۸- دامن پاک جامی، مرتضی (۱۳۸۸) دیپلماسی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران در اسیای مرکزی،تهران،دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی
۹- واعظی، محمود (۱۳۸۶)،ژئوپلیتیک بحران در اسیای مرکزی و قفقاز،تهران،دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی
۱۰- اسدی کیا،بهناز(۱۳۸۶) روسیه ابرقدرت انرژی، پژوهشنامه انرژی اوراسیایی
۱۱- سوری،امیرمحمد (۱۳۸۸)سیاست اقتصادی روسیه دراسیای مرکزی وقفقاز،پژوهشنامه دیپلماسی اقتصادی
۱۲- کوزه گرکالجی، ولی (۱۳۸۷)،تاملی بر طرح تشکیل باشگاه انرژی در سازمان همکاری شانگهای،فصلنامه راهبرد،شماره پنجاه و یک
۱۳ – دفتر مطالعات و خدمات پژوهشی ایران وآسیای مرکزی،باخت آمریکا در بازی دستیابی به منابع انرژی آسیای مرکزی
http://iransharghi.com/engine/print.php?newsid=3260&news_page=1
۱۴- عنایت الله یزدانی و مجتبی تویسرکانی:سازمان همکاری شانگهای و روند چند جانبه گرایی درنظام بین الملل
http://www.rasekhoon.net/article/show 2007/6/21
فصل پنجم
تقابل سازمان شانگهای با ایالات متحده
مقدمه
آسیای میانه و قفقاز از مهم ترین دروازه هایی است که این کشور را وارد بازی سیاسی بزرگان کرده است. پس از سال ۱۹۹۰ این دست از کشورهای جداشده از شوروی کمونیستی، در نظام بین الملل رها شدند. کشورهایی که عموماً با مشکلات فراوان حکومتی – مدیریتی، فکری، نارسایی های اقتصادی، بی ثباتی سیاسی و… مواجه هستند.
بنابراین بسیاری از کشورهای منطقه و جهان که از قدرت بازیگری منطقه ای یا بین المللی برخوردار هستند، سعی کرده اند که در این منطقه نفوذ کنند تا قدرت چانه زنی بین‌المللی خود را افزایش دهند. وجود قدرت‌ها و کشورهایی مثل آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین، ترکیه، عربستان، اسرائیل، ایران و… منطقه را به یکی از مراکز اصلی بازی بین‌المللی تبدیل کرده است. درست است که این منطقه از سویی از لحاظ اقتصادی و منابع موجود و از سویی دیگر به‌خاطر کم‌تجربگی سیاسی دولت‌مردان، می‌تواند وسوسه ‌نفوذ بازیگران را افزایش دهد، اما مهم‌ترین مسئله‌ای که قدرت‌ها را به این سمت کشانده است، منابع و منافع اقتصادی نیست. بلکه منافع سیاسی – بین‌المللی است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

به طبع هر کشوری که بتواند به طرق مختلف حاکمیت سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را بر این منطقه حاکم کند و در برابر دیگران به پیروزی نسبی برسد، قدرت و توان بازیگری خود را در نظام بین‌الملل افزایش داده است. از این‌رو می‌توان گفت که هیچ کشوری قادر نیست تا قدرت مطلق خود را در این منطقه حساس بگستراند. زیرا دیگر کشورهای بازیگر اجازه نمی‌دهند این امتیاز یکباره در دست یک قدرت واحد قرار بگیرد. بنابراین آسیای مرکزی و قفقاز، جغرافیای کوچکی است که بزرگان سیاست جهان را به خود معطوف کرده است.
البته نباید فراموش کرد که بیشترین نقش را کشورهای آمریکا، روسیه و چین بر عهده دارند. دیگر بازیگران در صددند تا از امتیازهای موجود بی‌نصیب نمانند. اما مقصود این سه کسب، حفظ و افزایش قدرت بین‌المللی است. در این میان آمریکا از قدرت سخت نظامی – ناتو و قدرت نرم حمایت‌های اقتصادی و تحولات دموکراتیک بهره می‌برد.
الف)چالش قدرت های بزرگ در بهره گیری منابع آسیای مرکزی
چالش قدرت های بزرگ بر سر انرژی دریای خزر ریشه در حوادث ۱۱سپتامبر دارد. در پی حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر بحران انرژی برای بسیاری از قدرت های محور به وجود آمد. این حادثه از میزان اتکای کشور های بزرگ به انرژی خاورمیانه کاست و به موازات ان به میزان اتکای این کشورها به منابع انرژی سایر حوزه ها افزود. قبول چنین دیدگاهی بیشتر به جهت انتساب این وقایع به کشور های خاورمیانه است، لذا استراتژی قدرت های بزرگ در پاسخ به اقدامات تروریستی از سهم خاورمیانه در تامین انرژی کشور های مصرف کننده کاسته و به طور طبیعی نگاه ها را به منابع انرژی دریای خزر معطوف نموده است. بدین ترتیب دریای خزر از لحاظ ژئوپولیتیک انرژی، نقش خاصی را برای رقابت قدرت های بزرگ ایفا می کند. بنابراین این گونه به نظر می رسد که چالش قدرت های بزرگ بر انرژی دریای خزر، چالش میان قدرت هایی چون: روسیه، چین، اتحادیه اروپا و آمریکا باشد و کمتر به نظر می رسد که کشورهای حاشیه دریای خزر بتوانند محور چالش باشند، چراکه کشور های حاشیه دریای خزر جدای از ایران و روسیه، کشور های تازه استقلال یافته ای هستند که فاقد پتانسیل لازم برای سرمایه گذاری سیاسی و اقتصادی هستند. از دیگر سو هرگونه تمرکز و سرمایه گذاری در این کشور های بیشتر متوجه حیات داخلی این کشور ها است. به عبارت دیگر، حیات سیاسی این کشورها در حوزه های داخلی به گونه ای است که هیچ فرصتی را برای رقابت سرمایه گذاری در حوزه انرژی با سایر جمهوری های همجوار نمی دهد. برای نمونه روند اصلاحات و برقراری دموکراسی برای کشور هایی چون قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان، اولویت و جاذبه بیشتری نسبت به سرمایه گذاری و حس رقابت در حوزه انرژی دارد. چنین شرایطی سبب شده است که قدرت های بزرگ برای تسلط بر منابع انرژی این حوزه رقابت کنند. برای نمونه روسیه این حوزه را، حوزه نفوذ سنتی خود می داند، اتحادیه اروپا قدرتی روبه رشد است که هم به لحاظ تامین نیاز های خود به انرژی وهم به لحاظ تقویت موقعیت بین المللی اروپا در پی نفوذ و بهبود موقعیت خویش در منطقه دریای خزر است. چین نیز به منابع انرژی منطقه نیاز دارد و نیاز رو به تزاید ان به نفت و گاز از یک طرف و آسیای مرکزی به عنوان تنها منطقه ای که امکان انتقال خط زمینی لوله انرژی را میسر ساخته، اهمیت این حوزه را برای این کشور دوچندان کرده است.
در این میان استراتژی آمریکا و اتحادیه اروپا به عنوان شرکای استراتژیک در بهره برداری از منابع انرژی حوزه خزر از اهمیت اساسی برخوردار است و به نظر می رسد که این دو کشور اهداف راهبردی را در قابت با سایر بازیگران و قدرت های بزرگ تعقیب می نمایند. در نگاه آمریکا و اتحادیه اروپا، اهمیت منابع نفت و گاز دریای خزر بیشتر به توسعه اقتصادی و امنیت و ثبات معطوف شده است، لذا این دو کشور تلاش می کنند که از پیشرفت کشور های ساحلی برای تدوین یک رژیم حقوقی استقبال کنند. البته نباید از نظر دور داشت که توانایی های آمریکا نسبت به هم پیمان استراتژیکش در اتحادیه اروپا برای دستیابی به منابع انرژی، موثرتر و مطلوب تر است، لذا تعقیب اهداف راهبردی بیشتر می تواند برای آمریکا مطمع نظر واقع شود.
در این میان انچه به عنوان اهداف راهبردی آمریکا در دستیابی به منابع انرژی دریای خزر مورد تعقیب قرار گرفته است، ورود در کشور های تازه استقلال یافته به منظور پیشبرد دموکراسی، آموزش نیروهای نظامی و برگزاری مانورها و نیز فاصله اندازی میان سه کشور عمده منطقه، روسیه، چین و ایران می باشد. امنیت انرژی مقوله دیگری است که آمریکا در ورود به منابع دریای خزر به عنوان هدف دیگر راهبردی به ان چشم دوخته است، چراکه منابع انرژی دریای خزر در نگاه این کشور می تواند آلتر ناتیو و جایگزین منابع انرژی خلیج فارس باشد.با این همه باید گفت که ایالات متحده در ورود به حوزه دریای خزر دارای استراتژی نفتی روشنی است که با حمایت سیاست خارجی و سیاست اقتصادی، سایر قدرت های این حوزه را در موضع رقابت قرار می دهد.فرایند انتقال انرژی به بازار های جهانی:تردیدی نیست که خط انرژی باکو، تفلیس- جیهان از مهم ترین مسیر های انتقال نفت دریای خزر به بازارهای جهانی است که به شدت مورد حمایت آمریکا، اروپا وترکیه می باشد. این مسیر ۱۷۷۶ کیلومتری از ساحل غربی دریای خزر شروع واز سه کشور آذربایجان، گرجستان و ترکیه عبور کرده ودر ساحل دریای مدیترانه به کشتی منتقل شده واز انجا به بازار های جهانی منتقل می شود. از ویژگی های قابل ملاحظه خط انرژی مزبور ان است که این خط لوله از میزان وابستگی اروپا به نفت خاورمیانه و خط لوله عبوری از خاک روسیه می کاهد. از ویژگی های دیگر خط لوله مزبور، ایجاد موقعیت های ژئوپولیتیکی برای قدرت های بزرگ است. این شرایط ژئوپولیتیکی برای دو کشور روسیه آمریکا از اهمیت اساسی و بالایی برخوردار است. براین اساس، روسیه با توسل به خط لوله مزبور در پی نوعی بازار انحصاری در بازارهای جهانی انرژی به خصوص صادرات گاز به اروپا است. این ویژگی برای آمریکا بدان جهت دارای اهمیت است که آمریکا با احداث این خط لوله اهداف سیاسی را تعقیب می نماید و در پی محروم ساختن ایران از موقعیت ممتاز طبیعی و استراتژیک منطقه ای خود است. اما مساله مورد بحث در این میان به نقش برخی از جمهورهای آسیای مرکزی در ایجاد الزامات ژئوپولیتیکی انرژی خزر است. به رغم انکه اغلب کشور های دریای خزر به جهت اولویت های داخلی خود کمتر توانسته اند در دامن زدن و ایجاد الزامات ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر نقشی را ایفا نمایند، اما نقش ترکمنستان و آذربایجان در ایجاد این الزامات توانسته بر میزان مطلوبیت های ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر مفید باشد.
اگر چه جمهوری قرقیزستان دارای منابع طبیعی همچون نفت و گاز نیست؛ ولی هم مرز بودن یا چین و افغانستان، به این کشور اهمیت راهبردی بخشیده و همین عامل باعث جلب توجه آمریکا به این جمهوری شده است. وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر، این فرصت را به آمریکا داد تا بتواند در «حیات خلوت روسیه» استقرار یابد؛ امری که در دو جنگ جهانی اول و دوم محقق نشده بود. آمریکا تنها با کشته شدن ۳۵۰۰ نفر، توانست در این منطقه چادر بزند .استقرار پایگاه نظامی در شهر« مناس» و اقدام به نصب رادارهای آواکس در جمهوری قرقیزستان ۵ درصد بودجه داخلی این کشور را تامین می کرد.پروژه استقرار آمریکا
را تکمیل کرد تا از این طریق بتواند، تحرکات نظامی و سیاسی چین و روسیه را به خوبی زیرنظر داشته باشد.(امیدوار نیا ،۱۳۸۳: ۳۰)
در سال ۱۹۹۵ آمریکا، ازبکستان را «شریک استراتژیک» خود اعلام کرد و در سال ۱۹۹۸ ازبکستان به مجموعه کشورهای گوام (GUAM) (گرجستان -اوکراین- آذربایجان- مولداوی ) پیوست و این مجموعه را به GUUAM تبدیل کرد.هر پنج کشور آسیای مرکزی در چارچوب «شورای مشارکت اروپا-آتلانتیک» با پیمان ناتو همکاری دارند. جنگ در افغانستان نیز بهانه ای شد تا آمریکا به ایجاد پایگاه های نظامی در کشورهای مختلف آسیای مرکزی با هدف کمک به جنگ با تروریسم در افغانستان- اقدام نموده و نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد. برهمین اساس در سال ۲۰۰۱، توافقنامه ای بین آمریکا و ازبکستان در مورد ایجاد یک پایگاه آمریکایی در این کشور(پایگاه نظامی خان اباد)منعقد شد که به موجب ان، آمریکایی ها امکان استفاده از پایگاه ها و امکانات نظامی این کشور را پیدا کردند و توانستند اجازه استقرار نیروهای خود را در خاک ازبکستان کسب کنند.آمریکا همچنین توانست در قزاقستان، تاجیکستان به امتیازات مشابهی دست پیدا کند و موافقت نامه های نظامی با انها منعقد نماید. نیروهای نظامی آمریکا در تاجیکستان تنها ۲۰۰ مایل با مرز چین فاصله دارند. در عین حال، محوریت اصلی سیاستهای آمریکا در آسیای مرکزی بر قزاقستان متمرکز شده است.(واعظی ،۱۳۸۶: ۲۴۰) .البته نفوذ آمریکا بر جمهوری های سابق شوروی تنها در آسیای مرکزی محدود نمی شود و به قفقاز و سایر نواحی نیز گسترش یافته است. به عنوان مثال در حال حاضر، اوکراین پیوستن به ناتو را جزء اولویتهای اساسی خود اعلام کرده، آذربایجان توافقات مهم امنیتی و نظامی با آمریکا برقرار نموده است، و نیروهای آمریکایی برای آموزش نیروهای گرجی در مبارزه با تروریسم، در گرجستان مستقر شده اند. می توان اهداف حضور آمریکا در منطقه آسیای مرکزی را به شرح زیر بیان داشت:
ـ دستیابی به منابع غنی نفت و گاز منطقه و اعمال کنترل برانها؛
-دستیابی به پایگاهی مستحکم برای اعمال کنترل بر تحولات سیاسی منطقه و به ویژه در جنوب آسیا.
-حضور و نفوذ در قلب منطقه اوراسیا و مقابله با گسترش نفوذ چین، روسیه و ایران.
-مقابله با اسلام گرایی و رواج اندیشه اسلام سیاسی.
موضوع چالش برانگیز سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه حضور تاریخی و پررنگ کشورهای روسیه و چین می باشد که بواسطه داشتن روابط تاریخی و مرزهای مشترک از قدرت بیشتری برای نفوذ و تاثیر گذاری برخوردارند. روسیه در صدد تثبیت مجدد نقش خود در آسیای مرکزی به عنوان ضامن حفظ امنیت منطقه ای است و این سیاست را از طریق حضور در سازمان پیمان امنیت جمعی دنبال می کند، سازمانی که هدفش یکپارچگی و انسجام سیاسی، نظامی میان کشورهای آسیای مرکزی (به استثنای ترکمنستان) با هدف ایجاد تعادل در مقابله با نفوذ ناتو و آمریکا در منطقه است. بنابراین به نظر می رسد که ایالات متحده در دستیابی به اهداف مورد نظر که در راستای حضور بلند مدت و گسترش روابط نظامی با کشورهای آسیای مرکزی است با مشکلات جدی مواجه شده است.
وزیر امور خارجه سابق قرقیزستان با تأکید بر این که ۱۰ سال حضور نظامی آمریکا در قرقیزستان هیچ ثمری برای مردم نداشته، خواستار برگزاری همه‌پرسی در خصوص ادامه کار این پایگاه شد.به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، “الیک‌بیک جکشنکل‌اف ” وزیر امور خارجه سابق قرقیزستان که اکنون ریاست کنگره ملی احزاب سیاسی این کشور را برعهده دارد، تأکید کرد که ۱۰ سال حضور نظامی آمریکا در قرقیزستان نه تنها برای مردم سودی نداشته بلکه انان را با مشکلات فراوانی مواجه کرده است. رئیس کنگره ملی احزاب سیاسی قرقیزستان با بیان اینکه، پاییز سال جاری و همزمان با انتخابات ریاست جمهوری، این کنگره خواستار برگزاری همه‌پرسی برای تصمیم گیری در خصوص تداوم حضور پایگاه نظامی آمریکا در این کشور است، خاطرنشان کرد که منافع ملی قرقیزستان ایجاب می‌کند که سرنوشت این پایگاه به دست مردم مشخص شود. جکشنکل‌اف در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا پیشنهاد برگزاری همه‌پرسی در مورد تعیین سرنوشت حضور نظامی آمریکا در قرقیزستان تنها یک مانور سیاسی به منظور جلب توجه واشنگتن به کنگره ملی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرقیزستان است و یا واقعاً منافع ملی قرقیزستان نیازمند چنین اقدامی است، تصریح کرد: کنگره ملی احزاب سیاسی قرقیزستان تنها منافع ملی را مد نظر قرار داده و این موضوع به مسئله جلب توجه واشنگتن نسبت به خود هیچ ارتباطی ندارد. وزیر امور خارجه سابق قرقیزستان با اشاره به این که واقعیت این است، حضور نظامی آمریکا طی سال‌های گذشته از سوی مقامات عالی قرقیزستان با پوشش منافع ملی ولی در اصل با هدف ثروت‌اندوزی خصوصی انان بوده، خاطرنشان کرد که اکنون باید امکان داد تا خود مردم این کشور تصمیم بگیرند که آیا با تداوم این حضور موافقند یا خیر. رئیس کنگره ملی احزاب سیاسی قرقیزستان با بیان اینکه آمریکا از طریق این پایگاه از کشورهای آسیای مرکزی، مناطق شمالی چین و جنوب روسیه از طریق هواپیماهای آواکس، اطلاعات جمع‌ آوری می‌کند، خاطرنشان کرد که دستگیری عبدالمالک ریگی و کشته شدن “الکساندر ایوانف ” تبعه قرقیزی توسط سرباز آمریکایی و چندین مسئله دیگر شرایط این پایگاه را حساس کرده است. ۲۰۱۰/۷/۹/))http://iraneurasia.ir/fa/pagesj)
وی با متفاوت دانستن وضعیت منطقه در حال حاضر، تصریح کرد که کنگره ملی احزاب سیاسی قرقیزستان، تداوم حضور پایگاه آمریکا در مناس را به هیچ ‌وجه، ضروری نمی‌داند. فرودگاه بین‌المللی مناس نام اصلی‌ترین فرودگاه کشور قرقیزستان است که در شما‌ل‌غربی بیشکک قرار دارد. آغاز همکاری‌های نظامی بیشکک و پنتاگون آمریکا به سال ۲۰۰۱ و شروع جنگ به اصطلاح ضدتروریسم در افغانستان باز می‌گردد که واشنگتن به همین بهانه اقدام به ایجاد پایگاه در قرقیزستان و مستقر کردن نیروهای خود در این کشور کرد. تعامل نظامی بیشکک – واشنگتن از همان ابتدای افتتاح پایگاه هوایی مناس به دلایل مختلف با مشکلاتی همراه بوده است. آمریکایی‌ها هر بار پس از هشدار مقامات قرقیزی در خصوص احتمال قطع همکاری و مسدود کردن پایگاه مناس، با عقد قراردادهای هنگفت تجاری با مقامات مسئول و نزدیکان مقامات عالی‌رتبه و همچنین ارائه وام و حمایت‌های دیگر به صورت موقت این مشکل را حل کرده‌اند. بسیاری از گروه‌های مردمی قرقیزستان نیز بارها بر ضرورت تعطیل کردن پایگاه مناس تاکید کرده‌اند.
جمهوری قرقیزستان در حال حاضر سایه هژمونی سه ابرقدرت آمریکا، چین و روسیه را بالای سر خود احساس می‌کند و به جهت وجود وابستگی و نیازهای ضروری که در ابعاد مختلف برای مردم و سیاست مداران این کشور وجود دارد، امکان گریز از این هژمونی سنگین سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حداقل در کوتاه‌مدت بعید به نظر می‌رسد؛ بنابراین هر یک از این کشورها بنابر منافع ملی و جهانی خود فعالیت‌های لازم را در این کشور به انجام می‌رسانند.
چین بدون توجه گسترده به موضوعات و کشمکش های سیاسی و از سوی دیگر پرداختن به شکلی وسیع به روابط تجاری و اقتصادی و استفاده از موقعیت همسایگی با جمهوری قرقیزستان، این کشور را دروازه اصلی صادرات کالاهای خود در منطقه آسیای مرکزی و حتی روسیه قرار داده به طوری که کمتر مجالی برای دیگر کشورهای منطقه به منظور حضور گسترده بازرگانان باقی گذاشته است و از این طریق سود اقتصادی سرشاری را نصیب خود می سازد.
آمریکا به جهت گسترده کردن هژمونی خود به عنوان ابرقدرت جهانی، با راه‌های گوناگونی از جمله برنامه‌های وسیع فرهنگی و ترویج مبانی آزادی‌های سیاسی، حقوق بشر، دموکراسی و لیبرالیسم سعی در تغییر ماهیت فکری مردم این کشور و همراهی انان با غرب دارد.ایالات متحده آمریکا نیز به سبب دوری مسافت و نیز حساسیت‌های روسیه در حضور مستقیم این رقیب دیرینه درهمسایگی وی، شرایط را به خوبی سنجیده و در حالی که تقریبأ از بهره‌برداری اقتصادی به نفع چین منصرف شده، تلاش برای نفوذ سیاسی و فرهنگی درمیان مردم و دولتمردان جمهوری قرقیزستان را در رأس برنامه های خود قرار داده است.باوجود تنها چهار شبکه تلویزیونی ملی در جمهوری قرقیزستان، زمانی که در خیابان‌های شهر بیشکک پایتخت این کشور قدم می‌زنیم حضور گسترده انتن‌های ماهواره‌ای از هر سو توجه افراد را در این کشور دارای ۷۰ درصد جمعیت مسلمان جلب می‌کند.ایجاد دانشکده‌های متعدد از سوی آمریکا و دیگر کشورهای همسو با این ابرقدرت از جمله ترکیه در جمهوری قرقیزستان و ارائه بورسیه به دانشجویان از دیگر مولفه‌های نفوذ به شمار می‌رود‌.( http://www.rasekhoon.net/article/show 2007/6/21)
براساس توافقات حاصل شده میان مسکو و بیشکک ، باقی اف متعهد شده بود ، که در ازای سرمایه گذاری دو میلیون دلاری روسیه در اقتصاد قرقیزستان ، پایگاه نظامی آمریکا در مناس را تعطیل کند. اما پس از دریافت ۴۰۰ میلیون دلار از این کمک ها، دولت باقی اف در پی توافق با آمریکا ، که اجاره بهاء پایگاه مناس را سه برابر افزایش داد، با تغییرعنوان پایگاه مناس به مرکز ترانزیت کالاها، فعالیت این پایگاه آمریکایی را تمدید کرد. این اقدام باقی اف خشم مقامات روسیه ، به ویژه ولادیمر پوتین، نخست وزیر این کشور را برانگیخت. فرجام این روند همان تغییر قدرت در بیشکک است ، که شاهدش بودیم سرنگونی خیلی راحت و بدون واکنش های جهانی قربان بیک باقی اف برای سران کشورهای آسیای مرکزی این حقیت را یادآوری کرد ، که اکنون نه آمریکا و غرب، بلکه این روسیه است ، که انقلاب ها یا شاید قدرت ها را در قلمرو شوروی سابق، به ویژه آسیای مرکزی ، مدیریت می کند. این امر سران خودکامه آسیای مرکزی را ، که حفظ قدرت و میراثی کردن ان ، اصلی ترین دغدغه انها محسوب می شود ، به طور جدی نگران کرد. این رهبران اکنون درک کرده اند ، که سرنوشتشان به نحوه تعاملاتشان با مسکو بستگی دارد که سفر عجولانه اسلام کریم اف رئیس جمهور ازبکستان به مسکو در این راستا قابل ارزیابی می باشد. امام علی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان، که نیز سال های اخیر در چارچوب ان چه سیاست چندبعدی توصیف می شود ، تا حد زیادی از مسکو فاصله گرفته بود، در پیام سالانه خود به پارلمان کشورش در۲۴ آوریل ، روسیه را مثل سال های قبل شریک استراتژیک عنوان کرد.(موحد رحمانی،۱۳۸۵: ۲۵۵)
در اواخر سال ۲۰۱۰میلادی واشنگتن اعلام کرده بود که قصد احداث یک پایگاه جدید در جنوب قرقیزستان را دارد ولی به دلیل توافق قبلی میان روسای جمهوری قرقیزستان و روسیه در سال ۸۸ برای ساخت دومین پایگاه روسی در یکی از مناطق جنوبی این کشور، موضوع گسترش حضور نظامی واشنگتن در قرقیزستان با واکنش‌های جدی سیاستمداران و رسانه‌های روسی مواجه شد و در قرقیزستان نیز افکار عمومی از این ابتکار کاخ سفید حمایت نکردند.اما در این میان روسیه نیز با تجربه پذیری از سرگذشت کشورهایی چون اوکراین و گرجستان و همسویی انان با جبهه غرب، امکانات و ابزارهای استراتژیک خود در منطقه و جهان را برای حفظ جمهوری قرقیزستان به عنوان یک کشور همفکر و همسو با منافع خود به کار می‌برد و در این راستا وابستگی کشورهای تازه استقلال یافته و از جمله قرقیزستان به انرژی، برخی کالاها و مواد خام استراتژیک و نیز وجود مشترکات فرهنگی فراوان، تأثیر قابل توجهی را برای حضور این کشور در کنار روسیه بر جای گذاشته است.تقریبأ عموم مردم جمهوری قرقیزستان زبان روسی را به عنوان دومین زبان رسمی کشور پذیرفته و به ان تکلم می‌کنند و بسیاری از مکالمات و نامه‌های روزانه به زبان روسی انجام می‌شود و برنامه‌های کامپیوتری و اینترنت با ترجمه روسی در این کشور مورد استفاده قرار می‌گیرد، همچنین زیرساخت‌های شهری و کالاهای اساسی مردم قرقیزستان همچنان از روسیه تأمین می‌شود و این کشور نقش گسترده‌ای در برآورده کردن نیازهای حیاتی این جمهوری دارد که خود عامل مهمی در وابستگی به شمار می‌رود.(شعیبی،۱۳۸۹: ۹۰)
آن ‌چه جالب توجه است نوع فعالیت ایالات متحده آمریکا و چین در تغییر اندیشه مردم و دولتمردان از طریق هجوم گسترده رسانه‌ای و صادرات کالا تلاش دارند ذائقه کالایی مردم را تغییر دهند.از سوی دیگر چین از فرصت ایجاد شده برای فروش کالا‌های ارزان و بدون نیاز به تبلیغات و در حالی که دیگران این تبلیغ را به نحو مطلوبی به انجام می‌رسانند، استفاده کرده و حجم انبوهی از انواع کالا را به بازارهای جمهوری قیرقیزستان سرازیر کرده است
ب)اهمیت فزاینده شانگهای
مساحت عمومی کشورهای عضو سازمان شانگهای معادل سه پنجم قاره اورآسیا و جمعیت ان نیز یک چهارم جمعیت کره زمین است. یک چهارم ذخایر و تولید جهانی نفت، یک سوم ذخایر جهانی گاز و نیمی از ذخایر کشف شده اورانیوم نیز در کشورهای عضو این سازمان قرار دارد. با عنایت به برنامه ریزی های صورت گرفته برای توسعه و تقویت این سازمان از جمله شکل دهی به نهادی خاص در حوزه انرژی دران به نظر می رسد قدرت این نهاد به نحو روزافزونی درحال فزونی است . به عنوان نمونه، در باب افزایش توان نفوذ گذاری این سازمان می توان به موضوع پایگاه هوایی «مناس» قرقیزستان اشاره کرد. شایان یادآوری است که این سازمان در نشست سران خود در سال ۲۰۰۵ خواهان تخلیه این پایگاه از نیروهای آمریکایی به علت پایان مرحله فعال عملیات نظامی در افغانستان شده بود. به همین واسطه بود که کشورهای غربی پس از این نشست و برگزاری رزمایش مشترک نیروهای حافظ صلح سازمان شانگهای بحث هایی را در خصوص احیای پیمان ورشو و ظهور قدرت «ضد ناتو» یی جدید مبادرت کردند. باید به این مهم نیز عنایت داشت که شکل گیری چنین ائتلافی در گستره اورآسیا همیشه «کابوس » سیاستمداران غربی بوده است. زبیگنو برژینسکی در کتاب «صفحه شطرنج» در این خصوص آورده؛ «تشکیل ائتلاف با شرکت چین، روسیه و احتمالاً ایران بزرگ ترین محور تحولات آینده خواهد بود ». با این وجود، هنوز زود است که سازمان شانگهای به عنوان نیروی تمام عیار مقابل ناتو فرض شود. این سازمان از نظر نظامی از ناتو ضعیف تر است و تمام توان نظامی ان به مرکز منطقه ای ضد تروریستی و رزمایش های مشترک ضد تروریستی ان خلاصه می شود. اما این را نیز نباید از نظر دور داشت که در حال حاضر، فقط دو سازمان یعنی سازمان پیمان امنیت جمعی و سازمان شانگهای می توانند با گسترش نفوذ آمریکا و ناتو مقابله کنند. ولی حوزه فعالیت و دامنه تأثیر این دو نیز واجد ویژگی ها و تفاوت های خاصی است. سازمان پیمان امنیت جمعی که در حال افزایش توانمندی خود است، نسبت به سازمان شانگهای در عرصه بین المللی وزن کمتری دارد. با این وجود در ان، هیچ یکی از اعضاء در باب نقش برتر روسیه بحثی ندارند، در حالی که در سازمان شانگهای رهبری را می توان توزیع شده دانست . هند، پاکستان و چین مدعای هژمونی آسیایی دارند و ادعاهای متقابل سرزمینی، مذهبی و هسته ای را نسبت به یکدیگر ایراد می کنند. بنابراین در داخل سازمان شانگهای انضباط «فولادین» شبیه به انچه در ناتو جاری است، وجود ندارد. با این وجود، و با التفات به ضعف های مفرط کشورهای آسیای مرکزی، امور جاری در شانگهای را می تواند در بینش و سیاست روسیه و چین خلاصه دانست. اعضای سازمان شانگهای از زمان تشکیل ان در سال ۲۰۰۱، دورنمای توسعه این سازمان را به گونه های متفاوت پیش بینی می کردند. چین، سازمان شانگهای را به عنوان یکی از سازوکارهای اساسی سیاست خارجی خود در جهت گسترش نفوذ به آسیای مرکزی تلقی کرده و می کند. پکن در مورد نقش برتر و قابل ملاحظه خود در آینده این سازمان یقین دارد، چرا که توان اقتصادی و نظامی این کشور نسبت به سایر اعضاء و حتی روسیه به نحو فزاینده ای در حال افزایش است . دولت های آسیای مرکزی این سازمان را مکانیسمی برای حفظ موازنه و بازدارندگی میان دو کشور بزرگ روسیه و چین می دانند و همین مسئله، یکی از علل برخورد محتاطانه این کشورها و از حمله قزاقستان با ابتکار روسیه مبنی بر گسترش سازمان و از جمله پذیرش ایران است. روسیه همیشه طرفدار افزایش توان سیاسی سازمان بوده، زیرا این امر را عامل مؤثری در جهت برقراری جهان جدید چند قطبی می داند. مسایل مهم جهانی مانند مقابله با تروریسم بین المللی، چگونگی تأمین امنیت انرژی و غیره نمی توانند بدون مشارکت این کشورها حل شوند. بنا بر این، راه کار بهینه توسعه سازمان شانگهای در معماری جدید جهانی، تبدیل تدریجی ان به اتحادیه نظامی- سیاسی کارآمدی است که بتواند به اعضای خود و همسایگانش در گستره اورآسیا ضمانت های امنیت و سیاسی واقعی بدهد.
با توجه به اهداف کلان دو کشور چین و روسیه در محیط بین الملل، همگرایی راهبردی چین و روسیه، سیاست تدریجی گریزناپذیری است که این دو کشور از دهه ۱۹۹۰ برای تعدیل قدرت هژمونیک ایالات متحده ممانعت از تک قطبی ماندن (یا شدن) نظام بین الملل و ایجاد توازن در ان و نیز تنظیم مطلوب تر بخشی از جهانی شدن اتخاذ کرده اند. براین اساس چنانچه این دو کشور موفق گردند در قالب گسترش فعالیت های سازمان همکاری شانگهای حوزه مشترک ظرفیت خود را توسعه داده و به تجمیع و تکثیر توان قدرت های خود در زمینه های مختلف نائل گردند و انرا در چارچوب «جهان گرایی چند مرکزی» و یا منطقه گرایی و مشارکت های منطقه ای قرار دهند و توجیه کنند؛ انگاه تحقق سناریو«هژمونی مرکب جهانی» در مقابل وضعیت «هژمونی واحد جهانی» مورد نظر ایالات متحده از طریق احیای ابرقدرتی شرق، دور از انتظار نخواهد بود. ضمن اینکه چنین روندی ثبات بین المللی را نیز در بلند مدت حفظ خواهد کرد.در خصوص احتمال شکل گیری نوعی اتحاد استراتژیک بین سه کشور روسیه، چین و هند در مقابل ایالات متحده در قالب سازمان همکاری شانگهای، باید گفت که با توجه به عواملی نظیر اینکه هرسه این کشورها نارضایتی و نگرانیهای عمیقی در مقابل اقدامات ایالات متحده و قدرت نظامی بسیار مغرورانه آمریکا دارند و علاقه به قدرت را برای استفاده از ان، اقدامی در نقض حاکمیت دولت های ضعیف تر می دانند و نیز از استفاده گزینشی و ابزاری آمریکا از استانداردهای حقوق بشر و سلطه آمریکا بر قواعد نوظهور نظم تجاری جهانی اظهار رنجش می کنند؛ به طور حتم این حجم از موضوعات می تواند اساس و بستر تشکیل یک اتحاد برای ایجاد موازنه در مقابل قدرت و نفوذ آمریکا را فراهم آورد. در این میان، دولتمردان هندی نیز با اینکه آمریکا را از لحاظ نظامی در آینده قابل پیش بینی، تهدیدی برای این کشور به حساب نمی آورند.(ثقفی عامری،۱۳۸۶: ۱۷۴)
اما در عین حال همگی متفق القول اند که ایالات متحده یک تهدید دیپلماتیک برای هند به شمار می رود و سیاست های جهانی و منطقه ای آمریکا به اشکال مختلف در تضاد با اولویت های راهبردی هند است و نظر به برتری قدرت آمریکا بر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...