کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



  • پذیرش به‌طور ضمنی و به‌عنوان عرف بانکی
  • پذیرش در رویه قضایی

از نظر تاریخی، رازداری بانکی، نخستین بار در رویه قضایی انگلیس پذیرفته شده است. مهم‌ترین رایی که در این خصوص مورد استناد قرار می‌گیرد پرونده ذیل است :
Tournier v National Provincial and Union Bank of England
در این پرونده، خواهان که یک کارگر بود، آدرس ثابتی نداشت. از این رو، وی به بانکی که در آن حساب داشت، آدرس کارفرمای خود را داده بود. در یک مورد، یک چک ۱۰ پوندی وی برگشت خورد. بانک، به کارفرمای وی اطلاع داد که وی وضعیت مالی خوبی ندارد و به‌طور جدی مشغول شرط‌بندی است. در نتیجه این کار، کارفرمای خواهان، وی را اخراج کرد. در رایی که دادگاه به تقاضای کارگر مزبور علیه بانک صادر کرد، اعلام کرد که بانک، وظیفه داشته است که اطلاعات مشتری خود را به صورت محرمانه نگهدارد‌ و آن را جز در صورت رضایت وی یا در صورتی که مجوز قانونی برای افشاء وجود داشته باشد، افشاء نکند. پرونده فوق، که مبنای قاعده رازداری بانکی در حقوق انگلستان به شمار می‌رود، در حقوق سایر کشورهایی که نظام حقوقی آن ها متاثر از انگلیس است نیز مورد استناد قرار گرفته است. کانادا، هنگ‌کنگ، ایرلند، نیوزلند، پاکستان و ایالات‌متحده آمریکا نیز به همین رأی استناد کرده‌اند و آرایی مشابه با آن صادر کرده‌اند. «در قلمرو قضایی کامن لا، گذشته از وجود یک تعهد کلی برای حفظ اسرار، اخیراً تعهدات قانونی بیشتری به ویژه راجع به حمایت از داده ها، وضع شده است.»[۷۷]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گاه مقررات رازداری بانکی، به صورت شرط ضمن عقد، مورد توافق طرفین قرار می‌گیرند. رابطه بانک و مشتری، همواره یک رابطه قراردادی است. مشتری بر اساس یک قرارداد، وجوه خود را نزد بانک سپرده‌گذاری می‌کند و بانک نیز بر اساس قرارداد، خدماتی را در مقابل دریافت کارمزد به مشتری ارائه می‌کند. می‌توان در این قراردادها درج کرد که بانک، موظف به محرمانه تلقی کردن اطلاعات مشتری است و می‌تواند جز در موارد قانونی از افشای آن ها خودداری کند. چنین شرطی که «شرط محرمانگی»نامیده می‌شود، در قراردادهای بانکی دنیا امری متداول و مرسوم است. بر اساس چنین شرطی، اگر بانک جز در موارد قانونی، اطلاعات مشتری را افشاء کند، مرتکب تخلف قراردادی شده و می‌توان خسارات ناشی از این تخلف را از وی مطالبه کرد. گاهی اوقات نیز حفظ اسرار مشتری و عدم افشای اطلاعات مالی وی‌، به‌عنوان شرط ضمنی – در مقابل شرط صریح قراردادی – در نظر گرفته می‌شوند. به‌طور کلی عقود و قراردادها نه فقط طرفین را به آنچه که در عقد تصریح شده است ملزم می‌کند، بلکه طرفین قراردادها به تمامی آنچه به موجب عرف، حاصل می‌شود نیز ملزم می‌باشند «ماده ۲۲۰ قانون مدنی ایران». بر این اساس، از آنجایی که در تمامی نظام‌های حقوقی دنیا، وظیفه رازداری برای بانک ها در نظر گرفته شده است، می‌توان گفت که عرف بانکداری ایجاب می‌کند که این تکلیف، حتی در صورتی که در قرارداد، صراحتاً شرط نشده باشد نیز برقرار باشد. برخی کشورها، رازداری بانکی را در قوانین کیفری خود درج کرده‌اند. نمونه بارز آن ها فرانسه و کشورهایی است که نظام حقوقی آن ها تابع فرانسه است. بر اساس ماده ۳۷۸ قانون کیفری سال ۱۸۱۰ فرانسه، «اطباء و سایر اشخاصی که به مناسبت شغل و حرفه خود، محرم اسرار اشخاص می‌شوند، وظیفه دارند که این اسرار را جز در موارد قانونی افشاء نکنند.» و برای افشاء غیر‌قانونی، مجازات در نظر گرفته شده است. همانطور که در بخش قبل نیز اشاره شد ماده ۶۴۸ قانون مجازات اسلامی ایران، تقریباً ترجمه کلمه به کلمه ماده فوق است و مقرر می‌دارد: «اطباء و جراحان و ماماها و دارو فروشان و کلیه کسانی که به مناسبت شغل و حرفه خود محرم اسرار اشخاص می‌شوند، هر گاه در غیر ‌از موارد قانونی، اسرار مردم را افشاء کنند به ۳ ماه و یک روز تا یک سال حبس یا به یک میلیون و پانصد هزار تا ۶ میلیون ریال جزای نقدی محکوم می‌شوند.» حسن قوانین کیفری این است که برای اجرای ضمانت اجرای مندرج در آن ها، نیازی نیست که اثبات شود خسارتی به شخصی که اطلاعات وی افشاء شده، وارد آمده است. علاوه‌بر فرانسه، فنلاند، یونان، لوکزامبورگ، مکزیک، سنگاپور، کره‌جنوبی و سوئیس نیز ضمانت اجراهای کیفری برای نقض مقررات بانکی در نظر گرفته اند. همچنین در برخی کشورها قوانین اداری، رازداری بانکی در قوانین پولی و بانکی آن ها به صورت یک تکلیف برای بانک ها بیان شده است. به‌عنوان نمونه دانمارک، نروژ، فنلاند، پاکستان، پرتغال، روسیه، کره‌جنوبی و سوئیس در قوانین بانکی خود، به لزوم رعایت قاعده رازداری بانکی تصریح کرده‌اند. در ایران در این خصوص می‌توان به بند۱۰ از ماده ۱۴ قانون پولی و بانکی اشاره کرد که مقرر می‌دارد: «بانک مرکزی می‌تواند در اجرای وظایف خود هر گونه اطلاعات و آمار را از بانک ها دریافت کند، اما موظف به حفظ اسرار حرفه‌ای است.» این ماده اگرچه تکلیف حفظ اسرار حرفه‌ای را برای بانک‌ مرکزی در نظر گرفته است نه بانک ها اما می‌توان گفت وقتی بانک مرکزی چنین تکلیفی را بر عهده داشته باشد، به طریق اولی بانک ها نیز این تکلیف را بر عهده خواهند داشت. به عبارت دیگر، اگر تکلیف رازداری بانکی برای بانک ها وجود نداشت، در نظر گرفتن چنین تکلیفی برای بانک مرکزی، امری عبث و بی معنا بود .شیوه دیگر برای بیان تکلیف رازداری بانکی، وضع مقررات اداری است. در این روش، بخشنامه‌ها و دستورات اداری برای وضع چنین تکلیفی برای بانک ها و موسسات اعتباری به‌کار می‌روند. یکی از مهم‌ترین اسنادی که در این رابطه برای بانک ها و موسسات اعتباری ایران وجود دارد، بخشنامه نب/۱۱۹۹ مورخ ۹/۴/۱۳۷۰ بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران است.
بر اساس این بخشنامه، «ارائه اطلاعات اشخاص در بانک ها و موسسات اعتباری فقط به مراجع ذیل مجاز است: دادگاه‌های حقوقی و کیفری؛ دیوان محاسبات کشور، سازمان امور مالیاتی؛ واحدهای تعاون ملی؛ بازرسان سازمان بازرسی کل کشور؛ وزارت اطلاعات؛ کمیسیون‌های تعزیرات حکومتی؛ سازمان تامین اجتماعی و سازمان حسابرسی.» البته در این بخشنامه برای ارائه اطلاعات به هر یک از مراجع یاد شده، شرایط و ضوابط خاصی در نظر گرفته شده است و هر یک از آن ها تنها در موارد مرتبط با صلاحیت و اختیارات قانونی خود، می‌تواند اطلاعات اشخاص را از بانک ها درخواست کند .بدیهی است عدم رعایت بخشنامه یاد شده، تخلف محسوب می‌شود و مرتکبین، در مراجع اداری و انتظامی بانکی قابل تعقیب خواهند بود. همچنین رئیس قوه‌قضائیه در بخشنامه‌ای در تاریخ ۳/۱۰/۱۳۷۴ اعلام کرده‌اند که «حساب های بانکی اشخاص از امور سری محسوب می‌شود. در این مورد دلیل کافی برای اجازه رسیدگی از طرف اینجانب وجود ندارد.» در نهایت، این امکان از جهت نظری وجود دارد که رازداری بانکی در قانون اساسی درج شود؛ اما با توجه به اهمیت قانون اساسی و اختصار آن، معمولاً کشورها چنین کاری را انجام نمی‌دهند. با این حال، در قوانین اساسی کشورها مواد یا اصولی در رابطه با حریم خصوصی اشخاص و لزوم احترام به آن وجود دارد و می‌توان اطلاعات محرمانه اشخاص در بانک ها را جزء حریم خصوصی افراد محسوب کرد. در این مورد می‌توان به تصویب‌نامه شماره ۱۱۳۸۴-۸۱/م/ت۳۷۷۴۱/ه مورخ ۲۶/۱/۱۳۸۲ هیات وزیران اشاره نمود که مقرر می‌دارد: «حساب های خصوصی افراد در بانک ها جزء حقوق ملت‌، مندرج در فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه «اصل ۲۲»[۷۸] آن است و بانک ها به‌عنوان وکیل یا امین مشتریان موظف هستند هر گونه اطلاعات در این زمینه را فقط با درخواست صاحب حساب یا براساس استعلام یا حکم قضایی دادگاه صالح ذی‌ربط ارائه کنند.» مبنای رازداری بانکی، قانون اساسی دانسته می‌شود، نقض آن نیز نقض قانون اساسی محسوب می‌شود؛ بنابراین آثار آن از مباحث حقوقی فراتر رفته و در صورتی که گسترده و سیستماتیک باشد، آثار سیاسی خواهد داشت.»[۷۹]
مبحث اول : رازداری بانکی یک الزام حقوقی
همانطور که قبلاً نیز بیان شد راز به چیزی گفته می شود که معروف یا ظاهر یا همگانی نباشد. اما در مورد اینکه چه اطلاعاتی اسرار بانکی تلقی می شوند، نظرات یکسان نیست. بیشتر نویسندگان اعتقاد دارند که منظور از اطلاعات سری افراد، اطلاعاتی است که محدود است. مانند مبلغ اعتباراتی که مشتری گشایش کرده، سررسید دیون وی، ارقام تراز نامه، تقاضای بازپرداخت پیش از موعد بدهی هایش و اینکه شخصی نزد بانک حساب دارد یا خیر ؟
و طبق «قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات»[۸۰] بند «ب» ماده ۱ اطلاعات شخصی شامل اطلاعات فردی نظیر نام و نام خانوادگی، نشانی های محل سکونت و محل کار، وضعیت زندگی خانوادگی، عادتهای فردی ناراحتی های جسمی، شماره حساب بانکی و رمز عبور است. و طبق ماده ۱۴ قانون مزبور که در حمایت از حریم خصوصی تدوین گردیده بیان می دارد : چنانچه اطلاعات درخواست شده مربوط به حریم خصوصی اشخاص باشد و یا در زمره اطلاعاتی باشد که با نقض احکام مربوط به حریم خصوصی تحصیل شده است، درخواست دسترسی باید رد شود. لذا با توجه به مواردی که ذکر گردید قانونگذار رازداری بانکی را مورد قبول قرار داده و متناسب با شرایط و موقعیتها، مقرراتی برای آن وضع نموده است. حال در این مجال به وظایف و تعهدات بانک ها برای حفظ این اصل می پردازیم :
گفتار اول: تعهد بانک
بانک اولاً به عنوان یک شخص ارائه کننده خدمات حرفه ای متعهد حفظ اطلاعات مشتریان و امانت داری اسرار آنان است. ثانیاً بانک وظیفه دارد اسناد مشتریان را به گونه ای حفاظت کند که حریم خصوصی اطلاعاتی و داده های شخصی، تجاری و اقتصادی آنان از دستبرد نفوذ گران در امان بماند.
الف: طرح موضوع
تعهد رازداری به ویژه مربوط به اشخاصی است که بنا به وظیفه خود در جریان اسرار و اطلاعات شخصی افراد قرار می گیرند. «بانکها بنا بر طبیعت حرفه خود از این دسته اشخاص محسوب می شوند بانک مکلف به حفظ اسرار حرفه ای است و در صورت افشای آن و نقض این تعهد مسئولیت دارد. کاملاً طبیعی است که هر شخصی شدیداً تمایل داشته باشد تا وضعیت مالی او از دیگران پوشیده بماند، خواه اشخاص دیگر بیگانه باشند یا از اعضای خانواده او. از نظر مشتری اطلاعات بانکی تنها اختصاص به خود مشتری دارد و دیگران نباید از آن ها آگاهی یابند، و در این مورد تفاوتی نمی کند که مشتری تاجر باشد یا غیر تاجر. عرف و رویه عملی بانکداری هم این دیدگاه مشتری را تایید می کند. بنابراین بانک می باید جعبه اسرار مشتریان باشد و اسراری را که به مناسبت فعالیتهای بانکی دریافت می دارد حفظ کند. این رویه مسلم و عرف تقریباً در همه کشورها جا افتاده و تثبیت شده است. اساس التزام بانک به رازداری در واقع طبیعت عملیات بانکداری است، که به اقتضای آن رابطه بین بانک و مشتری بر پایه اعتماد صاحب اسرار به امانتداری بانک استوار است. اعتماد مشتری بر این است که بانک اقدامات و اوضاع مالی او را پوشیده نگاه خواهد داشت.»[۸۱]
ب: منبع و نیروی الزام آور تعهد
در صنعت بانکداری لزوم حفظ اسرار بانکی، به عنوان اصلی مسلم پذیرفته شده است. با این همه، در مورد حدود و قلمرو آن و ضمانت اجراهای نقض این تعهد دیدگاه های متفاوتی وجود دارد و در نظامهای مختلف حقوقی منبع و نیروی الزام آور این تکلیف از منابع گوناگونی نشات می گیرد .
بند اول: قانون
نظامهای حقوقی بر لزوم حفظ حریم خصوصی تاکید ورزیده و رازداری حرفه ای را از اصول و قواعد اساسی دانسته اند. در قوانین عادی بیشتر کشورهای دارای حقوق نوشته و اخیراً در قوانین و مقررات کشورهای دارای نظام کامن لا «به ویژه در مورد حفظ داده های مشتریان در مراودات الکترونیکی» موضوع لزوم حفظ اسرار حرفه ای تصریح شده است. در این موارد «نیروی الزام آور وظیفه رازداری ناشی از قانون است.»[۸۲]
بند دوم : قرارداد
شرط صریح یا ضمنی کامل ترین شکل آن است که مشتری با شخصی که خدمات حرفه ای ارائه می کند، قرارداد عدم افشاء منعقد نماید. معمول چنین است که مشتریان شرط محرمانه بودن اطلاعات را در قرارداد با بانک درج کنند. اما نبود چنین شرطی در اسناد فی مابین از مسئولیت بانک نمی کاهد. تکلیف به حفظ اسرار در عقود منعقده با بانک مفروض است و نیازمند تصریح در قرارداد نمی باشد. در واقع آنچه را که بانک راجع به مشتری در می یابد به توافق فی مابین اضافه می کند. هر چند در مورد رازداری بین آنان توافق صریحی نباشد. بنابراین تا هنگامی که اطلاعات مشتری اختصاصی و شخصی تلقی شود، تعهد لزوم رازداری بانک باقی است. وظیفه حفظ اسرار از نظر عرف و رویه بانکداری تکلیفی مسلم است، و در صورت عدم درج صریح این شرط در قرارداد به عنوان شرط ضمنی جزء قرارداد آنان به حساب می آید. بانکی که اطلاعات مشتریان را افشاء می کند و بدین وسیله موجبات زیان آنان را فراهم می آورد، به استناد همین شرط ضمنی، مسئولیت خواهد داشت .
بند سوم : عرف و رویه بین المللی
همانگونه که ملاحظه شد در پاره ای از نظام های حقوقی تکلیف رازداری را عمدتاً تکلیفی مبتنی برعرف «مسلم حرفه ای و تجاری» می دانند. در این مورد چنین استدلال می شود که در زندگی تجاری موقعیت بسیاری از طرح ها و پروژه ها مستلزم حفظ اطلاعات مربوط به آنهاست. در زندگی معمولی نیز اشخاص عادی مایل به افشای اطلاعات مربوط به داراییهای خود نیستند و همین عمومیت تمایل و خواست اشخاص، مبنایی است که عرف بانک را به حفظ اسرار ملتزم می داند. «اگر عرف مبناء باشد، در نظام هایی که به صراحت برای افشای اسرار بانکی مجازاتی وضع نشده، تعیین مسئولیت کیفری بانک با توجه به مجازاتهای مقرر برای افشای اسرار حرفه ای موضوع مناقشه قرار می گیرد زیرا اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها اقتضاء دارد که کسی جز به نص کیفر نشود. وانگهی در امور کیفری اصل تفسیر مضیق اعمال می شود که اجازه اعمال مجازات از طریق قیاس را نمی دهد. با توجه به این وضعیت نظر درست بر این قرار گرفت که بانک از جمله اشخاصی است که «همانند پزشکان، ماماها و دارو سازان»[۸۳] به حکم ضرورت امین اسرار واقع می شود. قانونگذاران برای افشای اسراری که به اقتضای وظیفه و حرفه چنین اشخاصی در اختیار آنان قرار می گیرد و یا بدان آگاهی می یابند، مسئولیت مدنی و مجازات کیفری در نظر گرفته اند.
ماده ۳۷۸ قانون جزای فرانسه، ماده ۳۰۰ قانون جزای آلمان، ماده ۴۵۸ قانون جزای لوگزامبرگ، مواد۱۶۲ و ۳۲۰ قانون جزای سوئیس.»[۸۴]
گفتاردوم : ماهیت و قلمرو تعهد حفظ اسرار بانکی
در این گفتار نخست ماهیت حقوقی و سپس قلمرو این تعهد را بررسی می کنیم :
الف: ماهیت حقوقی تعهد
تردیدی نیست که بانک امین اسرار تلقی شده و با توجه به حرفه، فلسفه فعالیت، و شخصیت بانک مشتری آن را امین اسرار و طرف اعتماد خود قرار می دهد. اما چنین رابطه ای را نمی توان عقد ودیعه و امانت به معنای خاص دانست زیرا اگر چه پذیرفته شده که بسیاری از «اسرار تجاری»[۸۵] دارای ارزش اقتصادی هستند، اما در مجموع دشوار است که بتوان اسرار حرفه ای را مالی به حساب آورد، که نزد بانک سپرده شده است. «تعهد بانک وظیفه ای است مسلم از نظر قانون یا عرف، که مبنای اعتماد مشتری به بانک قرار گرفته و تعامل بانک و مشتری بدون تصریح هم به آن شکل می گیرد. پس می توان گفت که بانک بر اساس قانون و تعهدی که در قبال مشتری دارد، مکلف به حفظ اسرار است اما در صورتی که در قانون یا عرف، حدود تعهد و اجرای آن روشن نباشد تکلیف چیست ؟
یک راه حل آن است که برای تبیین نحوه اجرای این تعهد، حدود و شیوه محافظت بانک از اطلاعات مشتری، گفته شود که این رابطه نوعی امانت عام است و از نظر مدنی می توان قواعد و احکام راجع به امانت را برای آن در نظر گرفت. درست است که موضوع عقد ودیعه، سپردن مالی نزد دیگری است تا آن را نگه دارد و در اینجا این عناصر وجود ندارد اما با تحلیل قصد طرفین در این تعامل نمی توان انکار کرد که در اینجا هم نوعی امانت و یا دقیق تر اعتماد به امانتداری بانک در نظر طرفین مشاهده می شود.
البته با توجه به این تحلیل، نقض تعهد «حفظ اسرار حرفه ای» را نباید از نظر کیفری خیانت در امانت و مشمول مواد ۶۷۳ و ۶۷۴ قانون مجازات اسلامی دانست، زیرا عناصر این جرم را ندارد. وانگهی در امور کیفری اصل تفسیر مضیق، و تفسیر به نفع متهم اعمال می شود و هیچ کس مجازات نمی گردد، مگر به موجب نص صریح قبلی که عمل را جرم تلقی کرده باشد. در حالی که عنصر مادی خیانت در امانت، عدم استرداد «مال» موضوع امانت است. در اینجا «مالی» سپرده نشده است. پس در صورت تردید، اصل را باید بر برائت متهم دانست. افزون بر آن، با توجه به ماده ۶۴۸ می توان گفت «افشای اسرار حرفه ای» در قانون مجازات ما عنوان خاص مجرمانه دارد.»[۸۶]
برای پاسخ به این پرسش ها به سه گونه می توان استدلال کرد :
۱ چنانچه مسئولیت و تعهد بانک را ناشی از قرارداد بدانیم، در این مورد قاعده این است که عدم انجام قرارداد خود تقصیر است و زیان دیده نیازی به اثبات تقصیر بانک ندارد. با این تحلیل، اگر اطلاعات مشتری برملاء شد، این بانک است که باید ثابت کند که افشاء سّر ناشی از رویدادی بوده که دفع آن خارج از حیطه اقتدار بانک، یا به واسطه عذر قانونی بوده است، و از این رو نباید او را مقصر دانست. از آنجا که بانکداری در قلمرو بازرگانی قرار دارد، این تحلیل با اصول حقوق تجارت که از جمله به تقویت اعتماد، اعتبار و گردش ثروت استوار است مطابقت دارد. در این عرصه اسرار تجاری و حرفه ای افراد، مبنای اعتبار آنان است و اغلب از دارایی های معنوی و رموز کار آنان به شمار می رود. تجار مایل نیستند که رقبا و طرف های مذاکره با آن ها، از اسراربانکی شان آگاه باشند. از این رو مبنای رابطه خود را با بانک به گونه ای تنظیم می کنند که بانک تعهد به پوشیده ماندن اطلاعات می کند، و در صورت افشاء مسئولیت و تقصیر بانک محرز است. مگر آنکه بانک ثابت کند افشای اسرار مربوط به کوتاهی و یا عهد شکنی وی نبوده است. از این روست که دادگاه ها و حقوقدانان انگلیسی عذر اتفاقی بودن افشای اطلاعات را نمی پذیرند.
۲ در تحلیل ماهیت تعهد بانک گفتیم که در این میان می توان نوعی رابطه امانی ملاحظه کرد و از لحاظ مدنی می توان احکام راجع به امانت را در مورد آن جاری کرد. بدین ترتیب بانک مکلف است همچون امینی متعارف و دلسوز حداکثر کوشش خود را برای حفاظت از داده ها و اسرار مشتری به عمل آورد. در صورتی که با وجود همه تدابیر بانک، به دلیل نفوذ نفوذگران یا رویدادی غیر قابل پیش بینی، اطلاعات مشتری آشکار گردد، نباید او را ضامن دانست. بانک هنگامی ضامن است که تعدی و تفریط کرده باشد. پس مشتری برای دریافت خسارت باید تعدی و تفریط بانک را اثبات نماید. می دانیم که امانتداری اشخاصی مانند وکیل، پزشک، رهبران مذهبی و بانکها مبنی بر نوعی احسان بوده و این رابطه از تعاملات مبنی بر مسامحه تعبیرمی شود. به بیان رساتر در حقوق ایران مسئولیت بانک را باید مسئولیت امین تعبیر کرد. در این صورت بار اثبات تقصیر بر عهده مشتری است که راز او بر ملاء شده است .
۳- تعبیر دیگر آن است که مسئولیت بانک را از نوع مسئولیت مدنی قهری و مبتنی بر تقصیر بدانیم. در این صورت، تقصیر بانک باید اثبات شود. مشتری زیان دیده باید اثبات کند که اطلاعات افشاء شده، این افشاء موجب زیان دهی شده و سبب آن کوتاهی بانک بوده است.
ب: قلمرو تعهد
اساس التزام بانک به رازداری و حفظ اسرار حرفه ای مشتریان خود را عرف و رویه مسلم حرفه بانکداری دانستیم و گفتیم که بدون تصریح قانونگذار و طرفین هم، چنین تکلیفی به استناد عرف و یا به عنوان شرط ضمنی بررابطه طرفین حکومت دارد. در بسیاری از کشورها این تکلیف در قوانین تصریح شده و یا در قراردادهای مشتری و بانک شرط می شود. اما مصادیق اسرار بانکی، ذینفع تعهد، متعهد رازداری، و محدوده وظیفه بانک گاهی نیاز به بررسی دقیق تری دارد.

  • مصادیق اسرار بانکی، ذینغع تعهد و متعهد رازداری :

روشن کردن این نکته که منظور از اطلاعات محرمانه چیست؟ چه اشخاصی متعهد به رازداری و چه کسانی ذینفع این حق می باشند؟ قلمرو تعهد حفظ اسرار مشتریان را روشن می سازد .

  • چه اطلاعاتی محرمانه است ؟

نمونه های بارز در اینجا لازم است مصداق های اصلی اسرار بانکی مشتریان بررسی شود تا بتوان گفت افشای کدام اطلاعات ممنوع است.
اسرار بانکی مشتری نزد بانک را می توان به قرار زیر دانست :
تمامی حساب ها، سپرده ها، امانات، محتویات صندوق های امانات، و همین طور معاملات راجع به این موارد محرمانه است. اطلاع از حساب ها و امانات فوق، یا اظهار نظر راجع به آن ها به طور مستقیم یا غیر مستقیم ممنوع است. تفاوت نمی کند که حساب های مشتری عادی باشد یا جاری، مدنی باشند یا تجاری. نوع حساب هر چه باشد، صرف نظر از ماهیت آن محرمانه است. محرمانه بودن شامل ضمانت نامه های بانکی و اسناد اعتباری و تمامی انواع سپرده ها می شود، چه موارد یاد شده در چارچوب عملیات بانکی به بانک تسلیم گردیده باشند و یا مانند اوراق مالی و اسناد تجاری به عنوان امانت به بانک سپرده شده باشد.
سری بودن اختصاص به حساب ها و سپرده های بالا ندارد و شامل کلیه معاملات راجع به این حساب ها، سپرده ها امانات و صندوق های امانات می شود، خواه این اعمال با گشایش حساب انجام شوند یا انعقاد قرارداد یا اجاره صندوق امانات، و یا با بیرون کشیدن از حساب ها یا سپردن در آن، قفل کردن آن یا استرداد ودیعه، قرض کردن یا تضمین حساب ها و اوراق بانکی. همین طور است اطلاعاتی که در زمان ورود مشتری به خزانه صندوق اماناتی که اجاره کرده و یا در زمان خروج از آن حاصل می شود. در محرمانه بودن اطلاعات مشتری تفاوت نمی کند که حساب با کارمزد پول داخلی باشد یا خارجی، و بالاخره وظیفه محرمانه بودن صرف نظر از جنسیت مشتری وجود دارد.

  • چه اشخاصی متعهد حفظ اسرارند ؟

افشای اطلاعات از سوی تمامی اشخاص، و دستگاه هایی که قانون به آن ها اختیار کسب اطلاعات یا تحصیل اوراق یا دریافت اظهاراتی را داده که محرمانه می باشند، مطابق احکام مقرر در قوانین و مقررات یا عرف مسلم بانکداری در هر کشور ممنوع است، و «ممنوعیت یاد شده حتی در صورت پایان یافتن رابطه بین مشتری و بانک به هر دلیلی، پابرجاست[۸۷]
روساء و اعضای هیئت مدیره بانک ها، و مدیران و کارگزاران آن ها، از دادن یا کشف هر نوع اطلاعات، یا اظهارات راجع به مشتریان بانک ها یا حساب های آن ها، یا سپرده ها و امانات مختص به آن ها یا معاملات ایشان راجع به موارد یاد شده و نیز همراهی با غیر در کسب اطلاع بر آن ها، به جز آنچه به موجب قانون تجویز یا استثناء شده، ممنوع است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:09:00 ق.ظ ]




بررسی تأثیر عملکرد دولت از ایجاد فضای امن برای سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در اقتصاد ایران

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۶-۱) فرضیه‌ها و سئوالات تحقیق

۱-۶-۱) فرضیه‌های تحقیق

رابطه معنی داری بین ارتقاء امنیت سرمایه‌گذاری و افزایش سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در کشورهای در حال توسعه وجود دارد.
امنیت سرمایه‌گذاری در کشورهای در حال توسعه با رشد شتابان تفاوت معنی‌داری با میزان این شاخص برای کشورهای در حال توسعه خاورمیانه دارد.
ترتیبات نهادی دولت پس از انقلاب اسلامی در کاهش انگیزه‌ سرمایه‌گذاری در ایران،‌ به صورت معنی‌داری مؤثر بوده است.

۲-۶-۱) سئوالات تحقیق

امنیت سرمایه‌گذاری مراحل تحول و قابل تکوین در هر سطح دارد، این مراحل کدامند؟
در امنیت سرمایه‌گذاری نقش دولت و بازار چگونه است؟ و کدام یک در هر سطح توسعه نقش مهمتری در بهبود سرمایه‌گذاری بخش خصوصی دارد؟
کیفیت دولت در اصلاحات نهادی امنیت سرمایه‌گذاری نقش مهمی دارد. کیفیت این رابطه چگونه است؟

۷-۱) روش‌شناسی تحقیق

الف- نوع روش شناسی

ب- روش گرد‌آوری اطلاعات و داده‌ها:

روش گرد‌آوری اطلاعات بر اساس روش تحقیق به صورت کتابخانه‌ای و با بهره گرفتن از منابع کتابخانه‌ای و داده‌ها و اطلاعات داخلی و بین‌المللی است.

ج-جامعه آماری، روش نمونه‌گیری و حجم نمونه:

جامعه آماری مورد نظر کشورهای در حال توسعه و نقش نهادهای دولتی بر سرمایه‌گذاری آنها است. اما بدلیل محدودیت اطلاعات نمونه آماری ما مربوط به کشورهای در حال توسعه­ای می­ شود که اطلاعات آنها در دسترس می­باشد. در این میان کشورهایی برگزیده می­شوند که علاوه بر عدم وجود محدودیت اطلاعات، دارای شرایط اقتصادی مشابه‌تری از جمله درآمد ملی، با اقتصاد ایران داشته باشند.
از آنجایی که اطلاعات لازم برای بررسی تحقیق حاضر به صورت ترکیبی ( زمانی – مقطعی) است لذا از اطلاعات سازمان‌های بین ­المللی ارائه کننده آمارهای اقتصادی استفاده می‌شود. اطلاعات مربوط به سرمایه‌گذاری در بین کشورهای مختلف توسط بانک جهانی در دسترس است. اطلاعات سرمایه‌گذاری بخش خصوصی نیز توسط سازمان مالی بین‌المللی بانک جهانی ( IFC) برای کشورهای در حال توسعه از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۲ محاسبه شده است. از آنجایی که بررسی بر اساس اطلاعات سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در مقابل سرمایه‌گذاری کل و نتایج دقیق­تری را ایجاد ‌کند،[۱۷]در این تحقیق تأکید بیشتر بر این اطلاعات خواهد بود. در صورتی که اطلاعات مطمئن و به‌روزتری بدست آید، از آن نیز استفاده خواهد شد. در مورد اطلاعات مربوط به کیفیت نهادهای دولتی مؤثر بر سرمایه ­گذاری بنابر تطبیق بهتر با مدل تحقیق از آمارهای بین‌المللی از جمله سازمان بین‌المللی راهنمای ریسک کشورها[۱۸]، ( ICRG)، شاخص­ های آماری خانه آزادی[۱۹] (FH)، مؤسسه اکونومیست و بانک جهانی بعلت غنای نسبی آنها، استفاده می­ شود. هر یک از این مؤسسات و نهادهای بین‌المللی با توجه به متدولوژی خاص خود نسبت به تهیه آمارها و شاخص‌های ریسک کشورها و ارائه گزارش‌ها در مورد ریسک کشورها و وضعیت حکمرانی اقدام می‌کنند.

د- روش‌شناسی تحقیق

تصمیم‌گیری برای سرمایه‌گذاری به طور معنی‌داری به سودآوری آن بستگی دارد و طبیعت آینده‌نگری سرمایه‌گذاری،‌ اهمیت فضای امن و با ثبات و بویژه حقوق مالکیت کارآمد را مدنظر قرار می‌دهد. وجود امنیت اقتصادی از طریق برقراری برخی از نهادها نیز عامل کاهش نااطمینانی و افزایش کارایی شناخته شده است.(نورث ۱۹۸۱). گزارش بانک جهانی در مورد تأثیر فضای سرمایه‌گذاری بر سرمایه‌گذاری نشان می‌دهد که شرایط بروکراتیک و پیش‌بینی پذیر در جامعه منجر به کاهش نااطمینانی و هزینه‌های مبادله می‌شود و از این طریق فضای سرمایه‌گذاری بهبود می‌یابد.(بانک جهانی ۲۰۰۵). در این تحقیق سعی می‌شود با توجه به آمارها و اطلاعات موجود ابتدا وضعیت کشورهای در حال توسعه منتخب و کشورهای توسعه یافته جدید ( کشورهای آسیای جنوب شرقی) از منظر شاخص‌های امنیت سرمایه‌گذاری مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد و سپس با بهره گرفتن از داده‌های موجود عوامل و شاخص‌هایی بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در کشورهای در حال توسعه منتخب مؤثر بوده‌اند با بهره گرفتن از تخمین مدل شناسایی شوند. از آنجایی که طبق فرضیه‌های تحقیق علاوه بر متغیرهای مرسوم اقتصادی موجود در تئوری‌های اقتصادی، متغیر‌های غیر اقتصادی نیز در سرمایه‌گذاری بخش خصوصی دخیل‌ است، در این تحقیق سعی می‌شود تا متغیرهای مربوط فضای امنیت سرمایه‌گذاری و نقش آن بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی از طریق وارد کردن متغیرهای مربوطه در الگو مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا به علت اینکه احتمال وجود مشکل همخطی بین متغیرهای غیر اقتصادی مرتبط با امنیت سرمایه‌گذاری قویاًً وجود دارد، سعی می‌شود تا این متغیرها به روش مناسبی در یک شاخص کلی تجمیع شود. برای بررسی تأثیر امنیت سرمایه‌گذاری بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی، از روش اقتصادسنجی مبتنی بر روش تخمین با داده‌های تابلویی(Pooled) استفاده می‌شود تا با افزایش دامنه داده‌ها امکان بررسی با اطمینان بیشتر به لحاظ اقتصادسنجی فراهم شود. برای بررسی اختلاف میزان سرمایه‌گذاری در بین کشورهای در حال توسعه نیز از تحلیل آماری توسط نرم‌افزارهای Excel، Eviews و Micofit استفاده می‌شود. در ادامه با توجه به مدل و چارچوب نظری مورد تخمین جهت شناسایی عوامل مؤثر بر سرمایه‌گذاری و اهمیت آنها، وضعیت اقتصاد ایران در دوره زمانی پس از انقلاب بر اساس شاخص‌های مربوطه مورد واکاوی قرار می‌گیرد.

۷-۱) تعریف مفاهیم:

دولت: منظور از دولت در این تحقیق کلیه عوامل مؤثر حکمرانی در تصویب قوانین و اجرای آن و یا به عبارتی Government می‌باشد.
امینت اقتصادی: فراهم کردن یک فضای حقوقی، اجتماعی، سیاسی که در چارچوب آن، طرح‌های سرمایه‌گذاری و فعالیت‌های اقتصادی بتوانند از آغاز اجرا تا مرحله بهره‌برداری و از مرحله بهره‌برداری تا پایان کار بدون اخلال و آشفتگی‌های بیرونی عمل کند[۲۰].
کیفیت اداری: توانایی دولت در مواجه با سرمایه ­گذاران و فعالان اقتصادی در ایجاد فضای آرام برای سرمایه‌گذاری و فعالیت اقتصادی جمعیت هدایت و تشویق فعالیت آنها.
کیفیت بروکراسی: توانایی دولت در تصویب و اجرای سیاست‌های سالم و به دور از ایجاد بی‌ثباتی اقتصادی.
پاسخگویی عمومی: مسئولیت دولت در ایجاد و برقراری آزادی شهروندی و قوانین سیاسی به گونه ­ای که منجر به ایجاد و حفظ حقوق شهروندی شود.
ثبات سیاسی: وجود امنیت و نبود نااطمینانی‌های حاصل از سیاست‌گذاری‌های دولت و همچنین نبود درگیری‌های داخلی و نژادی.
شامل:
فصل دوم: ادبیات تحقیق؛ توسعه اقتصادی و امنیت سرمایه‌گذاری
فصل سوم: مبانی نظری مرتبط با سرمایه‌گذاری و نااطمینانی
فصل دوم:
ادبیات تحقیق: توسعه اقتصادی و امنیت سرمایه‌گذاری
۱-۲) مقدمه:
هدف تحقیق بررسی رابطه بین امنیت سرمایه‌گذاری و سرمایه‌گذاری در کشورهای در حال توسعه و کاربردهای آن بر اقتصاد ایران می‌باشد. بر اساس فرضیات تحقیق به دنبال رابطه امنیت سرمایه‌گذاری بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی، نقش دولت در ایجاد امنیت سرمایه‌گذاری هستیم. همچنین می­خواهیم تفاوت امنیت سرمایه‌گذاری را در کشورهای در حال توسعه مقایسه کنیم. از آنجایی که سرمایه‌گذاری یکی از پیش‌نیازهای توسعه اقتصادی و اجتماعی به شمار می‌آید، با این وجود کشورهای در حال توسعه معمولا از موجودی سرمایه­ کافی برای تبدیل ظرفیت­های بالقوه خود به حالت بالفعل برخوردار نیستند. این موضوع در بین کشورهای در حال توسعه دارای شدت و ضعف است. از این رو برای نیل به توسعه، حداقل در بعد اقتصادی نیاز به امر سرمایه‌گذاری به خصوص توسط بخش خصوصی وجود دارد. توسعه به عنوان هدف این کشورها تلقی می­ شود، این امر نیازمند ایجاد انگیزه سرمایه‌گذاری بخش خصوصی است. زیرا فعالیت آزاد و گسترده بخش خصوصی به دلیل روحیه توسعه طلبانه‌ آن که ناشی از حداکثر سازی سود می‌باشد، می‌تواند به ایجاد رقابت و افزایش کارایی بینجامد و کل جامعه را متنفع سازد. از طرف دیگر برای ایجاد سرمایه‌گذاری مطلوب که بتواند تمامی فرصت‌های بالقوه اقتصاد را به صورت نسبی شکوفا کند، نیاز به محیط و فضایی است که با سرمایه‌گذارن و فعالان اقتصادی مهربان باشد. به بیان دیگر یک سری نهادهای اجتماعی و اقتصادی مورد نیاز است تا سرمایه و عایدی آن را به طور نسبی مورد حمایت قرار دهد و از این رو بتواند انگیزه‌های سرمایه‌گذاری را تقویت و سرمایه‌گذاری را تشویق کند. این نهادها تحت عنوان فضای سرمایه‌گذاری خوب یا امنیت سرمایه‌گذاری مورد توجه قرار می‌گیرند. امنیت سرمایه‌گذاری به عنوان فضایی تعریف می‌شود که فعالیت سرمایه‌گذاری از آغاز تصمیم‌گیری تا مرحله بهره‌برداری و تولید، به طور نسبی به دور از نااطمینانی‌های محیطی، بتواند به فعالیت بپردازد. از آنجایی که عایدی سرمایه‌گذاری در آینده به دست می‌آید، بنابراین بررسی آینده و پیش‌بینی آن برای سرمایه‌گذاران دارای اهمیت است. چنانچه شرایط نهادی جامعه این اطمینان را به طور نسبی به او ندهد که اصل سرمایه و عایدی آن در آینده تا حد معقولی توسط نهادهای جامعه مورد تعرض قرار نمی‌گیرد، انگیزه‌های سرمایه‌گذاری با صدمات اساسی مواجه خواهد بود. بنابراین برای رسیدن به سرمایه‌گذاری مطلوب که توسعه اقتصادی-اجتماعی را تسریع کند، بهبود امنیت در حیطه سرمایه‌گذاری دارای ضرورت خواهد بود و برای ایجاد این فضا، نیاز به توسعه نهادها و فضای اجتماعی وجود دارد که خود به نوبه خود تحت تأثیر سطح توسعه یافتگی جامعه است. در این میان دولت به این لحاظ که در اغلب کشورهای در حال توسعه نهادی نیرومند به حساب می‌آید، می‌تواند فضای سرمایه‌گذاری و نهادهای مؤثر در این زمینه را تحت تأثیر قرار دهد. از این رو بررسی تأثیر نهاد دولت و چگونگی تأثیرپذیری سرمایه‌گذاری از عمکرد دولت دارای اهمیت بسیار می‌باشد.
مطالب فوق را می­توان به صورت زیر خلاصه کرد.
به این معنی که برای ایجاد سرمایه‌گذاری نیاز به ایجاد محیط آرام و امن وجود دارد (امنیت) و برای ایجاد توسعه، سرمایه‌گذاری لازم است. همچنین توسعه به بهبود نهادهای متضمن امنیت کمک می­ کند. در این میان دولت می‌تواند با تأثیرگذاری بر امنیت و همچنین روند توسعه، فرایند انباشت سرمایه را تسریع کند و با با اینکه با کاهش مداخله در اقتصاد و به تبع آن کاهش اثر جایگزینی جبری، عرصه فعالیت بخش خصوصی را گسترده­تر سازد.
براین اساس درجهت اهداف و آزمون فرضیه ­های تحقیق ابتدا به تشریح مفاهیم تحقیق پرداخته می‌شود. در ابتدا به تعریف و بررسی مختصر مفهوم توسعه اقتصادی-اجتماعی می­پردازیم و سپس مفهوم توسعه پایدار که امنیت را نیز در بر می‌گیرد، مورد توجه قرار می‌گیرد. با اشاره به این مفاهیم، نقش سرمایه‌گذاری در نیل به توسعه را مورد توجه قرار خواهیم داد. در ادامه فضای لازم برای سرمایه‌گذاری را در جهت درک عوامل موثر بر سرمایه‌گذاری، شرح می­دهیم و ارتباط آن را با مفهوم امنیت سرمایه‌گذاری مورد توجه قرار می­دهیم و در ادامه اشاره­ای نیز به نقش دولت در ایجاد فضای لازم برای سرمایه‌گذاری خواهیم نمود.
بنابراین در این بخش ابتدا به بررسی دقیق­تر مفهوم امنیت سرمایه‌گذاری خواهیم پرداخت. در ادامه با اشاره به موارد فوق و پس از تشریح ادبیات تحقیق، تشریح بیشتر ارتباط و تعامل توسعه پایدار، امنیت سرمایه‌گذاری و سرمایه‌گذاری خواهیم پرداخت و در پایان با رویکرد بانک جهانی، نقش دولت در امنیت سرمایه‌گذاری را توضیح خواهیم داد.
در چارچوب مطرح شده، در پی این هستیم که عوامل موثر بر امنیت سرمایه‌گذاری و سرمایه‌گذاری شناسایی شوند و همچنین نقش دولت در این فرایند مشخص شود.

۲-۲) توسعه، سرمایه‌گذاری و فضای سرمایه‌گذاری

۱-۲-۲) توسعه (اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی):

توسعه اقتصادی فرآیندی است که در آن استاندارد زندگی مردم در یک منطقه افزایش می‌یابد. این فرایند با دستیابی به رشد قابل دسترس و تبدیل اقتصاد با درآمد کم به اقتصاد مدرن با درآمد بالا مرتبط است. این رویکرد فرایندها و سیاست‌گذاری‌هایی را که زندگی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مردم را بهبود می‌بخشد در بر می‌گیرد. به عبارت دیگر توسعه اقتصادی به فرایند رو به رشد اجتماعی و تکنولوژیکی جامعه باز می‌گردد. اگرچه این مفهوم از سال ۱۹۷۰ به قبل معادل با افزایش رشد اقتصادی به کار رفته است اما در ادبیات جدید توسعه،‌ این مفهوم تغییرات در زمینه تولید کالاها و خدمات را نه تنها به صورت افزایش تولید، بلکه به صورت بهبود فرایند تولید نیز، شامل می‌شود. به این مفهوم که افزایش تولید با بهره گرفتن از منابع بیشتر نشان‌ دهنده رشد اقتصادی است ولی چنانچه با مقدار منابع مشخص تولید افزایش یابد، می‌توان از آن به عنوان توسعه روش تولید یاد کرد. توسعه اقتصادی به طور معمول بهبود در شاخص‌های متنوعی از قبیل نرخ باسوادی، امید به زندگی و نرخ فقر را شامل می‌شود. در این زمینه GDP مهمتر از متغیرهایی چون کیفیت محیط اقتصادی، آزادی و یا عدالت اجتماعی به حساب نمی‌آید و بنابراین بر جنبه‌های انسانی توسعه نیز تأکید می‌شود. با توجه به این امر ادبیات مربوط به توسعه انسانی توسعه یافته است که به عنوان پرادایمی تعریف می‌شود که بسیار فراتر از افزایش و کاهش درآمد ملی است و بر ایجاد محیطی تأکید می‌کند که مردم بتوانند توانایی‌های بالقوه خود را پرورش دهند و با افزایش بهره‌وری، به افزایش سطح رفاه کمک کنند. براین اساس مردم ثروت اصلی جوامع در نظر گرفته می‌شود و گسترش فرصت‌های آنها، برای ایجاد شرایط بهتر برای خود و به تبع آن برای جامعه، مورد توجه قرار می‌گیرد. تفاوت این رویکرد با رویکردهای قبلی در این است که رویکردهای قبلی بهبود معیشت و رفاه مردم در جامعه را هدف و نتیجه فرایند رشد و توسعه در نظر می‌گرفتند،‌ اما در این رویکرد توجه به جنبه‌های انسانی به عنوان ابزاری برای توسعه بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد و به ارتباط دوطرفه‌ آنها تأکید می‌شود. شاخص توسعه انسانی (WHI) که توسط بانک جهانی برای کشورهای مختلف محاسبه می‌شود از مجموع متغیرهای نرمال شده تعداد سالهای امید به زندگی، نرخ باسوادی، میزان آموزش و تولید سرانه به ازای یک واحد سرمایه[۲۱] تشکیل شده است. اگر جامعه‌ای دارای فضا و محیط مساعد توسعه یافته نباشد، نمی‌تواند دارای شاخص مناسبی در مورد امید به زندگی، آموزش و تولید سرانه سرمایه ( بهره‌وری سرمایه که تحت تأثیر کیفیت نیروی کار و توسعه تکنولوژی است)، باشد. از این رو شاخص توسعه انسانی می‌تواند به عنوان متغیر جایگزین[۲۲] برای توسعه اقتصادی کشورها باشد.
با مرور ادبیات مربوط به توسعه می‌توان عوامل کلی مؤثر بر توسعه اقتصادی- اجتماعی را به سه شاخه مهم تقسیم کرد: متغیرهای اقتصادی، متغیرهای اجتماعی و متغیرهای فرهنگی.
هر سه دسته از متغیرها دارای تأثیر بر روند توسعه در جامعه می‌باشند و علاوه بر این دارای تأثیرات متقابل از یکدیگر نیز می‌باشند. به این معنی که مجموع سه دسته متغیر و ارتباط آنها با توسعه(برآیند اثر آنها)، روند حرکت به سمت توسعه را مشخص می‌کند. بنابراین در فرایند توسعه، نگاه همه‌جانبه به شرایط جامعه مورد نیاز است و باید به بهبود توأم شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی توجه شود.
همچنین در سالهای اخیر به مقوله توسعه پایدار که بر اساس آن جامعه بتواند در طول زمان و با استفاده کارا از منابع به سمت بهبود فضای اجتماعی جامعه و توسعه آن از منظرهای مختلف دست یابد، پرداخته شده است. از این روست که اولا استفاده بهینه از منابع طبیعی و امکانات جامعه مدنظر قرار می­گیرد و از طرف دیگر ایجاد محیطی که در آن امکان استفاده بهینه از منابع مهیا شود.
توسعه پایدار یک الگو برای استفاده از منابع است که نیازهای بشری را با حفظ محیط زیست و منابع طبیعی تأمین می­ کند و بنابراین نه تنها نیازهای حال بلکه نیازهای نسلهای آینده تأمین می­ شود. توسعه پایدار نگرانی­های حفظ منابع طبیعی را با نگرانی اجتماعی بشری به همدیگر گره می­زند. قبل از دهه ۱۹۷۰ توسعه پایدار برای توضیح اقتصادی با تعادل در سیستم منابع طبیعی به کار گرفته شده است. کارشناسان منابع طبیعی برای برطرف کردن نگرانی محیط زیستی تأکید می­کرده ­اند که رشد را محدود کنند و از این رو پیشنهاد می­کردند که اقتصاد دارای رشد باثبات و مداوم باشد و نه اینکه با تأکید بر منابع طبیعی به رشد بالا دسترسی پیدا کنند. به این منظور علاوه بر رشد بر افزایش بهره­وری و کارایی نیز تأکید می­ کند. رشد پایدار می ­تواند جهت درک بهتر به سه بخش تقسیم شود. پایداری منابع طبیعی، پایداری اقتصادی و پایداری سیاسی-اجتماعی. بر این اساس رشد پایدار فقط نگرانی­های زیست محیطی را شامل نمی­ شود بلکه تعادل و پایداری در هر سه شاخه مورد نیاز است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:09:00 ق.ظ ]




اقتصاد
اقتصاد محیط زیست
توسعه پایدار
زیست شناسی اجتماعی
اقتصاد نهادی
سیاسی – اجتماعی
محیط زیست
به عبارت دیگر توسعه پایدار از ثبات و پایداری در سه حوزه اقتصاد، محیط زیست و محیط سیاسی- اجتماعی جامعه قابل حصول می­باشد. عوامل اقتصادی موثر بر توسعه پایدار شامل آن دسته از عوامل است که موجب رشد و افزایش تولید از ناحیه افزایش بهره­وری، افزایش تکنولوژی تولید و همچنین استفاده از منابع بیشتر است. محیط زیست تأمین کننده منابع و نهاده­های لازم برای تولید کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه است و شرایط اجتماعی نیز بستر فعالیت­های انسانی را فراهم می ­آورد و نحوه تعامل انسانها با یکدیگر را شکل می‌دهد. از طرف دیگر متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی دارای ارتباط متقابل با یکدیگر هستند و بررسی ارتباط آنها منجر به ایجاد علوم میان رشته­ای شده است. ارتباط اقتصاد و محیط زیست از آن جهت است که محیط زیست، تأمین کننده منابع و نهاده­های فعالیت­های اقتصادی به حساب می ­آید. اما با توجه به رشد جمعیت بشری و همچنین افزایش سطح تکنولوژی و تولید و به تبع آن مصرف رو به افزایش بشری، در سالهای اخیر فشار بسیار زیادی به استفاده از منابع طبیعی وارد شده است. به این معنی که به علت تجدید ناپذیر بودن برخی از منابع و همچنین استفاده بیش از توان بازسازی منابع تجدید شونده، این خطر ایجاد شده است که نسلهای آینده از منابع طبیعی کافی برای زندگی مطلوب برخوردار نخواهند بود و از طرف دیگر یک سری مشکلات زیست محیطی که برای سلامت انسان نیز زیان­بار است، ایجاد می­ شود. از این رو رشته اقتصاد محیط زیست ایجاد شده است که به بررسی نحوه استفاده از محیط زیست و منابع طبیعی می ­پردازد به طوری که استفاده از منابع طبیعی به مقداری نباشد که این منابع نابود شوند و یا به صورت ناکارا استفاده شوند. از این دیدگاه، رشد اقتصادی نیز به رشد سبز تبدیل می­ شود که تأکید می­ کند رشد اقتصادی نباید فقط با تکیه به استفاده از منابع بیشتر اتفاق افتد بلکه رشد از طریق افزایش بهره­وری و کارایی و همچنین رشدی با ثبات با حفظ محیط زیست پیشنهاد می‌شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در مورد رابطه محیط زیست و محیط اجتماعی-فرهنگی اخیرا عنوان می­ شود که ریشه تمام مشکلات زیست­محیطی کنونی، ناشی از نهادهای اجتماعی ناکارآمد و به خصوص دولت‌ها در گذشته بوده است. از این رو حل این مشکلات بدون حل مشکلات اجتماعی ممکن نخواهد بود. این نظریات توسط Murray Bookchin در دهه ۱۹۶۰ مطرح شده است و او کشمکش‌ها و ناآرامی‌های اقتصادی، فرهنگی، نژادی و جنسیتی را عامل اصلی زیان به منابع طبیعی می­داند. از نظر او مشاهده تخریب منابع طبیعی و استفاده بیش‌ از اندازه از آن به ما می‌فهماند که مشکل تخریب محیط زیست اجتماعی و بشری است. بر این اساس یک علم میان رشته‌ای به نام زیست‌شناسی اجتماعی ایجاد شده است که رابطه بین جامعه بشری و محیط زیست را بررسی می‌کند[۲۳].
در مورد رابطه بین اقتصاد و پایداری سیاسی-اجتماعی که در این تحقیق در پی بررسی بخشی از این ارتباط هستیم نیز می‌توان گفت که فعالیت­های اقتصادی از عوامل اجتماعی تأثیر می­گیرد و همچنین وضعیت اقتصادی بر عملکرد اجتماعی و سیاسی تأثیر می­ گذارد. در مورد تأثیر عوامل اجتماعی بر اقتصاد نظریات مختلفی ارائه شده است که اقتصاد نهادگرایی از آن جمله است. از این لحاظ متغیرهای اجتماعی مانند فقر، فرهنگ، امنیت در تمامی ابعاد، میزان آموزش و سرمایه انسانی و … در کارکردهای اقتصادی تأثیر می‌گذارند. این متغیرها نهادهای رسمی و غیررسمی (هر دو ) را شامل می­ شود و از این جهت که نهادها قواعد بازی را در جامعه تعریف می­ کنند، از این رو افزایش کیفیت این نهادها باعث کاهش نااطمینانی و کاهش هزینه­ های ناخواسته بر فعالیت‌های اقتصادی می‌شود. از این روست که عنوان می‌شود که نهادهای جامعه، در طول زمان عملکرد اقتصادی جامعه را شکل می‌دهد.
نتیجه اینکه توسعه پایدار دارای ابعاد مختلفی است که مسائل اقتصادی، محیط زیستی و اجتماعی را در بر می­گیرد و از این رو یک رویکرد جامع به منظور افزایش کیفیت زندگی مردم در طول زمان و بین نسلهای مختلف به شمار می­رود. مسائل اجتماعی مورد نظر در توسعه پایدار شامل آن دسته از عوامل اجتماعی و سیاسی می­ شود که تحت تأثیر نهادهای رسمی و غیر رسمی جامعه هستند و بر اساس اهداف تحقیق حاضر امنیت را در حوزه ­های مختلف و من­جمله در فعالیت­های اقتصادی در بر می­گیرد.
بنابراین برای دستیابی به توسعه پایدار باید به طور همه جانبه متغیرهای اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی و ارتباط بین آنها توجه قرار گیرد. بر این اساس در این تحقیق در حوزه رابطه بین اقتصاد و عوامل اجتماعی- سیاسی در پی بررسی اثر امنیت سرمایه‌گذاری بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی هستیم که بخشی از هدف دستیابی به توسعه پایدار را تبیین می­ کند. از این رو به دلیل وجود رابطه تعامل عوامل اقتصادی و اجتماعی با توسعه پایدار، در راستای آشکار شدن ابعاد تأثیرگذاری متغیر سرمایه‌گذاری بر توسعه در بخش بعد با رویکرد اقتصادی به این موضوع پرداخته می­ شود.
با توجه به اینکه توسعه بهبود کیفیت زندگی احاد جامعه را هدف قرار می‌دهد، ایجاد فضایی که افراد بتوانند با امنیت و به صورت آزاد از ظرفیت­های خود و جامعه با حداکثر کارایی استفاده کنند، اهمیت می­یابد. از این روست که می­توان امنیت و به خصوص امنیت اقتصادی-اجتماعی را جزو فضایی به حساب آورد که به توسعه پایدار کمک می­ کند و همچنین اگر جامعه در مسیر توسعه پایدار حرکت کند، از آن تأثیر می­پذیرد.
با توجه به ادبیات توسعه در سالهای اخیر اهمیت جنبه‌های انسانی و همچنین اجتماعی (که از آن تحت عنوان سرمایه اجتماعی نامبرده می‌شود) اهمیت زیادی یافته است. با این وجود نقش عوامل اقتصادی در توسعه را نمی‌توان نادیده گرفت. به این معنی که به علت ارتباط متقابل متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه، نمی‌توان بدون توسعه در هر سه جزء به توسعه اقتصادی یا اجتماعی امید داشت. هر چند توسعه متغیرهای اقتصادی تنها در کنار سایر اضلاع توسعه می‌تواند نتیجه بخش باشد. به عنوان مثال جامعه فقیر از لحاظ اقتصادی معمولا دارای نابسامانی‌های اجتماعی از قبیل افزایش جرائم خواهد بود. بر این اساس در ادامه به بررسی اهمیت سرمایه‌ در فرایند توسعه پرداخته می‌شود.

۲-۲-۲) تأثیر سرمایه‌گذاری بر توسعه اقتصادی:

سرمایه یکی از عوامل تولید به حساب ‌می‌آید و دارای ابعاد مختلفی است. در ادبیات کلاسیکی سرمایه به عنوان سرمایه‌ فیزیکی در نظر گرفته شده است که با ترکیب با نیروی کار و سایر نهاده‌های تولید در تابع تولید به کار گرفته می‌شود. بر این اساس و با توجه به اینکه منابع طبیعی مانند زمین و معادن دارای مقادیر ثابتی در طول زمان هستند، و با توجه به رشد نیروی کار باید در جهت حفظ کارایی و افزایش آن، نهاده‌های کمیاب با بیشترین کارایی استفاده شوند و از این روست که به افزایش سرمایه فیزیکی در جهت افزایش کارایی منابع کمیاب و نیروی کار در حال رشد تأکید شده است.
در سالهای اخیر موضوع سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی نیز برای افزایش هر چه بیشتر کارایی نیروی کار و تعامل بهتر با سرمایه فیزیکی مطرح شده است که دارای توجیهی مشابه است. به این معنی که با افزایش سرمایه انسانی، نیروی انسانی با کیفیت بیشتر با سرمایه و سایر عوامل تولید ترکیب می‌شود و کارایی و بهره‌وری آنها را افزایش می‌دهد و سرمایه اجتماعی نیز به عنوان پیوند دهنده تحرکات اقتصادی می‌تواند در بهبود عملکرد فعالیت آنها مؤثر باشد.
بنابراین سرمایه چه به شکل فیزیکی، انسانی یا اجتماعی در تابع تولید قرار دارد و اگر هدف افزایش رشد و درآمد ملی است، باید دارای رشدی مناسب باشند. در ادبیات مربوط به رشد اقتصادی بر طبق نظریه سولو، سرمایه سرانه به عنوان عامل رشد اقتصادی معرفی شده است. به این معنی که اقتصاد در نهایت به یک نسبت ثابت سرمایه به نیروی کار مؤثر همگرا می‌شود و در این تعادل باقی می‌ماند[۲۴]. از این رو تولید سرانه برای نیروی کار مؤثر نیز به یک مقدار تعادلی همگرا می‌شود. در این تعادل است که تولید کل و سرمایه با نرخ ثابت رشد می‌کنند و اقتصاد را بر روی مسیر رشد بلند مدت نگاه می‌دارند. بنابراین عامل اصلی رشد بلندمدت از نظر این تئوری، افزایش مداوم موجودی سرمایه، متناسب با افزایش نیروی کار مؤثر است. البته نیروی کار مؤثر در این مدل به صورت ساعات کار نیروی کار بعلاوه افزایش بهره‌وری آنها در نظر گرفته می‌شود.
طبق الگوهایی از این قبیل است که سرمایه فیزیکی به عنوان موتور رشد در دهه ۱۹۶۰ به قبل مورد تأکید قرار داشته است. با نگاهی به تاریخ شکل گیری نظریات هارود- دومار و در پی آن سولو در می‌یابیم که این نظریات برای نجات اقتصاد جنگ زده اروپا پس از جنگ جهانی دوم بنا نهاده شده است که در آن خرابی‌های سنگینی بر اثر جنگ ایجاد شده بود اما باید توجه شود که در این جوامع ساختار فرهنگی و اجتماعی جوامع دارای کیفیت نسبی بوده است. بنابراین در این فضا تأکید بر سرمایه‌گذاری می‌توانست حلقه سوم توسعه و یا عوامل اقتصادی را قوت بخشیده و به توسعه اروپای جنگ زده کمک کند. با توجه موارد ذکر شده تأکید بر سرمایه‌گذاری در کشورهای اروپای ویران شده از لحاظ اقتصادی به رشد و توسعه همزمان انجامید و از این رو گفته می‌شود که موتور رشد (سرمایه‌گذاری) عامل اصلی این پیشرفت بوده است. نتیجه اینکه در یک محیط دارای شرایط فرهنگی و اجتماعی مناسب رشد سرمایه‌گذاری می‌تواند به رشد و توسعه اقتصادی کمک کند.
در مقابل کشورهای در حال توسعه دارای مشکلات عدیده‌ی بسیاری هستند. از یک جهت دارای محیط مناسب فرهنگی و اجتماعی مطلوب نمی‌باشند و از طرف دیگر سرمایه‌گذاری در آنها به میزان لازم انجام نمی‌گیرد. این کشورها دارای ظرفیت‌های بسیار و تا حدودی بکر هستند که به احتمال زیاد دارای بازدهی بالایی نیز می‌باشند. در این کشورها به علت رشد بالای جمعیت، و ناکافی بودن موجودی سرمایه، به این دلیل که ترکیب مناسب سرمایه و نیروی کار ایجاد نشده است، نیروی کار دارای کارایی تولید پایین می‌باشند و بازدهی نیروی کار منفی یا ناچیز است. در این محیط افزایش موجودی سرمایه اگر به درستی انجام گیرد[۲۵]، می‌تواند بازدهی نیروی کار را در تمامی بخشها افزایش داده و منجر به بهبود وضعیت شود. اما باید توجه شود که در چنین جوامعی سرمایه‌گذاری فیزیکی صرف، نمی‌تواند به عنوان موتور رشد مورد توجه قرار گیرد زیرا که ترکیب عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است که می‌تواند به رشد پایدار و توسعه منجر شود. با این وجود، این امر می‌تواند به عنوان نقطه شروع مدنظر قرار گیرد تا در کنار توجه به سایر شرایط (اجتماعی و فرهنگی) به سمت توسعه حرکت کرد. در ادامه لازم است که به نظریه نهادگرایی اشاره‌ای شود که معتقد است که نهادها چه به صورت رسمی و چه به صورت غیر رسمی عملکرد اقتصادی و توسعه جوامع را تعیین می‌کنند- که در اینجا شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه را معادل آن در نظر گرفته‌ایم. این نظریه به خوبی عملکرد اقتصادی و چرایی عدم توسعه متوازن در جهان را توضیح می‌دهد اما با این وجود از اهمیت سیاست‌گذاری‌ها در جهت بهبود شرایط اقتصادی نمی‌کاهد. این امر به این دلیل است که در کنار تلاش برای بهبود شرایط نهادی باید برای تسریع فرایند توسعه به بهبود شرایط اقتصادی و من‌جمله سرمایه‌گذاری نیز توجه شود. از طرفی بهبود فضای نهادی کشور می‌تواند منجر به بهبود عملکرد اقتصادی شود و از طرف دیگر بهبود فضای اقتصادی دارای اثر متقابل بر شرایط اجتماعی و فرهنگی است که این تحقیق در پی بررسی آن هستیم.
به طور کلی می‌توان نتیجه گرفت که اگر چه در ادبیات کنونی توسعه سرمایه‌گذاری فیزیکی به تنهایی به عنوان موتور رشد در نظر گرفته نمی‌شود اما همچنان یکی از عوامل مهم به شمار می‌آید و سایر شرایط از جمله شرایط اجتماعی، فرهنگی و سایر متغیرها از جمله سرمایه‌انسانی و سرمایه‌ اجتماعی به عنوان مکمل آن محسوب می‌شوند؛ اگرچه از نظر برخی از اقتصاددانان مهمتر از سرمایه‌گذاری فیزیکی نیز به حساب می‌آیند.

۳-۲-۲) فضای لازم برای سرمایه‌گذاری

فضای سرمایه‌گذاری به عنوان محیطی تعریف می‌شود که سرمایه‌گذاری در آن انجام می‌پذیرد و شامل عواملی است که قبل،‌ در حین و بعد از سرمایه‌گذاری این متغیر را تحت تأثیر قرار می‌دهد. سرمایه‌گذاری به این دلیل که با انگیزه‌های متفاوت ایجاد می‌شود و عوامل متفاوتی بر آن اثر دارند، به سه بخش عمومی، دولتی و بخش خصوصی تفکیک می‌شود. سرمایه‌گذاری بخش عمومی به آن دسته از سرمایه‌گذاری‌ها اتلاق می‌شود که توسط بخش عمومی برای انتفاع کل جامعه یا کل یک منطقه ایجاد می‌شود. این نوع از سرمایه‌گذاری، افراد و گروه خاصی را مورد هدف قرار نمی‌دهد و انتفاع فرد یا گروه خاصی مانع انتفاع دیگران نمی‌شود. این سرمایه‌گذاری شامل زیرساخت‌ها از قبیل راه‌های مواصلاتی، لوله کشی آب، برق و عواملی از این دست است که به عنوان مزایای جانبی برای سایر انواع سرمایه‌گذاری به حساب می‌آید.
نوع دیگر سرمایه‌گذاری، سرمایه‌گذاری توسط دولت است و هدف اصلی این نوع سرمایه‌گذاری تولید و عرضه کالاها و خدماتی است که بازار در تولید آن دچار شکست می‌شود. از طرف دیگر در مراحل اولیه توسعه به دلیل درآمد سرانه اندک اکثریت مردم، پس‌اندازها کم است و امکان تأمین مالی طرح‌های سرمایه‌گذاری وجود ندارد. در این مرحله پیشنهاد شده است که دولت طبق الگوهای رشد نامتوازن و یا متوازن یک جهش در منطقه یا اقتصاد ایجاد شود تا موتور محرک بخش خصوصی باشد[۲۶]. در کنار این موارد برخی از طرح‌ها و تولیدات صرفاً باید توسط دولت انجام گیرد از جمله طرح‌های نظامی یا آموزش در مراحل اولیه توسعه و همچنین ارائه خدمات بهداشتی و … که مستلزم انجام سرمایه‌گذاری توسط دولت است. موارد ذکر شده شامل مواردی می‌شود که بخش خصوصی توانایی یا انگیزه سرمایه‌گذاری در این بخشها را ندارد و از این رو جزو وظایف دولت طبقه‌بندی می‌شود. اما در برخی رژیم‌ها و در اغلب کشورها، دولت در برخی موارد با وجود شدت و ضعف در فعالیت‌های اقتصادی نیز مداخله می‌کند و رقیب بخش خصوصی می‌شود. حداکثر مداخله نیز به حکومت‌های سوسیالیست یا کمونیستی باز می‌گردد که دولت مسئول برنامه‌ریزی و اجرای قسمت عمده طرح‌های سرمایه‌گذاری را به عهده می‌گیرد. این روند در اغلب کشورها وجود دارد ولی تجربه نشان داده است که برای نیل به پیشرفت، این دولت‌ها اغلب مجبور به تفویض اختیار به بخش خصوصی شده‌اند و علت آن نیز عدم کارایی اداره دولتی فعالیت‌ها بوده است که به آن خواهیم پرداخت.
اما در نهایت، سومین نوع سرمایه‌گذاری که هدف اصلی آن انتفاع می‌باشد، سرمایه‌گذاری است که توسط بخش خصوصی انجام می‌گیرد. این نوع سرمایه‌گذاری به تولید کالاها و خدماتی می‌ انجامد که طبق گفته آدام اسمیت، دست نامرئی آن را به سمت کارایی سوق می‌دهد. از آنجایی که سرمایه‌گذاری به منظور انتفاع صورت می‌گیرد، و منافع حاصل از آن در آینده به بار می‌نشیند، سرمایه‌گذار به آینده پیوند می‌خورد و بررسی وقایع و احتمالات آینده برای او با ارزش می‌شود. از آنجایی که آینده نامشخص است بنابراین به صورت کامل قابل پیش‌بینی نیست و این موضوع برای تمامی جوامع صادق است اما شرایط و بسترهایی در جامعه وجود دارد که می‌تواند آینده و نحوه تعامل جامعه با فرد و سرمایه‌گذار را درآینده تا حدودی روشن سازد و تفاوت بین جوامع در این شرایط است. به بیان دیگر هر چه این بستر که ما آن را فضای سرمایه‌گذاری می‌نامیم از دید کارفرمایان روشن‌تر و قابل قبول‌تر باشد امید بیشتری می‌رود که شرایط محیطی برای سرمایه‌گذاری مساعدتر باشد و موانع غیرپیش‌بینی‌ شده کمتری در مسیر فعالیت‌های اقتصادی بوجود آید. از این رو انتظار می‌رود که انگیزه‌های سرمایه‌گذاری در آن جامعه بیشتر باشد. به بیان دیگر هر چه سرمایه‌گذاران امنیت بیشتری را از جنبه‌های مختلف احساس کنند، به همان میزان انگیزه برای سرمایه‌گذاری بیشتر خواهد شد.
به طور کلی سه دسته عوامل می‌تواند سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی را که هدف حداکثر کردن سود یا ارزش سرمایه‌گذاری را دارند، تحت تأثیر قرار می‌دهد:
اول اینکه سرمایه‌گذار باید اطمینان یابد که قادر به حفظ سرمایه خود می‌باشد. به بیانی دیگر شرایط جامعه به گونه‌‌ای است که از حقوق او در مقابل سلب مالکیت و یا تعدی به حریم او، محافظت به عمل می‌آید.
در مرحله دوم باید این اطمینان را داشته باشد که قادر به حفظ منافع حاصل از سرمایه‌گذاری است و یا به بیان دیگر هزینه‌های غیرقابل پیش‌بینی که در ذات اقتصاد وجود ندارد به او تحمیل نمی‌شود.
در مرحله سوم و با وجود اطمینان از موارد فوق باید محیط اقتصادی به گونه‌ای باشد که طرح او دارای بازدهی مناسب باشد و یا به بیان دیگر پروژه مورد نظر در بین سایر گزینه‌های موجود دارای توجیه اقتصادی باشد.
باید تأکید کنیم که حصول این شرایط برای ایجاد انگیزه برای سرمایه‌گذاری در تمامی فرصت‌های یک اقتصاد مورد توجه است. به این منظور که در شرایط عدم اطمینان و با وجود امنیت نامطلوب نیز امکان اقدام به سرمایه‌گذاری وجود دارد و این موضوع با این واقعیت تطابق دارد که سود زیاد می‌تواند افراد ریسک‌پذیر را مجاب به سرمایه‌گذاری در محیط‌های پرخطر کند. اما اگر شرایط امن سرمایه‌گذاری فراهم باشد امید است که تمامی پروژه‌هایی که بدون در نظر گرفتن نااطمینانی‌های محیطی دارای توجیه اقتصادی هستند، مورد سرمایه‌گذاری قرار گیرند. البته وجود امنیت برای سرمایه‌گذاران به این معنی نیست که باید مورد حمایت بدون شرط قرار گیرند و منظور از امنیت در این تحقیق شامل آن دسته از عوامل که به دلیل عدم توانایی کارفرمایان برای رقابت با سایر رقیبان و تحولات بخش اقتصادی که جزء ذات اقتصاد می‌باشد، نیست. منظور از امنیت، عدم وجود نااطمینانی‌هایی است که از جانب عوامل خارجی که بنگاه در کنترل آنها قدرتی ندارد و یا غیر قابل پیش‌بینی هستند، می‌باشد که عملکرد آنها در کاهش مضرات این مخاطرات بدون تأثیر و یا دارای تأثیر اندکی است. نمونه‌ای از این عدم اطمینان‌ها و مخاطرات عبارتند از: سلب مالکیت بدون جبران آن توسط دولت، اعمال کنترل قیمت بدون برنامه‌ریزی از قبل تعیین شده، محدود کردن بازار فروش، اعمال مالیات مضاعف و بر خلاف برنامه قبلی، اعتصابات و شورش‌های محلی که موجب تعطیلی و یا تخریب تأسیسات می‌شود و عواملی از این دست که بنگاه‌ها در بوجود آمدن آن تأثیری ندارند و عمدتاً از جانب عوامل خارج از کنترل بنگاه‌ها اعمال می‌شود. در مقابل تغییر تکنولوژی و ضعف بنگاه در تطبیق با آن و یا تغییر ذائقه مصرف کنندگان و کاهش تقاضا و … عواملی هستند که در ذات محیط اقتصادی قرار دارند و جزو موضوع امنیت سرمایه‌گذای به شمار نمی‌آیند[۲۷].

۴-۲-۲) نقش دولت در فضای سرمایه‌گذاری

در این میان دولت نیز دارای نقش اساسی است. نهاد را به عنوان قوانین بازی جامعه معرفی می‌کند بنابراین وجود نهادها نااطمینانی را کاهش می‌دهد[۲۸]. این نهادها می‌تواند به صورت رسمی باشد؛ مانند قوانین و ساز و کارهای سیاست‌گذاری و یا اینکه غیررسمی باشد مانند عرف و فرهنگ و رسوم و … . از آنجایی که در اغلب جوامع دولت به عنوان یک نهاد قدرتمند در تهیه و تصویب قوانین و سیاست‌های جامعه به شمار می‌رود، می‌تواند عملکرد جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. از این روست که نقش دولت در ایجاد فضایی آرام و مطمئن برای فعالیت‌های اقتصادی اهمیت می‌یابد. این امر که وجود نهادها در جامعه نااطمینانی‌ها را کاهش می‌دهد به این دلیل است که نهاد، قاعده بازی را در جامعه مشخص می‌کند و بنابراین رفتار و عملکرد بازیگران را در جامعه قابل پیش‌بینی می‌کند[۲۹] و این به معنی کاهش عدم اطمینان است. در این راستا اگر فعالیت‌ها، ساختار و سیاست‌گذاری‌های دولت دارای ثبات باشد، و یا به عبارتی نهادمند باشد، بازیگران جامعه می‌توانند به دولت و سیاست‌ها و برنامه‌های او اعتماد کنند و در چنین جامعه‌ای نااطمینانی و عدم امنیت از جانب دولت به حداقل می‌رسد. اما در مقابل این حالت اگر دولت دارای ثبات سیاسی و یا مشروعیت مردمی نباشد و یا بروکراسی آن به نحوی باشد که توانایی تنظیم و اجرای سیاست‌های سالم را نداشته باشد، در این صورت بازیگران جامعه و به خصوص بخش خصوصی نمی‌توانند خود را در امنیت کامل احساس کنند؛ زیرا که چنین نظامی به صورت بالقوه مستعد ایجاد دگرگونی‌ها و تغییرات غیرمنتظره است. این موضوع به این دلیل اهمیت دارد که کارآفرینان و سرمایه‌گذاران با در نظر گرفتن شرایط موجود و در جهت حداکثر کردن منافع خود اقدام به سرمایه‌گذاری می‌کنند و اگر این شرایط اولیه به صورت ناگهانی و برخلاف برنامه‌های از قبل تعیین شده تغییر کند، این تغییرات ممکن است که هزینه‌های اضافی بر آنان تحمیل کند و یا اینکه منافع‌شان را کاهش دهد. بنابراین چنین وضعیتی، انگیزه کارفرمایان را در جهت سرمایه‌گذاری به خصوص در طرح‌هایی که امکان تعدیل سرمایه مشکل باشد را کاهش خواهد داد.
هدف اصلی از طرح مطالب فوق این است که برای اینکه سرمایه‌گذاری‌ بتواند به صورت مطلوب رشد کند، علاوه بر عوامل اقتصادی مانند سود و هزینه‌های سرمایه‌گذاری، یک سری پیش‌نیاز‌هایی نیز لازم است که ما آن را امنیت سرمایه‌گذاری می‌نامیم.

۲-۳-۲) از امنیت تا امنیت سرمایه‌گذاری :

امنیت یک مفهوم نسبی، متحول و در حال تکوین است و هر کس و هر نهاد تعریف خاصی از آن ارائه می‌دهد. در تحقیق حاضر امنیت، محیط امن و بدور از نااطمینانی‌های غیر قابل کنترل توسط کارفرمایان و بازیگران جامعه تعریف می‌شود. چنانچه بیان شد، امنیت به ابعاد متعددی تقسیم می‌شود که از آن جمله می‌توان به امنیت نظامی، ‌سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و . . . اشاره کرد. در این میان امنیت اقتصادی به عنوان فراهم کردن یک فضای حقوقی، اجتماعی، سیاسی که در چارچوب آن، طرح‌های سرمایه‌گذاری و فعالیت‌های اقتصادی بتوانند از آغاز اجرا تا مرحله بهره‌برداری و از مرحله بهره‌برداری تا پایان کار بدون اخلال و آشفتگی‌های بیرونی عمل کند[۳۰]. امنیت اقتصادی به چند دسته مختلف تقسیم می‌شود که امنیت سرمایه‌گذاری بخشی از آن است و محیط امن برای فعالیت­های سرمایه‌گذاری توسط کارفرمایان از مرحله شکل‌گیری انگیزه برای سرمایه‌گذاری تا بهره ­برداری از طرح‌ها و تولید و حفظ منافع آن را شامل می­ شود. این امر نیازمند وجود نهادها و محیط امن در جامعه است که فعالیت و نحوه عملکرد دولت، فرهنگ جامعه و شرایط جغرافیایی کشورها در آن مؤثر است. با توجه به مفهوم امنیت سرمایه‌گذاری عوامل بسیار زیادی در ایجاد و حفظ آن مؤثرند و بر این اساس تحقیقات فراوانی در این حوزه از نیمه دوم دهه ۲۰ میلادی انجام شده است که هر یک از زاویه خاص به موضوع نگریسته‌اند.
عده‌ای از محققان به مسائل اقتصادی و مالی مرتبط با امنیت در فضای کسب و کار و اقتصاد جامعه پرداخته‌اند. به لحاظ تئوریک بنگاه‌ها در حال حداکثر کردن ارزش بنگاه می‌باشند. بر این اساس درآمدها و هزینه‌های سالهای مختلف محاسبه و یا پیش‌بینی می‌شود و بر این اساس تصمیم‌‌گیری می‌شود آیا نیاز به سرمایه‌گذاری جدید وجود دارد و یا خیر. در یک شرایط بی‌ثبات اقتصادی و به طور مثال درآمد ملی متغیر و یا نرخ بهره یا تورم پر نوسان،‌ محاسبه و پیش‌بینی هزینه‌ها و همچنین درآمدها که تحت تأثیر تقاضا و به تبع آن درآمد ملی است، دشوارتر است. از این رو با توجه به غیرقابل برگشت بودن هزینه‌های سرمایه‌گذاری –حداقل در کوتاه‌مدت- این امر در تصمیم گیری برای شروع کسب و کار جدید و یا توسعه آن اثر منفی خواهد گذاشت و یا به عبارت دیگر با توجه به ریسک‌گریزی اکثریت مردم، بنگاه‌ها فقط تا حدی سرمایه‌گذاری می‌کنند که درآمدهای احتمالی آن، هزینه ریسک ناشی از بی‌ثباتی اقتصادی را نیز پوشش دهد. همچنین ممکن است که طرح‌های سرمایه‌گذاری برای کسب اطلاعات بیشتر با تأخیر انجام گیرد «که این امر باعث کاهش در سرمایه‌گذاری کل می‌شود»[۳۱]. در این راستا ابراهیم البداوی و کلاوی اسمیت در بررسی موضوع ثبات اقتصادی عواملی از جمله نوسانات تولید ناخالص داخلی، تعداد و سالهای رکود را جهت بررسی ثبات اقتصادی مورد توجه قرار داده‌اند[۳۲]. در این تحقیق از این رویکرد استفاده شده است که نوسان تولید ناخالص داخلی و رکودهای فراگیر خطری برای تولید‌کنندگان است که آنها را از شناسایی دقیق بازار هدف و برنامه‌ریزی صحیح برای تولید در مقیاس مناسب دچار هزینه‌های ناخواسته می‌کند. به این ترتیب بی‌ثباتی اقتصادی بالاتر، ریسک بیشتری را در فعالیت‌های اقتصادی به دنبال خواهد داشت و بنابراین می‌تواند موجب کاهش سرمایه‌گذاری و رشد شده و همچنین فقر را نیز تحت‌الشعاع قرار دهد. جان جیمز، در بررسی ثبات اقتصادی، نوسانات اقتصادی قرن ۱۹ را با قرن بیستم مقایسه کرده است و به بررسی این موضوع پرداخته است که چه میزان از نوسانات ناشی از تغییرات مقدار تغییرات شاخص‌های اقتصادی بوده است. متغیرهای مورد بررسی در این تحقیق میزان ستانده،‌ نرخ تورم، تغییرات ذخایر پولی و نرخ بهره بوده است. بر این اساس با بهره گرفتن از سیستم معادلات VAR، میزان تفاوت مقدار واقعی ستانده از مقدار قابل پیش‌بینی با مدل محاسبه شده است و تأثیر نوسانات متغیرهای مدل بر کاهش ستانده تأیید شده است[۳۳].
به این ترتیب نوسانات متغیرهای اقتصادی که بر عملکرد اقتصادی تأثیر می‌گذارند (به بیان دیگر شوک‌های اقتصادی)، در بررسی روند متغیرهای مهم مانند رشد و سرمایه‌گذاری مورد توجه قرار گرفته است. این دیدگاه از این نظریه سرچشمه می‌گیرد که اگر اقتصاد در حالت اشتغال کامل باشد، و یا در مسیر رشد بلندمدت قرار گرفته باشد،‌ نوسانات تولید چه مثبت و چه منفی هزینه‌هایی را به اقتصاد وارد می‌کند. به این مفهوم که در حالت اشتغال کامل منابع،‌ نوسان منفی به معنی بلااستفاده ماندن مقداری از منابع است و نوسان مثبت در این حالت که بر اساس توهم پولی یا چسبندگی دستمزد تفسیر می‌شود به این معنی است که در تولیدات از کارایی کامل برخوردار نیست و این امر می‌تواند باعث ایجاد رکود در آینده شود. اما با توجه به اینکه کشورهای در حال توسعه در اشتغال کامل به سر نمی‌برند،‌ نوسانات تولید به صورت نوسان از روند رشد متعارف در نظر گرفته می‌شود به این معنی که اگر نرخ رشد پایین‌تر یا بسیار بالاتر از رشد معمول اتفاق افتد،‌ می‌تواند نشان‌دهنده بی‌ثباتی اقتصادی باشد. از دیگر عوامل اقتصادی که می‌تواند باعث ایجاد فضای نااطمینان در جامعه شود و عملکرد بخش خصوصی را تحت تأثیر قرار دهد می‌توان به نقش دولت در توازن بودجه اشاره کرد. چنانچه دولت دارای نظم مالی نباشد و دچار کسری بودجه‌های مداوم باشد،‌ برای تأمین آن دست به اقداماتی خواهد زد که ممکن است با عملکرد اقتصادی جامعه همخوانی نداشته باشد. به طور مثال انتشار اوراق قرضه زیاد و به طبع آن افزایش نرخ بهره بازار و انتشار پول از طریق استقراض از بانک مرکزی از این عوامل می‌باشند. از این روست که نظم مالی دولت برای ایجاد ثبات اقتصادی مهم تلقی می‌شود. از طرف دیگر سیاست‌های تجارت خارجی که تراز بازرگانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد می‌تواند در عملکرد اقتصاد مؤثر باشد. به طور مثال کسری تراز به مدت طولانی اگر از طریق تراز حساب سرمایه خنثی‌ نشود،‌ در آینده به تغییرات نرخ ارز منجر می شود که نمونه‌ای از تغییر قیمت و شوک به طرف تقاضا محسوب می‌شود. این عوامل می‌تواند مسیر هزینه‌ها و درآمدهای پیش‌بینی شده را تغییر دهد و یا اینکه باعث افزوده شدن هزینه‌هایی تحت عنوان هزینه ریسک شود که به طبع در انتخاب میزان سرمایه مطلوب بنگاه اثر منفی‌ خواهد گذاشت.
از دیدگاه متغیرهای مالی نیز برخی از متغیرها می‌تواند در ایجاد ناامنی در محیط اقتصادی مؤثر باشند. به عنوان مثال به بررسی رابطه نوسانات نرخ ارز و سرمایه‌گذاری پرداخته شده است[۳۴]. در این تحقیق سعی شده است تا رابطه منفی بین نوسانات نرخ ارز و سرمایه‌گذای مورد واکاوی قرار گیرد. از آنجایی که تغییرات نرخ ارز قدرت رقابت را داخل و خارج کشور مورد تغییر قرار می‌دهد، پیش‌بینی آن برای بنگاه‌ها حیاتی است. این در حالی است که نرخ ارز با ثبات می‌تواند بنگاه‌ها را در جهت افزایش کارایی و نه فقط رقابت قیمتی وادار به برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری کند. از نظر نویسندگان کشورهایی با نرخ بالای سرمایه‌گذاری دارای پول با ثبات در بلندمدت هستند و این به علت قابل پیش‌بینی بودن روند درآمدها و هزینه‌هاست. در ادامه با توجه به اینکه رابطه منفی بین نرخ ارز و سرمایه‌گذاری در بلندمدت یافت شده است اما نوسانات نرخ ارز می‌تواند منافع ناشی از تغییر نرخ را خنثی کند و بنابراین اثر منفی بر سرمایه‌گذاری دارد. تحقیقات بسیار دیگری نیز در رابطه با اثر متغیرهای کلان و سیاست‌گذاری دولت انجام شده است که اثر معکوس نااطمینان‌های اقتصادی و مالی را بر رشد و سرمایه‌گذاری نشان می‌دهند. به عنوان مثال اثر سیاست‌های پولی بر متغیر سرمایه‌گذاری در کشورهای در حال توسعه در مقاله‌ای با عنوان « نوسانات و سرمایه‌گذاری» انجام شده است[۳۵] که در آن اثر نوسانات در بودجه جاری دولت نسبت به GDP و نوسانات پولی و همچنین اثر نوسانات نرخ ارز، هر سه اثر منفی بر سرمایه‌گذاری در کشورهای در حال توسعه نشان می‌دهد.
از طرف دیگر گروهی دیگر با ارتباط دادن حوزه‌های علوم اجتماعی و سیاسی با مسائل اقتصادی سعی کرده‌اند تا اثر متغیرهای اجتماعی، سیاسی و عملکرد دولت را حوزه امنیت سرمایه‌گذاری مورد بررسی قرار دهند. خانم اسکالرس و توماکس در مقاله‌ای به بررسی اثر شاخص‌های ریسک سیاسی- اجتماعی و اقتصادی و اثر آن بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در آمریکای لاتین پرداخته‌اند[۳۶]. در این تحقیق نوسانات نرخ ارز به عنوان معیاری برای نوسانات و نااطمینانی اقتصاد کلان و برای ریسک سیاسی- اجتماعی نیز از ترکیب متغیرهای سیاسی و اجتماعی و تجمیع این متغیرها استفاده شده است. نتیجه تحقیق نشان می‌دهد که نوسانات نرخ ارز و نااطمینانی‌های سیاسی- اجتماعی می‌تواند عملکرد سرمایه‌گذاری بخش خصوصی را توضیح دهد.
عده‌ای دیگر به بررسی اثرات متغیرهای سیاسی و عملکرد دولت یا نهادهای جامعه پرداخته‌اند و اثر این عوامل را بر رشد یا سرمایه‌گذاری مورد توجه قرار داده‌اند. در تحقیقی اثر نهادهای سیاسی بر انباره سرمایه و رشد کشورهای در حال توسعه پرداخته شده است[۳۷]. در این تحقیق شاخص دموکراسی به عنوان متغیر جانشین نهادهای سیاسی در نظر گرفته شده است و اثر کیفیت دموکراسی بر رشد و سرمایه‌گذاری مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق حاکی از این است که اثر کیفیت دموکراسی بر رشد و انباشت سرمایه مثبت و معنادار است.
به طور کلی در تحقیقاتی که در زمینه نااطمینانی سیاسی و کیفیت نهادهای دولتی انجام شده است، بر عوامل نهادی که بر رفتار و عملکرد بازیگران اقتصادی مؤثرند تأکید شده است. به عنوان مثال نقش حقوق مالکیت،‌ کارآمد بودن سیستم قضایی،‌ فراگیر بودن نظم و قانون و ثبات سیاسی دولت در کنار ثبات سیاست‌گذاری‌های دولت نقش مهمی در تحقیقات پیرامون رشد و سرمایه‌گذاری به خصوص در بخش خصوصی داشته‌اند.
محققی به نام فنگ[۳۸] تأثیر نهادهای سیاسی مانند دموکراسی،‌ حقوق مالکیت و آزادی سیاسی،‌ ثبات سیاسی دولت را بر متغیر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در کشورهای در حال توسعه منتخب مورد بررسی قرار داده است. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که آزادی سیاسی و کیفیت دموکراسی نقش مثبت در گسترش سرمایه‌گذاری بخش خصوصی دارند و بی‌ثباتی دولت و همچنین بی‌ثباتی سیاست‌گذاری دولت نقش معکوس دارند.
نتیجه اینکه مفهوم امنیت سرمایه‌گذاری مفهومی غیر توسعه یافته و در حال تکوین است و دارای ارتباط نزدیک با ریسک و نااطمینانی‌های مختلف در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و مالی و … است. به طور کلی در ادبیات مربوط به امنیت یا نااطمینانی، شاخص‌ها و متغیرهای مختلفی به کار گرفته می‌شوند و اجماع کامل بر سر عوامل نااطمینان آفرین که بر متغیرهای اقتصادی تأثیرگذارند، وجود ندارد. با این وجود می‌توان دو دسته عوامل را که در ادبیات بسیاری از محققان مشترک است، یافت. ۱) نااطمینانی ناشی از دولت و ۲) نااطمینانی ناشی از عملکرد اقتصاد و نهادهای جامعه.
نااطمینانی‌های ناشی از عملکرد اقتصادی جامعه که شامل عواملی چون تغییر تکنولوژی تولید،‌ تغییر سلیقه مصرف کنندگان و آن دسته از عواملی است که به علت عملکرد بنگاه‌ها و بازیگران جامعه بوجود می‌آید جزو ذات اقتصاد است و مسؤلیت آن بر عهده بازیگران اقتصادی می‌باشد. در مورد نهادهای جامعه به خصوص نهادهای غیر رسمی که نشات گرفته از فرهنگ و رسوم جوامع است با وجود مسولیت دولت در تغییر آن به سمت مطلوب در بلندمدت، و‌ با توجه به اینکه به آسانی قابل تغییر نمی‌باشند[۳۹]، در مرحله بررسی توجیه اقتصادی باید مدنظر قرار گیرند. ویژگی‌ این نهادها این است که به علت عدم تحول سریع نااطمینانی اساسی، پس از شروع فعالیت‌های اقتصادی هزینه‌های غیر قابل پیش‌بینی ایجاد نمی‌کنند. بدین معنی که هر چند روند آنها در نحوه فعالیت‌ها و میزان سرمایه‌گذاری مؤثر خواهد بود اما روند آنها دچار تغییرات شدید نمی‌شود و بنابراین قابل پیش‌بینی می‌باشد.
اما در مورد نااطمینانی‌های ناشی از عملکرد دولت، به این علت که سیاست‌ها و نهادهای رسمی به نسبت سریع‌تر قابل تغییر هستند،‌ نگرانی فعالین اقتصادی در این مورد بیشتر خواهد بود. به طوری که گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۰۵ در مورد فضای سرمایه‌گذاری عنوان می‌کند که «نااطمینانی‌های ناشی از عملکرد دولت، مهمترین بخش از نگرانی‌ بنگاه‌ها را در کشورهای در حال توسعه شامل می‌شود»[۴۰] و «هزینه ناشی از این نااطمینانی بیش از دو برابر هزینه‌ای است که به عنوان مالیات توسط بنگاه‌ها و فعالین اقتصادی پرداخت می‌شود»[۴۱]. با توجه به ادبیات تحقیق نااطمینانی‌های ناشی از عملکرد دولت را که بر فعالیت اقتصادی جامعه مؤثر است را می‌توان به دو دسته مهم تقسیم کرد. نااطمینانی‌های سیاسی که به نحوه حکمرانی دولت بستگی دارد و نااطمینانی ناشی از سیاست‌گذاری دولت که در تصویب و اجرای سیاست‌های اقتصادی، مالی و سیاسی تبلور می‌یابد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:09:00 ق.ظ ]




بیان گردید که دولت‌های مدرن امروزی نمی‌توانند بدون استفاده از صلاحدید های اداری گسترده فعالیت کنند. دلیل اهمیت این موضوع را می‌بایست در چند اصل مهم جستجو نمود. اول اینکه ویژگیها و پیچیدگی های اتخاذ تصمیم مقامات اداری، قانونگذار را در تصویب قوانین اعم از عادی و اساسی، ناتوان از این امر می کند که تمام مرزها، محدودیتها، شرایط و وضعیت هایی را که مقام اداری باید بر اساس آن تصمیم گیری نماید، تعیین کند. لذا عدم توانائی قانون گذاران برای پیش بینی و ارزیابی کامل اجرای قوانین قابل اجرا با واقعیت های موجود می‌تواند با اعطاء اختیارات اداری و از طریق وارد نمودن انعطاف قابل توجه در اجرای قانون حل گردد.[۲۶۲]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

همچنین حاکمیت اداری دولت و نیز درگیر بودن ادارات دولتی با نیازهای حاکم بر آن موجب می‌گردد که آنها ضمن در نظر گرفتن منافع بلند مدت و کوتاه مدت در موقعیت بهتری برای اتخاذ سیاست های عمومی و نیز برای پیش بینی اقدامات اداری لازم قرار داشته باشند.
مبحث سوم- رابطه صلاحدید های اداری با نظارت قضائی
امروزه مقامات اداری قوه مجریه اختیارات گسترده ای دارند، از همه مهمتر اینکه شرایط و نحوه اعمال بسیاری از این اختیارات در قوانین و مقررات به دقت مشخص نشده است. این واقعیت در حوزه وظایف و اختیارات، مقامات اداری قوه مجریه را دارای حاشیه هایی از ارزیابی و قدرت آزاد در تصمیم گیری مینماید. البته باید توجه داشت که صلاحدید اختیاری اداره به معنی بی قید و شرط بودن اراده اداره در اتخاذ تصمیم نیست. هنگامی که در خصوص موضوعی به اداره اختیار و نه تکلیف واگذار شده است این موضوع به معنی حاکم کردن مقامات اداری بر اساس نظرات دلبخواهی آنان نیست. در واقع مقامات اداری در اعمال صلاحیت های تخییری نیز مشمول کلیت اصل حاکمیت قانون می‌باشند[۲۶۳] و در استفاده از صلاحیت تخییری باید به نحوی عمل کنند که حقوق مردم با خدشه مواجه نشود. اعطای صلاحیت اختیاری به اداره به منظور باز گذاشتن دست اداره در جهت خدمت بهتر و شایسته تر به مردم است و انعطاف پذیری صلاحیت اداره در قالب صلاحیت اختیاری، ابزاری برای خدمت رسانی بهتر و متناسب با زمان و مکان اداره به مردم است نه دلیلی برای حاکمیت مطلق العنان مقامات اداری بر درخواستهای مردم.
نتیجه اینکه کوتاهی در برقراری محدودیت و مرزهای حقوقی موثر بر اختیارات و عملکرد ادارات، یکپارچگی نظام حقوق عمومی را که با هدف تنظیم و کنترل قدرت عمومی و ایجاد دولت محدود و حمایت از حقوق و آزادی های مردم طراحی شده است و هم چنین تحقق حکومت قانون و نفی خودکامگی را از بین می برد. در نظامی که متعهد به حکومت قانون است هیچکس نمی‌تواند فراتر از قانون باشد و هیچکس نمی‌تواند به پشتوانه اختیاراتی که قانون به او تفویض کرده است، نظم حقوقی را تباه کند، آن را نادیده بگیرد یا آن را از درون تهی کند و در صدد نابودی آن با ابزار اختیارات قانونی برآید. به عبارت دیگر اختیارات حاصل از قانون نباید علیه قانون و نظام حقوقی مورد استفاده قرار گیرد. در غیر این صورت این وضعیت به منزله ی بازگشت دوباره به خودکامگی و استبداد است اما با روشی فریبکارانه و با پوششی از دلایل قانونی، و معنی آن جنگیدن با قانون با سلاح قانون است. همه ی مقامات و مامورین اداری از بالا تا پایین موجودیت و صلاحیت خود را از قانون می‌گیرند و نمی‌توانند با سوءاستفاده از اختیارات قانونی خود علیه قانون و در جهت بی اثر نمودن نظام حقوقی عمل کنند. لذا با عنایت به نقش و حضور بیش از پیش اداره در حوزه های مختلف حیات اجتماعی و اعطاء صلاحیت های روز افزون در جهت اجرای قوانین و مقررات، از جمله صلاحیت ها ی آیین نامه ای و همچنین اختیارات شبه قضایی به منظور حل دعاوی بین اداره و شهروند و همچنین صلاحیت های شبه کیفری دراعمال مجازات عدم رعایت این مقررات،«کنترل قضایی» اعمال اداری با کمک استانداردهای اداری از اهمیت شایانی برخوردار می‌گردد. البته در این خصوص باید توجه داشت که نظام بازنگری قضائی متفاوت از نظام تجدیدنظر خواهی اداری است، بدین معنا که وقتی مرجع ذی صلاح در خصوص تجدیدنظر خواهی اداری رسیدگی می‌کند درستی تصمیم را مورد بررسی قرار می دهد. با این سؤال که آیا این کار دولت است اما وقتی که دیوان یک عمل با دستور اداری را مورد بازنگری قرار می دهد در واقع دیوان به قانونی بودن آن توجه می کند[۲۶۴] که «آیا عمل اداری در محدوده اختیارات واگذار شده بوده است».[۲۶۵]
مبحث چهارم – جایگاه صلاحدید اداری در حقوق اداری دولتها
به طور کلی دکترین صلاحدید دولتها به عنوان دکترینی که آزادی عملی را در اختیار دولتها قرار میدهد،یک واژه فنی است که بوسیله دیوان اروپایی از سیستم حقوق اداری کشور آلمان و از تئوری آلمانی «اختیار اداری»[۲۶۶] و یا «صلاحدیددولتها»[۲۶۷] مقتبس شده است هر چند در عمل اعطاء اختیارات اداری به دستگاه های اجرایی تقریباً در تمام کشورها انجام می‌شود. [۲۶۸] در حقوق آلمان این مفهوم را میتوان در چارچوب اختیاراتی یافت که به مقامات اداری در قالب مفاهیم نامتعینی چون رفاه عمومی [۲۶۹]، نیاز عمومی، [۲۷۰] امنیت عمومی، [۲۷۱] نظم عمومی [۲۷۲] و نظایر آن واگذار می‌شود. با دقت در متون قانونی موجود در آلمان می‌توان این قبیل مفاهیم نامتعین را در صلاحیت های واگذارشده به مقامات اداری یافت. این مفاهیم می‌توانند به روش های متفاوت تفسیر و اجرا شوند.[۲۷۳] لذا در حقوق آلمان صلاحدید اداری به آن دسته از «حاشیه های ارزیابی» اطلاق می‌شود که امکان اتخاذ تصمیم میان چندین راهکار ممکن را برای مقام اداری فراهم می کند.
جزء اول- منابع حقوقی صلاحدید ادارای دولتها
بیان گردید که اعطاء اختیارات اداری تقریباً در تمامی کشورها وجود دارد لکن واژه دکترین صلاحدید دولتها از حقوق اداری کشور آلمان اقتباس شده است لذا لاجرم در این قسمت نیز منابع حقوقی اختیارات اداری کشور آلمان مورد بررسی قرار می‌گیرد. با دقت در حقوق اداری آلمان مشخص می‌گردد که منابع صلاحدید اداری در آلمان قانون و رویۀ قضایی است، البته نقش منبعی چون قانون به مراتب بیشتر میباشد. لذا مفهوم آلمانی صلاحدید اداری رامیبایست در درون ساختار قوانین و مقررات این دولت که بوسیله پارلمان صراحتاً تصریح گردیده جستجو نمود. به عبارتی دیگر در حقوق اداری آلمان صلاحدید اداری قلمرو اجرای آزادانۀ اختیارات اداری است که آن را قانونگذار طی قالب قانون تصویب کرده باشد.[۲۷۴]
بطور کلی در آلمان صلاحدیدهای اداری، از طریق مقررات مندرج در ماده ۱۱۴ قانون آیین رسیدگی اداری و ماده ۴۰ قانون آیین های اداری به دستگاه های اداری اعطاء شده است.
ماده ۱۱۴ اولاً نهاد صلاحیت تخییری را برای مقامات اداری شناسایی می‌کند و ثانیاً تأکید دارد که هرگاه اداره در اجرای صلاحیت تخییری خود و در اتخاذ اقدامات و تصمیمات به دنبال منافع خویش باشد، دیوان صلاحیت خواهد داشت آنرا بازنگری قضایی کند.
ماده ۴۰ قانون آیین های اداری آلمان مصوب می ۱۹۷۶نیز اشعار می‌دارد «در فرضی که دستگاه اداری از صلاحیت اختیاری برخوردار است، آن سازمان باید طبق هدف چنین اختیاری عمل کند ومحدودیت‌های قانونی بر چنین صلاحیت اختیاری را در نظر داشته باشد»[۲۷۵]
البته باید توجه داشت که علاوه بر اینکه اعطاء اختیارات ادارای می‌بایست با اجازه صریح قانون باشد به موجب صراحت بند ۳ ماده ۲۰ قانون اساسی آلمان که بیان می‌دارد هر سه قوه ی حکومت ملتزم به قانون و قوانین موضوعه هستند. انجام صلاحدید های اداری نیز نمی‌بایست با اصل حاکمیت قانون در تعارض باشد. بدین معنا که حاکمیت قانون مستلزم آن است که اداره بتواند در حقوق و آزادیهای افراد تنها بر مبنای قانون مداخله نماید. به همین سبب این اجازه به گونه ای واضح، محدود به موضوع، هدف و گستره قانون است، لذا هرگونه مداخله باید قابل اندازه گیری[۲۷۶]، قابل پیش بینی[۲۷۷] و قابل احصاء [۲۷۸] توسط شهروندان باشد.[۲۷۹] لذا تأکید رویۀ قضایی در حقوق آلمان در اجرای صلاحدید اداری این است که باید صلاحدید اداری به اداره، محدود، مشروط، قابل احصا، قابل پیش بینی و قابل کنترل در راستای معنا و هدف آن قانونی باشد که صلاحیت را به مقام اداری داده است.[۲۸۰]
جزء دوم- مکانیسم نظارتی بر صلاحدید اداری دولتها
با دقت در سیستم اداری کشورهایی که اقدام به اعطاء اختیارات اداری به دستگاه های اجرایی مینمایند محرز می‌گردد که در تمامی این دولتها دادگاهی اداری بر این استفاده از این اختیارات نظارت مینمایند. این موضوع در سیستم اداری کشور آلمان که واژه دکترین صلاحدید از سیستم اداری این کشور مقتبس شده است نیز صدق می‌کند. بدین معنا که تولد جمهوری فدرال آلمان را می توان سرآغاز ایجاد و توسعه یک سیستم دادرسی اداری کامل محسوب نمود بطوریکه در سال ۱۹۵۲ دیوان اداری فدرال ایجادگردید[۲۸۱]. اما اساس دادرسی اداری مدرن از سال ۱۹۶۰ و با لازم الاجرا شدن قانون دیوان‌های اداری پایه گذاری شد.[۲۸۲] تحول تاریخی جمهوری فدرال آلمان، هم چنین گرایشی صریح به ایجاد محاکم اداری خاص را نشان می داد؛ گرایشی که به نیمه دوم قرن ۱۹ باز می‌گردد. اندیشه دادرسی اداری که از قرن ۱۹ وجود داشته است، به موازات توسعه مفهوم«صلاحدید اداری» تاثیر و نفوذ جدی در شفاف شدن اصول بنیادین حقوق اداری داشته است.
البته باید توجه داشت که هنگامی که اداره از صلاحیت تخییری خود استفاده می کند، مطابق ماده ۱۱۴ قانون دیوان‌های اداری آلمان، تصمیم اداری قابل کنترل نخواهد بود[۲۸۳]؛ چرا که در حالت اخیر این عمل اداره، ماهیتاً سازنده عملی که ناقض امر حکمی‌باشد؛ نیست، بلکه عبارت است از انتخاب مقام اداری ذیصلاح از میان تصمیمات متعدد که قانوناً قابلیت اتخاذ را دارند. در غیر این صورت، کنترل صلاحیت های تخییری اداره مغایر با اصل تفکیک قوا خواهد بود. بر اساس اصل تفکیک قوا اصولاً قاضی نمی‌تواند جانشین اداره در تصمیم گیری شود.[۲۸۴] به عبارت دیگر، در مواردی که ابطال یک تصمیم اداری مورد تقاضا است، به رغم صلاحیت قاضی در ابطال تصمیم مورد نظر مشروط بر غیر قانونی بودن آن، وی نمی‌تواند تصمیم اداره را اصلاح کرده و یا تغییر داده و یا دستور به اخذ چنین و چنان تصمیم خاص دهد. اما در مواردی که شهروند تقاضای صدور یک تصمیم اداری متضمن ایجاد حق برای متقاضی یا انجام و یا توقف انجام یک عمل خاص از اداره را نموده است و اداره به خواسته مورد نظر پاسخ نداده و یا برخلاف تقاضا عمل نموده است، دیوان می‌تواند حکم کند که اداره به اخذ تصمیمی که قانونا ملزم به اخذ آن بوده، اقدام نماید. مثلاً در مورد رد غیر قانونی درخواست مجوز ساخت و ساز. در مواردی که تصمیم اداره در استفاده از صلاحیت تخییری فاقد استدلال و توجیه کافی بوده و قاضی آن را رد کرده، اداره ملزم می‌گردد تا بر اساس دلایل و مستندات مقام قضایی مبادرت به اخذ تصمیم جدید در موضوع مورد نظر نماید.[۲۸۵] لذا به طور کلی در مواردی که در چارچوب استفاده از این صلاحیت، مقام اداری کادر حقوقی تعیین شده را که صلاحیت تخییری، باید داخل در صلاحیت آن قرار گیرد، رعایت ننماید، قاضی اداری می‌تواند آن را مورد بررسی قرار دهد. بنابراین، موضوع مزبور در چنین فرضی، توجه به اقتضائات اوضاع و احوالی نبوده، بلکه مربوط به الزامات قانونی است. به عنوان مثال موردی است که مقام اداری در استفاده از این صلاحیت به طور اشتباه، ملاحظاتی را در نظر گیرد که خارج از موضوع مربوطه باشند. در اینجا دیوان می‌تواند تصمیم مزبور را ابطال نماید. در هر حال تصمیم اداره باید مستدل و قابل توجیه باشد[۲۸۶]
لازم به ذکر است اختیارات اداره در حوزه های مربوط به حقوق بنیادین و آزادیهای عمومی عموماً بسیار محدود تر از سایر حوزه ها است. در هر حال، در مواردی که چنین حاشیه مانوری در تصمیم گیری قانوناً برای اداره پیش بینی گردیده است، کنترل قاضی بیشتر بر قانونی بودن شکل و تشریفات اتخاذ تصمیم متمرکز می‌گردد.[۲۸۷]
فصل ششم – حوزه دکترین صلاحدید دولتها
یکی از موضوعاتی که در دکترین صلاحدید دولتها از اهمیت بسیار برخوردار است حوزه اختیار و آزادی عملی است که دولتهای عضو کنوانسیون اروپایی حقوق بشر به هنگام مواجه شدن با هر یک از مواد کنوانسیون از آن برخوردار می‌باشند.بسیار طبیعی است که اختیارات دولتها در مواجه با بعضی از حقوق مندرج در کنوانسیون محدودتر از مواد دیگر کنوانسیون می‌باشد.در چنین مواقعی دیوان اروپایی حقوق بشر میزان اختیاراتی که مقامات دولتها درهر پرونده از آن برخوردار می‌باشند را بررسی می کند. بدین جهت دیوان در هر پرونده ای با توجه به موضوع پرونده و نیز شرایط حاکم بر آن نوعی از دکترین صلاحدید که می‌تواند «موسع»، «محدود» و یا «خاص» باشد را به آن قضیه اختصاص می دهد. [۲۸۸] البته هر کدام از این اختیارات تاثیرات زیادی بر نوع استانداردهای مورد استفاده دیوان و نیز حدود اختیارات دولتها دارد که در این فصل به بررسی آنها می‌پردازیم.
مبحث اول – انواع دکترین صلاحدید دولتها
جزء اول – دکترین صلاحدید موسع
با بررسی مجموعه قضیه‌های مورد رسیدگی توسط دیوان اروپایی مشخص می‌گردد که دیوان اروپایی معمولاً در حوزه هایی اقدام به اعطاء حق به صلاحدید «موسع»[۲۸۹] تحت قالب دکترین صلاحدید به دولتها می کند که معمولاً این حوزه ها برای حاکمیت کشورها و منافع ملی آنها بسیار حائز اهمیت میباشد و به طور سنتی کشورها در داخل کشور خود به بررسی آنها می‌پردازند. این حوزه ها عبارتند از ضرورت عمومی، منافع اساسی، حفظ امنیت و نظم عمومی، حمایت از اخلاق و مذهب. لذا در چنین مواقعی دیوان با اعطاء اختیارات موسعی سعی بر احترام گذاری بیشتری به دولتها دارد. البته باید توجه داشت این بدین معنا نمی‌باشد، که چنانچه موضوعات فوق مطرح گردید دیوان حتماً میبایست به دولتها حق به ارزیابی موسع اعطاء نماید بلکه اختصاص این حق به دولتها، بستگی به شرایط حاکم بر قضیه و همچنین فاکتورهای دیگری به مانند وجود و یا عدم وجود اجماع و همچنین هدفی که دولتها برای دخالت در مفاد کنوانسیون در نظر گرفته‌اند، نیز دارد، بطوریکه در ۱۰۸ قضیه ای که در دیوان در نیمسال اول سال ۲۰۰۹ دکترین را مورد استفاده قرار داده است تنها در ۳۴ قضیه دکترین صلاحدید گسترده شناسائی گردید. در بقیه قضیه‌ها تنها اشاره به دکترین صلاحدید (بدون اینکه همراه با صفتی باشد) شده است. [۲۹۰]
جزء دوم – دکترین صلاحدید مضیق
بر عکس دکترین صلاحدید موسع دولتها که معمولاً با منافع ملی دولتها ارتباط پیدا می نمود در دکترین صلاحدید مضیق[۲۹۱]، دولتها با حوزه هایی مواجه می‌گردند که این حوزه ها مربوط به حقوق بنیادین بشر می‌باشد [۲۹۲]. به عنوان نمونه دیوان اروپایی به هنگام بررسی قضیه‌های چاهال[۲۹۳] و احمد، ضمن ارائه توضیحاتی در خصوص ماهیت مطلق ماده ۳ کنوانسیون ( منع شکنجه ) تاکید می کند که دولت در مقابل کسی که با خطر شکنجه و بدرفتاری به دلیل اخراج قرار می‌گیرد مسئولیت دارد به دلیل اینکه اجرای حقوق مورد حمایت ماده ۳ بر خلاف دیگر حقوق این کنوانسیون و یا بر خلاف منافع عمومی می‌باشد،[۲۹۴] لذا از اعطاء اختیارات گسترده خودداری می کند.[۲۹۵] همین موضوع در قضیه ضرب آدم[۲۹۶] که در ذیل ماده ۴ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر ( ممنوعیت برده داری و کار اجباری ) مطرح گردیده بود مورد بررسی دیوان قرار گرفت به طوری که در این قضیه دیوان اروپایی حقوق بشر تنها با اعمال اختیارات محدود موافقت می کند.
جزء سوم –دکترین صلاحدید خاص
در تعدادی از قضیه‌ها، دیوان از دکترین صلاحدید «خاص»[۲۹۷] استفاده می کند. در این قضیه‌ها دیوان تنها تعیین می کند که آیا اقدامات صورت گرفته در قضیه با مواد کنوانسیون مطابقت دارد یا خیر، بدون اینکه حدود اختیارات دولتها در مواجه با آن حق را مشخص نماید. [۲۹۸] به عنوان نمونه در قضیه لاولس کمیسیون اظهار داشت که دولت دارای «صلاحدید خاص» درتعیین وجود و یا عدم وجود وضعیت اضطراری عمومی که حیات ملت را تهدید می‌کند، می‌باشد[۲۹۹] همچنین جدای از کمیسیون اروپایی حقوق بشر، دکترین صلاحدید خاص مورد اشاره دیوان اروپایی حقوق بشر نیز قرار گرفته است به مانند قضیه Kokkinakis علیه یونان [۳۰۰]، در قضیه تی نِلی علیه انگلستان [۳۰۱] و یا در قضیه انگِل[۳۰۲]. البته به نظر می رسد پیچیدگی و عدم شفافیت کاربرد دکترین صلاحدید دولتهای خاص از ناحیه دیوان تا حدی است که استفاده از «دکترین صلاحدید خاص» نه تنها سودمند نیست بلکه باعث ایجاد سردرگمی نیز میگردد.

مبحث دوم – عوامل موثر بر حوزه دکترین صلاحدید دولتها
بررسی قضیه‌های دیوان اروپایی حقوق بشر نشان می دهد که در تعیین حوزه دکترین عواملی نظیر اهمیت حقوق و یا آزادیها برای متقاضی، ماهیت اقدامی که در قضیه مطروحه انجام شده، ماهیت هدفی که دولتها برای دخالت در مفاد کنوانسیون انجام می دهند، وجود و یا عدم وجود یک اجماع در خصوص آن موضوع بین کشورهای عضو شورای اروپا، نقش دارند[۳۰۳] لکن در این بین دو عامل در تعیین حوزه دکترین صلاحدید دولتها بیشتر تاثیر گذار می‌باشند. اولین عامل مربوط به وجود و یاعدم وجود اجماع بین دولتها در خصوص موضوع و دومین عامل مربوط به ماهیت هدف و موضوعی است که دولتها به دلیل حفظ آن اقدام به تحدید حق‌های مندرج در کنوانسیون نمودهاند.[۳۰۴]
جزء اول – اجماع یا عدم اجماع بین دولتها
اجماع اروپایی[۳۰۵] یک عنوان عمومی است که برای مشخص کردن وجود و یا عدم وجود یک زمینه مشترک که عمدتاً در قانون و یا عمل به آن توسط دولتهای عضو، مورد استفاده دیوان قرار می‌گیرد.این استاندارد نقش کلیدی درانتخاب دکترین صلاحدید موسع و یا مضیق در عمل دارد، بدین معنا که وجود الگوهای مشابه عملی یا قانونی در سراسر کشورهای عضو، باعث اعطاء صلاحدید محدودتری به کشورها[۳۰۶]در موضوعات مطروحه و نیز ارزیابی بسیار دقیق از ناحیه دیوان به جهت دخالتی که از ناحیه آن کشور صورت گرفته شده، میگردد.
برعکس در صورت عدم وجود اجماع در خصوص یک موضوع در این صورت دیوان اروپایی میداند که احترام به مراجع داخلی و مقامات زیاد می‌باشد. لذا در رویه خود اختیارات گسترده تری در احترام به دولتها در تنظیم حق‌ها و محدودیت‌هایشان اعطاء نموده و تاکید می کند[۳۰۷] که مقامات دولتها در موقعیت بهتری از قضات بین‌المللی در برخورد با آن موضوع می‌باشند. نقش اجماع در دکترین برای اولین بار در قضیه هند ساید [۳۰۸]علیه انگلستان در خصوص موضوع اخلاق مطرح گردید. متقاضی در این قضیه ناشر یک کتاب حاوی اطلاعات در مورد مسائل جنسی برای نوجوانان بود، انتشارات توسط مقامات انگلستان مصادره و ضبط گردید و هند ساید به پرداخت جریمه نقدی محکوم گردید. شاکی استدلال می نمود که این عمل به مثابه نقض آزادی بیان ( ماده ۱۰ کنوانسیون ) محسوب می‌گردد. در قضاوت صورت گرفته بیان گردید که محدودیت‌های اعمال شده بر هند ساید هم بوسیله قانون و هم به دنبال یک هدف مشروع مطابق با شروط همساز قید شده در بند ۲ ماده ۱۰ کنوانسیون یعنی حمایت از اخلاق توسط کشور انگلستان می‌باشد. در آن وقت دیوان بررسی نمود که آیا محدودیتهای اعمال شده بر شاکی در حمایت از اخلاق و عفت عمومی در جوامع دیگر نیز استفاده میگردد، در این خصوص دیوان بیان داشت: «تقریباً غیر ممکن است که در قوانین داخلی دولتهای عضو کنوانسیون مفهوم واحدی از اخلاق اروپایی را پیدا نمائیم. قوانین موجود در خصوص الزامات اخلاقی از زمانی به زمان دیگر و از مکانی به مکان دیگر متفاوت می‌باشند به خصوص در عصر ما که عقاید و نظریات موجود در این خصوص در حال تکامل سریع و گسترده شدن می‌باشند…. لذا به دلیل تماس مستقیم و مستمر مقامات دولتها با شرایط پیش آمده، آنها در موقعیت بهتری از قضات بین‌المللی برای ارائه نظر در محتوای دقیق این شرایط و همچنین در اعمال «لزوم» محدودیت و یا اعمال مجازات قرار دارند» [۳۰۹] لذا بند ۲ ماده۱۰ به دولتها اختیارات بیشتری را اعطاء می کند.
اعطاء اختیارات به دولتها به دلیل عدم اجماع بین دولتهای متعاهد در خصوص موضوعات اخلاقی، در قضیه مولر علیه سوئیس که منجر به مصادره و توقیف نقاشی های زشت و محکومیت هنرمند آن گردید نیز مورد تاکید قرار گرفت. دیوان در این قضیه تصریح نمود: که امروز به مانند زمان قضیه هند ساید ممکن نیست که یک مفهوم متحد قانونی از اخلاق را در بین دولتهای متعاهد پیدا نماییم.[۳۱۰] همچنین اعطاء اختیارات به دولتها به دلیل عدم وجود اجماع در قضیه فرتی علیه فرانسه[۳۱۱] نیز مورد تاکید قرارگرفت[۳۱۲]. دیوان در این قضیه بیان می‌دارد: این مشخص است که هیچ اجماعی در این خصوص وجود ندارد. هر چند بسیاری از دولتهای متعاهد بالصراحه همجنس گرایی را ممنوع نکرده اند. لکن غیر ممکن است که در احکام حقوقی و اجتماعی دولتهای متعاهد اصل یکپارچه ای از این موضوع اجتماعی یافت نمود، لذا بسیار طبیعی است که مقامات ملی که وظیفه شان در نظر گرفتن منافع جامعه می‌باشد از اختیارات گسترده ای برخوردار باشند….[۳۱۳].
جزء دوم- ماهیت هدف
بیان گردید که دولتها در شرایط خاص از دکترین استفاده می‌نمایند. البته باید توجه داشت حوزه این دکترین نه تنها بستگی به وجود ویا عدم وجود اجماع دارد، بلکه بستگی به ماهیت هدف مشروع دولتها نیز دارد؛ بدین معنا که دامنه دکترین صلاحدید دولتها می‌تواند تغییر کند با توجه به هدف مشروعی که دولتها برای توجیه محدودیت بر حقوق کنوانسیون تعقیب می‌نمایند. این موضوع مورد تاکید دیوان اروپایی حقوق بشر نیز قرار گرفته است. بطوریکه دیوان در یکی از دعاوی خود ضمن موافقت با اینکه هدف دخالت صورت گرفته در حقوق مندرج در کنوانسیون مهم می‌باشد توضیح می دهد که نه تنها وجود و یا عدم وجود اجماع «…. بلکه ماهیت هدف نیز بر دامنه اختیارات دولتها تأثیر خواهد گذاشت….» [۳۱۴]
الف – ضرورت عمومی
ضرورت عمومی از موضوعات بسیار مهمی است که دیوان اروپایی حقوق بشر در این حوزه اقدام به اعطاء اختیارات و آزادی عمل موسع می کند. به عنوان مثال درقضیه برانیگان[۳۱۵] دیوان ضمن تاکید بر دفع اضطراری که برای دولت ایرلند ایجاد گردیده، بیان می‌دارد به دلیل تماس مستمر و مستقیم با نیازها، در حال حاضر مقامات ملی در عمل از موقعیت بهتری نسبت به قضات بین‌المللی برای تصمیم گیری توامان بین اضطرار و تعیین حدود مورد نیاز جهت دفع آن اضطرار می‌باشند. لذا در این قضیه بند یک ماده ۱۵ به مقامات ملی اجازه می دهد که دکترین صلاحدید موسعی را اعمال نمایند. [۳۱۶] و یا در قضیه ایرلند، دیوان به مقامات اجازه اعمال حق به ارزیابی گسترده تری تحت قالب دکترین «صلاحدید گسترده» هم در خصوص تصمیم گیری برای چنین شرایط اضطراری و هم در ماهیت و دامنه ویا لغو آن اعطاء نموده است.[۳۱۷]
ب- امنیت ملی و نظم عمومی
امنیت و نظم عمومی از موضوعات بسیار مهمی است که به هنگام استناد بوسیله دولتها دیوان اقدام به اعطاء حق به صلاحدید گسترده می کند. برای مثال در قضیه لیندر دیوان اروپایی دکترین موسعی را قبول می کند در جائی که محدودیت دخالت در حقوق کنوانسیون برای حمایت از امنیت ملی میباشد[۳۱۸] همین موضوع در قضیه آبسِروِر مورد بررسی قاضی Morneilla قرار گرفت. در این قضیه ایشان بیان داشت که «بسیار طبیعی است که اختیارات اعطاء شده به دولتها برای حفظ امنیت ملی بسیار گسترده تر از اختیار آنها در حفظ اقتدار قوه قضائیه باشد.» [۳۱۹]
ج- حمایت از اخلاق و مذهب
در صورتی که دخالت صورت گرفته در مفاد کنوانسیون به دلیل مباحث اخلاقی باشد، دولتها از اختیارات گسترده تری برخوردار خواهند بود. به عنوان نمونه در قضیه مولر[۳۲۰]دیوان، موضوع ضبط نقاشی های اعمال جنسی از جمله همجنس بازی و مسائل جنسی حیوانات را به دلیل حمایت از اخلاق عمومی ناقض ماده ۱۰ ندانست. با این توضیح که مطابق مفاد مندرج در ماده ۱۰ هرکس حق آزادی بیان دارد. لکن کشورها با در نظر گرفتن تبعات نشات گرفته از آموزش مسائل جنسی در سطح جامعه و همچنین به جهت حمایت از اخلاق عمومی در جامعه از اختیارات بیشتری برخوردار می‌باشند. [۳۲۱] یا در زمینه حمایت از مذهب در قضیه شورای کلیسائی کلیسای ارتدکسی بلغارستان و دیگران،. دیوان بیان داشت کشورها از یک آزادی عمل گسترده ای در زمینه‌های مرتبط با اجتماعات مذهبی برخوردار میباشند[۳۲۲].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:08:00 ق.ظ ]




فری در کتاب جامعه شناسی کیفری خود دربیان عوامل اجتماعی در وقوع جرم به مواردی چون تراکم جمعیت، افکار عمومی، منش و مذهب، شرایط خانواده، نظام آموزش و پرورش، حرفه‌های صنعتی، اعتیاد به الکل، شرایط اقتصادی و سیاسی، اداره عمومی، عدالت و پلیس و به‌طور کلی قانون گذاری کیفری و مدنی اشاره دارد.
۲-۵-۱- فرهنگ و تمدن
وجود فرهنگ و تمدن غنی در هر جامعه می‌تواند در رشد و شکوفایی اخلاقی مؤثر باشد و از طرف دیگر پایبندی به اصول اخلاقی نقش تعیین کننده ای در کاهش جرائم دارد. گارو حقوقدان مشهور ایتالیایی بیان می‌کند، نمی‌توان انکار کرد که در کشورهای دارای تمدن جرم کاهش می‌یابد ویا حداقل دستخوش دگرگونی می‌گردد (مثل کم شدن خشونت در جرم و کاربرد حیله و تقلب در آن).
وی منظورش از تمدن را چیزی جز حالت پیشرفت‌های اخلاقی نمی‌دانست و آن را از تمدن مادی جدا می‌کرد. تمدن در نگاه گارو به معنای اخلاق، آموزش و صمیمیت بود. ومعتقد بود برای گسترش اصول اخلاقی نیازمند ضمانت اجراهای کیفری هستیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۵-۲-آموزش و پرورش
یکی از نکات مهم در بررسی علل جرم توجه به نقش آموزش افراد و سطح تحصیلات آنان است. به عبارت دیگر آیا می‌توان گفت سطح سواد در کاهش یا افزایش جرم مؤثر است یا خیر؟ آیا می‌شود جهل افراد را عامل ارتکاب جرم دانست؟ گارو در این باره می‌گوید اگر جهل را یکی از عوامل اصلی جنایت بدانیم پس با کاهش بی سوادی افراد باید منتظر کاهش جرم هم باشیم این در حالی است که بسیاری از جرائم از جمله جعل، کلاهبرداری و ورشکستگی کیفری توسط افراد باسواد انجام می‌شود. بنابراین کثرت جرائم در افراد با سواد به نسبت بی سواد کم نیست.
باید گفت تأثیر دانش در وقوع جرم نسبی است. از یک طرف دانش و تحصیلات می‌تواند در خدمت بشر باشد و از طرف دیگر می‌تواند بر نوع خاصی از جرائم مؤثر باشد. برای مثال افزایش سطح تحصیلات در مردان در ایران باعث کاهش خشونت‌های خانگی علیه زنان شده است. واین امر کاهش نزاع‌های خانوادگی منجر به جرم را به همراه دارد. جدا از میزان تحصیلات افراد باید به محیط آموزشی که فرد درآن رشد می‌کند توجه داشت. مدرسه بعد از محیط خانواده نقش اصلی را در جامعه پذیری افراد دارد جایی که درآن هم سالان با طبقات فرهنگی مختلف و معلمان با بینش‌های متفاوت بر فرد اثرگذار هستند.
۲-۵-۳-اعتقادات مذهبی
دردرون هر انسانی به‌طور فطری گرایش به سوی معنویت وجود دارد با این تفاوت که این معنویت در برخی افراد سرکوب و در برخی دیگر شکوفا می‌شود. در این میان پایبندی به عقاید مذهبی و ضمانت اجراهای اخروی می‌تواند نقش مهمی در کاهش جرم داشته باشد. به عقیده گارو احساسات مذهبی برانگیخته شده در دوران کودکی نقش قطعی بر اخلاقیات دارد. در همین رابطه می‌توان به تأثیر مناسبت‌های مذهبی کشورمان در نحوه برخوردهای اجتماعی افراد اشاره کرد. به گونه ای که افراد دراین ایام رفتارهای متعادل تری را از خود نشان می‌دهند و حتی آسیب‌های اجتماعی و جرائمی اعم از شرب خمر، سرقت و نزاع‌های گروهی با کاهش روبرو بوده است. (ستوده، ۱۳۸۶، ۴۵)
۲-۵-۴-نقش خانواده
خانواده به تعبیر پی یر بوردیو نهادی است که درآن علاوه بر باز تولید زیست شناختی و تولید مثل به باز تولید اجتماعی افراد می‌پردازد. جایی که روند اصلی جامعه پذیری افراد از آنجا شروع می‌شود. در چنین فضایی روابط افراد در محیط خانواده مؤثر در کاهش یا افزایش جرائم است. اگرچه باید گفت خانواده‌هایی که در شهرهای کوچک‌تر هستند به نسبت خانواده‌هایی که در شهرهای بزرگ و صنعتی زندگی می‌کنند از نظر آسیب‌های اجتماعی کمتر آسیب پذیر هستند. (به نقل از شیخاوندی، ۱۳۹۷، ۴۵) اما عواملی که می‌تواند در محیط خانواده زمینه‌های انحراف و وقوع جرم را در فرد فراهم کند شامل موارد مختلفی همچون: تنش و نزاع در خانواده به دلیل شکاف نسلی و شرایط تحصیلی و اقتصادی، روابط نامناسب جنسی در میان والدین، کاهش نظارت و کنترل، سست شدن ضوابط و پایبندی به ازدواج و…(ستوده، پیشین)
۲-۵-۵-شرایط اقتصادی
تأثیر این مورد را باید به نسبت سایر عوامل بیشتر دانست بویژ در جهان امروز که با چالش‌های زیادی در زمینه اقتصادی روبرو است. تأثیر این عامل به قدری زیاد است که می‌تواند سایر مشکلات را در یک جامعه تحت تأثیر قرار دهد. بی شک وقتی افراد به لحاظ عوامل اقتصادی همچون سرمایه، اشتغال و توزیع برابر بامشکل مواجه هستند از نظر فرهنگی نیز شرایط مناسبی ندارند. چرا که در چنین جامعه ای فرد فرصت لازم برای جامعه پذیری پیدا نمی‌کند و هدف تنها کسب نیازهای اولیه برای زندگی و زنده ماندن است. اما چه ارتباطی میان جرم و شرایط نامساعد اقتصادی وجود دارد؟ انگلیس مدعی است جامعه سرمایه داری، کارگران را از اخلاق دور می‌سازد و آنان را در فرایندی گرفتار می‌آورد که نتیجه‌اش رهنمون شدن به جرم و خشونت است. به عبارت دیگر فشار نابرابر اقتصادی، فقر، عدم اشتغال و توزیع نابرابر همگی می‌تواند عاملی بیرونی در وقوع جرم باشد. اولین اقتصاددانی که به تحلیل اقتصادی جرم پرداخت فلیشر بود وی رابطه جرم و شرایط بازارکار و درآمد افراد را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که اگر درآمد بالقوه ارتکاب جرم بیشتر باشد گرایش به سوی جرم بویژ جرائم اموال بیشتر است. در این زمینه نظربکر نیز به عنوان یکی از پایه گذاران تحلیل‌های اقتصادی جرم جالب است، وی بیان می‌کند جرم یک صنعت و فعالیت اقتصادی مهم است و افراد با یک تحلیل عقلانی هزینه و فایده مبنی براینکه عواید مادی و غیرمادی جرم نسبت به کارهای قانونی با در نظرگرفتن احتمال دستگیری و مجازات بیشتر است مرتکب جرم می‌شوند. شرایط بد اقتصادی نه تنها به عنوان عاملی مؤثر در وقوع جرم است بلکه حس افراد را در زمینه ارتکاب جرم تغییر می‌دهد برای مثال «دزدان حرفه ای که سرقت را شرافت مندانه تر از کلاهبرداری و تقلب می‌دانند و مدعی هستند که از دزدان می‌دزدند.». مونی در کتابش تحت عنوان « فهم مسائل اجتماعی» فقر را مادر جرم می‌داند. ولی آیا ظلم اقتصادی علت اصلی جرم است؟ بی تردید فقر وشرایط بد اقتصادی یکی از عوامل وقوع جرم است. در بسیاری از موارد افراد طبقات بالا نیز مرتکب جرائم مالی می‌شوند و این نه به دلیل فقر بلکه به علت حس طمع و زیاده طلبی افراد است. گارو در این باره می‌گوید احساس طمع در تمام انسان‌ها به‌صورت کم یا زیاد وجود دارد و این احساس که سبب جرم هم می‌شود ناشی از وضعیت اقتصادی نیست بلکه ناشی از شرایط روانی فرد است. شرایطی که با فقدان پاکدامنی و درستی و به اعتبار شهرت است. مرتن نیز دراین باره بیان می‌کند «رفتار گروه‌های جرم و جنایت حاصل روش‌های رایج فرهنگی و عدم دسترسی گروه‌ها به راه‌های نهادی شده برای رسیدن به هدف‌ها است. فقر به تنهایی عامل جرم نیست بلکه اگر افراد فقیر، شیفته رسیدن به ارزش‌های مورد تأیید اعضای جامعه باشند و برای رسیدن به آن با کسانی وارد رقابت شوند که فرصت‌های مشروع را به میزان بیشتری در اختیار دارند به انجام رفتارهای ضد اجتماعی دست می‌زنند و این یک امر طبیعی است.» (به نقل از شیخاوندی،۱۳۷۹: ص ۶۰).
۲-۵-۶-سایر عوامل
مسائل دیگری چون تراکم جمعیت و رسانه را می‌توان در بررسی علل جامعه محور جرم مورد توجه قرار داد. در مناطق با تراکم جمعیتی بالا مشکلات زیادی را می‌توان در زمینه اشتغال، فقر، محیط نامناسب زندگی و فرصت‌های نابرابر مشاهده کرد که زمینه‌های انحراف را در این مناطق بیشتر از نقاط دیگر در پی دارد. رسانه نیز می‌تواند با القاء آموزه‌های بد و ترویج مفاهیم ضد ارزشی نقش بسزایی را در انحرافات اجتماعی بویژ جرم داشته باشد.
۲-۶-خصیصه‌های سیاست گذاری مقابله با جرم
هرگاه از عبارت «سیاست گذاری مقابله با جرم» سخن به میان می‌آوریم بایستی ویژگی‌ها و خصیصه‌های منحصر به فرد این رشته از علوم را در نظر داشته باشیم. این ویژگی‌های منحصر به فرد است که ابعاد اهمیت و تمایز سیاست جنایی را نمایان تر می‌سازد. هرچند خصیصه‌های زیادی را می‌توان برشمرد. ولی شاخص‌ترین این ویژگی‌ها موارد ذیل را شامل می‌شوند (میرمحمد صادقی، ۱۳۸۲، ص ۷۸):
۱-آگاهانه بودن
۲-انسجام و یکپارچگی داخلی
۳-هماهنگی با سیاست‌های کلی اجتماع (همنوایی بیرونی)
۴-تحول و پویایی
۵-علمی بودن
۶-راهبردی بودن
۷-ناهمزمانی و نامتقارن بودن
۸-چند مبنایی بودن
۹-اختصاصی بودن
۲-۷-انواع سیاست گذاری‌های مقابله با جرم
در مقابله با جرم سیاست‌های مختلفی اتخاذ می‌شود که در ذیل به برخی از آنان اشاره می‌شود.
۲-۷-۱-سیاست دولتی (رسمی)
واکنش‌ها و پاسخ‌های شاخه دولتی سیاست به کلیه پاسخ‌هایی اطلاق می‌شود که کلیت یک نظام رسمی سیاسی و قوای موجود در آن (جامعه رسمی) علیه پدیده مجرمانه (جرم و انحراف) اعمال می‌کنند. با عنایت به این که نظام سیاسی و رسمی کشور متشکل از قوای تقنینی، قضایی و اجرایی است ناگزیر باید پاسخ‌های رسمی (سیاست دولتی) را نیز در قلمرو تقنینی، قضایی و اجرایی بررسی کنیم.
۲-۷-۲-سیاست تقنینی
هنگامی که از سیاست تقنینی صحبت به میان می‌آید منظور سیاست گذاری‌ها و تدابیر مراجع رسمی و قانونگذاری و یا انتخاب‌های رسمی قانونگذار در خصوص کنترل پدیده مجرمانه، جرائم مجازات‌ها و انحرافات و تخلفات است. که در فرض علمی بودن سیاست قانونگذار این تدابیر را تحت تأثیر دیدگاه‌های جرم شناختی، جامعه شناختی، فلسفی، ایدئولوژیک و غیره برای یک دوره مشخص زمانی پیش بینی می‌کند. در مطالعات سیاست جنایی به ویژه در شاخه تقنینی آن، محور اساسی مباحث و مطالعات «بررسی و نقد مهم‌ترین مرحله از سیکل چرخه جنایی یعنی مرحله ارزش گذاری تقنینی، مشتمل بر وضع تدوین مقررات قانونی در خصوص تعیین جرائم و تخلفات و پاسخ‌های موجود و حدود اختیارات نهادهای کیفری و اجرایی است. این سیاست جنایی در واقع بیانگر دیدگاه‌ها و روش‌های متخده قانونگذار در کنترل تخلفات» بوده و به عنوان یکی از شاخه‌های اصلی سیاست تلقی می‌گردد و موضوع آن هم مطالعه چاره اندیشی های قانونگذار در مورد جرائم و چگونگی واکنش یا پاسخ به آن است که این ارزش گذاری‌های تقنینی با توجه به وابستگی به ساختار نظام سیاسی هر کشوری حالت‌های گوناگونی به خود خواهد گرفت.
۲-۷-۳-سیاست قضایی
بدون تردید در کنار مطالعه و شناخت نقش قانونگذار در تنظیم و ترسیم خطوط اساسی جرم انگاری و تعیین پاسخ‌ها مطالعه نقش دستگاه قضایی و رویه قضایی در مفهوم کلی آن (یعنی عملکرد و رهیافت‌های مقامات و مراجع قضایی به قوانین کیفری و نحوه کاربست خطوط ترسیمی قانونگذار) نیز از اهمیت اساسی برخوردار است. بدین ترتیب مطالعه سیاست قضایی در یک کشور شامل مطالعه نحوه نظارت عملی تضمین اجرای قوانین و نیز مستلزم ملاحظه عملکرد، رویه، تصمیمات و احکام صادره نهادهای قضایی (دادگاه‌ها، دادسراها، نهادهای ستادی و صنفی نظام قضایی) می‌باشد چراکه تردیدی نیست که قوه قضائیه و ارکان آن این قابلیت را دارند که به انحای مختلف ایفاگر نقشی اساسی باشند و حتی در مواردی سوای نقش اولیه خود، با ارائه طرح‌ها و لوایح قضایی مناسب (بند ۲ اصل ۱۵۸ قانون اساسی) سیاست تقنینی را نیز حتی متأثر ساخته و تغذیه نماید.
۲-۷-۴- سیاست اجرایی
بدون تردید تحلیل راهبردهای اجرایی و عملی و مطالعه تصمیمات نهادهای مختلف قوای اجرایی در قبال پدیده مجرمانه دوشادوش سیاست تقنینی و قضایی ضرورتی اساسی است. قوه مجریه گرچه به ظاهر از لحاظ کیفری ابزارمند نیست، ولی بی تردید دارای نهادهای نظارتی خاص، با ضمانت اجراهای اداری و صنفی بوده و همچنین با در اختیار داشتن امکان ارائه لوایح خاص مربوط به نظام کیفری به مراجع قانونگذاری می‌تواند ایفاگر نقش مهمی باشد نهادهای مرتبط به قوه مجریه که جنبه اجرایی و اداری دارند مانند وزارت دادگستری، پلیس، سازمان زندان‌ها، اداره گمرکات، اداره کار، سازمان بهزیستی، اداره مالیات و … نیز همگی می‌توانند ایفاگر نقش ارزنده ای باشند و یا غنای این مراجع و ابزارها و تنوع و گستردگی آن‌ها یک نظام ابزارمندی را سامان دهد.
در میان نهادهای اجرایی اهمیت و نقش پررنگ نهاد اجرایی همچون پلیس در اعمال سیاست اجرایی انکار ناپذیر است. به گونه ای که پلیس به عنوان یک نهاد وابسته به قوه مجریه علاوه بر نقش سنتی خویش در مورد ضابطین قضایی، امروزه در نقش متحول خویش با پیوند با جامعه، نقش پیشگیری، نقش حمایتی و هدایتی و ارشادی را برای اعضای جامعه در سرلوحه کارهای خود قرار می‌دهد. اقدامات پلیس حتی به قلمرو اقدامات قضا زدایی و میانجیگری رسمی و غیررسمی نیز وارد شده و حجم بسیار عظیمی از پرونده‌ها را پلیس در همان ابتدای شروع چرخه قضایی، قضازدایی می‌کند.
۲-۷-۵-سیاست غیردولتی (سیاست مشارکتی)
امروزه حرکت به سوی یک سیاست مشارکتی امری ایده آل و مطلوب تلقی می‌شود و مشخصه بارزی از یک سیاست ابزارمند و ریشه دار است و اصولاً سیاست توأم با مشارکت وسیع جامعه و ایجاد اهرم‌های تقویتی جامعه دیگر به غیر از قوه مقننه و قوه قضائیه به منظور اعتبار بخشیدن بیشتر به طرح جامعه است که به وسیله قوه مجریه و مقننه تهیه و تدوین می‌گردد. در واقعیت‌های کنونی جوامع تردیدی باقی نمانده است این جامعه است که موضوع راهبردها و ابزارهای خاص قرار می‌گیرد و عدم همنوایی و همسویی بدنه اصلی اجتماع همه مسائل رسمی را عقیم خواهد گذاشت و اتفاق و بی علاقگی و عدم پیوستگی مردم با نظارت سیاست رسمی و مقامات و نهادهای اعمال کننده آن را افزایش خواهد داد. زمینه‌ها و استعدادهای بالقوه و بالفعل مشارکت مدنی قراوان است این گونه مشارکت‌ها می‌تواند در قالب مشارکت با بخش سیاست جنایی تقنینی در قالبم مشارکت مستقیم در انتخاب قانونگذار و یا در قالب قانونگذاری مستقیم (رفراندم) و یا در قالب شوراهای محلی شهر و استان و غیره باشد. (شاکری،۱۳۸۲،۳۵)
فصل سوم: انواع پیشگیری از جرم
در این فصل از تحقق ابتدا به تعریف پیشگیری سپس در ادامه به بیان انواع و جایگاه آن در حقوق ایران پرداخته و عوامل و نهادهای مؤثر در پیشگیری را مورد توجه قرار می‌دهیم.
۳-۱-واژه‌شناسی پیشگیری
پیشگیری به معنای به کاربردن روش‌های احتیاطی برای جلوگیری از بیماری‌های جسمی و روانی یا به عبارت دیگر، انجام اقدامات احتیاطی برای جلوگیری از اتفاقات ناخواسته می‌باشد (اشراقی،۱۳۸۱، ص ۸).
«لغت پیشگیری در منابع فارسی به معنای رفع، جلوگیری، مانع‌شدن و از پیش مانع چیزی شدن، تعریف شده است (فرهنگ دهخدا). این واژه همچنین در فرهنگ لغوی لاتین نیز به معنای مانع شدن از اینکه چیزی رخ دهد، تعریف شده است (رجبی‌پور ۱۳۸۲، ص ۱۵).
واژه پیشگیری در منابع دیگر نیز چنین معنا شده است:
ـ «جلوگیری، دفع، صیانت، مانع شدن، جلوبستن»(فرهنگ معین،۱۳۶۰).
ـ «اقدامات احتیاطی برای جلوگیری از اتفاقات ناگوار و ناخواسته».
ـ پیشگیری یا جلوگیری کردن هم به معنای پیش‌دستی کردن، پیشی گرفتن و به جلو چیزی رفتن و هم به معنی آگاه‌کردن، خبر چیزی دادن و هشدار کردن است (بیات و همکاران ۱۳۸۷، ص ۹).
۳-۱-۱-تعاریف پیشگیری از جرم
«به لحاظ اینکه انسان دارای ابعاد گوناگون زیستی، روانی واجتماعی است و احتمال ابتلاء او به اختلال و ناهنجاری‌در هر یک از زمینه‌های مذکور وجود دارد؛ لذا بکاربردن روش‌های احتیاطی و کنترلی و انجام اقدامات پیشگیرانه درجلوگیری از ابتلاء انسان به اختلال و ناهنجاری‌ها در هر یک از ابعاد فوق در حکم نوعی پیشگیری می‌باشد».
از طرفی تعریف مفهومی پیشگیری از جرم «به مجموعه اقداماتی اطلاق می‌گردد که برای جلوگیری از فعل و انفعال زیان‌آورمحتمل برای فرد یا گروه و یا هر دو به عمل می‌آید. مثل پیشگیری از حوادث کار، جرائم جوانان و حوادث در جاده‌ها و …».
به عقیده برخی صاحبنظران در امر پیشگیری از جرم:
ـ پیشگیری از جرم نوعی اقدام یا سیاست است که عوارض حاصل از جرم را کاهش می‌دهد و یا از بین می‌برد. این پیشگیری دربرگیرنده اقدامات دولتی و غیردولتی است تا پیامدهای منفی جرائم را، کاهش دهد.
مرکز بین‌المللی پیشگیری از جرائم نیز، پیشگیری را چنین تعریف می‌کند:
«هر عملی که باعث کاهش بزهکاری، خشونت، ناامنی از طریق مشخص کردن و حل کردن عوامل ایجادکننده این مشکلات به روش علمی شود، پیشگیری از جرائم است». در این تعریف، مشخص کردن (شناسایی و کشف کردن) و همچنین حل کردن یعنی مسئله‌یابی، آن هم با تأکید به روش علمی بسیار حائز اهمیت است.
ـ برخی پیشگیری از بزهکاری را شامل ابزاری می‌دانند که دولت به منظور مهار بزهکاری به جهت محدود کردن یا حذف عوامل جرم‌زا به کار می‌گیرد.
ـ برخی دیگر نیز معتقدند که پیشگیری در برگیرنده اقداماتی است که نرخ بزهکاری را کاهش دهد. بدین صورت که از یک سو علل اثرگذار بر بروز جرم را شناسایی کرده و از سویی دیگر ابتکارات مناسبی را برای مبارزه با این علل اعمال نماید.
ـ گروهی دیگر نیز بر این باورند که پیشگیری مجموعه‌ای از اقدامات قهرآمیزی است که برای تحقق هدفی ویژه (مهار بزهکاری)، کاهش احتمال وقوع جرموکاهش شدت بزه در مورد علل جرائم، اتخاذ می‌گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:08:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم