کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



۳-۳-۱-۲-۱۴ابن‌عربی و نظریه‌ی وحدت متعالی ادیان

تأثیر شگرف ابن‌عربی، آراء و دیدگاه هایش در حوزه‌های مختلف اندیشه‌های عرفانی کاملاً مشهود است. از جمله نظریه‌ی وحدت وجود و تآثیر خاص آن بر نظریه وحدت متعالی ادیان در عرفان اسلامی، نصر به شدت متاثر از ابن‌عربی است و به خصوص به واسطه آموزه بنیادین(وحدت وجود) که براساس آن خداوند به صورت حق و یا وجود کلی رخ می کند. خدایی که حقیقۀ‌الحقایق است و تمام اعراض به مدد و به واسطه او ظهور می‌یابند و البته جز او را به تصویر نمی‌کشند.
او تمامی امکان‌ها را در بردارد و به عبارتی منشأ همه‌ی امکان‌های کیهانی و فراکیهانی است و حد و مرزی برای او نمی‌توان قایل شد و سرانجام این‌که خدا «مطلق» و یا «مثل اعلی» است و هر آنچه غیر او است مطلق نسبی است و فرقی نمی‌‌کند که این مراتب مادون، مشتمل بر طبیعت باشد و یا ادیان؛ چراکه تمام این امور از اریکه‌ی پرابهت (مطلق مطلق) به دور مانده و فقط به طور نسبی مطلق‌اند.[۳۹۸]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

قائلان به نظریه‌ی وحدت متعالی ادیان در چند موضوع مهم از جمله مبدأ واحد ادیان و کثرت ظاهری و وحدت باطنی بسیار متأثر از وحدت وجود ابن‌عربی و نظام سلسله مراتبی موجودات می‌باشد.
سنت‌گرایان، وجود را امری ذو مراتب و موجودات عالم و هستی را دارای سلسله مراتب وجودی می‌دانند. دکتر نصر بر این باور است که اگر انسان به مرتبه کشف و شهود رسیده باشد، تعریف وجود و مراتب آن از آسان‌ترین امور است، ولی بدون توسل به این مرتبه محال است. وی در میان سلسله مراتب وجود به این نکته اشاره دارد که: «تمام ممکنات از سلسله مراتب تشکیل شده‌اند که از ماده اولی شروع و به وجود کلی منتهی می‌شود و همه‌ی موجودات مانند دوایر متحدالمرکز، مرکز یگانه‌ی خود را که وجود است منعکس می‌سازند».[۳۹۹]
به همین شکل، کل موجودات عالم نیز از لحاظ وجود مشترک‌اند، دکتر نصر وجود را ماورای عالم ظاهر می‌داند و هیچ شئیی را خارج از آن نمی‌داند و تمام صفات عالم را برگرفته از وجود می‌داند.
وی خلقت از عدم را از اصول اغلب ادیان به حساب ‌آورده و خلقت را به معنای تصور امکان ظهور، تعیین ممکنات در عقل کل و در نهایت، ایجاد آن‌ها تعریف می‌کند.
در اندیشه‌ی دکتر نصر تمام موجودات در وجود شریک‌اند و بدون او عدم صرف‌اند. «هر ذره‌ای در عالم خلقت مظهری از وجود اوست که در زمان و مکان قرار گرفته و دارای دو شرط صورت و کمیّت است».[۴۰۰]
در نتیجه از نظر نصر، هر موجودی تجلی خاصی از وجود مطلق است و هر موجودی و هر فردی قابلیت‌های منحصر به فردی دارد که همه در وجود واحد جمع‌اند و عالم ظاهر کننده ی وجود مطلق است که هنگام تجلی این وجود مطلق، کثرت ایجاد می‌شود.
همچنین نصر لفظ وحدت وجود را به توحید، اعم از توحید ذاتی، صفاتی و افعالی تعبیر می‌کند.
به اعتقاد وی عرفان ابن‌عربی مبتنی بر توحید محض است. البته ابن‌عربی بحث‌هایی درباره مسئله وحدت و ارتباط آن با مراتب وجود دارد. «در یک کلمه وحدت وجود منسوب به ابن‌عربی، تفسیر الهی آیاتی چون (هوالاول و الاخر و الظاهر و باطن)»[۴۰۱] است.
به طور کل در نظر عرفا وحدت حقیقی با وجود حقیقی مساوقت دارد و مسئله وحدت با مسئله وجود ارتباط تام و تمام دارد. تمام سعی و کوشش ابن عربی و پیروان او تبیین ارتباط ذاتی میان وحدت و وجود است که ما چگونه می‌توانیم وجود را بر حسب وحدت و وحدت را بر حسب وجود تبیین کنیم و این یک مسئله بسیار اساسی از نظر پیروان ابن‌عربی به ویژه دکتر نصر می‌باشد.

۳-۳-۱-۲-۲وحدت متعالی ادیان در اندیشه مولوی

جلال‌الدین محمد بلخی، معروف به مولوی شاعر و عارف مشهور قرن هفتم هجری(۶۰۴- ۶۷۲) است. از نظر او هر آنچه از وجود بهره‌ دارد و از او رنگ و بو گرفته، چون نشانه و آیت اوست، شایسته عشق‌ورزی است. یکی از ویژگی‌های شعر او آموزش اصول و عقاید عرفانی است. او از یک سو مانند دیگر عارفان، عقل و عشق را مکمل یکدیگر دانسته و به ارزش عقل اعتراف می‌کند، از سوی دیگر به عقل جزئی، حسابگر یا عقل معاش و منفعت‌اندیش روی خوش نشان نمی‌دهد و چنین عقلی را مانعی برای سیر و سلوک عرفانی می داند. اما از آن‌جا که تمام مکاتب عرفانی را بحث وحدت تشکیل می‌دهد و عارف کسی است که وحدت را شهود کرده و در وحدت قدم زند، مولوی عارفی است که در این راه صاحب قدم و قلم است و مثنوی او همان مقصدی است که خریداران وحدت باید به دنبال آن باشند.

مثنوی ما دکان وحدت است .

غیر وحدت هر چه بینی او بت است.[۴۰۲] .

در آثار مولانا هم، وحدت وجود سنگ بنای وحدت ادیان است. همان‌طور که گذشت وحدت وجود عبارت است از این‌که تنها وجود مطلق، خداوند است و جمیع موجودات از طریق تجلی از او صادر گشته‌اند. مولانا برای روشن‌شدن مطلب در تمثیلی می‌فرماید: ما همه یک جوهر بودیم گسترده در سراسر هستی و در آن عالم غیب، هیچ‌گونه حد و مرز و جدایی و دوگانگی مطرح نبود. این گوهر منبسط مانند آفتاب، همه جا را فرا گرفته بود و چون آب زلال صاف و خالص بود، اما این نور خالص وقتی به عالم صورت آمد، دچار تعدد شد.

منبسط بودیم و یک جوهر همه .

بی سر و بی پا، بدیم آن سر همه .

یک گهر بودیم همچون آفتاب .

بی‌گره بودیم و صافی همچو آب .

چون به صورت آمد آن نور سره .

شد عدد چون سایه‌های کنگره[۴۰۳] .

۳-۳-۱-۲-۲-۱وحدت انبیاء

مولانا در داستان «آن پادشاه جهود که نصرانیان را از بهر تعصب می‌کشت»، پیامبران را در عالم خاکی، نایب خدا و مظهر اوصاف الهی دانسته و دوگانگی را نتیجه ظاهرپرستی می‌داند.
به طور خلاصه همه جلوه‌های وجود، مظاهر یک حقیقت واحد هستند و آنچه این جلوه‌ها را متعدد می‌کند، عالم صورت و جهان مادی است؛ در نتیجه حقیقت الهی قابل تقسیم نیست و تا هنگامی که انسان اسیر صورت و ظاهر باشد، نمی‌تواند وحدت را شهود کند.
«پس کثرت شرایع بیانگر چهره‌های گوناگون یک حقیقت واحد است که در طی اعصار و قرون یکی پس از دیگری ظهور می کند و متناسب با مراتب فهم و ادراک بشر از آن رکن اصیل است».[۴۰۴]
چنان‌که مولوی می‌فرماید:

هر نبی و هر ولی را مسلکی است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:34:00 ق.ظ ]




مبحث بیستم: مددکاری اجتماعی و تکدی گری

یکی از موضوعات مهمی که همواره ذهن جامعه شناسان، اندیشمندان اجتماعی و برنامه ریزان اجتماعی را به خود مشغول داشته ، مسایل و آسیب های اجتماعی ناشی از تحولات سریع جوامع انسانی است. در واقع سیاست اجتماعی و جامعه شناسی از ابتدای پیدایش خود به دنبال فهم مکانیزم تحولات اجتماعی و شناخت روندهای دگرگونی ، به منظور کنترل و کاهش آسیب ها و معضلات اجتماعی ناشی از حرکات مذکور بوده است.
تحولات اجتماعی شتابانی همچون رشد سریع جمعیت و بالطبع رشد سریع شهرنشینی، جابجایی توده های وسیع جمعیت و مهاجرت به شهرهای بزرگ و پیدایش شهرهایی با رشد قارچ گونه و شهرکهای اقماری و حاشیه نشینی دراطراف کلان شهرها، افزایش نابرابری اجتماعی و شکاف طبقاتی در کلان شهرها، دگرگونی در ساخت و کارکرد خانواده، فروپاشی الگوهاو هنجارهای سنتی رفتار و افزایش تنش های اجتماعی، پیامدهای اجتماعی ناگوار را در زندگی شهری جوامع معاصر بر جای گذاشته است.
پویش شتابان تحولات اجتماعی، منجر به پیدایش ساختاردو بخش(سنتی و مدرن ) در جوامع مذکور شده وطولانی شدن دوره گذار وهمینطور عدم موفقیت پروژه مدرنیزاسیون، بر وخامت اوضاع اجتماعی در این جوامع افزوده است. اساساَ روند تحولات مذکور، قدرت سازگاری و انطباق افراد و گروه های اجتماعی را در محیط های شهری کاهش داده و در این میان بسیاری از گروه های اجتماعی درمعرض آسب پذیری بیشتری نسبت به سایرین قرار دارند. یکی از این گروه های آسیب پذیر متکدیان هستند. متکدیان از جمله گروه های اجتماعی آسیب پذیری هستند که از اقشار گوناگونی همچون زنان و مردان، نوجوانان و سالخوردگان، معلولان جسمی و حرکتی، مهاجران و حتی بومیان تشکیل شده اند.
بررسی پدیده فوق، با توجه به تنوع و تکثر اقشار مبتلا به آن و شیوه ها و ابعاد جدیدش، یک بررسی چندجانبه ای را می طلبد. تنوع اقشار اجتماعی نشانگر درگیری نهاد اجتماعی متنوعی همچون خانواده، آموزش و پرورش، نهادهای مذهبی، دولت و رسانه های جمعی با مساله تکدی است. نهادهای مذکور مسئولیت ایجاد شایستگی و مهارت اجتماعی لازم برای زندگی بهنجار متکدیان را عهده دار هستند. واقعیت ملموس اجتماعی، حاکی از آن است که نهادهای مذکور – تحت فشارتحولات اجتماعی نمی توانند به خوبی نسبت به تعهدات خود در قبال اجتماعی کردن بهینه و به هنجار –دست کم – بخشی از اقشار آسیب پذیر، عمل کنند و پیامد چنین ناتوانی هایی، در افزایش روز به روزمتکدیان در مکان های مختلف مشهود است.بین حوزه ای بودن برخورد با معضلات اجتماعی، رشته سیاست اجتماعی را نیز درگیر نموده است، چرا که تجزیه و تحلیل های رشته سیاست اجتماعی و توجه مستقیم آن به ارتقاء شرایط زندگی یا همان بهزیستی اجتماعی است و رهیافت ها و روش های متفاوتی برای تشریح بهزیستی وجود دارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گروه هایی که در مددکاری اجتماعی و جامعه شناسی گروه های خاص اجتماعی نامیده می شوند و دارای برنامه پژوهشی خاص خود هستند.پدیده تکدی یا گدایان شهری معضل اجتماعی شایع در کلان شهرها و اقمار کشوهای درحال توسعه است. با این تفاوت که میزان بروز این پدیده، زمینه ها و عوامل گسترش آن و نحوه مقابله با آن در جوامع مختلف، برحسب ویژگی های اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی آنها، متفاوت است.در تمام طول تاریخ و در تمام کشورها از خاور دور تا کشورهای توسعه یافته صنعتی، تکدی همراه یا مترادف با عباراتی چون بی خانمانی، ولگردی و … وجود داشته و به عنوان معضلی نامیمون به شهرها چهره ای زشت بخشیده است و این مساله با برانگیختن ترحم مردم به ساختار روانی جامعه آسیب می رساند. ایران نیز به عنوان یک کشور در حال توسعه همچنان با مسائل و چالش های متعدد در دوران گذار مواجه است. عدم تعادل بین زندگی گذشته و سنتی با نیازهای ناشی از هجوم زندگی جدید و مدرن باعث بروز بی نظمی و چالش هایی از قبیل ناکارآمدی آموزش و پرورش، بیکاری ، فقر و نابرابری، مهاجرت روستاییان به شهرها، توسعه ناپایدار، گسترش آسیب ها ومسائل اجتماعی از قبیل اعتیاد، خودکشی، طلاق، فرار دختران، خشونت جوانان و … است.
ابعاد اجتماعی: باید اذعان داشت که برخی متکدیان، محصول نابسامانی اجتماعی هستند، بدین معنی که جامعه نتوانسته افراد سالخورده، عاجز، معلول و یتیم و امثال آن را در مراکز مناسبی سامان بخشد و برای آنان زندگی انسانی را فراهم سازد. در نتیجه آنان از فرط ناچاری برای بقای خویش به تکدی می پردازند.
ابعاد اقتصادی: پدیده تکدی باوضعیت اقتصادی جامعه رابطه تنگاتنگی دارد؛ چنانچه در جامعه فاصله طبقاتی بسیار زیاد، تکدی درآن جامعه پدیدار خواهد شد.
ابعاد روانشاختی: تکدی دارای ابعاد روانشناختی است؛ آن چنان که در باربر همه عوامل موجود تعدادی خاص بدان روی باویژگی های روانی خاص می آورند.گیلمور معتقد است تکدی یک فعالیت سازمان یافته است که در آن فرد گدایی را به کار کردن ترجیح می دهد. از این رو آدم های تن پرور و راحت طلب بدون هیچ سرمایه و فقط با گذاشتن از آبروی خود به این کار اقدام می نماید.
ابعاد فرهنگی: تکدی بر کل فرهنگ اثر می گذارد، همانطور که خود ناشی و منبعث از جامعه است، به درستی می توان گفت از روزنه تکدی می توان فرهنگی را شناخت و مورد ارزیابی قرار داد. تکدی از این روزنه همانند یک نماد عمل می کند. از این رو اغماض فرهنگ در برابر تکدی موجب می شود.انسان ها به سادگی بدان بپردازند. حتی تن آسایی را شاخص نوعی هوشیاری و ذکاوت بپندارند و دیگران بدان جهت ترغیب کنند. به عبارت دیگر، چنانچه در فرهنگی تکدی امری زشت و ناپسند تلقی نگردد و به آن به دیده عادی نگاه شود افراد آن جامعه در مواجه با مشکلات به آسانی دست به تکدی خواهند زد و رشد تکدی در آن جامعه اجتناب ناپذیر خواهد بود.
پدیده تکدی دقیقاَ پدیده ای اجتماعی باتمامی ابعاد آن است : تکدی از آن رو پدیده ای اجتماعی است که در هر جامعه صورت خاص می یابد، انواعی چند می پذیرد و با روش های خاص تحقق می یابد.

مبحث بیست و یک: نقش مددکاری اجتماعی در تکدی گری

بررسی پدیده تکدی به عنوان پدیده اجتماعی، لزوم دقت وتوجه به کلیه ابعاد و زمینه های موجود و مرتبط با آن را در ارئه سیاستها و برنامه های مبارزه با آن متبلور می سازد. مددکار اجتماعی به عنوان عامل تغییر و با اعتقاد به اصول و ارزشهای حرفه ای مددکاری اجتماعی در برخورد با تکدیگری عمل می کند. گام نخست مددکاری اجتماعی با این پدیده این است که اولاً با متکدی به چشم مجرم نگاه نکندگرچه معتقد است که تکدی گری جرم محسوب می شود ولی چون بعضی از آنها از روی نا چاری و نیاز به سوی تکدی روی آورده اند به عنوان مجرم با آنها برخورد نمی کند بلکه یکی از اهداف این است که برای متکدی ارزش و احترام قایل شویم و علل تکدی او را ریشه یابی کنیم وبعد در رفع آن گام برداریم. زنجیره انسانی متشکل از حلقه های انسانی است وقوت و قدرت این زنجیره به حلقه های ضعیف آن بستگی دارد. نقش مددکار اجتماعی این است که ازجدا شدن این حلقه ها جلو گیری کندو هر جا احساس کرد حلقه های این زنجیره جدا شده اند به آن ها یاری رساند. مددکاری اجتماعی با توجه به اصل فردیت که یکی از اصول مهم حرفه مددکاری اجتماعی است میداند که متکدیان شرایط خاص و متفاوت خود را دارندو هر متکدی دنیای خاص خود را در عین شباهت هایی که با شرایط سایر متکدیان دارد دارا است. بنابراین برخورد با متکدیان با صورتی انسان دوستانه، عمیق و مددکارانه می باشد. ارائه خدمات فردی شامل مصاحبه، بازدید از محل سکونت متکدیان، ارجاع و پیگیری و ارائه خدمات مددکاری جامعه ای شامل بسیج گروهای محلی و ایجاد شبکه هایی از گروه های محلی است این گروه ها به مددکاران اجتماعی جهت پیشگیری و کمک به کاهش تکدی گری کمک کنند.
مددکاری اجتماعی به چندین روش می تواند فعالیت کند:
۱-شناسایی و طبقه بندی (سنی، جنسی و…) و تعیین وضعیت افرادمتکدی.
۲-توضیح آسیب های گدایی و قبح آن برای افکار عمومی و خود متکدیان.
۳-فرهنگ سازی به مردم برای کمک نکردن و پرداخت نکردن پول و کالا به گدایان .
۴-آگاهی عموم جهت کمک کردن به نیازمندان واقعی از طریق خیریه ها وسازمان ها.
۵-ارائه خدمات تخصصی به کودکان و نوجوانانی که در معرض گدایی هستند.
۶-پس از ندامت گدایان باید همچنان توسط مددکاراجتماعی تحت نظر باشند تا از مسیر درست و جدید آنها مطمئن شویم.
۷-تلاش در جهت شناسایی شبکه ها و کانون ها ی بحران و سازمان های حمایت کننده از متکدیان.
۸-کمک به گدایان و توان بخشی آنها جهت بدست آوردن شغل سالم و استقلال اجتماعی و اقتصادی از طریق توسعه توانایی ها و مهارت های خود.

مبحث بیست و دو: بررسی مبانی جرم انگاری جرایم مانع در حوزه حقوق کیفری ایران

قانونگذار همواره با در نظر داشتن مبانی و دلایلی، رفتاری را جرم انگاری می نماید اما این مبانی و دلایل معمولاً مورد تصریح قانونگذار قرار نمی گیرد و از متن قوانین اصولاً نمی توان اشاره ای صریح به مبنای جرم انگاری رفتارهای گوناگون داشت. اثبات ضرورت جرم انگاری یا عدم جرم انگاری رفتارها همواره موضوع اصلی تلاش های حقوقدانان در حوزۀ حقوق جزا می باشد. به عبارت دیگر متخصصین حقوق جزا همواره در حال بررسی این موضوع هستند که چه رفتارهایی را باید در یک نظام حقوقی جرم دانست و چه رفتارهایی را خارج از قلمرو حقوق کیفری قرار داد. این رفتار ها به صورت جرم و انحراف بیان می شوند. اما از آنجا که موضوع اصلی این مقاله بررسی مبانی جرم انگاری جرایم مانع می باشد، به تبیین مبانی جرم انگاری انحرافاتی می پردازیم که از دیدگاه قانونگذار زمینه ساز جرایم می باشند و با جرم انگاری آنها در صدد است از ارتکاب جرایم مهمتر و بعدی پیشگیری نماید. و در انتها همچنین به بررسی این موضوع می پردازیم که رویکرد قانونگذار ایران در رابطه با این جرایم چگونه می باشد و انحرافات زمینه ساز جرم از دیدگاه قانونگذار ناقض کدامیک از ارزش های جامعه محسوب می گردند.

مبحث بیست و سه: جرم انگاری

جرم‌انگاری فرایندی است که به موجب آن قانونگذار با در نظر گرفتن هنجارها و ارزش‌های اساسی جامعه و با تکیه بر مبانی نظری مورد قبول خود، فعل یا ترک فعلی را ممنوع و برای آن ضمانت اجرای کیفری وضع می‌کند. بر این اساس جرم انگاری امری پسینی و مبتنی بر علوم زیر ساختی همچون فلسفه حقوق، فلسفه سیاسی و علوم اجتماعی است[۳۸].

گفتار یک: اقسام جرم انگاری

جرم‌انگاری تقنینی، که اصلی‌ترین و منطقی‌ترین نوع جرم‌انگاری بوده و مسبوق به اصل جهان شمول قانونی بودن جرایم و مجازاتها است .
جرم‌انگاری قضایی، که به دو صورت پنهان و آشکار قابل تشخیص است. نوع آشکار آن جرم‌انگاری بوسیله آرای وحدت رویه هیات عمومی دیوانعالی کشور است و نوع پنهان آن جرم‌انگاری شخصی بوسیله قضات دادگستری است که در مقام مواجهه با موارد ابهام و اجمال قانون و برای گریز از چهارچوبهای خشک قوانین و گاهی با تصور خدمت به جامعه انجام می‌گیرد.
جرم‌انگاری بوسیله فتاوی و منابع فقهی معتبر، که مبنای آن اصل ۱۶۷ قانون اساسی می باشد و در ماده ۲۱۴ آیین دادرسی کیفری نیز بر آن تاکید شده است[۳۹].

گفتاردو: مبحث معیارهای عمومی جرم انگاری

آشنایی با اهداف کلی جرم انگاری در هر نظام حقوقی، مهم ترین راهنمای پژوهشگران برای کشف مبانی جرم انگاری هر رفتار در آن نظام حقوقی است و منظور از ضوابط عمومی جرم انگاری، چهارچوب هایی است که قانونگذاران خود را متعهد به رعایت آن به هنگام جرم شمردن رفتارها می دانند. در واقع ضوابط عمومی جرم انگاری ضوابطی هستند که قانونگذار در جرم شناختن رفتارها، ملزم به احترام آنها بوده و رفتارهای مختلف را همواره با لحاظ این ضوابط جرم انگاری می نماید. بر همین اساس مهم ترین اهداف عمومی جرم انگاری عبارتند از:
الف: پیشگیری از وقوع رفتارهای خلاف هنجار
در جوامع امروزی گزاره هایی به نام هنجار تعریف شده است که قانونگذار برای واکنش به رفتارهایی که این هنجارها را نادیده می گیرد، اقدام به جرم انگاری این رفتارها می نماید. بررسی چگونگی ایجاد این هنجارها خارج از موضوع پژوهش حاضر است اما بیشتر حقوقدانان غربی، تحت تاثیر نظریۀ قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو، معتقدند که این هنجارها با قراردادهایی اجتماعی ایجاد شده و با قراردادهای اجتماعی جدید نیز قابل جایگزینی هستند. در نظام های حقوقی سکولار امروز غربی، قانونگذار مسئول محافظت از هنجارهای جامعه است و خود دنباله رو جامعه در ارتباط با هنجارها محسوب می شود (مطهری،۱۳۸۰، صفحه۴۳). در واقع قانونگذار در این جوامع وظیفه دارد هنجارهای مطرح در جامعه را شناسایی نموده و برای محافظت از آن ها، رفتارهای متجاوزانه به این هنجارها را جرم انگاری نماید و خود نقشی در ایجاد و معرفی هنجارها به اجتماع ندارد. بنابراین نخستین هدفی که قانونگذار در نظام های حقوقی غرب از جرم انگاری رفتارها دنبال می کند، محافظت از هنجارهایی است که آن را مورد احترام اجتماع تشخیص می دهد[۴۰].
ب: واکنش به رفتارهای خلاف هنجار
در بسیاری از مکاتب حقوق جزا که در غرب ارائه شده است، واکنش به رفتار خلاف هنجار افراد به عنوان یکی از اهداف جرم انگاری و مجازات مطرح شده است. برخی از مکاتب مانند مکتب کلاسیک، واکنش به هنجارشکنی و رساندن هنجارشکنان به سزای عمل خود را تنها هدف مجازات ها می دانستند و برخی مکاتب مانند مکتب نئوکلاسیک یا مکتب تحققی این امر را یکی از چند هدف مجازات ها به حساب می آوردند. مکتب واکنش اجتماعی نیز اساس و بنیان خود را بر لزوم واکنش به جرم قرار داده بود و بالاخره مکتب دفاع اجتماعی نیز به عنوان یکی از پرطرفدارترین مکاتبی که الهام بخش بسیاری از قوانین جزایی بوده است، با استدلالی نسبتاً متفاوت خواستار واکنش به هنجارشکنی ها شده است[۴۱]. مکتب دفاع اجتماعی اعتقاد دارد پایمال شدن هر یک از هنجارهای مورد احترام اجتماع وجدان عمومی جامعه را به حرکت درآورده و باعث می شود که جامعه خود را در معرض خطر ببیند و به همین دلیل خواستار واکنش به این هنجارشکنی می شود و دستگاه قضایی موظف است در پاسخ به این درخواست جامعه، به رفتارهای خلاف هنجار واکنش نشان دهد. بنابراین رفتارهایی که به هنجارهای اجتماعی تجاوز می نمایند شناسایی و جرم انگاری می گردند تا به هنگام ارتکاب آن ها از سوی افراد، دستگاه قضایی بتواند در مقام واکنش به هنجارشکنی در اجتماع از جامعه دفاع کرده و هنجارشکنان را وادار به پرهیز از تعدی به هنجارهای جامعه نماید[۴۲].
به عقیدۀ برخی حقوقدانان غربی، هرچند امروزه دیگر نمی توان پذیرفت که صرف واکنش به هنجارشکنی افراد در جوامع، هدف حکومت ها از مجازات اشخاص است، اما نمی توان این حقیقت را نیز نادیده گرفت که جامعه مایل به مشاهدۀ اجرای عدالت و پاسخگو بودن افراد در برابر اعمال مجرمانه می باشد و از همین رو در کنار تمایل یافتن نسبی جوامع متمدن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:34:00 ق.ظ ]




پیش از پرداختن به بحث لازم است به دو مطلب اشاره شود:
نکته اول بررسی دوره پست مدرنی است که باید گفت: در طول چند دهه، مجموعه ای از تحولات در نظام اقتصادی سرمایه داری جهانی و نیز جوامع پیشرفته صنعتی همچون امریکا، راه را برای نوعی دگرگونی کیفی در این جوامع گشود که نشانه های آن حداقل از دهه ۱۹۷۰ توجه برخی از نویسندگان و جامعه شناسان را به خود جلب کرده بود و به طور خاص در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نظریه پردازی و مطالعات جدی تری در باره آن آغاز شد. این تحولات منجر به ظهور یک نظام اقتصادی کم و بیش متفاوت در سطوح ملی و بین المللی، تغییر در نقش قدرت دولت و کارکردهای آن، منابع جدید تعارض اجتماعی، روابط جدید اجتماعی و دگرگونی های گفتاری در اندیشه ها و نظریه پردازی اجتماعی شد. این جامعه جدید را برخی «پسا صنعتی» لقب می دهند، برخی«پسا سرمایه داری»، «سرمایه داری بی سازمان» یا «سرمایه داری سازمان گریز» می نامند، برخی بر آنند که جامعه در شرایط «تجدد اعلا» قرار گرفته است و برخی این جامعه و شرایط جدید آن را «پسا مدرن» می نامند.[۱۰۹]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نکته دوم این که: فلسفه همانند تاریخ در باره مردان و به دست مردان نگاشته شده است. فیلسوفان در مواردی که می خواستند از انسان ها به طور کلی سخن گویند یا موضوع زنان را نادیده می گرفتند یا در نتیجه گیری های خود، آنان را مستثنی می کردند. مسائل و مشکلات آن ها، مد نظر قرار نمی گرفت و علایق و صفات مردانه، معیار سنجش تلقی می شد و به تجربه و علایق جنس مؤنث توجهی نمی شد. این دیدگاه بدین لحاظ که حقوق نیمی از بشر را از حوزه دانش بشری خارج نمود، قابل نقد می باشد و موجب طرد بانوان از مجامع علمی، نادیده گرفتن تلاش های آن ها و حذف شان در گزارش های تاریخی و فلسفی شد. البته اندکی از فلاسفه نیز در باره جنس مؤنث، سخن گفته اند که در این قسمت به مبانی و دیدگاه برخی از آن ها در این باره پرداخته می شود و نظر افلاطون و ارسطو به عنوان قدیمی ترین فیلسوف و دیدگاه ژان ژاک روسو که معاصر با شکل گیری جریانات فمینیستی است و دیدگاه نیچه پس از شکل گیری این جریان بررسی می گردد:
رفتار شناسی زنان از دیدگاه فلسفه سیاسی قدیم و جدید
از دیر باز در میان فلسفه و فرهنگ سیاسی، گرایشی فراگیر وجود داشته است و آن نپرداختن به جایگاه دختران و بانوان یا چشم پوشی کردن از حقوق آن هاست. به رغم غفلت عمومی در تحقیق و بررسی موضوع زن، چند تن از مهمترین فیلسوفان فلسفه سیاسی به جنس مؤنث توجه کرده اند. به عنوان نمونه افلاطون، ارسطو، ژان ژاک روسو و نیچه، جان استورات میل در باره«ماهیت، نقش و جایگاه اجتماعی زن» نظراتی را بیان کرده اند. اینان مدعی وجود تفاوتی طبیعی بین دو جنس بودند.گاه مرد را به طور طبیعی عاقل تر از زن و مناسب سیاست و زندگی اجتماعی می دانستند و گاه توان جسمی را تنها تفاوت میان این دو بیان می نمودند. در این قسمت سعی شده است اشاره مختصری به نظرات آن ها در خصوص جایگاه زن و نقش او در خانواده و جامعه شود، تا واکنش بانوان نسبت به دیدگاه فلسفی مورد بررسی قرار گیرد:

        1. دیدگاه افلاطون

آریستوکلس معروف به افلاطون[۱۱۰]هدف واقعی هر حکومتی را سعادت تمام طبقات جامعه می داند و در این راستا ابتدا واژه «سعادت» را تعریف می نماید و اخلاق و تربیت(قابلیت یا فضیلت)را هسته مرکزی فلسفه سیاسی خود قرار می دهد و برای دولت و سازمان سیاسی جامعه، نقش فوق العاده ای قائل است و سیاست را عالی ترین دانش ها و والاترین هنرها می داند. به عقیده او آدمی در دامن جامعه می تواند از تربیتی درست بهرمند گیرد و موجب نیکبختی خود و جامعه شود. بر این اساس و با توجه به این که وظیفه قانونگذار چیزی جز تربیت نیست. او بیان می دارد که قانونگذار باید بصیر در سیاست باشد و به همه قابلیت های انسانی به خصوص خردمندی و روشن بینی توأم با آرزوهای تابع خرد، توجه نماید. همو علت این جامعیت نگرش را در این می داند که توده مردم از قانونگذار وضع قوانینی را می خواهند که به سود همه افراد ملت یا مطبوع برای بیشتر مردم باشد تا جامعه را از دانش و روشن بینی بهره مند سازد و از نادانی برهاند[۱۱۱] و همه رعایا را به نیکبختی برساند. سپس وی، تنها راهی که رهبر می تواند به هدف سعادتمند کردن رعایا نائل شود، را وضع قانونی می داند که خودخواهی و تملک را از میان بردارد. برای مثال از دید او مالکیت خصوصی باعث نفع پرستی و خودخواهی می شود و باید منافع شخصی در جهت منافع عمومی از بین برود. همو با این نوع تفکر به وضع دستوراتی در دو شکل مجزا می پردازد و در رساله های خود به نام های «قوانین»[۱۱۲]و «جمهور»[۱۱۳] به این اوامر اشاره می نماید و در طی بیان دستورهای لازم جهت تشکیل مدینه فاضله از جایگاه زن، طبیعت او و نهاد خانواده سخن می راند که در این قسمت به دیدگاه وی در باره زن پرداخته می شود:
۱-۱-۱- رفتار شناسی زنان از دیدگاه افلاطون
در دیدگاه افلاطون برخلاف فیلسوفان و قانونگذاران قبل از او، جایگاهی برای زنان در نظر گرفته شده است. حتی وی چشم پوشی نمودن از وظایف و حقوق بانوان را، به منزله از کار انداختن بخش قابل توجهی از جامعه می داند. سپس در بیان اهمیت وضع قانون در باره جنس مؤنث به موارد زیر شاره می نماید:
۱-۱-۱- ۱-لزوم توجه به زنان در وضع قانون
آریستوکلس در رساله «قوانین»، دستورهای وضع شده دولت را، جهت دهنده کردار و رهنمون به رفتاری متین می داند که می بایست، در زندگی مردم نهادینه شود و به سه اصل پارسایی(ترس از معبود)، شرف و برتری و نیز زیباگرایی روحی نه جسمی اشاره می کند. سپس برای تشکیل آرامانشهر خود به ذکر قوانینی می پردازد که بر خلاف دستورات موضوعه قبلی، منحصر به جنس خاصی در جامعه نمی باشد. همو اولین قانون را « قانون زناشویی» بر می شمارد[۱۱۴] که نخستین مرحله شکل گیری و ایجاد مجتمع دولت است و با ذکر دو قانون دیگر روابط جنسی زن و مرد را در دولت ساماندهی می نماید. وی در قانون اول آورده است: شهروندان آزاده نمی توانند با زنی- غیر از همسر قانونی خود- رابطه داشته باشند. قانون دوم نیز روابط جنسی مردان با یکدیگر را ممنوع می نماید.[۱۱۵]سپس در بیان اهمیت توجه به موقعیت جنس مؤنث به نکات ذیل اشاره می کند:
۱-۱-۱-۲-تمایل به بی نظمی در جامعه زنان
همو معتقد است که زنان به حکم طبیعتشان نسبت به مردان قابلیت و نیکی تمایل کمتری دارند واگر آزاد و فارغ از هر قیدی گذاشته شوند، در حقیقت بیش از نصف جامعه بی بند و بار خواهد ماند. بدین علت و برای جبران این غفلت و نیز نیل به نیکبختی جامعه ضروری است که برای زنان نیز قانونی در نظر گرفته شود.[۱۱۶]همو قانونگذاران قبلی را سرزنش می نماید که زنان را فراموش نموده و آن ها را پای بند نظم معینی نساخته و باعث بی نظمی نیمی از جامعه گردیده اند[۱۱۷]و موجبات جدایی رسمی فضای فکری و تعاملات اجتماعی دوجنس را فراهم آورده اند.
۱-۱-۱-۳-نقص تعاملات اجتماعی در زنان
افلاطون در بیان نقص روابط اجتماعی زنان به سنت های رایج در باره آن ها در جوامع قبلی اشاره می کند و بیان می نماید که اگر کسی در صدد برآید که زنان را به غذا خوردن در حضور مردان بر سر خوان های همگانی مجبور سازد، جز ریشخند حاصلی به دست نمی آورد و زنان که به زندگی در پشت پرده خو گرفته اند با فریاد و غوغا او را از پای در می آورند.[۱۱۸]همو حضور زنان بر سر سفره غذای مردان راجایز نمی داند و عین بی نظمی تلقی می نماید.
۱-۱-۱-۴-وضع قوانین مربوط به ازدواج زن
افلاطون، پس از بیان اهمیت در نظرگرفتن زنان در ایجاد قوانین، جهت سامان بخشیدن به اوضاع جامعه به بیان مواد قانون در خصوص جنس مؤنث به قرار زیر می پردازد:
۱-۱-۱-۵- اجازه ازدواج دختران
افلاطون، در باره نامزدی وآئین عروسی به تعیین قانونی می پردازد که در آن ازدواج دختر بدین قرار است؛ در مرتبه نخست با اجازه پدر خواهد بود و در مرتبه دوم با موافقت پدربزرگ و در مرتبه سوم با موافقت برادرانی که با دختر از یک پدر هستند و اگر هیچیک ازآنان زنده نباشند، اجازه مادر لازم خواهد بود. اگر مادر نیز در قید حیات نباشد نامزدی با موافقت نزدیکترین خویشان دختر و سرپرست او صورت خواهد گرفت.[۱۱۹] با توجه به سخنان او دختر از حق انتخاب همسر و زوج خود محروم است و تحت ولایت پدر و قیم خود قرار دارد و این قیم ها هستند که برای ازدواج او بدون توجه به علایقش تصمیم می گیرند. البته وی در مورد آداب ولیمه عروسی و حتی شمار مدعوین اظهار نظر می کند و می گوید: پنج تن از دوستان داماد و پنج تن از دوستان عروس و به همان تعداد از خویشان آن دو باید به عروسی دعوت شوند.[۱۲۰]
۱-۱-۱-۶-تعیین سن و ملاک ازدواج
آریستوکلس در کتاب قانون، به سن ازدواج دختر و پسر اشاره دارد و می گوید: هر کس موظف است میان سی سالگی و سی و پنج سالگی زناشویی کند و اگر از این دستور سر بتابد به پرداخت مبلغی جریمه و محرومیت از برخی حقوق اجتماعی محکوم خواهد شد.[۱۲۱] همومهمترین ملاک ازدواج را ایجاد همخوانی روحی و اجتماعی می داند و این که افراد دارای تضادهای روحی باید با یکدیگر ازدواج کنند تا تعادل در جامعه ایجاد گردد. به عنوان مثال مرد تندخود در پی زن نرمخو و مرد دارا بدنبال زن ندار باشد.[۱۲۲] براساس آن چه بیان گردید افلاطون بدنبال فلاح و سعادت جامعه پیش می رود و سعادت فردی را لحاظ نمی نماید و از طرفی با نادیده گرفتن دختران، فقط به سن ازدواج در پسران اشاره می کند. البته فلسفه قرون وسطی «هفت سالگی» را سن«عقل» می شناسد که فرد می تواند در آن نامزد شود.[۱۲۳]
۱-۱-۱-۷-جهیزیه موجب بندگی مرد
افلاطون ارسال جهیزیه دختر را با کنترل دولت ضروری می شمارد و این که هنگام ازدواج، پدر عروس حق ندارد، جهیزیه ای به خانه داماد بفرستد و داماد نباید جهیزیه را هر چند به مقدار کم بپذیرد.[۱۲۴]همو علت این امر را در دو موضوع بیان می کند؛ اول این که هیچکس به سبب تنگدستی از زناشویی محروم نماند، دوم این که اگر جهیزیه ای در کار نباشد نه زنان به پول مغرور خواهند شد و نه شوهران طوق بندگی به گردن خواهند گرفت.[۱۲۵]بر این اساس تمام توجه وی به کنترل بانوان می باشد.
۱-۱-۱-۸-سن بارداری در زنان
افلاطون پس از آن که از بحث در باره آیین عروسی فارغ گردید، به گفت و گو در باره زمان تولد کودکان می پردازد تا با وضع این دستور، قانون خود را به مواضع و قوانین همگانی نزدیک سازد و موجبات تولد فرزندان سالم و قوی در جامعه شود. همو به زمان تولید مثل برای دختران از شانزده تا بیست سالگی و برای مردان از سی تا سی و پنج سالگی[۱۲۶] اشاره می نماید. در ضمن بیان می دارد که لازم است، زنانی از مقامات دولتی بر این امر نظارت داشته باشند تا زن و شوهر جوان در ایام مقرر، کودکی قابل و زیبا بارآورند و اگر در این ایام، تولد فرزند به وقوع نپیوست لازم است، آنان از یکدیگر جدا شوند.[۱۲۷] گویا از دیدگاه او تنها ثمره ودلیل ازدواج، تولد فرزندان می باشد.
۱-۱-۱-۹- مجزا بودن تربیت کودک دختر
افلاطون معتقد است زندگی خصوصی مردم باید تحت نظارت دولت باشد تا زندگی عمومی جامعه پایدار بماند. در این صورت با پیروی از قوانین، هم زندگی خانوادگی سامان بخشیده می شود و هم تمام جامعه به سوی نیکبختی سوق می یابد. بنابراین همو به وضع قوانینی در مورد تربیت کودک می پردازد و آن را تا سن شش سالگی مشترک بین دختر و پسر مطرح می کند. ولی پس از این سن، جنسیت را در پرورش فرزند مؤثر و مهم می داند و معتقد است پس از این سن باید پسران از دختران جدا شوند و پسران با پسران و دختران با دختران به آموختن واداشته شوند. سپس به ورزش های مخصوص پسران اشاره می نماید که آن ها باید اسب سواری و تیر اندازی و نیزه پرانی و به کار بردن فلاخن را بیاموزند. ولی دختران از آموزش تمرینات نظامی به دور هستند، مگر آن که دارای استعداد کافی در این زمینه باشند. در این صورت باید راه به کار بردن افزار جنگی را فرا گیرند. وی به پرستارن و آموزگاران سفارش می نماید که باید مراقب باشند تا پسران و دختران، نیرومند به بارآیند و نیرویی که طبیعت به آنان بخشیده است بر اثر عادت از کار نیفتد.[۱۲۸]بنابراین از دیدگاه افلاطون دختران و پسران به دلیل تفاوت جنسیتی و نقش هایی که در آینده بر عهده می گیرند، باید مورد تربیتی متفاوت قرار گیرند تا جهت ایفای صحیح نقش خود آماده شوند.
۱-۱-۱-۱۰- ضرورت آموزش نظامی در زنان به منظور دفاع از کودکان
افلاطون در باره اهمیت فراگیری آموزش های نظامی در افراد بیان می داردکه زنان دارای صلاحیت، باید دوش به دوش مردان در همه تمرین ها شرکت کنند و می گوید: نمی ترسیم از این که دیگران بگویند اسب سواری و ورزش، خاص مردان است و برای زنان شایسته نیست. بنابراین ضروری است که زنان مانند مردان از عهده تیراندازی و به کاربردن سلاح های گوناگون برآیند.[۱۲۹] البته وی معتقد است زنانی که دارای استعداد لازم در تمرینات مذکور هستند، می توانند در مسابقات مربوط به آن نیز شرکت نمایند. همو بیان می دارد: بهتر است زنان را به شرکت در این گونه مسابقات مجبور نکنیم ولی اگر دخترانی پیدا شوندکه در آن ورزش ها، تمرین کرده و مهارتی بدست آورده اند و از نیروی بدنی کافی نیز بهره مندند، آنان را نباید از شرکت در مسابقه بازداشت.[۱۳۰]افلاطون آموزش های نظامی را در حدی برای زنان ضروری می داند که آن ها بتوانند در هنگام ضرورت از زادگاه و فرزندانشان دفاع کنند.[۱۳۱] وی در بیان اهمیت این موضوع می گوید: زنان باید در به کار بردن سلاح ها مهارت یابند، زیرا ممکن است روزی لازم شود که همه مردان و زنان شهر به کشوری بیگانه لشکرکشی کنند. آن روز باید کسانی باشند که بتوانند مراقبت کودکان را بر عهده گیرند و شهر را حراست کنند یا زمانی که عکس آن پیش آید زنان باید بتوانند همچون پرندگان در برابر درنده ترین جانوران از کودکان خود دفاع کنند و برای نجات آن ها جان خود را در خطر افکنند.[۱۳۲] وی قانونگذاران جوامع را مرتکب خطایی بزرگ می داند که زنان را وادار نمی کنند که در همه کارها با مردان همکاری ورزند تا مانع به هدر رفتن نیمی از نیروی جامعه شوند.[۱۳۳]بنابراین از دیدگاه افلاطون تجهیز قوای نظامی زنان بدلیل حمایت از کودکان می باشد و مقصود تربیت انسان های آماده دفاع از کشور و کیان و رویارویی با سربازان دشمن نمی باشد.
۱-۱-۱-۱۱-اشتغال زنان مشروط بر فراغت از تربیت فرزندان
افلاطون پس از ضروری دانستن تعلیم بانوان در کنار مردان و پرورش نیروهای جسمانی آن ها بیان می دارد که زنان می توانند به کسب مقامات دولتی نیز نائل آیند و سن انتصاب آن ها را در مقام های دولتی تا چهل سالگی و برای مردان تا سی سالگی می داند. زیرا مردان از بیست تا شصت سالگی مکلفند در جنگ ها شرکت کنند.[۱۳۴] همو معتقد است، زنی که فارغ از مسئولیت های خانوادگی و تربیت فرزندان است، می تواند در تمام مقام ها و مسئولیت های دولتی و نظامی حضور داشته باشد. بر این اساس در خانواده ای که جنس مؤنث مسئول نگهداری، رشد و تربیت فرزندان نباشد، دارای آزادی بیشتری است و می تواند مسئولیت های اجتماعی برعهده گیرد. از این رو جوهره دیدگاه افلاطون به جایگاه زن بر پایه نقشی که در خانواده ایفا می کند، موقعیتی متفاوت می یابد. براین اساس بانوی مزدوجه، قبل از تربیت فرزندانش نقشی در جامعه نمی تواند داشته باشد. وی به برابری و توانمندی زن و مرد در انجام امور مردانه اشاره دارد. ضمن آن که از این نکته غفلت نمی کند که توانایی جسمانی آن ها با یکدیگر متفاوت است. همو برابری هر دو جنس را در آموزش و تمرین ضروری می داند تا هر دو آماده پذیرش فعالیت های اجتماعی شوند و شایستگی انجام مسئولیت ها را داشته باشند. البته افلاطون لازم می داند که توانایی جسمانی زن و وظیفه او در نگهداری و تربیت کودک، در وهله نخست لحاظ شود. اما قانونی برای آن وضع نمی کند و به اهمیت این مسئولیت اشاره ای ندارد.
۱-۱-۱-۱۲-حضور سیاسی زنان مشروط به اتمام وظایف مادری
آریستوکلس افلاطون، حضور سیاسی زنان را پس از پایان دادن به وظایف مادری و متناسب با توانایی جسمانی او می داند و بیان می کند: اگر اشتغال آن ها در امور جنگی ضرورت پیدا کند هر زنی از هنگامی که انجام وظایف مادری را به پایان رسانده است تا پنجاه سالگی به کاری که با نیروی بدنی او مناسب باشد، گماشته خواهد شد.[۱۳۵]همو حضور سیاسی جنس مؤنث را در صحنه جنگ ترسیم می کند. از طرفی وی عضویت عالیترین شورای دولتی مانند شورای نگهبان را به مردان اختصاص می دهد تا اعضا با فراغت کامل، کارهای مهم و خطیر دولتی را به فرجام برسانند. از دیدگاه او زنان قادر نیستند شغل های مهم و در رده بالای دولتی داشته باشند.
۱-۱-۱-۱۳- ضعف تعقل زنان
افلاطون صفت کوته فکری را در خور زنان و از مردان به دور می داند.[۱۳۶]
۱-۱-۲- دیدگاه افلاطون در باره تساوی طبیعت و استعدادهای زنان و مردان
از نظر افلاطون، واژه طبیعت(nature)مفهومی بسیار مهم و اساسی است که به سادگی نمی توان آن را درک کرد، زیرا او واژه دیگری به نام[۱۳۷]physis را در کنار واژه طبیعت به کار می برد. در دیدگاه او، این دو ویژگی باعث بوجود آمدن شخصیت انسان می شود. وی گاه آن چه را طبیعت می نامد، به مفهوم تربیت و عادت به کار می برد که معنای فطری ندارد و گاه طبیعت یک شخص را، همان فطرت یا ذات آن فرد می داند و برخی اوقات خصوصیات ذاتی را در کنار آموزش و پرورش قرار می دهد. همو تأکید انکار ناپذیری بر آموزش در آغاز زندگی و در دوره کودکی دارد. به طوری که تربیت و تعلیم کودک تا سن شش سالگی را مشترک بین دختر و پسر می داند و پس از این سن تعلیم های ویژه ی جنس پسر را مطرح می کند. البته همو در ادامه به این نکته مهم اشاره می نماید که در پرورش نیروی کودک می بایست ناتوانی جنس ماده و توانایی جنس نر لحاظ شود.[۱۳۸] وی تفاوت زن و مرد را بسیار سطحی و جزئی می داند و می گوید: گرچه طبایع مختلف باید وظایف متفاوت را تعیین نماید. اما تفاوت زن و مرد فقط در این است که زن می زاید و مرد نطفه می گذارد. بنابراین در کسب هنر اختلافی میان آن ها نیست و نگهبانان و زنان وظایف مساوی دارند و زن و مرد به طور مساوی از عهده هر فن یا وظیفه ای بر می آیند و در سازمان های شهری کاری نیست که اختصاص به زن یا مرد داشته باشد بلکه استعدادهای هر دو جنس یکسان هستند و تمام انسان ها در این امر برابرند جز آن که فردی، موضوعی را به آسانی درک می کند و دیگری به زحمت و نیاز به تمرین فراوان دارد و قوای جسمانی افراد به درک مطلب آن ها کمک می کند. البته در همه کارها زن ناتوان تر از مرد است.[۱۳۹]همو در توجیه نظریه خود که در امتداد دیدگاه سقراط است، می گوید: مردان باید از روی نمونه نگهبانان گله تربیت شوند. . و برای زنان هم همان طبیعت و همان تربیت مردان را قائل شویم و ببینیم نتیجه آن را می پسندیم یا نه؟ . . در نوع سگ های پاسبان گله وظیفه سگ ماده این است که مانند سگ نر همکاری کند در غیر این صورت باید در خانه بماند و بداند که کاری جز زائیدن و بزرگ کردن بچه از او ساخته نیست و اشتغال به کار سخت و مراقبت از گله منحصرا وظیفه سگ های نر است.[۱۴۰] بدین روی تساوی زن و مرد از دیدگاه افلاطون همچون انتخاب نگهبانانی برای گله است که هیچ تفاوتی میان آن ها نباید گذاشته شود زیرا همانطور که در میان حیوانات مخصوصا سگ ها که نگهبانان گله هستند هیچ فرقی بین نر و ماده نیست. همو لازم می داند، قواعد تعلیم و تربیت در باره هر دو جنس یکسان اجرا شود و پس از آن که افراد به طرز مقرر پرورش یافتند، بهترین آن ها به نگهبانی شهر گماشته شوند، آنگاه منتخبین باید با هم زندگی کنند و هیچ یک از آن ها نباید چیزی از آن خود داشته باشد حتی زن و فرزند.[۱۴۱] حال با توجه به این که نباید همه وظایف را به مردان تحمیل نمود، تربیت زن های نگهبان خلاف طبیعت نیست و اگر بنا باشد که زن ها هم برای انجام وظیفه نگهبانی مجهز گردند باید همان تربیتی را که نگهبانان ذکور انجام می دهند، متقبل شوند. وی معتقد است بدین علت که استعدادهای هردو جنس مساوی تقسیم شده است، به حکم طبیعت، شریک در انجام وظایف می باشند و می توان به هر دو جنس به طور مساوی فن جنگ و سواری را آموخت.[۱۴۲] البته به علت ضعف نوعی زنان بهتر است وظایف آسانتر به آن ها واگذار شود.[۱۴۳]
۱-۱-۳-دیدگاه افلاطون در باره نهاد خانواده
افلاطون توجه ویژه ای به جامعه دارد و رستگاری بشر را در سعادت جامعه می داند بدین روی دیدگاه وی در باره نهاد خانواده با مبنا قرار دادن اهمیت جامعه، به دو شکل مطرح است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:34:00 ق.ظ ]




{وَ آتُواْ الْیَتَامی‌أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبا کَبِیرا} [۴۹۸]
آن‌گاه پس از چند آیه فرمود:
{وَ ابْتَلُواْ الْیَتَامی‌حَتَّی إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِنْهُمْ رُشْدا فَادْفَعُواْ اِلَیْهِمْ َمْوَالَهُمْ}[۴۹۹]
آن‌گاه‌از خطرناک بودن خوردن مال یتیم پرده برداشت و چنین فرمود:
{إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامی‌ظُلْما إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرا}[۵۰۰]
سپس فرمود: همه‌انسان‌ها می‌میرند. اگر می‌خواهید با فرزندان شما پس از مرگتان خوش‌رفتاری کنند، با ایتام دیگران چنین کنید:
{وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعَافا خَافُواْ عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیدا} [۵۰۱]
سپس در ذیل آیۀ سوم نتیجه گیری می‌کند که: چون در جاهلیت عرب جنگ و خونریزى همیشه‌ادامه داشت، یتیم زیاد مى‏شد، بزرگان و اقویاى عرب دختران پدر مرده را با هر چه که داشتند مى‏گرفتند و اموال آنها را با اموال خود مخلوط نموده و مى‏خوردند و در این عمل نه تنها رعایت عدالت را نمى‏کردند بلکه گاه مى‏شد که بعد از تمام شدن اموالشان خود آنان را طلاق مى‏دادند و گرسنه و برهنه رهاشان مى‏کردند. اینجا است که قرآن کریم با شدیدترین لحن از این عادت زشت و خبیث و از این ظلم فاحش نهى فرمود و در خصوص ظلم به ‌ایتام و خوردن مال آنان نهى خود را شدیدتر کرد. نتیجه‌ این تشدید آن شد که مسلمانان برای رهایی از این مشکلات وعواقب وخیم تصرف در اموال یتیمان، ایتام را از خانه‏هاى خود بیرون کنند تا مبتلا به خوردن اموالشان نگردند. و بعد ازاینکه مشکلشان را به پیامبر گفتند آیۀ ۲۲۰ سورۀ مبارکۀ بقره نازل شد و اجازه داد تا یتیمان را نزد خود نگه دارند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مفسر المیزان در پایان تأکید می‌کند که‌اگر در آنچه گفته شد دقت شود وآیۀ: { وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیتامى‏ فَانْکِحُوا}، را مورد مطالعه قرار دهیم، آن وقت ارتباط آن را با آیه قبلش{ وَ آتُوا الْیتامى‏ أَمْوالَهُمْ} خوب مى‏فهمم و برایمان روشن مى‏شود که‌ان آیه در بین کلام جنبه ترقى را دارد و نهى در آیه قبلى را ترقى مى‏دهد و معناى مجموع دو آیه چنین مى‏شود:” در باره‌ایتام تقوا پیشه کنید، و خبیث را با طیب عوض ننمائید و اموال آنان را مخلوط با اموال خود مخورید، حتى اگر ترسیدید که در مورد دختران یتیم نتوانید رعایت عدالت بکنید و ترسیدید که به‌اموالشان تجاوز کنید و از ازدواج با آنها به‌همین جهت دل چرکین بودید، مى‏توانید آنان را به حال خود واگذار نموده و با زنانى دیگر ازدواج کنید با یک نفر، دو نفر، سه نفر و چهار نفر.
بنابراین جمله شرطیه که:
« اگر ترسیدید که در مورد یتیمان عدالت را رعایت نکنید پس زنان دیگرى را به‌ازدواج خود در آورید….»
به منزله‌این است که فرموده باشد:
« اگر از ازدواج با دختران بى پدر کراهت دارید، چون مى‏ترسید در باره‌انان نتوانید عدالت را رعایت کنید، با آنها ازدواج نکنید و زنانى و دختران دیگرى را به عقد خود در آورید»
بنابراین با این توضیحات هم ارتباط آیۀ دوم با آیۀ سوم مشخص شد وهم ارتباط صدر آیۀ سوم با ذیل آن یا به عبارت دیگر ارتباط شرط با جزای شرط. [۵۰۲]
البته ‌از بررسی صحت وسقم ونقد حدیثی که‌از علی × در این زمینه مطرح شد می‌گذریم و خوانندگان محترم را به کتب مربوطه ‌ارجاع می‌دهیم از جمله؛ نزاهت قرآن از تحریف ص ۱۴۱ از ایت اله جوادی آملی، افسانۀ تحریف ص ۲۰۰ از سید احمد مهدوی، مصونیت قرآن از تحریف ص ۱۶۸ از آیت اله معرفت و….
سید قطب نیز بعد از مقایسه جامعۀ جاهلی وجامعۀ اسلامی ‌و نقش اسلام که دارای اصول و ارکان ثابتی است‌، چرا که‌هماهنگ با «‌انسان‌» است……‌واین نتیجه که نصوص ثابت قر‌آنی با آن هستی ثابت بشری روبرو مـی‌شود وتأکید براینکه: ما هنگامی‌که قرآن را می‌خوانیم‌، هم نمادها و سیماهای جامعه جاهلی را در پرتو قرآن‌، آشکارا ببینیم‌، و هم نمادها و سیماهای تازه‌ای را بوضوح مشاهده نمائیم که قرآن آنها را پدید می‌آورد و در جامعه نو مستقرشان می‌گرداند، در ادامه به نمادهای جامعۀجاهلی نیز پرداخته‌است
در تفسیر ذیل آیات ۶-۲ چنین می‌نویسد:
این سفارشهای تند ا‌شاره به چیزی دارند که در جاهلیت عربی وجود داشت و آن تضییع حقوق افراد ضعیف بطور عام و حقو‌ق یتیمان و زنان بطور خاص بود، تا آنگاه که قرآن بیامد و آنها را ذوب نمود و
زدود، ودر میان‌گروه مسلمانان جهان‌بینی‌ها و اندیشه‌های تازه‌…… پدیدا‌ر و برقرار کرد.
سپس در ذیل آیۀ ۳ روایتی را از عایشه با این مضمون نقل می‌کند که: مـراد دخـتر یتیمی‌است که تحت‌ سرپرستی سـرپرست خود بزرگ مـی‌گردد، و سرپرست او می‌خواهد با وی ازدواج کند، بدون این که در مهریه‌اش عدالت بکار ببرد، و همان مهریه‌ای را بد‌و بدهد که دیگران بدو می‌پردازند. این بـود که چنین سرپرستانی نهی شدند از این که با چنین دخـترانی ازدواج کنند، مگر این که با ایشان دادگری نمایند و بالاترین مهریه مـرسوم را بدیشان بپردازند…
وتأکید می‌کند که: سخن عایشه گوشه‌ای از بینشها و روشهایی را به تصویر می‌کشد که در دوران جاهلیت، حاکم بر ‌محیط بو‌ده و بعدها در جامعه‌اسلامی‌بر جای مانده‌است و بعدها قرآن ‌شرف نزول پیدا می‌کند و از آنها نهی می‌فرماید
بنابراین منظور از آیۀ {وَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تُقْسِطُوا فِی الْیتَامَى }مساله‌ دوری ازگناه و پرهیز از خطا و هراس از خدا است که سرپرست باید خویشتن را بدانها بیاراید و بپیراید، هرگاه که وسوسه درون او را بر آن داشت که با دختر یتیم تحت سرپرستی خود د‌ادگری را مراعات ننماید. نص آیه‌ هـم مـطلق است و مـوارد دادگری‌ را معین‌ و مقید نمی‌سازد. بلکه‌آنچه مورد نظر است‌، خود دادگری است و بس.
سپس ارتباط این آیه را بآیۀ قبلی روشن می‌کند که: در آیه پیشین گذ‌شت کـه فرموده خداوندی هـمه‌این رهنمودها را به رشـته می‌کشد و ردیف می‌دارد، آنجاکه می‌فرماید:
{إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیکُمْ رَقِیبًا}.
بنابراین، همانطور که در آیۀ دوم تأکید شده که عوض کردن مال بی ارزش خود با مال مرغوب و با ارزش یتیمان و نیز خوردن آنها گناه بزرگی است در این آیه نیز می‌خواهد بگوید که، وقتی که سرپرستان دختران یـتیم در خود، توانائی دادگری با آنان را نمی‌بینند، مصلحت آن است که با زنان دیگری ازدواج کنند، و کاملا با شک و شبهه و ظن وگمان فاصله بگیرند. چون قطعا خداوند نگهبان آنها هم هست این کار نیز گناه بزرگی است.
سپس در ذیل{فَانْکِحُوا مَاطَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَهً} دربارۀ فلسفۀ خوب و بارزش، تعدد ازواج بحث نموده و ضمن تأکید بر برنامۀ اسلام که:
آمده‌ است نه بر‌ای ایـن که‌ازادی و بی‌بند و باری ببارآورد، بلکه‌ آمده‌است تا حد و مرزی تعیین کند. اسلام نیامده‌است تا زمام کار را به دست هوی و هوس و اراده و خواست مرد سپارد، بلکه ‌آمده‌ است تا تعدد ازواج را منوط به عدالت و مقید به دادگری سازد، و در صورت عدم رعایت عدل و داد، اجازه و رخصت داده شده بازپس‌ گرفته می‌شود و قدغن میگردد.
مجدداً به‌ارتباط این قسمت از آیه‌اشاره می‌کند که حتی اگر در ازدواج با زنان دیگری هم دیدید که نمی‌توانید دادگری کنید بدانگاه کـه دو یا سه یا چهار تا را به‌ازدواج درمی‌آورید، تنها یکی را به ‌همسری بپذیرید، و یا به کنیزان خود بسنده کنید. «‌این کار سبب می‌شود که کمتر دچار کجروی و ستم شوید و فرزندان کمتری داشته باشید»‌.یعنی این عمل باعث می‌شود که چه بسا ستم نکنید و کژ راهه نروید. بدین منوال روشن مـی‌گردد که عدالت خواهی و دادگری‌جوئی پیش‌ قراول این برنامه بوده و هدف هر جزئی از جزئیات آن است‌.[۵۰۳]
ارتباط و تناسب آیات به دلیل وحدت موضوعی (هدف) در سوره
تعریف وحدت موضوعی
وحدت موضوعی بدین معناست که‌هر سوره یک یا چند محور و موضوعی محدود و کلی دارد، که تمام آیات یک سوره به گونه‌ای منشور وار در جهت آن موضوع یا موضوعات در حرکتند.[۵۰۴]
منظور از وحدت موضوعی همان وحدت غرض یا هدف است. تعابیر دیگر همچون «وحدت سیاق»، «هدفمندی سوره‌ها» و یا «ساختار هندسی سوره‌ها» و غیره نیز همگی بر همین نکته مشترک دلالت می‌کنند.
این محور کلی همان هدف اساسی سوره به شمار می‌رود و اهمیت کار یک مفسّر به پیدا کردن این محور است.
می‌توان گفت که یکی از معیارها و مبانی مهم و مشکل اما ممکن برای فهم یک متن، پیداکردن محور و موضوع اساسی آن متن است و درباره‌ایات و سور نیز یک مفسّر باید معنای اصلی آن محور و موضوع را کشف کرده تا بتواند متن را تفسیر نماید.
نکته‌ای دیگر که باید یادآوری کنیم این است که‌این موضوع نیز مانند بحثهای گذشته، با توقیفی بودن ترتیب آیات و سوره‌های قرآن پیوند محکمی‌دارد
برخی نیز معتقدند که: همین وحدت موضوعی است که وحدت سیاق سوره را تشکیل می‌دهد و مسأله‌اعجاز در همین نکته‌است که پراکندگی در نزول، عدم تناسب را اقتضاء می‌کند با آن که تناسب و وحدت سیاق در هر سوره به خوبی مشهود است و بر خلاف مقتضای طبع پراکندگی در نزول می‌باشد ودلایلی نیز برای این مساله‌اورده‌اند.[۵۰۵]
باید خاطر نشان کرد که بحث وحدت موضوعی همان بحث تناسب و ارتباط بین آیات نیست چون وحدت موضوعی بدنبال پیداکردن یک یا چند موضوع اساسی است که تمام آیات یک سوره حول آن بچرخند. اما تناسب آیات بدنبال پیداکردن ارتباط یک یا چند آیه مجاور هم، یا غیر مجاور است.
اما با وجود این، وحدت موضوع و غرض یک سوره دال بر ارتباط وهماهنگی معنایی آیات آن سوره‌است. چون بدون وجود تناسب محتوایی و نبود یک وحدت رویه در آیات، بحث وحدت موضوعی سوره‌ها بحثی بی نتیجه خواهد بود.
یکى از مهم ترین قواعدى که بقاعی در خصوص ارتباط آیات وسوره‌ها بیان کرده‌است توجه به غرض سوره‌است او مى گوید: «قاعده کلى اى که در شناخت مناسبات آیات در تمام قرآن مفید است آن است که در غرضى که سوره در جهت آن سیاق یافته دقت کنی.»[۵۰۶]
وی معتقد است که‌این نظریه مفسر را یاری می‌دهد تا در پرتو غرض اصلی سوره تناسب میان آیات را نیز دریابد. پس کشف غرض اصلی سوره‌ابزار مطمئن برای شناخت مناسبتهای آیات است.[۵۰۷]
گفتیم که عده‌ای از دانشمندان و مفسّران اسلامی ‌و بیشتر خاورشناسان از آنجا که قرآن را کتاب فاقد نظام و پیوستگی می‌دانند، متعرض این بحث نشده و بر این باورند که محتوای قرآن کریم عبارت از مطالبی است که با سبکی پریشان و گسیخته و بیگانه‌ از یکدیگر فراهم آمده‌است و هر چند آیه ‌از آیات یک سوره درباره موضوع مستقل و جداگانه‌ای است که ‌هیچ ارتباطی با موضوع آیات مجاور ندارد. زیرا هر دسته ‌از آیات به تناسب خاصی نازل شده‌است و تنها بین آیاتی که در یک مرحله نازل شده‌اند می‌توان به دنبال تناسب و ارتباط بود آنها براین باورند که تلاش برای یافتن غرض اصلی هر سوره، تلاش ناکامی‌است که‌از یکسان پنداری و مقایسه نا بجای قرآن با کتب بشری پدید آمده‌است و اصولاً سبک قرآن و رمز اعجاز آن در همین پراکنده‌گوئی و از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن است.[۵۰۸] اما با وجود این عده‌ای زیادی از مفسّران اسلامی ‌به‌ این موضوع اعتقاد داشته و این بحث را مورد توجه قرار داده‌اند. از جملۀ این تفاسیر؛ تفسیر المنار بود که توسط محمد عبده نوشته شد بطوری که برخی معتقدند: وی اصرار داشت که کشف هدف سوره، به مفسر کمک می‌کند تا به طور دقیق به معانی آیات نزدیک شود و معارف قرآن را درک کند. شاگرد وی سید رشید رضا نیز در «تفسیر المنار» این نظر استاد را به خوبی توضیح داده ‌است.
بعد از او شیخ محمود شلتوت در تفسیر القرآن الکریم که ده جزء اول قرآن است تحت تأثیر روش المنار قرار گرفته وتلاش کرد اهداف ومقاصد سوره را مشخص وبراین اساس به تفسیر آیات بپردازد. برخی دراین باره می‌گویند که: وی معتقد بود که‌همۀ آنچه در قرآن است اگر چه مکانهای نزول آن متفاوت و احکام و سوره‌ها متعدد باشد وحدتی دارد که در عمل قابل تفکیک نیست ونمی‌توان بعضر را گرفت و بعضی را کنار گذاشت.[۵۰۹] وبعد از ایشان سید قطب با نوشتن کتاب تصویر هنری قرآن، ونیز تفسیر فی ظلال القرآن ومحمد عبداله درّاز درتفسیر النباء العظیم و…. علامۀ طباطبایی در تفسیر المیزان به‌این مساله پرداختند.
پس می‌توان گفت از مهم‌ترین فواید این بحث پاسخ به شبهات و سوالاتی است که درباره گسستگی و ناپیوستگی آیات و سور قرآن از طرف برخی از دانشمندان علوم اسلامی‌و مستشرقان مطرح شده‌است.[۵۱۰]و هم چنین معرفی کردن یکی از جنبه‌های اعجاز قرآن در پرتو وحدت موضوعی سوره‌ها می‌باشد.
البته ‌این بحث نیز مانند همۀ بحث های علوم قرآنی موافقان و مخالفانی دارد که ‌هر کدام نیز برای خود ادله‌ای ارائه می‌دهند که در اینجا مجال بررسی همه ‌آنها نیست.[۵۱۱]
بنابراین یکی دیگر از انواع ارتباط بین آیات، ارتباط به دلیل وجود موضوع و غرض واحدی است که ‌آن سوره دنبال می‌کند. به عبارت دیگر، آیات یک سوره به دلیل وجود یک هدف مشخص و مستقل در هر سوره، با یکدیگر تناسب وارتباط دارند. بنابراین برخی از مفسران هماهنگی و انسجام محتوایی قرآن را در غالب غرض سوره دنبال نموده‌اند به‌این صورت که مشخص می‌کنند که چگونه یک سوره با سوره قبل از خود در هر سوره، یک آیه با آیات قبل و بعد از خود در قالب غرض سوره‌ارتباط و انسجام دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:34:00 ق.ظ ]




۲- خصوصیات شغلی و تعهد سازمانی:تحقیق ماتیو وزاجاک در این خصوص تأیید می کند که مشاغل غنی شده، موجب تعهد سازمانی بیشتر می شود. خصوصیات شغلی به دست آمده از تحقیقات شامل مهارت، استقلال، چالش و دامنۀ شغلی است. تنوع مهارت با تعهد سازمانی دارای همبستگی مثبت است. استقلال و تعهد سازمانی، رابطۀ مثبت و بسیار ضعیفی دارند. مشاغل چالش انگیز با تعهد سازمانی به خصوص در مورد کسانی که به رشد شدید نیازمندند، رابطۀ مثبت و قابل توجهی داشته است.
۳- تأثیر روابط با رهبر بر تعهد: در این باره: به مواردی مانند انسجام گروه، وابستگی متقابل وظایف، ملاحظۀ کاری و ساخت دهی مدیران، ارتباط با رهبر و رهبری مشارکتی اشاره است.
۴- ویژگی های سازمان وتعهد سازمانی:در تعدادی از مطالعات، میان اندازۀ سازمان و تعهد سازمان همبستگی معنادار مشاهده شده است. به نظر می رسد در سازمان های بزرگ، که امکانات ترفیع بیشتر است، این امر به تعهد سازمانی می انجامد. همچنین استنباط کارمند از عدم تمرکز با میزان مشارکت واقعی رابطه داشته و با درگیر شدن در سازمان، تعهد بیشتری به سازمان پیدا می کند.
۵- وضعیت نقش و تعهد سازمانی: در تحقیقات انجام شده وضعیت نقش را از طریق تضاد نقش، ابهام نقش و تعدد نقش اندازه گیری کرده اند. با توجه به مطالعات انجام شده وضعیت نقش یکی از مقدمات ایجاد تعهد است(اسماعیلی:۱۳۷۹).
۳-۴-۳-۲ مدل مودی وهمکاران
مودی وهمکاران در مدل نظری خود چهار دسته وگروه از پیش شرطهای تعهد سازمانی رابیان کرده اند.
ویژگی های شخصیتی:
سن، جنس، تحصیلات و سابقه خدمت
نتایج :
– تمایل به بقا در سازمان
– حضور به موقع و کاهش
– غیبت و تأخیر
– حفظ کارمندان
– افزایش عملکرد شغلی
ویژگی های شغلی(مرتبط بانقش): هویت شغلی،تضاد و ابهام نقش
تعهد
ویژگیه های ساختاری:
اندازۀ سازمان، تمرکز حیطۀ نظارت و پیوستگی شغلی
تجربیات کاری:
نگرش های شغلی، رضایت شغلی، اعتماد سازی،تعلق به سازمان
شکل۱۰-۲ عوامل مؤثر و نتایج ناشی از تعهد سازمانی (مودی، پورتر استیرز،۱۹۸۲: ۲۵۳)
۱- ویژگی های شخصیتی و فردی: ویژگی های بررسی شده در این خصوص شامل سن، سابقۀ خدمت، سطح آموزش ، جنسیت، نژاد و عوامل شخصی دیگر است. بر مبنای مطالعات انجام شده، سن و سابقۀ خدمت باتعهد، ارتباط مستقیم دارد. همچنین سطح آموزش دارای ارتباط معکوس با تعهد سازمانی است. این ارتباط معکوس ممکن است ناشی از این باشد که سازمان قادر به براوردن انتظارات افراد با تحصیلات بالا نیست. علاوه بر این افراد با تحصیلات بالا ممکن است بیشتر به حرفه متعهد باشند تا سازمان.
۲- ویژگیهای مرتبط با نقش: سه جنبه از ویژگی های مرتبط با نقش، که تأثیر بالقوه ای بر تعهد سازمانی دارند، عبارت اند از: حیطۀ شغل یا چالش شغلی، تضاد نقش و ابهام نقش.
۴-۴-۳-۲ مطالعه پورتر، استیرز(۱۹۷۴)
پورترو استیرزتعدادی از عواملی را که ممکن است منجر به تعهد اولیه سازمانی بیشتری در کارکنان تازه استخدام شده با کارفرما می شود پیشنهاد کرده اند . مدل کامل آنها در شکل (۲-۲) نشان داده شده است.
شکل (۱۱
-۲ )عواملی که موجب تعهد اولیه می شوند
منبع : (پورتر و استیرز ، ۱۹۷۴ ص ۲۹۱)
بر طبق این مدل تعهد وابسته است به:
۱- عوامل شخصی همچون سطح اولیه تعهد کارمند (مشتق از انتظارات اولیه شغلی، آشنایی و ارتباط روانشناختی و غیره…)
۲- عوامل سازمانی همچون تجربیات اولیه و احساسهای متعاقب از مسئولیت پذیری.
۳- عوامل غیر سازمانی، همچون دسترسی به شغلهای جانشین.
بنابراین به نظر می رسد که بالاترین تعهد اولیه زمانی می دهد که کارکنان:

الف: توجیه بیرونی ضعیفی برای انتخاب اولیه شان دارند.
ب: انتخاب اولیه تا اندازه ای قطعی شمرده می شود. به عبارت دیگرآنها هیچ موقعیت مناسب دیگری برای تغییر اولیه شان ندارند
۵-۴-۳-۲ مدل آنجل و پری: «آنجل» و «پری»۱ بر پایه نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل پرسشنامه تعهد سازمانی پورتر و همکارانش، بین تعهد ارزشی و تعهد به ماندن، تمایل قائل شدند. اگر چه این پرسشنامه یک بعدی در نظر گرفته شده است، تحلیل آنجل و پری دو عامل اساسی پرسشنامه را آشکار کرد. یک عامل به وسیله پرسشهایی مشخص می شود که تعهد به ماندن را ارزیابی می کنند و دیگری به وسیله پرسشهایی که تعهد ارزشی (حمایت از اهداف سازمان) را اندازه گیری می کنند، مشخص می گردد (می یر و هرسکویچ، ۲۰۰۱، ص۳۰۶ به نقل فرهنگی، ۱۳۸۴)، تعهد ارزشی «آنجل» و «پری» گرایش مثبتی را به سازمان نشان می دهد. این نوع تعهد اشاره به تعهد روانی و عاطفی دارد. تعهد به ماندن «آنجل» و «پری» اشاره به اهمیت تعاملات پاداشها- مشارکتهای تفکیک ناپذیر در یک مبادله اقتصادی دارد. این نوع تعهد اشاره به تعهد حسابگرانه مبتنی بر مبادله و تعهد مستمر دارد (مایر و شورمن، ۱۹۹۸، ص ۱۶-۱۵ به نقل فرهنگی، ۱۳۸۴) .
۶-۴-۳-۲ مدل پنلی و گولد۲: پنلی و گولد : یک چارچوب چند بعدی را ارائه کردند. آنها بین سه شکل از تعهد با عناوین اخلاقی، حسابگرانه و بیگانگی تمایز قایل شدند. تعریف تعهد اخلاقی به طور نزدیکی با تعریف تعهد عاطفی «می یر» و «آلن» و تعهد ارزشی «آنجل» و «پری» و «مایر» و «شورمن» یکسان است. استفاده از واژه تعهد حسابگرانه منطبق با متابعت مطرح شده در مدل اریلی و چتمن است و ممکن است به عنوان یک شکل از انگیزش به جای تعهد در نظر گرفته شود. سرانجام منظور آنها از تعهد بیگانگی تا حدی با تعهد مستمر می یر و آلن یکسان است (می یر و هرسکویچ، ۲۰۰۱، ص ۳۰۷ به نقل فرهنگی، ۱۳۸۴).
۱-Angle & Perry
۲-Penley & Gould
۷-۴-۳-۲ مدل مایر و شورمن۱ : به نظر مایر و شورمن :تعهد سازمانی دو بعد دارد. آنها این دو بعد را تعهد مستمر (میل به ماندن در سازمان) و تعهد ارزشی (تمایل به تلاش مضاعف) نامیدند. اگر چه شباهتهایی بین ابعاد تعهد سازمانی شناسایی شده توسط «آنجل» و «پری» و «مایر» و «شورمن» و آنچه که توسط «می یر» و «آلن» شناسایی شده وجود دارد اما یک تفاوت اساسی بین مدلهای آنها نیز وجود دارد. سه جزء تعهد «می یر» و «آلن» (عاطفی، مستمر و هنجاری) اصولاً بر اساس قالب ذهنی که فرد را به سازمان مرتبط می کنند، متفاوت هستند. نتیجه رفتاری هر سه جزء تعهد با این حال مشابه است و آن ادامه کار در سازمان است. بر عکس در مدلهای «آنجل» و «پری» و «مایر» «شورمن»، فرض شده است که تعهد مستمر مرتبط با تصمیم به ماندن با ترک سازمان است. و تعهد ارزشی مرتبط به تلاش مضاعف در جهت حصول به اهداف سازمانی است (می یر و هرسکویچ، ۲۰۰۱، ص ۳۰۷-۳۰۶ به نقل فرهنگی، ۱۳۸۴).
۵-۳-۲- عوامل موثر بر انواع تعهد
۱-۵-۳-۲ تعهد عاطفی
در مطالعه ای توسط آلن و می یر برای سنجش و تبیین پیش شرط های تعهد سازمانی انجام گرفت، پیش شرط های تعهد عاطفی به شرح ذیل مطرح گردید (آلن و می یر، ۱۹۹۰، صص ۱۸-۱ به نقل از بافرانی،۱۳۸۷).
* چالش شغلی : سخت، دشوار، حرفه ای و فنی بودن شغل مورد تصدی
* وضوح نقش : مشخص بودن نقش فرد در سازمان و گروه کاری مربوطه.
* وضوح اهداف : روشن بودن اهداف تعیین شده برای شاغل
* مشکل بودن هدف : عدم امکان دستیابی سریع به اهداف شغلی (ضرورت تلاش قابل ملاحظه برای رسیدن به هدف).
* پذیرش مدیریت : میزانی که مدیریت پیشنهادات کارکنان را می پذیرد.
* انسجام همکاران : وحدت نظر موجود میان همکاران.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:34:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم