز بین نیازهای واقعی و نیازهای تخیلی و وهمی است. دین برای برطرف کردن نیازهای حقیقی انسان، نازل گشته نه نیازهایی که انسان تخیل می‏کند و خود را محتاج آن می‏بیند. به نظر می‏رسد در میان اختیار دین و شناخت نیازها اصالت با اختیار دین است نه شناخت نیازها؛ یعنی این‏طور نیست که اول نیازهایمان را بشناسیم و بعد دینی متناسب با آن اختیارکنیم بلکه اول دینی را بر طبق ادله‏ای قانع‏کننده می پذیریم و بعد نیازهای خود را به نحو تفصیلی از دین باز می‏جوییم. ایمان به خدا و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و کتاب آسمانی و ائمه اطهار علیهم‏السلام مقدّم است بر تشخیص نیازهای انسانی، و بلکه اصلاً هدف اصلی دین، بیان نیازهای حقیقی انسان است. انسان خود به خود نسبت به نیازهای حقیقی خویش عرفان و اطلاع یقینی ندارد. مگر به بعضی نیازهای خیلی کلی،[۱۰۶] اسلام سعی دارد انسان را به گونه‏ای رشد دهد که تمام حرکات و فعالیت‏هایش او را به هدف نهایی آفرینش، که همان «قرب الهی» است، نزدیک‏تر کند. از نظر اسلام فقط ارضای نیازهای واقعی است که می‏تواند انسان را به هدف نهایی خلقت نزدیک کند. و اینکه گفته می شود دین انسانی است و برای انسان، منظور این است که دین قصد بر آورده کردن نیازهای واقعی انسان را دارد نه هر نیازی.
۲-۱-۱-۵-۳-۴-): نیازهای مادی و معنوی:
نیازهای انسان بعضی جنبه اختصاصی دارند و بعضی جنبه اشتراکی، آنچه جنبه اشتراکی دارد، نیازهای مادی‏اند. نیازهای مادی، نیازهایی‏اند که در اثر به هم خوردن تعادل شیمیایی بدن به وجود می‏آیند و در همه انسان‏ها ثابت هستند. نیاز به خوراک، پوشاک، مسکن، استراحت و همسر ازجمله نیازهای مادی‏اند. این نیازها هرچند در اصل وجود خود ارتباطی به اعتقادات فرد ندارد ولی نحوه ارضای آنها کاملاً بستگی به بینش و اعتقادات فرد دارد. یکی، این نیازها را با کم‏ترین مصرف تأمین می‏کند و دیگری پرخور، شکمباره و دامن‏باره است.
ارضای نیازهای مادی از اولویت بالایی برخوردار است ولی بعد از ارضای این نیازها جوامع باید به سمت ارضای نیازهای معنوی حرکت نمایند.
نیازهای معنوی، نیازهایی‏اند که از بعد روحانی انسان سرچشمه می‏گیرند و بعد از ارضای نیازهای مادی اساسی بدن، ظاهر می‏شوند. برای این ظهور، رسیدن به سن خاصی مطرح نیست برخلاف نیازهای جسمانی که بروز آنها به سن وابسته است؛ مثلاً رسیدن به سن بلوغ شرط بروز نیازهای جنسی است ولی نیازهای معنوی به اندام خاصی مربوط نیست و علت زیست‏شناختی ندارد و ارضای آنها انسان را به سوی کانون‏های غیر مادی می‏کشاند و معیار و ملاک انسانیت شمرده می‏شود.[۱۰۷]
اصولاً نیازهای معنوی والای بشر، زاده ایمان و اعتقاد و دلبستگی‏های او به برخی حقایق در این جهان است که آن حقایق، هم ماورای فردی است و هم عام و شامل و ماورای مادی است؛ یعنی از نوع نفع و سرمایه مادی نیست. این‏گونه ایمان‏ها و دلبستگی‏ها به نوبه خود، مولود برخی جهان‏بینی‏ها و جهان‏شناسی‏هاست که یا از طرف پیامبران الهی به بشر عرضه شده است و یا برخی فلاسفه خواسته‏اند نوعی تفکر عرضه نمایند که ایمان‏زا و آرمان‏خیز بوده باشد. به هر حال نیازهای والا، معنوی و فوق حیوانی انسان آنگاه که پایه و زیر بنای اعتقادی و فکری پیدا کند نام «ایمان» به خود می‏گیرد[۱۰۸] انسان با توجه به دو بعد روحی و جسمی دارای دو دسته از نیازهاست؛ مادی و معنوی. مسئله مهمی که در اینجا مطرح می‏شود، ارتباط بین این دو دسته از نیازهاست. ما چگونه می‏توانیم بین این دو دسته از نیازها یا به عبارت دیگر بین این دو بعد انسانی ارتباط برقرار کنیم؟ آیا انسان همواره از این دو زاویه به امور می‏نگرد؟ آیا خاستگاه این دو دسته از نیازها کاملاً منقطع است؟ اگر رابطه‏ای بین این دو دسته از نیازها یا این دو بعد انسانی وجود دارد، کیفیت آن چگونه است؟
آنچه مسلم است این است که انسان با وجود این دو دسته از نیازهای کاملاً متعارض، دارای هویت واحد است و استعدادها، نیازها، توانایی‏های متعارض موجب از هم پاشیدن آن هویت واحد نمی‏شود. نحوه ارتباط این دو بعد و حاکمیت هر یک بر انسان جهت‏دهنده وجود انسان است و انسان دائما بین این دو جنبه در حرکت است؛ یا به سوی حاکمیت و سیطره نیازهای معنوی و متعالی بر نیازهای مادی و غیرمتعالی، یا با نفی جوانب متعالی وارزش‏های نهفته وجود خویش، به طور مطلق درصدد پاسخگویی به نیازهای مادی خود است.
انسان‏ها چاره‏ای جز ارضای نیازهای مادی خود ندارند، ولی آنچه مهم است چگونگی ارضای این نیازهاست. محور بحث ما در این قسمت، توجه به کیفیت نگرش انسان است و این که از نظر دین، ارتباط نیازهای معنوی انسان با نیازهای مادی او که به بعد جسمانی مربوط می‏گردد، چگونه باید باشد. آنچه ما در صدد بیان آن هستیم این است؛ چگونه می‏توان نیازهای معنوی را در محور زندگی قرار داد و نیازهای مادی را در پرتو آن نیازهای معنوی ارضا کرد؟ تمامی فعالیت‏های اختیاری انسان ناشی از نظام اعتقادی او به مسائل است. دین به عنوان یک نظام اعتقادی قادر به جهت‏مند کردن فعالیت‏های انسانی به سوی هدف نهایی است. در این نظام، نه تنها اسلوب کلی رفع نیازهای معنوی مطرح گردیده است، بلکه نیازهای مادی او نیز مورد توجه قرار گرفته است.
انسان مانند دیگر جانداران برای تداوم حیات احتیاج به خوراک، پوشاک، مسکن، استراحت و همسر دارد. اگر فردی یا جامعه‏ای در رفع نیازهای مادی خود تسامح کند، امکان تأمین نیازهای معنوی برای او فراهم نمی‏گردد. لذا ملاک در تأمین این‏گونه نیازها، به وجود آمدن امکان رشد و تکامل در دیگر عرصه‏های وجودی است. علت توجه دین به کیفیت ارضای نیازهای مادی، فراهم کردن زمینه‏ای مناسب برای توسعه و تکامل و کسب بینش الهی و تقرب به خداست، بنابراین هرچه انسان را از توجه به تأمین نیازهای معنوی باز دارد و مانع از ترقی او گردد، اعم از این‏که ناشی از تفریط باشد یا زیاده‏روی و افراط و عدم توجه به نیازهای معنوی، مطرود است. و ارضای آنها، ارضای نیازهای کاذب تلقی می‏شود که باعث انحراف و دوری از مقصد نهایی است از همین رودر اسلام، ارضای نیازهای مادی تحت یک ضابطه خاصی قرار گرفته است و عدول از آن به منزله خروج از مسیری است که در نهایت انسان را به هدف نهایی می‏رساند. در قرآن، وقتی بحث از خوردن و آشامیدن می‏شود، انسان را می‏آموزاند که نباید نگرش تو نسبت به این امور زندگی مانند؛ نگرش غریزی حیوانات باشد که برای رفع نیازهایشان، به انجام هرکاری دست می‏زنند. از نظر قرآن بهره‏مندی از این نعمت‏ها برای کافر و مسلمان هر دو مهیاست، با این تفاوت که کافران، همچون حیوانات به آن نظر می‏کنند.[۱۰۹] ولی نگرش اسلام نگرشی الهی است که خود را به شبکه نیازهای مادی محبوس نمی‏سازد. منش او در تأمین نیازهای مادی تحت تأثیر دیگر منش‏های اوست که مهم‏ترین آن تقرب به خداست. در بینش الهی جوّ حاکم بر سلسله فعالیت‏های حیاتی ناشی از هدفی است که برای این فعالیت‏ها ترسیم می‏گردد. از آنجا که هدف کلی، دستیابی به قرب الهی و تأمین نیازهای معنوی است وظیفه هر انسان مسلمانی قرار گرفتن در مسیری است که به این هدف ختم می‏شود، بنابراین می توان اصلی ترین نیازهای معنوی انسان را اینگونه شمرد.
۲-۱-۱-۵-۴-): نیازهای واقعی انسان:
بعد از آنچه در طبقه بندی نیازهای انسان و اولویت و تقدم نیازهای معنوی بر نیازهای مادی در نگاه دین گفته شد، اینک به شمارش نیازهای واقعی انسان می پردازیم.
۱-): نیاز به حقیقت: یکی از نیازهای اصیل انسان نیاز به علم و دانش و معرفت واقعیت‏های جهان هستی است. این نیاز از همان کودکی بروز می‏کند و تا پایان عمر از انسان سلب نمی‏شود، سؤالات پی در پی کودکان، نشانه وجود این نیاز فطری است. انسان علم و آگاهی را تنها برای تسلط بر طبیعت و تأمین زندگی مادی نمی‏خواهد، بلکه نفس علم و آگاهی برای انسان خوشایند و لذت‏بخش است. علم گذشته از اینکه وسیله بهزیستی است، فی حد نفسه مطلوب انسان هم است. انسان‏ها روزمره به دنبال کشف هزاران رمز و راز از جهان هستی هستند که هیچ تأثیری در بهزیستی آنها ندارد. انسان ذاتا از جهل و تاریکی گریزان و به سوی علم و نور روان است. همه انسان‏ها این نیاز را به صورت فطری درک می‏کنند، لکن مانند همه درکهای دیگر در افراد شدت و ضعف دارد و به اینکه انسان چقدر آن را تربیت کرده و پرورش داده است، بستگی دارد. این نیاز، تا احاطه علمی کامل و همه جانبه بر جهان هستی ادامه دارد و ارضاء نمی‏شود. دایره این نیاز به قدری وسیع است که هیچ موجودی از آن خارج نمی‏ماند .سیر علمی انسان به وسیله حواس ظاهری شروع می‏شود و از مرحله نیروهای عقلانی می‏گذرد. چون سلسله عقل منتهی به ذات مقدس حق تعالی می‏شود، می‏توان نتیجه گرفت که سیر عقلانی انسان منتهی به خداشناسی می‏شود. نیاز به حقیقت با شناخت عقلانی هستی به پایان نمی‏رسد و به این حد از آگاهی کاملاً قانع نمی‏شود و خواستار آگاهی عینی و درک حضوری و شهودی حقایق هستی است و چنین درکی به وسیله مفاهیم و بحث‏های فلسفی حاصل نمی‏شود. آنچه عطش حقیقت‏جویی ما را کاملاً سیراب می‏کند علم حضوری و درک شهودی حقایق عینی است.[۱۱۰]
۲-): نیاز به خیر و فضیلت: نیاز به خیر و فضیلت یکی دیگر از نیازهای فطری و دایمی بشر است، که در همه افراد این نوع وجود دارد. انسان نیاز دارد به انجام افعال خیر و با فضیلت نه از آن جهت که منفعتی دارد و نیازی از نیازهای مادی او را برطرف و یا زیانی را از او دفع می‏کند، بلکه از آن جهت که آن امور خیر است و با وجود او سازگاری دارد. مقصود از فضیلت، همان ارزش اخلاقی است. نیاز انسان به فضایل اخلاقی از قبیل عدالت، صداقت، امانت‏داری، وفای به عهد، پاکدامنی، تعاون، تقوا، فداکاری و ایثار غیر قابل انکار است.
۳-): نیاز به جمال و زیبایی: یکی دیگر از نیازهای فطری انسان نیاز به زیبایی و جمال است. انسان زیبایی را در همه شئون زندگی دخالت می‏دهد و دوست دارد همه چیز از شکل ظاهری خودش تا مناظر جلوی چشمش زیبا و قشنگ باشد و تمام زندگی او را هاله‏ای از زیبایی فرا گرفته باشد.
۴-): نیاز به خلاقیت و ابداع: انسان نیاز دارد بیافریند، خلق کند و چیزی که وجود نداشت به وجود آورد. خلاقیت و نوآوری مثل علم و آگاهی هم وسیله‏ای برای رفع نیازهای زندگی‏ است و هم‏خودش برای‏ انسان هدف و مطلوب است.
۵-): نیاز به راز و نیاز و پرستش و لقای پروردگار: از جمله نیازهای فطری انسان خداپرستی و کرنش در مقابل یک موجودی بی‏نهایت کامل است. انسان اگر در موجودی کمال فوق‏العاده‏ای را ببیند به طور فطری در مقابل او خضوع می‏کند، این احساس کاملاً فطری است و در مراتب بالای آن، خضوع کردن جز در برابر پروردگار، آدمی را اشباع نمی‏کند. شیوه ارضای این نیاز ابراز محبت نسبت به پروردگار و خضوع در مقابل اوست، تا بی‏نهایت خضوع کامل در برابر معبود نباشد، این نیاز ارضاء نخواهد شد. در بین نیازهای معنوی، متعالی‏ترین آن، همین نیاز به تسلیم در برابر خداوند است و تمامی نیازهای دیگر، معنا و مکان خود را در سلسله مراتب نیازها با مراجعه به این بزرگ‏ترین نیاز به دست می‏آورند، بنابراین، همه تلاش‏های بشر باید برای تأمین این نیاز بسیج شوند.
۶-): نیاز به یافتن هویّت: انسان در مجموعه نظام آفرینش موجودی ارجمند است و مایه‏های ارجمندی و کرامت در جانش قرار داده شده، اما هنگامی که از این کرامتها و ارجمندیها و بایدهای وجودی خودش فاصله می‏گیرد، احساس بی هویتی، به طور ناخودآگاه در ضمیر باطنش به او دست می‏دهد، که البته در طول روزگاران کهن و قدیم به همین منوال بوده ولی امروزه با توجه به فراز و فرودهای ارزشهای اخلاقی و غلبه قدرتهای استعماری و استکباری و بنیادهای مالی و ثروتمندان بین المللی و باندهای قدرت، سوء استفاده از وجود انسانها در طریق مطامع استعماری؛ متأسفانه این احساس «بی‏هویتی» فزونی یافته.
و به گفته گابریل مارسل:
«در سبز فایل است که انسان یقینش را نسبت به ماهیت خود از دست داده و با خود بیگانه گشته و دیگر نمی‏تواند خود را «حیوان ناطق» یا «فرزند خدا» تعریف کند و راه خود را در عالم گم کرده است».[۱۱۱]
۷-): قدسیّت خواهی بشر: یکی دیگر از خواسته‏های نهادی و وجودی بشر، دستیابی انسان به منزلگاه های قدسی در عالم آفرینش است و این مسأله در طول تاریخ بشری به اشکال متغیر و گوناگونی خودش را نشان داده و ثابت گردیده که بشر موجودی قداست خواه است و لذا در طول دوره‏های حیات تاریخی خودش به پرستش موجوداتی پرداخته، ابتدا لباسی از قدسیت را برتن آنها پوشانده و سپس به پرستش آنها پرداخته و در مقابلشان کرنش کرده، خودش با همین انگیزه، بت‏تراشیده و پرستیده و پس از پی‏بردن به اشتباه خودش، آنها را شکسته.
بشر امروزی متوجه شده که گرایشهای طبیعی گرایانه نمی‏توانند آن جنبه درونی و تشنگی نهادی را فرو بنشانند و بشر باید سقف طبیعت را بشکند و از این سقف، پروازی تا ملکوت بنماید و قدسیت را فراچنگ آورد.
افکار کسانی همچون هابز، که از نمایندگان نگرش طبیعی گرایانه است، در زمینه مادی بودن عالم، تدریجا از پایه و بنیاد سست شده و دیگر انسان و جهان و عالم و آدم را نمی‏توان با تحلیلهای افرادی چون هابز و راسل و اگوست کنت ، تحلیل نموده و جنبه ماورایی روح انسان را که آرزوی پیوستن به منشأ قدسی عالم دارد، نادیده گرفت.
۸-): نیاز به آرامش و سکون: یکی از بزرگترین خواسته‏های ذاتی و نهادی بشر، دستیابی به آرامش و سکون است، چیزی که در دنیای معاصر، روزبه روز کاهش یافته و بیشتر در خفا و پرده ابهام فرو می‏افتد و در عین حال بیشترین مقوله مورد نیاز انسان معاصر است، یعنی تنشها و اضطرابها و نگرانی‏هایی که علم جدید و تمدن صنعتی به وجود آورده باید با عامل و شیوه‏ای مرتفع شود.
اندیشمند فرانسوی، آلکسیس کارل در کتاب خودش، تحت عنوان انسان، موجود ناشناخته، درباره احساس عرفانی و نیاز بشر به آن می‏نویسد:
«حقیقت چنین به نظر می‏رسد که احساس عرفانی، جنبشی است که از اعماق فطرت ما سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلی است، تغییرات و تحولات این احساس، همواره با تحولات فعالیتهای دیگر باطنی انسان، احساس اخلاقی، سجیه و خوی و گاهی احساس زیبایی بستگی دارد، این احساس جزء بسیار مهمی از هستی خود ما است.»[۱۱۲]
۲-۱-۱-۵-۵-): تقدم نیازهای معنوی بر نیازهای مادی:
بعد از شناخت نیاز های انسان اینک نوبت تقدم هر یک بر دیگری رسید، در اینکه در انسان دو دسته نیاز وجود دارد، جای شک و تردید نیست، اما سخن در تقدم و اولویت این نیازهاست که کدامیک بر دیگری تقدم دارد؟ نظریه نیازهای مادی بر آن است؛ که نیازهای مادی اولویت و تقدم دارند و این اولویت و تقدم تنها در این جهت نیست که انسان در درجه اول در پی تأمین نیازهای مادی است و آنگاه که این نیازها تأمین شد به تأمین نیازهای معنوی می‏پردازد. بلکه خاستگاه نیازهای معنوی نیازهای مادی است و نیازهای مادی سرچشمه نیازهای معنوی است. چنین نیست که انسان در متن آفرینش خود با دو گونه نیاز و دو گونه غریزه آفریده شده باشد؛ بلکه انسان با یک گونه نیاز و یک گونه غریزه آفریده شده و نیازهای معنوی نیازهای ثانوی و در رتبه بعد است، همچنانکه آبراهام‏مزلو(Abraham Maslow)، روانشناس‏امریکایی(۱۹۰۸ـ۱۹۷۰)؛ نخستین‏باردر ۱۹۵۴م، در کتاب خود، با عنوان Motivation and Personality (انگیزش و شخصیت) عرضه کرد. بر طبق این نظریه، نیازهای بشر در پنج دسته قابل اندراج‏اند و سلسله مراتبی دارند: شدیدترین و مبرم‏ترین و فوری و فوتی‏ترین نیازها، نیازهای فیزیولوژیک به غذا، آب، اکسیژن، وروابط جنسی‏اند. اگر نیازهای فیزیولوژیک برآورده ‏شوند، نیازهای مربوط به امنیت و ایمنی سر برمی‏آورند و آدمی درصدد جست‏ وجوی محیط‏های امن و ایمن برمی‏آید. سپس نوبت نیازهای مربوط به عشق و تعلق خاطر و وابستگی می‏رسد و آدمی مشتاق دوست، عاشق و معشوق، و جایگاه‏ گروهی می‏شود. آنگاه نیازهای مربوط به‏ عزت وحرمت پدید می‏آیند وآدمی طالب عزت ‏نفس، احترام ‏دیگران، حیثیت ‏وشأن، ودستاوردها و موفقیت‏ها می‏شود، و سرانجام، و تنها در صورتی که همه نیازهای چهارگانه قبلی به وجهی معقول برآورده شده باشند، نیاز به خود شکوفایی پدیدار می‏شود.»[۱۱۳]
و در حقیقت نیازهای ثانوی وسیله‏ای است برای رفع بهتر نیازهای مادی. به همین جهت، نیازهای معنوی از نظر شکل و کیفیت و ماهیت نیز تابع نیازهای مادی است. انسان در هر دوره‏ای به تناسب رشد ابزار تولید نیازهای مادی‏اش شکل و رنگ و کیفیت ویژه‏ای دارد. نیازهای معنوی وی نیز که برخاسته از نیازهای مادی اوست، از نظر شکل و کیفیت و ویژگی‏ها متناسب با نیازهای مادی است. پس در حقیقت، میان نیازهای مادی و نیازهای معنوی دو نوع اولویت برقرار است: اولویت وجودی؛ یعنی نیاز معنوی، مولود نیاز مادی است و دیگر، اولویت ماهوی؛ یعنی شکل و خصوصیت چگونگی نیاز معنوی تابع شکل و خصوصیت و چگونگی نیاز مادی است. از این‏رو، طرز داوری علمی، تفکر فلسفی و ذوقی، احساس زیبایی و هنری، ارزیابی اخلاقی، گرایش مذهبی هر فرد تابع طرز معاش اوست.
نقطه مقابل این نظریه، نظریه اصالت نیازهای معنوی است. طبق این نظریه هرچند در فرد انسان نیازهای مادی از نظر زمانی زودتر جوانه می‏زند و خود را نشان می‏دهد، ولی به تدریج نیازهای معنوی که در سرشت نهفته است، می‏شکفند به طوری که در سنین رشد و کمال، انسان نیازهای مادی خویش را فدای نیازهای معنوی می‏کند. لذت‏های معنوی در انسان، هم اصیل است و هم نیرومندتر از لذت‏ها و جاذبه‏های مادی. انسان به هر اندازه آموزش و پرورش انسانی بیابد، نیازهای معنوی و لذت‏های معنوی و بالاخره حیات معنوی‏اش، نیازها و لذت‏ها و حیات مادی‏اش را تحت تأثیر قرار می‏دهد. جامعه نیز چنین است؛ یعنی در جامعه‏های بدوی نیازهای مادی بیش از نیازهای معنوی حکومت دارد، ولی به هر اندازه جامعه متکامل‏تر گردد، نیازهای معنوی ارزش و تقدم بیشتری می‏یابند و به صورت هدف انسانی درمی‏آیند و نیازهای مادی را تحت‏الشعاع قرار داده و در حد وسیله تنزل می‏دهند.[۱۱۴] پس باید گفت: هر چقدر جامعه مترقی و متکامل تر می شود، نیازهای معنوی ارزش و تقدم بیشتری پیدا می کند.
با توجه به مقدمات فوق به اصل سوال باز می گردیم که نیاز های انسان به دین در چیست؟ ودین کدام نیاز انسانی را برآورده می کند. و دین در برآوردنش بی بدیل است؟ و انسان به خاطر آن به دین رجوع می کند. و در یک کلام چرا انسان باید دینی باشد؟
بعد از این مقدمات مهم اینک نوبت به اصل مطلب می رسد. ما در این بررسی می‏خواهیم آن تشنگی، ناآرامی، عشق و عطش درونی انسان و اندیشه دست یابی به مطلوب فطری بشر را که از دیرباز وجود داشته، به عنوان چرایی نیاز مطرح نماییم و در این خصوص، چند عامل بنیادین را در دلایل نیاز بشر به دین، مورد اشاره و تامل قرار می‏دهیم، که البته این عوامل در درون وجود انسان نهفته‏اند وهرگز جنبه تحمیلی و قرار دادی و فاکتور جبر اجتماعی در آن وجود ندارد.
۱-): احساس فقدان هویت و گرایش به یافتن هویّت؛
انسان در مجموعه نظام آفرینش موجودی ارجمند است و مایه‏های ارجمندی و کرامت در جانش قرار داده شده، اما هنگامی که از این کرامتها و ارجمندیها و بایدهای وجودی خودش فاصله می‏گیرد، احساس بی هویتی، به طور ناخودآگاه در ضمیر باطنش به او دست می‏دهد، که البته در طول روزگاران کهن و قدیم به همین منوال بوده، ولی امروزه با توجه به فراز و فرودهای ارزشهای اخلاقی و غلبه قدرتهای استعماری و استکباری و بنیادهای مالی و ثروتمندان بین المللی و باندهای قدرت، سوء استفاده از وجود انسانها در طریق مطامع استعماری؛ متأسفانه این احساس «بی‏هویتی» فزونی یافته و به گفته گابریل مارسل:
«در سبز فایل است که انسان یقینش را نسبت به ماهیت خود از دست داده و با خود بیگانه گشته و دیگر نمی‏تواند خود را «حیوان ناطق» یا «فرزند خدا» تعریف کند و راه خود را در عالم گم کرده است».[۱۱۵]
بنابراین دین می تواند پشتوانه‏ای قطعی و ابدی و غیر قابل خدشه است، هویت می‏بخشد و بی‏قراری درونی و ناآرامی نهادی وجود بشری را به خوبی به قرار و امنیت و داشتن یک هویت معقول می‏رساند و لذا بشریت امروز می‏بایست از چشمه‏های کدر و تیره‏ای که توسط طیفهای ظلمت و فاقد معرفت ربوبی ایجاد شده و آتشهای افروخته گدازنده جان و روح بشر دوری جوید و به نوری که از شریعه حیات بخش دین و صراط نورانی معرفت الهی افروخته شده، چشم بیندازند و در پرتو آن ره بپویند.
در قرآن مجید به نقش حیاتبخش دین، در عالی‏ترین تعبیر آن اشاره شده.
«یا ایها الذین آمنوا استجیبواللّه‏ وللرّسول اذا دعاکم لما یحییکم»[۱۱۶]
«ای گرویدگان و ایمان آوردگان، اجابت کنید خدا و رسولش را زمانی که شما را به چیزی دعوت می‏کنند که شما را حیات می‏بخشد.»
با تصویری این چنین از دین و نیاز بشر به این حقیقت متعال، می‏توانیم. دین را رسیدن به عاقلانه‏ترین و جانبخش‏ترین نوع حیات بدانیم،
چنانکه اقبال لاهوری گفته:

چیست دین؟ برخاستن از روی خاک

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...