با طرح دیدگاه کارکردگرایی و تسلط آن بر روند شهرسازی، روش ها و الگوهای برنامه ریزی و طراحی شهری بیش از حد به سمت معیارهای اقتصادی هزینه و منفعت، معیارهای فنی و مهندسی و معیارهای کمی سوق پیدا کرد. در نتیجه معیارهای کیفی مانند ارزش های تاریخی و فرهنگی، ویژگی های اجتماعی و اصول زیباشناختی تا حدود زیادی در شهرسازی به فراموشی سپرده شد.
از نظر کارکردگراها بهسازی و نوسازی باید در راستای توسعه اقتصادی و کارکردی شهر تلاش کند. تعیین سرانه های شهری از جمله سرانه های بافت قدیم و واگذاری کارکردهای جدید اقتصادی – اجتماعی به عناصر شهری قدیم وسیله ای برای افزایش کارایی شهر و سازماندهی فضایی فعالیت های مختلف و جلوگیری از بروز آشفتگی و بی سازمانی در نظام کارکردی شهر است(شماعی و پوراحمد، ۱۳۸۵: ۱۶۳).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۲-۱-۶٫ ساختارگرایی
این مکتب در شهرسازی بعد از جنبش چشم انداز و سیمای شهری مطرح شده است. این مکتب به علت عدم توجه کافی به شبکه ارتباطی به عنوان اتصال دهنده کالبد شهر مطرح شده است. ساختارگرایان آرای خود را در زمینه اهمیت به فضا در انسجام شهر ارائه داده اند. براین اساس از نظر ساختارگرایان در فرایند بهسازی و نوسازی شهر باید به موارد زیر توجهی خاص داشت.

    • ساختارگرایان برای فضاهای شهری، به ویژه ساختارهای اقتصادی شهر ارزش بسیاری
      قائل اند.
    • آنها برای طراحی شبکه ارتباطی در مقیاس کلان به عنوان عنصر اتصال دهنده و
      استخوان بندی شهر تاکید دارند.
    • آنها به کلیت شهر به عنوان ساختاری که از قوانین و اصول کلیت تبعیت می کند توجه
      می کنند.
    • بهسازی و نوسازی ساختارهای کالبدی- فضایی در مجموعه های شهری و نه فقط تک بناهای شهری است.
    • ایدئولوژی ها و نظام های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سرنوشت و کیفیت زندگی مردم از جمله ساختار شهری را تعیین می کنند(شماعی و پوراحمد، ۱۳۸۵: ۱۶۵).

۲-۲-۱-۷٫ زیباشناسی
این مکتب با الهام از آرایش هماهنگ، نظم و وحدت در طبیعت، به دنبال یکپارچگی و زیبایی در شهر است. در این دیدگاه توجه به روش ها و الگوهای هنری گذشته و استفاده از آنها برای آفرینش شاهکارهای جدید و مرتبط با گذشته و تداوم اصول معنی دار گذشته می تواند محصولی جدید و پربار را در شهرسازی به دنبال داشته باشد. به نظر سیته – از نظریه پردازان این مکتب – شهرسازی به ویژه بهسازی و نوسازی شهری در صورتی نتایج موفقیت آمیز دارد که ضمن حفظ هویت شهری با شرایط زندگی امروز مطابقت داشته باشد. بسیاری از ابعاد زندگی عمومی تغییر کرده است و اشکال بناهای قدیمی فاقد اهداف اولیه شان هستند. شهرسازی حاضر بیشتر آمد و شد را به نظم درآورده شرایط زندگی را راحت تر کرده است. اما باید شکل و ظاهر شهر نیز همیشه مورد توجه و متناسب با روز باشد. شهرسازان باید در هنری کردن شهر تلاش بی وقفه داشته باشند، زیرا شهر به طور مداوم شهرنشینان را تحت تاثیر قرار می دهد (شماعی و پوراحمد، ۱۳۸۵: ۱۶۸).
۲-۲-۱-۸٫ مدرنیسم
مدرنیسم که از اوایل دهه دوم قرن بیستم با بسط فن آوری و علم گرایی گسترش چشم گیری پیدا کرد، بلافاصله کلیه زمینه های فعالیت شان را فراگرفت. از صنعت به معماری و از معماری به هنر و از همه اینها به شهرسازی رسوخ پیدا کرد. مدرنیسم بیش از هر چیزی می خواست خود را از بند برهاند. این بند جامعه، حکومت یا هر چیز دیگری بود. ولی مهمتر از همه، از تاریخ و گذشته فرار کرد. این همان دیدگاهی است که در مقطعی بیشترین ضربات را به بافت های تاریخی وارد ساخت. در پایان دهه ۱۹۶۰ تاملی تازه در شهرهای بی هویت که در آنها مردم هیچ دلیلی برای عدم تطابق خود با محیط زیست نمی یافتند موجب تغییر در روش های معماری و شهرسازی شد. سرانجام کاهش آثار تاریخی در شهرهای بزرگ، مقامات شهرداری و مدیران شهری را ناگزیر کرد تا بیش از پیش مواظب ارزش های فرهنگی – تاریخی باشند. در کنار توجه به حفظ آثار تاریخی تمایل افراطی برای حراست ازآثار باستانی پدید آمد که حتی بهسازی و نوسازی ابنیه مرده و نیز غیر تاریخی را نیز خواستار می شد. این گرایش ها و تفکرات منجر به رکود بهسازی و نوسازی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه به ویژه ایران شد(شماعی و پوراحمد، ۱۳۸۵: ۱۷۷).
۲-۲-۱-۹٫ پست مدرنیسم
فرانوگرایی در عرصه شهرسازی و فرایند نوسازی و بهسازی شهر بیشتر به روابط اجتماعی در شهر
می اندیشد. از جمله طرفداران این ایده در عرصه شهرسازی (نیمه دوم قرن بیستم) “جین جیکوب” بود.
جین جیکوب هوادار سرسخت توجه به فضاهای عمومی در شهرسازی بود و به سلامت اجتماعی و روانی انسان در محیط های شهری به ویژه از طریق خیابان به عنوان یک فضای شهر توجه داشت. او معتقد بود پیاده روها و خیابان ها از مکان های عمومی اصلی یک شهر محسوب می شوند و دارای عملکرد اقتصادی، اجتماعی، روانی و عاطفی برای شهروندان هستند. سرزندگی شهر به خیابان ها و پیاده روها و کلاً شبکه گذرگاهی آن وابسته است. در نتیجه می توان گفت پست مدرنیسم در شهرسازی و مسائل بهسازی و نوسازی شهری روی این موارد تاکید و توجه بیشتری داشت(شماعی و پوراحمد، ۱۳۸۵: ۱۸۳) :

    1. خردباوری یا اعتقاد به نیروهای عقلانی که در غرب این مشخصه به شدت مورد توجه قرار گرفت.
    1. توسعه رسانه های گروهی و ارتباطات
    1. رشد و گسترش عنصر طبقاتی که شرایط لازم آن دموکراسی است.
    1. پیوند با گذشته و تداوم مدرنیسم
    1. توجه به امر بصری یا چشم انداز شهری که اعتبار زیادی پیدا کرد
    1. پیدایش و رشد ذوق و سلیقه های گوناگون و ترکیب و تلفیق فرهنگ ها

۲-۲-۱-۱۰٫ انسان گرایی
کریستوفر الکساندر، پاتریک گدس، لوئیس مامفورد، جین جیکوب و کوین لینچ از جمله اندیشمندان و نظریه پردازان قرن بیستم هستند که در زمینه نوسازی و بهسازی شهری بر اساس شهرسازی انسان گرا اظهار نظر کرده اند. نظریه های این گروه تحت تاثیر نظریه های شهرسازی مشارکتی دهه های آخر قرن بیستم میلادی است. هدف اصلی این گروه توجه به مردم و مشارکت آنها در بهسازی و نوسازی شهری است.
بهسازی و نوسازی شهری شهرسازان انسان گرا بر اساس نظرها و مشارکت شهروندان و سپس با توجه به بررسی های لازم صورت می پذیرد. مداخله مردم گرایانه، نظریه تداوم را در تکوین و تکامل شهر مورد توجه قرار می دهد. مداخله مردم گرایانه بیش از طراحی به برنامه ریزی شهری می اندیشد. برنامه ریزی که در آن مردم و یا شهروندان نقش اساسی رادر ساماندهی شهری دارند(شماعی و پوراحمد، ۱۳۸۵: ۱۹۴).
در ادامه به چند مورد از مهمترین نظریات پیروان مکتب انسان گرایی در شهرسازی که بیشترین توجه را به بافت های تاریخی داشتند اشاره می شود:
۲-۲-۱-۱۰-۱٫ نظریه کامیلوسیته[۳۲]
وی معتقد بود “شهرهای جدید به علت نظم و ترتیب بیش از حد و یکنواختی شان و به وجود آوردن فضاهای با هویت خاص، نازیبا، بی تناسب و فاقد ارزش هنری هستند”. سیته خواستار ساماندهی فضاهای شهری بود و اعتقاد بر آن داشت که در آرایش فضاهای شهری باید از هنر بهره جست. بر این اساس بود که در صدد زنده کردن فضاها و بافت های کهن شهری برآمد و راه حل های هنری را مطرح نمود و در قالب چنین راه حل هایی، طرح های تزئینی را عنوان کرد. نظریه های مرمتی سیته شامل چهار دیدگاه عمده است:

    • جست و جوی الفبای شهرسازی کهن به منظور کاربست در شهرسازی جدید: سیته با تدوین این نظریه به دنبال الفبای فضاهای شهری قدیم بود تا با به کارگیری آن به ارزشمندتر کردن و زیباترکردن فضاهای شهری جدید کمک کند.
    • ارزش بناهای تاریخی در ارتباط و هماهنگی فضایی موجود بین بنا و محیط اطراف: بر اساس این نظریه حذف بخش های از بنا، مجموعه و یا بافت که بعد از تاریخ اصلی ساخته شده اند، موجب کاهش ارزش آن می گردد. زیرا به اعتقاد وی ارزش هر بنا به محیط اطراف آن است.
    • نظریه تداوم شهرسازی: در هر دوره ای، عمل شهرسازی خاص آن دوره به انجام رسیده است که با بازشناسی قواعد آن می توان اصولی را مطرح ساخت تا سبب تداوم شهرسازی گردد.
    • نظریه هویت تاریخی شهرها: هویت شهر به مجموعه های تاریخی در آن است که در یک بنا خلاصه نمی شود بلکه در کل شهر معنی می یابد.

اصول مورد نظر سیته را می توان به صورت سلسله مراتب مکانی یا فضایی، تلفیق و انطباق، هویت تاریخی، توازن از طریق ساماندهی فضاهای شهر، طرح های موضعی، تعادل بخشی فضاهای شهری و نفی عبور صحیح در بافت های کهن و اولویت به عبور عابر پیاده در درون بافت با رعایت مقیاس انسانی جستجو نمود (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱: ۳۸).
۲-۲-۱-۱۰-۲٫ نظریه کریستوفر الکساندر[۳۳]
از نظریه پردازان و طراحان معروف آمریکایی است که با بهره گرفتن از تجارب شهرهای کهن، فرآیندی نو را برای طراحی پیشنهاد می کند. اصول مرمتی الکساندر که برگرفته از نظریه های وی می باشد شامل موارد زیر است:

    • نظم ارگانیک، اندامواره یا سازمند
  • تشخیص: در فرایند رشد باید بتوان عوامل اصلی موثر را از عوامل تبعی براحتی تشخیص داد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...