یکی از شیوه های کار با والدین این است که از آنها بخواهیم تا شیوه های برخورد با دختر یا پسرشان را بیاموزند. باید تاکید شود که درست رفتار کردن والدین، به طور کلی و مخصوصا زمانی که فرزندشان درد زیادی را تجربه می کند، کار آسانی نیست. بسیاری از والدین می خواهند که در واکنش به درد فرزندشان،”کار درستی”را انجام دهند، اما این کاری که در نگاه اول درست به نظر می رسد، ممکن است اشتباه باشد. بر اساس رویکردACT ، کارهای نامناسبی که والدین انجام می دهند، در آمیخته با افکار و احساسات مختلفی می باشد که به طور طبیعی در هنگام دردهای پایدار کودک فراخوانی می شود. داشتن یک پسر یا دختری که درد را تجربه می کند، ترس ها و باورهای منفی و ناکارآمد زیادی را سبب ساز می شود: تردید در رابطه با اثر بخشی این درمان غیر پزشکی(ACT)، تردید در رابطه با اینکه این آموزش هایشان، بهترین نوع است، یا اینکه والدین بدی هستند به این خاطر که اجازه نمی دهند کودک، کارهایی را که موقتا درد را کاهش می دهد انجام دهند (ماندن در خانه، استفاده از ویلچر). این نارضایتی هاو اجتناب های رفتاری، از طریق تنوعی از مداخلات پذیرش و گسستگی برای والدین، مورد هدف قرار می گیرد. با این کار، باید به والدین کمک کرد تا در هنگام مواجهه با درد، انعطاف پذیری رفتاری و روان شناختی اشان را افزایش دهند. هم چنین این کار، به والدین اجازه می دهد تا در عین حمایت از ارزشمندی های کودک، بتوانند با موقعیت کودکشان همدلی بیشتری داشته باشند(هیز، ۲۰۰۴).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در کار با والدین تاکید اصلی این است که آنها را تشویق کنیم تا کودکان نسبت به رفتارهای مرتبط با درد (مثل، نیاز همیشگی به والدین برای انجام فعالیت های فیزیکی، استفاده از ویلچر، فقدان فعالیت های فیزیکی در مدرسه یا بعد از آن، ماندن در خانه بعد از مدرسه)، مستقل شوند( دور شوند). درمانACT ، از طریق بازگشت به گذشته و مواجهه کودک با درد در حین انجام کارهای” شاد” یا ” آرام کننده”، منجر به نوعی آسودگی روانی[۲۱۷] در فرد می شود (هیز، ۲۰۰۴).
مدرسه، سیستم اجتماعی دیگری است که رشد کودک را مورد حمایت قرار می دهد. اینکه آیا باید، مدرسه را هم در درمان شرکت داد یا نه، سوال ظریفیست. معمولا، در صورتی که مدرسه با پیامدهای درد مزمن، مرتبط باشد(مثلا، کودک به دلیل اجتناب های مرتبط با درد، نمره ی پایینی را کسب می کند)، باید مدرسه را هم در درمان مشارکت داد. هدف اصلی این است که مشاور مدرسه، والدین و کودک، اعمالی را انجام دهند که مطابق با ارزشمندی ها و اهداف کودک می باشد. مشاور یا معلم مدرسه، می توانند به عنوان فردی که آموزش رسمی در درمانACT دارد، کودک را مورد حمایت قرار دهند. وقتی که چنین حمایت هایی صورت نگرفت، مستقیما ویژگی های بافت پیرامونی کودک را باید اصلاح کرد که این بر موفقیت های بعدی کودک در هنگام مواجهه با درد تاثیر گذار است یعنی بدون ایجاد اجتناب های رفتاری، موجب اعمال ارزشمند شود (هیز، ۲۰۰۴).
۲-۱۳ پشتوانه ی پژوهشی تحقیق
به نظر می رسد بسیاری از مطالعات مربوط به درد کودکان، از نظر پیشرفت تئوریکی، در پشت سر مطالعات مربوط به درد بزرگسالان حرکت می کنند. شاید این اتفاق به خاطر احتیاط یا نگرش های احتیاط آمیز تحقیقات کودکان باشد. شکی نیست که عوامل دیگری مثل حجم کم نمونه ی کودکان و کندتر بودن میزان بهبودی آنها نسبت به بزرگسان، در این رابطه نقش دارند. به عنوان مثال، ما می دانیم که مقالات مربوط به مداخله ی درد مزمن کودکان نسبت به مقالات درد مزمن بزرگسالان، کمتر و پیشرفت کوچکتری هم نشان می دهد(مک کرکن، ۲۰۱۱).
در مطالعات مقطعی کودکان مبتلا به بیماری های مزمن، نشانه های افسردگی ارتباط سازگارانه ای را با ادراک درد، نشان داد. بسیاری از کودکان و نوجوانان، مستقل از تشخیص پزشکی، درد های مزمن و نشانه های افسردگی را به طور همزمان گزارش می کنند. به عنوان مثال، کاشیکار – زاک[۲۱۸]، گلداسکنیدر[۲۱۹]، پاورز[۲۲۰]، واگت[۲۲۱]و هرشی[۲۲۲](۲۰۰۱)، نشان دادند که در کودکان مبتلا به درد های مزمن ناشی از سردرد یا دردهای ماهیچه ای اسکلتی، نشانه های افسردگی، ارتباط معناداری را با نمرات ناتوانی عملکرد نشان می دهد. یافته های این مطالعه از این نظر هم برجستگی دارد که در حدود ۷۵ درصد از این کودکان، در حد متوسط یا شدید، از نظر عملکرد، ناتوان هستند. مطالعه ی اسکانبرگ[۲۲۳] و همکاران (۲۰۰۰)، نشان داد که در کودکان مبتلا به روماتیسم، عاطفه ی منفی و افزایش رویدادهای استرس زا، به طور معناداری با بیشتر شدن ناتوانی عملکرد ارتباط دارد (هوف[۲۲۴] و همکاران، ۲۰۰۶). با وجودی که برخی مطالعات نشان می دهند که مشکلات سازگاری و اجتماعی کودکان مبتلا به روماتیسم، بیشتر از کودکان سالم نیست، اما زمانی که درد ناشی از این بیماری شدید شود، ریسک مشکلات سازگاری و ناتوانی عملکرد افزایش می یابد. این کودکان ممکن است در مقایسه با همسالان سالمشان، ریسک بالایی را از نظر ابتلا به پریشانی های روان شناختی مثل اضطراب و افسردگی داشته باشند و بدین ترتیب ممکن است ناتوانی عملکرد و دردشان تشدید شود (پیترسون و همکاران، ۲۰۰۴).
ال – متوالی[۲۲۵]، سالمینن[۲۲۶]، آوینن[۲۲۷]، کاتیانن[۲۲۸] و میکلسون[۲۲۹] (۲۰۰۴)، میزان پایداری درد های مزمن ماهیچه ای و اسکلتی مربوط به کودکان مبتلا را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که نشانه های افسردگی، درد های شکمی، بیداری شبانه و تحرک زیاد، پیش بینی کننده ی عود درد مزمن دختران مبتلا به ناراحتی ماهیچه ای اسکلتی، در ۴ سال دوره ی پیگیری می باشد، درحالی که سردرد، درد های شکمی و ابتلا به ترکیبی از دردهای ماهیچه ای اسکلتی، پیش بینی کننده ی عود درد مزمن پسران مبتلا به ناراحتی ماهیچه ای اسکلتی می باشد. هم چنین در پیگیری یک ساله ی کودکان مدرسه ای مشخص گردید که، نشانه های افسردگی، با میزان گستردگی درد (یک قسمت بدن مثل گردن درد یا قسمت های بیشتری از بدن)، ارتباط دارد. تنها یک مطالعه نشان داده است که نشانه های افسردگی پیش گویی کننده ی درد های آتی کودکان مبتلا به ناراحتی های ماهیچه ای اسکلتی نیست. به طور قابل توجهه ای، بسیاری از مطالعات، ارتباط معنادار بین مشکلات افسردگی / عاطفی و درد های مزمن کودکان را اثبات کرده اند (هوف و همکاران، ۲۰۰۶).
اکلستون و همکاران (۲۰۰۲)، مرور سیستماتیک و فراتحلیلی را از مطالعات کنترل شده ی تصادفی مربوط به درمان های روان شناختی کودکان مبتلا به درد مزمن، صورت دادند. از بین۱۸ مطالعه، ۶ مطالعه در بافت جامعه (مدرسه)، اجرا شده بود و ملاک های شمول در مطالعه ی آنها را دارا بود. فراتحلیل، در رابطه با ۱۲ مطالعه ی مربوط به سردرد و یک مطالعه ی مربوط به دردهای شکمی عود کننده، انجام شد. در این مطالعات، نسبت احتمالات برای کاهش ۵۰ درصدی درد، ۶۲/۹ و برای درمان ۳۲/۲، بود و این نشان دهنده ی اثربخشی درمان های روان شناختی بر کاهش دردهای مربوط به سردرد بود. این محققان ثابت کردند که درمان های روان شناختی، مخصوصا آرامش عضلانی و CBT، تاثیرات برجسته ای را بر کاهش شدت و فراوانی درد های مزمن کودکان دارد و پیشنهاد کردند بهتر است این درمان ها به عنوان بخش متداولی از درمان های سردرد، در آیند. متاسفانه، این محققین، خاطرنشان ساختند که برای اثربخشی درمان های روان شناختی بر خلق، عملکرد یا ناتوانی مرتبط با درد مزمن کودکان و نوجوانان، شواهد ناکافی وجود دارد و تاکید کردند که لازم است مطالعات کنترل شده ی تصادفی جامعی در رابطه با درمان های روان شناختی درد های مزمن کودکان به غیر از سردرد، انجام شود (لیوسی و همکاران، ۲۰۰۶).
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، یکی از جدیدترین مدل های درمانی مبتنی بر پذیرش/ ذهن آگاهی می باشد که مبتنی بر بررسی های بالینی و پژوهش های حمایت شده می باشد. در نوشته های اخیر، برخی از منتقدان بحث کرده اند که درمانACT نسبت به درمان CBT، تغییر و دگرگونی کمتری دارد و به همین خاطر تضمینی وجود ندارد که پژوهش های بالینی فراوانی که اخیرا صورت می گیرد مربوط به این نوع درمان باشد. است[۲۳۰] (۲۰۰۸)، ۱۳ پژوهش بالینی درمان ACT را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که در این پژوهش ها، درمانACT نسبت به هیچ درمانی اندازه ی اثر بزرگتری دارد (۹۶/۰ES=)، هم چنین اندازه ی اثر آن، نسبت به شکل متداول درمان[۲۳۱] و درمان های فعال[۲۳۲]، بزرگتر است که به ترتیب عبارت است از: (۷۹/۰ ES=) و (۵۳/۰ES=) (گادیانو[۲۳۳]، ۲۰۰۹).
مطالعه ی ویکسل و همکاران (۲۰۰۷)، که به منظور بررسی مقدماتی تاثیرات درمان ACT بر بازتوانی۱۴ نوجوان مبتلا به دردهای مزمن آیدیوپاتیک صورت گرفته بود، نشان داد که به دنبال درمان و ۳ و ۶ ماه بعد از آن، بهبود معناداری در توانایی کارکردی، افزایش حضور در مدرسه و کاهش فاجعه سازی درد (شدت درد و تداخل درد)، مشاهده شد. هم چنین نتایج مطالعه ی سودن [۲۳۴] و همکاران (۲۰۱۱)، که به منظور بررسی تاثیرات برنامه ی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در۶۰ بیمار مبتلا به درد مزمن انجام شده بود نشان داد که بلافاصله بعد از درمان کاهش معناداری در ناتوانی جسمانی و روانی اجتماعی (اندازه ی اثر به ترتیب ۶۵/۰ ، ۱) بیماران مشاهده شد. هم چنین کاهش معناداری در عملکرد هیجانی (اندازه ی اثر افسردگی ۹۸/۰ و اندازه ی اثر ترس از درد ۸۲/۰)بیماران به وجود آمد. علاوه بر این، تاثیرات ماندگاری در ۳ و ۱۲ ماه بعد از درمان دیده شد و در این مدت مراجعه به مراکز درمانی کاهش معناداری پیدا کرد (اندازه ی اثر۶۹/۰).
مطالعه ی ولز و همکاران (۲۰۱۱) که به منظور بررسی تاثیرات ۳ ساله درمان ACT صدوهشت بیمار بزرگسال مبتلا به درد مزمن صورت گرفته بود نشان داد که روی هم رفته نسبت به شروع درمان، بهبود معناداری در عملکرد جسمانی و عاطفی بیماران مشاهده شد. هم چنین نسبت به اوایل دوران پیگیری، فواید به دست آمده از درمان، استمرار و ماندگاری بیشتری را نشان داد. میزان اندازه ی اثر متوسط تا زیاد به دست آمد و در این پیگیری سه ساله، ۶۴.۸ درصد از بیماران، بهبود معناداری را در حداقل یکی از مولفه های کلیدی(پذیرش درد و عمل مبتنی بر ارزشمندی ها)، به دست آوردند. شواهد تجربی برای مداخلات مبتنی بر پذیرش، عمدتا درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، در نمونه ی بزرگسالان و کودکان، در حال افزایش است(ولز و همکاران،۲۰۱۱). اخیرا درمان ACT، از سوی انجمن روان شناسی آمریکا، به عنوان یک درمان حمایت شده ی تجربی، برای “دردهای مزمن”، در نظر گرفته شده است (ویکسل و همکاران، ۲۰۱۱).
به طورکلی پژوهش های محدودی درزمینه ی درمان ACT کودکان مبتلا به دردهای مزمن صورت گرفته که از آن جمله می توان به تحقیق ویکسل و همکاران (۲۰۰۹) اشاره کرد. این تحقیق به منظور بررسی تاثیر درمان مبتنی بر مواجهه و پذیرش (ACT) بر عملکرد و کیفیت زندگی کودکان مبتلا به دردهای طولانی مدت و مقایسه ی این درمان با درمان MDT (درمان های چند بعدی متداول دربیمارستان)، انجام شده بود. داده های این دو گروه، قبل و بعد از درمان و هم چنین در ۳.۵ و ۶.۵ ماه بعد از درمان مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج این مطالعه تاثیرات چشمگیر و مستمر درمان ACT را نشان می دهد. درمانACT در دوره ی پس از درمان، تاثیرات مهمی بر ترس از آسیب/ آسیب مجدد یا فوبی جنبش، تداخل درد و کیفیت زندگی داشت. هم چنین نتایج مقایسه ی این دو گروه نشان داد که گروهACT در مقایسه با گروه MDT، علاوه بر شدت درد و پریشانی مرتبط با آن، تاثیرات مهمی بر توانایی عملکرد ادراک شده داشت.
طبق بررسی های انجام شده، در ایران، تحقیقات مربوط به درد های کودکان، بیشتر متمرکز بر دردهای حاد بوده که بیشتر از سوی پرستاران و ماماها صورت گرفته است. از بین درد های حاد کودکان، دردهای ناشی ار تزریق عضلانی، رگ گیری، دردهای ناشی از پانسمان سوختگی و درد های ناشی از ترمیم دندان، مورد توجه بوده و مداخلات مربوط به این دردها، مداخلات مبتنی بر انحراف توجه بوده که دراین رابطه از روش هایی مثل حباب سازی، لمس درمانی، تماس پوستی با مادر، باد کردن بادبادک و تکان دادن جغجغه استفاده می شده است. به عنوان مثال مطالعه ی باقریان و همکاران (۱۳۸۹) که به منظور تاثیر انحراف فکر به روش حباب سازی بر شدت درد ناشی از رویه های تزریقی در کودکان سن مدرسه مبتلا به تالاسمی مراجعه کننده به مراکز تالاسمی شهر کرمان صورت گرفته بود، نشان داد که تفاوت معناداری بین میانگین نمره ی درد در بین دو گروه کنترل و حباب سازی بعد از تزریق وجود داشت. هم چنین مطالعه ی وثوقی و همکاران (۱۳۸۹) که به منظور تاثیر انحراف فکر(به روش حباب سازی) بر شاخص های فیزیولوژیک و شدت درد ناشی از رگ گیری در کودکان ۳ تا ۶ ساله بستری در بخش اورژانس بیمارستان انجام گرفته بود، نتایجی مشابه با مطالعه ی قبلی را نشان داد.
از بین این مطالعات، مطالعات محدودی از جانب روان شناسان و در قالب یک مداخله ی شناختی رفتاری منسجم صورت گرفته است، که از آن جمله می توان به مطالعه ی فرخ نیا(۱۳۹۰) اشاره کرد. این مطالعه که به منظور بررسی مداخلات شناختی در کاهش شدت درد، پریشانی و بهبود کیفیت زندگی موقعیتی کودکان مبتلا به سرطان انجام شده بود، از ۴۱ زوج کودک (با میانگین سنی ۲۰/۷۸ ماه) و والد، استفاده و در دو گروه آزمایش و کنترل، به طور تصادفی قرار گرفته شده بود. نتایج این مطالعه که با کمک پرسش نامه ی اطلاعات جمعیت شناختی، مقیاس های اوچر[۲۳۵]، چئوپس[۲۳۶] و کیفیت زندگی قیاسی– دیداری عملکرد کنونی در طب اطفال[۲۳۷] جمع آوری شده بود، نشان داد که مداخلات شناختی آماده سازی کودک و والد و انحراف مسیر توجه کودک توانست شدت درد و سطح پریشانی را کاهش دهد و کیفیت زندگی موقعیتی کودکان را بهبود بخشد. بین شدت درد گزارش شده و میزان پریشانی همبستگی معنادار مثبت، بین کیفیت زندگی موقعیتی و شدت درد همبستگی معنادار منفی و بین کیفیت زندگی موقعیتی و پریشانی، همبستگی معنادار منفی دیده شد. با توجه به مطالب گفته شده، در ایران، تاکنون مطالعه ای در جمعیت کودکان مبتلا به درد مزمن صورت نگرفته، هم چنین خلاء هایی که در رابطه با مداخله ی مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT )در کودکان و نوجوانان دیده می شود و قبلا هم مورد اشاره قرار گرفته است، نیاز به، نخست، طراحی یک الگوی درمانی و سپس کارآزمایی بالینی آن، مورد تاکید قرار می گیرد.

فصل سوم
فرایند روش شناختی پژوهش

۳-۱ مقدمه
هدف اصلی پژوهش حاضر، طراحی مقدماتی پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT) درد مزمن کودکان و کارآزمایی بالینی اولیه آن بر روی تعدادی از کودکان ۷ تا ۱۲ ساله مبتلا به درد مزمن بوده است. بدین خاطر در این فصل نخست الگوی کار دو مرحله ای تهیه پروتکل درمان و کارآزمایی بالینی مشخص خواهد شد. سپس نمونه ها و ابزارهای مورد استفاده، شیوه ی انجام تحقیق و شیوه تحلیل داده ها تعیین می گردد.
۳-۲ نوع تحقیق
تحقیق حاضر در دو مرحله انجام شده است. بدین خاطر به نوع طرح یاد شده بر اساس دو مرحله اشاره می شود:
الف) طراحی مقدماتی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای کودکان مبتلا به درد مزمن: پژوهش حاضر در این مرحله پیرو الگویی کتابخانه ای / اسنادی است.
ب) وارسی کارآزمایی بالینی اولیه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای کودکان مبتلا به درد مزمن: در این مرحله، تحقیق حاضر پیرو الگویی شبه تجربی است.
۳-۳ جامعه آماری
جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت است از :
۱) جامعه ی آماری مربوط به طراحی پروتکل درمانی: کلیه ی الگوهای درمان ACT بزرگسالان و کودکان و درمان های رفتاری شناختی کودکان در زمینه های متعدد
۲) جامعه ی آماری مربوط به کارآزمایی بالینی: جامعه آماری این مرحله از پژوهش در بر گیرنده ی کلیه ی کودکان ۷-۱۲ ساله مبتلا به درد های مزمنی است که برای درمان، به کلینیک ها و بخش های مختلف بیمارستان های تخصصی و فوق تخصصی کودکان شهر تهران مراجعه کرده اند.
۳-۴ نمونه ی پژوهش و شیوه ی انتخاب آن
۱) نمونه ی مربوط به پروتکل درمانی: نمونه هایی که برای طراحی پروتکل درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد کودکان (CHACT) مورد استفاده قرار گرفت عبارت بودند از :۱) کتب درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز، ۲۰۰۳؛ هیز، ۲۰۰۴) ۲) الگوی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بزرگسالان (ولز و سورل[۲۳۸]، ۲۰۰۷) ۳) گرته اولیه الگوی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد کودکان (مورل و ویلسون[۲۳۹]، ۲۰۰۲) ۴) الگوی درمان اضطراب کودکان (راپی، راند و ویگنال، آن [۲۴۰]، ۱۳۹۰) ۵) الگوی درمان وسواس کودکان (فریمن، جنیفربی و گارسیا، آبه مارس[۲۴۱]، ۱۳۹۱) ۶) انجمن علوم رفتاری و بافتاری (ACBS)[242]
۲) نمونه ی مربوط به کارآزمایی بالینی: شیوه ی نمونه گیری این پژوهش بر اساس نمونه گیری در دسترس می باشد. از بین مراجعه کنندگان به کلینیک و بخش ها ی مختلف بیمارستان های تخصصی و فوق تخصصی کودکان شهر تهران (مثل بخش ها و کلینیک های اعصاب، جراحی اعصاب، جراحی، خون، روماتولوژی، ارتوپد و فیزیوتراپی) ۲۰ کودک که با توجه به نظر و موافقت والدینشان آمادگی شرکت در این مطالعه را داشتند و از ملاک های شمول برخوردار بودند، انتخاب شدند و در گروه آزمایش(۱۰ نفر) وگروه کنترل(۱۰)، قرار گرفتند. ملاک های شمول و عدم شمول این مطالعه عبارتند از:
ملاک های شمول :
۱- قرار گرفتن در بازه ی سنی ۷ تا ۱۲ سالگی
۲- اشتغال به تحصیل- بررسی وضعیت تحصیلی (رد یا موفقیت در آن) توسط روانشناس
۳- کسب نمره ی ۱۳ تا ۲۹ (ناتوانی متوسط) در پرسش نامه ی ناتوانی عملکرد (FDI)؛ اطلاعات مربوط به این پرسش نامه در قسمت ابزارهای تحقیق ارائه می گردد.
۴ – سابقه ی ابتلا به درد مزمن به مدت ۶ ماه یا بیشتر بر اساس تشخیص پزشک مربوطه
۵- توانایی شرکت در جلسات بر اساس تایید پزشک مربوطه
ملاک های عدم شمول :
۱- هم ابتلایی با مشکلات روان شناختی (روانی اجتماعی و شناختی) قابل توجه، این موضوع از طریق آزمون CBCL که میزان شایستگی (توانمندی)، کارکرد انطباقی و مشکلات عاطفی – رفتاری کودک را مورد سنجش قرار می دهد، انجام شده است.
۲- بیمارانی که به دلیل نوع آسیب ها، ملزم به گچ گرفتگی هستند به طوریکه قادر به شرکت در جلسات و دنبال کردن آن نیستند.
۳- شرکت خود کودک یا خانواده ی وی در برنامه های روان درمانی و مشاوره ای دیگر، در ارتباط با جنبه های روانشناختی مشکلات کودک.
۳-۵ ابزارهای پژوهش
۳-۵-۱ پرسش نامه ی KIDScreen (ریونز – سیبرر[۲۴۳] وهمکاران،۲۰۰۵)
در این پژوهش از فرم ۲۷ سوالی این پرسش نامه استفاده شده که شامل پنج بعد می‌باشد و عبارتند از: ۱- بهزیستی جسمی (۵ سوال): سطوح فعالیت فیزیکی، انرژی و برازندگی را می سنجد. ۲- بهزیستی روانی (۷ سوال): شامل هیجانات مثبت، رضایت از زندگی و احساساتی که از لحاظ هیجانی متعادل شده اند را می سنجد. ۳- ارتباطات والدین و خودمختاری (۷ سوال): ارتباط با والدین، جو حاکم بر خانه، داشتن آزادی کافی مرتبط با سن و درجه رضایت از منابع مالی را مورد بررسی قرار می دهد. ۴- حمایت اجتماعی و همسالان (۴ سوال): طبیعت ارتباطات پاسخ دهنده با سایر همسالان را بررسی می‌کند. ۵- محیط مدرسه (۴ سوال): ادراک کودک و نوجوان از ظرفیت شناختی، یادگیری و تمرکز و احساست راجع به مدرسه را بررسی می‌کند. پاسخ ها به صورت مقیاس لیکرتی بوده، که فراوانی رفتار یا احساس خاص (۱= هیچگاه، ۲= به ندرت، ۳= گاهی اوقات، ۴= اغلب، ۵= همیشه) و یا شدت نگرش (۱= اصلاً، ۲= تا حدی، ۳= به طور متوسط، ۴= خیلی، ۵= بی نهایت) را نشان می‌دهد. چارچوب زمانی به هفته ی گذشته اشاره می‌کند. نمرات مقیاس‌ها سپس به صورت خطی به یک مقیاس ۰ تا ۱۰۰ نقطه ای تبدیل شده که ۱۰۰ نمایانگر بهترین و ۰ بدترین کیفیت زندگی می‌باشد. به منظور اعتبار یابی ساختاری پرسشنامه مذکور، روبیتال و همکاران (۲۰۰۷) مطالعه ای بر روی ۲۲۸۲۷ کودک و نوجوان ۸ تا ۱۸ ساله از۱۳ کشور اروپایی انجام دادند. نتایج حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی با چرخش کراستین[۲۴۴] حاکی از وجود مدل پنج عاملی با تبیین ۹/۵۶ درصد از واریانس بود. تحلیل عاملی تأییدی تناسب مدل قابل قبول (۰۶۸/۰ RMSEA =, 960/0CFI =) را نشان داد. تک بعدی بودن همه ابعاد تأیید شد (۱۵/۱-۸۱/۰ INFIT=). ضریب آلفای کرونباخ برای ابعاد بین ۷۸/۰ تا ۸۴/۰ متغیر بود. اعتبار سازه پرسشنامه کیداسکرین-۲۷ (اعتبار همگرا) با بهره گرفتن از پرسشنامه بررسی مشکلات و نقاط قوت کودکان و نوجوانان (SDQ)، پروفایل ناخوشی و سلامت کودک- نسخه نوجوان (CHIP-AE)، ابزار کیفیت زندگی نوجوانان- فرم پایش (YQOL-S)، غربالگر کودکان دارای نیاز های مراقبت ویژه (CSHCN)، مقیاس فراوانی ثروت خانواده (FAS) و پرسشنامه کیفیت زندگی کودکان نسخه ی ۴ مقیاس مرکزی عمومی (PedsQL)-فرم خود سنجی- مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که همبستگی بین مقیاس های پرسشنامه کیداسکرین-۲۷ با مقیاس های متناظر کیداسکرین-۵۲ از ۶۳/۰ تا ۹۶/۰ و ضریب تعیین از ۳۹/۰ تا ۹۲/۰ متغیر بود. همبستگی بین ابعاد پرسشنامه کیداسکرین-۲۷ با سایر پرسشنامه های کیفیت زندگی مرتبط با سلامت که ساختار های مشابه را می سنجیدند متوسط تا بالا بود (بین ۳۶/۰ تا ۶۳/۰). تفاوت معنادار و قابل ملاحظه بین کودکان از لحاظ جسمی و روانی بیمار و کودکان سالم در تمام ابعاد پرسشنامه کیداسکرین-۲۷ همراه با ارتباط قوی با شکایت های روان تنی وجود داشت (۵۲/۰- r=). اکثر ابعاد پرسشنامه کیداسکرین-۲۷ بر اساس سن، جنس و وضعیت کارکردی دارای شیب بودند. اعتبار و روایی این ابزار طی پژوهشی بر روی ۵۵۱ دانش آموز ایرانی مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است. نتایج تحلیل عاملی تأییدی انجام شده بر روی پرسشنامه حاکی از آن بود که شاخص‌های خطای ریشه مجذور میانگین تقریب (RMSEA) و برازندگی تطبیقی (CFI) به ترتیب برابر با ۰۷/۰ و ۹۵/۰ بوده که نمایانگر برازندگی مناسب بین مدل مشخص شده و داده‌ها می‌باشد. همچنین نتایج اعتبار همگرا نشان داد که رابطه بین ابعاد پرسشنامه کیداسکرین-۲۷ بجز بعد حمایت اجتماعی و همسالان، با ابعاد مشابه در سایر پرسشنامه‌ها که ساختارهای مشابهی را می‌سنجیدند، در حد متوسط، قوی و معنادار بود (۰۱/۰ P<). همچنین تفاوت‌های معناداری در ابعاد کیفیت زندگی بر اساس وضعیت روانی و وضعیت اجتماعی- اقتصادی یافت شد (۰۵/۰ P<). نتایج وارسی پایایی نشان داد که ضرایب تمام آلفاها (به جز بعد محیط مدرسه) از میزان توصیه شده یعنی ۷۰/۰ بالاتر بوده و بدین ترتیب قابل قبول بودند. همچنین ضرایب باز آزمایی (به فاصله دو هفته) برای تمام مقیاس‌ها در حد قوی بود (۰۱/۰P< ) که نمایانگر ثبات آزمون در طول زمان می‌باشد (نیک آذین و همکاران، ۱۳۹۱).
۳-۵-۲ پرسش نامه ی ناتوانی عملکرد FDI[245] (والکر[۲۴۶] و همکاران، ۱۹۹۱)
پرسش نامه ی FDI، یک مقیاس ۱۵ آیتمی است که توانایی کودک را برای فعالیت های کارکردی مثل فعالیت های مربوط به مدرسه، خانه، تفریح و فعالیت های اجتماعی مورد سنجش قرار می دهد. فعالیت های مورد توجه در این پرسش نامه، فعالیت هایی مثل خواندن، تماشای تلویزیون، بر بلندی رفتن، انجام تکالیف خانگی و…. را در بر می گیرد. دو عامل این پرسش نامه عبارتند از: فعالیت های فیزیکی(۸ آیتم) و فعالیت های روزمره (غیر فیزیکی) (۷ آیتم). این پرسش نامه بر اساس یک مقیاس ۵ درجه ای از ۰ “هیچ مشکلی ندارد”تا ۴ “غیر ممکن است”، نمره گذاری می شود(پالرمو و همکاران، ۲۰۰۸). دامنه ی نمرات این پرسش نامه از ۰ تا ۶۰ می باشد که بازه ی ۰ تا ۱۲، ناتوانی خفیف یا فقدان ناتوانی، دامنه ی ۱۳ تا ۲۹، ناتوانی متوسط و بازه ی ۳۰ به بالا، ناتوانی شدید را می سنجد( کاشیکار – زاک [۲۴۷]و همکاران ۲۰۱۱). همسانی درونی و پایایی آزمون – باز آزمون مناسبی از این پرسش نامه گزارش شده است. والکر و کلار (۲۰۰۶)، والکر و گرین[۲۴۸](۱۹۹۱) و هوگوت[۲۴۹]و همکاران (۲۰۰۷)، برای هر دو نمونه ی بالینی و غیر بالینی، ویژگی های روان سنجی مناسبی از این ابزار، نشان داده اند (هوگت و همکاران، ۲۰۰۹). بعد از ترجمه و بازترجمه ی این مقیاس توسط محقق و چند روان شناس و مترجم، نسخه ی فارسی این مقیاس تهیه شد و به منظور بررسی مقدماتی اعتبار و پایایی آن، بر روی ۶۰ نفر از کودکان مبتلا به درد مزمن اجرا شد. نتایج این بررسی، میزان آلفای کرونباخ این ابزار را ۰.۸۶ گزارش کرد. هم چنین مشخص شد که این ابزار همبستگی معناداری با خرده مقیاس های اضطراب و افسردگی CBCL و مقیاس شباهت بصری درد دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...