دانلود فایل ها در مورد : مقدمه، تصحیح و تعلیقات … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
به گداى چو منى جود تو بىرنج سؤال شده ایصال مراد دو جهان را باعث
بىطلب گنج گهر ابر فشاند بر خاک عرض حاجت نبود جود شهان را باعث
پیر اگر کرد مرا گردش افلاک چه غم هست چون مهر توام بخت جوان را باعث
به دعا به که کنم ختم کنم این طومار چون ادب مىشود ایجاز بیان را باعث
تا بود کوه گران سنگ زمین را لنگر تا شود گردش افلاک زمان را باعث
عیش احباب تو دایم چو زمین ثابت باد بهر خصم تو زمان هول و هوان را باعث
خوشا دهلى و خاک عشرتفزایش توان داد بر باد جان در هوایش
چنان دلکش افتاده معموره او که بیگانه عالم است آشنایش
غریبان چو دل در خم زلف خوبان گرفتار هر کوچه دلربایش
غبارش ز بس مىکند دیده روشن نخواند اهل بینش کم از توتیایش
عزیرى اگر بود در مصر اینجا عزیزان بسیار بینى به جایش
ز ارباب فضل و کمالش چه پرسى کزین قوم افزوده قدر و بهایش
فقیرى که بینى به خاک اوفتاده سر عجز دارد فلک زیر پایش
محقق ز بس یافت مغز حقایق مجاز و حقیقت یکى شد برایش
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
به جایى رسیدهست عرفان عارف که حق جلوهگر گشته از ماسوایش
حکیم آنقدر فیض اشراق دارد که معقول محسوس گشته برایش
رموز الهى طبیعیش گشته ریاضى فتاده است در پیش پایش
ز صغرى و کبراى دنیا و عقبى نتیجه نفهمیده غیر از خدایش
محدث خبرهاى او جمله مسند فقیه از اصول است محکم بنایش
مفسر چنان واقف از سرّ تنزیل که آیات غیبى است تفسیرهایش
چه گفتن توانم به توصیف شاعر که گردونخرام است فکر رسایش
کمیت قلم زین کند چون بنانش جلو ریز آید سخن از قفایش
غرض زین نمط اهل معنى در آن شهر فزون از شمارند اى من گدایش
اگر مستمع را ملالت نیارد توان حرف زد از پرىچهرهایش
ز خوبان گلچهره سروقامت برد رشک صحن چمن در فضایش
یکى غمزه در کار عشاق کرده یکى بسته دلها به زلف دوتایش
یکى پرده از روى زیبا گشوده که عاشق دهد نقد جان رونمایش
یکى کشته بیچارهاى را به غمزه ولى داده از یک نگه خونبهایش
یکى کرده در کار زاهد نگاهى خریده به جامى عصا و ردایش
نگه گر دلى را به زهر تغافل کند خسته و چاره نبود برایش
به قانون دلجویى چشم پرفن دهد از اشارات ابرو شفایش
درین شهر پرشور اگر لیلى آید چو مجنون فتد بند الفت به پایش
غرض کز بهشت چنین همچو آدم جدا گشتهام چون ننالم برایش
اگر بخشش خاص شاه ولایت شود یاور من که جانم فدایش
شود این بهشت برین باز جانم گل طبع من بشکفد در هوایش
على ولى جان معنى و صورت که یابد تن و جان حیات از لقایش
رسد کشتى آرزوها به ساحل شود موج زن چون محیط عطایش
ز ذوق کلامش گر آماده گردد خضر دست شوید ز آب بقایش
ز بس گشته از فیض جودش توانگر زند خنده بر پادشاهان گدایش
مقام جنابش دل اهل ایمان خدا داده در خانه خویش جایش
ببین کز کجا سر برآورده باشد در آن دم که دوش نبى سود پایش
ز قصر جلالش مه و مهر خشتى فلک گردى از دامن کبریایش
قدش بر زمین تا بگسترد سایه چنان شادمانى ربوده ز جایش
که مىگشت بر آب مانند کشتى نمىداشت گر لنگر از نقش پایش
شها بر فقیر از عنایت نگاهى که پر کوته افتاده دست رسایش
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:08:00 ق.ظ ]
|