ارزش افزوده اقتصادی

هدف یک شرکت حداکثر کردن ارزش سهامداران و نیز حداکثر ساختن استفاده موثر از سرمایه است. این بایستی در هر تصمیم، در همه سطوح شرکت منعکس شود.

با قیمت سهام به خوبی همبستگی دارد؛ با بودجه بندی، برنامه ریزی مالی، هدف گذاری و جبران خدمات تشویقی ارتباط دارد.

رویه های تعدیل پیچیده؛ دارائی های خالص در برابر ارزش بازاری دارائی ها؛ قدرت تبیینی ضعیفی دارد؛ پذیرش یک ساختار نظارتی تنها به نفع سهامداران.

کارت امتیازدهی متوازن

شرکتها به سیستمی از شاخص های درونی و بیرونی (هدایتی و تأخیری نیاز دارند.

منطق قوی؛ همبستگی روشن بین شاخص ها و عملکرد مالی ادبیات توسعه یافته و سازگار.

خشک؛ توجه نامناسب به دارائی های انسانی و فرایندهای ایجاد دانش؛ ایستا و غیرپویا؛ عدم امکان مقایسه بیرونی.

سرمایه فکری

بخش زیادی از ارزش افزایی یک شرکت ناشی از منابع ناملموس است، و بنابراین این منابع باید مثل منابع فیزیکی پی گیری شوند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

انعطاف پذیر؛ مدل پویا؛ تا حدی امکان مقایسه بیرونی؛
قابل کاربرد برای شرکتهای دولتی(غیرانتقاعی)

ادبیات پیچیده/ مبهم؛ توسعه شاخص های کمی هنوز در مراحل اولیه است؛
تمرکز بسیار زیاد بر ذخایر، به عوض جریانها.

۲-۳-۸-فرق بین سرمایه فکری با مدیریت دانش و مدیریت نامشهودها:
دردنیای جدید امروزی، دانش به عنوان یک مزیت رقابتی محسوب می شود و در بین عوامل تولید، یکی از مهمترین عوامل تولید است که میبایستی هدایت و مدیریت شود. دانش یکی از مهمترین اجزای نامشهودهاست که در مکانیزم ها و فرآیندهای سازمانی بکار گرفته می شود و نوآوری را ممکن می سازد و اندازه گیری دانش و سایر دارایی های نامشهود در این فرآیندهای سازمانی از اهمیت بالایی برخوردار است. بنابراین ما باید اطلاعاتی درباره تمایز بین دارایی های نامشهود و سرمایه فکری و غیره داشته باشیم. (Sunchee etal.2000).
اغلب واژه سرمایه فکری با دارایی های نامشهود مترادف فرض می شود اما بر طبق تعاریف ارائه شده توسط سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، بین این دو مفهوم تمایزی وجود دارد که به این صورت است که سرمایه فکری مجموعه ی فرعی یا زیر مجموعه ی از داراییهای نامشهود کسب و کارهاست و نه یکسان با دارایی های نامشهود.
از لحاظ تاریخی، تمایز بین دارایی های نامشهود و سرمایه فکری در بهترین حالت و شرایط نیز مبهم و گنگ است، از دارایی های نامشهود در برخی مواقع با عنوان سرقفی نیز یاد می شود و سرمایه فکری نیز بخشی از این سرقفلی به حساب می آید (Petryetal 1999:18-21).
واژه دارایی های نامشهود بیشتر یک واژه حسابداری است و واژه سرمایه فکری بیشتر در قلمرو منابع انسانی مطرح می شود و در مورد دارایی های نامشود نیز باید اذهان داشت که برخی از آنها در ترازنامه منعکس می شوند که آن هم به صورت کاملاً دقیق نیست، مانند سرقفلی. ولی سرمایه های فکری به هیچ عنوان در ترازنامه سنتی منعکس نمی یابد و فقط هزینه های (سرمایه گذاری ها) مربوط به آن قسمت و حسابهای هزینه منعکس می شود.
۲-۳-۸-۱- فرق مدیریت دارایی های نامشهود و مدیریت دانش
مدیریت دارایی های نامشهود یک مفهوم وسیع تری از مدیریت دانش است و هدف اصلی آن، ارتقاء ارزش شرکت از طریق خلق مزیت رقابتی است. مدیریت دارایی های نامشهود شامل عوامل زیر می باشد:
۱-شناسایی این سرمایه ها
۲-ارزیابی ارتباط آنها با ارزش فعلی و آتی شرکت و استراتژی شرکت
۳-اندازه گیری ارزش آنها
۴-کشف فعالیتها و سرمایه گذاری ها در خصوص دارایی های نامشهود
۵-مدیریت موثر این فعالیتها و سرمایه گذاری ها در دارایی های نامشهود
ایجاد و خلق دانش یک موضوع نامشهود است که شرکت می بایستی آن را به همراه سایر دارایی های نامشهود خود مدیریت کنند. بنابراین مدیریت دانش یک مجموعه فرعی از مدیریت دارایی های نامشهود است. در یک تعریف ساده مدیریت دانش درباره تبدیل دانش ضمنی افراد به دانش صریح و انتخاب دانشی است که برای سازمان مفید باشد و استفاده مجدد از دانش به روشی که به افزایش یا اکتساب منابع نامشهود کمک کند (Sunchee etal,2000).
۲-۳-۸-۲-تمایز مدیریت دانش و مدیریت سرمایه های فکری
اگرچه توصیف تفاوتها ما بین این دو مفهوم تا حدی مشکل است اما تعدادی از محققان عقیده دارند که مدیریت دانش به عنوان دستورالعملی محسوب شده که نحوه مدیریت کردن بر سرمایه فکری را تشریح می کند (Marques et al, 2003).
شواهد نشان می دهد که این دو مکمل یکدیگر محسوب می شوند. از نظر حیطه مورد بررسی می توان به جرأت گفت که مدیریت دانش و مدیریت سرمایه های فکری[۷۸]
تقریباً تمامی زوایای مرتبط با فعالیتهای سازمانی را در خود دارند. هر دوی آنها دامنه ای کلی از فعالیتهای موجود در درون سازمان از خلق دانش گرفته تا استفاده از دانش را در بر می گیرند. اما با این حال هدفهای متفاوتی را دنبال می کنند. مدیریت سرمایه های فکری در سطح مدیریت ارشد و استراتژیک مطرح شده (Wiig,1999) و بر روی استخراج و خلق ارزش از دل دارایی های سازمان تمرکز می کند (Edvinson,1997). بعبارت دیگر هدف مدیریت سرمایه های فکری، خلق و استفاده از دارایی های فکری و بهبود توانمندی ها و قابلیت‌های خلق ارزش شرکت از منظر استراتژیک است اما مدیریت دانش بر روی اجرای عملیاتی و تاکتیکی فعالیتهای دانش گرا تمرکز داشته و با جزئیات فعالیتهای دانش گرا مرتبط بوده تا از این طریق خلق، ایجاد، تبدیل و استفاده از سرمایه فکری را تسهیل نماید. هر دوی اینها سنگ بناهایی برای مدیریت سازمان در قرن بیست و یکم هستند و بایستی به منظور افزایش دادن اثر بخشی با یکدیگر یکپارچه شوند (Wiig,1997).
۲-۳-۸-۳-ارتباط میان سرمایه های فکری و مدیریت دانش
ارتباط ما بین سرمایه فکری و مدیریت دانش اهمیتی حیاتی برای سازمان دارد. نکته حایز اهمیت این است که این دو، یکدیگر را به واسطه همپوشانی های مهمی که درمیانشان موجود است تکمیل می کنند. میزان این همپوشانی ها تا حد زیادی بستگی به طرحها و اولویتهای سازمان دارد (Wiig,1997).
مدیریت دانش نقش مهمی در فرایند توسعه و بهره برداری از سرمایه فکری برعهده داشته و بر روی تسهیل و مدیریت فعالیت های دانش گرا تمرکز می کند و سعی می کند تا یک محیط دوستانه دانشی برای رشد سرمایه فکری خلق کند. سازمانها بایستی تلاش کنند تا اولویتهای موجود در خارج از شرکت را استنباط کرده و بدنبال آن، هدفهای بوجود آمده در مدیریت کردن سرمایه فکری را با جزئیات مربوط به مکانیزم های کارآیی که برای مدیریت فرایندهای دانشی لازم است یکپارچه کنند. در شکل (۲-۴): ارتباط مابین سرمایه فکری و مدیریت دانش نشان داده شده است.
شکل۲- ۴: ارتباط ما بین مدیریت دانش و سرمایه فکری، منبع: (ویگ، ۱۹۹۷)
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چگونگی بواسطه مدیریت دانش می توانیم سرمایه فکری را افزایش دهیم. افزایش سرمایه فکری از طریق مرتبط کردن با مدیریت دانش زمانی محقق خواهد شد که فرایندهای دانشی موجود به صورتی سیستماتیک و هدفمند مدیریت شوند. به منظور داشتن رویکردی سیستماتیک به مدیریت دانش بایستی آن را فراتر از مرزهای سنتی موجود در دامنه مدیریتی دیده و انواع فاکتورهایی را که در شناسایی سرمایه فکری و اجزاءآن و فعالیتهای مرتبط با اجرای مدیریت دانش موثر هستند را به حساب آوریم. این کار نیازمند بوجود آوردن انسجام در میان تکنولوژی ها، افراد و سیستم ها با تمرکز ویژه بر روی افراد است. علاوه بر این موارد بایستی توجه کرد که این رویکرد سیستماتیک نیازمند مدیریت و اندازه گیری می باشد. اینکه سازمان چه نوع شاخصهایی را بایستی در نظر بگیرد. بخشی از مسئولیتهای مهم مدیریت خواهد بود چرا که آنچه که می خواهد مدیریت شود بایستی اندازه گیری گردد. در مسیر هم قرار گرفتن مدیریت دانش و سرمایه فکری منجر به دستیابی به نیازمندیهای استراتژیک موردنظر سازمان خواهد شد. نمودار (۲-۱۳) مثالی از این دست ارتباطات است.شکل زیر ارتباط کلی ما بین عناصر نشان داده شده و دستورالعملی برای فهم این نکته که چگونه فرایندهای مدیریت دانش می توان با سرمایه فکری ارتباط داشته باشند محسوب می گردد (Zhou, 2003: 34-48).
شکل۲- ۵: همراستا کردن سرمایه فکری با مدیریت دانش(zhou,2003)
۲-۳-۹-مدل مفهومی و تحلیلی تحقیق
مدل مفهومی و تحلیلی تحقیق با توجه به متغیرهای تحقیق و بر این اساس که سرمایه فکری و مولفه های آن به عنوان متغیر مستقل و مدیریت دانش به عنوان متغیر وابسته تحقیق در نظر گرفته شده است. در شکل های زیر نشان داده شده است.
شکل۲- ۶: مدل مفهومی تحقیق
شکل۲- ۷: مدل تحلیلی تحقیق
۲-۳-۱۰-خلاصه و نتیجه گیری
در این فصل در بخش اول به مرور تعدادی از تحقیقاتی که متغیرهای مطالعه شده در تحقیق حاضر را بررسی نموده اند اشاره شد. در بخش دوم و سوم نیز مبانی نظری تحقیق مورد بحث قرار گرفت با توجه به مبانی نظری تحقیق و مطالعات انجام شده توسط محقق، می توان گفت که سرمایه فکری و مولفه های آن به عنوان متغیرهای مستقل با مدیریت دانش به عنوان متغیر وابسته مکمل یکدیگر محسوب می شوند. از نظر حیطه مورد بررسی نیز می توان به جرات گفت که سرمایه فکری و مدیریت دانش تقریباً تمامی زوایای مرتبط با فعالیت های سازمانی را در خود دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...