کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



در ماه می‌۲۰۱۱ سند راهبرد سایبری آمریکا منتشر شد. بر اساس این سند، فضای سایبری مدنظر دولت آمریکا دارای ۴ ویژگی اساسی زیر است:
۱- گشایش برای نو آوری؛

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲- امنیت کافی برای کسب اعتماد مردم؛
۳- عملی بودن در سراسر جهان؛
۴- قابل اطمینان بودن برای حمایت از کار مردم.
بر اساس این سند در محیط سایبری هنجارهایی مانند حمایت از آزادی بنیادین، احترام به حق مالکیت، ارزش قائل شدن برای حریم خصوصی کاربران، حق دفاع مشروع، قابل اجرا بودن در سطح جهانی، ثبات شبکه، دسترسی مطمئن، حاکمیت چندگانه و پشتکار لازم برای حفظ امنیت سایبری را دنبال خواهد کرد. در بخش اولویت‌های سیاست گذاری نیز تأکید این سند بر موارد زیر است:
۱- اقتصاد: ارتقای معیارها و ابتکارات بین‌المللی و تقویت بازار آزاد؛
۲- حفاظت از شبکه و افزایش امنیت، اعتماد و انعطاف پذیری؛
۳- اجرای قانون: گسترش همکاری و حاکمیت قانون؛
۴- حوزه نظامی: کسب آمادگی برای چالش‌های امنیتی در قرن۲۱٫
این سند راهبردی در حوزه نظامی به طور خاص روی سه محور تمرکز دارد:
۱- شناسایی و سازگار شدن با نیازهای فزاینده ارتش برای برخورداری از شبکه‌های مطمئن و امن؛
۲- ایجاد و تقویت اتحادهای نظامی برای مقابله با حملات سایبری؛
۳- گسترش همکاری‌ها با متحدان و شرکا در فضای سایبر به منظور بالا بردن امنیت دسته جمعی.
در سند راهبرد سایبری آمریکا به رئوس اساسی سیاست‌های آمریکا اشاره شده و کوشش شده در سایه این سند ساختارهای مناسب ایجاد و اقدامات آمریکا در این زمینه بیش از پیش هماهنگ شود.
همچنین ایجاد یک مرکز سایبری در دستور کار قرار گرفته است تا هماهنگی وظایف فضای سایبر دولت آمریکا را در درون دفتر اجرایی رییس جمهور بر عهده گیرد و رییس آن به عنوان مشاور رییس جمهور در زمینه امنیت سایبری فعالیت خواهد کرد.[۲۳۷] به رغم انتشار سند راهبردی آمریکا، درباره توانایی‌های جنگ سایبری آمریکا پیچیدگی‌ها و ابهامات زیادی وجود دارد. بسیاری از ابعاد تلاش آمریکا برای توسعه این گونه جنگ‌ها و تعریف استفاده قانونی از حملات سایبری به صورت محرمانه باقی مانده و بسیاری از مقامات مربوطه از هر گونه اظهار نظر درباره این موضوع خودداری می‌کنند. موضوع اساسی این است که آیا دولت آمریکا دستور جنگ سایبری علیه دولت‌های دیگر را صادر کرده است؟ یا در چه شرایطی به چنین اقدامی دست میزدند؟
یکی از ابداعاتی که از سوی مقامات آمریکایی در دست بررسی قرار دارد، این است که به صورت مخفیانه وارد یک سرور رایانه‌ای در روسیه یا چین شوند و یک بات نت را قبل از اینکه در شبکه‌های رایانه‌ای ایالات متحده منتشر شود، نابود کند. همچنین، سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا می‌توانند کدهای مخربی که به صورت مخفیانه در تراشه‌های رایانه‌ای در هنگام تولید ذخیره شده را فعال کنند تا آمریکا بتواند نظارت بر رایانه‌های کشورهای مورد نظر خود را با کنترل از راه دور و از طریق اینترنت در دست داشته باشد.[۲۳۸]
۱-۲- دکترین سایبری دولت‌های اروپایی
به موازات استفاده وسیع از فضای مجازی و گسترش حملات سایبری، دولت‌های اروپایی به ضرورت سیاست گذاری منسجم و برخورداری از سیاست راهبردی واحد در این زمینه بیش از پیش آگاه شده و نسبت به آن اقدام کرده‌اند. مجلس اعیان انگلیس در اواسط ماه مارس سال ۲۰۱۱ میلادی طی گزارشی به صراحت اظهار داشت: بریتانیا نیاز دارد تا به طور نزدیک‌تری با ناتو همکاری کند چراکه خطرات حملات سایبری به شبکه‌های تلفن همراه و بانک‌ها سه سال پیش و با حمله روس‌ها به استونی آشکار شد.[۲۳۹]
“اندرس راسموسن”[۲۴۰] دبیرکل وقت ناتو؛ در حالی که طی سخنانی در فنلاند خط مشی استراتژیک جدید این اتحاد نظامی- امنیتی را تحسین می‌کرد، با اشاره به بند پنج پیمان آتلانتیک شمالی بار دیگر تصریح کرد که دفاع از ۲۸ کشور عضو ناتو هم چنان مهمترین وظیفه ناتو محسوب می‌شود.
وی همچنین تأکید کرد: اینکه فقط سربازان، تانک‌ها و تجهیزات نظامی را در مرزها به خط کنیم، کافی نیست. بلکه اتحاد ناتو نیاز دارد تا به خطرات فضای سایبر هم توجه کند زیرا دشمن ممکن است هر جایی در فضای سایبر ظاهر شود.[۲۴۱] موضوعات امنیت سایبر با توجه به ماهیت آن‌ ها از جمله تهدیداتی هستند که به شدت بدون نظم و قاعده‌ی مشخصی پیش می‌روند.
جپ هوپ شفر؛دبیر کل دو دوره قبل؛ در سخنرانی خود در ناتو، به طور خاص به توضیح مسئله امنیت سایبر پرداخت و تأکید کرد که ناتو باید قابلیت‌های منحصر به فردی که در قوای نظامی حملات سایبری وجود دارد را مورد توجه قرار دهد. برای مثال ناتو می‌تواند پاسخ سریعی را برای حمایت از متحدان و حتی شاید شرکای خود در صورت بروز یک حمله، در نظر بگیرد پرسش این است که آیا اعضاء پیمان ناتو این را پذیرفته‌اند که در صورت حمله سایبری از سوی دولت یا منبع ناشناخته بر اساس بند پنج پیمان عمل خواهند کرد و آن را حمله‌ای علیه امنیت ملی خود تلقی خواهند نمود؟ اتهام حملات سایبری علیه اروپا، به طور ویژه ای به روسیه ارجاع داده می‌شود. شفر در برنامه‌ی خود برای عملی کردن بند پنج پیمان ناتو با بهره‌گیری از فضای سایبر به موارد ذیل اشاره کرد:
قطع منابع تأمین انرژی یا حمله سایبری به زیر ساخت‌های حیاتی یک کشور می‌تواند منجر به تخریب کالبد اجتماعی و اقتصادی آن شود که همانند جنگی است که تیری در آن شلیک نشود. بنابراین بسیار حیاتی است که ناتو نیز به تعریف اقداماتی بپردازد که قادر به انجام آن‌ ها است. برای مثال محافظت از زیر ساخت‌های حیاتی، تأمین امنیت خطوط انتقال انرژی و امنیت فضای سایبر از جمله آن‌ ها است. کشورهای عضو پیمان ناتو با تأکید بر بند پنج پیمان آتلانتیک شمالی به این موضوع اذعان داشتند که:”کشورهای عضو ناتو می‌بایست بر اساس هدف اصلی پیمان،یک پدافند جمعی را شکل دهند.
مادلین آلبرایت[۲۴۲] وزیر خارجه اسبق آمریکا، در جریان سخنرانی خود در جمع کشورهای عضو ناتو در رابطه با خط مشی استراتژیک جدید پیمان مبنی بر حضور در فضای سایبری گفت: “از جمله تهدیداتی که لزوم فعال ساختن بند پنج پیمان را توجیه می‌کنند، حملات سایبری و حمله به زیرساخت‌های حیاتی و خطوط تأمین انرژی هستند. ناتو باید از سیستم‌های فرماندهی و ارتباطات خود حفاظت کرده و به متحدانش کمک کند تا توانایی آن‌ ها نیز برای برطرف کردن آسیب‌های ناشی از حملات احتمالی افزایش پیدا کند.[۲۴۳]
حملات سایبری روسیه علیه استونی (۲۰۰۹) و گرجستان (۲۰۰۸)، حملات چین علیه شرکت گوگل (۲۰۱۰) و برخی سازمان‌ها و نهادهای آمریکایی و در نهایت حملات آمریکا و رژیم اشغالگر قدس علیه تأسیسات هسته‌ای ایران(۲۰۱۰) و حمله سایبری به شرکت سونی(۲۰۱۴)، نشان دهنده شروع دوره جدیدی است که در آن امنیت ملی کشورها با فضای مجازی پیوند نزدیک دارد.
در واقع، امنیت سایبر، دفاع و تهاجم سایبری از جمله مسائلی هستند که تبدیل به حقایق زندگی امروز و دغدغه ذهنی دولت مردان شده‌اند.
جدا از راهبرد سایبری سازمان آتلانتیک شمالی، برخی دولت‌های اروپایی نیز راهبردهای سایبری خود را در عرصه مجازی اعلام کرده‌اند یا در پی تهیه و تصویب آن هستند.
دولت انگلستان راهبرد امنیت سایبری خود را در سال ۲۰۰۹ اعلام کرد. راهبرد امنیت سایبری انگلستان ضمن تأکید بر کاهش خطرات فضای سایبر، بر استفاده از فرصت‌ها در جهت تقویت علم و دانش و افزایش ظرفیت‌ها برای تصمیم گیری در انگلستان تأکید می‌کند. دولت انگلستان بر این باور است که کاهش خطرات در فضای سایبر از طریق کاهش انگیزه‌ها و توانایی‌های کنش‌گران رقیب، کاهش آسیب پذیری منافع دولت انگلستان در عرصه مجازی و کاهش تأثیرات عملیات سایبری علیه منافع انگلستان صورت می‌گیرد. فرصت‌های نهفته در این عرصه از طریق جمع آوری اطلاعات از تهدیدات و کنش گران تهدیدزا، تقویت حمایت از سیاست‌ها و خط مشی‌های دولت انگلستان و اقدام علیه کنشگران رقیب افزایش می‌یابد. [۲۴۴] در سال ۲۰۱۱ دولت انگلستان اعلام کرد که تهدیدات سایبری علیه انگلستان به شدت افزایش یافته و به تهدید اول علیه این کشور تبدیل شده است. به ویژه اگر این تهدیدات با اقدامات و تهدیدات تروریستی ترکیب شوند، بسیار خطرناک‌تر خواهد بود.[۲۴۵]
فرانسه نیز یکی دیگر از قدرت‌های بزرگ اروپایی است که راهبرد مکتوبی را برای امنیت سایبری خود تهیه و منتشر کرده است. این سند در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و عموماً شامل مواردی است که در راهبرد ناتو و انگلستان نیزابراز گردیده که در اینجا لازم به تکرار نمی‌باشد[۲۴۶]
۱-۳- دکترین امنیت سایبری جمهوری اسلامی ایران
جمهوری اسلامی ایران طی سال‌های گذشته بارها هدف حملات سایبری قرار گرفته است و شاید بتوان ادعا کرد یکی از هدف‌ها و قربانیان اصلی حملات سازمان یافته سایبری در جهان به شمار آید. با این وجود به صورت مشخص، جمهوری اسلامی ایران راهبرد مکتوب و مشخصی را تاکنون منتشر نکرده است. عدم تدوین سند راهبردی در این موضوع در ایران به معنای بی‌توجهی به فضای سایبر و تهدیدات ناشی از حملات سایبری نیست بلکه اینترنت اساساً پدیده‌ای شکل گرفته در دولت‌های پیشرفته صنعتی است و اغلب شرکت‌های ارائه دهنده خدمات در این کشورها قرار دارند و به همین دلیل ایران در این حوزه آسیب پذیر شده است. حفاظت از داده‌های اساسی سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و صنعتی بسیار سخت و دشوار است و بدون در پیش گرفتن راهبردی دقیق، اراده سیاسی قدرتمند برای حمایت از آن، انجام اقدامات اساسی و پشتیبانی مردمی از این راهبردها و اقدامات، تأمین منافع ملی در فضای سایبر ممکن نیست.
نگاهی به عملکرد ایران در عرصه فضای مجازی نشان دهنده این است که جمهوری اسلامی ایران نسبت به تلاش دیگران در آسیب زدن به زیر ساخت‌های اساسی کشور، آگاه است و اقداماتی را در این عرصه شروع کرده است. تصویب قانون جرایم رایانه‌ای در بهمن ۱۳۸۹ از سوی مجلس شورای اسلامی، ابلاغ سیاست‌های کلی شبکه‌های اطلاع رسانی رایانه‌ای از سوی مقام معظم رهبری[۲۴۷]، تصویب مقررات و ضوابط شبکه‌های اطلاع رسانی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی[۲۴۸]، ایجاد سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی در وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و همچنین تأسیس سازمان پدافند غیر عامل در ستاد کل نیروهای مسلح و تشکیل پلیس سایبری فضای تولید و تبادل اطلاعات(فتا) در نیروی انتظامی به منظور مقابله با جرایم اینترنتی از جمله اقداماتی است که از سوی جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تهدیدات سایبری انجام شده است.
بیشترین حساسیت در مقابله با تهدیدات سایبری در ایران به مسائلی معطوف گشته است که ارزش‌های دینی، سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران را تهدید می‌کنند. این موضوع در قالب جنگ نرمی است که از فضای سایبر بیش از سازوکارهای دیگر استفاده می‌کند. بر این اساس افراد و گروه‌های داخلی اعم از مخالف و بی‌طرف و موافقین نظام در معرض این تهدید قرار دارند و اقدامات باید همه آن‌ ها را پوشش دهد. چنین شرایطی به محدود سازی دسترسی به فضای سایبر منجر شده است که در قالب ساماندهی سایت‌ها، فیلتر کردن اینترنت، طرح اینترنت ملی و… منجر شده است. این موضوعات باعث شده تا توجه به حملات سایبری تحت الشعاع قرار گیرند.
نکته دوم در مورد سیاست‌ها و اقدامات جمهوری اسلامی ایران در مقابله با تهدیدات سایبری این است که محوریت این اقدامات با نیروها و سازمان‌هایی است که اساساً جنبه نظامی و امنیتی دارند. در این سیاست گذاری به وجه مردمی و غیرنظامی آن کمتر توجه شده است و عملاً جایگاهی برای بخش خصوصی و توانمندی آن‌ ها در نظر گرفته نشده است. ارتش سایبری، نیروی مقاومت بسیج، سازمان پدافند غیر عامل، مخابرات و کمیته فیلترینگ بیش از سایر بخش‌ها و سازمان‌ها در این زمینه فعال هستند و جنبه سلبی در آن بیش از جنبه ایجابی مورد توجه بوده است. حملات سایبری به ایران در چند سال گذشته نشان دهنده آسیب پذیری جمهوری اسلامی ایران در بخش‌های صنعتی، اقتصادی و مالی است. حملات سایبری با بد­افزارهای استارس، دوکو، استاکس نت و فلیم و جاسوسی اطلاعات در زمینه فضای سایبر نشان دهنده ضرورت توجه به این حوزه و مقابله با تهدیدات بالفعل و بالقوه در این زمینه است و بی توجهی به آن ممکن است آسیب‌های جدی به شبکه زیر ساخت‌های حیاتی ایران وارد آورد.[۲۴۹]
۲: دکترین دفاع پیش‌دستانه در حملات سایبری
بر اساس حقوق بین‌الملل معاصر و منشور ملل متحد، در صورت وقوع حمله‌ی مسلحانه علیه عضوی از ملل متحد، این حق ذاتی برای آن دولت به رسمیت شناخته شده است تا در برابر حمله‌ی مسلحانه اقدام به دفاع از حاکمیت و تمامیت ارضی خود نماید. ماده‌ی ۵۱ منشور ملل متحد مقرر می‌دارد: « در صورت وقوع حمله مسلحانه علیه یک عضو ملل متحد تا زمانی که شورای امنیت اقدامات لازم برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی را به عمل آورد هیچ یک از مقررات این منشور به حق ذاتی دفاع از خود، خواه فردی و یا جمعی لطمه ای وارد نخواهد کرد.
همان‌طور که از تعریف فوق نیز پیداست، لزوم جاری شدن حق دفاع مشروع، وقوع حمله‌ی مسلحانه و یا عمل تجاوز علیه تمامیت ارضی کشور است. به عبارتی دیگر پیش‌دستی در به‌کارگیری نیروی مسلحانه نوعی تجاوز است و نمی توان با استناد به دفاع مشروع در به‌کارگیری نیروی مسلحانه پیشی گرفت. در دفاع مشروع باید به دو نکته مهم و ضروری توجه شود: ضرورت و تناسب. مفهوم ضرورت در دفاع مشروع به این معناست که توسل به نیروی مسلحانه و تلافی‌جویانه پس از به‌کارگیری تمام راه کارها و حربه‌ها برای دفع تجاوز صورت گرفته باشد. در واقع توسل به زور آخرین راه حل و از روی ناچاری باشد. مفهومی دیگر که در دفاع مشروع باید به آن توجه شود، تناسب است و به این معناست که اقدامات مسلحانه در دفاع مشروع باید چه در کمیت و چه در کیفیت خصوصاً در به‌کارگیری تسلیحات، متناسب با اقدامات متجاوز باشد. برای مثال در هنگام توسل دولت متجاوز به سلاح‌های متعارف جنگی، دولت استناد کننده به دفاع مشروع حق به‌کارگیری سلاح غیر متعارف برای دفع تجاوز را دارا نیست.[۲۵۰]
درباره راهبرد برخی کشورها همچون آمریکا در فضای سایبر، سؤال مهم این است که آیا راهبرد آمریکا در جنگ و حمله سایبری دفاعی است و آمریکا می‌کوشد با تولید نرم‌افزارها و شبکه‌های قدرتمند به مقابله با حملات سایبری بر خیزد و مانع نفوذ و اقدامات خرابکارانه و سرقت اطلاعات آمریکا شود؟ یا راهبردی تهاجمی دارد و ضمن کوشش برای جلوگیری از نفوذ کنش‌گران دیگر، اقدامات تخریبی علیه آن‌ ها انجام می‌دهد؟ در سال‌های پایانی ریاست جمهوری بوش، پنتاگون و سازمان اطلاعاتی آمریکا به این نتیجه رسیدند که ساخت فایروال‌های قوی و بهترین ویروس‌کُش‌ها و اعمال محدودیت دسترسی به رایانه‌های فدرال آمریکا به تنهایی کافی نیست و ترکیبی از هر دو روش فوق با استقبال رو به رو شد به نحوی که راهبرد جدید آمریکا بر انجام اقدامات تنبیهی علیه عاملان حملات سایبری تأکید دارد.[۲۵۱] افرادی با تقلید از دکترین جنگ پیش‌دستانه بوش بر این نکته تأکید می‌کنند که باید وارد رایانه دشمن شد و نرم‌افزار مخرب را قبل از اینکه وارد مجاری دیجیتال جهان شود، نابود کرد. اما این امر اقدام برای جنگ محسوب می‌شود و بسیاری بر این باورند که این کار به دلیل اینکه آمریکا در مقایسه با دشمنان احتمالی، بیشتر به سیستم‌های اینترنت وابسته است، یک بازی شکست خورده تلقی می‌شود. در همین حال این راهبرد می‌تواند فضای سایبر را بیش از پیش ناامن سازد.[۲۵۲] در راهبرد سایبری که از سوی پنتاگون تهیه شده است، فضای سایبر یک منطقه جنگی تلقی شده است. از نظر نویسندگان آن، در جنگ آینده آمریکا علاوه بر زمین، دریا، هوا و فضا شاهد میدان دیگری به نام عرصه مجازی است و باید نیرو، راهبردها، جنگ افزارها و اقدامات خاص آن را تدارک ببیند. بعد از انتشار راهبرد امنیت سایبری آمریکا، رییس جمهور این کشور با صدور دستورالعملی وظایف نیروهای امنیتی این کشور در مبارزه سایبری و همچنین خرابکاری رایانه‌ای در سایر کشورها را صادر کرد. بر اساس این دستورالعمل بین حمله‌های سایبری و فعالیت‌های خرابکارانه رایانه‌ای مرزبندی وجود دارد و باید آن‌ ها را از هم جدا کرد. در این دستورالعمل رویکرد متفاوتی برای هر یک از این اقدامات در نظر گرفته شده و همچنین مواقعی که ارتش می‌تواند از رییس جمهور تقاضای آغاز عملیات سایبری علیه یک کشور کند، با جزییات تشریح شده است.[۲۵۳]
هم‌زمان وزارت دفاع آمریکا در یک سند راهبردی جدید، عملکردهای مبتنی بر شبکه را که ارتش آمریکا می‌تواند از آن‌ ها در زمان صلح و جنگ استفاده کند، تشریح کرده است. این عملکردها از ارسال ویروس به رایانه‌های دشمن تا حمله سایبری به منظور توقف فعالیت شبکه‌های برق و سامانه‌های دفاعی کشور هدف را شامل می‌شود. راهبرد تازه پنتاگون شبکه را یک حوزه نبرد می‌نامد و بر محافظت از شبکه‌ها، پشتیبانی از زیر ساخت‌ها و همکاری با متحدان آمریکا تأکید می‌کند. با این حال راهبرد جدید پنتاگون که بر اساس رهنمود باراک اوباما تنظیم شده، هنوز به طور کامل فاش نشده است، اما مقام‌های وزارت دفاع بخش‌هایی از آن را تشریح کرده‌اند.
طبق دستورالعمل جدید، ارتش ایالات متحده می‌تواند به کشورهای هدف، کدهای رایانه‌ای بفرستد تا مسیرهای ارتباطی را آزمایش کند. این کار درست مانند گرفتن تصاویر ماهواره‌ای به منظور یافتن محل پایگاه‌های موشکی و تشخیص دیگر قابلیت‌های نظامی دشمن است [۲۵۴]. راهبرد جدید همچنین تأکید می‌کند که اگر آمریکا مورد هدف قرار گیرد، این کشور با مسدود کردن مسیر حملات یا انهدام سرورهای متخاصم، واکنش نشان دهد و درست مانند یک نبرد واقعی، جنگ شبکه‌ای هم، فرامرزی خواهد بود.[۲۵۵]
در نهایت، با توجه به این رویکرد جدید آمریکا در عرصه سایبری، شاهد تسری دفاع پیش‌دستانه به حوزه‌ی فضای سایبر و حملات سایبری هستیم.
آمریکا و متحدانش با تفسیری موسع از عبارات ماده ۵۱ منشور سازمان ملل، مدعی می‌شوند در صورتی که رفتار یک دولت حاکی از این باشد که آن دولت قصد انجام یک حمله سایبری یا سعی در سازماندهی گروه‌های متخصص برای حمله به آمریکا و یا یکی از متحدانش دارد و حمله قریب‌الوقوعی علیه آمریکا و متحدانش در حال شکل‌گیری است، در این وضعیت آمریکا می‌تواند بر اساس دفاع پیش‌دستانه بین‌المللی و دکترین بوش دست به حمله متقابل بزند و این اقدام متقابل از نظر مقامات آمریکایی (نه جامعه جهانی) اقدامی مشروع تلقی می‌شود.[۲۵۶]
۳- دکترین بازدارندگی سایبری
با توجه به اینکه طبق قواعد و اصول بین‌المللی، برای مقابله و واکنش به هرگونه تهاجم یا تجاوزی، ابتدا باید کشوری که مرتکب نقض اصل منع توسل به زور گردیده است را شناسایی نمود، و از آنجایی‌که در مسئله حملات سایبری، موضوع انتساب به سختی قابل اثبات است و چه بسا مسئول حمله نیز در مدت کوتاه یا طولانی مشخص نگردد، لذا برخی کشورها معتقدند که در قرن بیست ویکم به جای اینکه منتظر حمله بمانیم، بهتر است که از مکانیزم بازدارندگی سایبری استفاده نماییم که در ادامه به آن می‌پردازیم.
برای بررسی مسئله بازدارندگی سایبری، سه چالش مهم وجود دارد که باید ارزیابی شوند :
انتساب حمله به عامل مشخص، فقدان مدارک لازم برای شناسایی، و وقوع آثار غیرمنتظره بزرگ تر.[۲۵۷]
چالش نخست به همان دشوار بودن نسبت دادن چنین حملاتی به مهاجم مشخصی مثل : مهاجم دولتی و غیردولتی مربوط می‌شود؛ برای مثال، اگر رقبا بدانند که نمی‌توانید تشخیص دهید چه عامل یا عاملانی در فضای سایبر به شما حمله می‌کنند ممکن است به این نتیجه برسند که این حملات خطرهای کم و درعین حال، مزایای زیادی دارند. با این حال، همواره باید مقایسه‌ای میان مزایا و معایب کار انجام داد. اگر بتوانیم توانایی خود را در تشخیص و نسبت دادن حملات سایبری به دشمنان نشان دهیم، ممکن است اطلاعات محرمانه مربوط به توانمندی‌های خود را در اختیار آن‌ ها قرار دهیم. بنابراین، درآینده احتمالاً با تهدیدات سایبری بزرگ تری علیه کشور مواجه خواهیم شد.
دومین چالش مهم، فقدان سوابق قابل پیگرد شناخته شده در تاریخ کشور مورد نظر در حوزه‌های رهگیری، تعیین عامل حمله، و واکنش به آن است. این چالش مجموعه‌ای از مشکلات را برای این کشور به وجود می‌آورد که از آن جمله می‌توان به قابل اطمینان نبودن اقدامات بازدارنده، ‌تشویق عاملان حمله به انجام اقدامات بیشتر و ارائه تعاریف کشور مورد نظر از حمله سایبری و واکنش‌های احتمالی به چنین حملاتی اشاره نمود.
چالش سوم، احتمال ایجاد آثار مهم تر است که منجر به بروز پیامدهای ناخواسته و احتمالاً نامطلوب می‌شود. سه مسئله کلیدی درخصوص این چالش وجود دارد : نخست اینکه چالش مذکور، در واقع کارکرد ماهیت اهداف و خواسته‌های مهاجم است ؛ دوم، اگر رقیب از پیامدهای ناخواسته حمله آگاهی داشته باشد، این مسئله می‌تواند باعث افزایش آثار فعالیت‌های بازدارنده کشور شود که این امر نیز در صورتی محقق خواهد شد که کشور مورد نظر بخواهد افزایش یا ترس از آثار ناخواسته عملیات سایبری خود را کنترل کند و در نهایت اگر هدف رقیب به وجود آوردن بی نظمی و اختلال باشد پتانسیل اعمال بازدارنده درایجاد پیامدهای ناخواسته موجب تضعیف فعالیت‌های بازدارنده خواهد شد.[۲۵۸]
علاوه بر این، خواست مقامات کشور مورد نظر آن است که اقدامات بازدارنده را به گونه‌ای طراحی نمایند که در برابر طیف گسترده‌ای از دشمنان که در فضای سایبر حضور دارند ( مثلاَ بازیگران غیردولتی و دولتی ) اجرا شدنی باشد. با این همه بحثی که در جامعه تحلیلی فضای سایبر به وجود آمده این است که آیا نوع بازدارنگی را می‌توان برای مقابله با طیف کامل دشمنان یک کشور به کاربرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 06:17:00 ق.ظ ]




حرکت انسان همیشه متوجه ارزشهایی است که اودرنظردارد و تشخیص ارزشها همیشه در جهت گیری حرکات انسان نقش اساسی دارد.جهل و نادانی سبب می شودکه انسان در تشخیص ارزشها از ضد ارزشها گرفتار اشتباه شود آنچه مایه پیشرفت و خیروبرکت است شر یا ضد ارزش بداندو به عکس آنچه مایه بدبختی او است عامل خوشبختی بشمرد. آیه فوق می گویدجهاد در راه حق یک ارزش است اما شما براثرنادانی از آن اکراه دارید و… . به این ترتیب جهل، سرچشمه اشتباه در تشخیص ارزشها است و آن نیز به نوبه خود عامل موضعگیری های نادرست و غلط دربرابرمسائل مختلف و حوادث گوناگون زندگی و انواع افراط و تفریط هاست.[۵۷۲]
۴- ب)جهل تقابل با عقل
در آیات متعددی از قرآن آمده که جهل با عقل رابطه ای تقابل دارندکه به عنوان نمونه به چند تا ازآن اشاره می کنیم. قرآن فرموده است:« أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ [۵۷۳]؛ هر کس از شما به نادانى کار بدى کند و آن گاه به توبه و صلاح آید، پس وى آمرزنده مهربان است».
منظوراز” جهالت” در این گونه موارد، همان غلبه و طغیان شهوت است که انسان نه از روى دشمنى و عداوت با حق، بلکه به خاطر غلبه هوى و هوس آن چنان مى‏شود که فروغ عقل و کنترل شهوت را از دست مى‏دهد، چنین کسى با اینکه عالم به گناه و حرام است اما چون علمش تحت الشعاع هوى و هوس واقع شده، به آن”جهل” اطلاق گردیده، مسلماً چنین کسى در برابر گناه خود مسئول است،اما چون از روى عداوت و دشمنى نبوده،سعى و کوشش مى‏کند اصلاح و جبران کند.[۵۷۴] به این مناسبت به ارتکاب گناه و قبیح، عمل به جهالت گفته می شود؛یعنى عملى که بر پایه بی‏خردى و بى‏فکرى انجام شده و شایسته بود نظر به قبح و ضررى که دارد آن را درک می کرد، ولى نظر به این که اعمال و رفتار انسان ظهور خواسته او است و بستگى کامل به حالت روانى او دارد و از آن نیرو مى‏گیرد، ناگزیر در آن حال خودستائى گناه را خواسته گرچه بر خلاف حکم خرد و به ضرر او باشد.[۵۷۵]
جهالت،گاهى در برابرعلم است وگاهى در برابر عقل،و در این آیه، در برابر عقل است؛یعنى از روى جهل و بى‏خردى به گناه کشیده شده‏اند، نه آنکه نمى‏دانستند.[۵۷۶]
درآیه دیگری از قرآن نیز چنین آمده است:«وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ[۵۷۷] ؛ و مى‏گویند:اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل مى‏کردیم، در میان دوزخیان نبودیم».
لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ“- منظور از” سمع”، استجابت دعوت رسولان، و التزام به مقتضاى سخن ایشان است، که خیرخواهان امینند، و منظور از” عقل”، التزام به مقتضاى دعوت به حق ایشان است، تا آن را تعقل کنند و با راهنمایى عقل بفهمند که دعوت ایشان حق است، و باید انسان در برابر حق خاضع شود.و معناى آیه این است که: دوزخیان در پاسخ فرشتگان مى‏گویند: اگر ما در دنیا رسولان را در نصایح و مواعظشان اطاعت کرده بودیم، و یا حجت حق آنان را تعقل مى‏کردیم،امروز در زمره اهل جهنم نبودیم، و همانند ایشان در آتش جاودانه، معذب نمى‏شدیم.[۵۷۸] درواقع آیه اشاره دارد به جهل مشرکان و این که آنان تازه پس از ورود به جهنم اعتراف می کنند که تعقل نکردندو یک ارتباط بین جهل و عدم تعقل آنان است.
عقل، منشأ علم است و جهل می‏تواند به لحاظ این که عقل منشا علم است، در مقابل عقل قرار گیرد. تقابل عقل با جهل بیانگر این است که جهل به معنای فقدان هرگونه علمی نیست، بلکه فقدان علم صواب و معرفتی است که انسان را به طریق الهی، رهنمون گردد. بدین سان کسی که فاقد چنین معرفتی است، با وجود دارا بودن علوم دیگر، جاهل است. در نتیجه جهل دو معنا خواهد داشت: یکی فقدان هرگونه علم، و دیگری فقدان علم مثبت.
جهل فرمانده، همان نیروی وجودی و شهوت است که در مقابل نیروی وجودی دیگر یعنی عقل قرار می‏گیرد و چون امری وجودی است، دارای لشکر و سپاه فراوان است. از جمله آثار و لشکریان عقل، علم است؛ زیرا لازمه پیروی از عقل، فراگیری دانش است . از سوی دیگر جهل به معنای نادانی و فقدان علم از سپاهیان نیروی جهل و شهوت است؛ زیرا که لازمه جهل و شهوت، ترک علم و دانش است. [۵۷۹]
یار و مددکار و رفیق راستین انسان عقل اوست و دشمن او جهلش، زیرا عقل سرمایه‏اى است که به عالم ملکوت متصل است و جلوه نورِ خدا در انسان است. از این رو، درک انسان از واقعیات عالم هستی و رسیدن او به خیر دنیا و آخرت بستگی به کارکرد عقل دارد. [۵۸۰]
جاهل در مقابل عالم و به معنى بى‏سواد نیست؛ بلکه جاهلْ ضد عاقل است. عاقل کسى است که از خودش فهم و قدرت تجزیه و تحلیل دارد و جاهل کسى است که این قدرت را ندارد. ما خیلى افراد عالم را مى‏بینیم که عالمند ولى جاهلند؛ عالمند به معنى اینکه فرا گرفته از بیرون زیاد دارند، خیلى چیزها یاد گرفته‏اند؛ اما ذهنشان یک انبار بیشتر نیست، خودشان اجتهاد ندارند، استنباط ندارند، تجزیه و تحلیل در مسائل ندارند. این‏جور اشخاص از نظر اسلام جاهلند؛یعنى عقلشان راکد است. ممکن است علمش زیاد باشد ولى عقلش راکد است.[۵۸۱]
ایزوتسو،مستشرق ژاپنی تباردرکتاب” خدا و انسان درقرآن” درتأثیرجهل بر عقل این­گونه می گوید:
« معنای‌ دوم‌ جهل( مرکب)‌، که‌ به‌ شدت‌ وابسته‌ به‌ معنای‌ اول‌ است‌، تأثیر منفی‌ آن‌ بر قوه‌ تعقل‌ آدمی‌ است‌ که‌ تعقل‌ را سست‌ می‌کند. اگرچه‌ جهل‌ در انسان‌ یک‌ حالت‌ ثابت‌ نیست‌ و موقتی‌ است‌، اما اگر انسان‌ دائم‌ دچار آن‌ شود و به‌ آن‌ عادت‌ کند، قدرت‌ درک‌ و داوری‌ عمیق‌ را در باب‌ چیزها از دست‌ می‌دهد و دیگر شایستگی‌ ندارد که‌ در باره‌ هیچ‌ موضوعی‌ داوری‌ کند».[۵۸۲]

پ- راهکار

پ) رهایی از جهل با علم
انسان برای رهایی از جهل می بایست در ابتدا از فضای غبار آلود جهل و نادانی رهایی پیدا کندو این میسر نمی شود مگربا آگاهی وحرکت به سوی علم.انـسـان در خـود حـالتـى مـى یابد که نام آن حالت را علم یا ادراک یا دانایى یا آگاهى و امـثـال ایـنـهـا مـى گـذارد.نـقـطـه مـقـابـل جهل و ناآگاهى، عـلم و ادراک است.پس علم صورتى از معلوم است در ذهن و ادراک عبارت است از صورتى که از یک شى ء در ذهن پدید مى آید.[۵۸۳]

یکی از علمای اخلاق در این زمینه چنین می گوید:
« باید بدانیم انسان جاهل در واقع انسان نیست؛ چون که برتری انسان بر سایرحیوانات به خاطر ادراک آن است و در صورتی که انسان آگاهی نداشته باشد، پس چه امتیازی از حیوانات دارد».[۵۸۴]
انسان، دانش و آگاهى را تنها از آن جهت که او را بر طبیعت مسلط مى‏کند و به سود زندگى مادى اوست، نمى‏خواهد. در انسان غریزه حقیقت‏جویى و تحقیق وجود دارد. نفسِ دانایى و آگاهى براى انسان مطلوب و لذت‏بخش است. علم، گذشته از اینکه وسیله‏اى است براى بهتر زیستن و براى خوب از عهده مسئولیت برآمدن، فى حد نفسه نیز مطلوب بشر است. انسان اگر بداند رازى در وراى کهکشان ها وجود دارد و دانستن و ندانستن آن تأثیرى در زندگى او ندارد، باز هم ترجیح مى‏دهد که آن را بداند. انسان طبعاً از جهل فرار مى‏کند و به سوى علم مى‏شتابد. بنابراین، علم و آگاهى یکى از ابعاد معنوى وجود انسان است. [۵۸۵]
قرآن آیات فراوانی دارد که انسان را تشویق به فراگیری علم کرده و از جهل و غفلت دور می کند. به طوری که،۲۷ آیه از قرآن مجید با بهره گرفتن از جمله « اعلموا» تصریح به آن می کند. به عنوان مثال چنین آمده است:
وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِین[۵۸۶]؛اطاعت خدا و اطاعت پیامبر کنید و از مخالفت با احکام خدا دورى نمائید.و اگر سرپیچى و نافرمانى کنید (مستوجب عذاب مى‏شوید)بدانیدکه وظیفه پیامبر تنها ابلاغ آشکار است‏.
درتفسیر این آیه آمده : تاکیدى است که در آن معناى تهدید است، به خصوص از جهت این که مى‏فرماید:” فَاعْلَمُوا” ؛زیرا این خود اشاره است به این که شما مرتکبین خمر و میسر و غیره و نافرمانی هاى خود را یک نوع غلبه بر رسول اللَّه(صلی الله علیه وآله وسلم) پنداشته‏اید، و نفهمیدید، یا فراموش کردید که رسول اللَّه(صلی الله علیه وآله وسلم) در این بین سود و زیانى ندارد، و جز رسانیدن پیغام و تبلیغ ماموریت خود وظیفه دیگرى ندارد، و این نافرمانی ها برگشتش به دشمنى با خداى تعالى است، و ندانستید که شما در حقیقت در مقام معارضه با ربوبیت پروردگار خود بر آمده‏اید.[۵۸۷] یعنی چون ندانستید در مقام معارضه برآمدیدپس به این موضوع علم پیدا کنید.
از سوی دیگر،دسته ای از آیات درقرآن از جهل به گونه های مختلف مذمت و نکوهش شده است.به عنوان مثال درآیه ۵۵ سوره نمل، جهل را سرچشمه فساد معرفی می کند:«أَإِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَهً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون‏»[۵۸۸]؛آیا شما به جاى زنان، از روى شهوت با مردها در مى‏آمیزید؟ [نه!] بلکه شما مردمى جهالت‏پیشه‏اید.
به جاى زنان، مردان را وسیله دفع شهوت خویش قرار مى‏دهید،یا این که قومى نادانید،که علم برخاسته از عقل و وجدان را ترک مى‏گویید و به جهلى مى‏پردازید که رفتار هدایت نایافته از نور دانش است و با فطرت انسان سازگار نیست.[۵۸۹]
«لَتَأْتُونَ الرِّجالَ … أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»هم‏جنس‏گرایى، برخاسته از بى‏فرهنگى است. علم و دانشى که انسان را از گناه باز ندارد، جهل است.[۵۹۰]
درواقع این آیه مذمت قوم لوط را در جهل معرفی می کند.
دسته ای دیگر از آیات هم به اهمیت تفکر اشاره کرده است. مانند:«یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ[۵۹۱]؛واز تو مى‏پرسند چه چیز انفاق کنند؟بگو:از مازاد نیازمندى خود. اینچنین خداوند آیات را براى شما روشن مى‏سازد، شاید اندیشه کنید».
از این آیه دو نکته استفاده می شود : اول اینکه مردم را تشویق مى‏کند به این که پیرامون حقایق وجود،و معارف مبدأ و معاد و اسرار طبیعت بحث کنندو در طبیعت اجتماع و نوامیس اخلاق و قوانین زندگى فردى و اجتماعى بیاندیشند و از میان تمامى علومى که از مبدأ و معاد و حقایق بین آن دو بحث مى‏کند،آنچه را که مربوط به سعادت و شقاوت انسان است به کار بگیرند.
دوم اینکه قرآن کریم هرچند که بشر را به اطاعت مطلقه و بى‏چون و چراى خدا و رسول دعوت مى‏کند،الّااینکه به این­هم رضایت نمى‏دهد که مردم احکام و معارف قرآنى را با جمود محض و تقلید کورکورانه و بدون هیچ تفکر و تعقلى بپذیرند،بلکه باید عقل خود را بکاربگیرند، تا درهرمساله حقیقت امر کشف شود، و با نور عقل، راه شان در این سیر و سلوک روشن گردد. [۵۹۲]
پس قرآن در همه جا انسان را به تفکر ترغیب می کند. حال این تفکر چیست ؟
عبارت است از سیر معنوی در معلومات حسیه جهت کشف پاره ای از مجهولات و امورنامحسوس.[۵۹۳] سیر باطنی از مبدابه مقصود است. در علم منطق ، فکر را حرکت و تلاش ذهن بین معلوم و مجهول می نامند.[۵۹۴]
تفکّر و اندیشیدن، آثار پرباری برای اندیشمند دارد که انسان را در جلوگیری از خطای وی نسبت به خالقش رهنمون می سازد. در اینجا به چند نمونه آن به گونه ای گذرا اشاره می کنیم:
۱- اندیشیدن، راز تحلیل درست مسائل
«یا قَوْمِ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى الَّذِی فَطَرَنِی أَ فَلا تَعْقِلُونَ[۵۹۵] ؛(هود گفت:) اى قوم من! من از شما در برابر رسالتم پاداشى درخواست نمى‏کنم، پاداش من نیست مگر بر عهده‏ى آن کس که مرا آفریده است، پس آیا تعقّل نمى‏کنید؟».
«أَ فَلا تَعْقِلُونَ»: تعقّل، ما را به تبعیّت از انبیا و پیروى از وحى راهنمایى مى‏کند. [۵۹۶]
در واقع حضرت هود از آنان ، تفکر و تعقل در مسائل را خواستار شد. تفکر در مسائلی که منجر به یک تحلیل درست از وقایع منجر شود و آن هم رهنمون شدن به مسیر حق .
۲- تفکر سبب گزینشی درست
«الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ­الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب[۵۹۷] ؛آنان که سخن را با دقّت مى‏شنوند و بهترین آن را پیروى مى‏کنند، آنانند که خداوند هدایتشان نموده و آنانند همان خردمندان».
این آیه، انتخابگرى مسلمانان را در مسائل مختلف به خوبى نشان مى‏دهد.آنها به سخنان این و آن بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر گوش فرا مى‏دهند و با نیروى عقل و خرد بهترین آنها را بر مى‏گزینند. هیچگونه تعصب و لجاجتى در کار آنها نیست،و هیچگونه محدودیتى در فکر و اندیشه آنها وجود ندارد،آنها جویاى حقند و تشنه حقیقت، هر جا آن را بیابند با تمام وجود از آن استقبال مى‏کنندو از چشمه زلال آن بى‏دریغ مى‏نوشندو سیراب مى‏شوند.آنها نه تنها طالب حقند و تشنه گفتار نیک، بلکه در میان” خوب” و” خوبتر” و” نیکو” و” نیکوتر” دومى را برمى‏گزینند، خلاصه آنها خواهان بهترین و برترینند.[۵۹۸]
۳ ـ سبب کشف اسرار
خداوند درقرآن می فرماید:
وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى‏ بَعْضٍ فِی­الْأُکُلِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ[۵۹۹] ؛و در زمین قطعاتى است مجاور هم و باغ‏هایى از انواع انگور و کشت‏زار و درختان خرما همانندوغیرهمانندکه همه با یک آب آبیارى مى‏شوند و بعضى میوه‏ها را در خوردن بر بعضى برترى دادیم.همانا در این(تنوّع میوه‏ها و مزه‏ها) براى کسانى که تعقّل دارند حتماً نشانه‏هایى است.
خداوند در این آیه به مطلب مهم اشاره می کند که اگر انسان اندکی تعقل و تفکر در اطراف و پیرامون خود بنماید مسلماً موفق به درک حقایقی می شود که دیگران از آن بی بهره هستند .
تفکردر نظام هستی باعث محرمیت انسان با عالم می گردد و موجب می شود که موجودات عالم اسرارخودرا برای انسان بنمایانند.قوه خیال را از پراکندگی و افسارگسیختگی نجات می دهد. باعث حشر پیدا کردن و محرم شدن انسان با عالم می شود.[۶۰۰]
مطلب مهمتر این است که تفکر سبب مصونیّت ازخطا و لغزشها می شود.از آنجایی که شخص خردمند پیش از انجام هر کاری به فرجام آن می اندیشد، آرای دیگران را جویا می شود، تجربیات پیشینیان را به کار می بندد و پس از یک جمع بندی اندیشمندانه به کار اقدام می کند، از این رو، احتمال خطا و خسران در چنین کاری به شدّت کاهش می یابد و در برابر، بازدهی آن زیاد می شود.هر کس پیش از اقدام به کار بیاندیشد درستی کارش فزونی می یابد.[۶۰۱]
به طور کلى تفکر و اندیشه‏ى صحیح،به طور مستقیم یا غیر مستقیم عامل بازدارنده ازگناهان و خطا مى‏شود، و همچون آینه‏ى صاف نشان دهنده‏ى زیبایى‏ها و زشتى‏ها است. [۶۰۲]
پس بنا به سفارش قرآن می بایست از جهل دوری کرد و به سراغ علم و علم آموزی وتفکر که همانا راه سعادت است،رفت.
بخش دوم : اعتماد به گمان و چگونگی خطا به سبب آن
الف- چیستی گمان
یکی از روش های نادرستی که انسان درپیش می گیرد وهمان سبب خطای وی می گردد ، اعتمادبه گمان است. که راه کامل لازمه رسیدن به حقیقت هر امری ، یقین و باور به آن است. تا انسان درمورد آن امر به یقین نرسد به طور قطع به هدف و مقصود خود نرسیده است .پس یقین ، روش صحیحی است (که شرح آن،اجمالاً درپایان این بحث ذکر خواهیم کرد)دربرابراعتماد به گمان.افراد به جای این که به روش صحیح بیاندیشند، راه نادرست را درپیش می گیرندواز این طریق گرفتار خطا و اشتباه می شوند.
قرآن نیز، اعتمادبر گمان را روش نادرست ونخستین لغزشگاه اندیشه آدمی می داند. امروز ازنظرفلسفی هم مسلّم شده است که یکی از عوامل عمده خطاها همین بوده است.«دکارت»هزار سال پس از قرآن، اولین اصل منطقی خویش را این قرار دادو گفت:«هیچ چیز را حقیقت ندانم مگراین که برمن بدیهی باشدو در تصدیقات خود از شتابزدگی و سبق ذهن و تمایل بپرهیزم و نپذیرم مگرآن راکه چنان روشن و متمایزباشدکه هیچ گونه شک وشبهه در آن نماند».[۶۰۳]
اهل لغت می گویندظن دلالت می کند بر دو معنای مختلف : ۱- یقین ۲- شک [۶۰۴]
البته برخی معانی دیگری بر آن ذکر کردند:گمان و خیال قوى با احتمال خلاف آن(ج ظُنُون) ،مورد گمان و اتهام، تهمت زده، کم خیر(ج أَظِنَّاء).[۶۰۵] احتمال قوى. چنانکه وهم احتمال ضعیف و شک تساوى طرفین است[۶۰۶] ظنّ معروف است. گاهى به جاى علم گذاشته می شود.( صحاح و اقرب). [۶۰۷]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ق.ظ ]




در مقابل، جهت گیری درونی انگیزش، جهت گیری بیرونی انگیزشی قرار دارد. در جهت گیری بیرونی، پیامدهای محیطی و افراد دیگر نقش تعیین کننده ای در ایجاد رفتار و تصمیم گیری های آنان ایفا می کنند. انگیزش از مشوق ها و پیامدهایی سرچشمه می گیرد که به رفتار مشاهده شده وابسته است. افراد بیرونی بیشتر به وقایع خارجی و منابع بیرونی مثل پاداش یا تنبیه اجتماعی و. . . توجه دارند تا به احساس رضایت و لذت شخصی. انگیزش بیرونی نوعی دلیل محیطی برای شروع یا ادامه فعالیت و همینطور وسیله ای برای هدف، وسیله و رفتار است. پژوهش های انجام شده در این زمینه حاکی از این است پاداش های بیرونی به نوعی کنترل فرد از ادراک خود تعیینی را کاهش می دهند (وایتهد[۲۸]، ۲۰۰۳؛ وانگ و گاتری[۲۹]، ۲۰۰۴).

نهایتا در “بی انگیزگی” همانند جهت گیری بیرونی انگیزش افراد خود را شایسته و تعیین کننده نمی‌دانند. این افراد از پایداری در انجام تکلیف برخوردار نیستند. ادراک شایستگی و کنترل در آنان چنان پایین است که در موقعیت ها احساس درماندگی می کنند. کوشش برای این افراد یک عمل بی فایده است. آنان موفقیت ها و شکست های خود را نتیجه عوامل بیرونی و کنترل ناپذیر می دانند (دسی و ریان، ۱۹۸۵، ۲۰۰۰). پژوهش های انجام شده در این زمینه رابطه منفی بین بی انگیز گی و موفقیت تحصیلی را گزارش نموده اند (کوینگتون و مولر [۳۰]، ۲۰۰۱).
انگیزش و خودپنداره
ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻣﺤـﻮر ﺑﻨﻴـﺎدی آﻣـﻮزش و ﭘـﺮورش آﻳﻨـﺪه، اﻧﮕﻴﺰش و ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ آن اﺳﺖ. در دﻳﺪﮔﺎه اﻧﺴﺎﻧﮕﺮاﻳﻲ، ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎی درﺳﻲ ﺑﻪ ﺳﻮی ارﺗﺒﺎط ﺑﺎﻣﻌﻨﺎ و ﻣﻔﻬﻮم ﺷﺨﺼﻲ ﮔﺮاﻳﺶ دارﻧﺪ و ﻳﺎدﮔﻴﺮی ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﺑﺎ رﺷﺪ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺗﻠﻔﻴﻖ ﺷﺪه اﺳﺖ و ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ی داﻧﺶ آﻣﻮزان ﺗﻮﺟﻪ زﻳﺎدی ﻣﻲ ﺷﻮد. اﻓﺮاد در درون ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺳﺮﺷﺎری ﺑﺮای ﺧﻮدﻓﻬﻤﻲ و ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺧﻮدﭘﻨﺪاره، ﻧﮕﺮشﻫﺎی ﭘﺎﻳﻪ و دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ رﻓﺘﺎر ﻫﺎی ﺧﻮد راﻫﺒﺮ دارﻧﺪ ﻛـﻪ در ﺻـﻮرت ﻓـﺮاﻫﻢ ﺷﺪن زﻣﻴﻨﻪ، اﻳﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺑﻪ ﻛﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ. آﻣﻮزش و ﭘـﺮورش اﻧـﺴﺎﻧﮕﺮاﻳﺎﻧﻪ، ﺧﻮدﭘﻨـﺪاره را ﺟـﺰء ﺟﺪاﻳﻲ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ از ﻳﺎدﮔﻴﺮی و رﺷﺪ داﻧﺶ آﻣﻮزان ﻣﻲ داﻧﺪ و ﻣﺪﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﺎنﺧﻮدﭘﻨﺪاره ی ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎ ﻳﺎدﮔﻴﺮی و ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ارﺗﺒﺎط وﺟﻮد دارد و ﻛﺎر ﻣﻌﻠﻢ را ﻓـﺮاﻫﻢ ﺳـﺎﺧﺘﻦ زﻣﻴﻨـﻪ ی ﻣﻨﺎﺳـﺐ ﺑﺮای دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ی ﻣﺜﺒﺖ و ﻋﻤﻠﻜﺮد ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮای داﻧﺶ آﻣﻮزان ﻣﻲ داﻧﺪ (فانی و خلیفه، ۱۳۸۸).
۲-۲-۲- خودپنداره تحصیلی
خود
مفاهیم و تعاریف خود: در سخنان روزمره کاربردی گسترده از ترکیباتی که با واژه خود همراه هستند دیده می‌شوند. اما بسیاری از این کاربردها با تعاریف روانشناسی ارتباطی ندارند. حدود هزار واژه ترکیبی با خود در ادبیات انگلیسی زبان ها وجود دارد که هر کدام معنای ظریفی از این واژه القا می نماید. اما در مباحث روانشناسی دو مفهوم کلی و جداگانه از خود مرتبا تکرار میشود و گاهی نیز اشتباها به جای هم به کار می‌روند. اول معنایی از خود به عنوان فاعل و عامل، فردیت، شخص، موجود زنده یا به عنوان بخش خاص یا جنبه ای از وجود (آیا هستی) می باشد و دوم خود به عنوان فردی که به طریقی آشکار شده و برای خودش شناخته شده است (خامسان ۱۳۷۴). در فرهنگنامه و واژه نامه های روانشناسی تعابیر مختلفی از مفهوم خود ارائه شده است که به بعضی از آنها اشاره می شود: خود یکی از وجوه غالب تجربه ی انسان، احساس جبری وجود خویش است، چیزی که فلاسفه به طور سنتی آن را مسئله ی هویت شخص یا خود نامیده اند (پورافکاری ۱۳۸۰).

    • خود فردی منحصر به فرد است که در مدت زمان معینی زیست می کند، خود همان من است «من شخصیت» و حس هویت فرد است. ادراک اینکه فرد همان کسی است که هفته پیش یا سال قبل بوده است (محسنی، ۱۳۷۵).
    • به نظر مید خود، فردی کل مجموعه ادراک ها، اعتقادات و احساسات مردم را درباره ی خودشان معرفی می کند (شعاری نژاد، ۱۳۷۵).

تعاریف متفاوتی برای فرد از سوی نظریه پردازان و روانشناسان مختلف مطرح گردیده است. هر نظریه پردازی با توجه به دیدگاه های نظری، خود را تعریف کرده است، ازجمله به موارد زیر می توان اشاره نمود:

    • یونگ، خود را عامل عدول از پراکندگی و کثرت و وصول به وحدت و اعتدال آدمی، نقطه مرکزی شخصیت می داند (سیاسی ۱۳۷۶).
    • مورفی: در تعریف مفهوم خود می گوید: خود عبارت از احساسات و ادراکاتی که هر کس از کل وجود خویش دارد (سیاسی، ۱۳۷۶).
    • راجرز: خود یک جزء از اجزاء میدان پدیداری است ولی از آن میدان جدا شده و عبارت است از مجموعه ادراکات و ارزشیابی های آگاهانه من (سیاسی، ۱۳۷۶).

آلپورت به جای استفاده از واژه «خود»، «خویشتن» را برگزیده که به نظر وی می تواند برخی از ابهامات را دفع نماید. برای تعریف واژه خویشتن، صفت های ویژه اختصاصی و مناسب برای یک شخص خاص را در نظر می‌گیرد، خویشتن متعلق و منحصر به فرد است و تمامی مسائل پویش های شخصی و مهم و خلاصه ی همه‌ی جنبه هایی که موجب یکتایی شخص می شود را در بر می گیرد. آلپورت خویشتن را منی که احساس مینم و می شناسم خوانده است. وی برای خویشتن ابعاد گوناگون قایل می شود که از خردسالی تا دوران بلوغ در هفت مرحله ی خودبودن پرورش می یابد، این مراحل پس از پایدار شدن کامل در مفهوم واحد «خویشتن» یگانه می شود. بدین گونه خویشتن پیوندی است از هفت جنبه خود بودن و شرط لازم یک شخصیت سالم است (شولتز[۳۱]، ۱۹۹۰).
مفهوم خودپنداره:
آدمی به عنوان موجودی صاحب اقتدار خرد و ارباب اندیشه هایش کلید هر وضعیتی را به دست دارد او عامل تجدد و حیاتی را داراست که با آن می تواند هر آنچه را که اراده کنداز درون وجودش بسازد. ذهن آدمی را می‌توان به باغی شبیه کرد که می تواند هوشمندانه کاشته شود یا رها شده رشد کند. همان‌گونه که باغبان علف‌های هرز را پاک می‌کند و در آن گلها و میوه های مورد نیاز را می کارد آدمی نیز باید مراقب باغ ذهنش باشد و آن را از اندیشه های ناپاک و ناسودمند پاک کرده و گل و میوه های اندیشه های پاک و سودمند را در آن بپرووراند. در میان پدیده ها و موضوعات مختلف که بر رفتار و زندگی انسان تاثیر عمیق دارد. نگرش طرز تلقی انسان نسبت به خودش یکی از مهمترین پدیده هاست. انسان همانگونه که نسبت به پدیده ها و انسان های دیگر برداشت ها و طرز تلقی هایی دارد، از خودش نیز برداشت هایی دارد. این پنداشت ها تاثیر زیادی بر موقعیت‌ها و شکست های بعدی افراد دارد. مفهوم خود مهمترین مفهوم ساختاری در نظریه ی شخصیت است. این مجموعه ادراکی و معنایی، میدان پدیداری فرد را به وجود می آورد. به این ترتیب هر انسانی در دنیای متغییر و متحولی از تجربیات زندگی می کند که خودش در مرکز آن قرار دارد و براساس تجربه و درک خودش، نسبت به آن واکنش نشان می دهد. به همین خاطر رفتار نتیجه ادراک فرد است و فرد به طریقی که واقعیت را ادراک و توصیف می کند نسبت به آن واکنش نشان می دهد. مهمترین موضوع برای درک و فهم رفتار فرد آن است که آن را در چهارچوب قیاس درونی او مورد توجه و بررسی قرار دهیم و قالب مرجع قیاس درونی او را شناسایی کنیم (سایت مرکز پژوهش ایران زمین، ۲۰۰۵).
هیلگارد[۳۲](۱۹۴۹) در یک سخنرانی که به مناسبت ریاستش در انجمن روانشناسی آمریکا ایراد کرد از این نظریه که در تمام مکانیزم های دفاعی نوعی حالت شخصی به کار می رودو «خود» می تواند یک مفهوم وحدت انگیز در مسایل انگیزش باشد، دفاع کرد. گوردن آلپورت[۳۳](۱۹۶۱، ۱۹۵۵، ۱۹۴۳، ۱۹۳۷) در سراسر زندگی شغلی پژوهشی اش، تاکید خاصی بر اهمیت «خود» در روانشناسی معاصر داشت و از انسان با هدف، منطقی، آگاه از خودو کنترل کننده آینده اش با توجه به آرمان هایش یاد می کرد، آنچنان که دیگوری می نویسد این حقیقت که روانشناسان جدیدی که به خود اعتقاد داشتند(مانند آلپورت) می توانستند مقادیر زیادی از مباحث و نظریه های آموزشی و انگیزشی را با الهام گرفتن از رفتارگرایان مورد بحث قرار دهند. سرانجام گروه اخیر را وادار به پذیرش امکان وجود چیزهایی در مبحث خود کرد (آلپورت، ۱۹۶۱)
تصویر و برداشت فرد از آن چیزی که هست، باید باشد و ممکن است بخواهد باشد، خودپنداره فرد را تشکیل می دهد(شولتز، ۱۹۹۰)
اکثر روان‌شناسان بر این باورند که نه تنها رفتار انسان از عملکرد بخش های خاصی در بدن، بلکه از ارتباط این بخش ها با یکدیگر نیز تاثیر می پذیرد، رفتار انسان به جای آنکه از بافت های جداگانه تشکیل شده باشد معمولا دارای طرح، سازمان و یکپارچگی است. خودپنداره یکی از مهمترین مفاهیم این ساختار است که به عنوان الگویی سازمان یافته و قدرتمند از ادراکات بر رفتارها تاثیر می گذارد(پروین[۳۴] ۲۰۰۱).
خودپنداره تا حدود زیادی تعیین کننده مسیر رفتار می باشد، این موضوع قضاوتی است که فرد در زمینه های موفقیت، ارزش ها، توانایی ها، اهمیت و اعتبار فردی دارد. جواب به برخی سوالات نظیر آیا من فرد موفقی در زندگی هستم؟ آیا من قادرم چنین کاری را با موفقیت به پایان برسانم؟نشان دهنده ی نوع خودپنداره فرد می‌باشد به این ترتیب افرادی که خودپنداره مثبت دارند زندگی موفقیت آمیزی را سپری خواهند ساخت و آن‌هایی که خودپنداره منفی، احساس حقارت، ناتوانی، پریشانی و بی هدفی را برای خود رقم خواهد زد(کوپر اسمیت[۳۵]، ۱۹۶۷).
خودپنداره طی تجربیات شخص سازمان می یابد و در واقع مجموعه استنباط هایی است که یک شخص براساس تجربیات خویش درباره خود می کند. آموزش مستقیم، دریافت توصیفات دیگران، قابل اطمینان دانستن این توصیف ها و به طور کلی ترکیب مشاهداتی که او از خودش دارد و توصیف های سایر مردم از او، خودپنداره افراد را تشکیل می دهد(اشراقی ۱۳۸۰).
دیده می شود که تصویر خود یک متغیر واسطه ای بین تجربیات فرد و متغییر تابع یعنی رفتار است، یک فرد بر حسب تصویری که از خودش دارد، رفتار و تاثیرات محیطی را تفسیر می کندو به تدریج نظام هایی را که در آن‌ ها الگوهای روابط بین اشخاص بطور بارزی با الگو های دلخواه آنها متفاوتند، ترک می گویند و محیط هایی را انتخاب می کنند که با خودپنداره آنها سازگار است به این معنا خودپنداره سازگار کننده شخصیت است (الهامی ۱۳۸۰).
خودپنداره لزوماً منعکس کننده واقعیت نیست، بلکه ممکن است شخصی که بسیار موفق و مورد احترام است خود را آدم شکست خورده ای بپندارد، در نظر راجرز فرد در ارتباط با خودپنداره خویش است که دست به ارزیابی تجربه ها می زند، مردم میل دارند به نحوی رفتار کنند که با خودانگاره آنها همساز و همخوان باشد، تجربه ها واحساساتی که با خودپندارشخص همسازی ندارندممکن است به حیطه ی هوشیاری راه داده نشوند. این اساسآ همان مفهوم واپس رانی از نظر فروید است، اما راجرز معتقد است که اینگونه واپسرانی نه لازم است و نه دایمی (فروید می گوید واپس رانی اجتناب ناپذیراست و بعضی جنبه های تجارب فرد همواره ناهوشیار می ماند). جنبه هایی از تجارب که شخص باید آنها را به خاطر ناهمخوانی با خودپنداره اش انکار کند. هر چند بیشتر باشد به همان نسبت شکاف بین خویشتن شخص و واقعیت ژرف تر می شود و اضطراب بالقوه افزایش می یابد. کسی که خودپنداره اش با عواطف و تجاربش همساز نیست باید از خود در مقابل واقعیت دفاع کند زیرا این واقعیت منجر به اضطراب می شود، اگر این ناهمسازی خیلی زیاد شود ممکن است دفاع های روانی شخص در هم شکند که محصول آن اضطراب شدیدو یا انواع دیگر اختلالات روانی خواهد بود. اما در یک فرد سازگارخودپنداره با تفکر، تجربه و رفتار همسازی دارد، به این معنا که خویشتن وی قالبی نیست بلکه انعطاف پذیر است و از راه درونی سازی تجارب و افکار تازه قابل تغییر است(براهنی و همکارانش، ۱۳۶۸).
ﻣﻔﻬﻮم ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ﺑﺎ ﻣﻔﻬﻮم ﻋﺰت ﻧﻔﺲ و اﺣﺴﺎس ﺧﺸﻨﻮدی از زﻧﺪﮔﻲ ارﺗﺒﺎط ﻧﺰدﻳﻚ دارد. ﻫﺮ ﻓﺮد ﺑﻪ ﺧﺼﻮص ﻫﺮ ﻧﻮﺟﻮان ﻳﻚ ﻋﻘﻴﺪه ﻣﺨﺼﻮص و ﺗﺼﻮر ذﻫﻨﻲ از وﺿﻊ ﺧﻮد دارد و ﺑﻪ ﻃﺮﻳﻘﻲ در ذﻫﻦ ﺧﻮد آن را ﻣﻨﻌﻜﺲ ﻣﻲﺳﺎزد. اﻳﻦ ﺗﺼﻮر ذﻫﻨﻲ ﺑﺮ اﺛﺮ ﺗﺠﺎرب ﺷﺨﺼﻲ و ﺗﺄﺛﻴﺮ دﻧﻴﺎی ﺧﺎرج در او ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﻲآﻳﺪ و ﻛﻮدک و ﻧﻮﺟﻮان ﻳﻚ ﻧﻈﺮ ﺛﺎﺑﺖ و ﭘﺎﻳﺪار از ﻣﺤﻴﻂ و از ﺷﺨﺺ ﺧﻮد و از ارﺗﺒﺎط ﺧﻮد ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻂ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﻲآورد و ﺑﺮﻃﺒﻖ آن ﻣﺴﺎﻳﻞ زﻧﺪﮔﻲ را ارزﻳﺎﺑﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﺑﺮای ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ آﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻛﻮﺷﺶ ﻣﻲﭘﺮدازد. در واﻗﻊ ﺷﺎﻳﺪ ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﻣﺎ درﺑﺎره ﺧﻮدﻣﺎن ﺑﻴﺎن ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ ﺗﻔﺴﻴﺮﻫﺎﻳﻲ از رﻓﺘﺎرﻫﺎﻳﻤﺎن و ﻣﺤﻴﻄﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ در آن زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ. ﻣﺸﺎوران و رواﻧﺸﻨﺎﺳﺎن ﺑﺮاﻳﻦ ﻧﻈﺮﻧﺪ ﻛﻪ در ﺑﻴﻦ اﻧﻮاع ﻣﺸﻜﻼت ﺟﻮاﻧﺎن (ﭼﻪ ﻣﺸﻜﻼﺗﻲ ﻛﻪ از زﺑﺎن ﺧﻮد ﺟﻮاﻧﺎن ﺷﻨﻴﺪه ﻣﻲﺷﻮد و ﭼﻪ ﻣﺸﻜﻼﺗﻲ ﻛﻪ در رﻓﺘﺎر آﻧﺎن ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﻲﺷﻮد) ﺑﻴﺸﺘﺮ ارزﺷﻴﺎﺑﻲ ﻏﻴﺮﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ آﻧﺎن از ﻣﺸﻜﻼﺗﺸﺎن دﻳﺪه ﻣﻲﺷﻮد.
ﻧﮕﺮش ﺧﻮد ﻛﻢﺑﻴﻨﻲ در ﺑﻴﻦ ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻲﺧﻮرد. ﻳﻚ دﻟﻴﻞ ﻋﻤﺪه اﻳﻦ اﻣﺮ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻛﺜﺮ ﺟﻮاﻣﻊ و ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﻣﺪار ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺮﺗﻮﻓﻴﻖ و ﭘﻴﺮوزی ﻓﺮد ارج ﻣﻲﻧﻬﻨﺪ (ﻧﻮاﺑﻲ ﻧﮋاد، ۱۳۷۱).
خودپنداره تحصیلی
ﻣﺎرش[۳۶] و ﻫﻤﻜﺎران (۱۹۹۱)، ﺧﻮدﭘﻨﺪاره را در ﺳﻪ ﺳﻄﺢ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪی ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ: ﺧﻮدﭘﻨﺪاری ﻛﻠـﻲ، ﺧﻮدﭘﻨﺪاری ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ و ﺧﻮدﭘﻨﺪاری ﻏﻴﺮ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ. ﺧﻮدﭘﻨﺪاری ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ در ﻣﺪرﺳﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ و ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻳﺎد ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻳﻢ، ﻣﺮﺗﺒﻂ اﺳﺖ. داﻧﺶ آﻣﻮز ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ی ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺧـﻮدش را در ﻫﺮ ﻳﻚ از دو داوری ﺑﻴﺮوﻧﻲ و دروﻧﻲ ﺷﻜﻞ ﻣﻲ دﻫﺪ. ﻧﺨـﺴﺖ داوری ﺑﻴﺮوﻧـﻲ ﻛـﻪ در اﻳـﻦ ﺷـﻴﻮه ﻣﻬﺎرتﻫﺎی ﻓـﺮد در ﻳـﻚ ﻣﻮﺿـﻮع درﺳـﻲ ﺑـﺎ ﻣﻬـﺎرت داﻧـﺶ آﻣـﻮزان دﻳﮕـﺮ ﻣﻘﺎﻳـﺴﻪ ﻣـﻲ ﺷـﻮد و در ﺑﺮﮔﻴﺮﻧﺪه ی ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﻣﻌﺪل دﻳﮕﺮ داﻧﺶ آﻣﻮزان ﻣﺪرﺳﻪ، ﻛـﻼس ﻳـﺎ دﻳﮕـﺮ ﻓﺮاﮔﻴـﺮان اﺳـﺖ. دوم داوری دروﻧﻲ ﻛﻪ در اﻳﻦ ﺷـﻴﻮه ﻣﻬـﺎرت ﻫـﺎی ﻓـﺮد در ﻳـﻚ ﻣﻮﺿـﻮع درﺳـﻲ ﺑـﺎ ﻣﻬـﺎرت ﻫـﺎﻳﺶ در ﻣﻮﺿﻮع ﻫﺎی درﺳﻲ دﻳﮕﺮ و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻫﺪاف اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪه ی ﻣﻮرد ﻋﻼﻗﻪ ﺧـﻮد ﻣﻘﺎﻳـﺴﻪ ﻣـﻲ ﺷـﻮد (فانی و خلیفه، ۱۳۸۸).
ﺧﻮدﭘﻨﺪاره‌ی ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ در ﻣﺪرﺳﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﻲ ﻛﻨـﻴﻢ و ﭼﮕﻮﻧـﻪ ﻳـﺎد ﻣـﻲ ﮔﻴـﺮﻳﻢ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﻣﻲ ﺷﻮد و در دو ﺳﻄﺢ ﻗﺮار دارد: ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ی ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻣﺒﻨﻲ ﺑﺮ اﻳﻦ ﻛﻪ ﻣـﺎ ﭼﮕﻮﻧـﻪ روی ﻫﻢ رﻓﺘﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ و دﻳﮕﺮی ﻣﺠﻤﻮع ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ﻫﺎی ﻣﺤﺘﻮاﻳﻲ وﻳﮋه ﻛﻪ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻣـﻲ دﻫـﺪ ﭼﻘﺪر ﻣﺜﻼ در رﻳﺎﺿﻴﺎت، ﻋﻠﻮم، زﺑﺎن و …
ﻋﻤﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ (ﭼﺎﭘﻤﻦ[۳۷]، ۱۹۸۸).
ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﻣﺸﺨﺼﻪ ی ﺧﻮدﭘﻨﺪاره‌ی ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻫﻢ در ﺣﻮزه ﻫﺎی ﻋﻤﻮﻣﻲ و ﻫﻢ ﻣﺤﺘﻮاﻳﻲ ﺣـﺎﻟﺘﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ی ﻓﺮد در ﻧﺘﻴﺠﻪ ی ﻛﻨﺶ ﻫﺎی ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ و ﺗﺠﺎرب ﺑﺎ دﻳﮕﺮان ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻲ ﻛﻨـﺪ و اﻳﻦ واﻗﻌﻴﺖ را ﺗﺎﻳﻴﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ی ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻳﺎدﮔﺮﻓﺘﻨﻲ و ﻗﺎﺑـﻞ اﻛﺘـﺴﺎب در ﻃـﻲ زﻣـﺎن است (ﻣﻨﺪاﮔﻠﻴﻮ و ﭘﻴﺮﻳﺖ[۳۸]، ۲۰۰۳).
تعریف خودپنداه تحصیلی
ﻧﻮﻳﺪی (۱۳۷۳)، ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ی ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ را ﺷﺎﺧﺺ ﺗﺼﻮر داﻧﺶ آﻣﻮزان از ﺧﻮد و راﺑﻄـﻪ ی آن ﺑـﺎ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺳﺎﻳﺮ داﻧﺶ آﻣﻮزان ﻛﻼس ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮم ﺑﻲ ﮔﻤـﺎن ﻣﺒﺘﻨـﻲ ﺑـﺮ ﺑﺎزﺧﻮردﻫـﺎﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ وی در ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی آﻣﻮزﺷﻲ از ﻧﻤﺮه ﻫـﺎ، آزﻣـﻮنﻫـﺎ، ﻣﻌﻠﻤـﺎن، واﻟـﺪﻳﻦ و ﻫﻤـﺴﺎﻻن ﺧـﻮد درﻳﺎﻓﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ (فانی و خلیفه، ۱۳۸۸).
ﺑﺎﻧﮓ[۳۹] (۱۹۹۶)، ﻧﻴﺰ، ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ی ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ را ادراک ﺷﺨﺼﻲ ﻓﺮد از ﺧﻮدﻛﺎرآﻣـﺪی در ﻣﻮﺿﻮع ﻫﺎی درﺳﻲ ﻣﻲداﻧﺪ. در اﻳﻦ راﺳﺘﺎ ﻋﺎﻣﻞ ﻫﺎﻳﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﺠﺎرب ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﻳـﺎ ﺷﻜـﺴﺖ ﺗﺤـﺼﻴﻠﻲ در ﺳـﺎل ﻫـﺎی ﻧﺨـﺴﺖ ﻳﺎدﮔﻴﺮی آﻣﻮزﺷﮕﺎﻫﻲ، اﺑﺘﺪا ﺗﺼﻮرات ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﻫﺎﻳﺶ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع ﻫﺎی درﺳـﻲ (ﻋﺎﻃﻔـﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع درﺳﻲ) ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻗﺮار ﻣﻲ ﮔﻴﺮد و ﭘـﺲ از ﻛـﺴﺐ ﺗﺠـﺎرب ﺑـﻴﺶﺗـﺮ،ﻋﺎﻃﻔـﻪ ی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ آﻣﻮزﺷﮕﺎه و ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﺧﻮدﭘﻨﺪاری ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺷﻜﻞ ﻣﻲ ﮔﻴﺮد. ﻋﺎﻃﻔﻪ ی ﻣﺮﺑـﻮط ﺑـﻪ ﻣﻮﺿـﻮع درﺳﻲ، ﻋﻼﻗﻪ و اﻧﮕﻴﺰه داﻧﺶ آﻣﻮز را ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ درسﻫﺎی وﻳـﮋه و ﻋﺎﻃﻔـﻪ ی ﻣﺮﺑـﻮط ﺑـﻪ آﻣﻮزﺷـﮕﺎه، نگرش او را نسبت به کل آموزشگاه و خودپنداری تحصیلی تصورات کلی فرد نسبت به توانایی هایش در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻳﺎدﮔﻴﺮی آﻣﻮزﺷﮕﺎﻫﻲ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ (ﻫﺎﺷﻤﻲ، ۱۳۷۵).
ﻣﻔﻬﻮم ﺧﻮدﭘﻨﺪاره (ﻛﻪ ﺧﻮد -ﺳﺎﺧﺖ، ﺧﻮد- ﻫﻮﻳﺖ، ﺧﻮد- ﭼﺸﻢاﻧﺪاز ﻫﻢ ﻧﺎﻣﻴﺪه ﻣﻲﺷﻮد) ﺳﺎﺧﺖ ﭼﻨﺪﺑﻌﺪی اﺳﺖ ﻛﻪ اﺷﺎره ﺑﻪ ادراک ﻓﺮد از “ﺧﻮد” در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺗﻌﺪاد از وﻳﮋﮔﻲﻫﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﺤﺼﻴﻞﻛﺮدهﻫﺎ و ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻧﻜﺮدهﻫﺎ و ﻧﻘﺶﻫﺎی ﺟﻨﺴﻲ و ﺟﻨﺴﻴﺘﻲ، ﻫﻮﻳﺖ ﻧﮋادی و ﺑﺴﻴﺎری دﻳﮕﺮ دارد (ﻫﺎﻓﻤﻦ و ﻫﺎﺗﻲ و دﻳﺎن ﺑﻮردز[۴۰]، ۲۰۰۵).
روش‌های افزایش خودپندارگی
ﻳﻜﻲ دﻳﮕﺮ از راﻫﻬﺎی اﻓﺰاﻳﺶ ﺧﻮدﭘﻨﺪاره، آﻣﻮزش ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻋﻠﻤﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑـﻪ ﻓﺮد اﻣﻜﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﺑﺎ ﺷﻴﻮه ای ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﻮد ﺑﺎ ﺟﻬـﺎن ﺧـﺎرج ارﺗﺒـﺎط ﺑﺮﻗـﺮار ﻛﻨـﺪ و ﺑـﺎ ادراﻛـﺎت دﻗﻴﻖ ﺗﺮ، ﺧﻮدﭘﻨﺪارهای ﻣﺜﺒﺖ ﺗﺮ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ (فانی و خلیفه، ۱۳۸۸).
از دﻳﮕﺮ راﻫﻬﺎی اﻓﺰاﻳﺶ ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ی ﻣﺜﺒﺖ، ﺷﻔﺎف ﺳﺎﺧﺘﻦ ارزشﻫﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻼﺷـﻲ در ﺟﻬـﺖ رﺷﺪ ﻣﺜﺒﺖﮔﺮاﻳﻲ، ﻫﺪﻓﻤﻨﺪی، رﻓﺘﺎر و ﻧﮕﺮش ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ و درﺑﺮﮔﻴﺮﻧﺪه ی ﻋﻨﺎﺻﺮ زﻳـﺮ اﺳـﺖ: ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺑﺮ اوﻟﻮﻳﺖﻫﺎ در زﻧﺪﮔﻲ؛ ﭘﺬﻳﺮش آﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ؛ دﻋﻮت ﺑﻪ ﺗﻔﻜﺮ ﻓﺮاﺗﺮ و آﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺗﺮ و ﭘﺮورش اﻗﺘﺪار ﻓﺮدی (فانی و خلیفه، ۱۳۸۸).
ﻳﻜﻲ از روشﻫﺎی اﻳﺠﺎد ﺧﻮدﭘﻨﺪاره ﻣﺜﺒﺖ دراﻓﺮاد، اﺻﻼح ﻧﺤﻮه اﺳﻨﺎدﻫﺎی ﻋﻠﻲ اﻓﺮاد اﺳﺖ. راﺗﺮ[۴۱] (۱۹۷۵) در ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻳﺎدﮔﻴﺮی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺧﻮد ﺑﺮ اﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻲ از اﻓﺮاد ﺧﻮد را ﻣﺴﺌﻮل ﺷﻜﺴﺖﻫﺎ ﻳﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖﻫﺎی ﺧﻮد (ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻋﻤﻠﻜﺮد) ﻣﻲداﻧﻨﺪ در ﺻﻮرﺗﻴ‌ﻜﻪ ﺑﻌﻀﻲ دﻳﮕﺮ، ﻣﺤﻴﻂ و ﺷﺎﻧﺲ و ﻏﻴﺮه را ( ﺧﺪﻳﻮی و وﻛﻴﻠﻲ ﻣﻔﺎﺧﺮی، ۱۳۹۰).
تصور مثبت فرد راجع به خود، نه تنها می می تواند در تحصیل وی تأثیر بگذارد بلکه این تصور عاملی در جهت رسیدن به کمال مطلوب در امر تحصیل نیز هست و برعکس، دانش آموزانی که احساس خوبی درباره‌ی توانایی های خود ندارند، حتی بدون توجه به نژاد و رنگ پوست، به ندرت در فعالیت های تحصیلی خود موفق هستند. خودپنداره‌ی تحصیلی یکی از عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی شناخته شده و به عنوان نگرش کلی فرد نسبت به توانایی های خویش در رابطه با یادگیری‌های آموزشگاهی تعریف شده است (پرکی[۴۲]، ۲۰۰۱).
هنگامی که فرد تصور خوبی درباره‌ی خود دارد و احساس می کند که موجودی تواناست، با اطمینان فکر می‌کند و می کوشد که رفتارش توام با موفقیت باشد تا بعدها موجب افزایش احساس ارزشمندی‌اش شود؛ اما برعکس دانش‌آموزی که خود را ناموفق می داند عملکرد تحصیلی‌اش پایین‌تر از سطح استعداد و توانایی‌های ذاتی‌اش است. فردی با احساس بی لیاقتی یا بی کفایتی، احساس می کند که نمی تواند چیزی یاد بگیرد و در نهایت، در انجام تکالیف جدید احساس درماندگی و ترس از خود بروز می دهد (حسینی دولت‌آبادی، ۱۳۸۶).
در دیدگاه مارش[۴۳]، خودپنداره‌ی تحصیلی در دانش آموزان با مقایسه‌های درونی (مقایسه توانمندی های خود با هم و مقایسه توانمندی های خود با دیگران) پدید می آید. تحقیقات عوامل بسیار زیادی را به عنوان پیش‌آیندهای خودپنداره به ویژه خودپنداره‌ی تحصیلی شناسایی کرده‌اند. به عنوان مثال: پیشرفت تحصیلی، احساس ارزشمندی، ویژگی های شخصیتی، عزت نفس و. . . ( گوروئی، خیر و هاشمی، ۱۳۹۰).
داﻧﺶ آﻣﻮزاﻧﻲ ﻛﻪ در دوران ﺗﺤﺼﻴﻞ دﭼﺎر ﺿﻌﻒ و ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻲ ﺷـﻮﻧﺪ، در اﺛـﺮ ﺗﻜـﺮار ﺷﻜـﺴﺖ، ﺑﺎوری ﻛﺎذب و ﻣﺤﺪود ﻛﻨﻨﺪه ﻣﻲ ﻳﺎﺑﻨـﺪ ﻛـﻪ ﺗـﺪاوم و ﺗﻌﻤـﻴﻢ آن ﺑﺎﻋـﺚ ﺛﺒـﺖ ﺧﻮداﻧﮕـﺎره ﻣﻨﻔـﻲ و ﺑﺎزدارﻧﺪه و ﻣﻤﺎﻧﻌﺖ در اﺑﺮاز ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲﻫﺎ و ﺗﺤﻜﻴﻢ اﺣﺴﺎس ﺿﻌﻒ ﺑﻴﺶﺗﺮ در ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﻌﺪی ﻣـﻲﺷـﻮد؛ ﺗﺼﻮر ﻣﺮدود ﺷﺪن، اﺣﺘﻤﺎل ﻣﺮدود ﺷﺪن در ﻋﻤﻞ، ﻋﺪم ﺗﻼش ﺑﺮای ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻼت و ﺟﺒﺮان ﺿﻌﻒ ﻫـﺎ و ﺑﺮوز ﺿﻌﻒ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ را اﻓﺰاﻳﺶ داده و ﺑﺘﺪرﻳﺞ ﺟﺰو ﺷﺨﺼﻴﺖ وی ﻣﻲ ﮔﺮدد (ﻫﺎﺷﻤﻲ، ۱۳۷۵).
در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﮔﻮدﻣﻦ[۴۴] (۱۹۹۰)، ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﺎور اﺳﺖ ﻛﻪ اﻧﺴﺎن ﻫﺎ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻨﺪ زﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮدﺷﺎن را ﺑـﻪ وﺳﻴﻠﻪی ﺗﺼﻮﻳﺮﻫﺎی ذﻫﻨﻲ ﺷﺎن ﺗﻐﻴﻴﺮ دﻫﻨﺪ. در آن ﺻﻮرت ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺧـﻮد را دﮔﺮﮔـﻮن ﺳﺎزﻧﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ اﺳﻤﻴﺖ (۱۹۶۷)، اﻇﻬـﺎر ﻣـﻲ دارد ﻣـﺎ ﺗﻮاﻧـﺎﻳﻲﻫـﺎی ﻫﻮﺷـﻲ ﺧـﻮد را دﺳـﺖ ﻛـﻢ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻳﻢ. ﻧﻈﺎم آﻣﻮزﺷﻲ رﺳﻤﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻳﻚ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﭘﻴﭽﻴﺪه ﺧﻮد آﮔﺎه و ﺧﺸﻚ ﺟﻠﻮه ﻛﺮده اﺳـﺖ ﺑـﻪ ﮔﻮﻧﻪ ای ﻛﻪ اﻳﻦ ﺑﺎور ﺑﺮای ﺑﻴﺶ ﺗﺮ ﻣﺎ ﻣﻄﺮح ﻣﻲ ﺷﻮد ﻛﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻮﺿـﻮعﻫـﺎ ﻳـﺎدﮔﻴﺮیﺷـﺎن آﻧﻘـﺪر دﺷﻮار اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻐﺰ ﻣﺎ ﻧﻤﻲ ﺗﻮاﻧﺪ آن را ﺑﻪ ﺳﺎدﮔﻲ ﺑﻔﻬﻤﺪ (فانی و خلیفه، ۱۳۸۸).
۲-۲-۳- اضطراب امتحان
ﺑﺮاﺳـﺎس ﺑـﺮآورد ﭘﮋوﻫﺸـﮕﺮان در ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﻣﻴﺰان ﺷﻴﻮع اﺿـﻄﺮاب اﻣﺘﺤـﺎن در داﻧـﺶ آﻣـﻮزان از ۱۰ ﺗـﺎ ۳۰ درﺻـﺪ ﮔﺰارش ﺷﺪه اﺳﺖ (ﻣﻚ رﻳﻨﻮﻟﺪز، ﻣﻮرﻳﺲ و ﻛﺮاچ وﻳـﻞ[۴۵]، ۱۹۸۳). اﻳـﻦ ﺑـﺮآورد در اﻳـﺮان ﺑـﺮای داﻧﺶ آﻣﻮزان دﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻧﻲ ۲/۱۷ درﺻﺪ ﮔﺰارش ﺷﺪه اﺳﺖ (اﺑﻮاﻟﻘﺎﺳﻤﻲ، بیگی و نریمانی، ۱۳۸۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ق.ظ ]




بند اول: قواعد کلی مربوط به مسئولیت بین‌المللی دولت
مسئولیت بین‌المللی دولت یکی از مهمترین نهادهای حقوق بین‌الملل است که عامل توسعه و تحول حقوق بین‌الملل و ضامن اجرای تعهدات بین‌المللی دولت‌ها به شمار می‌رود. در واقع هر تعهدی که دولت‌ها در روابط دوجانبه یا چند جانبه بر عهده می‌گیرند اعم از آن که منشا آن تعهد قرارداد، اقدام یکجانبه، عرف یا قواعد آمره بین‌المللی باشد، فقط در پرتو اصول و قواعد ناظر برضمانت اجرا است که می‌توان برای آن تعهدات اعتبار اجرایی تصور کرد. از اینرو، قواعد مسئولیت بین‌المللی دولت، با آن که هنوز هم به صورت یک معاهده بین‌المللی در نیامده، ولی از دیر باز در روابط بین‌المللی و حل و فصل اختلافات میان دولت‌ها مجری بوده است.[۴۷۱] قواعد فعلی مسئولیت بین‌المللی دولت به دلیل نقض حقوق بین‌الملل بشردوستانه در منازعات مسلحانه، قابل کاربرد در حملات سایبری نیز می‌باشد لذا لازم است که در اینجا مفهوم مسئولیت و قواعد حاکم بر آن را بررسی نماییم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

الف: مفهوم مسئولیت بین‌المللی و قواعد حاکم بر آن
۱- مفهوم مسئولیت بین‌المللی
مسؤولیت بین‌المللی، نهادی حقوقی است که به موجب آن کشوری که عمل خلاف حقوق بین‌الملل به او منتسب است باید خسارات وارده به کشور متضرر از آن عمل را طبق حقوق بین‌الملل جبران نماید.[۴۷۲]
مسؤولیت بین‌المللی هنگامی رخ می‌دهد که یک دولت تعهدی را در مقابل دولت دیگر نقض می‌کند‌. هر عمل غیرقانونی بین‌المللی توسط یک دولت، متضمن مسؤولیت بین‌المللی آن دولت است‌. به طور کلی، مسؤولیت بین‌المللی دولت دو عنصر را در بر می‌گیرد:
الف‌. ارتکاب یک عمل غیرقانونی ب‌. قابلیت انتساب به دولت‌.
مسؤولیت بین‌المللی یک عمل ناقض تعهدات بین‌المللی، به موجب حقوق بین‌الملل تعیین می‌گردد‌. اگر دولت دارای دفاع معتبری باشد از مسؤولیت مبرا می‌گردد و گرنه در نتیجه مسؤولیت مجبور به پرداخت خسارت می‌شود.
به نظر شارل روسو، مسئولیت به شکل زیر تعریف می‌گردد:
« مسئولیت بین‌المللی از ابداعات حقوقی است که به موجب آن دولت ناقض یک قاعده بین‌المللی موظف است خسارات حقوقی ناشی از این نقض را در قبال دولت دیگر جبران کند »[۴۷۳].
کمیسیون حقوق بین‌الملل نیز، ماده ۱ طرح مسئولیت بین‌المللی دولت‌ها را به این اصل اختصاص داده است. ماده مزبور مقرر می‌دارد: « هر فعل متخلفانه بین‌المللی دولت موجب مسئولیت بین‌المللی آن دولت است». کمیسیون حقوق بین‌الملل در تفسیر خود از اصل مندرج در مادۀ مزبور بیان می‌دارد:
« اصلی که به موجب آن ” رفتار یک دولت که حقوق بین‌الملل آن را به عنوان عمل نامشروع توصیف می‌کند، مسئولیت آن دولت از دیدگاه حقوق بین‌الملل را در بر دارد”، یکی از اصولی است که قویاً توسط رویۀ دولت‌ها و احکام قضایی مورد تأیید قرار گرفته است و عمیقاً ریشه در دکترین حقوق بین‌الملل دارد.»[۴۷۴]
۲- تدوین قواعد حاکم بر مسئولیت بین‌المللی دولت
در حقوق بین‌الملل، مسؤولیت بین‌المللی دولت، اساسا شکل عرفی دارد; زیرا هرچند طرح پیش‌نویس کمیسیون حقوق بین‌الملل به تصویب رسیده است، اما تاکنون به صورت معاهده بین‌المللی در نیامده، بنابراین، در این زمینه، حقوق عرفی، آراء دادگاه‌های بین‌المللی معاهدات دو یا چند جانبه، به خصوص قطعنامه‌های مجمع عمومی و طرح پیش‌نویس کمیسیون حقوق بین‌الملل را باید مورد توجه قرار داد; یعنی حقوق مسؤولیت بین‌المللی را در این اسناد باید جست وجو کرد‌. به طور مشخص، در کنار حقوق عام مسؤولیت بین‌المللی کشورها، تعدادی متون قراردادی بین‌المللی در زمینه مسؤولیت بین‌المللی کشورها در موارد خاص وجود دارد که برخی از آن‌ ها عبارتند از:
– عهدنامه چهارم لاهه مورخ ۱۹۰۷ در زمینه مسؤولیت بین‌المللی اعمال ارتکابی نیروهای مسلح؛
– عهدنامه بروکسل مورخ ۲۵ مه ۱۹۶۲ و عهدنامه وین مورخ ۱۹ مه ۱۹۶۳ در زمینه مسؤولیت بین‌المللی کشورها به دلیل فعالیت‌های هسته‌ای؛
– معاهده مورخ ۲۷ ژانویه ۱۹۶۷ و عهدنامه مورخ ۲۹ مارس ۱۹۷۲ راجع به مسؤولیت کشورها برای پرتاب اشیا به فضا؛
– عهدنامه مورخ ۲۹ نوامبر ۱۹۶۹ در زمینه آلودگی دریاها بر اثر مواد نفتی‌.
خوشبختانه کمیسیون حقوق بین‌الملل با مطالعه و بررسی مستمر و دقیق در چهل و هشتمین اجلاسیه خود، که از ۶ تا ۲۶ جولای ۱۹۹۶ در ژنو برگزار شد، طرح پیش‌نویس مسؤولیت بین‌المللی دولت‌ها را تکمیل کرد و تا حدی از ابهام و اجمال در این زمینه کاست[۴۷۵] و سرانجام در اوت سال ۲۰۰۱ کمیسیون مواد را به همراه شرح آن‌ ها به تصویب رساند.[۴۷۶] مجمع عمومی هم در ۱۲ دسامبر همان سال قطعنامه‌ای [۴۷۷]تصویب نمود که به موجب آن مواد طرح مسئولیت بین‌المللی را صرف‌نظر از تصویب یا عدم تصویب آن‌ ها به اطلاع دولت‌ها برساند. در حال حاضر مهم ترین منبع مسئولیت بین‌المللی دولت‌ها، طرح پیش‌نویس کمیسیون حقوق بین‌الملل است.هر چند که به شکل یک معاهده بین‌المللی در نیامده ولی مفاد آن جنبه عرفی پیدا کرده است.
۲-۱- مبنا و منشا مسئولیت بین‌المللی دولت
علما و دانشمندان حقوق بین‌الملل، در خصوص مبنا و اساس مسؤولیت بین‌المللی دولت، نظریات متفاوتی ابراز داشته‌اند‌. اساس بحث این است که آیا در تحقق مسؤولیت، غیرقانونی بودن فعل یا ترک فعل کافی است یا عنصر معنوی تقصیر و سهل انگاری مرتکب نیز نقش دارد؟ حاصل این جدال عقیدتی چیست؟ رویه‌های قضایی و داوری‌های بین‌المللی کدام خط مشی را دنبال می‌کنند و ثمره عملی آن چه خواهد بود؟ در این زمینه دو دیدگاه عمده وجود دارد:
۲-۱-۱: نظریه مبتنی برخطا[۴۷۸] یا مسؤولیت شخصی
طبق این دیدگاه، فعل یا ترک فعل مغایر با حقوق بین‌الملل در صورتی که از روی خطا، سهل انگاری و تقصیر باشد، موجب مسؤولیت بین‌المللی است‌.
بنابراین هر زمان که «قواعد حقوق بین‌الملل» به علت فعل یا ترک فعل نقض شود، اگر آن دولت در ارتکاب این عمل متخلفانه بین‌المللی یا نقض تعهد علیه دولت دیگر، مقصر شناخته شود، از نظر حقوق بین‌الملل مسئول است.[۴۷۹] بنابراین صرف عمل و یا خودداری از عمل مخالف حقوق بین‌الملل به تنهایی برای تحقق مسئولیت دولت کافی نیست، بلکه باید خطا یا سهل انگاری نیز صورت بگیرد تا مسئولیت محقق شود.
۲-۱-۲: نظریه مبتنی بر خطر[۴۸۰] یا مسؤولیت عینی
با توجه به اصل حاکمیت دولت‌ها و خودمختاری آن‌ ها در پذیرش «اصل عدم مداخله » از یک سو و فقدان رکن اجرایی مؤثر در حقوق بین‌الملل از سوی دیگر، حقوق‌دانان به این فکر افتادند که چون نظریه سنتی خطا در نظام حقوق بین‌الملل مانند حقوق داخلی کارایی ندارد، باید مسؤولیت بین‌المللی دولت بر مبنا و پایه‌ای استوار گردد تا دولت‌ها و دیگر تابعان حقوق بین‌الملل نتوانند با تمسک به عنصر خطا و اثبات فقدان آن از اصل مسؤولیت شانه خالی کنند‌. در نتیجه، نظریه جدیدی شکل گرفت که امروزه به نام نظریه خطر یا مسؤولیت عینی معروف است‌. مطابق این نظریه، هرگونه قصور و تخلف نسبت به قواعد بین‌المللی، عرفی یا قراردادی و ارتکاب عمل مغایر با حقوق بین‌الملل، موجب تحقق مسؤولیت است و خطا و سهل انگاری در آن نقش ندارد‌.
هیچ یک از دو نظریه فوق همواره و در همه حال، به عنوان یک قاعده کلی و اصل مسلم مورد قبول نبوده اند‌. رویه قضایی بین‌المللی، گاهی صرف ارتکاب عمل خلاف حقوق بین‌الملل یا خودداری از آن را برای تحقق مسؤولیت کافی دانسته است، در مواردی نیز به قصور و سهل انگاری مرتکب توجه کرده است‌. بنابراین، به نظر می‌رسد این شیوه، که به نفع رویه قضایی خواهد بود، در آینده نیز دنبال شود; آزادی عمل دادگاه ها و داوران بین‌المللی، به استنباط قضایی و در نظر گرفتن اوضاع و احوال مورد دعوا منوط است‌.[۴۸۱] به همین دلیل کمیسیون حقوق بین‌الملل در طرح مسئولیت بین‌المللی دولت‌ها، صراحتاً هیچ کدام از اصطلاحات «خطا» و «خطر» را اعمال نکرده بلکه هر نوع «عمل یا رفتار متخلفانه» دولت را مستوجب مسئولیت می‌داند که حاکی از گرایش بیشتر کمیسیون به نظریه خطر بوده است.[۴۸۲] به‌هرحال به نظر می‌رسد که استناد به هر یک از دیدگاه‌های فوق منوط به در نظر گرفتن اوضاع و احوال قضیه و دعوای مورد بحث می‌باشد.
۲-۱-۳: نظریه مسئولیت بین‌المللی برای اعمال منع نشده در حقوق بین‌الملل
علاوه بر نظریات فوق، از اوایل قرن بیستم، نظریۀ دیگری تحت عنوان «مسئولیت مطلق»[۴۸۳] به تدریج مورد توجه قرار گرفت؛ توضیح آنکه براساس دیدگاه‌های کلاسیک یعنی نظریات خطا و خطر، مبنای مسئولیت بین‌المللی دولت، فعل یا ترک فعل‌هایی است که موجب «نقض تعهدات بین‌المللی» و ورود خسارت می‌شود، اما از آنجا که با پیشرفتهای تکنولوژیک و صنعتی، فعالیت‌های قانونی یک دولت نیز ممکن است سبب ورود خسارت به دولت‌های دیگر و اتباع آن‌ ها شود و یا اینکه آن‌ ها را در معرض تهدید چنین خطراتی قرار دهد، لذا نظریه مسئولیت مطلق یا «مسئولیت در قبال اعمال قانونی و منع نشده»[۴۸۴] مطرح شد.
از جمله اسنادی که به این نوع مسئولیت توجه داشته‌اند می‌توان به ماده ۳ مقاوله نامه شماره ۴ لاهه ۱۹۰۷ در خصوص قوانین و عرف جنگ زمینی[۴۸۵]، مقاوله نامه مربوط به خسارات ناشی از پرواز هواپیماهای خارجی به اشخاص ثالث بر روی زمین(۱۹۵۲)[۴۸۶]، مقاوله نامه ۱۹۶۲ بروکسل دربارۀ مسئولیت هدایت کنندگان کشتی‌های با سوخت هسته‌ای[۴۸۷] و قواعد هلسینکی ۱۹۶۶٫٫٫اشاره کرد.[۴۸۸] همچنین دولت‌ها، مسئولیت مطلق را در زمینه خسارت‌های ناشی از استفاده مسالمت آمیز از انرژی هسته‌ای پذیرفته اند.[۴۸۹]
نظریه مسئولیت برای اعمال منع نشده در حقوق بین‌الملل بشردوستانه نیز قابلیت اعمال دارد؛« از جمله اعمالی که در زمینه کاربرد تسلیحات متعارف، فنون تغییر محیط زیست طبیعی، سلاح‌های انهدام فراگیر و کاربرد مربوط به حمایت خاص از کارگاهها و تأسیسات حاوی نیروهای خطرناک، صورت می‌گیرد.»[۴۹۰] البته اعمال مزبور در صورتی در چارچوب این نظریه قرار می‌گیرند که اولاً آن اعمال طبق حقوق بین‌الملل بشردوستانه منع نشده باشند؛ در ثانی برد آن اعمال از قلمرو جغرافیایی یک دولت فراتر رود؛ و در نهایت آن اعمال، زیانبار باشند.[۴۹۱]
۲-۲- انواع مسئولیت با توجه به ماهیت تعهد نقض شده
در حقوق بین‌الملل کلاسیک، یک رژیم مسئولیت بر کلیه اعمال متخلفانه بین‌المللی اعمال می‌شد، توضیح اینکه صرف‌نظر از مضمون و محتوای یک عمل حقوقی یا واقعه، وقتی آن عمل یا واقعه، با قواعد بنیادین حقوق بین‌الملل، در تعارض بود، واجد اثر حقوقی بوده و مسئولیت دولت خاطی را نیز در بر می‌گرفت که به صورت جبران خسارت متجلی می‌شد.[۴۹۲] در این رژیم مسئولیت، فقط دولت زیان دیده محق بود که در مقام احقاق حق برآمده و درخواست غرامت کند.
اما به تدریج، به موازات تکوین نظم حقوقی جدید و در پرتو توسعه روابط بین‌الملل، به‌ویژه بعد از جنگ جهانی دوم با مشاهده تجربه ها ی تلخی که در طول جنگ شاهد آن بودند، این نگرش و برداشت حقوقی مورد چالش قرار گرفت و در مورد اهمیت موضوع تعهد نقض شده و تأثیر آن بر مسئولیت بین‌المللی، این نکته مورد توجه قرار گرفت که بدون توجه به محتوا و مضمون و درجه اهمیت تعهد نقض شده برای جامعۀ بین‌المللی، نمی توان همواره یک نوع تخلف بین‌المللی شناسایی کرده و تنها یک رژیم مسئولیت بر آن اعمال کرد.[۴۹۳] لذا در راستای این تحول، نظریه سنتی مسئولیت دولت‌ها مبنی بر وجود یک رژیم مسئولیتی واحد و جامع، مورد انتقاد قرار گرفت و نظراتی در باب تفکیک بین مسئولیت بین‌المللی دولت بر اساس ماهیت تعهدات نقض شده برای جامعه بشری مطرح شد. بر این اساس رژیم حقوقی جدیدی مورد توجه قرار گرفت که مسئولیت دولت‌ها را براساس درجۀ اهمیت موضوع تعهد نقض شده، برای جامعه بین‌المللی مطرح کرد. بهر حال در نظرات جدید، دو رژیم مسئولیت برای نقض تعهدات در حقوق بین‌الملل پیش‌بینی شده است؛
۲-۲-۱: مسئولیت بین‌المللی عادی
در این نوع مسئولیت، دولت‌ها به دلیل نقض تعهدات عادی دو یا چند جانبه، مسئول شناخته میشوند. تعهدات متقابل دولت‌ها که در چارچوب روابط دو یا چند جانبه تعریف می‌شوند واجد ویژگی «حمایت از منافع متقابل دولت‌ها» در روابط اقتصادی، سیاسی، کنسولی و غیره بوده و در استقرار این رژیم مسئولیت، عنصر تعیین کننده اصل«منفعت» می‌باشد و در این صورت دولت متخلف و مسئول، متعهد به پرداخت و رفع خسارت وارده خواهد بود.[۴۹۴]
۲-۲-۲: مسئولیت مشدد
نوع دیگر که در تفکیک صورت پذیرفته در نظام معاصر مسئولیت بین‌المللی دولت‌ها مطرح شده است، مسئولیت دولت‌ها در قبال کل جامعه جهانی«و نه صرفا در قبال طرف یا طرفهای متعاهد خود» است. این نوع مسئولیت زمانی مطرح می‌شود که یک «تعهد عام الشمول»[۴۹۵] در مورد ارزش‌های بنیادین جهانی نظیر صلح، حقوق بشر، حقوق بین‌الملل بشردوستانه یا یک تعهد قراردادی ناظر بر همان مفاهیم (مانند کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو) وجود داشته باشد و دولت‌ها از این تعهدات( اعم از عرفی یا قراردادی) تخلف نمایند در این صورت دولت‌های مسئول، مسئولیت مشدد پیدا می‌کنند.[۴۹۶]
بند دوم: اعمال قواعد مسئولیت بین‌المللی دولت در حملات سایبری
قرن بیست‌ویکم ، عصر دیجیتال و رقابت‌های سایبری گردیده است. دلیل این نام‌گذاری، محبوبیت فضای سایبر و اینترنت برای دولت‌ها بوده تا جایی­که هر کشوری که دولت الکترونیک، تجارت الکترونیک و‌… را زودتر راه‌اندازی نموده، آن دولت توسعه یافته تر قلمداد می‌گردد. این پیشرفت تکنولوژی عناصر حیاتی زیرساخت‌های ملی همچون فرودگاه ها، نیروگاه ها و…. را تحت دستورالعمل‌های خود قرارداده وبنابراین به محل مناسبی برای رقابت‌های بین‌المللی نیز تبدیل گردیده است چراکه با نفوذ به محتوای موجود در فضای سایبر متعلق به یک کشور می‌توان به نقاط ضعف آن دولت پی برد و این نقطه ضعف همان خطرات امنیتی موجود در فضای سایبر می‌باشد که دولت‌ها ناخواسته خود را در مسیر آن قرارداده اند. این خطرات امنیتی در حمله سایبری به استونی (۲۰۰۷) و حمله ویروس استاکس نت به تأسیسات هسته‌ای ایران (۲۰۱۰) نمایان گردید که البته اثبات مسئولیت دولت برای چنین اعمالی بسیار دشوار می‌باشد چراکه مشکل اصلی،سرعت عمل و گمنامی در فضای سایبر می‌باشد و به همین دلیل است که برخی از کشورها از جمله آمریکا و اتحادیه اروپا و ناتو به دنبال تدوین استراتژی ملی برای امنیت سایبری، پیگیری و محاکمه یک جانبه عاملین این‌گونه حملات می‌باشند چراکه معیارهای کنترل کلی و مؤثر به تنهایی چاره درد انتساب و مسئولیت بین‌المللی دولت در این‌گونه حملات نمی‌باشند.[۴۹۷]
“قراردادن حملات سایبری در چارچوب ” عمل تجاوز” و استناد به مسئولیت بین‌المللی دولت در این مورد به سختی قابل اثبات است اما به راحتی می‌توان آن را در گروه “اعمال ناقض تعهدات بین‌المللی” قرار داد و در نتیجه مسئولیت بین‌المللی دولت شامل آن خواهد گردید.
این رویکرد دارای رویه قضایی نیز می‌باشد‌. به عنوان مثال درقضیه لوتوس (۱۹۲۷) دیوان دائمی بین‌المللی دادگستری، نقض تعهدات بین‌المللی را مستوجب مسئولیت دولت واجبار به جبران خسارت دانسته است‌.
همچنین دیوان بین‌المللی دادگستری نیز در قضیه “بارسلونا تراکشن”، نقض تعهدات عام الشمول و تعهداتی که به صورت دو یا چند جانبه بین دولت‌ها و یا سازمان‌های بین‌المللی حاکم می‌باشد را نیز ” نقض تعهدات بین‌المللی” می‌داند‌.
دلیل اینکه می‌توان حمله سایبری را در قالب نقض تعهدات بین‌المللی دانست، این است که این‌گونه حملات می‌توانند با تأثیر مخرب بر اقتصاد یا امنیت یک دولت، وظایف و حاکمیت آن دولت را تضعیف نمایند و لذا فرایند حمله سایبری، تشکیل یک عمل “ناقض تعهدات بین‌المللی ” را می‌دهد.
البته پس از احراز ” نقض تعهدات بین‌المللی ” هنوز مشکل انتساب در جای خود باقی می‌ماند اما در پرتو اصول و قواعد مسئولیت بین‌المللی دولت، تا اندازه‌ای می‌توان ” نقض تعهدات بین‌المللی ” دولت مبدأ حمله را اثبات نموده و آن دولت را مجبور به جبران خسارت نمود.”[۴۹۸]
الف- مسئولیت دولت مرتکب
اگرچه حقوق بین‌الملل بشردوستانه افراد را به‌طور مستقیم خطاب قرار داده و در صورت نقص تعهداتش، مسئولیت «فرد» را به طور مستقیم مطرح می‌کند، اما این امر به معنی مسئولیت نداشتن دولت‌ها نیست چرا که به موجب ماده ۱ طرح مسئولیت دولت‌ها مصوب ۲۰۰۱، نقض تعهدات بین‌المللی موجب مسئولیت بین‌المللی دولت می‌شود و این یکی از اصول کلی می‌باشد که در مورد نقض تعهدات حقوق بین‌الملل بشردوستانه نیز صادق است.
در این قسمت ابتدا مسئولیت دولت حاکم در حملات سایبری را مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌دهیم.
۱- مبنای مسولیت دولت حاکم
اصل مسئولیت بین‌المللی دولت ناشی از نقض حقوق بین‌الملل بشردوستانه در ماده۳ کنوانسیون چهارم لاهه مصوب۱۹۰۷ مورد اشاره قرار گرفته است. ماده مزبور اعلام می‌کند؛ دولت مسئول کلیه اعمال اشخاصی است که بخشی از نیرو‌های مسلح آن کشور را تشکیل می‌دهند. این قاعده در واقع اعمال اصل کلی مسئولیت دولت در قبال اعمال متخلفانه بین‌المللی است که در ماده ۱ طرح مسئولیت دولت‌ها، انعکاس یافته است. به موجب این ماده هر فعل متخلفانه بین‌المللی دولت موجب مسئولیت آن دولت می‌شود. بر این اساس نقض هرتعهدی از جمله تعهدات بشردوستانه مستلزم مسئولیت ناقض آن تعهد و جبران صدمات ناشی از آن می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ق.ظ ]




دوم : چنان چه شورا تشخیص دهد که آن وضعیت، تهدیدی جدی علیه صلح یا عملی تجاوزکارانه است می‌تواند اختیارات خود را بر پایه فصل هفتم منشور اعمال نماید.
به نظر می‌رسد حملات سایبری، خواه ناقض صلح یا عملی تجاوزکارانه شمرده شوند یا خیر، می‌توانند تهدیدی بالقوه علیه صلح و امنیت بین‌المللی باشند. هرچند که از دیدگاه طراحان منشور، تهدید علیه صلح محدود به کاربرد زور مسلحانه است اما دامنه آن رفته رفته گسترش یافته و این ارزیابی باید به شرایط هرقضیه وابسته باشد.
به عنوان مثال وزارت دفاع آمریکا تأکید می‌کند که یک حمله سایبری که باعث خسارت‌های گسترده و اختلال اقتصادی و تلفات انسانی شود به تصمیم گیری کشور هدف و اقدام شورای امنیت سرعت می‌بخشد و چنان چه شورای امنیت یک حمله سایبری را تهدید علیه صلح بداند، می‌تواند با استناد به ماده ۳۹ توصیه‌هایی کرده و یا برای جلوگیری از وخیم شدن اوضاع با استناد به مواد ۴۱ و ۴۲ تصمیم بگیرد. شورای امنیت هم چنین می‌تواند با هدف جلوگیری از ادامه یافتن یا تکرارشدن حمله سایبری، یک نوع محاصره سایبری را علیه کشور مسئول انجام دهد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

با توجه به اینکه حملات سایبری مورد نظر در این رساله، نوعی حمله به زیرساخت‌های حیاتی یک کشور محسوب می‌گردد لذا در گفتار دوم از بخش اول این رساله، حملات سایبری از منظر حقوق مخاصمات مسلحانه نیز مورد ارزیابی قرارگرفته است،
اگرچه بخش قابل توجهی از حقوق بین‌الملل معاصر به مسائل توسل به زور توسط دولت‌ها اختصاص دارد، با این وجود قابلیت اعمال این بخش در فضای سایبر در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است. لذا وضعیت حقوقی حاکم بر حملات سایبری از منظر حقوق مخاصمات مسلحانه، در دو مقطع زمان صلح و زمان مخاصمه، مورد بررسی قرار گرفت و این پرسش پیش آمد که “آیا حمله سایبری به یک کشور، که توسط یک دولت و یا اشخاص منتسب به او صورت می‌گیرد ، ممنوعیت توسل به زور مندرج در بند ۴ ماده ۲ منشور را نقض می‌کند یا خیر؟ “
در رأی دیوان بین‌المللی دادگستری در قضیه نیکاراگوئه چنین استنتاج شد که ابزارهای دیگر اعمال زور ، یعنی زور سیاسی و اقتصادی ، در حد مداخله در امور داخلی یک کشور قلمداد گردیده و شامل مفهوم واقعی استفاده از زور که از لحاظ قانونی بارزتر بوده و از مصادیق بند ۴ ماده ۲ می‌باشد نمی‌گردد. بنابراین، از دیدگاه دیوان، ابزارهای اعمال زور به دو دسته زور مسلحانه و زور غیرمسلحانه قابل تقسیم است.
البته رأی دیوان از یک نظر قابل انتقاد به‌نظر می‌رسد و آن این است که گاهی اوقات ابزارهای اقتصادی اعمال زور می‌توانند با هدف قرار دادن ارزش‌های مشترک جامعه جهانی، به مراتب تهدیدی قوی‌تر و کارآمدتر نسبت به ابزارهـای نظامی‌باشند.
پرسش دیگری که در مقایسه حملات سایبری با حملات سنتی به وجود آمده این بود که “آیا اعمال زور مسلحانه همواره باید توأم با به­ کارگیری نیروی جنبشی نظامی‌باشد ؟”، در پاسخ به این سئوال باید گفت که همواره چنین نیست. بلکه گاهی اوقات مسلحانه و یا غیرمسلحانه بودن زور اعمال شده از طریق نوع نتایج ناشی از اعمال زور قابل توصیف می‌باشد که استعمال مواد شیمیایی و بیولوژیکی و یا به­ کارگیری بمب‌های نوترونی و یا حمله سایبری به یک نیروگاه اتمی و یا یک سد و آزاد شدن انرژی بسیار خطرناکی که برای جمعیت غیرنظامی خطرآفرین خواهد بود، نمونه ای از آنها می‌باشند. آنچه که واضح است این است که هر چند به­ کارگیری این ابزار‌ها توأم با به­ کارگیری نیروهای جنبشی با مفهوم زور مسلحانه نیست اما پیامدهای ناشی از استعمال آن‌ ها، آن‌چنان موجب تخریب فیزیکی و یا صدمه به حیات انسانی می‌گردند که وجدان عمومی جامعه جهانی به صراحت، به­ کارگیری آن‌ ها را به‌ عنوان ابزاری جهت اعمال زور مسلحانه قلمداد می کند. به همین دلیل بهترین شیوه برای طبقه‌بندی ابزارهای اعمال زور و متمایز نمودن آنها از یک‌دیگر، مد نظر قرار دادن وجوه مشترک پیامد‌های ناشی از اعمال زور مسلحانه باشد.
یکی دیگر از آثاری که فناوری اطلاعات و حمله سایبری بر حقوق مخاصمات مسلحانه داشته است، تحول مفاهیم در این حوزه بوده است. به عنوام مثال مفهوم رزمنده در مخاصمات سنتی با مفهوم یک رزمنده سایبری تفاوت دارد و یا اهداف نظامی و غیرنظامی در پاره ای موارد، تفاوت داشته و تحولاتی در این مفاهیم ایجاد شده است.
در بخش دوم این رساله به اصل موضوع که همانا “قابلیت کاربرد اصول حقوق بین‌الملل بشردوستانه در حملات سایبری و آثار نقض آن” می‌باشد پرداخته‌ایم.
ابتدا ضمن بررسی برخی از اصول بنیادین حقوق بین‌الملل بشردوستانه به تجزیه و تحلیل اصولی همچون اصل تناسب، تمایز و… پرداخته و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که :
نظر برخی از حقوق‌دانان و دولت‌ها این بوده که میزان کارآیی اصول و قواعد حقوق بین‌الملل فعلی برای اعمال در برخی از انواع حملات سایبری،رضایت بخش نیست و حملات سایبری را نمی‌توان با قواعد بین‌المللی موجود تنظیم و منع کرد و همچنین حملات سایبری را نمی‌توان تا سطح حمله مسلحانه افزایش داد تا با این حربه با قاطعیت بتوان گفت که حق ذاتی دفاع مشروع محرز می‌شود.
به زعم این گروه از محققین، با توجه به ارتباط متقابل و در هم تنیده شبکه‌ی نظامی و غیرنظامی، اصول بنیادین حقوق بین‌الملل بشردوستانه همچون اصل تفکیک و تناسب را به سختی می‌توان به طور مؤثر در مورد تهدیدات سایبری استفاده کرد. در نتیجه نیازمند اصولی مرتبط و تخصصی‌تر در عرصه بین‌الملل برای این گونه حملات هستیم و به‌رغم اشتراک در بسیاری از اصول، نمی‌توان حمله سایبری را در قالب منابع فعلی حقوق بین‌الملل تحلیل کرد و جای دادن حملات سایبری در چارچوب فعلی حقوق مخاصمات مسلحانه نیز امکان‌پذیر نیست. لذا پیشنهاد تدوین منابع جدید و مورد نیاز را داده‌اند. همچنین در بررسی منابع حقوق مخاصمات مسلحانه چنین استنباط می‌گردد که عرف (به عنوان مهمترین منبع حقوق مخاصمات مسلحانه) نسبت به حمله سایبری ساکت است، چرا که اساساً این حوزه دارای قدمت و ظهور کاملی نبوده است که انتظار تحقق عرف برای آن را داشته باشیم و همچنین معاهدات بین‌المللی، زیر ساخت‌های لازم جهت پرداختن به حقوق سایبر را ندارند.
اما نظر برخی دیگر از حقوق‌دانان این است که؛ از آنجا که شرط مارتنز در مقدمه کنوانسیون چهارم ۱۹۰۷ لاهه و در بند ۲ ماده ۱ پروتکل الحاقی، حاکمیت قواعد عرفی را در حقوق لاهه و ژنو به­رسمیت شناخته است لذا قواعد عرفی به یقین یکی از منابع حقوق بین‌الملل بشردوستانه می‌باشد.
از سوی دیگر غیر مرسوم و کم اهمیت بودن حملات سایبری به عنوان عامل سکوت کنوانسیون‌های ژنو و پروتکل‌های الحاقی در این خصوص نیز قابل رد می‌باشد، زیرا تدوین کنندگان این قواعد با پذیرش شرط مارتنز، به عنوان اصل مسلم پذیرفته شده در حقوق بین‌الملل بشردوستانه که « غیرنظامیان و رزمندگان را در مواردی که تحت شمول پروتکل حاضر و یا سایر موافقتنامه‌های بین‌المللی نباشند ، همچنان مشمول حمایت و اقتدار اصولی از حقوق بین‌الملل می‌دانند که از عرف مسلم و اصول بشردوستانه و ندای وجدان عمومی ناشی می‌شود. همه وقایع و اتفاقات در طول مخاصمه مسلحانه را، صرف نظر از درجه اهمیتشان و بدون هیچ گونه خلاء قانونی، در حیطه حاکمیت حقوق بین‌الملل بشردوستانه می‌دانند. لذا حملات سایبری نیز می‌تواند به­عنوان یک عملیات در زمان مخاصمه، مشمول شرط مارتنز و در نهایت مشمول قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه گردد.
همچنین مؤخر بودن پیدایش حملات سایبری به عنوان عامل سکوت و در نتیجه عدم حاکمیت این قواعد نسبت به این نوع حملات نیز غیرقابل پذیرش می‌باشد، زیرا اولاً ، دیوان بین‌المللی دادگستری در نظریه مشورتی خود در قضیه مشروعیت تهدید و یا استفاده از سلاح‌های هسته‌ای که در آن موضوع « عدم حاکمیت اصول و قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه به سلاح‌های هسته‌ای به سبب مقدم بودن تدوین این اصول نسبت به ابداع سلاح‌های هسته‌ای » مطرح شده بود ، ضمن رد این ادعا اظهار می‌دارد که :
به عقیده بسیاری از کشورها و صاحب‌نظران حقوقی، بی هیچ شک و تردیدی، قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه قابل اعمال به سلاح‌های هسته‌ای می‌باشد.
حال با توجه به نظریه مشورتی دیوان و با در نظر گرفتن این مطلب که هیچ دلیلی برای ایجاد تمایز میان سلاح‌های هسته‌ای و سلاح‌های سایبری، حداقل از حیث مبداء زمانی پیدایش آنها وجود ندارد، لذا مؤخر بودن پیدایش حملات سایبری نمی‌تواند دلیلی مبنی بر عدم حاکمیت حقوق بین‌الملل بشردوستانه نسبت به این موضوع قلمداد گردد. ثانیاً ، بر اساس ماده ۳۶ پروتکل الحاقی اول، بررسی منطبق بودن به­ کارگیری سلاح‌های جدید با موازین حقوق بین‌الملل و قواعد پروتکل الحاقی، یک الزام حقوقی و اغلب سیاسی برای کشورهای متعاهد می‌باشد. لذا اگر قرار بود که حقوق بین‌الملل بشردوستانه که مقدم بر ابداع سلاح‌های جدید است قابل اعمال بر این سلاح‌ها نباشد، مسلماً درج این ماده امری بیهوده بوده است. یکی دیگر از ایرادات این بوده که حقوق بین‌الملل بشردوستانه قابل اعمال به مخاصماتی است که، ابزارها و شیوه‌های جنگی به­کار رفته در آن‌ ها، دارای ماهیت جنبشی باشد، از آنجا که به‌کارگیری حملات سایبری، توأم با انرژی جنبشی نمی‌باشد لذا، حملات سایبری در حیطه حاکمیت حقوق بین‌الملل بشردوستانه واقع نمی‌شوند. به بیان دیگر، حقوق بین‌الملل بشردوستانه فقط قابل اعمال به مخاصمات مسلحانه است، درحالی‌که برخی از حملات سایبری از نوع مخاصمه مسلحانه نمی‌باشد.
این استدلال که حقوق بین‌الملل بشردوستانه فقط قابل اعمال به مخاصماتی است که، ابزارها و شیوه‌های جنگی به­کار رفته در آن‌ ها، دارای ماهیت جنبشی باشد، یک استدلال کاملاً منطقی است. زیرا وصف مسلحانه بودن یک مخاصمه برای اجرایی شدن قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه، مورد تأیید کنوانسیون‌های ژنو و پروتکل‌های الحاقی نیز می‌باشد. اما این موضوع که حملات سایبری یک مخاصمه مسلحانه نیست قدری قابل تامل است.
به‌طور مشابه، مسلماً از منظر وجدان عمومی، هدف گیری یک غیرنظامی و یا دیگر افراد و اموال حمایت شده که به‌طور تعمدی و با برنامه از قبل پیش‌بینی شده صورت می‌گیرد، مستقل از ابزارها و شیوه‌های جنگی به‌کار گرفته شده، به دلیل ایجاد همان پیامد‌های ناگوار مخاصمات مسلحانه، امری ناپسند و غیر قانونی تلقی می‌گردد. بنابراین، آنچه که واضح است این است که :
«چنانچه حملات سایبری به‌عنوان بخشی از یک مخاصمه کلاسیک و یا حمله سایبری، قابل انتساب به یک کشور بوده و مستقیماً سبب تخریب فیزیکی در اموال عینی و یا موجب صدمه به حیات انسانی گردند و یا این چنین پیامد‌هایی در آن قابل پیش‌بینی باشد، به‌طور معقول، به‌کارگیری نیروی مسلحانه محسوب، و مترادف با مخاصمه مسلحانه قلمداد، و در قلمرو حاکمیت قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه واقع می‌گردند. »
با توجه به این توضیحات، ایجاد اختلال در سیستم‌های کنترل ترافیک هوایی یک کشور، تخریب خطوط لوله‌های انتقال نفت از طریق در اختیار گرفتن سامانه‌های کنترلی رایانه‌ای آن خطوط که منجر به فوران نفت گردد و یا تخریب رآکتورهای هسته‌ای یک نیروگاه از طریق دست‌کاری اطلاعات سامانه‌های کنترلی و یا به‌کارگیری رایانه‌ها برای آزاد سازی مواد شیمیایی سمی ذخیره شده در تجهیزات و مخازن یک کشور، از جمله حملاتی هستند که دارای پیامدهای همگون با پیامد‌های ناشی از اعمال زور مسلحانه می‌باشند، لذا این گونه از حملات سایبری، یک نوع مخاصمه مسلحانه محسوب، و در قلمرو حاکمیت قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه واقع می‌گردند.
اما نهایتاً نتیجه‌ای که می‌توان از نظرات موافق و مخالف ابراز شده در متن رساله، در خصوص “قابلیت اعمال حقوق بین‌الملل بشردوستانه در حملات سایبری ” گرفت این است که:
حقوق‌دانان و دولت‌ها در اعمال حقوق بین‌الملل بشردوستانه بر حملات سایبری در شرایطی که در چارچوب مخاصمات مسلحانه باشد اختلاف نظری ندارند فقط در مواردی که حمله سایبری از نوع مخاصمه مسلحانه نباشد اختلاف نظر دارند که به نظر می‌رسد بایستی آن نوع از حملات سایبری که منجر به آسیب‌های شدید، مرگ، تخریب و یا نتایج مشابه می‌گردد را بدون هیچ بهانه‌ای تحت حاکمیت حقوق بین‌الملل بشردوستانه دانست و در مواجهه با حملات سایبری بایستی به جای پرداختن به نوع و روش حمله، شدت و اثرات آن مورد قضاوت قرارگیرد. با نگاهی عمیق به کنوانسیون‌های ژنو و پروتکل‌های الحاقی، می‌توان راهنمایی‌های ضمنی زیادی درخصوص اعمال حقوق بین‌الملل بشردوستانه بر حملات سایبری را در آن یافت. با این وجود در بخشی که اختلاف نظر وجود دارد قواعد بین‌المللی موجود نمی‌توانند برای تنظیم این حملات چند وجهی مناسب باشند لذا یک معاهده چند جانبه زیر نظر سازمان ملل متحد برای بررسی این حملات به طور خاص، پیشنهاد می‌گردد چراکه چنین معاهده‌ای بایستی توسط یک نهاد بین‌المللی هدایت شود و با توجه به ماهیت منحصربه فرد این‌گونه حملات، معاهده‌ای بین‌المللی همچون کنوانسیون‌های ژنو به این موضوع مهم بپردازد.
از سوی دیگر با توجه به نوع رویه‌ی دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی در مواجهه با چنین فناوری‌هایی، تدوین چنین معاهداتی دور از ذهن می‌باشد، اما به نظر می‌رسد، با توسعه تدریجی در قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه فعلی و قواعد عرفی بتوان حملات سایبری در زمان صلح را نیز در چارچوب محدودیت‌های حقوق بین‌الملل بشردوستانه قرار داد.
اگرچه رویه دولتی پس از حملات سایبری حاکی از محکومیت وسیع آن است اما اجماعی بر چگونگی واکنش نسبت به آن، و اینکه یک حمله سایبری در چه سطحی تبدیل به یک مخاصمه مسلحانه می شود، حاصل نشده است هرچند که دیوان در قضیه فلات قاره دریای شمال در خصوص شکل گیری عرف “مشارکت وسیع و آشکار کشورها به منظور ایجاد عرف و مشارکت کشورهای خصوصاً ذینفع را لازم می‌داند با این وجود، اجماع موردنظر دیوان در خصوص حملات سایبری هنوز پاسخگوی این‌گونه مسائل نمی‌باشد.
یکی دیگر از مسائل مرتبط با حملات سایبری، آثار حقوقی نقض حقوق بین‌الملل بشردوستانه در هنگام عملیات و حملات سایبری می‌باشد که در این رساله به مهمترین پیامدهای مربوطه که همانا ایجاد مسئولیت بین‌المللی دولتِ مرتکب می‌باشد، پرداختیم. در احراز مسئولیت دولت، مهمترین چالش، مسئله انتساب عمل مذکور به مهاجم می‌باشد که با توجه به ویژگی‌‎های فضای سایبر و حملات سایبری که در این رساله عنوان گردیده، در حال حاضر از راه فنی بسیار مشکل می‌باشد و از راه حقوقی نیز تقریباً غیرممکن است. به عنوان مثال حمله سایبری به استونی در سال ۲۰۰۷ ، شامل حدود ۸۵۰۰۰ کامپیوتر به سرقت رفته ، در بیش از ۱۰۰ کشور بود که این آمار خود دشواری انتساب در این حمله را نمایان می‌کند.
لذا اکثر حقوق‌دانان و متخصصین حوزه فناوری اطلاعات معتقدند که برای حل مسئله انتساب لازم است جنبه‌های فنی و حقوقی(سیاسی) را با هم بررسی نماییم.
باتوجه به جنبه‌های فنی موجود درحملات سایبری، شاید این‌گونه به نظر برسد که با کمک متخصصین فنی بتوان مسئله انتساب را حل نمود اما با توجه به اینکه علوم فنی و مهندسی از جمله علوم پویا و رو به توسعه‌ی مداوم می‌باشد لذا دست اندرکاران این بخش از علوم و به خصوص دولت‌ها و بازیگران غیردولتی که در انجام حملات سایبری فعال می‌باشند تکنولوژی خود را توسعه داده و اصطلاحاَ از مکانیزم‌های فنی ” ضد انتساب ” در حملات سایبری استفاده می‌نمایند و بنابراین روز به روز شناسایی مبدأ حمله و مسئول مستقیم حمله سخت‌تر می‌گردد. اگرچه بررسی جنبه‌های فنی می‌تواند در شناسایی و انتساب کارایی داشته باشند اما درعمل تاکنون نتیجه مطلوب و کاملاَ دقیقی نداشته است. لذا علاوه بر بررسی جنبه‌های فنی و تجزیه و تحلیل اطلاعات، پارامترهای دیگری که می‌تواند به عنوان مکملی جهت شناسایی و انتساب به ما یاری برسانند، بررسی سوء نیت و اهداف حمله کنندگان می‌باشد. بنابراین در کنار متخصصین فنی لازم است که حقوق‌دانان و سیاست‌مداران نیز به بررسی حمله پرداخته و جنبه‌های حقوقی و سیاسی آن را با رویکردی فنی-سیاسی مطالعه نمایند. نمونه بارز این همکاری دوطرفه ، قضیه استونی می‌باشد که از نظر فنی، انتساب عمل به روسیه تقریباً غیرممکن می‌باشد اما از نظر سیاسی، با توجه به اینکه چندین بار روسیه، استونی را تهدید به حمله سایبری نموده بود و با توجه به اهداف از قبل تعیین شده و طبق اختلافات قبلی فی مابین این دو کشور، اکثر کشورها معتقدند که این حمله از ناحیه دولت روسیه انجام گردیده است.
مثال دیگر موضوع ویروس “استاکس نت” می‌باشد که در این مورد نیز مکان‌های مبدأ حمله متنوع بوده‌اند اما با توجه به رویکرد رژیم اشغال‌گر قدس به دستاورد‌های هسته‌ای ایران و همچنین نظرات ابراز شده توسط مسئولین این رژیم، به احتمال قریب به یقین و به عقیده بیشتر حقوق‌دانان و سیاست‌مداران بین‌المللی، این حمله منتسب به رژیم اشغال‌گر قدس و هم‌پیمانان آنها بوده است.
در انتهای این پژوهش، لازم دیده شد که پس از احراز مسئولیت، شیوه‌های جبران خسارت نیز بررسی گردد که در خصوص حملات سایبری، بستگی به نوع نقض و خسارات وارده، یکی از شیوه‌های جبران خسارت قابل اجرا می‌باشد.
با توجه به متن حاضر، احساس می‌گردد که حملات سایبری از منظر حقوق بین‌الملل و به خصوص، قابلیت اعمال اصول حقوق بین‌الملل بشردوستانه در این‌گونه حملات، نیازمند مطالعات بیشتری بوده و همان‌طور که در بررسی‌ها به آن اشاره شد، لازم است که در خصوص امنیت سایبری و اعمال حقوق مربوطه در حین عملیات سایبری، معاهده‌ای بین‌المللی در راستای تأسیس یک نهاد بین‌المللی ناظر بر فضای سایبر منعقد گردد.
پیشنهادات:
همان گونه که در این رساله عنوان گردیده، گسترش حملات سایبری فرامرزی، امنیت سایبری را به یکی از نگرانی‌های عمده در جهان تبدیل کرده است. به این منظور تدوین یک سند حقوقی برای مقابله با این حملات به یک نیاز و خواست جهانی تبدیل شده است. حملات سایبری پدیده‌ای نوظهور در میان جنگ افزارهای مدرن محسوب می‌شود. این حملات صلح و امنیت بین‌المللی را به مخاطره انداخته و نیاز به تدوین قواعد جدید و منطبق با اصول حقوق بین‌الملل قراردادی و عرفی را گوشزد می‌کند.
نتایج پژوهش‌های صورت گرفته درباره‌ی ضرورت اقدام عاجل برای تدوین قواعد مذکور نشان می‌دهد که برخی از تسلیحات و حملات سایبری قادرند در کوتاه‌ترین زمان اثرات ویران‌گر و خارج از کنترلی از خود نشان دهند. از این رو، امروزه قواعد بین‌المللی در مورد سربازی که اقدام به پرتاب نارنجک به آن سوی مرز می‌کند وجود دارد ولی در مورد سربازان سایبری که ویروس‌های مخرب را در یک شبکه رایانه‌ای بار می‌کنند و یا نهادهای مالی و اقتصادی یک دولت را هدف حملات خود قرار می‌دهند، قوانین بسیار ضعیف می‌باشند. این حملات از دیدگاه قوانین شناخته شده بین‌المللی و از جمله اصول و اهداف منشور ملل متحد غیرقانونی محسوب می‌شوند.
در کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو تفکیک و تمایزی میان سلاح‌های مورد استفاده صورت نگرفته بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که دولت‌ها در استفاده از هرنوع سلاحی مجاز نمی‌باشند و در نتیجه قواعد و مقررات کنوانسیون ژنو نیز برحملات سایبری حاکم است. با این وجود به دلیل پیچیدگی‌های موجود درعرصه‌ی روابط بین‌الملل و عدم توافق کشورها با هم، قوانین و مقررات یک‌دست و جامعی در خصوص اعمال آن بر حملات سایبری وجود ندارد.
به همین دلیل کشورها و جامعه جهانی به دنبال راهی برای کنترل و ضابطه‌مند کردن این‌گونه حملات هستند اما مشکل این است که زرادخانه‌های هسته‌ای را می‌توان شمارش کرد و موشک‌ها را نیز می‌توان ردیابی نمود اما تسلیحات سایبری شباهت زیادی به عوامل بیولوژیک دارند و می‌توانند به راحتی و در هر جایی تولید شوند. بنابراین یکی از راه‌های تحدید حملات سایبری این است که فعلاً کشورها بر اصلاحات معتدل‌تری توافق نمایند و یا تنها قواعدی را تدوین نمایند که هزینه سیاسی حملات سایبری را افزایش دهند. شاید چنین تلاشی منجر به ایجاد قراردادی در جهت ممانعت و کنترل حملات سایبری همچون حمله سایبری به ایران و یا حملاتی که موجب از کار افتادن وب‌سایت‌های گرجستان و استونی شدند، گردد.
یکی دیگر از راه‌های تحدید حملات سایبری، ضابطه‌مند کردن این حملات در چارچوب ملاحظات بشردوستانه می‌باشد که بهترین راه حل در چارچوب بشردوستانه، اعمال “امنیت انسانی” در قواعد و مقررات حاکم بر حملات سایبری است.
در عصر دولت – محوری کمترکشوری حاضر به ایجاد محدودیت در استفاده از برخی از سلاح‌های استراتژیک بود اما با تدوین اصول و قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه و ورود به عصر انسانی شدن حقوق بین‌الملل، اکثرکشورها امنیت انسانی را بر” امنیت ملی” ترجیح داده و در اکثر معاهداتی که مبنای آن اصول بنیادین حقوق بین‌الملل بشردوستانه بوده است، سعی نموده‌اند که معیار ارزیابی مشروعیت عملیات و تسلیحات خود را در ظرفی به نام حقوق بین‌الملل بشردوستانه محک بزنند.[۶۲۵] نمود عینی این محدویت‌ها، کنوانسیون سلاح‌های متعارف، کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو، پروتکل‌های الحاقی به آن و دیگر معاهدات بین‌المللی و منطقه‌ای می‌باشد. لذا این‌گونه به نظر می‌رسد که در خصوص حملات سایبری و تجهیزات و تسلیحات مربوطه نیز لازم است که در چارچوب ملاحظات بشردوستانه به ضابطه‌مند کردن این فضا بپردازند.
از دیگر راه‌های پیشنهادی در جهت کنترل و ضابطه‌مند کردن حملات سایبری، مبنا قرار دادن یکی از معاهدات موجود همچون معاهدات کنترل تسلیحات و شبیه‌سازی و تطبیق قواعد این معاهدات با قواعد قابل اعمال بر حملات سایبری می‌باشد.
شاید این سؤال به ذهن برسدکه این پروتکل، هم قدیمی هست و هم نمی‌تواند مبنای مناسبی در تطابق آن با حملات سایبری باشد. اما نکته مهم و کلیدی، “اصل عدم ایراد درد و رنج بیهوده و غیرضروری”[۶۲۶] می‌باشد چراکه این‌گونه اصول بنیادین در ظرف زمان و مکان نمی گنجند، لذا با بهره گرفتن از این اصل می‌توان به نوعی “‌امنیت انسانی‌” را در حملات سایبری به حداکثر رساند و به عنوان مثال، همان‌گونه که “در معاهدات کنترل تسلیحات، کاربرد سلاح‌های غیرقابل ردیابی ممنوع اعلام شده است”[۶۲۷]، درخصوص حملات سایبری نیز لازم است که کاربرد برخی از انواع تکنیک‌های حمله سایبری را محدود نمایند.
و یا می‌توان حمله سایبری را با مین و تله‌های انفجاری شباهت سازی کرد. در فضای سایبر، گاهی حملات سایبری آنی بوده و پس از آن حمله، اثرات و عواقب دیگری جهت ادامه آن حمله وجود ندارد اما در برخی از حملات به خصوص از نوع ویروس و کرم‌های رایانه‌ای، برخی مواقع ماه‌ها و یا حتی سال‌ها طول می‌کشد که یک ویروس شناسایی شود و تا آن موقع، ویروس به صورت پنهان و مخفی به کار خود ادامه می‌دهد و تخریب‌های ناگهانی را شامل می‌شود. به عنوان مثال طبق برنامه‌ریزی انجام شده بر روی ویروس “استاکس نت”، قرار بوده که این ویروس فقط برروی سیستم‌های رایانه‌ای مراکز تحقیقات هسته‌ای ایران عمل نماید اما درعمل، ردپای این ویروس در بسیاری از کشورها نیز مشاهده گردیده که درصورت فعال شدن آن، اثرات ویران‌گری بر مراکز مشابه همچون پالایشگاه‌ها، نیروگاه‌های برق و… خواهد شد.
لذا به نظر می‌رسد در هنگام انعقاد یک معاهده امنیت سایبری یا چیزی مشابه آن، بایستی کاربرد این‌گونه ویروس‌ها و برنامه‌های رایانه‌ای را محدود به مکان‌های مجاز، نمایند.
لازم به ذکر است که “تحقیقات کمیته بین‌المللی صلیب سرخ درسال ۱۹۹۶ درخصوص استفاده از مین در مخاصمات مسلحانه، حاکی از آن است که منفعت نظامی و تاکتیکی این‌گونه تسلیحات بسیارکم بوده و برعکس، تلفات و عواقب غیربشردوستانه آن بسیار زیاد بوده و به همین دلیل پیشنهاد منع و نابودی این‌گونه سلاح‌ها را داد”.[۶۲۸] در نتیجه یکی از موفقیت‌های نسبتاً خوب درکنترل این‌گونه تسلیحات، پروتکل دوم کنوانسیون سلاح‌های متعارف (۱۹۸۰) می‌باشد که اولین گام جدی در جلوگیری از استفاده نامشخص از این‌گونه تسلیحات بوده است.
البته لازم به ذکر است که کاربرد این‌گونه تسلیحات منع نگردیده، فقط برخی از انواع آن که قابل ازکاراندازی نباشد را در محل‌های نامشخص نباید به کاربرد.
مثال دیگر، مشابهت سازی حملات سایبری با مقررات پروتکل پنجم کنوانسیون سلاح‌های متعارف در خصوص جمع‌ آوری بقایای انفجاری پس از خاتمه جنگ می‌باشد.[۶۲۹] پیشنهاد می‌گردد درخصوص حملات سایبری نیز این تمهیدات مدنظر قرارگیرد زیرا برخلاف برخی از تسلیحات جنگی که پس از انفجار، دیگر اثری ندارند، اکثر ویروس‌های رایانه‌ای، فاقد این ویژگی بوده و پس از انجام ماموریت خود، دوباره در شرایط خاصی احتمال فعال شدن آنها وجود دارد هرچند که در طراحی برخی از ویروس‌های جدید، این خصوصیت نیز مد نظر قرارگرفته اما کافی نیست. لذا در این خصوص نیز بایستی مقررات بین‌المللی وضع گردد.
و اما یکی از پرمخاطره ترین احتمالاتی که در ذهن حقوق‌دانان و اکثر مردم جهان نقش بسته، امکان انفجار نیروگاه‌های هسته‌ای، شیمیایی و… به دلیل حملات سایبری به این‌گونه نیروگاه‌های انرژی بوده است تا جایی‌که برخی ازحملات سایبری را به عنوان یک سلاح کشتارجمعی نام می‌برند.
اصطلاح ” سلاح‌های کشتارجمعی ” نخستین بار در قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل با عنوان” تاسیس یک کمیسیون برای بررسی مشکلات برآمده از کشف انرژی اتمی “درسال ۱۹۴۶ به کار رفت.
از آن سال تاکنون، معاهدات مختلفی در زمینه کنترل تسلیحات کشتارجمعی منعقدگردیده است که هرکدام به شکلی در کنترل این‌گونه تسلیحات کمک کرده است.
حال این سؤال پیش می‌آید که آیا حملات سایبری را می‌توان به عنوان یک سلاح کشتارجمعی درنظرگرفت ؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم