کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



طی قرن اخیر، نظام حقوقی حق شرط متحول شده بهطوری که میتوان از دو نظام سنتی و معاصر یاد کرد:
۱-۳: نظام سنتی: پذیرش به اتفاق آرا
در آن نظام، حق شرط درصورتی قابل قبول بود که تمام امضا کنندگان معاهده با آن موافق بودند. دولت شرط کننده نمیتوانست به یک معاهده ملحق شود مگر پس از کسب موافقت تمامی طرفهای معاهده.
قبل از جنگ جهانی اول، قاعده سنتی حاکم بر حق شرط این بود که حق شرط درصورتی معتبر است که معاهده مربوطه آن را اجازه میداد و تمامی طرفهای معاهده آن را قبول میکردند. این نظریه مبتنی بر عقیده حفظ تمامیت مطلق و تجزیهناپذیری عهدنامه است.
در معاهدات قرن نوزدهم، موافقت سایر دولتهای مذاکره کننده، نسبت به ایجاد حق شرط بهطور ویژهای در یک صورت مجلس یا پروتکل که از سوی کلیه امضا کنندگان تنظیم و امضا میشد، ثبت میشد. در سایر موارد هدف از ثبت حق شرط این بود که سایر امضاکنندگان از حق شرط آگاه شده، بهطور ضمنی آن را پذیرفته اند.[۲۵]
خلاصه اینکه قبل از ایجاد جامعه ملل، پذیرش حق شرط نسبت به معاهده چندجانبه یا همهجانبه، به وسیله همه دولتهای امضا کننده، یک قاعده عرفی مسلم حقوق بینالملل بهشمار میآمد. اگر پذیرش به اتفاق آرای طرفهای معاهده صورت نمیگرفت، دولت شرط کننده راه دیگری جز پس گرفتن شرط یا خودداری از عضویت در معاهده را نداشت.
در دورۀ جامعۀ ملل (۱۹۴۶-۱۹۲۰)، طرز عمل در مورد معاهدات چند جانبه یک ناهماهنگی را نشان میدهد. دبیرخانه جامعه ملل به عنوان یک امانتدار معاهداتی که تحت نظر جامعه ملل منعقد شده بود تابع «تمامیت مطلق» معاهدات بود.
در مقابل، اعضای «اتحادیه پان امریکن» که بعدا به «سازمان کشورهایی آمریکایی» تغییر نام داد، یک نظام حقوقی قابل انعطاف را برگزید بهطوری که دولت شرط کننده اجازه داشت با دولتهایی که با شرط مزبور مخالفتی نداشتند، طرف معامله قرار گیرد. این نظام حقوقی که از سال ۱۹۳۲ اتخاذ شد عمومیت معاهدات را در ازای کاهش تعهدات توسعه بخشید.[۲۶]
۲-۳: نظام حقوقی معاصر در مورد حق شرط:
در چهارچوب سازمان ملل متحد، نظام پیشین مورد سؤال واقع شد و تعداد بیشماری از دولتها ازجمله اتحاد جماهیر شوروی نسبت به قاعدۀ پذیرش همگانی معترض بودند. دولت نامبرده با دفاع از نظریه حق حاکمه هر دولت برای استفاده از حق شرط در معاهدات همهجانبه، قابل قبول بودن حق شرط را منوط به کسب موافقت همه اعضای یک معاهده نمیدانست.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دیوان بین المللی دادگستری در رأی مشورتی خود در سال ۱۹۵۱ دربارۀ توسل به حق شرط برای «کنوانسیون منع کشتار دستهجمعی» (Genocide, 1948) اعلام داشت که در عهدنامهای همچون عهدنامۀ منع کشتار دستهجمعی که با اکثریت آرا تصویب شده و جهانشمول است، اصل «پذیرش به اتفاق آرا» قابل اعمال نیست و قاعده دیگری را باید جایگزین آن کرد.[۲۷]
به موجب قاعده اخیر، دولت شرط کننده میتواند طرف یک معاهده باشد مشروط به اینکه آن حق شرط با موضوع و هدف معاهده مطابقت داشته باشد. البته هر دولتی میتواند با اعتراض به شروط دولت شرط کننده، آن شروط را نپذیرد. این اعتراض مانع ایجاد یک پیوند قراردادی بین کشور شرط کننده و کشور معترض خواهد شد. رأی مذکور هرچند در ابتدا مورد پذیرش برخی دولتها واقع نشد، نقطه عطفی در تحول حق شرط بود که امروزه مقبول عموم کشورها است.
هرچند به کارگیری حق شرط یک عمل و رویه رایج بوده است، عملاً نمیتوان سوابق کافی را در این زمینه یافت. کنوانسیون وین در ارتباط با حق شرط تنها به رویه و عملکرد (Practice) استناد نمیکند زیرا رویه ها در این زمینه عموماً ناقص و گنگاند. لازم به ذکر است که مفاد کنوانسیون وین درخصوص حق شرط (مواد ۱۹ الی ۲۳) به اتفاق آرا تصویب شده است.
با این حال باید خاطرنشان کرد که کنوانسیون وین درنظر داشته تا وجه سازشی بین دیدگاه های مختلف ایجاد کند. از یک سو، برخی کشورها مانند شوروی و کشورهای سوسیالیستی از حق شرط تقریبا نامحدودی دفاع میکردند و این حق را از حقوق ذاتی کشورها و منطبق با حاکمیت دولتها میپنداشتند. از سوی دیگر، گروه دیگری از کشورها، توسل به حق شرط را برای حفظ وحدت نظام قراردادی محدود میداشتند.[۲۸]
گفتار چهارم: شروط اعتبار حق شرط براساس کنوانسیون وین ۱۹۶۹ حقوق معاهدات
در موارد ۱۹ تا ۲۳ کنوانسیون وین ۱۹۶۹ شروط ماهوی و شکلی «حق شرط» مقرر شده است. به موجب ماده ۱۹، چنانچه معاهدهای در مورد حق شرط مقررات صریحی داشته باشد، دولتها باید در زمان اعلام شرط براساس مقررات مزبور عمل نمایند. بعضی از مقررات که به روش وفاق عام تهیه و تنظیم شدهاند مانند کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها، و یا ویژگی خاص دارند، مانند اساسنامه دیوان بین المللی کیفری رم، اصولاً اعلام «شرط» را منع کردهاند. بدیهی است دولتها نمیتوانند بر این معاهدات شرط وارد کنند. بعضی از معاهدات، مقررات اساسی خود را استثنا نموده و مواردی را که نسبت به آنها اعلام شرط مجاز است، مشخص میکنند. در این صورت فقط در مورد مقررات خاص و مشخص امکان اعلام شرط از سوی دولتها وجود دارد.[۲۹]
براساس بند ج ماده ۱۹ چنانچه معاهدهای در مورد شرط سکوت کرده باشد. مشروط اعلامی نباید با «هدف و موضوع معاهده» مغایرت داشته باشد. این شرط معیار اعتبار و قابلیت پذیرش «حق شرط» است که در جریان کنفرانس وین با الهام از رأی مشورتی فوقالذکر دیوان، وارد حقوق موضوعه گردید.
نکته اساسی در مورد شرط اخیر مشخص نبودن مرجع صالح برای تشخیص مطابقت یا مغایرت شرط با هدف و موضوع معاهده است. طبق نظام حقوقی موجود ارزیابی مشروعیت و اعتبار شرط به عهده طرفهای دیگر معاهده است و قاعده مطابقت شرط با هدف و موضوع معاهده معیار ارزیابی و راهنمای آنان است. دولتهایی که به نظر آنها شرط با موضوع و هدف معاهده مغایرت ندارد. آن را میپذیرند. نظام انعطافپذیر کنوانسیون وین که موجب مشارکت گسترده دولتها در معاهده میگردد، نگرانیهایی را در مورد انسجام و تمامیت معاهده به وجود آورده است. با این وجود، برخی از حقوقدانان و نیز کمیته حقوق بشر سازمان ملل معتقدند که مواد ۱۹ و ۲۰ کنوانسیون وین دو مرحله جداگانه در ارزیابی اعتبار بشرط محسوب میشوند.[۳۰]
بهطور خلاصه ماده ۱۹ بر موارد غیرمجاز بودن اعمال شرط در معاهدات چندجانبه اشارت دارد. در بند ج ماده مزبور ضابطه سازگاری با هدف و موضوع معاهده تصریح گردیده است.
ماده ۲۰ نحوه پذیرش شرط و اعتراضات وارد نسبت به اعمال شرط را بررسی مینماید.
ماده ۲۱ آثار حقوقی مترتب بر پذیرش حق شرط و اعتراضات وارد به آن را بیان میدارد.
ماده ۲۲ بحث پیرامون استرداد «شرط» و انصراف از «اعتراضات» را عنوان نموده است.
و ماده ۲۳ بر آیین و تشریفات مربوط به اعمال شرط یکجانبه، انصراف از آن و یا مخالفت با آن اشارت دارد.
با بررسی و دقت در موارد فوق محور اصلی قواعد مندرج در کنوانسیون حقوق معاهدات در مورد اعمال شرط بهطور خلاصه عبارت است از:
کشورها میتوانند هنگام امضاء، تصویب یا الحاق نسبت به معاهده اعمال شرط نمایند مگر این که معاهده اعمال شرط را ممنوع یا آن را صرفاً در موارد خاص مجاز اعلام نموده باشد که شامل تعهد مورد بحث باشد؛
اعمال شرط در صورتی معتبر است که با هدف و موضوع معاهده مغایرت نداشته باشد؛
شرطی که مصون از اعتراض دولت دیگر عضو قرار گیرد بین دولت شرط گذار و دولت شرطپذیر رابطه معاهداتی ایجاد میکند؛
اعتراض نسبت به شرط از ایجاد رابطه معاهداتی بین دولت شرطگذار و معترض ممانعت نمینماید، مگر آن که دولت اخیر، بهطور صریح وجود یا برقراری رابطه معاهداتی را انکار نماید.
شروط و اعتراضات را میتوان در هر زمان مسترد نمود.[۳۱]
همانگونه که ملاحظه میگردد مهمترین ضابطه مشروعیت شرط یکجانبه، سازگاری آن با هدف و موضوع معاهده است. شایان ذکر است که هرچند ضابطه مندرج در بند ج ماده ۱۹ فوقالذکر بیان دستاورد رأی مشورتی دیوان بین المللی دادگستری در پرونده ژنو ساید بود، لیکن به دلیل دامنۀ شمول با آن تفاوت داشت. در رأی مشورتی ضابطۀ فوق هم در مورد حق شرط و هم در مورد اعتراضات وارد به آن پیشبینی شده بود، درحالیکه در کنوانسیون وین معیار مزبور صرفاً در زمینه اعمال شرط مقرر گردید.
به رغم اینکه کنوانسیون وین متضمن این معناست که هر کنوانسیونی «هدف و موضوع» خاص خود را دارد، لیکن تعریض از اصطلاح مزبور به دست نمیدهد. این ابهام موجب شده این تصور بدست آید که «هدف و موضوع» که معیار سنجش «سازگاری» شروط و مشروعیت آنها اعلام گردیده، جنبه عینی نداشته و پنداشتی صرفا ذهنی است که با توجه به مقاصد دولتها متفاوت و قابل تفسیر خواهد بود. ابهام دیگر در بیان ضابطه «سازگاری» عبارت از این است که آیا پذیرش شرط توسط یک دولت یا اعتراض به آن از جانب دولتی دیگر حسب مورد دلیل بر مشروعیت یا عدم مشروعیت شرط ابرازی تلقی میگردد؟ به عبارت دیگر آیا «پذیرش» شرط دلیل بر مشروعیت و «اعتراض» حاکی از عدم مشروعیت آن است؟ کنوانسیون حقوق معاهدات در این مورد ساکت است. به نظر میرسد پذیرش مشروطی که مغایر هدف و موضوع معاهده باشند در واقع موجب نقض معاهده خواهد بود و باید کانلمیکن تلقی گردد. چه عموماً پذیرش یا اعتراض دولتها با انگیزههای سیاسی صورت میپذیرد، احترام به قواعد حقوقی. بدین ترتیب اعمال معیار «سازگاری» مشکل مینماید. چون در مواردی که تعریف شخص و دقیقی از هدف و موضوع معاهده مربوطه در دست نباشد و ارزیابی مشروعیت شروط به تشخیص دولتها وانهاده شود عملاً ضابطه موصوف فاقد ضمانت اجرای مناسب خواهد بود.[۳۲]
با این حال به رغم ابهامات فوق، مادامیکه نظام حقوق بینالملل بر حاکمیت مطلق دولتها استوار است و قواعد رفتاری تابعان حقوق بینالملل در چارچوب معاهدات چندجانبه تنظیم میگردد، غیر از کنوانسیونهایی که در آنها مقرراتی خاص در مورد اعمال حق شرط پیشبینی شده است و ساز و کاری در مورد نظارت بر اجرای کنوانسیون موجود است به نظر میرسد اصولا رژیم حقوقی حاکم بر اعمال حق شرط در معاهدات حقوق بشر نیز همان مقررات و ضوابطی است که در کنوانسیون حقوق معاهدات وین درج گردیده است. به ویژه بند۴ ماده۲۰ و ماده۲۱ که به موجب آن پذیرش شرط مبتنی بر ارزیابی فردی هر یک از دول عضو معاهده میباشد. کمسیون حقوق بینالملل نیز پس از بررسی هر دو گزارش مخبر ویژه کمسیون در مورد اعمال شرط نسبت به معاهدات چندجانبه به این نتیجه رسید که:
«رژیم حقوقی کنوانسیون وین در مورد وارد کردن شرط یکجانبه به علت قابلیت انعطافی که دارد مهمترین ضابطه را جهت تعیین قابلیت پذیرش شروط دولتها به دست میدهد.
و این که «… رژیم حقوقی مزبور درخور ویژگیهای خاص معاهدات هنجارآفرین از جمله اسناد حقوق بشر میباشد»[۳۳]
وین، چنانچه معاهدهای در مورد آیین پذیرش یا مخالفت با شرط توسط دولتهای دیگر عضو معاهده ترتیبی مقرر کرده باشد، مطابق مقررات مزبور عمل میشود. در مواردی که معاهده در مورد قبول یا مخالفت با شرط سکوت اختیار کرده باشد، پذیرش شرط یک کشور توسط کشور متعاهد دیگر موجب میگردد.
بند الف، ماده ۲۰ کنوانسیون بیان میدارد «آن دو کشور در صورت یا از زمان لازمالاجرا شدن معاهده نسبت به آنها، در مقابل یکدیگر طرف معاهده محسوب شوند». اما کشوری که مخالف شرط است و آن را مغایر با موضوع و هدف معاهده میداند، مخالفت آن با شرط مانع از لازمالاجرا شدن معاهده بین آن کشور و کشور شرطگذار نمیشود. «مگر آنکه کشور مخالفت کننده قطعا منظور مخالف آن را ابراز کرده باشد». (بند ب، قسمت ۴، ماده ۲۰ کنوانسیون وین ۱۹۶۹). بدین ترتیب بهمحض اینکه یک کشور متعاهد، حق شرط دولت شرطگذار را بپذیرد، عضویت این دولت در معاهده اثر قانونی مییابد.
سؤالی که مطرح میشود این است که آیا مواد ۱۹و۲۰ کنوانسیون وین دو مرحله جداگانه در ارزیابی اعتبار شرط محسوب میشوند، یا اینکه مکمل یکدیگرند؟ به عبارت دیگر آیا دولتهای متعاهد تنها میتوانند شرطهای مجاز، یعنی شرطهایی که با هدف و موضوع معاهده مغایرت ندارند، را بپذیرند یا اینکه پذیرش و یا مخالفت دولتها با شرط به معنی مطابقت و یا مغایرت آن با هدف و موضوع معاهده است؟
حقوقدانان در پاسخ به این سؤالات و به ویژه در مورد ارزیابی اعتبار شرط بر معاهدات بین المللی حقوق بشر دیدگاه های مختلفی ابراز نمودهاند. اختلافنظر دولتها نیز در این زمینه به نوعی سردرگمی در رویه و عملکرد آنها منجر شده است.
بدین ترتیب بهنظر میرسد نظام حقوقی کنوانسیون وین ۱۹۶۹ حداقل درخصوص حق شرط بر معاهدات بین المللی حقوق بشر با چالشی جدی روبرو شده است.[۳۴]
گفتارپنجم: زمان استفاده از حق شرط
حق شرط ممکن است در مراحل گوناگون انعقاد معاهده و یا در زمان صدور اعلامیۀ جانشینی انشا و اعلام گردد. ماده ۱۹ عهدنامههای حقوق معاهدات گویای این نکته است که اصولاً هر کشور یا سازمان بین المللی میتواند به هنگام امضاء، تصویب، پذیرش، تصدیق یا الحاق به یک معاهده بر آن حق شرط وارد کند.
۱-۴: حق شرط در زمان امضاء عهدنامه
استفاده از حق شرط در زمان امضای عهدنامه بهترین موقع آن است و مشکلات ناشی از آن بسیار کم خواهد بود. زیرا اعلام شرط در چنین موقعی موجب میشود تا کشورهای متعاقد درخصوص مقررات مورد سلیقه خود حق انتخاب داشته باشند. آنها میتوانند درباره شروط اعلام شده تعمق کنند و محدودیتی را که به عهدنامه وارد میشود مدنظر قرار دهند و آن شروط را پذیرفته و یا رد نمایند. بعلاوه کشورهای شرکت کننده در عهدنامه از اختلاف یا تباین افکار و نظرات خود در مورد بعضی از مقررات عهدنامه که مورد قبول کشور اقامه کنند شرط قرار نگرفته فوراً آگاه شده و بعداً به فریب و اشتباه دچار نمیشوند. همچنین اگر آنان تشخیص دهند که اقامۀ شرط موجب خدشهدار شدن عهدنامه گردیده و دیگر متضمن نفعی برای ایشان نیست و یا شرط مذکور باعث تحریف هدف اولیه از انعقاد معاهده گشته و آن را از مسیر اصلی خود دور میسازد، میتوانند از امضای آن خودداری کرده و یا به نوبۀ خود شرطی را اعلام دارند.[۳۵]
۲-۴: حق شرط در زمان تصویب، تصدیق یا الحاق به معاهده
حق شرط به هنگام تصویب یا تصدیق معاهده یا الحاق به آن، مشکلات بیشماری را به دنبال دارد، زیرا آیین تصویب یا تصدیق و یا الحاق، مرحلۀ التزام قطعی و نهایی به معاهده است و هر طرف معاهده، آن را مستقلاً و جداگانه انجام میدهد.
درنتیجه اگر حق شرط در این مرحله انشا و اعلام گردد، سایر طرفها در جریان آن نبوده و از آن آگاهی ندارند تا بتوانند در مقابل آن موضعگیری نمایند. به بیان دیگر، چنین حق شرطی موجب میگردد تا عضو جدیدی در معاهده وارد شود و سایر طرفها در برابر یک تصمیم قطعی قرار گیرند. در واقع هر معاهدهای در مرحلۀ تصویب یا تصدیق و یا الحاق میتواند توسط هر طرف مورد پذیرش قرار گیرد و یا رد شود و درنتیجه راه حل سومی که همان تحدید یا تعیین تعهدات باشد، وجود ندارند و این برای سایر طرفهای معاهده مشکلات بسیاری ایجاد میکند. با وجود این همانطور که گفته شد عهدنامههای حقوق معاهدات، انشاء و اعمال حق شرط را به هنگام التزام قطعی نسبت به معاهده به رسمیت شناخته است.[۳۶]
۳-۴: حق شرط در مرحلۀ صدور اعلامیۀ جانشینی کشورها
به موجب ماده ۲۰ عهدنامۀ وین در زمینه جانشینی کشورها بر معاهدات، هر کشور تازه استقلال یافته میتواند در زمان صدور اعلامیۀ جانشینی، حق شرطهای کشور پیشین را بر معاهدات چندجانبه نپذیرد یا حق شرط دیگری در همان موضوع به عنوان حق شرط اعمال کند و یا چنانچه کشور پیشین بر معاهدات چندجانبه حق شرطی اعمال نکرده باشد، با رعایت نظام حق شرط بر معاهدات (مقرر در عهدنامۀ وین) حق شرط جدیدی اعمال کند.[۳۷]
گفتار ششم: حق شرط بر انواع معاهدات
۱-۵: حق شرط بر معاهدات دوجانبه
معاهده دوجانبه چون ماهیت طرفینی دارد و قاعدتاً بین حقوق و تکالیف متعاهدین نوعی تعادل و هماهنگی موجود است، ظاهراً قید و شرط، خلاف طبیعت این نوع معاهدات است. به عبارت دیگر چون مزایا و منافعی که هر یک از متعاهدین از معاهده بهرهمند میشوند با تکالیفی که به موجب آن بر عهدۀ آنها تحمیل میشود، به طرفینی معاهده تلقی میشود. حتی برخی از حقوقدانان تصویب مشروط اینگونه معاهدات را به معنی امتناع از تایید متن فعلی و پیشنهاد برای انجام مذاکرات جدید بین دو دولت تلقی میکنند. بنابراین هیچ قید و شرطی در معاهدات دوجانبه که از طرف یکی از دولتهای متعاهد افزوده شود، معتبر نخواهد بود، مگر آنکه دولت دیگر بهطور صریح آن را بپذیرد.[۳۸]
از طرفی اگر یک طرف معاهده دوجانبه به هنگام امضا یا تصویب معاهده حق شرط قائل شود دو طرف مقابل سکوت کند، حق شرط فاقد اثر حقوقی است. نمونه آن، معاهده منعقده میان ایالات متحدۀ آمریکا و کانادا در مورد بهرهبرداری از رودخانه نیاگارا(تولید برق) است که سنای آمریکا به هنگام تصویب معاهده، در آن قائل به حق شرط شد و کانادا اعتراض ننمود. دیوان عالی فدرال آمریکا در این قضیه (دعوی ادارۀ برق نیویورک علیه کمسیون انرژی فدرال آمریکا) در رابطه با حق شرط اعمال شده در معاهده توسط آمریکا اعلام نمود که حق شرط فاقد اثر حقوقی است. عهدنامههای حقوق معاهدات در اینباره سکوت کردهاند.[۳۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 04:59:00 ق.ظ ]




در بند ج ماده ۲ معاهده وایپو تثبیت تعریف شده و آمده است :« تثبیت عبارت است از درج صداها یا تصاویر مربوط به آن در حاملی مادی که بتوانند مشاهده شوند ، به نمایش در بیایند یا تکثیر شوند»[۳۰۸] در ادامه در قسمت دوم ماده ۶ به اجرا کنندگان حق اجازه یا رد ثبت اجراهای ثبت نشده شان را داده است. در بند الف ماده ۹۶ پیش نویس لایحه جدید نیز در مقام بیان حق مادی اجراکنندگان به حق تثبیت برا ی نخستین بار اشاره شده و در یک اقدام قانونی در بند ۲۶ ماده ۱ پیش نویس لایحه در تعریف تثبیت آمده است: « تثبیت عبارت است از ضبط امواج رادیویی ، اصوات ، تصاویر یا ترکیبی از آن ها یا ضبط نمودهای الکترونیکی در یک ابزار رسانه ی محسوس به گونه ای که بتوان آن ها را خواند ، احساس نمود ، تکثیر یا ارسال نمود یا به اشکال دیگر به کار برد.» بنابراین هنرمند مجری یا اجرا کنندگان می توانند حق اجازه یا منع ثبت اثر خویش را داشته باشند. این حق برای سازمان پخش نسبت به برنامه های رادیویی و تلویزیونی نیز متصور شده است. در همین راستا یک اجرا کننده می تواند در زمان اجرای مستقیم (مانند خواننده در زمان اجرای کنسرت زنده) یا غیر مستقیم ( مانند هنر پیشه در زمان بازی در یک فیلم ) از ثبت و ضبط آن خود داری نموده و به هیچ شخصی اعم از حقیقی یا حقوقی اجازه چنین حقی را ندهد. با این توضیح اگر اثر تلویزیونی با بهره گرفتن از ضبط اجرای مجری که رضایت خودش را اعلام نکرده ساخته شود ، بدون شک قابل اعتناء نبوده ؛ در غیر این صورت حقوق اجرا کننده نادیده گرفته می شود. در قوانین فعلی ایران نیز اگرچه در حال حاضر حقوق مرتبط به صراحت مورد حمایت نمی باشد ، اما با تحلیل اجراکننده به عنوان هنرمند و در نتیجه اعمال حقوق مادی اشاره شده در بند ۳ ماده ۵ قانون حمایت حقوق مولفان ، مصنفان و هنرمندان یکی از حقوق مادی پدیدآورندگان حق ضبط تصویری یا صوتی اثر بر روی صفحه یا نوار یا هر وسیله دیگر می باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نسبت به برنامه های رادیویی تلویزیونی نیز وضع به همین منوال است و سازمان های پخش مالک برنامه های پخش بوده و هر کس بخواهد آن برنامه ها را به هر منظوری ضبط نماید نیازمند مجوز خواهد بود. با توجه به ماده ۳ قانون ترجمه و تکثیر کتب و نشریات و آثار صوتی ضبط از برنامه های رادیو و تلویزیون بدون اجازه صاحبان حق یا تولید کنندگان انحصاری آن ها ممنوع شده است. نکته جالب و حائز اهمیت آن است که در این ماده ضبط آثار صوتی نیز منوط به اجازه صاحبان حق شده است ، این در حالی است که به این حق در کنوانسیون رم و حتی وایپو اشاره ای نشده است .
ب) حق تکثیر[۳۰۹]– کنوانسیون رم در بند ه ماده ۳ به تعریف تکثیر پرداخته و آورده است : « تکثیر به معنای ساخت کپی یا کپی هایی از ثبت است.» در بندج ماده ۷ کنوانسیون فوق الذکر هر گونه تکثیر اجراهای ثبت شده اجراکنندگان بدون رضایت آن ها منع شده است. البته در توضیحاتی که در ذیل همین ماده آمده ، تکثیر در صورتی ممنوع است که ضبط اولیه بدون رضایت اجرا کننده صورت گرفته و یا اگر چه با رضایت وی بوده ، بدون رضایت او برای اهدافی به غیر از اهداف مورد توافق مورد استفاده قرار بگیرد ، اما در معاهده واپیو این حق به صراحت پیش بینی شده است. در ماده ۱۰ کنوانسیون رم برای تولید کنندگان آثارصوتی حق اجازه یا رد تکثیر مستقیم یا غیر مستقیم اثر صوتی در نظر گرفته شده است. اما در ماده ۱۱ معاهده وایپو علاوه بر اشاره به چنین حقی برای تولید کنندگان آثار صوتی تکثیر به هر روش و شکلی اشاره شده است. مطابق بند ج ماده ۱۳ کنوانسیون رم سازمان های پخش نیز از حق تجویز یا رد تکثیر برنامه های خود که بدون رضایت آن ها تثبیت شده یا تکثیر برنامه ها با اهدافی مغایر با اهداف قراردادی را خواهند داشت. دستورالعمل جامعه اروپا نیز برای سازمان های مزبور ، حق انحصاری تکثیر مستقیم یا غیر مستقیم آثار تثیبت شده شان را اعطا می کند. مواد ۷ و ۱۱ معاهده وایپو نیز این حق را برای اجراکنندگان و تولید کنندگان آثار صوتی به همان شکل بیان شده در کنوانسیون رم یادآوری می کند. این حق در قوانین فرانسه و آلمان نیز مورد تشریح قرار گرفته است. [۳۱۰]
در بند ۲۸ ماده ۱ پیش نویس لایحه جدید در تعریف تکثیر آمده است : « تکثیر عبارت است از تهیه یک یا چند نسخه از کل یا بخشی از اثر یا ابزار رسانه صوتی از راه هایی همچون چاپ ، عکسبرداری ، فتوکپی ، فیلمبرداری ، ذخیره سازی الکترونیکی اعم از دائمی و موقت یا به ره شکل و روش دیگر » بنابراین تعریف می توان گفت نحوه تکثیر موضوعیت نداشته و به هر روش و شکلی که تکثیر صورت بگیرد ، نیازمند مجوز خواهد بود. در بند ج ماده ۹۶ پیش نویس لایحه همچنین به حق « تکثیر مستقیم یا غیر مستقیم اجرای ثبت شده به هر شکل و روش» برای اجرا کنندگان اشاره شده ، همین حق مادی در بند الف ماده ۱۰۵ نسبت به آثار صوتی و در بند د ماده ۱۰۹ نسبت به برنامه های رادیویی و تلویزیونی مجری خواهد بود. بنابراین حق تکثیر در حقوق مرتبط همانند آنچه در حقوق مولف به آن پرداختیم ، دارای اثرات حائز اهمیتی است.
با توجه به آنچه در بند ۵ ماده ۵ قانون حمایت از حقوق مولفان ، مصنفان و هنرمندان آمده و همچنین ماده ۳ قانون ترجمه و تکثیر کتب و نشریات و آثار صوتی می توان گفت : در قوانین فعلی ایران تلویحاً و در قالب حقوق مولف و نه در شکل و فرم حقوق مرتبط تکثیر اجرا ، اثر صوتی ، برنامه های رادیوی و تلویزیونی از حقوق مادی اجرا کنندگان ، تولید کنندگان آثار صوتی و سازمان پخش محسوب شده و انجام تکثیر منوط به رضایت آن ها می باشد. در نتیجه اگر اجرای زنده در اثر صوتی تثبیت شده باشد یا حتی در قالب اثر تلویزیونی از صدا و سیما پخش شده باشد ، تکثیر آن نیاز به مجوز جداگانه خواهد داشت . هر چند در عمل سازمان صدا وسیما در زمان انعقاد قراردادهای پخش یا تولید یا واگذاری کلیه حقوق مادی را به خود انتقال می دهد تا در آینده با مشکل اجازه مجدد مواجه نباشد .
ج) حق توزیع[۳۱۱]– در رابطه با حق توزیع به عنوان یکی از حقوق مادی دارندگان حقوق مرتبط در کنوانسیون رم اشاره ای نداشته است. اما در معاهده واپیو به موجب مواد ۸ و ۱۲ حق توزیع برای اجراهای ثبت شده مجریان و آثار صوتی تولید کنندگان آثار صوتی به صراحت مورد اشاره قرار گرفته است. به موجب ماده ۸ « اجراکنندگان از حق انحصاری در دسترس عموم قرار دادن اصل یا کپی های اجرای ثبت شده خود در قالب آثار صوتی به وسیله فروش و یا دیگر اشکال انتقال برخوردار هستند.» مطابق همین توضیح نسبت به تولید کنندگان آثار صوتی در ماده ۱۲ مقرر شده است.
در حقوق فرانسه همان گونه که راجع به حقوق مادی به موجب حق مولف اشاره شد ، حق توزیع خود از زیر مجموعه های حق تکثیر و به نوعی ادامه آن است و حق توزیع نسبت به آثار حقوق مرتبط به « حق ارائه به عموم» تعبیر شده که صراحتاً شامل فروش ، معاوضه یا اجاره یا عرضه به عموم در یک مکان عمومی در نظر گرفته شده است. بنابراین می توان گفت : با این بررسی ها تنها اجرا کنندگان و تولید کنندگان از حق مادی توزیع برای آثارشان برخوردار می باشند و نسبت به سازمان های پخش سکوت اختیار شده است. اما در دستور العمل اروپایی حقوق مجاور ؛ حق توزیع برای اجرا کنندگان نسبت به اجراهای ثبت شده ، برای تولیدکنندگان آثار صوتی نسبت به اثر صوتی ، برای تولید کنندگان فیلم نسبت به فیلم و برای سازمان های پخش نسبت به برنامه های ثبت شده آن ها در نظر گرفته شده که می تواند از طریق قرار داد انتقال نیز واگذار شود و البته به موجب همین دستور العمل حق توزیع با اولین فروش اثر در اتحادیه اروپا زائل خواهد شد. هرچند در معاهده وایپو چگونگی زوال حق توزیع به طرفین قرارداد واگذار شده است.[۳۱۲]
در رابطه با حق توزیع به موجب آنچه در پیش نویس لایحه جدید به طور جداگانه نسبت اجراکنندگان در بند د ماده ۹۶ ، تولید کنندگان آثار صوتی در بند ب ماده ۱۰۵ آمده ؛ پخش عمومی اصل یا نسخه اجرای تثبیت شده برای نخستین بار از طریق فروش پخش عمومی اصل یا نسخه اجرای تثبیت شده برای نخستین بار یا سایر صور انتقال مالکیت اثر مشروط به اینکه اصل یا نسخه ها قبلاً با اجازه اجرا کننده در ایران یا هر نقطه ای دیگر از جهان پخش نشده باشد ، همان مفهوم توزیع مورد نظر در معاهده وایپو را به ذهن متبادر می سازد. هر چند حق توزیع نسبت به برنامه های تثبیت شده سازمان های پخش در نظر گرفته نشده است.
با توجه به مقررات فعلی ایران می توان گفت : حق توزیع که در این مقررات از آن به نشر صحبت شده برای دارندگان حقوق مرتبط نه صراحتاً بلکه به طور ضمنی قابل تصور است. بنابراین اگر اجرای ثبت شده یک خواننده یا نوازنده در قالب اثر تلویزیونی ارائه شود ، حق توزیع آن به سازمان پخش منتقل نشده است ؛ مگر اینکه در قرارداد انتقال به این موضوع اشاره شده باشد. همچنین است نسبت به آثار صوتی که از این سازمان پخش می شوند. فی الواقع همین حق نسبت به توزیع برنامه های ثبت شده سازمان پخش قابل پذیرش است. در عمل سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با تاسیس نمایندگی سروش در سطح کشور تنها مرکز رسمی فروش محصولات و برنامه های صدا و سیما اعم از سریال ، تله فیلم ، مسابقات و…. برنامه ها با درج هلوگرام خاص بر روی بسته بندی آثار و عرضه آن برای فروش به عموم می باشد .
د) حق عرضه به عمومدر رابطه با اجرا کنندگان حق عرضه عمومی در ماده ۱۰ معاهده وایپو غلی رغم کنوانسیون رم پیش بینی شده و بر همین اساس ارسال برای عموم به معنای ارسال صداهای یک اجرا یا صداها و نمودهای ضبط شده در اثر صوتی برای عموم از طریق یک رسانه اعم از با سیم و یا بی سیم است به گونه ای که عموم بتواند در هر مکان و در هر زمان به آن دسترسی داشته باشند. نکته جالب توجه آنکه درم ۱۴ موافقت نامه تریپس پخش اجرای زنده اجراکنندگان از طریق وسایل بی سیم و انتقال عمومی آن از جمله مواردی است که نیازمند اخذ اجازه از اجراکنندگان می باشد.[۳۱۳] بر اساس آنچه در ماده ۱۴ معاهده وایپو آمده ، تولید کنندگان آثار صوتی نیز از حق انحصاری در معرض عموم قرار دادن آثار خود از طریق وسایل با سیم یا بی سیم برخوردار می باشند.[۳۱۴] هر چند نسبت به اجرا کنندگان و تولید کنندگان آثار صوتی چنین حقی متصور نشده است ، نسبت به سازمان پخش «حق عرضه عمومی» در بند و ماده ۱۳ کنوانسیون رم مقرر شده است. ماده مذکور بیان می دارد: « سازمان های پخش از حق تجویز یا منع عرضه عمومی برنامه های خود برخوردارند ، در صورتی که در محلی قابل دسترس برای عموم در برابر پرداخت حق ورود انجام شده باشد و تعیین شرایط اعمال حق مزبور در اختیار قانون گذاری داخلی کشوری است که حمایت از این حق در آنجا مطالبه شده است.»[۳۱۵]
با این تفکیک در مقام بیان نتیجه گیری کلی می توان گفت : اولاً تفاوت دو حق توزیع و در معرض قرار دادن در این است که در توزیع اصل یا کپی های اثر حق مرتبط اعم از اجرا ، اثر صوتی ، اثر رادیو و تلویزیونی به طریق محسوس و در قالب مادی به صورت VHS,DVD,CD,…. به عموم ارائه و عرضه می شود ، ولی در معرض عموم قرار دادن آثار مذکور بوسیله انتقال توسط کابل یا شبکه های با سیم و بی سیم صورت می گیرد. ثانیاً اگر پخش اثر حقوق مرتبط اعم از اجرا ، اثر صوتی ، اثر رادیو و تلویزیونی بوسیله بلندگو یا وسایل مشابه دیگر در یکی از امکان عمومی از قبیل هتل ، رستوران ، کافه ، به منظور جلب مشتری انجام شود ، در این صورت می بایست حقوق دارنده رعایت شود ، بدین تعبیر که این عمل عرضه عمومی محسوب شده و حق تجویز یا منع آن با دارنده خواهد بود.[۳۱۶]
در پیش نویس لایحه جدید علاوه بر تعریف ارسال عمومی در بند و ماده ۹۶ نسبت به اجراکنندگان ، بند د ماده ۱۰۵ نسبت به تولید کنندگان آثار صوتی ، بند ب ماده ۱۰۹ نسبت به سازمان های پخش این حق بیان شده است. مطابق آنچه در بند ۱۹ ماده ۱ پیش نویس لایحه جدید آمده ؛ ارسال باسیم و بی سیم تصاویر یا صدا یا تصویر و صدای یک اثر ، ابزار رسانه صوتی یا برنامه رادیویی و تلویزیونی که در محدوده ای خارج از محیط خانواده و نزدیکان در زمان و مکان واحد یا متفاوت قابل دریافت باشد ، عرضه عمومی اثر خواهد بود. هر چند بر اساس تحلیل پیش گفته می توان نسبت به اثر اجرا کنندگان مطابق ماده ۳ قانون حمایت حقوق مولفان ، مصنفان و هنرمندان حق عرضه را پیش بینی کرد. اما باز هم این ایراد وارد است که در هیچ یک از مقررات فعلی نمی توان حق عرضه عمومی را نسبت به برنامه های رادیویی و تلویزیونی سازمان های پخش و آثار صوتی تولید کنندگان آثار صوتی مورد پذیرش قرار داد.
ه) حق اجاره وعاریه[۳۱۷]با توجه به قانون مدنی می توان گفت « اجاره عقدی است که به موجب آن مستاجر مالک منافع عین مستاجره می شود.»[۳۱۸] « عاریه عقدی است که به موجب آن احد طرفین به دیگری اجازه می دهد که از عین مال او مجاناً منتفع شود.»[۳۱۹]
اما در تعریف یکی از حقوق دانان نسبت به اجاره در حقوق مالکیت فکری آمده است : « اجاره تصرف مالکانه یک نسخه از اثر یا موضوع تحت حمایت حقوق مرتبط برای مدت محدود برای امتیازهای اقتصادی یا بازرگانی مستقیم یا غیر مستقیم است. »[۳۲۰] کنوانسیون رم از حق اجاره به عنوان یکی از حقوق دارندگان حقوق مرتبط سختی به میان نیاورده است و در این زمینه معاهده وایپو نیز حق اجاره را تنها نسبت به اجرا کنندگان و آثار صوتی پیش بینی کرده است. با توجه به آنچه در بند ۱ ماده ۹ معاهده وایپو آمده « اجرا کنندگان از حق انحصاری تجویز اجاره تجاری اصل یا کپی های ثبت شده شان بر روی آثار صوتی به عموم ، برابر شرایط قانون داخلی کشورهای عضو حتی پس از توزیع آن توسط خود اجرا کنندگان یا با رضایت آنان برخوردار هستند.»[۳۲۱] همین تعریف با تغییرات لازم نسبت به تولید کنندگان آثار صوتی نیز در نظر گرفته شده است. در پیش نویس لایحه جدید و مطابق بند ه ماده ۹۶ و بند ج ماده ۱۰۵ حق اجاره یا عاریه عمومی اصل یا نسخه ابزار رسانه حتی پس از انتقال مالکیت نخستین اثر به دیگران » به ترتیب نسبت به اجراکنندگان و تولید کنندگان اثر صوتی مقرر شده است.
اما در قوانین داخلی ایران هیچ مقرره ی راجع به حق اجاره پیش بینی نشده است. البته شاید بتوان از اطلاق ماده ۱ قانون حمایت از پدید آورندگان رایانه ای و ماده ۳ قانون حمایت حقوق مولفان ، مصنفان و هنرمندان که حق بهره برداری مادی از اثر را از حقوق انحصاری پدید آورنده می دانند ، آن را استنباط نمود. بنابراین می توان گفت : اگر اجرا یا اثر صوتی در قالب اثر تلویزیونی به سازمان صدا و سیما واگذار شود ، حق اجاره یا عاریه آن همچنان با اجرا کننده و تولید کننده اثر صوتی خواهد بو.
در حقوق انگلستان اجرا کنندگان و مولفان دارای حق صدور اجازه یا ممنوعیت اجاره یا عاریه آثار خود یا آثاری که حاوی فعالیت آن ها باشد را دارا می باشند ، چنین حقی بدون شک یک منبع درآمد عظیم و مهم برای دارندگان آن محسوب خواهد شد. در تعریف اجاره و عاریه در قانون مالکیت فکری ۱۹۸۸ میلادی انگلستان نسخه ایی که با هدف برخورداری از مزایای اقتصادی یا تجاری مستقیم یا غیر مستقیم در دسترس عموم برای استفاده قرار می گیرد ، با این شرط که برگردانده شود ، اجاره اثر ادبی و هنری محسوب خواهد شد.[۳۲۲]
و) حق اجرت عادلانه نظام مجوز قانونی یا نظام پرداخت که در تمامی قوانین حقوق مجاور به چشم می خورد ؛ عبارت است از اینکه در صورت استفاده بعدی از فونوگرام به ویژه در صورت پخش از طریق رادیو و تلویزیون می بایست ، اجرت منصفانه به اجراکنندگان و تولید کنندگان آثار صوتی پرداخته شود. این نظام در فرانسه وجهه قانونی داشته و حتی تعیین مبالغ منصفانه از طریق توافق میان سازمان های صنفی هنرمندان و تولید کنندگان آثار صوتی و استفاده کنندگان انجام می شود.[۳۲۳]
نظام پرداخت یا اجرت المثل که از آن صحبت کردیم خود منبعث از ماده ۱۲ کنوانسیون رم می باشد که به موجب آن « هرگاه استفاده یا تکثیر آثار صوتی با اهداف تجاری و به منظور استفاده مستقیم برای پخش یا هر گونه عرضه عمومی صورت بگیرد. می بایست اجرت عادلانه ی به اجرا کنندگان یا تولید کنندگان آثار صوتی یا هردو پرداخت شود. قوانین داخلی در صورت فقدان توافقی میان طرفین در این زمینه ، شرط تسهیم اجرت را برای آن ها در نظر بگیرند.»[۳۲۴] بنابراین برای برخورداری از یک دستمزد عادلانه به اجراکنندگان و تولید کنندگان آثار صوتی اولاً اثر صوتی می بایست به هدف تجاری منتشر شده باشد. ثانیاً چنین اثر صوتی مستقیماً برای پخش رادیویی با هر نوع اطلاع رسانی عمومی استفاده شود. حق برخورداری از دستمزد منصفانه در معاهده وایپو نیز پیش بینی شده است :« اجرا کنندگان و تولید کنندگان اثر صوتی ، زمانی که اثر صوتی به هدف تجاری به طور مستقیم یا غیر مستقیم برای پخش رادیویی یا عرضه به عموم مورد استفاده قرار بگیرد ، از حق الزحمه منصفانه و واحد برخوردار خواهد بود.»[۳۲۵] در مقام مقایسه این ماده با ماده ۱۲ کنوانسیون رم می توان گفت : برخلاف کنوانسیون رم که اعضاء می توانند ، تصمیم بگیرند ، اجرت به تولید کننده یا اجراکننده یا هردو پرداخت شود. در معاهده اجراها و آثار صوتی وایپو اعضا اختیاری نداشته و اجرت عادلانه به هر دو یعنی اجرا کننده و تولید کننده پرداخت خواهد شد از طرف دیگر این معاهده هرگونه استفاده مستقیم اعم از پخش رادیویی و تلویزیونی و غیر مستقیم یعنی پخش های کابلی یا بدون سیم را منوط به پرداخت اجرت عادلانه نموده ، برخلاف کنوانسیون رم که اجرت را منوط به استفاده تجاری مستقیم نموده است. بنابراین اگر سازمان پخش اقدام به پخش اثر صوتی نماید می بایست اجرت عادلانه به اجرا کننده و تولید کننده پرداخت نماید. همچنین است اگر این برنامه تلویزیونی در مکان عمومی مانند هتل یا رستوران برای عموم پخش شود.[۳۲۶]
در مقرارت فعلی مالکیت فکری ایران نمی توان مقرره ی در زمینه اعمال حق برخورداری منصفانه از آثار صوتی و اجرا یافت. اما در پیش نویس لایحه جدید به تبعیت از معاهده وایپو این حق در ماده ۱۰۶ مورد اشاره قرار گرفته و آمده است : « اگر ابزار رسانه صوتی که برای مقاصد تجاری منتشر شده به طور مستقیم برای پخش رادیو تلویزیونی یا سایر صور ارسال عمومی به کار رود یا برای عموم به اجرا در آید ، اجرا کننده یا اجرا کنندگان و تولید کننده رسانه حق دریافت اجرت عادلانه را خواهند داشت و استفاده کننده باید آن را به تولید کننده بپردازد.» در ادامه و درماده ۱۰۷ مقاصد تجاری مورد تعریف قرار گرفته و تشریح شده در صورتی هدف تجاری محسوب می شود که اثر صوتی با بهره گرفتن از دستگاه های با سیم یا بی سیم به گونه ای در اختیار عموم قرار گرفته و افراد بتوانند در هر زمان و مکان به انتخاب خود به آن دسترسی پیداکنند. بنابراین در تحلیل این مواد می توان گفت : اگرچه حق دریافت اجرت عادلانه به اجرا کننده و تولید کننده هردو داده شده ، اما بر خلاف معاهده وایپو سهم هر یک تعیین نشده است و حتی در انتها استفاده کننده باید آن را به تولید کننده پرداخت نماید ، واضح است که این مقرره در عمل به ضرر اجرا کنندگان خواهد بود.
بند دوم ) حقوق معنوی
همان طور که در مبحث گذشته اشاره شد ، پدید آورنده اثر فکری نسبت به اثری که خلق کرده است ، علاوه بر حقوق مادی که مربوط به امتیازات اقتصادی است ، از حقوق معنوی نیز برخوردار می باشد که هدف از وضع این حقوق حمایت از شخصیت پدید آورنده است. بنا بر تعریف یکی از حقوق دانان در توضیح حقوق معنوی می توان گفت : « حقوق معنوی ، رابطه ای است حقوقی و شخصیتی ، که به موجب آن پدید آورنده اثر بر مفاد آفرینه ذهنی خود سلطه کامل قانونی دارد ، هر چند حقوق مادی آن ، به شخص دیگری واگذار شده باشد.»[۳۲۷] اهمیت حقوق معنوی نسبت به آثار ادبی و هنری برای پدیدآورندگان در کشورهای نظیر فرانسه و آلمان موجب شده تا این حق به کنوانسیون بین المللی برن راه یافته و در ماده ۶ مکرر به حقوق معنوی قابل حمایت اشاره شد. هر چند در کشورهای نظیر انگلستان و آمریکا به عنوان مصادیق بارز حقوق کامن لا این حق ندیده گرفته شده و اعتقاد بر آن است که در قالب حقوق مادی به آن توجه شده و اساساً نیاز به تدوین حقوق معنوی نیست.
نسبت به دارندگان حقوق مرتبط از همان آغاز و حتی در کنوانسیون های بین المللی به سبب فلسفه حمایت از این حقوق مبنی بر حمایت از آن ها به دلیل سرمایه ، مهارت و زمانی که صرف شده است ، تنها به حقوق مادی توجه شده بود.[۳۲۸] اما به دلیل شباهت میان اجرا کنندگان و پدیدآورندگان آثار ادبی و هنری بعدها در معاهده وایپو به این مهم توجه شد و حقوق معنوی برای اجرا کنندگان البته با تفاوت های چه در زمینه انواع حقوق معنوی و چه در زمینه مدت حمایت مورد شناسایی قرار گرفت. بر همین اساس در بند ۱ ماده ۵ معاهده وایپو مقرر شده است : « اجرا کنندگان ، قطع نظر از حقوق مادی اثرشان و حتی پس از انتقال این حقوق ، درباب برگردانها یا اجرای صوتی زنده یا ثبت شده بر روی اثر صوتی ، می توان این انتظار را داشته باشد که نام او ذکر شود ، مگر اینکه شیوه استفاده از برگردان یا اجرا عدم ذکر نام را به دنبال داشته باشد. همچنین می توانند با هر گونه تحریف ، نقص یا سایر اصطلاحات که به شهرتش صدمه بزند ، مخالفت نماید.»[۳۲۹]
بنابراین با توجه به این ماده می توان تنها دو حق معنوی را برای اجرا کنندگان در نظر گرفت که شامل حق سرپرستی اثر و حق احترام به اجرا می باشد. ماده ۹۹ پیش نویس لایحه جدید به پیروی از معاهده وایپو برای اجرا کنندگان دو حق مادی فوق الذکر را شناسایی کرده است. اما در مقررات فعلی مطابق تبصره ۱ ماده ۶۲ قانون تجارت الکترونیک « حقوق مرتبط با مالکیت ادبی و هنری شامل حقوق مادی و معنوی برابر عناصر دیگری علاوه بر مولف ، از جمله حقوق هنرمندان مجری آثار ، تولید کنندگان صفحات صوتی و تصویری و سازمان ها و موسسات ضبط و پخش می باشند که مشمول قوانین مصوب ۳/۹/۱۳۴۸ و ۲۶/۹/۱۳۵۲ مورد اشاره در این ماده است » با تفسیر این ماده می توان گفت : قانونگذار برای هر سه دسته از حقوق مرتبط قائل به حقوق معنوی شده است. زیرا سه دسته ذی نفع با توجه به قانون حمایت حقوق مولفان ، منصفان و هنرمندان در حکم پدید آورنده تصور شده و هر سه از حقوق معنوی برخوردار می شوند. البته با همان مدت و با در نظر گرفتن همه نوع حقوق معنوی که این تحلیل در نوع خود جالب توجه و امعان نظر است.[۳۳۰] در توضیح حقوق معنوی اجرا کنندگان همانند معاهده وایپو می توان دو حق سرپرستی و حق حرمت اجرا را به شرح ذیل بیان کرد :
الف) حق سرپرستی( رعایت نام و عنوان )- این حق که در حمایت از حقوق مولف به آن پرداخته شد، به معنای حق ولایت نیز آمده است و بر این اساس پدید آورنده پدر اثری است که آن را خلق کرده و بر همین اساس اثر باید به نام او منتشر شود. بر همین اساس و در مقام رعایت حق نام و عنوان اجرا کننده در قسمت اول بند یک ماده ۵ معاهده وایپو از حق ذکر نام خویش برخوردار است ، با این استثناء که ممکن است در برخی موارد شیوه استفاده منافی بیان نام اجرا کننده بر روی اثر باشد. البته این حقی است که در برخی از کشورها صراحتاً مورد اشاره قرار گرفته ، اما در دیگر کشورها به طور حتمی مورد پذیرش است. زیرا اولین حق معنوی نسبت به هر اثر ادبی هنری آن است که مردم آن را به آفریننده اش منتسب بدانند. در حقوق فرانسه نیز حق رعایت نام و عنوان اجرا کننده مورد اشاره قرار گرفته است.
در پیش نویس لایحه جدید و در بند الف ماده ۹۹ در حق حرمت نام اجرا کننده آمده است : « بر این اساس اجرا کننده حق دارد ، در خصوص اجرای زنده یا تثبیت شده خود ، نامش به عنوان اجرا کننده ذکر شود ، به استثنای مواردی که حذف نام او به اقتضای روش استفاده از اجرا لازم باشد. » بنابراین اگر اجرا اعم از زنده یا ثبت شده بر روی اثر صوتی از رسانه تلویزیون پخش شود ، ذکر نام اجرا کننده ضروری می باشد و این حق برای اجرا کننده اعم از خواننده بازیگران ، نوازندگان و … باقی است که نسبت به آن خود را محق بدانند.[۳۳۱]
ب) حق حرمت اجرا ( حق تمامیت اثر )- این حق که پبیشتر از آن سخن رفت به معنای آن است که اثر متعلق به پدید آورنده بوده و او می تواند نسبت به تغییر و اصلاح آن اقدام نماید. بدین ترتیب اجرا کننده می تواند نسبت به هر گونه استفاده ، توزیع ، اقتباس ، حذف قسمت های از اجرا یا اضافه کردن به اثر و هر گونه تغییرات دیگر اعتراض کند. این حق در قسمت دوم بند اول ماده ۵ بیان شده و به موجب آن اجرا کننده می تواند ، هر گونه تغییر و تحریف و اصلاحاتی را که در اثر موجب لطمه زدن به شهرتش شود ، مورد اعتراض قرار دهد. بر خلاف معاهده وایپو ، قانون مالکیت فکری فرانسه حق رعایت تمامیت اثر یا همان حق حرمت اثر را منوط به آسیب به شهرت ندانسته و آن را در هر صورت قابل حمایت می داند. نکته جالب توجه آن است که ماده ۶ مکرر کنوانسیون برن در مقام بیان حقوق معنوی برای آثار ادبی و هنری که خود متاثر از نظام کامن لا است ، نیز رفتار زیان آور مورد توجه قرار گرفته و حقوق معنوی از تضمین کمتری برخوردار است ، زیرا زمانی به آن توجه خواهد شد که به شهرت پدید آورنده لطمه وارد شود.[۳۳۲]
در پیش نویس لایحه جدید نیز به تبعیت از معاهده وایپو در باب حق حرمت اثر آمده است: « به موجب این حق ، اجرا کننده ، حق جلوگیری یا اعتراض یا هر گونه دخل و تصرف ، تحریف یا دیگر تغییرات در اجرای خود به شهرت و یا حیثیت او لطمه وارد کند ، را خواهد داشت.» [۳۳۳]بنابر این حق اگر اجرای یک بازیگر ، خواننده ، نوازنده و …. مورد دخل و تصرف ، سانسور توسط سازمان پخش تلویزیونی قرار بگیرد ، اجرا کننده از حیث لطمه به حقوق معنوی حق دارد مانع اعمال مذکور یا در نهایت امر پخش اثر از سازمان صدا و سیما گردد. همچنین براساس مقررات این پیش نویس ، حقوق معنوی اجراکننده در دوران زندگی وی قابل انتقال نخواهد بود ، هرچند پس از مرگ وی به موجب ارث یا وصایت قابل انتقال خواهد بود و در صورت فقدان وارث یا وصی ، اگر به حقوق معنوی پدیدآورنده یا اجراکننده تجاوز شود ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان شاکی خصوصی اقدام می کند. نکته قابل تامل آنکه مطابق آنچه در پیش نویس لایحه جدید آمده « مواد این مبحث مانع از آن نیست که به موجب قرارداد ، حقوق بیشتری برای اجراکننده در نظر گرفته شود. »[۳۳۴] بدین مفهوم که طرفین می توانند با تنظیم قرارداد خصوصی حقوق معنوی دیگری نیز برای اجراکننده مقرر نمایند. و حقوق معنوی در این قانون به صورت حداقل بیان شده است.
بند سوم ) مستثنیات
حمایت از حقوق مادی و معنوی اجرا کنندگان از یک سو و حقوق مادی تولید کنندگان آثار صوتی و سازمان های پخش همواره با استثنائاتی مواجه خواهد شد که استفاده ساده تر از آثار مورد حمایت را در برخی شرایط خاص به دنبال خواهد داشت. زیرا اگر هر گونه استفاده از اثر نیاز به اخذ اجازه از صاحب آن اثر باشد ، در این صورت همواره مالکان و صاحبان آثار می توانند از اجازه خودداری کنند. در همین راستا ماده ۱۵ کنوانسیون رم در مقام بیان این استثنائات بیان می دارد: « هر کشور عضو می تواند در قوانین داخلی خود ، استثنائاتی را بر حمایت اعطاء شده کنوانسیون در امور زیر مقرر کنند : استفاده خصوصی ، استفاده از گزیده های جزئی در ارتباط با گزارش وقایع جاری ، تثبیت های ناپایدار که توسط سازمان های پخش رادیویی و تلویزیونی و با امکانات سازمان و برای همان سازمان انجام می شود و استفاده صرف برای اهداف آمورشی یا تحقیات علمی.»[۳۳۵]
البته در ادامه همین ماده این اختیار به کشورهای عضو داده شده است که بتوانند در مقررات داخلی خود همان استثنائات مقرر برای حقوق مولف را برای دارندگان حقوق مرتبط مردود استفاده قرار دهند ، اما مجوزهای اجباری تا جایی قابل اعتناست که منطبق با کنوانسیون رم باشد. با نگاهی اجمالی می توان گفت : استفاده از آثار حق مولف یا حقوق مرتبط برای اهدافی چون نقد ، تفسیر ، اظهارنظر گزارش های خبری ، آموزشی ، تدریس تحصیل، کسب دانش و پژوهش مطابق با موازین بلامانع و از مستثنیات وارده بر حقوق مادی است. استثناهای وارد بر حقوق انحصاری هنرمندان – مجری در اکثر کشورها به منظور ایجاد نظامی هماهنگ مدلی از استثناهایی حقوق مولف است.
به عنوان مثال ، در حقوق فرانسه هنرمندان – مجری نمی توانند مانع عرضه خصوصی و مجانی شوند که صرفاً در محدوده خانواده صورت می گیرد. در این حالت ، تکثیر صرفا ًمخصوص استفاده شخصی فرد تکثیر کننده است و نمی تواند جنبه جمعی داشته باشد. همچنین طبق ماده ۳۱ کنوانسیون رم ، کشورهای عضو می توانند در مورد محدوده ی حمایت از تولید کنندگان آثار صوتی و حق اجرت عادلانه تولید کنندگان حق شرط قرار دهند. بند ۶ ماده ۱۴ توافقنامه تریپس نیز در این زمینه به ماده ۱۵ کنوانسیون رم ارجاع داده است. در رابطه با سازمان های پخش مطابق آنچه از بند ج ماده ۱۵ کنوانسیون رم استنباط می شود ، ضبط یک اثر یا موضوع حقوق مرتبط توسط سازمان پخش برای دوره زمانی محدود و به منظور پخش متعاقب توسط همان سازمان ضبط تحت عنوان ضبط موقت نیز از استثنائات وارده بر حقوق مادی دارندگان حقوق مرتبط محسوب خواهد شد.
در قانون فعلی مالکیت فکری ایران ، اگر سه دسته حقوق مرتبط را در قالب حقوق مولف و به عنوان پدیدآورنده مورد بررسی قرار دهیم ، همان استثنائات مطرح شده ، در مبحث قبلی مجری خواهد بود. بدین تعبیر نقل قول و استفاده از آثار برای مقاصد آموزشی ، فنی ، تربیتی ، ادبی و علمی (ماده ۷قانون حقوق مولفان ، مصنفان و هنرمندان ) استفاده غیر انتفاعی در کتابخانه و موسسات آموزشی (ماده ۸ قانون حقوق مولفان ، مصنفان و هنرمندان ) نسخه برداری از آثار نوشته و ضبط برنامه های رادیویی وتلویزیونی برای استفاده شخصی و غیر انتفاعی (ماده ۱۱ قانون حقوق مولفان ، مصنفان و هنرمندان ) ماده ۵ قانون ترجمه و تکثیر کتب و نشریات و آثار صوتی استفاده از آثار مورد حمایت قانون فوق را در کارهای آموزشی و تحقیقاتی از استثنائات وارده بر حقوق مادی آثار محسوب کرده است.
در ماده ۹۵ پیش نویس لایحه جدید آمده است : « مفاد مربوط به استثنائات حقوق مادی پدید آورندگان آثار با انجام تغییرات لازم در خصوص استثنائات حقوق مادی مذکور در این بخش قابل اعمال است. » در نتیجه این پیش نویس همان استثنائات آثار حق مولف یعنی نسخه برداری برای مقاصد شخصی ، نسخه برداری موقت ، نقل قول ، نسخه برداری به منظور آموزش ، تصویر برداری توسط کتابخانه ها و آرشیو ها ، تکثیر ، پخش رادیویی یا تلویزیونی و سایر صور انتقال به عموم به منظور اطلاع رسانی ، تکثیر و اقتباس برنامه های رایانه ای ، واردات با مقاصد شخصی ، نمایش آثار تحت شرایطی خاص را نسبت به آثار حقوق مرتبط نیز قائل شده است.
نکته حائز اهمیت در کنوانسیون رم آن است که علاوه بر اعلام استثنائات نسبت به سه دسته آثار حقوق مرتبط نسبت به اجراکنندگان در ماده۷ استثنائات دیگری نیز مقرر می دارد که در ماده ۹۷ پیش نویس لایحه جدید نیز بیان شده است : بدین تعبیر که حمایت از پخش رادیو و تلویزیونی اجرا تنها مربوط به اجراهای زنده می شود ؛ بنابراین هر گاه پخش رادیو و تلویزیونی از روی یک اجرای ثبت شده صورت بگیرد یا اینکه یک بار قبلاً توسط سازمان پخش شده باشد و مجدداً بخواهد پخش بشود ، نیازمند اجازه اجرا کننده نخواهد بود. زیرا به موجب بند الف ماده ۱۰۹ پیش نویس لایحه جدید یکی دیگر از حقوق مادی سازمان ها پخش ، پخش مجدد برنامه های رادیویی و تلویزیونی است.
بند چهارم ) مدت حمایت
ماده ۱۴ کنوانسیون رم برای حمایت از آثار اجراکنندگان ، تولید کنندگان آثار صوتی و سازمان پخش یک دوره ۲۰ ساله را در نظر گرفته ، هرچند نسبت به هر یک از آن ها شروع حمایت متفاوت خواهد بود ، در همین راستا مقرر شده ؛ در مورد اجراهای که ثبت شده ، ۲۰ سال بعد از پایان سالی که ضبط و ثبت در آن انجام شده است. در مورد اجراهایی که ثبت نشده ، ۲۰ سال بعد از پایان سالی که اجرا در آن اتفاق افتاده است. در مورد برنامه های رادیویی و تلویزیونی ، ۲۰ سال بعد از پایان سالی که پخش در آن انجام شده است. علی رغم این تفاوت در آغاز حمایت ؛ کنوانسیون رم برای کشورهای عضو مقرر کرده است که در تطبیق خود با این کنوانسیون نباید مدتی کمتر از ۲۰ سال برای آثار مورد حمایت در نظر بگیرند.
اما بعدها به موجب ماده۱۷ معاهده وایپو این مدت به ۵۰ سال برای اجراکنندگان و تولید کنندگان آثار صوتی تغییر کرد. مطابق با بند ۱۱ دستور العمل اروپایی راجع به هماهنگ سازی برخی جنبه های حق مولف و حقوق مجاور در سال ۲۰۰۱ ؛ حمایت از آثار اجراکنندگان ، تولیدکنندگان و سازمان های پخش یعنی دارندگان حقوق مرتبط به طور کلی برای ۵۰ سال پس از مهلت های مقرر در کنوانسیون رم مورد محاسبه خواهد گرفت ، به مرور این مقرره به قوانین تمامی کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و آلمان راه یافت. با این تفاسیر در دو کشور فرانسه و آلمان مدت حمایت از این آثار نسبت به آثار حقوق مولف ۲۰ سال کمتر است. در قانون مالکیت فکری انگلستان رویه مدت حمایت قانونی از آثار تا حدودی متفاوت است ؛ تا آن جایی که مدت حمایت نسبت به آثار صوتی ۵۰ سال از پایان سالی که اثر در آن ساخته شده ،نسبت به فیلم ۷۰ سال از پایان سالی که مرگ یکی از کارگردان اصلی یا نویسنده فیلمنامه ، نویسنده دیالوگ و سازنده موسیقی خاص فیلم در آن روی داده باشد. نسبت به پخش ۵۰ سال از سالی که پخش در آن صورت گرفته است.[۳۳۶] در نتیجه قانون انگلستان نیز همگام با دستورالعمل اروپایی راجع به هماهنگ سازی برخی جنبه های حق مولف و حقوق مجاور در سال ۲۰۰۱ تغییر کرده است.
همانطور که قبلاً اشاره شد ، کنوانسیون رم و کنوانسیون ژنو از حقوق معنوی اجراکنندگان سخنی به میان نیاورده و به تبع آن صحبت از مدت اعتبار حقوق معنوی اثر نیز محلی از اعراب نداشته است. ولی معاهده وایپو با شناسایی حقوق معنوی اجراکنندگان برای اولین بار ، مدت حمایت از این حقوق را نیز پیش بینی نموده است. بدین ترتیب در بند ۲ ماده ۵ معاهده وایپو آمده : « حقوق شناخته شده برای هنرمند مجری اثر یا مجری ، پس از مرگ وی حداقل تا زمان پایان حقوق مادی او محفوظ می ماند و توسط اشخاص یا موسساتی که برابر قانون کشور محل تقاضای حمایت به این سمت شناخته می شوند ، اعمال خواهد شد.» البته در ادامه همین ماده معاهده با انعطاف پذیری بیشتر به کشورهای امضاء کننده ، این حق را داده که برخی حقوق معنوی یا همه آن ها را پس از مرگ اجرا کننده مجری ندانند. قانون گذار فرانسه اما در باب مدت حقوق معنوی نسبت به اجرا کننده حکمی نداشته و دکترین فرانسه مدت این بهره مندی را نامحدود و دائمی می دانند ، هر چند مدت حمایت مادی ۵۰ سال تعیین شده است.[۳۳۷]
پیش نویس لایحه جدید مطابق آنچه در مواد مختلف آمده ، برای اجرا کنندگان ۵۰ سال پس از اولین تثبیت اجرا یا در غیر این صورت اولین اجرا. برای تولید کنندگان آثار صوتی ۵۰ سال پس از انتشار اثر صوتی و در صورت عدم انتشار پس از تاریخ تثبیت. برای سازمان پخش ۲۰ سال پس از پایان سالی که پخش رادیویی و تلویزیونی مورد حمایت ، پخش شده است.[۳۳۸] اما با توجه به مقررات فعلی ایران و بررسی این سه گروه در قالب حقوق مولف اگر آثار مذکور متعلق به شخص حقیقی باشند ، از تاریخ مرگ پدیدآورنده به مدت ۳۰ سال مورد حمایت قرار خواهند گرفت. در صورتی که متعلق به اشخاص حقوقی باشد یا حق استفاده از آن ها به شخص حقوقی واگذار شده باشد ، حقوق مادی پدید آورنده از تاریخ نشر یا عرضه به مدت ۳۰ سال حمایت خواهد شد. در خصوص آثاری نیز که بنا به سفارش تولید می شوند ، مدت حمایت حقوق مادی ۳۰ سال پس از پدید آمدن اثر متعلق به سفارش دهنده است. با یک نگاه اجمالی می توان گفت : این مدت حمایت از حقوق مادی دارندگان حقوق مرتبط نسبت به مدت مقرر در کنوانسیون رم ۱۰ سال بیشتر است.
در پیش نویس لایحه جدید مدت حمایت حقوق معنوی اجرا کنندگان و حتی ویژگی چنین حقوقی برابر ماده ۱۰۰ همانند حقوق معنوی پدید آورندگان در نظر گرفته شده است. برابر ماده ۲۹ پیش نویس لایحه جدید حقوق معنوی پدید آورنده محدود به زمان و مکان نبوده و قابل انتقال نیز نمی باشد. در مقررات فعلی مالکیت فکری مطابق قاعده کلی و آنچه در ماده ۴ قانون حمایت حقوق مولفان ، مصنفان و هنرمندان آمده حقوق معنوی محدود به زمان و مکان نبوده و غیر قابل انتقال است.
گفتار سوم : ضمانت اجرا
تضمین حمایت مادی از دارندگان حقوق مرتبط اعم از اجراکنندگان ، تولید کنندگان آثار صوتی و سازمان های پخش ، همچنین حمایت معنوی از اجراکنندگان ؛ نیازمند تدوین مقررات مربوط به ضمانت اجرای مدنی و کیفری در این زمینه خواهد بود. در واقع همان گونه که در مبحث مربوط به ضمانت اجرای حفظ حقوق مولف بیان شد ، صاحبان حقوق مالکیت فکری اعم از حقوق مولف یا حقوق مرتبط باید بتوانند ، علیه ناقضان حقوق خویش طرح دعوی کنند و خسارت ناشی از تضییع حقوق خود را دریافت کنند و حتی در مواردی می بایست بتوانند جلوی ورود ضرر و زیان آینده را نیز با صدور دستور موقت بگیرند.
کنوانسیون رم به عنوان مبنای اولیه شناسایی حقوق مرتبط صراحتاً در رابطه با ضمانت اجرای مدنی یا کیفری صحبتی به میان نیاورده و تنها در ماده ۲۶ خود مقرر کرده است : «۱- هر کشور عضو متعهد است ، مطابق مقررات قانون اساسی خود تدابیر لازم در جهت تضمین اجرای کنوانسیون اتخاذ نماید. ۲- در هنگام سند تصویب ، هر کشور باید مطابق حقوق داخلی خود در وضعیت و موقعیتی باشد که مقررات کنوانسیون را اجرا نماید. » در نتیجه به ناچار در این زمینه می بایست به موافقت نامه تریپس مراجعه نمود ، زیرا اولین معاهده بین المللی می باشد که بطور جامع به مقوله ضمانت اجرای دارندگان حقوق مالکیت فکری پرداخته است و انواع ضمانت اجراها و نحوه جبران خسارت ، مراجع صالح و به طور کلی راه کارهای شکلی و ماهوی برای احقاق حق دارای مقررات جامع و کاملی است. در ادامه و در دو گفتار ضمانت اجراهای مدنی و کیفری مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
بند اول ) ضمانت اجرای مدنی
ضمانت اجراهای مدنی که در مواردی به موجب حقوق عام تعهدات و در مواردی به موجب قوانین حق مولف عنوان شده است ، در غرامت خلاصه می شود که باید با خسارت وارده به مولف متناسب باشد. در بعضی قوانین شرایط پرداخت غرامت اضافی پیش بینی شده است. بدیهی است ، یکی از دلایل افزایش غرامت نقض عم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:58:00 ق.ظ ]




«مگر آنچه عادتاً و طبعاً آشکار است و اصل اول ایجاب می‌کند که آشکار باشد».
صاحب کشاف آنگاه وارد فلسفه استثناء دوم (محارم) می‌شود. سپس وضع زنان را قبل از نزول این آیات شرح می‌دهد که گریبانهایشان گشاد و باز بود گردن و سینه و اطراف سینه‌شان دیده می‌شود و دامن روسری‌ها را معمولاً از پشت سر برمی‌گرداندند و قهراً قسمت‌های گردن و بناگوش و سینه دیده می‌شد.
فخررازی در «تفسیر کبیر» پس از اینکه بحثی می‌کند درباره اینکه آیا لغت زینت تنها به زیبایی‌های مصنوعی گفته می‌شود و یازیبایی‌هایی طبیعی را هم شامل است و خود رأی دوم را انتخاب می‌کند. می‌گوید:
«به عقیده کسانی مانند قفال که می‌گویند مراد زیبایی‌هایی طبیعی است مقصود از زینت آشکار چهره و دو دست تا مچ است در زن‌ها و چهره‌ و دو دست و دو پا است در مردها».
به عقیده قفال چون ضرورت معاشرت ایجاب می‌کرده که چهره و دو دست تا مچ باز باشد و شریعت اسلام شریعت سهل و آسان است پوشانیدن چهره و دو دست تا مچ واجب نشده است …
اما کسانی که زینت را به امور مصنوعی حمل کرده‌اند مقصود از زینت ظاهری را زینت چهره و دست‌ها عنوان کرده‌اند. از قبیل وسبه و گلگونه و خضاب و انگشتر. و علت این استثناء این است که پوشانیدن اینها برای زن دشوار است. زن ناچار است که با دست‌های خود اشیاء را بردارد و در مقام شهادت و محاکم و ازدواج ناچار است چهره خویش بگشاید.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

درباره این استثناء از ائمه (ع) زیاد پرسش شده که در ادامه به آنها اشاره می‌شود:
از امام صادق سوال شد که مقصود از زینت آشکار که پوشیدنش برای زن واجب نیست چیست؟ فرمود زینت آشکار عبارت است از «سورمه و انگشتر» (کافی جلد ۵ ص۵۲۱ و وسایل جلد۳ ص۲۵)
اما باقر فرمود زینت ظاهر عبارت است از جامه، سرومه، انگشتر، خضاب و دست‌ها النگو. سپس فرمود زینت سه نوع است یکی برای همه مردم است و آن همین است که گفتم. دوم برای محرم‌ها است و آن جای گردنبند به بالا‌تر و جای بازوبند به پایین و خلخال به پایین است. سوم زینتی است که اختصاص به شوهر دارد و آن تمام بدن زن است.
راوی که یک تن از شیعه است می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم که برای مرد نگاه کردن به چه قسمت از بدن زن جایز است در صورتی که محرم او نباشد؟ فرمود چهره و دو کف دست و دو قدم.
این روایت متضمن حکم جواز نظر بروجه و کفین است نه حکم عدم وجوب پوشیدن آنها و اینها دو مسئله جداگانه است ولی بعداً خواهیم گفت که اشکال بیشتر در جواز نظر است نه در عدم وجوب پوشیدن. اگر نظر جایز باشد به طریق اولی پوشیدن واجب نیست.
اسماء دختر ابوبکر که خواهر عایشه بود به خانه پیامبر آمد در حالی که جامه‌های نازک و بدن نما پوشیده بود. رسول اکرم روی خویش را از او برگرداند و فرمود:
«ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر چهره و قسمت از مچ به پایین دست خودش. (سنن ابو داود جلد۲ ص۳۸۳)
این روایات با نظر ابن عباس و ضحاک و عطا منطبق است نه با نظر ابن مسعود که مدعی بوده است مقصود زینت ظاهری «جامه» است.
به هر حال این روایات می‌فهماند که برای زن پوشانیدن چهره و دست‌ها تا مچ واجب نیست. حتی آشکار بودن آرایش‌های عادی و معمولی که در این قسمت‌ها وجود دارد نظیر سرمه و خضاب که معمولاً زن از آنها خالی نیست و پاک کردن آنها یک عمل فوق‌العاده به شمار می‌رود نیز مانعی ندارد.
کیفیت پوشش:
بعد از این استثناء این جمله آمده است: «ولیضربن نجمدهن علی جیوبهن» یعنی می‌باید روسری خود را بر روی سینه و گریبان خویش قرار دهند. البته روسری خصوصیتی ندارد. منضور پوشیدن سروگردن و گریبانست.
این آیه حدود پوشش را مشخص می‌کند. در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث می‌گوید:
«زنان مأمورشده‌اند که روسری‌های خود را بر روی سینه خود بیفکنند تا دور گردن آنها پوشیده شود گفته شده است که قبلاً دامنه روسری‌ها را به پشت سر می‌افکندند و سینه‌هاشان پیدا بود. کلمه «جیوب» (گریبان‌ها) کنایه است از سینه‌ها زیرا گریبان‌ها است که روی سینه‌ها را می‌پوشاند و گفته شده است که از آن جهت این دستور دیده است که زنان موها و گوشواره‌ها و گردن‌های خویش را بپوشانند.»
ابن عباس ذیل این آیه گفته است: «زن باید موی و سینه و دور گردن و زیر گلوی خویش را بپوشاند».
تفسیر صافی هم بعد از ذکر جمله ولیضربن … می‌گوید:
«برای اینکه گردن‌ها پوشیده شود.»
به هر حال این آیه در کمال صراحت حدود پوشش لازم را بیان می‌کند.
استثناء دوم:
«ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن اوابائهن بعولتهن او ابنائهن او ابنا بعولتهن او اخوانهنا او بنی اخوانهن او نسائهن او ماملکت ایمانهن او التابعین غیراولی الاربه …»
یعنی زینت‌های خود را آشکار نکنند مگر برای شوهران و پدران خود و پدران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران خود و پسران برادر و خواهران خود و پسران خواهر و زنان هم کیش خود و بندگان و طفلی که هنوز بر عورت زنان آگاه نیستند.
بررسی حدود پوشش که در اسلام بر زن واجب است:
آیه پوشش که همان آیه ۳۱ سوره نور است و برای بیان این وظیفه و تعیین حدود آن است پوشانیدن وجه و کفین لازم شمرده نشده. در این آیه به دو جمله می‌توان استناد جست. یکی جمله «ولا یبدین زینتهن الا ماظهرمنها» و دیگر جمله «ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن».
در مورد جمله اول دیدیم که اکثر مفسران و عموم روایات، خضاب و سورمه و انگشتر و دستبند و امثال اینها را مصداق مستثنی (الاماظهر) دانسته‌اند. این زینت‌ها زینت‌هایی است که در چهره و دو دست تا مچ، صورت می‌گیرد. خضاب و انگشتر و دست‌بند مربوط به دست است و سورمه مربوط به چشم.
کسانی که پوشش وجه و کفین را واجب می‌دانند باید استثناء «الاماظهر» را منحصر بدانند به لباس رو و واضح است که حمل استثناء بر این معنی بسیار بعید و خلاف بلاغت قرآن است. مخفی داشتن لباس رو به علت اینکه غیر ممکن است احتیاج به استثناء ندارد. گذشته از اینکه لباس را وقتی می‌توان زینت محسوب کرد که قسمتی از بدن نمایان باشد مثلاً در مورد زنان بی پوشش می‌توان گفت که لباس آنها یکی از زینت‌های آنهاست. ولی اگر زن تمام بدن را با یک لباس سرتاسری بپوشاند چنین لباسی زینت شمرده نمی‌شود.
خلاصه اینکه ظهور آیه را در اینکه قسمتی از زینت بدن را استثناء می‌کند نمی‌توان منکر شد و صراحت روایات هم ابداً قابل تردید نیست.
در مورد جمله دوم باید گفت: آیه دلالت دارد که پوشانیدن گریبان لازم است و چون در مقام بیان خداست اگر پوشانیدن چهره هم لازم بود بیان می‌کرد.
دقت کنید «خمار= روسری» اساساً برای پوشانیدن سروضع شده است. ذکر کلمه «خمر» در آیه می‌فهماند که زن باید روسری داشته باشد و واضح است که با روسری پوشانیدن مربوط به سر است و اما اینکه غیر از سر آیا قسمت دیگری را هم باید با روسری پوشانید یا نه؟ بستگی دارد به بیان آن. و چون در آیه فقط زدن دو طرف روسری بر گریبان مطرح است معلوم می‌شود که همین مقدار واجب است.
ممکن است کسی خیال کند معنی «ولیضربن نجمرهن علی جیوبهن» این است که روسری‌ها را مانند پرده از جلو چهره آویزان کنند تا حدی که روی گریبان و سینه را بپوشاند.
اما نمی‌توان آیه را به این معنی حمل کرد زیرا: اولاً کلمه «خمار» به کار رفته نه کلمه «جلباب» خمار روسری کوچک است و «جلباب» روسری بزرگ، روسری کوچک را نمی‌توان آن اندازه جلوکشید و مانند پرده آویزان کرد به طوری که چهره و دورگردن و گریبان و سینه را بپوشاند و در عین حال سروپشت گردن و موها که معمولاً در آن زمان بلند بوده، پوشیده بماند.
ثانیاً آیه می‌فرماید با همان روسری‌ها که دارید چنین عملی انجام دهید بدیهی است اگر آن روسری‌ها را به آن شکل روی چهره می‌آویختند جلوی پای خود را به هیچ وجه نمی‌دیدند و راه رفتن برایشان غیرممکن بود. آن روسری‌ها قبلاً «مشبک» و «توری» ساخته نشده بود که برای این منظور مفید باشد. اگر منظور این بود که لزوماً روسری‌ها از پیش رو آویخته شود دستور می‌رسید که روسری‌هایی تهیه کنید غیر از این روسری‌های موجود که توانید هم چهره را بپوشانید و هم بتوانید راه بروید.
ثالثاً ترکیب ماده «ضرب» و کلمه «علی» مفید مفهوم آویختن نیست. چنانکه قبلاً گفتیم و از اهل فن لغت و ادب عرب نقل کردیم ترکیب «ضرب» با «علی» فقط مفید این معنی است که فلان چیز را بر روی فلان شی مانند حایلی قرار داد.
مفهوم «و لیضربن نجمرهن علی جیوبهن» این است که با روسری‌ها بر روی سینه و گریبان حایلی قرار دهید. پس وقتی در مقام تحریر و بیان حدود پوشش است و می‌فرماید با روسری‌ها بر روی گریبان‌ها و سینه‌ها حایلی قراردهید و نمی‌گوید بر روی چهره حایلی قراردهید معلوم می‌شود حایل قراردادن برروی چهره واجب و لازم نیست.
تا اینجا از دیدگاه تفاسیر گوناگون با تعریف و تعیین محدوده پوشش در قرآن آشنا شدیم. در این قسمت ضمن اشاره به آراء مراجع تقلید و مجتهدین این تعریف را از دیدگاه آنان بررسی کرده تا بتوانیم به صورت منطقی‌تری به نتیجه‌گیری بپردازیم.
از نظر آیت‌ا… خامنه‌ای ؛ زنان باید تمام سر و بدن خود را به جز صورت و دست‌ها تا مچ که زینت و آرایش نشده باشد یا لباسی که توجه نامحرم را جلب نکند بپوشانند.
در حجاب و پوشش واجب لباس معینی شرط نیست و هر لباسی که تمام بدن زن را (به جز صورت و دست‌ها تا مچ که استثناء شده) و همچنین برجستگی‌های بدن را بپوشاند و توجه نامحرم را جلب نکند کفایت می‌کند.
همچنین تشخیص مصداق زینت، عرض است و هرچه عرفاً زینت محسوب شود زن باید آن را از نگاه نامحرم بپوشاند.
آیت‌ا… فاضل لنکرانی نیز معتقد است حجاب طبق آیات قرآن در روایات یعنی پوشاندن تمام بدن به غیراز گردی صورت و دست‌ها تا مچ؛ و همچنین پوشاندن موی سر برای خانم‌ها هم واجب است و این مسئله از مسلمات دین است.
«کسی که موی سر و تمام بدن غیر از دست‌ها تا مچ و گردی صورت بقیه بدن را بپوشاند» با حجاب است و اگر کسی حتی مقداری از آنچه که گفته شده را نپوشاند حجاب را رعایت نکرده است. البته این نکته را هم یادآور می‌شوم که خانم‌ها نباید لباس بپوشند که برجستگی‌ها و زیبایی‌های زنانه و حجم بدن آنها پیدا باشد یعنی پوشیدن لباس تنگ هم برای آنها جایز نیست. همینطور پوشیدن لباس رنگی که موجب جلب توجه نامحرم شود برای خانم‌ها جایز نیست.
آیت‌ا… صانعی عنوان می‌کند که به طور کلی بر زن پوشاندن تمام بدن به جز گردی صورت و دست‌ها تا مچ و پاها تا مچ در مقابل نامحرم واجب است و شارع مقدس نسبت به رنگ و کیفیت لباس نظر خاصی ندارد و اگر در جایی رنگ یا کیفیت لباس به گونه‌ای باشد که ایجاد مفسده کند جایز نیست و تشخیص موضوع با خود مکلف است.
وی ضمن اینکه به تفسیر آیه ۳۱ سوره نور در تفسیر المیزان ارجاع می‌دهد معتقد است: «به هر حال صورت و دست‌ها محل زینت محسوب نمی‌گردد. ولی اگر آرایش نمودن و خود را در دید مردان بیگانه قراردادن موجب فساد در جامعه گردد حرام است.
آیت‌ا… مبشر کاشانی معتقد است آرایش زنان در جامعه برای جلوه‌گری، خودآرایی، خودنمایی در دید نامحرم، حرام است و نیز بیرون گزاردن موی سر چه کم باشد چه زیاد جایز نیست ولی پوشیدن جوراب نازک اگر از غوزک مچ پا به بالا نباشد و مفسده‌ای نداشته باشد اشکال ندارد. اگرچه بهتر است آن را بپوشاند.
آیت‌ا… شیرازی معتقد است به جز گردی صورت و دست‌ها از مچ به پایین نباید دیده شود و زینت و آرایش هم نباید وجود داشته باشد. حتی انگشتر نیز نوعی زینت و آرایش به شمار می‌رود و آشکار کردن آن برای مردان بیگانه جایز نیست.
آیت‌ا… سیستانی نیز عنوان می کند که واجب است زن تمام بدن خود را به استثناء صورت و دست‌ها تا مچ از چشم نامحرم با پوشش‌هایی که خود، زینت نباشد مستور کند.
وی معتقد است پوشانیدن پشت و روی پا از نامحرم واجب بوده و زینت کردن (در حد معمول) دست‌ها تا مچ و یا آرایش ساده صورت محل اشکال است و چهره آرایش کرده باید پوشانده شود. به اعتقاد آیت‌ا… سیستانی زن نباید احتیاط لازم باید بدن و موی سر خود را از پسری هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را از یکدیگر تشخیص می‌دهد بپوشاند، و برای حجاب چادر بهتر است.
دیدگاه نسبتاً متفاوت دیگری نیز وجود دارد که البته نه از نظر یک مرجع تقلید بلکه از دیدگاه یک مجتهد عنوان می‌شود. در این دیدگاه علاوه بر اینکه سخت‌گیری‌های مراجع در آن دیده نمی‌شود جنبه الزام آور بودن حجاب برای زنان نیز به گونه‌ای متفاوت بیان گردیده است.
حجه السلام محسن کدیور معتقد است اسلام پوشش خاصی برای مرد و زن نهاده. پوشش بر دو قسمت است. یکی پوشش نگاه و صدا و دیگری پوشش اندام بدن است. پوشش نگاه و صدا در اسلام یعنی ممنوع بودن نگاه‌های هرزورها. خداوند در سوره نساء هم به مردان و هم به زنان می‌گوید که نگاهتان حریم داشته باشد.
شما مجاز نیستید به هر چیزی نگاه کنید چرا که این امر مقدم افعال بعدی است. از آن طرف هم تأکید بر خودنگهداری و حفظ ناموس می‌کند.
مسئله دوم پوشش بدن است. در اسلام سه گونه پوشش داریم: یکی پوشش حداقلی است که لازمه مکان‌هایی چون استخر است که پوشش حداقلی است. پوشش نوع دوم پوشش در نماز است. انسان وقتی می‌خواهد نماز بخواند باید حداقل لباس را به تن داشته باشد. فتوای برخی از علماء دایر بر این است که بانوان وقتی می‌خواهند نماز بخوانند چنانچه نامحرمی در محل نباشد می‌توانند بدون روسری اقامه نماز کنند. البته بانوان وقتی می‌خواهند نماز بخوانند چنانچه نامحرمی در محل نباشد می‌توانند بدون روسری اقامه نماز کنند. البته فتوای اکثر علماء این است که بانوان حتماً باید روسری برسر داشته باشند ولی در کل مهم این است که در لباس مناسب عبادت انجام پذیرد. سوم پوشش نسبت به نامحرم و یا پوشش خارج از خانه است. وقتی زن و مردم می‌خواهند وارد خیابان یا اداره شوند اسلام حریمی قرارداده با خاستگاهی اخلاقی تناسب با تکالیف دینی دارد. یعنی وجدان دینی مومن اقتضای رعایت آن را می‌کند. و آن این است که می‌گوید زن زینت خود را جز برای محارمش آشکار نکند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:58:00 ق.ظ ]




ب تصمیمات و اقدامات مأموران واحدهای مذکور در بند )الف( در امور راجع به وظایف آنها.

    1. رسیدگی به اعتراضات و شکایات از آراء و تصمیمات قطعی دادگاههای اداری، هیأتهای بازرسی و کمیسیونهایی مانند کمیسیونهای مالیاتی، شورای کارگاه، هیأت حل اختلاف کارگر و کارفرما، کمیسیون موضوع ماده(۱۰۰).قانون شهرداریها، کمیسیون موضوع ماده(۵۶). قانون حفاظت و بهره برداری از جنگلها و منابع طبیعی و اصلاحات بعدی آن منحصراً از حیث نقض قوانین و مقررات یا مخالفت با آنها.
    1. رسیدگی به شکایات قضات و مشمولین قانون استخدام کشوری و سایر مستخدمان واحدها و مؤسسات مذکور در بند(۱). و مستخدمان مؤسساتی که شمول این قانون نسبت به آنها محتاج ذکر نام است اعم از لشکری و کشوری از حیث تضییع حقوق استخدامی.

تبصره ۱ – تعیین میزان خسارات وارده از ناحیه مؤسسات و اشخاص مذکور در بندهای ۱و۲ این ماده پس از تصدیق دیوان به عهده دادگاه عمومی است.
تبصره ۲ – تصمیمات و آراء دادگاهها و سایر مراجع قضائی دادگستری و نظامی و دادگاههای انتظامی قضات دادگستری و نیروهای مسلح قابل شکایت در دیوان عدالت اداری نمی باشد علی رغم اینکه عنوان کلی صدر ماده مزبور صلاحیت ها و حدود اختیارات دیوان را به شرح فوق مقرر می دارد؛ لازم به ذکر است صلاحیت های مذکور در این ماده، مختص شعب دیوان عدالت اداری بوده و علاوه بر موارد مورد اشاره، بر اساس ماده۱۹ قانون دیوان عدالت اداری:
رسیدگی به شکایات اشخاص حقیقی و حقوقی از آیین نامه ها و مقررات دولتی وشهرداری ها از حیث مخالفت مدلول آنها با قانون و احقاق حقوق اشخاص در مواردی که تصمیمات یا اقدامات یا مقررات مذکور به علت برخلاف قانون بودن آن و یا عدم صلاحیت مرجع یا تجاوز و سوء استفاده از اختیارات، تخلف در اجرای قوانین و یا خودداری از انجام وظایفی که موجب تضییع حقوق اشخاص می شود نیز، از صلاحیت های هیات عمومی دیوان بوده و صدور رای وحدت رویه از دیگر صلاحیت های دیوان عدالت اداری است که در شرح وظایف هیأت عمومی دیوان ذکر گردیده است.
صلاحیت رسیدگی استینافی
دیوان در مورد اعتراضات و شکایات از‌ آراء‌ و تـصمیمات قـطعی دادگـاههای‌ اداری،هیأتهای بازرسی و کمیسیونهائی‌ مانند‌ کمیسیونهای مالیاتی و شورای کارگاه،هیأت حل اختلاف کارگر و کـارفرما،کمیسیون مـاده ۰۰۱ قانون شهرداریها،کمیسیون موضوع ماده ۶۵ قانون حفاظت و بهره‌برداری‌ از جنگلها و منابع‌ طبیعی‌ منحصرا از حیث نقض قوانین و مقررات یـا‌ مـخالفت‌ با‌ آنـها حق رسیدگی استینافی دارد.
در حقوق اداری کشور فرانسه و رویهء قضائی شورای دولتی در آن‌ کشور،ضابطه و مـلاک تـشخیص‌ در‌ خـصوص‌ اینکه تصمیم یا اقدام یا رای‌ یا آئیننامه و تصویبنامه و بخشنامهء مقامات اجرائی و اداری قابل الغاء است یـا خـیر؟معیارهای زیـر است:مسأله صلاحیت،موضوع نقض یا مخالفت با قانون،رعایت نکردن تشریفات‌ مقرر‌ در‌ قانون و سوء استفاده از اختیارات.
در قانون دیـوان عـدالت اداری میتوانیم ضابطه‌ها‌ و ملاکهای زیر را در بند پ ماده ۱۱ احصاء نمائیم.بند پ ماده ۱۱ قانون دیوان عدالت‌ اداری مـقرر‌ میدارد:
آئیننامه‌ها و سـایر نـظامات اداری و مقررات دولتی و شهرداریها از حیث‌ مخالفت مدلول آنها‌ با‌ قانون‌ و احقاق حقوق اشخاص در مواری که‌ تصمیمات یـا اقـدامات یا مقررات مذکور بعلت:۱-برخلاف قانون‌ بودن‌ آن‌ ۲-عدم‌ صلاحیت مرجع مربوطه‌۳-یا تجاوز یا سـوء اسـتفاده از اختیارات‌ -یا تـخلف در اجرای قوانین و مقررات‌۵-یا‌ خودداری از انجام وظایفی‌ که موجب تضییع حقوق اشخاص میشود.مورد رسیدگی دیوان قرار مـیگیرد. در‌ قـانون‌ شورای‌ دولتی مصوب ۹۳۳۱ نیز ضمن ماده ۲ ضابطه قابلیت الغاء تصمیمات و اقدامات اداری و مراجع‌ و مـؤسسات دولتـی و شـهرداری‌ و تشکیلات وابسته به آنها همین پنج مورد مندرج‌ در‌ بند‌ پ ماده ۱۱ قانون دیوان عدالت اداری بود.
بطوریکه مشاهده مـی‌کنیم در قـانون ایـران مورد جدیدی بعنوان‌ امتناع‌ از‌ انجام وظایفی که موجب تضییع حقوق اشخاص مـیشود بـه ضوابط و ملاکهای یاد‌ شده‌ در‌ بالا اضافه شده است که منطقا و عقلا نکته و مورد تازه و مهمی است.
بند الف‌ مـاده‌ ۲ از قـانون شورای دولتی منسوخه مقرر میداشت که: «در کلیه موارد مذکور در‌ این‌ قسمت چـناچه شـورا شکایت را صحیح‌ تشخیص داد رای بر لغو تصمیم مورد شـکایت یـا رای بـر‌ اقدام‌ ثانوی‌ که باید بعمل آید صادر خـواهد نـمود.»در قانون دیوان عدالت اداری‌ مصوب سال‌ ۰۶‌ تصریحی در خصوص اینکه جز صدور رای‌ بر‌ لغـو‌ تـصمیم‌ مورد شکایت تکلیفی ندارد و قانونا شـعبه‌ دیـوان‌ جز صـدور رای بـر لغـو تصمیم‌ الغاء رأی مورد شکایت باید اتخاذ شـود نـمیگردد‌ و علی القاعده این امر به عهده‌ سازمان‌ یا مؤسسه‌ یا‌ وزارتخانه‌ است کـه بـاید نظرش را با‌ رأی‌ صادره‌ از طرف دیـوان تطبیق نماید.
در زمینه دادخواستهای ورود و مـطالبه خـسارت که‌ اصطلاحا‌ میتوان‌ به آنها دعـاوی اسـتیفاء حق اطلاق‌ نمود اقدام دیوان به‌ صراحت‌ تبصره یک‌ ماده ۱۱ اقدام تصدیقی‌ است.دیوان‌ گـواهی مـینماید که بر اثر تقصیر و مـسامحه و بـی‌مبالاتی سـازمان یا وزارتخانه‌ها یـا‌ عـامل‌ دولتی در امور راجع‌ به انجام‌ وظـیفه‌ خـساراتی‌ به دادخواه وارد‌ گردیده‌ است تعیین میزان‌ و اندازه‌ خسارت‌ پس از تصدیق دیوان با دادگ
اههای عمومی خـواهد بود)زرین قلم:۶۱-۶۴).
ضمانت اجرای آراء صادره از دیوان عدالت اداری .
دیوان عدالت اداری،عالی‌ترین مرجع قضایی صلاحیتدار جهت رسیدگی به شکایت شهروندان از اقدامات،تصمیمات و مصوبات خلاف قانون و شرع واحـدها و مـأموران دولتی است این‌ مرجع‌ که‌ بر اساس الگوی فرانسوی شورای دولتی،شکل‌ گرفته‌ در‌ نوع خود،خدمات فراوانی را به شهروندان‌ جامعه در برابر قدرت حاکمیت ارائه کرده است.بنابراین تقویت روزافزون جایگاه و شأن این مرجع با اهمیت‌ قـضایی-اداری‌ و نـظریه‌پردازی در خصوص مبانی،صلاحیت‌ها و سازوکارهای آن می‌تواند‌ ما را‌ در دستیابی به آرمان دفاع از حقوق خصوصی و عمومی شهروندان،یاری کند. در علم حقوق،بحث(ضمانت اجرا)همواره یکی از تفاوت‌های هنجاری‌ اخلاقی‌ و قواعد حقوق‌ است (کاتوزیان.۱۳۸۱:۵۴). اهمیت این امر در مطالعه صلاحیتهای دیوان عدالت اداریـ،آن‌ اسـت کـه در صورت فقدان و یا ضعف ضمانت اجـرای آرای مـربوطه،فلسفه وجـودی و اهداف مترتب بر دیوان،زیر سوال‌ رفته،تصمیم‌ های‌ آن‌ ماهیت تشریفاتی به خود گرفته،زمینه تمرد ماموران دولتی از اجرای وظایف‌ قانونی‌ خود، بیشتر فراهم شـده و در نـتیجه حـقوق و آزادیهای شهروندان،مورد تهدید و تعرض قرار می‌گیرد.از این‌ رو بررسی چگونگی ضمانت اجرای آرای مذکور و چالشهای آن لازم است.به‌طور کلی،ضمانت‌ اجرای‌ آرایـ‌ صـادره‌ از دیـوان،صدرو حکم به انفصال است که از سوی دیوان صادر شده و بـه‌ واسطه‌ آن،مقامات‌ و ماموران متمرد از تصمیم دیوان از خدمات دولتی بر کنار می‌شوند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مبحث اول:موارد صدور رای بـه انفصال.
به‌طور کـلی،حکم بـه انفصال از خدمات دولتی‌ در‌ دو مورد صادر می‌شود:
الف-در ضمن دادرسی‌ها:چنانچه در اثنای رسیدگی‌ها،دیوان،مدارک و اسناد خـاصی را‌ از واحـدهای‌ دولتی‌ مطالبه کند و آن واحدها از اجرای این دستور،استنکاف کنند به انفصال محکوم‌ می‌شوند؛ماده ۱۶ قانون‌ دیوان،مقرر‌ می‌دارد(…دیوان می‌تواند در صـورت لزومـ،سوابق و اسـنادی را که‌ در واحدهای دولتی و موسسات‌ وابسته‌ و شهرداری‌ها است،مطالبه نموده و ملاحظه و مطالعه نماید. واحدی کـه پرونـده یـا سند نزد اوست،مکلف‌ است‌ در‌ مهلتی که دیوان تعیین کرده،سوابق یا سند مورد مطالبه را ارسال نـماید و اگـر‌ بـه عللی انجام آن مقدور نباشد،جهات آن را به دیوان اعلام کند در غیر این‌ صورت،متخلف به‌ انفصال‌ موقت تـا یـکسال محکوم خواهد شد.)همین مجازات،مقرر است در موردی‌ که دیوان،احتیاج به‌ اخذ‌ توضیح از نماینده واحدهای مـذکور در بـند‌ الفـ‌ ماده‌ ۱۱ دارد و مسئول مربوطه‌ از تعیین نماینده،خودداری‌ کند‌ یا نماینده تعیین شده از حضور در دیوان،استنکاف کند.پس در حـین‌ دادرسی،استنکاف واحـد دولتی‌ مربوطه‌ از تعیین نماینده و یا‌ خودداری‌ از ارائه‌ اسناد‌ و مدارک مربوطه، از مبانی صدور حـکم انـفصال‌ می‌باشد(مادهء ۲۳‌ آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب ۱۳۷۹٫در ماه ۳۳ لایحه در دست تصویب،به درخـواست‌ ریـیس‌ دیوان‌ یا هریک از شعب دیوان،کلیه واحدهای‌ دولتی،شهرداریها‌ و سایر‌ مؤسسات‌ عمومی‌ و مأموران آن‌ها،ظرف یکماه‌ از تاریخ‌ ابلاغ،مکلف به ارسال اسـناد و پرونـده‌های مورد مطالبه شده‌اند،در غیر اینصورت با مجازات انفصال‌ روبرو‌ می‌شوند.از نوآوریهای این مـاده،«محکومیت مـتخلف به کسر‌ یک‌ سوم‌ حقوق‌ و مزایا بـه مـدت‌ سـه‌ ماه تا یکسال»در صورت عدم‌ محکومیت وی به مـجازات انـفصال است.).
ب-بعد از صدور رای:مهمترین وجه ضمانت اجرا‌ در‌ خصوص‌ نحوه اجرای آرای دیوان مربوط به مرحلهء اجرای‌ آنـ‌ها‌ اسـت.ماده‌ ۲۱‌ اصلاحی‌ قانون‌ دیوان عدالت اداری مـقرر مـی‌دارد:(واحدهای‌ دولتی اعم از وزارتـخانه‌ها و سـازمان‌ها و مـؤسسات و شرکت‌های دولتی و شهرداری‌ها و تشکیلات و مؤسسات وابـسته بـه آنها و نهادهای انقلابی،مکلفند احکام‌ دیوان را در آن قسمت که مربوط به‌ واحدهای مذکور است،اجراء نـمایند و در صـورت استنکاف با حکم رییس کل دیـوان به انفصال از خدمات دولتـی بـه مدت یک تا پنج سـال‌ مـحکوم‌ می‌شوند)
مبحث دوم:ماهیت رای صادره.
قبلا دیدیم که(حکم به انفصال)در دو مورد یکی در اثنای دادرسی‌ها و دیگری پس از ختم‌ رسیدگی‌ها و صدور رایـ،به عـنوان ضمانت اجرای تصمیمات دیوان مـورد اسـتفاده‌ اسـت.حال‌ باید دید این رأیـ،یک رأی کـیفری یا حقوقی بوده یـا بـه‌طور کلی خارج از این تقسیم‌بندیها است؛به شرح زیر استدلالهای مربوط به دیدگاه‌های مزبور را‌ برشمردیم:
الف-ماهیت کیفری انفصال
از آنجا کـه فـلسفه‌ صدور‌ حکم انفصال،جلوگیری از تمرد واحدهای دولتـی در مـقابل تصمیم‌های‌ دیوان بـوده و نـفس انـفصال از خدمات دولتی،نوعی محرومیت از حـقوق اجتماعی و قانونی می‌باشد، این حکم‌ به‌ نوعی مجازاتی است که‌ قانونگذار‌ برای عدم اجرای تصمیمات دیـوان در نـظر گرفته است.
در نتیجه،حکم به انفصال،ماهیت کیفری داشـته و دیـوان در صـدور ایـن رأی بـه مثابه یک دادگـاه‌ کیفری،مأمور مـتخلف را به مجازات یاد شده‌ محکوم‌ می‌کند.این مجازات،دارای وجهه بازدارنده بوده‌ و در قالب محرومیت از یکی از حقوق اجتماعی(تصدی خـدمات دولتـی)محقق می‌شود(مادهء ۱۷ قانون مجازات اسلامی‌ مصوب ۱۳۷۰).
علاوه بر آن،تصریح‌ آیین‌ دادرسی دیوان به ضرورت احضار مأمور مستنکف و د
فاع وی از خود، دلیلی بر حضوری و کیفری بودن حکم به انفصال است زیرا در سـایر موارد احضار اصحاب دعوی، جزو تکالیف اختیاری دیوان بوده‌ و عموما آرا به صورت غیابی،صادر می‌شوند.
(مادهء ۱۹ آیین‌ دادرسی‌ دیوان.در لایحه در دست تصویب،هیچ اشاره‌ای به محتوای ماده ۱۹ قانون آیـین دادرسی فعلی دیوان‌ نشده و موضوع،مسکوت‌ مانده‌ است.از طرف دیگر به استناد ماده ۵۰ لایحه یـاد شده که قایل‌ بـه‌ مـلغی‌ شدن قانون دیوان‌ عدالت اداری مصوب ۱۳۶۰ و اصلاحات بعدی آن،می‌باشد،عملا مجالی برای دفاع شخص‌ مستنکف‌ از‌ خود،قبل از صدور رأی به انفصال،باقی نمی‌ماند.).
ب-ماهیت حقوقی انفصال.
از آنجا که صلاحیت ذاتی محوله به دیوان عدالت اداری ناظر بـه تـشخیص تخلف مأمور یا واحد دولتی از قـانون،شرع و یـا حدود اختیارات‌ قوه‌ مجریه است در نتیجه،اصولا دیوان یک مرجع حقوقی‌ است نه کیفری و رسیدگی به دعاوی مربوط به فعل و یا ترک فعل دارای وصف مجرمانه،در صـلاحیت‌ ذاتی دادگـاه‌های کیفری بوده که حـسب‌ آیـین‌ دادرسی کیفری مربوط به وظایف قانونی خود می‌پردازند درحالی‌که صلاحیت‌های دیوان مربوط به بخش خاصی از دعاوی حقوقی مطروحه از سوی‌ شهروندان به طرفیت دولت و ماموران دولتی است که به‌ استناد‌ آیین دادرسی ویژه دیـوان،اقامه‌ می‌شوند.از سـوی دیگر،حکم به یک امر جزایی و محکومیت متهم به تحمل کیفر(و از جمله تنبیه‌ انفصال)منوط به جری تحقیقات کیفری،بازجویی‌ها و اخذ آخرین دفاع از متهم‌ از‌ سوی‌ مراجع کیفری‌ شناخته شده است درحالی‌که‌ به‌ دلیل‌ آیین دادرسـی خـاص حاکم بـر دیوان،رسیدگی‌ها عموما غیابی و متمرکز بر تشخیص تخلف ماموران و یا واحدهای دولتی از قوانین و مقررات‌ جاری‌ در‌ کشور است. بنابراین،ماهیت تـمام آرای صادره از دیوان را‌ باید‌ حقوقی دانست.
ج-ماهیت اداری انفصال.
فارغ از تقسیم‌بندیهای یاد شده،شاید بتوان حکم به نـوعی انـفصال را نـوعی مجازات اداری در زمره‌ مجازات‌های‌ موضوع‌ قانون‌ تخلفات اداری دانست.قانونی که به استناد آن،اخراج،انفصال،کسر حقوق‌ و…جزو مجازات‌های اداری‌ تلقی شده و در یک مـرجع ‌ ‌غـیر جزایی صادر می‌شوند.بنابراین حکم به‌ انفصال،مجازاتی اداری است که رأسا از سوی‌ رییس‌ کل‌ و یا شـعب دیـوان،به عـمل می‌آید و به خاطر غیر جزایی بودن،از نظر تقسیم‌بندی کلی،ماهیت حقوقی دارد‌ لیکن‌ ماهیتا‌ در زمره آرایی که محاکم‌ حقوقی‌[مدنی‌]به صدور آنـها مـبادرت می‌ورزند نیز نمی‌باشند.تصریح قانون دیوان به(ابلاغ آرای‌ دیوان‌ با‌ ضوابط قانون آیین دادرسی مدنی)( ماده ۱۷ قانون دیوان و ماده‌ ۳۳۰‌ آیـین رسـیدگی‌ آن) قرینه‌ای بر حقوقی بودن تمام آرای صادره از‌ دیوان-حتی‌ حکم‌ به‌ انفصال-است.
به اعتقاد ما دیدگاه اخیر،ارجحیت داشته و به دلیل اشراف دیوان عـدالت اداری بـر فرایندها‌ و مراجع‌ اداری‌ کشور،صلاحیت این مرجع در برخورد مستقیم با مأموران و مدیران مستنکف از‌ اجرای‌ تصمیمهای‌ خود،جزو لوازم صلاحیتهای محوله به آن می‌باشد(ماده ۹ قانون‌ رسیدگی به تخلفات اداری مصوب ۷/۹/۱۳۷۲).
مبحث سوم:مرجع صدور حکم به انفصال.
باید دید دقیقا چه شخصی‌ و یا چه مرجعی بـه صـدور حکم انفصال،مبادرت می‌ورزد؟با مراجعه به‌ آیین دادرسی دیوان‌ درمی‌یابیم‌ که حکم به انفصال در اثنای دادرسی،صرفا‌ از‌ سوی‌ شعبه مربوط دیوان‌ که پرونده در تحت نظر‌ اوست،صادر‌ می‌شود(مادهء ۲۳‌ آیـین دادرسی دیوان). ولی قانون دیوان(مادهء ۱۶‌ قانون دیوان).
بطور دقیق مرجع صدور حـکم‌ انفصال را مـشخص نـکرده است.اما در مورد‌ حکم‌ انفصال بـعد از
صـدور رایـ،قانون‌ دیوان‌(مادهء ۲۱ همان،اصلاحی ۱۳۷۸) و‌ آیین‌ دادرسی مربوطه‌(مادهء ۴۹ قانون دیوان) ،رییس‌ کل‌ دیوان‌ را مرجع صدور حکم یاد شده‌ می‌دانند.تفاوتی‌ که میان احکام‌ انفصال،صرفنظر از مرجع صدور آن‌ها،وجود دارد،مدت آن‌هاست؛حکم صادره از شـعبه‌ مـربوطه، انفصال‌ مـوقت تا یک سال است و حکم صادره از رییس‌ کـل‌ دیـوان به مدت یک تا‌ پنج‌ سال می‌باشد. به نظر می‌رسد با توجه به شأن قضایی ممتاز رییس کل دیوان،سقف‌ اخـتیارات‌ او در صـدور حـکم به‌ انفصال،افزایش‌ یافته‌ و ضمانت اجرای مذکور،صرفا‌ در‌ مورد استنکاف از اجرای‌ رای‌ قـطعی دیوان(نه‌ مقدمات رسیدگی‌ها)به وی تفویض شده است.با توجه به اطلاق این اختیار رییس کل،باید‌ قایل‌ به‌ این امر بود که نامبرده هم در صورت‌ اسـتنکاف‌ از اجـرای آرای قطعی شعب(اعم از‌ بدوی‌ و تجدیدنظر)و‌ نیز‌ خودداری‌ از اجرای آرای‌ هیأت‌ عمومی دیوان،اقدام به صدور حکم انفصال می‌کند(مطابق لایـحه در دست تصویب،شعبه صادرکننده رأی در مورد استنکاف‌ از اجرای دستور موقت(ماده ۲۷)،استنکاف از ارسال پرونده‌ها و اسناد مـربوطه(ماده ۳۳)،اسـتنکاف‌ از‌ اجرای‌ رأی شعبه(ماده ۳۸)و نیز در مورد اسـتنکاف از اجـرای رأی‌ هیأت عـمومی دیـوان(ماده ۴۶)صـلاحیت صدور حکم به انفصال ‌‌را‌ دارند.)
مبحث چـهارم:قطعیت و یـا قـابل شکایت بودن حکم به انفصال.
در عرف‌ دادرسی،اصل‌ بر این است که تصمیم‌های قـضایی،قابل شـکایت‌ هـستند‌ و موارد‌ قطعی‌ بودن‌ را‌ قانون،معین می‌کند(اگرچه نظام دادرسی ما اصل را بر قطعیت آرای صادره نهاده و تجدیدنظر خواهی را اسـتثنایی بـر اصـل یاد شده،دانسته است)( مادهء ۳۳۰ آیین دادرسـی دادگـ
اههای عمومی و انقلاب در امور مدنی و مادهء‌ ۲۳۲‌ همان‌ در امور کیفری)در مورد حکم به انفصال نیز باید‌ گفت:هیچ‌ قرینه‌ای دال بر قابل شکایت بـودن تـصمیم شعبه مربوطه و یا رییس کل دیوان،وجود ندارد،تنها در یک‌ مورد،به‌طور مطلق،آرای شعب بدوی دیوان بـه درخـواست یـکی از طرفین و یا قایم مقام،وکیل‌ یا نماینده‌ قانونی آنان،در شعب تجدیدنظر قابل شکایت دانسته شده اسـت.( مادهء ۳۹ آیین دادرسی دیوان و مادهء ۱۸ اصـلاحی ۱۳۸۱ قـانون دیوان). شاید بـتوان تصمیم صادره از شعب بدوی در مورد انفصال مأمور مستنکف از اجرای رأی صادره را نیز مشمول قـاعده(قابل شـکایت‌ بودن تـصمیمهای‌ صادره‌ از شعب بدوی)دانست ولی به اعتقاد ما این احتمال ضعیف و متزلزل است، زیرا:
اولا:براساس اصول دادرسی،صرفا آرای قطعی صادره از مـراجع قـضایی(از جمله دیوان‌ عدالت‌ اداری)برای‌ مجریان امور لازم الاجرا بوده‌ و ایجاد التزام می‌کنند و در نتیجه آرای غـیر قـطعی صـادره از شعب،مادامی که قطعیت نیابند و یا نفیا و یا اثباتا از مرجع قانونی تجدیدنظر‌ صادر‌ نشوند،ایجاد التزام‌ نمی‌کنند.بنابراین تـا زمـانی‌ کـه‌ امکان تجدیدنظر از رای صادره در دیوان،وجود دارد،اثر منفی حکم به‌ انفصال بر حقوق استخدامی مـامور مـستنکف،عینیت نمی‌یابد.
ثانیا:نظام تجدیدنظر خواهی در آرای صادره از شعب بدوی دیوان،مربوط به درخواست یکی از طرفین‌ دعوی‌ یا نماینده آن‌هاست که حـسب مـستفاد از این قید،مقصود از آرای شعب بدوی،صرفا آرای مربوط به امور ماهوی دعوای مطروحه بوده و مـنصرف از تـصمیم شعبه بدوی به انفصال ماموران‌ مستنکف می‌باشد.بنابراین‌ تـصمیم‌ شـعبه بـدوی‌ به انفصال،کماکان قطعی و غیر قابل شکایت اسـت.به‌ طریق اولی،حکم‌ صادره از رییس کل دیوان عـدالت اداری،نیز قطعی بوده و در هـیچ مـرجع‌ دیگری‌ قابل شکایت نیست.علاوه بر‌ آنـ،چون‌ حـکم به انفصال،تصمیمی قضایی است و به واسطه مراجع‌ قضایی(شعب بدوی یا رییس کل دیوان)صادر مـی‌شود،مشمول قـاعده(منع شکایت از آرای و تصمیمات قضایی است(تبصرهء ۲ مادهء‌ ۱۱‌ قانون‌ دیوان).
قاعده‌ای کـه آرای صـادره از دادگـاه‌ها و سایر مراجع قـضایی‌ دادگـستری و نظامی،دادگاه‌های انتظامی قضات دادگـستری و ارتـش را غیر قابل شکایت در دیوان می‌داند.تنها آرای‌ قضایی قابل شکایت در دیوان،آرای غیر قطعی شعب بدوی دیـوان(آن هـم در ماهیت دعاوی داخل در صلاحیت آن‌ مرجع)می‌باشند.
بنا بـه مـراتب یاد شـده،حکم انـفصال مـأموران مستنکف از اجرای آرای دیوان،اولا:مقید بـه وصف‌ قطعی بودن آرای صادره و ابلاغ دادنامه‌های مربوطه‌اند(مادهء ۴۹ آیین دادرسی دیوان). و ثانیا:قطعی و غیر قابل تجدیدنظر می‌باشند به نحوی که هیچ مـرجع‌ و مـقامی برای بررسی مجدد موضوع انفصال،صلاحیت رسـیدگی ندارد .
هرچند حـکم بـه انـفصال،ضمانت اجـرای قوی و کارآمدی جـهت عـملی کردن آرای قطعی صادره از دیوان می‌باشد لیکن قطعی و غیر قابل شکایت‌ بودن‌ این تصمیم و احتمال اشتباه در انـشا و ابـلاغ‌ دادنامه‌ها،می‌تواند مـبنایی برای ورود ضرر به ذینفع باشد.ازاین‌رو ضروری اسـت کـه صـدور رأی بـه‌ انفصال،مسبوق بـه تـحقیق کامل از مامور مجری و احراز‌ مسئولیت‌ مستقیم وی در عدم اجرای‌ رای‌ دیوان،نبود‌ موانع‌ اجرایی و یا اجمال در رای صادره و غیره باشد.در عمل،قانون دیوان عدالت اداری و آیین دادرسی آن،تخلف ماموران دولتی در اجرای‌ آرای‌ صـادره‌ را به مثابه یک جرم مطلق و غیر‌ مقید‌ به‌ داشتن سوء نیت،اشتباه و یا اجمال دانسته و مامور مستنکف را در هر صورت،مستحقق دریافت حکم‌ انفصال می‌داند.
قانونگذار باید موارد‌ مسئولیت‌ ماموران‌ دولتی در خصوص آرای صادره از دیوان را به‌طور دقیق‌ احصا‌ کـند،برای مـثال،باید روشن شود که آیا تأخیر در اجرای آرا و دستورات دیوان،اجرای ناقص و یا اشتباه و یا تکرار عـمل بـه رویه یا مقرره ابـطال شـده از سوی دیوان نیز به‌ مجازات‌ انفصال می‌ انجامد یا خیر؟
مبحث پنجم:چگونگی اجرای حکم انفصال.
ابلاغ اوراق و احکام و تصمیمات دیوان،از‌ طریق‌ ماموران‌ ابلاغ و مطابق ضوابط آیین دادرسی‌ مدنی به عمل می‌آید(مواد ۱۷ قانون دیوان و ۳۳۰ آیین دادرسی آن.) اگرچه قبلا ماهیت اداری داشتن رأی به‌ انفصال‌ مورد تـأیید قـرار گرفت،لیکن به‌ نظر ما با توجه به ضرورت بررسی علل‌ و انگیزه‌های‌ عدم اجرای آرای دیوان و تعیین دقیق نقش مأمور مستنکف در این خصوص لازم است قوانین‌ و مقررات‌ کیفری متناسب با این شان دیوان در محدوده‌ صدور حـکم بـه انفصال تـصویب‌ شده‌ و یا آیین دادرسی کیفری اجرا شده در دادگاه‌های کیفری عمومی‌ به آن تسری یابد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:58:00 ق.ظ ]




    • تحقیق باید بر پایه لزوم استفاده از حیوانات در رفع یک مشکل انسانی یا درمان بیماری خاص انسانی یا حیوانی و ارزیابی اثرات آن استوار باشد و به گونه ای طراحی گردد که نتایج حاصله دقیقا توجیه کننده تحقیق بوده و هیچ روش دیگری برای رسیدن به نتایج مورد نظر وجود نداشته باشد .
    • (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

  • در تحقیقات علمی , آزمایشگاهی و آموزشی که نیاز قطعی به استفاده از حیوان زنده وجود دارد , باید شرایط آزمایش به نحوی طراحی گردد که حیوان قبل , در طول آزمایش و بعد از آن هیچ گونه صدمه و آزاری ندیده و همچنین متحمل درد , ناراحتی و نقص عضو نگردد .
  • محقق باید آماده باشد تا در صورت بروز درد یا رنج غیر ضروری در هر مرحله از تحقیق ، آنرا متوقف کند و شرایط را در جهت رفع حالت درد حیوان تغییر دهد . بدیهی است تمام امکانات و تجهیزات لازم برای موارد اورژانس و غیر مترقبه باید قبل از اجرای فعالیت تحقیقاتی , آموزشی و … پیش بینی شود .
  • در صورتیکه تحقیق عندالزوم باعث ناراحتی شدید و یا نقص عضو حیوانات می شود باید داروهای مناسب آرام بخش ، ضد درد و ضد اضطراب تا حدی تجویز شوند که به آزمایش و نتایج آن لطمه ای وارد نشود و تا پایان تحقیق نیز ادامه داشته باشد . نظارت این امر بر عهده دامپزشک مسئول بخش تحقیقات و نماینده انجمن می باشد .
  • نگهداری و مواظبت از حیوانات پس از پایان فعالیت باید تا اتمام و حذف کامل هرگونه ناراحتی ایجاد شده و اثرات آن انجام گیرد که این مراحل تحت نظارت دامپزشک و استفاده از داروهای مناسب میسر می گردد .
  • در صورتیکه در حین یا پایان تحقیق , کشتن حیوان بنا به هر دلیل ضروری و موجه یا لازم باشد این امر باید طوری اجرا شود که مرگ سریع و بدون هرگونه درد بوده و هیچ حیوانی را تا زمانی که مرگ طبیعی یا ضروری اش فرا نرسیده است نباید کشت .
  • پس از کشتن حیوانات , حذف لاشه آنها باید به گونه ای انجام شود که حداقل آلودگی زیست محیطی ایجاد شود لذا سوزاندن لاشه ها در کوره های مخصوص لاشه سوز به عنوان بهترین روش پیشنهاد می شود .
  • نماینده و بازرس معرفی شده از سوی انجمن حمایت از حیوانات می تواند در هر مرحله از فعالیت مربوطه به منظور نظارت بر وضعیت حیوانات مورد آزمایش یا مورد استفاده در محل حضور یابد .
  • حیواناتی که برای مقاصد مختلف مانند آموزش در دانشگاهها , تهیه دارو ها و واکسن ها و غیره مورد استفاده قرار می گیرند قبل و بعد از انجام فعالیت مربوطه باید تحت نظر انجمن بوده و در صورت امکان زنده ماندن بعد از فعالیت باید سرنوشت نهائی آنها توسط انجمن یا با نظارت آن تعیین شود و مشخص باشد .
  • تا حد امکان به منظورتهیه و تامین حیوانات برای مقاصد آزمایشگاهی , آموزشی و استحصالی از انجمن کمک گرفته شود .

۱۹ – ازآنجا که ارائه نتایج تحقیقات و مقالات به مجامع بین المللی ( مواردی که برروی حیوانات انجام می شود ) مستلزم کسب مجوز از سازمانهای حامی حیوانات است لذا هرگونه تحقیق آزمایشگاهی که به نوعی ملزم به استفاده ازحیوانات مختلف باشد در صورتی مورد تائید انجمن قرار خواهد گرفت که تمام موارد خواسته شده مطابق این دستورالعمل اجرائی رعایت شود .
و ) قانون شکار و صید مصوب ۱۶ خرداد ۱۳۴۶
ماده ۱۰ قانون شکار و صید مقرر می کند :
” کسانی که مرتکب اعمال زیر شوند به حبس تادیبی از یازده روز تا یک ماه و یا جزای نقدی از یک هزار تا پنج هزار ریال محکوم می شوند :
الف – شکار و صید در فصول و ساعات ممنوعه .
ب – شکار و صید با وسائل و از طرق ممنوعه .
پ – ازبین بردن رستنیها در مناطق حفاظت شده .
ت – شکار و صید بدون پروانه کلیه حیوانات زنده قابل شکار و یا حمل و
یا عرضه و یا فروش آن .
ث – حمل یا عرضه یا فروش و صدور حیوانات کشته قابل شکار و اجزای
حیوانات مزبور و همچنین نگاهداری آنها در اماکن عمومی به استثنای آنچه از
طرف شورای عالی شکاربانی و نظارت بر صید مجاز اعلام شده باشد . “
قانونگذار در بند الف اقدام به جرم انگاری شکار در فصل و ساعات خاصی نموده است . در حقیقت در فصل هایی که حیوانات اقدام به توالد نسل دارند ، شکار می تواند گونه های زیستی آنان را با خطر انقراض روبرو کند لذا مورد نهی قرار گرفته است . همچنین با توجه به بند ب ، شکارچی حق ندارد تا برای شکار به هر وسیله ای روی آورد و عرف غالب آنرا باید رعایت کند . خروج از اصول کلی و اقدام به روشهایی که معمول نیست از نظر قانونگذار در این ماده جرم تلقی می گردد .
در مناطق حفاظت شده و پناهگاه‌های حیات وحش که دولت به نحوی با نصب تابلو و گماردن مأمورین خود ، حفاظت از این حیوانات را به منظور جلوگیری از انقراض نسل برخی از آنها به عهده دارد ، و به نحوی نفقه این گونه موجودات را حفاظت و تأمین می‌کند ، چنانچه افرادی رستنی‌های این مناطق را از بین ببرند ، یا بچرانند ، موجب خواهند گردید که این حیوانات ، از خوردنی‌ها محروم شوند و یا به بیان دیگر ، نفقه آنها از بین برود . بنابراین ، طبق این بند پ در واقع از بین بردن نفقه و نابود کردن زمینه خوراک این حیوانات ، جرم تلقی شده است .
ماده ۱۱ قانون شکار و صید نیز مقرر می کند :
” کسانی که بدون پروانه مرتکب شکار یا صید گردند به حبس تادیبی از ۱۱ روز تا دو ماه و یا جزای نقدی از یک هزار ریال تا ده هزار ریال محکوم می شوند ” .
بنابراین کسب اجازه نامه ی رسمی از سوی مقامات صلاحیت دار شرط ابتدایی اقدام به شکار است . در حقیقت قانونگذار در این بخش نظر بر این مورد دارد که با شناسایی شکارچیان اولا کنترل امر شکار را در دست بگیرد و دوم با ارائه ی برخی آموزشات و اعلام محدودیت ها و همچنین ارائه قوانین موجود در این زمینه ، هر چه مناسبتر برای حمایت از حیوانات گام بر دارد .
در بند ج ماده ۱۲ این قانون ، از بین بردن رستنی‌ها و تعلیف و تخریب در پارک‌های ملی و آثار طبیعی مالی و هرگونه تجاوز و فعالیت غیرمجاز در این‌ گونه مناطق ، طبق صدر ماده مزبور جرم تلقی و مجازات حبس و جزای نقدی به آن تعلق گربته که نمونه ی بارزی از حمایت کیفری محسوب می گردد .
ضمنا ، در بند ث ماده مزبور قبل از اصلاح ، بستن سد و کلهام (شیل) در مسیر رودخانه‌ها به منظور صید غیرمجاز و در بند ج همان ماده ، آلوده نمودن آب رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و قنوات و برکه‌ها و مرداب‌ها به موادی که موجبات از بین بردن آبزیان را فراهم می‌کرد ، جرم تلقی گردیده بود و طبق مفاد صدر این ماده کسانی که مرتکب این اعمال می‌شد به حبس جنحه‌ای از یک ماه تا سه ماه و یا به جزای نقدی از پنج ‌هزارریال تا بیست هزارریال محکوم می‌گردید که مجازات مندرج در این ماده به سه ماه تا سه سال و یا جریمه نقدی افزایش یافته و متن آن با کمی تعدیل به « د » مبدل شده است[۹۱] .
بدین ترتیب ، می‌بینیم که این ماده نسبت به ماده قبل ، مجازات شدیدتری را برای کسانی پیش‌بینی کرده است که موجبات محرومیت آبزیان از خورد و خوراک و از بین بردن این موجودات و حیوانات را فراهم آورده‌اند . پس این دو ماده ارتباط نزدیک‌تری نسبت به مواد و قوانین دیگر ، با بحث ما دارد و می‌توان آنها را ضمانت اجرای کیفری نفقه حیوانات تلقی نمود. وفق بند ث ماده ۱۳ قانون شکار و صید : ایجاد یا سبب ایجاد حریق در پارک‌های ملی ، آثار طبیعی ملی ، مناطق حفاظت شده و پناهگاه‌های حیات وحش بر اثر بی‌احتیاطی یا بی‌مبالاتی و یا تخلف از نظامات دولتی ، جرم تلقی شده و طبق مفاد ماده مزبور ، مجازات سنگین سه ماه تا یک سال حبس و یا جزای نقدی از … برای مرتکب ، پیش‌بینی گردیده است که نمونه خوبی از حمایت کیفری قانونگذار از حیوانات و محیط زیست محسوب می گردد .
ماده ۱۵ قانون شکار و صید :
” شروع به شکار حیوانات قابل شکار و صید بر خلاف مقررات این قانون قابل تعقیب و مجازات می باشد و مرتکب به حداقل مجازات مقرر محکوم خواهد شد ” .
در این قانون بر خلاف بسیاری از قوانین دیگر که به طور معمول بحث از شروع به جرم را با قوانین عمومی در آن زمینه ارجاع داده و بحثی را در آن باب باز نمی کنند ، به موضوع شروع به جرم پرداخته و برای آن حداقل مجازات قانونی ارتکاب جرم را در نظر گرفته است .
در ماده ۱۶ قانون شکار و صید در صورت تکرار جرائم پیش بینی شده در مواد ۱۲ و ۱۳ این قانون مرتکب را به اشد مجازات محکوم خواهد نموده و این مسئله به عنوان یک اقدام قانونی برای پیشگیری از ارتکاب جرایم تلقی می گردد . در حقیقت در باب پیشگیری راه های گوناگون و متنوعی وجود دارد که قانونگذار طریق قانونی و کیفری آن را در این ماده مورد نظر قرار داده است .
طبق ماده ۱۸ قانون یاد شده سازمان (فعلا سازمان حفاظت محیط زیست) ، از حیث مطالبه ضرر و زیان ناشی از جرم بر حسب مورد شاکی یا مدعی خصوصی شناخته شده و طبق مواد بعدی در مواردی که مأمور شکاربانی با اطلاع از وقوع جرایم مذکور در این قانون از جریان امر به مقام مسئول گزارش ندهد بر حسب مورد به حداکثر مجازات مقرر محکوم خواهد شد (مفاد ماده ۲۰) و هرگاه مأمورین سازمان مرتکب جرائم، مندرج در این قانون شوند و یا در ارتکاب جرم مشارکت یا معاونت داشته باشند بر حسب مورد به حداکثر مجازات مقرر در این قانون محکوم خواهند شد (ماده۲۱) .
گفتار دوم : حقوق ایالات متحده آمریکا
بند اول : ابزارهای اجرایی قوانین مربوط به محیط زیست
ردیف ابزارهای اجرایی موجود که می توان در تأمین اجرای قوانین مصوب مربوط به محیط زیست بکار برد در حال حاضر در ایالات متحده آمریکا بسیار حایز اهمیت هستند .
اولاً ، نقض مقررات مربوط به محیط زیست ممکن است تعقیب جزایی را به دنبال داشته و خلاف محسوب شود[۹۲].
ثانیاً ، بجای چنین مسئولیتی یا شاید علاوه بر آن به متخلف بوسیله یک اخطاریه اطلاع داده می شود که مبادرت به انجام یا ترک یک فعل نماید[۹۳]. چنین اخطاریه هایی معمولا بوسیله مجازاتهای جزایی حمایت می شوند ، گرچه بعضا تنها اقدام جبرانی که در قبال بی توجهی به مفاد اخطاریه صورت می گیرد اینست که مقام اجرایی متوسل به اختیارات ویژه شود .
اختیارات ویژه عبارتند از یک روش اجرایی که درخود این اجازه را به مقامات کنترل کننده و مسئول می دهد که اقداماتی را جهت جلوگیری از یک نقض (یا نقض آینده ) حقوق محیط زیست به عمل آورده و یا اثرات آن را جبران کنند . به عنوان مثال : در قانون خلاصه ای بر مقررات شکار و تله ی ایالت ایلینویز ۲۰۱۰-۲۰۱۱ آمده است :

  • ” شکار نزدیک آتش :

شکار در کنار یا نزدیک هر جسم قابل اشتعالی چون زغال ها و علفزار ها و درختان غیر قانونی خواهد بود . [۹۴]
و یا در آیین نامه ی کنترل حیوانات ۱۹۹۹ ایالت ساسکتون در این خصوص آورده است که :
” بخش سوم : مقررات و کنترل گربه ها و سگ ها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:58:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم