کفالایا: مجموعهای از روایات منصوب بهمانی هست که توسط شاگردانش در زمان زندگی او جمعآوری شدهاست.(میرفخرایی، ۱۳۸۳: ۵۹)
کتاب “ارژنگ” مفاهیم اصلی دین مانی را طوری تصویرمیکند که حتی برای بیسوادان نیز قابل فهم است و در کتاب “شاپورگان” درباره کیهانشناسی، انسان شناسی، و رستاخیز بحثشدهاست. از بین رسالههای عملیه و مناجات نامهها میتوان ” زبده آموزه ها و قوانین بودای روشنایی” مانی را نامبرد که تاریخ آن ۷۳۱ میلادی است. (اسماعیل پور،۱۳۸۷: ۱۶۴-۱۶۵)

از قدیمیترین آثاری که بعد از مانی توسط پیروانش تألیفشده میتوان بهدو اثر اشارهکرد: کتاب”انوخ” و دیگری “چوپان هرمس”. ظاهراً مانی با کتاب انوخ آشنایی داشته و در کفالایا چند بار بهآن اشارهکردهاست. گفته میشود مانی مطالب مربوط بههبوط فرشتگان را از این کتاب گرفتهاست.(تفضلی،۱۳۷۶: ۳۴۴)
برای نوشتن بهزبانهای ایرانی، مانویان از شیوه های زردشتیان استفاده نمیکردند. مانی برای انتقال پیام خود از الفبای پالمیری استفاده میکرد که از چند جنبه نسبتبه زرتشتیان ارجحیت داشت. (زوندرمان،۲۰۰۷: ۱۹۸)
۲-۳- ویژگیهای شعر مانی
مانی شاعر توانایی بود. رکن اصلی آثار او نظم بود. . شعر او پر از تشبیهات دلکش و کنایههای بدیع است که در آن از نمادپردازیهای ادبی، تمثیل و استعاره در کمال استادی بهرهگرفتهاست. (میرفخرایی،۱۳۸۳: ۹۰) مانی خود سراینده قطعات شاعرانه و مزامیر بود و دو زبور منظوم سروده بود که ترجمه قطعاتی از آن بهپارتی با نام “آفرین بزرگان” وجوددارد و شامل نیایشهایی است خطاب بهپدربزرگی و ایزدان آفرینش سوم و زبور دیگر او “آفرین تقدیس” نام دارد چون با واژه قادوش (qāduš= قدوس) آغاز میشود. ( اسماعیل پور،۱۳۸۷: ۳۹ )
بخش عمده متون مانوی را سرودهای دینی تشکیلمیدهد که بهپیروی از سبک یشتهای اوستا سروده شدهاند، یعنی شروع هر بیت و بهندرت واژه های مهم با یکی از حروف ابجد میباشد. (میرفخرایی،۱۳۸۳: ۶۴) اما از نظر ارزش هنری و زیبایی، بدوناغراق میتوانگفت که بهترین نمونه ها توسط نویسندگان مانوی خلقشدند. ( زوندرمان،۲۰۰۷: ۱۹۹)
بیشتر سرودنامههای پارتی در مورد غایت و رستگاری روح دربند است که فریاد کمک سرمیدهد و منجی پیشمیآید و بهاو مژده رهایی میدهد. دیوها میگریزند. روح جامه خود بر تن میکند و آزاد گشته بهآسمان رهسپار میشود. این سرودها در مراسمتدفین گزیدگان مانوی خواندهمیشود.(اسماعیل پور،۱۳۸۷: ۳۹-۴۰)
سرودهای مانوی از نظر شکل بهسه گروه تقسیم میشوند:
الف) سرودهای بلند که از هندام(اندام) تشکیل شدهاند.
ب) سرودهای بلند ستایش که بهفارسی میانه آفرشنāfurišn و در پارتی āfriwan نامیده میشوند. مانویان در این سرودها از سنت یشتهای اوستا پیرویکردهاند.
ج) سرودهای کوتاه که اغلب ولی نههمیشه ابجدی هستند و در فارسی میانه مهر(mahr ) و در پارتی باشاه (bāšāh) نامدارند. (میرفخرایی،۱۳۸۳: ۶۸)
سرودها و ادبیات تعلیمی که توسط مانویان گسترش دادهشد، در ادبیات زرتشتی ناشناختهبود. هنر قصهگویی مانویان بینظیر بود و سوگواریهای پراحساس همانند “سرودها” هیچ همتایی در ادبیات زرتشتی ندارد.( زوندرمان،۲۰۰۷: ۱۹۹)
تنها متون ادبی غیردینی در دستنویسهای مانوی غیر از افسانهها، در قطعه دستنویسی از سده دهم میلادی است. این قطعات شامل بخشهایی درباره بلوهرblauhar و بوداسف budasaf منسوب بهرودکی است. این قطعات معروف، قدیمیترین دستنویس بهجا مانده از شعر فارسی است. (میرفخرایی،۱۳۸۳: ۶۹)
در اشعار پارتی و بهاحتمال زیاد فارسیمیانه، هر بیت شامل دو مصراع است و هر مصراع نیز معمولاً از چند واژه تشکیلمیشود که تکیه واژه بر روی هجای آخر آنهاست. این دو واژه اصلی(همراه واژه های وابسته بهآنها) دو پایه یا رکن بهشمار میروند و هر یک مرکب از دو یا سه یا چهار و بهندرت پنج هجا هستند. در وزن اشعار، علاوه بر تعداد هجاهای تکیهدار، ضرب و وزن نیز میتواند متفاوت باشد. (میرفخرایی،۱۳۸۳: ۶۹-۷۰) در ابتدا تصورمیشد که وزن اشعار فارسی میانه و پارتی هجایی است، یعنی تساوی هجاها مبنای وزن است. اما برخی دانشمندان همچون هنینگ، موافق این نظر نبودند. او معتقدبود که وزن این اشعار ضربی یا تکیهای است. (تفضلی، ۱۳۷۶: ۳۵۰) در مورد ویژگیهای شعر مانوی میتوان بهاین نکتهها اشارهکرد:
الف) قافیه در هیچ یک از مصراعها و بیتهای شعر مانوی وجودندارد.
ب)در وزن اشعار پارتی و بهاحتمال زیاد فارسی میانه بر تعداد هجاهای تکیهدار، وزن ضرب هم میتواند متفاوت باشد.(زرشناس، ۱۳۸۲: ۱۰۴)
پ) در شعرهای جامعه مانوی مبالغه، مجاز، کنایه، تشبیه و استعاره بهوفور استفادهشدهاست. (حاجیانی،۱۳۸۶: ۶۸)
بخش مهمی از اشعار ایران باستان را سرودها و اشعار مانوی تشکیل میدهند که اغلب بهزبان پهلوی (پهلویاشکانی) و فارسیمیانه (پهلویساسانی) نوشتهشدهاند. البته اشعار مانوی بهزبان قبطی، چینی و سغدی نیز درآمدهاست. بنونیست، ایرانشناس فرانسوی پایهگذار پژوهش و تحقیق در زمینه شعر ایران باستان، بهخصوص شعر پهلوی بود که تحقیقات خود را از سال ۱۹۳۰ آغاز کرد. هنینگ هم در سال ۱۹۵۰تحقیق در این زمینه را ادامهداد و منظومه” درخت آسوریک” را به صورت مصراعهای ۴تا ۷ هجایی تقطیعکرد.(B SOAS, 1950. pp 641- 648). اما این پژوهشها همچنان ادامهدارند و نتایج قطعی در مورد ویژگیهای شعر پهلوی از جمله وزن، قافیه و انواع شعر بهدست نیامدهاست. خصوصیات ذکر شده درباره شعر مانی، بر اساس تحقیقاتی است که تاکنون بهدست آمدهاند. (بهار،۱۳۷۰: ۲۰۰)
متون پارتی مانوی، از نظر تاریخ نگارش بهدو دسته تقسیم میشوند: آثاری که بین سدههای سوم و چهارم میلادی نوشتهشدهاند و مربوط بهزمان خود مانی و پیروان بلافصل او هستند. دسته دوم آثاری که زمان نگارش آنها قرن ششم و بعد از آن است و احتمالاً مربوط بهفرقه “دیناوریه” از فرقههای مانوی است.(آموزگار، تفضلی، ۱۳۸۲:۱۸) نثر متون مانوی بهفارسیمیانه و پارتی گاهی ناپخته و ساده و در بعضی موارد ثقیل است و درمقایسه، آثار منظوم مانوی از ارزش والاتری برخوردارند. (آموزگار، تفضلی، ۱۳۸۲: ۴۳)
مانویان از ساز و آواز بههمراه اشعار خود استفادهمیکردند تا برای شنوندگان جذاب تر باشد. آنها برای عرضه افکار و عقاید خویش از صنایع لفظی و صورخیال، بهخصوص تشبیه و مجاز استفاده میکردند و از این نظر اشعار پارتی، که زبان قدیم خراسان است، دلکشتر است. مثلاً عروج مانی به آسمان را بهبرق تیزرو و رؤیای تندگذر، لذایذ دنیوی بهغذایی خوشمزه اما زهرآلود و همبستگی را بهصخره سخت تشبیهکردهاند. جواهرات مجاز از ذرات نور محبوس در جهان و کبوتران سفید مجاز از راهبههای مانوی سوگوار بودند. گاهی برای پرهیز از تکرار کلمات، از مشتقات آنها استفاده میکردند، شیوهای که در یشتهای اوستا بهکاررفتهاست. (تفضلی، ۱۳۷۶: ۳۵۱)
۲-۴- ویژگیهای جامعه مانوی
جامعه مانوی به دو گروه تقسیم میشدند:

    1. نیوشایان یا عامه مردم: نیویاشان یا نغوشاک حق ازدواج داشتند ولی فقط با یک زن. خوردن گوشت برای آنها منعی نداشت بهشرطی که خودشان حیوان را نکشتهباشند. ولی خوردن شراب بهکلی ممنوعبود و بایدگفت که دین مانی ، اولین دینی بود که خوردن شراب را ممنوعکرد.
    1. گزیدگان یا خواص: روحانیان فقط یک وعده غذا میخوردند؛ هر چیزی غیر از گوشت. هرگز ازدواج نمیکردند و برای یک سال، یک دست لباس داشتند. آنها تا آخر عمر خود بهسفر میرفتند و برای دین خدا تبلیغمیکردند و همیشه یک نغوشاک برای انجام کارهای آنها مانند پختن همراهشان بود. (ویدن گرن،۱۹۰۷: ۴۴ ). روحانیان حدود صدوپنجاه روز در سال روزه میگرفتند و هر روز هفت بار نماز میخواندند( با وضو یا تیمم). (وامقی،۱۳۸۳: ۷۲)

آداب و رسوم مذهبی مانویان را میتوان در چند جمله بهاین شکل خلاصهکرد: مانی در رأس دنیا قرارداشت و پس از او یک گروه پنجنفری بودند که آنها را “کفپالا” میگفتند و جانشین مانی از میان آنان انتخاب میشد. گروه دوم از دوازده نفر تشکیل میشدند که بهآنها “هموزاک” یا “هموژک” بهمعنی آموزگار بودند و دینسالار هم نامیده میشدند.گروه سوم، متشکل از هفتادودو نفر بودند که بهآنها “اسپسگان” میگفتند. گروه چهارم، سیصدوشصت نفر بودند که “مانسالار” یا “مهستگان” نامداشتند و در آخر “خروهخوانان” یا ” واعظان” بودند که کارشان هدایت توده مردم مانوی “نغوشاک” بود. (وامقی،۱۳۷۸: ۲)
مهمترین رویداد سال در میان مانویان، جشن بما “Bemā” بود که در پایان سیروز روزهداری برپا میکردند؛ بهگناهان خود اعترافکرده و سرودهای خاص این جشن را میخواندند. این جشن را سالگرد عروج مانی میدانند. (اسماعیل پور،۱۳۸۷:۱۰ ) بهگفته هنینگ، بما یا “چقشاباط”، ماه دوازدهم ایغوری بهمعنی ماه تکالیف بودهاست. (ویدن گرن،۱۹۰۷: ۲۲۶ )
۲-۵- هنر مانوی
مانی بههنر و موسیقی و نقاشی علاقه فراوان داشت، تا جاییکه پیروان او موسیقی را دارای منبع الهی میدانستند. (ویدن گرن،۱۹۰۷:۱۴۲) تمام منابع شرقی، هنرمند بودن مانی را تأیید میکنند و خود او نیز در کفالایا فصل ۱۵۴بند دو چنین میگوید:”چون همه رسولان، برادران من، که قبل از من آمدند، [ننوشتند] تعلیمات خود را چنانچه من مال خود را نوشتم، [و نه] نقاشیکردند تعلیمات خود را در تصاویر چنانچه [ من نقاشیکردم ] مال خود را. (ویدن گرن،۱۹۰۷:: ۱۴۴)
مانویان از نقاشی برای انتقال مفاهیم دینی خود استفاده میکردند؛ با اینحال اجازه نمیدادند نوشته ها بهقدری تزئین شوند که اصل مطلب با عنصر تزئینی مخلوطشود. کتابهای مانوی هم با دقت نوشته و تصویر میشدند و هم ورق و مرکب آن از ارزش بالایی برخورداربود. گاهی با قشر ضخیمی از طلا بهکتاب خود ارزش بیشتری میدادند. (ویدن گرن،۱۹۰۷: ۱۴۷)
یکی از شقهای ادب مانوی، داستانهای کوتاه اخلاقی یا مذهبی است. متنهای پیداشده در ترفان بهشعر هستند که این اشعار با اشعار امروزی شباهت بسیار ژرف و اندیشهای دارند، اما تفاوت آنها در وزن و قافیه هم مشهود است؛ چون قافیه دیدهنمیشود و اگر هم چیزی شبیه قافیه بهنظر برسد، تصادفی است و از نظروزن هم، وزن این اشعار عروضی نیست. (وامقی،۱۳۷۸: ۴۹)
۲-۶- سرانجام دین مانی
احتمالاً مانویت قبل از سال ۲۶۱ میلادی در مصر گسترشیافت و پس از آن به شمال آفریقا و اسپانیا کشیدهشد و از سوریه از طریق آسیای صغیر بهیونان، ایتالیا و فرانسه رفت. احتمالاً دو ناحیه غربی اسانیا و فرانسه از شمال و جنوب تحت نفوذ مانویت قرارگرفتهبودند. (ویدن گرن،۱۹۰۷: ۱۵۶)
دین مانی پس از مرگ او نیز ادامهیافت. در پایان سده ششم میلادی در ماوراءالنهرگسترشیافت و مرکز دین مانی شد. در سده هفتم میلادی تا مدت کوتاهی از تعقیب و آزار در امان بودند اما دوباره از سوی سلسله عباسیان مورد تعقیبهای شدید قرارگرفتند. اما با این وجود تا سده دهم میلادی در بغداد پابرجا ماندند، و تا قرن سیزدهم یعنی حمله مغول بهایران در ترکمنستان شرقی بهحیات خود ادامهداد و تا قرن چهاردهم میلادی در چین تداومیافت. دین مانی بهدلیل خصوصیات منحصربهفرد خود در غرب طرفداران بسیاری پیداکرد و بهسرعت در روسیه مصر و در ساحل مدیترانهای آفریقای شمالی گسترشیافت و در روم اسپانیا و جنوب گل نفوذکرد. اگرچه این دین سرکوبشد اما به حضور پنهانی خود در میان مردمان جنوب اروپا ادامهداد. (حاجیانی،۱۳۸۶: ۵۲-۵۳ )
۲-۷- عقاید مانی
در میان تمام ادیان شناختهشده جهان، دین مانی تنها دینی است که آفرینش انسان را کاملاً اهریمنی میداند. از نظر مانی عالم هستی و هر چه درآن است از جمله درختان و گیاهان و…. اهریمنی هستند و در هر کدام از آنها ذرهای از نور زندانی است و برای نجات این نور، راهی بهجز نابودی ماده وجود ندارد. ( وامقی،۱۳۸۳: ۶۶)
برای رهایی روان باید جسم فدا شود و از تولد و تناسل جلوگیریشود. مطابق تعلیمات او در آغاز و پیش از آفریدهشدن جهان مادی و انسان، جهان دو قسمتداشت: جهان روشنایی در بالا و جهان تاریکی در پایین. پادشاه جهان روشنایی، پدربزرگی یا سروشاویزد بود و پادشاه جهان تاریکی، اهریمن نامداشت. اهریمن نور را دید، بهآن حملهکرد و مقداری از آنرا بلعید. پدربزرگی برای نجات نورهای بلعیدهشده، مادرزندگی را از ذات خود بهزندگیخواند و پس از کشمکش فراوان میان موجودات زادهروشنایی و موجودات زادهتاریکی، زندگی انسان بر زمین شکلگرفت (وامقی،۳۳:۱۳۸۳) آفرینش جهان از دیدگاه مانی سه مرحله دارد : در آفرینش مرحله دوم، در جهان بیکرانه و بیزمان دو عنصر نور و ظلمت جدا از هم ولی در کنار هم بدوندغدغه زندگی میکردند چون ظلمت، نور را ندیدهبود و نمیشناخت. جهان روشنایی بهشتی بود پر از فروغ و بوی خوش، پادشاه این جهان زروان یا پدربزرگی بود و جهان تاریکی دوزخی بود لبریز از سیاهی و بدی پادشاه آن جهان، اهریمن نامداشت. روزی اهریمن در مرز دو جهان، روشنی را دید و آشفتهشد، حملهکرد و بخشی از نور را بلعید و بهاین شکل، برای اولین بار روشنایی وارد جهان تاریکیشد. زروان برای نجات آن نورها فرزندی را بهزندگی فراخواند که نام او مادرزندگان یا مادربزرگی بود. او نیز خدای دیگری را بهزندگی فراخواند که انسان ازلی بود و اورمزدبغ نامداشت. اورمزدبغ با پنج فرزند خود بهظلمت حملهکردند اما شکستخورده و در ژرفنای تاریکی بیهوش افتادند. بهنظر میرسد که گرفتار شدن اورمزدبغ مصلحتی است تا او بندیان تاریکی را نجاتدهد. با اسیر شدن او تمام جهان روشنایی سوگوارشدند. اما سرانجام اورمزدبغ بههوشآمد و ازمادر تقاضای کمککرد. مادربزرگی نیز از زروان کمک طلبید. زروان سه ایزد را بهزندگی فراخواند. یکی از آنها “مهریزد” بود که گریوزنده نامداشت. آنها با حمله بهتاریکی، بخشی از نور محبوس را نجاتدادند اما هنوز مقداری از نور در ظلمت اسیر بود. درپیکار بین فرزندان زروان و نیروهای تاریکی، دیوهای زیادی کشتهشدند. مهریزد از بدن کشتهشدگان هشت زمین، ده آسمان، کوه، خورشید، ماه، ستارگان و … را آفرید. آفرینش مرحله سوم: برای نجات نورهای باقیمانده، زروان خدایان دیگری را بهزندگی فراخواند به نامهای نریسهایزد، خردیشهر، کنیگروشن، کیشورواریزد یا بامستون و منوهمید. نریسهایزد و کنیگروشن خود را عریان بهدیوهای اسیر نشاندادند. دیوهای ماده جنین خود را انداختند و زمین پر از دیو شد برای نجات آخرین ذره های نور باقیمانده در ظلمت، وظیفه آخرین خدای آفرینش سوم- منوهمید- فرستادن پیامبران برای هدایت مردم است. از نظر مانی تا زمان ظهور او، تنها سه پیامبر برای اینکار فرستادهشدهبودند.
بودا در شرق، عیسی برای سرزمینهای غرب و زردشت برای ایران فرستادهشدهبودند. بهاینترتیب مانی ظهور خود را برای پایان پیامبری یا ختم نبوت میداند. (وامقی،۱۳۸۳: ۶۹)
فصل سوم
تحلیل آرایه های ادبی در متون مانوی
۳-۱- آرایه های ادبی
علم بلاغت و آیین سخنوری از زمان های بسیار دور مورد توجه مردمان هنردوست و عالمی همچون یونانیان و هندیان بودهاست و با توجه بهشواهد میتوانگفت که در ایران قدیم هم اینگونه علوم که بهفن بیان و زیبایی کلام مربوطبوده، مورد توجه قرارداشتهاست. (رجایی، ۱۳۵۳: مقدمه )
در این فصل بهمعرفی صنایع بدیع یا همان آرایه های ادبی میپردازیم. اما پیش از آن، توضیح “بدیع” ضروری بهنظر میرسد. بدیع بهمعنی “نوآوردهشده” یا “نوآورنده” است و در اصطلاح علمی، جنبه های زیبایی سخن از طریق آن شناخته میشود. به عبارت دیگر شیوهایاست که در نظرگرفتهشده تا پس از اینکه کلام با مقتضای حال مطابقتداشت و بر معنی مورد نظر دلالتکرد، آنرا تزئینکند. (رجایی، ۱۳۵۳: ۳۳۶) از نظر قدما، بدیع علمی است که از وجوه تحسین کلام سخن میگوید. بدیع مجموعه شگردهایی است که کلام عادی را کموبیش بهکلام ادبی تبدیلمیکند و یا کلام ادبی را بهسطح والاتری تعالی میبخشد. (شمیسا،۱۳۷۶: ۱۱)یا بهعبارت سادهتر، صنایع بدیع اموری هستند که باعث زیبایی و آرایش سخن ادبی میشوند. درواقع برای زیباتر کردن شعر یا نثر میتوان از آرایه های ادبی بهرهبرد. (همایی،۱۳۷۱: ۳۸)آرایه های ادبی یا صنایع بدیع را میتوان بهدو گروه “صنایع لفظی” یا “بدیع لفظی” و” صنایع معنوی” یا “بدیع معنوی” تقسیمکرد. بهابزاری که جنبه لفظی دارند و موسیقی کلام را از نظر روابط آوایی به وجود میآورند و یا افزون میکنند، صنعت لفظی میگویند. که هدف این است که متوجهشویم گاهی انسجام کلام ادبی بر اثر روابط متعدد آوایی و موسیقایی در بین کلمات است. (شمیسا، ۱۳۷۶: ۱۲) مثلاً وقتی شاعر میگوید:” یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد”، بین یاد و باد هماهنگی وجوددارد. در صنعت لفظی، ظاهر کلمه مهم است و باعث زیبایی میشود؛ یعنی اگر آن کلمه را برداریم و کلمه هممعنی جای آن بگذاریم، این زیبایی از بین میرود. (همایی،۱۳۷۶: ۳۸) به این مثال توجه کنید: ” هنر، چشمه زاینده است و دولت پاینده و رأی بیقوت، مکر و فسون است و قوت بیرأی جهل و جنون”. اگر کلمه “پاینده” را به “جاودان” و “جنون” را به “دیوانگی” تبدیلکنیم، همان معنی را میدهد، اما زیبایی نثر مسجع از بینخواهدرفت.
۳-۱-۱- صنایع لفظی
سجع، جناس و ترصیع

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...