برای شناسایی ریشه‌های بروز جنگ از دیدگاه اسلام می‌توان به دو منبع (قرآن کریم و نهج‌البلاغه) مراجعه کرد.قرآن کریم ضمن اشاره به اختلاف‌های مادی و معنوی میان انسان‌ها، ریشه جنگ را چنین تعبیر می‌کند:

الف) تنازع، درگیری و تضاد زمینه‌ساز تکامل و مانع از فساد جامعه‌ بشر است:

«اگر خداوند گروهی را با گروه دیگر دفع نمی‌کرد، زمین به فساد کشانده می‌شد».[۵۸]

ب) افراد هر نوعی تا آنجا شایستگی بقا دارد که در برابر عوامل منفی و شرایط تهدید کننده، قدرت مقابل و دفاع داشته باشد و این همان قانون طبیعی و تبعیت از محیط زیست است که در توجیه نظری به صورت تنازع بقا مطرح می‌شود:

«آنان که برون رانده شدند از خانه های خود به ناحق جز آنکه می‌گفتند پروردگار ما خدا است و اگر نبود دور ساختن خدا، مردم را گروهی با گروه دیگر همانا ویران می‌شدند پرستشگاه‌ها، کلیساها و نمازها و مسجدهایی که برده شود در آن ها نام خدا بسیار وا لبته یاری کند خدا هر که را یاری‌اش کند، همانا خدا است توانای غیرتمند»[۵۹].

عده دیگری[۶۰] بااستناد به آیات متعدد قرآن کریم در این خصوص، معتقدند که ریشه‌های بروز جنگ را می‌توان از انگیزه های جنگ و اهداف جنگ در اسلام استخراج کرد. با این بیان کلی که در اسلام هدف جنگ، اغراض، مطامع شخصی و نفسانی نیست، بلکه هدف والاتر مقابله با ظلم، ستم، تجاوز و برقراری قسط و عدل در جامعه[۶۱]، دفاع از مستضعفان و مظلومان،ایجاد امنیت و دفع فتنه[۶۲]، آزاد کردن ستمدیدگان و .. است.

و شاید بتوان بیان زیبای امام علی(ع) را کامل کننده‌ شناخت این مفهوم از دیدگاه اسلام دانست؛ آنجا که فرمود:

«پروردگارا تو می‌دانی که تلاش ما نه در سودای ‌دنیا داری بود و نه در هوای مال‌اندوزی، بلکه بدان جهت بود که ارزش‌های دین را بازگردانیم و در شهرهای تو اصلاح پدید آریم تا بندگان ستمدیده‌ی تو ایمن یابند و حدود و آیین تو برقرار گردد.»[۶۳]

بند سوم : انواع جنگ

به نظر می‌رسد برای کسب شناخت بهتر از ریشه‌های بروز جنگ در جوامع و دوران‌های مختلف باید تقسیم‌بندی جنگ یا به‌عبارت بهتر انواع جنگ را شناسایی کرد.

از دیدگاه ابن خلدون، جنگ‌ها را می‌شود چنین تقسیم‌بندی کرد:

جنگ میان قبایل متجاوز ‌بر اساس رقابت؛

جنگ ملت‌های وحشی ‌بر اساس تجاوز و کسب معاش؛

جنگ مقدس؛

جنگ بین دولت و گروهی که بر ضد آن قیام می‌کنند؛

ابن خلدون نوع اول و دوم را جنگ مبتنی بر ستمکاری و فتنه‌انگیزی و جنگ از نوع سوم و چهارم را عادلانه و مقدس می‌داند.[۶۴]

بر مبنای تعریف جنگ[۶۵]، جامعه‌ جهانی انواع مخاصمات و جنگ‌ها را در دوران معاصر به دو دسته عمده تقسیم ‌کرده‌است:

جنگ‌های بین‌المللی؛

جنگ‌های غیربین‌المللی (داخلی).

یادآور می‌شود که در جهان اسلام[۶۶] نیز چنین تقسیم‌بندی از جنگ ارائه شده است و جنگ غیربین‌المللی (یا به قول ماوردی جنگ برای مصالح) شامل جنگ علیه سارقان مسلح و راهزنان، جنگ علیه شورشیان (یاغیان) و خوارج متمرد و جنگ علیه مرتدان است.

در اسلام، انواع جنگ را شامل انواع زیر دانسته‌اند[۶۷] (این تقسیم‌بندی ‌بر مبنای‌ اهداف اسلام از جنگ انجام شده):

جنگ داخلی در قلمروی کشوراسلامی؛

جنگ ابتدایی (جهاد دعوت)؛

جنگ تدافعی؛

جنگ آزادی بخش؛

جنگ میان کشورهای اسلامی

در خاتمه‌ی این بحث باید ‌به این نکته اشاره کرد که در هر جنگی از هر نوع که باشد، دو طرف وجود دارد، یکی متجاوز، مهاجم، مخاصم و آغازگر جنگ و دیگری، مورد هجوم واقع شده، مدافع و مقابله‌گر، اسلام هرگز نمی‌پذیرد که مسلمان آغازگر جنگ باشد. لذا می توان انواع مخاصمات در حقوق اسلامی را چنین تعریف کرد درحقوق بین‌الملل و به طور خاص حقوق بین‌المللی بشردوستانه، در شرایط جنگی می‌توان شاهد دو دسته از مخاصمات بود: مخاصمات مسلحانه‌ی بین‌المللی که منظور زمانی است که دست کم دو دولت با یکدیگر وارد جنگ شوند و البته شرایط اشغال نظامی و نیز مبارزه نهضت‌های آزادی‌بخش نیز در این دسته از مخاصمات قرار دارد. مخاصمات مسلحانه غیربین‌المللی که در این حالت ممکن است گروه یا گروه‌هایی مسلح و غیردولتی، با دولت مرکزی و یا تعدادی از دولت‌ها وارد کارزار شوند و نیز شاید خود این گروه‌ها با یکدیگر به جنگ بپردازند.

حقوق بین‌المللی بشردوستانه تنها زمانی قابلیت اجرایی پیدا می‌کند که یکی از شرایط پیش گفته، محقق شده باشد. لازم به توضیح است که چنانچه در یک شورش یا تنش داخلی، آستانه‌ی خشونت‌ها و درگیری‌ها به مرز یک مخاصمه‌ی داخلی نرسد، در آن هنگام صحبت از حقوق بشردوستانه مجالی نخواهد داشت و ‌بنابرین‏ قواعد داخلی و نیز مقررات بین‌المللی حقوق بشر، باید مراعات شوند.

همچنین لازم به ذکر است که در حقوق بین‌الملل اصولاً به دلیل حاکمیت دولت‌ها و نیز تأکید و اصرار آن ها بر حفظ و حراست از امور داخلی خویش، قواعد و مقررات اندکی در سطح معاهدات بین‌المللی برای حمایت از افراد در مخاصمات داخلی، وجود دارد. این در حالی است که برعکس، معاهدات بین‌المللی به نحوی مطلوب زوایای مختلف مخاصمات بین‌المللی را پوشش داده‌اند و میزان حمایت از رزمندگان و غیرنظامیان در مخاصمات بین‌المللی بسیار بالاتر از شق دیگر است. اما این نقیصه، امروزه تا حدود زیادی به مدد قواعد عرفی بین‌المللی جبران شده است و شاهد آنیم که در بسیاری از موارد بیشتر قواعد عرفی لازم‌الاجرا در مخاصمات بین‌المللی، در مخاصمات داخلی هم لازم‌الرعایه هستند.

حال در این گفتار به بررسی این مفاهیم در حقوق بین‌الملل اسلامی می‌پردازیم. با این توضیح که در حقوق اسلامی، منظور از جنگ داخلی، جنگ مسلمانان با یکدیگر است و در اینجا ‌به این که آیا جنگ بین دولت‌ها باشد یا خیر توجهی نمی‌شود و تنها عامل مسلمانی، تعیین‌کننده نوع مخاصمه است و آنگاه که مسلمان‌ها با کفار (غیرمسلمانان) در جنگ هستند، از مخاصمه‌ای بین‌المللی به لسان فقهی صحبت به میان می‌آید.

۲-۱ : مخاصمات مسلحانه غیربین‌المللی

باغیان و خوارج، مسلمانانی هستندکه علیه امام (حاکم اسلامی) قیام کرده، با جامعه به مخالفت و تعارض برخاسته‌اند و از شیوه و مکتبی بدعت‌آمیز و نکوهیده، پیروی می‌کنند. در صدر اسلام به خوارجی برمی‌خوریم که با علی (ع) به مخالفت برخاستند و در جریان حکمیت علیه او «باغی» شدند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...