نظریه یادگیری اجتماعی:

نظریه یادگیری اجتماعی بیان می­دارد که از طریق تداعی با ارضا و کاهش گرسنگی که سائق اولیه است ارزش مثبت کسب می­ کند و ویژگی­های تقویت کننده ثانوی را به خود ‌می‌گیرد. ‌بنابرین‏ سرانجام وجود مادر به تنهایی و بدون غذا ارضا کننده می­ شود و در کودک نیازی اکتسابی جهت تماس با مادر رشد ‌می‌کنند. نظریه­پردازان یادگیری اجتماعی فرض بر این دارند که شدت وابستگی کودک به مادر بستگی ‌به این دارد که مادر تا چه حد نیازهای کودک را تأمین می­ کند. یعنی وجود مادر چه اندازه با لذت و کاهش درد و ناراحتی همراه است.

عزت نفس و دلبستگی

عزت نفس با سبک دلبستگی افراد رابطه دارد (بالبی، ۱۹۶۹) عزت نفس اجتماعی با سبک­های دلبستگی نیز رابطه دارد. در پژوهشی که توسط مویدفر و آقا محمدیان در سال ۱۳۸۶ انجام می­گرفت نتایج نشان داد که سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی اجتنابی و سبک دلبستگی اضطرابی/ دوسوگرا می ­تواند واریانس متغیر عزت نفس اجتماعی را به صورت معنادار تبیین کند. یعنی افزایش سبک دلبستگی ایمن باعث افزایش عزت نفس اجتماعی می­ شود و افزایش سبک اجتنابی و مضطرب/ دوسوگرا باعث کاهش عزت نفس اجتماعی می­ شود و سبک­های دلبستگی از طریق تأثیر کیفیت روابط اجتماعی در دو جهت مثبت و منفی با عزت نفس اجتماعی رابطه دارد و باعث افزایش یا کاهش عزت نفس اجتماعی می­ شود. نتایج تحقیق مک کارتی (۱۹۹۹) بر روی چها نفر از زنانی که در معرض تجربه مشکلات ارتباطی بودند، نشان داد که میزان عزت نفس زنان دارای دلبستگی سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و مضطرب/ دوسوگرا پایین­تر از میزان عزت نفس زنان دارای سبک دلبستگی ایمن ‌می‌باشد و این افراد در حوزه ارتباطات در مقایسه با زنان دلبسته ایمن، مشکلات بیشتری دارند (مویدفر و آقا محمدیان، ۱۳۸۶).

رابطه دلبستگی و انواع اختلالات اضطرابی

در پژوهش­های بسیاری ارتباط دلبستگی ناایمن با اختلال استرس پس از حادثه ثابت شده است. همچنین در بررسی شاکر و همکاران (۱۳۹۰) نشان داده شد که دلبستگی ناایمن با اختلال اضطراب تعمیم یافته و اختلال وسواس فکری عملی مرتبط است.

برای جلوگیری از PTSD ایمنی دلبستگی در بازسازی احساس آرامش و ایجاد باورهای سالم که بر اثر حادثه متلاشی ‌شده‌اند نقش دارد. چیزی که توسچی[۴۲] و کالهوم[۴۳] (۲۰۰۴) آن را «رشد بعد از حادثه»[۴۴] نامیدند. ایمنی دلبستگی مرتبط است با گشودگی شناختی و اکتشاف خلاق از تجارب شخصی که در رشد بعد از حادثه نقش دارند. حمایت تجربی از نقش دلبستگی ناایمن در اختلال استرس پس از حادثه شده است (هلدن،۲۰۱۰؛فولبرگ،۲۰۱۱،به نقل از رشیدی)

با توضیحات ذکر شده در این پژوهش برآنیم تا برنامه آموزش مادران متناسب با کودکان ایرانی بر مبنای نظریه دلبستگی در جهت بهبود الگوی دلبستگی و پیشگیری از تعارضات روانی ارائه دهیم.

انواع الگوهای ارتباطی

الگوهای ارتباط عاطفی والد در هنگام آشفتگی کودک

اگر ‌پاسخ‌گویی‌ مراقب ، هدایت کننده تحول اولیه مغز باشد ، از پاسخ های دلبستگی اشفته ای که کودک در شرایط تنیدگی نشان می‌دهد ، چه چیزی درباره تعامل های مراقب – کودک می توان آموخت ؟ همه عوامل مربوط به والد که مشخص شده پیش‌بینی کننده آشفتگی کودک هستند مثل عوامل روانی اجتماعی والد یا فقدان / آسیب حل نشده والد که در مصاحبه دلبستگی بزرگسالان مشخص می شود ، حاکی از آنند که تعامل والد کودک در ایجاد آشفتگی کودک مؤثر است ۰ در کودک نا ایمن اجتنابی یا دوسرگرا ، ثابت شده اگر رفتار والد تا حدی غیر حساس باشد ، یعنی تا اندازه ای گوشه گیر و مداخله گر باشد ، یا تا حدی بی ثبات و به خود مشغول باشد ارتباطی با رفتار آشفته کودک ندارد ، زیرا مطالعاتی که از مقیاس نمره گذاری آینسورث برای حساسیت استفاده کرده‌اند ،‌توانسته اند همبستگی کوچکی میان رفتار والدین و آشفتگی کودک پیدا کنند (ون ایجزندورن[۴۵] ، ۱۹۹۵ ) . از سوی دیگر بدرفتاری ،‌آشکارا با اشفتگی کودک همبسته است ( کارلسون ، سیچتی ، بارنت ، بروان والد ، ۱۹۸۹ ) . اما ، این املاک برای رفتار مشکل ساز والدین خیلی زیاد است ، زیرا ۱۵% کودکان خانواده های کم خطر نیز دلبستگی آشفته دارند ( ون ایجزندورن ، شوئنگل ، بیکمنز – کرانتبرگ[۴۶] ، ۱۹۹۹ ) . چطور می توان آن دسته از رفتار های والدین که عمیقاً در ایجاد آشفتگی کودک دخیلند ، را مشخص نمود ؟

پرژوهش های اخیر آزمایشگاهی بر بافت خانواده و سایر عوامل دلبستگی آشفته ای که از دوران کودکی شروع شده باشد ، متمرکز شده اند . در حال حاضر ، یک مطالعه طولی ۱۹ ساله بر روی خانواده های کم درآمد اجرا شده است ، خانواده هایی که نیمی از آن ها به دلیل اشکال در کیفیت تعامل والد کودک به یک مرکز خدمات بالینی کودک ارجاع شده بودند . نیم دیگر افراد این گروه ، خانواده هایی از همان جامعه بودند که از نظر وضعیت اقتصادی با گروه اول همتا بوده ، اما ، به مرکز خدمات بالینی کودک ارجاع نشده بودند در اینجا فقط روی یکی از بخش های این پژوهش متمرکز می‌شویم ، یعنی ، انواع فرایندهای ارتباط عاطفی والد –کودک که دریافتیم با رفتارهای دلبستگی آشفته کودک مرتبط اند .

مین و هسه[۴۷] (۱۹۹۰ ) فرضیه ای طراحی کردند مبنی بر اینکه اشفتگی راهبردهای دلبستگی کودک با ترس حل نشده والدین رابطه دارد ، ترسی که از طریق رفتار والدین به کودک منتقل می شود ، یعنی کودک رفتار والد را به صورت ترسیده یا ترساننده می بیند . بر اساس استدالال مین و هسه ، اگر والد باعث برانگیختن ترس در کودک شود ، کودک با یک تناقض غیرقابل حل مواجه می شود و نمی داند برای کسب آرامش به والد نزدیک شود یا نه . این تناقض ‌به این دلیل ایجاد می شود که والد هم منبع ترس کودک است و هم پایگاه ایمنی برای او محسوب می شود .

پژوهشگران دریافتند که فرضیه مین و هسه (۱۹۹۰) مبنی بر اینکه رفتار ترسیده یا ترساننده والد با آشفتگی راهبردهای دلبستگی نوباه همبستگی دارد ، دارای اعتبار است . اما قبل از پدیدایی ابزار کدگذاری مین و هسه (۱۹۹۲ ) برای رفتار ترسیده یا ترساننده ، کار آزمایشی که انجام دادیم ، ما را به سمت دو فرضیه دیگر درباره رفتارهای والد که ممکن است برای کودک آشفته کننده باشند ، هدایت کرد . اول اینطور استدلال شد که ممکن است والد راهبردهای مراقبتی متناقض یا رقیب نشان دهد ، به هر اندازه که کودک آشفته راهبردهای دلبستگی متناقض نشان می‌دهد . دوم ، استدلال دوم این بود که تنظیم کلی برانگیختگی ناشی از ترس کودک توسط والد ممکن است مهم تر از رفتارهای خالص والد باشد ، یعنی ، ناتوانایی از پاسخدهی به تلاش های دلبستگی کودک ممکن است به همان اندازه مهم باشد که رفتارهای ترسیده یا ترساننده والد مهم اند . از این دیدگاه ، کناره گیری یا در هم شدگی نقش[۴۸] والدین که باعث می شود عاطفه ناشی از ترس کودک تنظیم کافی از سوی والدین دریافت نکند ، نیز می‌تواند به طور بالقوه آشفته کننده باشند ، جدا از اینکه خود رفتارهای والد نیز ممکن است به نظر کودک ، ترسیده یا ترساننده ، به نظر بیایند . ( لیونز – روث ، برونفمن ، پارسونز[۴۹] ، ۱۹۹۹ ) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...